هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
1.49K subscribers
10.7K photos
2.9K videos
85 files
1.12K links
🔅ما برای #هاوست (یاری دادن) فرهنگ و هنر مازندران دور هم هستیم

#فرهنگ
#هنر
#شعر
#موسیقی
#تاریخ
#کتاب
#زبان
#آداب و #رسوم
#میراث
#گردشگری
و همچنین #اخبارِ #همایشها #جشن و #نمایش
و معرفی #اساتید تبری

ارسال مطلب:
@z_kardgar
@dr_ali_ramzani_paji
Download Telegram
#موقعیت_مازندران_در_شاهنامه

نویسنده: #داوود_کیاقاسمی

🔺صفحه ۱🔺

به بربط چو بایست برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد...

در مورد مازندرانی که ذِکرش بارها در #شاهنامه آمده، اگرچه همگان و خاصه فردوسی شناسان و شاهنامه خوانانِ خُرد و کلان همواره بر این باور بوده اند که منظور، همین #مازندران کنونی ست، برخی پژوهشگرانِ تازه رسیده چنین نظری ندارند و جالب تر آن که تکلیف شان با خودشان هم چندان روشن نیست و روی یک مکانِ جغرافیاییِ واحد اتفاق نظر ندارند؛ گاه آن را نقطه ای در #هندوستان و گاه، جایی در #یمن می دانند و خود نمی دانند در کجای هندوستان یا یمن!

استاد #فریدون_جنیدی، از شاهنامه پژوهانِ برجسته و بنیانگذار #بنیاد_نیشابور، بر همان باور نخست است؛ یعنی او مازندرانِ شاهنامه را همین مازندران کنونی می داند. دیوهای مازندران را نیز موانعی طبیعی چون کوه و جنگل و کوه و دریا می پندارد که خوان به خوان، سرِ راهِ #رستم قرار می گرفتند و او می بایست بر آنها فائق می آمد. به باور ایشان، بزرگترین دیو مازندران، #دیو_سپید، همان #دماوندکوه بود.* چنین نگاهی را دیگر استادان تاریخ و ادبیات پارسی هم دارند، چنانکه #ملک_الشعرا_بهار می گوید:
"ای دیوِ سپید پای در بند!
ای گنبدِ گیتی! ای دماوند!"

واقعیت آن است که اگرچه گاه، بنا به نشانه هایی در شاهنامه، شاید ذهن ما در شناسایی مازندران به سمت جایی دیگر، چون یمن یا هند، هدایت شوند، نشانه های جدی تری هم، چه در متن شاهنامه و چه فراتر از آن متن، هستند که ما را به مازندران کنونی می رسانند:

۱. مازندران نام جدید و برساخته ای نیست. این نام در همان روزگارِ فردوسی نیز به همین مازندرانِ کنونی اطلاق می شد، چنانکه #منوچهری_دامغانی، که هم روزگارِ فردوسی بود، در سرآغاز قصیده ای می گوید:
"برآمد ز کوه ابر مازندران
چو مارِ شِکَنجی و ماز اندر آن"
#دامغان با #ساری، مرکزِ کنونیِ مازندران، کمتر از دو ساعت در مسیر کوهستانی فاصله دارد. فاصله اش با شهر #کیاسرِ ساری هم کمتر از یک ساعت است. تمام روستاهای کوهیِ غرب دامغان و نیز شهر کوهستانی #دیباج، مازندرانی تبار و تبری زبان اند. بنابراین، موقعیت جغرافیایی مازندران در زمان فردوسی به خوبی روشن بود؛ آن سوی دامغان. مگر آن که بگوییم فردوسی می خواست سر به سرِ مردم و تاریخ بگذارد و با وجود این واقعیتِ جغرافیایی، جای دیگری را مازندران بخواند!

۲. نام #تمیشه (جایی حوالی #کردکوی کنونی) و ساری و #آمل هم بارها و بارها به موازات نامِ مازندران در شاهنامه آمده است. اگر مازندرانِ شاهنامه جایی در یمن یا هند است، آمل و ساری و تمیشه ی شاهنامه، جایی در کجایند؟!

۳. برخی از مهمترین داستان های شاهنامه از جمله داستان #ضحاک و #فریدون در اطراف آمل اتفاق می افتند.** هنوز در کنار #دماوندکوه جایی به نام #تخت_فریدون هست که مردم محلی بر این باورند فریدونِ گاوسوار در آنجا می زیست و همان جا ضحاک بیدادگر را در چاه کرد. هنوز مردم #نوا در #لاریجان در ۲۶ نوروزماه تبری یا ۲٨ تیرماه جلالی به شکرانه ی پیروزی فریدون بر ضحاک، جشنِ آتش زدنِ گَوَن می گیرند.

