Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
11.2K subscribers
2.74K photos
545 videos
17 files
1.06K links
💥❤️‍🔥 Gondolin.ir ❤️‍🔥💥

گوندولین، شهر پنهان الف‌های نولدور🌟

هواداران تالکین و دنیای ارباب حلقه‌ها🔥

ادمین پاسخگو به مخاطبان:
@Wolfheart_kenshin

پیج اینستاگرام:
instagram.com/gondolin_ir


گروه تبادل نظر:
https://t.me/+VeuASfYaiTeP9wjN
Download Telegram
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#فئانور و سیلماریل هایش... @Gondolin_ir
...در آن‌هنگام کارهایی انجام گرفت که بعدها به پرآوازه‌ترین کرده‌های الف‌ها بدل گشت. زیرا #فئانور به کمال توانایی خویش رسیده بود، و فکری نو در سر داشت، و یا شاید سایه‌ی نوعی پیش‌آگاهی از تقدیری که نزدیک می گشت، بر دلش افتاده بود؛ او در اندیشه بود که چگونه می توان روشنایی درختان، شکوه قلمرو قدسی را جاودانه نگاه داشت. آنگاه کوششی دراز و پنهانی را آغاز کرد و هرچه از معرفت و نیرو و چیره‌دستی و ظرافت در چنته داشت به کار گرفت؛ و سرانجام سیلماریل‌ها را پدید آورد.

به شکل و صورت به‌سان سه گوهر بزرگ بودند. اما تا روز بازپسین، آنگاه که فئانور بازگردد -- هم او که پیش از پدیدار شدن خورشید هلاک گردید، و اینک در تالارهای انتظار نشسته است و دیگر به میان خویشان نمی‌آید، تا آن هنگام که خورشید درگذرد و ماه فرو افتد -- معلوم نخواهد گشت که از کدام جوهر بوده‌اند. همانند بلورهای الماس می نمودند، و باز سخت تر از سنگ خاره، چنان که هیچ آسیبی در محدوده‌ی قلمرو #آردا نابودشان نمی‌توانست کرد، یا نمی‌توانستشان شکست. اما آن بلور از برای سیلماریل‌ها به گونه‌ی کالبد بود از برای فرزندان #ایلوواتار: خانه‌ی آتش درونش، که در اندرون و باز در همه‌ی جای آن، و جان آن است. و آتش اندرون سیلماریل‌ها را فئانور از آمیزه‌ی روشنایی درختان #والینور ساخت که هنوز در اندرون این گوهرها زنده است، اگرچه درختان دیری است که پژمرده گشته‌اند و دیگر نمی‌درخشند. از این روی در تاریکی ژرف‌ترین گنجینه‌ها، سیلماریل‌ها از پرتو خویش به سان ستارگان #واردا می‌درخشیدند؛ و باز تو گویی به راستی چونان باشندگان زنده در روشنایی شادمان می‌شدند و آن را می‌گرفتند و با رنگ‌هایی شگفت‌تر از آنچه پیش‌تر بود، باز پس می‌دادند.

جمله آنان که در #آمان می‌زیستند شگفت زده از کار فئانور شادمان شدند. و واردا سیلماریل‌ها را متبرک کرد تا از آن پس اگر هر جسم فانی یا دست ناپاک یا موجود اهریمنی لمسشان کرد، خشک و پژمرده گردد، و #ماندوس پیشگویی کرد که تقدیر آردا و زمین و دریا و هوا در درون آن‌ها محبوس خواهد بود. فئانور سخت دلبسته‌ی آن چیزی شد که خود ساخته بود...

#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث #سیلماریل ها و ناآرامی #نولدور

ترجمه‌ی «رضا علیزاده» 🌟🌟🌟

@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
جنگ خشم... پایانی بر سلطه ی بی چون و چرای #ملکور بر سرزمین میانه در دوران اول @Gondolin_ir
نقل این نبرد عظیم در دانشنامه ی والیمار:

به مدت مدت ۵۰۰ سال در دوران اول، #مورگوت دارای قدرت فراوانی در سرزمین میانه شده بود، و حتی به خاطر نبردهای متعددی که با #نولدور داشت از این قدرت کاسته نشده بود. #ائارندیل دریانورد که جواهر #سیلماریل را به پیشانی بسته بود، اولین فرد از نسل فانیان بود که به #والینور قدم می‌گذاشت. وی #والار را ترغیب کرد که به الف‌ها و انسان‌های دربند در سرزمین میانه کمک و یاری برسانند.

