Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جمعیت با فریاد: مصلوبش کن!..
پونتیوس: اهل کجایی مرد!؟…
پونتیوس: با من حرف نمیزنی!؟ نمیدانی من قدرت دارم تو را مصلوب کنم و یا همین لحظه آزاد کنم!؟
عیسی: هیچ قدرت بر من نمیداشتی اگر از بالا به تو داده نمیشد. و از این جهت آن کس که من را به تو تسلیم کرد، گناهکارتر است.
جمعیت: اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی! هر که خود را پادشاه بخواند، در مقابل قیصر ایستاده است… او را بر دار کن… مصلوبش کن!…
پونتیوس: آیا پادشاه شما را مصلوب کنم!؟
جمعیت: ما غیر از قیصر پادشاهی نداریم… مصلوبش کن!… باراباس را آزاد کن!…
پونتیوس: من از خون این مرد مبرّی هستم!.. خود دانید!
—————————————-
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در ساوند کلود به:
https://soundcloud.com/tavaana/58pbfkwxphin
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در کستباکس به:
castbox.fm/vd/649400166
و برای شنیدن نسخهی کامل در صفحهی گفت و شنود توانا به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_9/
مراجعه کنید.
#دیگرینامه #مسیحیت #عیسی_مسیح #هویت_دینی #سیاست_هویتی #مناظره #گفتگو
@Dialogue1402
پونتیوس: اهل کجایی مرد!؟…
پونتیوس: با من حرف نمیزنی!؟ نمیدانی من قدرت دارم تو را مصلوب کنم و یا همین لحظه آزاد کنم!؟
عیسی: هیچ قدرت بر من نمیداشتی اگر از بالا به تو داده نمیشد. و از این جهت آن کس که من را به تو تسلیم کرد، گناهکارتر است.
جمعیت: اگر این شخص را رها کنی، دوست قیصر نیستی! هر که خود را پادشاه بخواند، در مقابل قیصر ایستاده است… او را بر دار کن… مصلوبش کن!…
پونتیوس: آیا پادشاه شما را مصلوب کنم!؟
جمعیت: ما غیر از قیصر پادشاهی نداریم… مصلوبش کن!… باراباس را آزاد کن!…
پونتیوس: من از خون این مرد مبرّی هستم!.. خود دانید!
—————————————-
برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در ساوند کلود به:
https://soundcloud.com/tavaana/58pbfkwxphin
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در کستباکس به:
castbox.fm/vd/649400166
و برای شنیدن نسخهی کامل در صفحهی گفت و شنود توانا به:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_9/
مراجعه کنید.
#دیگرینامه #مسیحیت #عیسی_مسیح #هویت_دینی #سیاست_هویتی #مناظره #گفتگو
@Dialogue1402
کنفدراسیون ایرانی؟
شاید همان روزها که محمد خاتمی شعار گفتگوی تمدنها را طرح کرد تا جلوهای زیبا به باطن انحصارطلب و تنگنظر جمهوری اسلامی بدهد، باید صدای نخبگانی مانند داریوش فرهود شنیده میشد که میپرسیدند مگر در داخل قلمرو ایران بزرگ فرهنگی به گفتگو راه دادهاید که حالا میخواهید بانی گفتگوی بین تمدنها در سطح سیاره باشید!؟
ایران فرهنگی اصطلاحیست که به گستردگی فرهنگی ایران اشاره میکند و از مرزهای سیاسی ایران فعلی فراتر میرود. پرفسور داریوش فرهود اگرچه متخصص علم ژنتیک است و از بنیانگذاران این رشته در ایران به شمار میرود، با این حال مطالعات انسانشناختی با تمرکز بر ایران دارد. از وی کتاب «ایران فرهنگی: نخستین ساکنان، فرمانروایان، پایتختها و پرچمهای ایران» در سال ۱۳۹۲ به همت انتشارات صبا منتشر شده است.