۴. فردوسی جایی در شاهنامه از زبان یک رامشگرِ بربط نواز، سرودِ مازندرانی می خواند و از اعتدال هوا و سرسبزی همیشگیِ کوه و دشت مازندران می گوید:
"... که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد و نه گرم و همیشه بهار..."
بی گمان چنین جایی هرگز در یمن نبوده و نیست. نیز تا کنون کسی از چنین نامی در هند، نشانی نداده است.

۵. جغرافیای تبرستان دو بخش دارد؛ کوه و دشت، که مردم عادی به این دومی، از گذشته های بسیار دور، #مازرون (مازندران) می گفته اند. هنوز هم کوه و مازرون و کوهی و مازرونی اصطلاحی جاافتاده در فرهنگِ تبری زبانان است و حتا به ییلاق-قشلاق می گویند کوه-مازرون. جالب اینجاست که #قارن پسرِ #ونداد_هرمزد، فرمانروای قارنوندِ تبرستان، دو پسر داشت که نام یکی را #کوهیار و نام دیگری را #مازیار نهاد؛ انگار یکی را یاریگرِ کوه می خواست و دیگری را یاریگرِ مازرون. باری، فردوسی پس از سرایشِ شاهنامه با جفاهایی که می بیند، به #تبرستان سفر می کند تا این اثر سترگ را بر فرمانروای #باوندیِ آن عرضه دارد؛ چراکه بخش های مهمی از داستان های شاهنامه با نام مازندران و برخی شهرهای کهن آن گره خورده بود و عرضه ی این اثر به فرمانروای تبرستان می توانست خوشایندِ مذاق او بیفتد و در نتیجه، دست فردوسی را بگیرد و به شایستگی ناز و نوازش کند.

🔺ادامه در صفحه ۲🔺
_____________________________________
* در مورد ریشه و معنای مازیار، نظراتِ دیگری هم هست که جای طرح شان در این مقال و مجال نیست.

** جنیدی، فریدون. "پایتخت فریدون". http://www.bonyad-neyshaboor.ir/Details/63/

🌀 امِه نِشونی...👇👇
@Mazand_Culture
▫️فرزانه ، مدیرکل میراث فرهنگی مازندران در بازدید از بافت قدیمی شهر #کیاسر :

▫️منطقه چهاردانگه ساری ظرفیت های خوبی در حوزه #گردشگری به خصوص در حوزه پر رونق #بوم_گردی دارد.

🆔 @Haavest
🔆 به مناسبت 28مرداد #روز_جهانی_عکاسی
👈🏻 #همایش_تخصصی_عکاسی از طرف حوزه هنری مازندران باهمکاری شهرداری #کیاسر
📸 ابراهیم فلاح

🆔 @Haavest
#موقعیت_مازندران_در_شاهنامه

#داوود_کیاقاسمی

🔺ص ۱🔺

به بربط چو بایست برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
که مازندران شهر ما یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد...

در مورد مازندرانی که ذِکرش بارها در #شاهنامه آمده، اگرچه همگان و خاصه فردوسی‌شناسان و شاهنامه‌خوانان همواره بر این باور بوده‌اند که منظور، همین #مازندران کنونی‌ست، برخی نورسیدگان چنین نظری ندارند و عجیب آن است که تکلیف‌شان با خودشان هم چندان روشن نیست و روی یک مکانِ جغرافیاییِ واحد اتفاق نظر ندارند؛ گاه آن را نقطه‌ای در #هندوستان و گاه، جایی در #یمن می‌دانند و خود نمی‌دانند در کجای هندوستان یا یمن!

استاد #فریدون_جنیدی، از شاهنامه‌پژوهانِ برجسته و بنیانگذار #بنیاد_نیشابور، بر همان باور نخست است؛ یعنی او مازندرانِ شاهنامه را همین مازندران کنونی می‌داند. دیوهای مازندران را نیز موانعی طبیعی چون کوه و جنگل و دریا می‌پندارد که خوان به خوان، سرِ راهِ #رستم قرار می‌گرفتند و او می‌بایست یک‌یک بر آنها فائق می‌آمد. به باور ایشان، بزرگترین دیو مازندران، #دیو_سپید، همان #دماوندکوه بود.(۱) چنین نگاهی را دیگر بزرگان ما نیز هر کدام به زبانی داشته‌اند، چنانکه #ملک_الشعرا_بهار می‌گوید:
"ای دیوِ سپید پای در بند!
ای گنبدِ گیتی! ای دماوند!"