والار به درخواست ائارندیل جامه عمل پوشاند و همراه با الف‌های #وانیار و نولدوری که در والینور بودند همراه با کشتی‌هایی که #تله‌ری‌ ها ساخته بودند در قالب سپاهی مقتدر و عظیم به سرزمین میانه حرکت کردند. آنان در #بلریاند اردوگاه زدند و در دشت‌های #آنفائوگلیت با سپاهیان اهریمنی مورگوت روبرو شدند.


والار و الف‌ها، #بالروگ‌ها را نابود کردند، مگر تعدادی اندک که خود را نجات دادند و در جاهای مختلف پنهان گشتند. اورک‌ها مانند کاهی در آتشی بزرگ از بین می‌رفتند و تار و مار می‌شدند. درحالیکه سه خاندان اداین همراه با والار می‌جنگیدند، بسیاری دیگر نیز بودند که در مقابل والار قرار گرفتند و از بین رفتند. مورگوت در حالیکه شکست را احساس می‌کرد، آخرین سلاحش را رو کرد، اژدهایان بالدار، که تا پیش از این در هیچ جا دیده نشده بودند و باعث شدند که والار عقب نشینی نمایند. سر دسته این اژدهایان موجودی قدرتمند و پلید بود به نام #آنکالاگون سیاه.

سپس ائارندیل همراه با کشتی آسمانی اش #وینگیلوت، در کنار عقاب‌ها با اژدهایان به نبرد پرداختند و در نهایت رهبر اژدهایان یعنی آنکالاگون سیاه را به طرزی دهشتناک از بین بردند. آنکالاگون پس از کشته شدن بر روی برج‌های #تانگورودریم سقوط کرد و منجر به نابودی آن شد.

مورگوت در حالیکه در عمیق ترین سیاهچال آنگباند مخفی شده بود توسط زنجیرهای قدیمی #آنگاینور به بند کشیده شد. دو سیلماریلی که در هنوز در اختیارش بود توسط #ائون‌وه #مایار باز پس گرفته شد و به شدت از آنها محافظت به عمل آمد (هرچند این دو جواهر بعدها توسط #مایدروس و #ماگلور به سرقت برده شد.) در نهایت والار او را از طریق دروازه شب به آن سوی دیوارهای جهان و در پوچی بی پایان تبعید کردند، جایی که تا زمان نبرد نهایی و روز مجازات در آنجا باقی ماند. تنها در آن نبرد بود که به طور دردناکی نابود می‌گشت.


ویرانی‌های نبرد بسیار عظیم بود؛ بخش اعظمی از سرزمین‌های غرب ارد لویین از بین رفته و در اعماق دریا مدفون گشتند. بسیاری از الف‌ها به غرب مهاجرت کردند در حالیکه بسیاری دیگر نیز در شرق ماندند. والار جزیره‌ای با نام #نومه‌نور را در دریای غربی برافراشتند که منزلگاه جدید #اداین گشت.

@Gondolin_ir
#فئانور ، سرآمد صنعت گران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از والینور ترغیب کرد.

@Gondolin_ir
Gondolin.ir | ارباب حلقه‌ها
#فئانور ، سرآمد صنعت گران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از والینور ترغیب کرد. @Gondolin_ir
... #فئانور بانگ برداشت: «ای مردمان #نولدور چرا، چرا باید بیش از این کمر بسته‌ی خدمت #والار رشک‌ورز باشیم که نه می‌توانند ما، و نه حتی قلمرو خویش را از تعرض دشمن در امان نگاه دارند؟ و اگرچه ممکن است اکنون خصمِ هم باشند، خویشاوند هم نیستند؟ انتقام ندایم می‌دهد، اما اگر به گونه‌ای دیگر بود، بیش از این زیستن با خویشانِ قاتل پدر و دزد گنجینه‌ام را در سرزمینی واحد تاب نمی‌آوردم. با این حال اما من یگانه بی‌باک در میان این مردم بی‌باک نیستم. و آیا شما همگی شاهتان را از دست نداده‌اید؟ و چه چیزی اینجا برای شما باقی مانده است، زندانی باریکه زمینی میان کوهستان و دریا؟