در برش زیر از مصاحبهی مفصل ایشان در برنامهی دیدار، میشنوید که ایشان در مورد این اصطلاح توضیح میدهد: ایران فرهنگی به تمامی سرزمینهایی قابل اطلاق است که نوروز داشته باشند و زبان فارسی میان مردمش شناختهشده باشد. مولفهی سوم به اعتقاد ایشان، دولتهاییست که به مفهوم ایران پایبندی داشته باشند.
در حالی که ایشان در بخشهای دیگری از این مصاحبه به درستی یادآوری میکند که هویت ایرانی در چهل و اندی سال اخیر مورد بیمهری مقامات فعلی قرار گرفته، میگوید که از سالها پیش، ایدهی تشکیل یک کنفدراسیون ایرانی را مطرح کرده بوده است؛ کنفدراسیونی که قرار است مانند کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، برمبنای اشتراکات فرهنگی و منافع سیاسی مشترک میان اعضاء تشکیل شود و صد البته مایهی این پیوند در وهلهی اول همان میراث فرهنگی ایران است.
شوربختانه در حالی که دولت حاکم بر سرزمین اصلی ایران، اساساً خود غیر ایرانگراست - اگر نگوییم ایرانستیز است - به تشکیل چنین کنفدراسیونی به سختی بتوان امید بست. فرهود میگوید که چنین کنفدراسیونی، کاری به مناسبتها و تعصبهای دینی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، مفهوم فراگیر «ایران» از مرزهای هویتهای متنوع دینی عبور میکند و یک چتر جامع برای مردمانی که «ایر» نامیده شدهاند، فراهم میآورد. اما افسوس که پس از ۵۷ دولتی در ایران بر سر کار آمد، که همواره تلاش برای جایگزینی مفهوم «ایران» با «امت مسلمان» دارد؛ آن هم امت مسلمانی که در رأسش، شیعهای تندرو و متعصب، شهروند درجهی یک باشد.
آیا شما تشکیل کنفدراسیون ایرانی را امری مثبت تلقی میکنید؟ چرا؟
https://x.com/dialogue1402/status/1763289946310226116?s=46
#گفتگو #رواداری #ایران #داریوش_فرهود #نوروز #آیین #فارسی #وحدت_ملی #ایرانیان #ایر #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
شاید همان روزها که محمد خاتمی شعار گفتگوی تمدنها را طرح کرد تا جلوهای زیبا به باطن انحصارطلب و تنگنظر جمهوری اسلامی بدهد، باید صدای نخبگانی مانند داریوش فرهود شنیده میشد که میپرسیدند مگر در داخل قلمرو ایران بزرگ فرهنگی به گفتگو راه دادهاید که حالا میخواهید بانی گفتگوی بین تمدنها در سطح سیاره باشید!؟
ایران فرهنگی اصطلاحیست که به گستردگی فرهنگی ایران اشاره میکند و از مرزهای سیاسی ایران فعلی فراتر میرود. پرفسور داریوش فرهود اگرچه متخصص علم ژنتیک است و از بنیانگذاران این رشته در ایران به شمار میرود، با این حال مطالعات انسانشناختی با تمرکز بر ایران دارد. از وی کتاب «ایران فرهنگی: نخستین ساکنان، فرمانروایان، پایتختها و پرچمهای ایران» در سال ۱۳۹۲ به همت انتشارات صبا منتشر شده است.
در برش زیر از مصاحبهی مفصل ایشان در برنامهی دیدار، میشنوید که ایشان در مورد این اصطلاح توضیح میدهد: ایران فرهنگی به تمامی سرزمینهایی قابل اطلاق است که نوروز داشته باشند و زبان فارسی میان مردمش شناختهشده باشد. مولفهی سوم به اعتقاد ایشان، دولتهاییست که به مفهوم ایران پایبندی داشته باشند.
