💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
934 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مبین خوار -اگر هست، اگر نیستم من-
نظر کن که در آتشِ کیستم من

اگر ضامنِ یک‌جهان انتقامم
که خندید آیا، که نگْریستم من؟

همه حیرتم، سربه‌سر انفعالم
نه عاقل، نه دیوانه‌ام، چیستم من؟!

مشو -ای فلک!- هرزه بدنامِ قتلم
همین بس که دور از رُخی زیستم من

«اسیر» این‌قدَر قابل گفت‌وگو نیست
مکش زحمت، انگار کن نیستم من...

#اسیر_شهرستانی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
.
مبین خوار -اگر هست، اگر نیستم من-
نظر کن که در آتشِ کیستم من

اگر ضامنِ یک‌جهان انتقامم
که خندید آیا، که نگْریستم من؟

همه حیرتم، سربه‌سر انفعالم
نه عاقل، نه دیوانه‌ام، چیستم من؟!

مشو -ای فلک!- هرزه بدنامِ قتلم
همین بس که دور از رُخی زیستم من

«اسیر» این‌قدَر قابل گفت‌وگو نیست
مکش زحمت، انگار کن نیستم من...

#اسیر_شهرستانی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
ياد چشمت چو پى غارت جان مى‌آيد
خواب و آرام به تاراج فغان مى‌آيد

امتحان دل خود كردم و حالش ديدم
مى‌رود هركه ز كوى تو به جان مى‌آيد

#اسیر_شهرستانی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه درد است این، چه داغ است این، چه بزم است این، چه باغ است این؟
غم از دل، حسرت از نظّاره، گل از خار می بارد!

نمی دانی چه می گویم، نمی دانم چه می گویم
شنیدن محو شد، بیتابی از گفتار می بارد...


#اسیر_شهرستانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جز خیال زلف او در دل نمی‌گنجد مرا

موج این دریا، نشان حلقه‌های دام اوست

#اسیر_شهرستانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
با رستمِ عشقش چو فتد کار، بداند

لافد عبث از شوق، دلِ بی‌جگر ما!

#پیام_اکبرآبادی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
من رفتم و دل به کوی او مانْد

از رفتنِ بیدلانه پیداست

#تابعی_شیرازی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
نباشد از گدازِ دل، محبّت‌نامه‌ام خالی

چو بُگشایی سر مکتوب من، توفان شود پیدا

#ذوقی_بلگرامی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
که می‌کند خبر آن شاهباز را که ز شوق

به سینه می‌تپد از وی، دلِ کبوتر ما؟

#عاشق_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل کُشتۀ نگاه تو، رغبت کجا بریم؟
تیغ از تو، آرزوی شهادت کجا بریم؟

بر ما مبند تهمتِ کوتاهیِ طلب!
لبریز اوست سینه، ارادت کجا بریم؟

هرچند زخم شد صلۀ اشکِ خونچکان
از گریه آبروی محبّت کجا بریم؟

فریاد من به رنگ جرس از دلِ خودست
گم گشته راه، حرف شکایت کجا بریم؟

عشق و زبانِ دعوی بیداد تهمت است
دل وقف اوست، شکوۀ غارت کجا بریم؟

نزدیک تر ز ماست به ما یار دلنشین
شوق طواف کعبۀ الفت کجا بریم؟

از جان
اسیرِ طرز جلالم که گفته است؛
«مائیم و یاد دوست غنیمت کجا بریم؟»*


#غنیمت_پنجابی
#اسیر


*مصرعی از میرزا جلال الدّین محمّد اسیر شهرستانی از شاعران نازک خیال سبک هندی است:
ماییم و یاد دوست غنیمت کجا بریم؟
عالم تمام اوست شکایت کجا بریم؟

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح شد ساقی بده جام مِی دیرینه را
تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را

فصل گل تا از لب ساغر نگیری کام دل
از میان هفته بیرون کن شب آدینه را


#اسیر_شهرستانی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شمع راز من ز سیمای نگفتن روشن است
اضطرابم از شکوه آرمیدن روشن است

ای نقاب عارضت دلکش تر از دیدارها
شوخی حسن تو در چشم نهفتن روشن است


#اسیر_شهرستانی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ياد چشمت چو پى غارت جان مى‌آيد
خواب و آرام به تاراج فغان مى‌آيد

امتحان دل خود كردم و حالش ديدم
مى‌رود هركه ز كوى تو به جان مى‌آيد

#اسیر_شهرستانی🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
خشم در خاطر شکستن، گُل به دامان کردن است

خار اگر در آتش اندازی، چراغی بَر کُنی

#اسیر_شهرستانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