اینجا زمانی روشن بود، آن روشنی که والار از سرزمین میانه دریغ کرده بودند، اما اکنون تاریکی به یکسان برهمه جا حکم‌فرماست. آیا باید دست بر دست بگذاریم و تا ابد سوگوار باشیم، مردمی سایه‌نشین، مه‌زده، و به عبث اشکبار بر دریای بی‌ترحم؟ یا بهتر است به خانه‌ی خویش بازگردیم؟ در کوئی‌وینن چه خوش می‌رود آب در زیر ستاره‌های آسمانِ بی‌ابر، و سرزمین‌های فراخ گرداگردش را گرفته است، آنجا که به آزاد مردمان برمی‌خوری. آنان هنوز آنجایند، چشم به راه ما که از سر بلاهت فراموششان کرده‌ایم. همراه من بیایید! بگذارید این شهر از آن بزدلان باشد!»

دیری سخن گفت، و مدام نولدور را تحریص کرد که از پی او بیایند و با قابلیت و توانایی‌شان، آزادی و قلمروهای بزرگ را در سرزمین های شرقی، پیش از آنکه زیاد دیر شود، از آن خود کنند؛ در سخنانش بازتابی از دروغ‌های #ملکور بود، که والار گمراهتان کرده و شما را در اسارت نگاه داشته‌اند تا آدمیان در سرزمین میانه فرمانروا باشند. بسیاری از #الدار برای نخستین بار خبرِ «از پِی‌ آمدگان» را شنیدند.

فئانور بانگ برداشت: «آینده نیک خواهد بود، اگرچه دراز و دشوار است راه! بندگی را وداع گویید! اما تن‌آسانی را نیز وداع گویید! سستی را وداع گویید! گنجینه‌هاتان را وداع گویید! از این گوهرها بسیار خواهیم ساخت. سبک سفر کنید: اما شمشیرها را بیاورید! چه، ما بسی بیشتر از #اورومه خواهیم رفت و پرتوان‌تر از #تولکاس سختی‌ها را تاب خواهیم آورد: هرگز از تعقیب دست باز نخواهیم داشت. به دنبال #مورگوت تا انتهای زمین! تا ابد دمی از جنگ و کینه‌ی ما در امان نخواهد بود. اما آنگاه که فاتح شدیم و #سیلماریل ها را بازستاندیم، آنگاه ما، و فقط ما خداونداگاران روشنایی زوال‌ناپذیر، و اربابان سعادت و زیبایی #آردا خواهیم بود. هیچ نژاد دیگری به گرد ما نخواهد رسید!»

#متن_کتاب #سیلماریلیون
حدیث گریختن نولدور، ترجمه رضا علیزاده

@Gondolin_ir
#الوینگ، همسر #ائارندیل و مادر #الروند و #الروس

الوینگ حاضر به تسلیم #سیلماریل به فرزندان #فئانور نشد، در نهایت طی سومین خویشاوندکشی الف‌ها که در بندرگاه‌های #سیریون اتفاق افتاد، خود را به دریا افکند اما به خواست #اولمو او به کالبد یک قوی دریایی درآمد تا به دنبال کشتی همسرش ائارندیل به سمت #والینور برود.

@Gondolin_ir
پس از پیروزی سپاه #والینور در جنگ خشم دو #سیلماریل باقی مانده از تاج #مورگوت کنده شد.
پسران #فئانور پیکی نزد #ائون‌وه فرستادند تا سیلماریل‌های ساخته‌ی دست پدرشان را باز پس گیرند. اما ائون‌وه به این کار رضایت نداد و گفت فرزندان فئانور به سبب کرده‌های پلیدشان دیگر حق بازپس‌گیری میراث پدر را ندارند و تنها #والار باید در این باره تصمیم بگیرند، و پسران فئانور باید به #والینور رفته تا داوری والار را بپذیرند.