در حالی که ایشان در بخشهای دیگری از این مصاحبه به درستی یادآوری میکند که هویت ایرانی در چهل و اندی سال اخیر مورد بیمهری مقامات فعلی قرار گرفته، میگوید که از سالها پیش، ایدهی تشکیل یک کنفدراسیون ایرانی را مطرح کرده بوده است؛ کنفدراسیونی که قرار است مانند کشورهای عضو اتحادیهی اروپا، برمبنای اشتراکات فرهنگی و منافع سیاسی مشترک میان اعضاء تشکیل شود و صد البته مایهی این پیوند در وهلهی اول همان میراث فرهنگی ایران است.
شوربختانه در حالی که دولت حاکم بر سرزمین اصلی ایران، اساساً خود غیر ایرانگراست - اگر نگوییم ایرانستیز است - به تشکیل چنین کنفدراسیونی به سختی بتوان امید بست. فرهود میگوید که چنین کنفدراسیونی، کاری به مناسبتها و تعصبهای دینی نخواهد داشت. به عبارت دیگر، مفهوم فراگیر «ایران» از مرزهای هویتهای متنوع دینی عبور میکند و یک چتر جامع برای مردمانی که «ایر» نامیده شدهاند، فراهم میآورد. اما افسوس که پس از ۵۷ دولتی در ایران بر سر کار آمد، که همواره تلاش برای جایگزینی مفهوم «ایران» با «امت مسلمان» دارد؛ آن هم امت مسلمانی که در رأسش، شیعهای تندرو و متعصب، شهروند درجهی یک باشد.
آیا شما تشکیل کنفدراسیون ایرانی را امری مثبت تلقی میکنید؟ چرا؟
https://x.com/dialogue1402/status/1763289946310226116?s=46
#گفتگو #رواداری #ایران #داریوش_فرهود #نوروز #آیین #فارسی #وحدت_ملی #ایرانیان #ایر #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
خنک آنکه دل شاد دارد به نوش
دیگرینامه
اپیزود بیست و دوم
«کوروش به خوبی میدانست که اگر او میخواهد نظر مساعد بابلیها را که چنین قاطعانه به دست آورده بود همچنان حفظ نماید، نباید آنها را از جشن سال نو محروم کند. همان کاری که نبونید ناکام کرد. اما ظاهرا کوروش حوصله نداشت که نقش همراه شاهانه مردوک را به عهده بگیرد. چون مراسم سال نوی بابلی با ویژگیهایی توام بوده است که چنگی به دل کوروش نمیزد.
ولیعهد، کمبوجیه نیز آن را نمیپسندید. اما پدر میتوانست پسر را متقاعد کند تا این نقش مقررشده مناسک را به عهده بگیرد. بهای چنین کاری دادن سلطنت بابل به او بود… اما کمبوجیه که خصلتی مستبد داشت و حالا بدخلق هم شده بود، با این مشغولیت فکری که در تشریفات تحقیرکننده چه چیزی در انتظار اوست، با لباس رسمی پارسی و البته بدون کلاهگیس ظاهر شد. اما بدتر از آن اینکه کمبوجیه در حالی وارد معبد نبو شد که تا بن دندان مسلح بود؛ یعنی با نیزه و دشنه و تیر و کمان. بهتزدگی کاهن نبو را آسان میتوان تصور کرد… با این که کاهنان بابل با دربار ایران رابطهای کاملا محبتآمیز داشتند، رفتار کمبوجیه مسلما زیادروی بود.»
آنچه والتر هینتس اینجا میگوید بر مبنای تفسیر اشارات مختصر و موجزیست که در وقایعنگاریهای کاهنان بابل پیدا شده است. ماجرا دقیقا هر چه بوده، به اصطلاح بخیر گذشته و مناسبات کوروش و کمبوجیه را با کاهنان بابل خراب نکرده است. هینتس خیال خود را پرواز میدهد و مینویسد:
«چانهزنی سیاسی سختی برای سازش متقابل پیش آمد. در اصل، کمبوجیه با خشونت تمامی «نمایش» را رد کرد. با این همه، چون نمیتوانست بدون دریافت دبوس از دست کاهن نبو، شاه بابل شود، سرانجام کوتاه آمد و سلاح را از خود کند. اما…
برای مطالعهی متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=1fxLcW8K8oITU3l0
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/683641974
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9
مراجعه کنید.