واقعیت آن است که اگرچه گاه شاید نشانه‌هایی در شاهنامه باشند که ذهن ما را در شناسایی مازندران به سمت جایی دیگر چون یمن یا هند بکشانند، نشانه‌های جدی‌تری هم، چه در متن شاهنامه و چه بیرون از آن متن، هستند که ما را به مازندران خودمان می‌رسانند:

۱. مازندران نام تازه و برساخته‌ای نیست. این نام در همان روزگارِ فردوسی نیز به همین مازندرانِ کنونی اطلاق می‌شد، چنانکه #منوچهری_دامغانی، که هم‌روزگارِ فردوسی بود، در سرآغاز قصیده‌ای می‌گوید:
"بر آمد ز کوه ابر مازندران
چو مارِ شِکَنجی و ماز اندر آن"
#دامغان با #ساری، مرکزِ کنونیِ مازندران، کمتر از دو ساعت در مسیر کوهستانی فاصله دارد. فاصله‌اش با شهر #کیاسرِ ساری هم کمتر از یک ساعت است. تمام روستاهای غرب دامغان و نیز شهر کوهستانی #دیباج (چهاردِه)، مازندرانی‌تبار و تبری‌زبان‌اند. بنابراین، موقعیت جغرافیایی مازندران در زمان فردوسی به‌خوبی روشن بود؛ آن سوی دامغان. مگر آن که بگوییم فردوسی می‌خواست سر به سرِ مردم و تاریخ بگذارد و جای دیگری را مازندران بخواند!

۲. نام #تمیشه (حوالی #کردکوی کنونی) و ساری و #آمل هم بارها به‌موازات نام مازندران در شاهنامه آمده است. اگر مازندرانِ شاهنامه جایی در یمن یا هند است، آمل و ساری و تمیشه‌ی شاهنامه، جایی در کجایند؟!

۳. برخی از مهمترین داستان‌های اسطوره‌ایِ شاهنامه از جمله داستان #فریدون در اطراف آمل اتفاق می‌افتند. هنوز در کنار #دماوندکوه جایی به نام #تخت_فریدون هست که مردم محلی بر این باورند فریدونِ گاوسوار در آنجا می‌زیست و همان‌جا #ضحاک را در چاه کرد. هنوز مردم #نوا در #لاریجان در ۲۶ نوروزماه تبری یا ۲٨ تیرماه جلالی به شکرانه‌ی پیروزی فریدون بر ضحاک، جشنِ آتش‌زدن گوَن می‌گیرند. گاوسواریِ فریدون نیز خود قرینه‌ی آشکاری‌ست که با اسطوره‌ی گاو و روایت‌های تاریخی از گاوسواری مازندرانیان همخوانی دارد و نشانه‌ی روشنی از ریشه‌ی مازندرانی داستان فریدون است.

۴. فردوسی جایی در شاهنامه از زبان یک رامشگر، سرودِ مازندرانی می‌خواند و از اعتدال هوا و سرسبزی همیشگیِ کوه و دشت مازندران می‌گوید:
"که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون لاله و سنبل است
هوا خوشگوار و زمین پرنگار
نه سرد و نه گرم و همیشه بهار"
بی‌گمان چنین جایی هرگز در یمن نبوده و نیست. نیز تا کنون کسی از چنین نامی در هند نشانی نداده است.

۵. جغرافیای تبرستان دو بخش دارد؛ کوه و دشت، که مردم عادی به این دومی، از گذشته‌های بسیار دور، #مازرون (مازندران) می‌گفته‌اند. هنوز هم کوه و مازرون و کوهی و مازرونی اصطلاحی جاافتاده در فرهنگِ تبرستانیان است و حتا به ییلاق و قشلاق کوه و مازرون می‌گویند. جالب اینجاست که #قارن پسرِ #ونداد_هرمزد، فرمانروای قارنوندِ تبرستان، دو پسر داشت که نام یکی را #کوهیار و نام دیگری را #مازیار نهاد؛ انگار یکی را یاریگرِ کوه می‌خواست و دیگری را یاریگرِ مازرون.(۲)

۶. فردوسی پس از سرایشِ شاهنامه با جفاهایی که می‌بیند، به #تبرستان سفر می‌کند تا این اثر سترگ را بر شهریارِ #باوندیِ آن عرضه دارد؛ زیرا چنانکه گفته شد بخش‌های مهمی از شاهنامه با نام مازندران و برخی شهرهای کهن آن گره خورده بود و عرضه‌ی این اثر به شهریار تبرستان می‌توانست سبب دست‌گیری از فردوسی و ناز و نوازش او شود.