در ابتدا #ماگلور به این کار تن داد اما
سرانجام تسلیم اراده‌ی #مایدروس گشت، و آن دو باهم رای زدند که چگونه سیلماریل‌ها را به چنگ آورند... آن دو جامه‌ی مبدل پوشیدند و شبانه به اردوگاه ائون‌وه رفته و پنهانی به جایگاهی خزیدند که سیلماریل‌ها را در آن پاس می‌داشتند؛ نگهبانان را کشتند و گوهرها را به چنگ آوردند. آنگاه جمله اردوگاه بر ضد آنان به پا خاست، و آن دو، دل به مرگ نهادند تا در دفاع از خود تا به آخر پایداری کنند. اما ائون‌وه کشتن پسران فئانور را رخصت نفرمود، و آن دو بی آن‌که به چالش گرفته شوند، بیرون آمده و به دوردست‌ها گریختند.

@Gondolin_ir
#فئانور ، سرآمد صنعتگران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از #والینور ترغیب کرد.
سخنان شورانگیر او در سیلماریلیون:
t.me/Gondolin_ir/121


@Gondolin_ir
#دیور الوخیل فرزند #برن و #لوتین، و نوه‌‌ی #الوه ‌تینگول پادشاه #دوریات بود. پس از کشته شدن پدربزرگش توسط دورف‌های ناگرود، دیور از تول‌گالن به دوریات آمد تا به عنوان پادشاه حکمرانی کند.

بعد درگذشتن پدر و مادرش در شبی سرد و پاییزی #سیلماریل به او تحویل شد و او آن را به خود آویخت تا زیباترین فرزندان #ایلوواتار بنماید، هر چند کمی بعد در ویرانی نهایی دوریات به دست پسران #فئانور کشته شد.

@Gondolin_ir
#فئانور ، سرآمد صنعتگران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از #والینور ترغیب کرد.
سخنان شورانگیر او در سیلماریلیون:
t.me/Gondolin_ir/121


@Gondolin_ir
#فئانور ، سرآمد صنعتگران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از #والینور ترغیب کرد.
سخنان شورانگیر او در سیلماریلیون:
t.me/Gondolin_ir/121


@Gondolin_ir
#فئانور ، سرآمد صنعتگران #نولدور ، پس از کشته شدن پدرش #فینوه به دست #ملکور و به سرقت رفتن #سیلماریل هایش، نولدور را به رفتن از #والینور ترغیب کرد.
سخنان شورانگیر او در سیلماریلیون:
👇👇👇👇👇👇👇👇
t.me/Gondolin_ir/121


@Gondolin_ir
#فئانور به طور پنهانی مشغول به ساخت #سیلماریل ‌ها گشت و هرآنچه از هنر و صناعت و چیره‌دستی در چنته داشت برای ساخت سیلماریل‌ها به کار گرفت: سه گوهر درخشان از نور دو درخت.

تا آن هنگام که فئانور در روز بازپسین بازگردد، معلوم نخواهد شد که از کدام جوهره بوده‌اند. سیلماریل‌ها سخت‌تر از سنگ خاره، نور دو درخت را در خود محبوس کردند و هیچ آسیبی در محدوده‌ی قلمرو آردا نمی‌توانست نابودشان کند.

توضیحات تکمیلی در #سیلماریلیون:
👇👇👇👇👇👇👇
t.me/Gondolin_ir/42


@Gondolin_ir
... اما گوهر دست #مایدروس را به گونه‌ای سوزاند که درد آن تحمل ناپذیر بود؛ و او دریافت که سخن #ائون‌وه راست بوده است و حق او بر این میراث از دست رفته و سوگند او بیهوده بوده است. از فرط تشویش و نومیدی خود را در شکافی پر از آتش افکند، و فرجام کار او چنین بود؛ و آن #سیلماریل که او برداشته بود در آغوش زمین جای گرفت.

در باب #ماگلور آورده‌اند که او تاب تحمل شکنجه و درد سیلماریل را نداشت، و سرانجام آن را به دریا افکند و از آن پس آواره‌ی کرانه‌ها شد و از سر رنج و پشیمانی به خلاف موج‌ها آواز می‌خواند...

#سیلماریلیون، #متن_کتاب
حدیث سفر #ائارندیل و جنگ خشم
ترجمه‌ی رضا علیزاده

@Gondolin_ir