#دیگری_نامه #نوروز #آکیتو #نوروز_بابلی #همبستگی_آیینی #کمبوجیه #والتر_هینتس #کوروش_کبیر #جمشید #شاهنامه #تخت_جمشید #رواداری #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
دیگرینامه
اپیزود بیست و دوم
«کوروش به خوبی میدانست که اگر او میخواهد نظر مساعد بابلیها را که چنین قاطعانه به دست آورده بود همچنان حفظ نماید، نباید آنها را از جشن سال نو محروم کند. همان کاری که نبونید ناکام کرد. اما ظاهرا کوروش حوصله نداشت که نقش همراه شاهانه مردوک را به عهده بگیرد. چون مراسم سال نوی بابلی با ویژگیهایی توام بوده است که چنگی به دل کوروش نمیزد.
ولیعهد، کمبوجیه نیز آن را نمیپسندید. اما پدر میتوانست پسر را متقاعد کند تا این نقش مقررشده مناسک را به عهده بگیرد. بهای چنین کاری دادن سلطنت بابل به او بود… اما کمبوجیه که خصلتی مستبد داشت و حالا بدخلق هم شده بود، با این مشغولیت فکری که در تشریفات تحقیرکننده چه چیزی در انتظار اوست، با لباس رسمی پارسی و البته بدون کلاهگیس ظاهر شد. اما بدتر از آن اینکه کمبوجیه در حالی وارد معبد نبو شد که تا بن دندان مسلح بود؛ یعنی با نیزه و دشنه و تیر و کمان. بهتزدگی کاهن نبو را آسان میتوان تصور کرد… با این که کاهنان بابل با دربار ایران رابطهای کاملا محبتآمیز داشتند، رفتار کمبوجیه مسلما زیادروی بود.»
آنچه والتر هینتس اینجا میگوید بر مبنای تفسیر اشارات مختصر و موجزیست که در وقایعنگاریهای کاهنان بابل پیدا شده است. ماجرا دقیقا هر چه بوده، به اصطلاح بخیر گذشته و مناسبات کوروش و کمبوجیه را با کاهنان بابل خراب نکرده است. هینتس خیال خود را پرواز میدهد و مینویسد:
«چانهزنی سیاسی سختی برای سازش متقابل پیش آمد. در اصل، کمبوجیه با خشونت تمامی «نمایش» را رد کرد. با این همه، چون نمیتوانست بدون دریافت دبوس از دست کاهن نبو، شاه بابل شود، سرانجام کوتاه آمد و سلاح را از خود کند. اما…
برای مطالعهی متن کامل این اپیزود به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید در:
https://dialog.tavaana.org/others-22/
و برای شنیدن نسخهی کامل این اپیزود در یوتیوب به:
https://youtu.be/xjJcyosg9zI?si=1fxLcW8K8oITU3l0
و برای شنیدن نسخهی کامل در کستباکس به:
https://castbox.fm/vb/683641974
و برای شنیدن نسخهی کامل در ساندکلود به:
https://on.soundcloud.com/7tVhtxuzLgU9nFNv9
مراجعه کنید.
#دیگری_نامه #نوروز #آکیتو #نوروز_بابلی #همبستگی_آیینی #کمبوجیه #والتر_هینتس #کوروش_کبیر #جمشید #شاهنامه #تخت_جمشید #رواداری #هویت_ملی #هویت_دینی
@Dialogue1402
Dialog Project
دیگرینامه، اپیزود بیستودوم: خنک آنکه دل شاد دارد به نوش - Dialog Project
هوا پر خروش و زمین پر ز جوش / خنک آنکه دل شاد دارد به نوش درم دارد و نقل و جام نبید / سر گوسپندی تواند برید مرا نیست؛ فرخ مر آن را که هست / ببخشای بر مرد تنگدست کنون خورد باید می خوشگوار / که میبوی مشک آید از جویبار همه بوستان زیر […]
«چگونه مسلمان شدیم؟»
آرمین لنگرودی
«اکنون پس از آشنایی با مفاهیم اولیه عرفانی، شاید این گفتهی اسلامشناس آلمانی، اِسْوِن محمد کالیش، بیشتر قابل فهم باشد که در کتاب خود «ناسازگاریها در تاریخ شیعه» مینویسد: «به گمان من شواهد بسیاری وجود دارند مبنی بر اینکه ریشهی شمایل امروزی محمد، در عرفان شیعی نهفته است.»