🔺ادامه در ص ۲🔺
____________

(۱) جنیدی، فریدون، "پایتخت فریدون"، http://www.bonyad-neyshaboor.ir/Details/63/

(۲) در خصوص ریشه و معنای مازیار، نظراتِ مختلفی هست که جای طرح‌شان در این مقال نیست.

🆔 @Haavest
✍🏻 #روح_اله_شجاعی_کیاسری در اینستاگرام نوشت:

بعد از مراسم طعام‌دهی دوم محرم که با دوست خوبم آقای رزاقی رفتیم #کیاسر ، امروز جمعه ششم محرم با افتخار میزبان دوتا از همکاران با سابقه در رسانه بودیم.
#حسین_برزگر که بیش از ۱۵ ساله که باهم در ارتباط هستیم و برادر خوبم #ذبیح‌اله_کاردگر که حدود ۵ سالی هست افتخار آشنایی‌شون رو دارم. این دوستان امروز از #خانه_موزه_کلانتری دیدن کردند ، بعد در #مراسم_پلاخوار حاضر شدند و از نزدیک با این سنت قدیمی در کیاسر آشنا شدند.
بعدا به اتفاق هم کیاسر رو حسابی گشتیم. حدود سه چهار ساعتی طول کشید.
در مورد حسین برزگر باید اعتراف کنم خیلی بهتر از من با محیط و آدم‌ها آشنا بود و اصلا احساس غریبی نمی‌کرد!
مهندس کاردگر هم که مهربون و دوست‌داشتنیه
جای #اشکان و #مهدی خالی بود قرار بود اونها هم باشن که نشد.
انشاالله ما می‌ریم خدمت اون دوستان.

🆔 @Haavest
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
✍🏻 #روح_اله_شجاعی_کیاسری در اینستاگرام نوشت: بعد از مراسم طعام‌دهی دوم محرم که با دوست خوبم آقای رزاقی رفتیم #کیاسر ، امروز جمعه ششم محرم با افتخار میزبان دوتا از همکاران با سابقه در رسانه بودیم. #حسین_برزگر که بیش از ۱۵ ساله که باهم در ارتباط هستیم و برادر…
💠 نگاهی به آیین سنتی «پلاخوار»

👈🏻 آیین سنتی #پلاخوار رسمی است در #کیاسر که در 10 محله شهر و در 10روز اول محرم برقرار است ، رسم پذیرای به شکلی آبرومندانه و کاملا خاص، می‌گویند ریشه در اعتقادات مردم کیاسر دارد، پای صحبت قدیمی‌ترها که می‌نشینید از قدمت ۵۰۰ ساله خبر می‌دهند.

🔅این رویداد سنتی با همراهی میراث‌ فرهنگی #ثبت_ملی شد و حالا برای خودش دارای شناسنامه است.

🔅آداب «محرم پلا» جالب است ، نوای بسم‌الله بسم‌الله "خَوِرکَر" که به گوش‌تان خورد یعنی بفرمایید دعوتید، این‌ها برای نظم در پذیرایی لازم است.
خبری از قاشق و چنگال نیست بر اساس سنت قدیمی با آفتابه لگنی مسی که دور می‌دهند دستان را تا حدودی خیس می‌کنید اما این قطعا کافی نیست.
بشقاب برنج را که جلوی‌تان گذاشتند دست نزنید تا به آخرین نفر هم برسد، آن‌وقت با گفتن ذکر "بسم‌الله" توسط بانی جلسه شروع به میل‌کردن غذا کنید، باید در کمتر از ۱۰تا ۱۵ دقیقه بشقاب‌تان را خالی کنید، آدم‌های زیادی پشت درب منتظر پذیرایی‌اند.

👈🏻این گزارش زیبا به قلم روح اله شجاعی را اینجا بخوانید:
http://khaber.ir/Home/Details/17608

🆔 @Haavest
مازندران تنها جنگل و‌ دریا نیست
‏شکوه محوطه اشکانی وستمین در بخش چهاردانگه شهرستان ساری، بخشی از تاریخ این سرزمین است

‏⁧ #مازندران ⁩ ⁧
#اشکانی ⁩ ⁧
#ساری ⁩ ⁧
#کیاسر ⁩ ⁧
#وستمین

🆔 @Haavest
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‏روزهای پایانی زمستان و بارش برف در جاده‌های شمال ایران، تصاویر زیبایی خلق کرد
جاده، قسمت مهمی از سفر است که عموما به سادگی از کنار آن گذر می‌کنیم

#جاده
#کیاسر
#گردشگری
#مازندران

🆔 @Haavest