آرمین لنگرودی در کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» پس از آنکه به طیف وسیعی از اندیشهها و انگارههای غنوصی (گنوستیک) میپردازد و بهویژه از کهنترین متون فرقههای گنوستیک مانند مانویان، مندائیان و جریانهای مشابه مسیحی آنها نقل قول مستقیم میکند، ادامه میدهد:
«نگاهی گذرا به زندگینامه «محمد» و «علی» بنا بر روایات اسلامی به ما این احساس را میدهد که این زندگینامهها، نه توضیح سرگذشت افرادی که پیدایش اسلام مدیون آنها ست، بلکه برعکس، داستانهایی هستند که تنها به منظور تایید ایدهای ساخته شدهاند که پیشاپیش وجود داشته است. این احساس اولیه، یک حقیقت را در خود نهان کرده و آن این است که تمامی ایدئولوژیهای جهان، به یک ایدئولوگ (فرد سازندهی ایدئولوژی) احتیاج دارند… وظیفه تاریخنویسان اسلامی، پرکردن دو سده تاریک تاریخی با افسانههایی بود که برای وصول به آن میبایستی مفاهیم عرفانی با «دمیدن نَفَس» به شخصیتهای دینی تبدیل میشدند. برای تبدیل مسندها، القاب و شعارهای عرفانی به افراد حقیقی، ضرورتها و پیششرطهای مشخصی لازم است. در مورد اسلام این نیازها به گونهای بسیار مقبول وجود داشتند.»
آرمین لنگرودی به تفصیل این ضرورتها و پیششرطهایشان را توضیح میدهد. به طور مختصر، تلاش خاندان بنی هاشم در قالب حکومت عباسیان برای خرید مشروعیت تئوریک برای خود، آنها را به «دبیران»، یا همان اشرافزادگان ایرانی محتاج میکرد تا بتوانند در سرزمینهای وسیع ایرانی تا بلخ و خراسان حکومت کنند. از سوی دیگر…
برای مطالعهی ادامه یادداشت رجوع کنید به صفحهی گفتوشنود:
https://dialog.tavaana.org/die-entstehung-islams-in-persien/
گفتنیست که در اپیزودهای متعددی از پادکست دیگرینامه از جمله اپیزود پنجم و ششم و هفتم، به نومسلمانشدن ایرانیان در سدههای اولیهی هجریقمری پرداختیم.
#اسلام #مسیحیت #هویت_دینی #سیاست_هویتی
@Dialogue1402
آرمین لنگرودی
«اکنون پس از آشنایی با مفاهیم اولیه عرفانی، شاید این گفتهی اسلامشناس آلمانی، اِسْوِن محمد کالیش، بیشتر قابل فهم باشد که در کتاب خود «ناسازگاریها در تاریخ شیعه» مینویسد: «به گمان من شواهد بسیاری وجود دارند مبنی بر اینکه ریشهی شمایل امروزی محمد، در عرفان شیعی نهفته است.»
آرمین لنگرودی در کتاب «چگونه مسلمان شدیم؟» پس از آنکه به طیف وسیعی از اندیشهها و انگارههای غنوصی (گنوستیک) میپردازد و بهویژه از کهنترین متون فرقههای گنوستیک مانند مانویان، مندائیان و جریانهای مشابه مسیحی آنها نقل قول مستقیم میکند، ادامه میدهد:
«نگاهی گذرا به زندگینامه «محمد» و «علی» بنا بر روایات اسلامی به ما این احساس را میدهد که این زندگینامهها، نه توضیح سرگذشت افرادی که پیدایش اسلام مدیون آنها ست، بلکه برعکس، داستانهایی هستند که تنها به منظور تایید ایدهای ساخته شدهاند که پیشاپیش وجود داشته است. این احساس اولیه، یک حقیقت را در خود نهان کرده و آن این است که تمامی ایدئولوژیهای جهان، به یک ایدئولوگ (فرد سازندهی ایدئولوژی) احتیاج دارند… وظیفه تاریخنویسان اسلامی، پرکردن دو سده تاریک تاریخی با افسانههایی بود که برای وصول به آن میبایستی مفاهیم عرفانی با «دمیدن نَفَس» به شخصیتهای دینی تبدیل میشدند. برای تبدیل مسندها، القاب و شعارهای عرفانی به افراد حقیقی، ضرورتها و پیششرطهای مشخصی لازم است. در مورد اسلام این نیازها به گونهای بسیار مقبول وجود داشتند.»
آرمین لنگرودی به تفصیل این ضرورتها و پیششرطهایشان را توضیح میدهد. به طور مختصر، تلاش خاندان بنی هاشم در قالب حکومت عباسیان برای خرید مشروعیت تئوریک برای خود، آنها را به «دبیران»، یا همان اشرافزادگان ایرانی محتاج میکرد تا بتوانند در سرزمینهای وسیع ایرانی تا بلخ و خراسان حکومت کنند. از سوی دیگر…
برای مطالعهی ادامه یادداشت رجوع کنید به صفحهی گفتوشنود:
https://dialog.tavaana.org/die-entstehung-islams-in-persien/
گفتنیست که در اپیزودهای متعددی از پادکست دیگرینامه از جمله اپیزود پنجم و ششم و هفتم، به نومسلمانشدن ایرانیان در سدههای اولیهی هجریقمری پرداختیم.
#اسلام #مسیحیت #هویت_دینی #سیاست_هویتی
@Dialogue1402
ساسانیان و مسیحیت
ریچارد پین
برگرفته از مقالهی «جهانوطنیگرایی ایرانی: ادیان جهان در دربار ساسانی»
شکلی از مسیحیت که مسیحیت سریانی یا مسیحیت شرق نامیده میشد، در دوران ساسانیان متاخر به عنوان یکی از ادیان رسمی قلمرو شاهنشاهی ایران به رسمیت شناخته شد. ریچارد در مقالهی مفصلی، نوعی جهانوطنیگرایی را به شاهنشاهان متاخر ساسانی نسبت میدهد و با ذکر منابع دوران باستان، یادآوری میکند که سنت دعوت از نمایندگان مذاهب و فلسفههای مختلف که پس از رسمی شدن مسیحیت در امپراطوری روم برافتاد، در دربار ساسانی رونق گرفت و به عنوان سنتی درباری به خلفای مستقر در بغداد به ارث رسید.
در اپیزود دهم از دیگرینامه با نام «از ساسانیان تا سکولاریسم»، ضمن نقل و بررسی مقالهی ریچارد پین، در مورد سکولاریسم گفتیم. برای دسترسی به اپیزود دهم، از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_10/
تیم پژوهشی گفتوشنود، به زودی مستندی با نام «چرا سکولاریسم؟» را منتشر خواهد کرد.
#دیگری_نامه #سکولاریسم #ساسانی #ساسانیان #سیاست_دینی #هویت_دینی #رواداری #جهان_وطنی_گرایی
@Dialogue1402
ریچارد پین
برگرفته از مقالهی «جهانوطنیگرایی ایرانی: ادیان جهان در دربار ساسانی»
شکلی از مسیحیت که مسیحیت سریانی یا مسیحیت شرق نامیده میشد، در دوران ساسانیان متاخر به عنوان یکی از ادیان رسمی قلمرو شاهنشاهی ایران به رسمیت شناخته شد. ریچارد در مقالهی مفصلی، نوعی جهانوطنیگرایی را به شاهنشاهان متاخر ساسانی نسبت میدهد و با ذکر منابع دوران باستان، یادآوری میکند که سنت دعوت از نمایندگان مذاهب و فلسفههای مختلف که پس از رسمی شدن مسیحیت در امپراطوری روم برافتاد، در دربار ساسانی رونق گرفت و به عنوان سنتی درباری به خلفای مستقر در بغداد به ارث رسید.
در اپیزود دهم از دیگرینامه با نام «از ساسانیان تا سکولاریسم»، ضمن نقل و بررسی مقالهی ریچارد پین، در مورد سکولاریسم گفتیم. برای دسترسی به اپیزود دهم، از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/podcast_others_10/
تیم پژوهشی گفتوشنود، به زودی مستندی با نام «چرا سکولاریسم؟» را منتشر خواهد کرد.
#دیگری_نامه #سکولاریسم #ساسانی #ساسانیان #سیاست_دینی #هویت_دینی #رواداری #جهان_وطنی_گرایی
@Dialogue1402
«تلماسه»
معرفی فیلم
میگه: اسم پنهانی تو چیه؟ چانی میگه: سیهایا! (Sihaya) میپرسه این اسم چه معنی داره؟ میگه: بهار بیابان! لابد از باب ادبه که جواب میشنوه: خیلی زیباست! اما چانی میگه: متنفرم ازش! چون بر مبنای یک امیدواری دروغه!
چانی در واقع میگه «false prophecy» که یعنی «نبوت باطل.» اغلب ما ایرانیان هم دو اسمی هستیم؛ اسمی که معمولاً عربی- اسلامیست و در شناسنامه درج میشود و بنابراین اسم رسمی ماست و اسم دومی که معمولاً یک نام ایرانی اصیل است. آیا ما ایرانیان هم این دو اسمی بودن را همانگونه تجربه میکنیم که کاراکتر چانی در قسمت دوم فیلم «تلماسه»؟ آیا اسم رسمی ما مانند اسم پنهان چانی، بر یک دروغ بنا شده است!؟ بر یک چشمانداز دینی باطل و فریبنده!؟ بر چیزی در حد «بهار بیابان»!؟
آنکه مردم بومی سیارهی اترکیس، «مهدی» میخوانند طرف صحبت چانی در این سکانس است. آنها بر سر تلماسهای نشستهاند و «مهدی» توضیح میدهد که قلعهی پدرانش در سیارهی دیگر بر صخرهای بنا شده که مشرف به دریاست. اما چانی که در سیارهی پوشیده از تلماسه بزرگ شده، اصلاً نمیداند دریا چیست و چطور میتوان در آبی بزرگ «شیرجه» رفت! او ققط میداند که در بیابان، بهاری رخ نمیدهد. بنابراین اسم دومش، یعنی «چانی» را ترجیح میدهد.
از رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت با نام «تلماسه» اقتباسهای سینمایی متعددی انجام شده است. قسمت دوم یکی از جدیدترین این اقتباسها، به کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) در سال جاری میلادی (۲۰۲۴) از شبکههای تلویزیونی پخش گردید و در دسترس علاقهمندان به این ژانر است. از این کارگردان پیش از این، دو فیلم دیگر از همین ژانر، یعنی «ورود» (Arrival) و بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را تماشا کردهاید.
چهارچوب کلی داستان رقابت دو خانوادهی اشرافی…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/dune-2/
#هویت_دینی #نبوت #نبوت_باطل #مهدی #مهدی_موعود #موعودگرایی #سوشیانس #مسیح #تلماسه
@Dialogue1402
معرفی فیلم
میگه: اسم پنهانی تو چیه؟ چانی میگه: سیهایا! (Sihaya) میپرسه این اسم چه معنی داره؟ میگه: بهار بیابان! لابد از باب ادبه که جواب میشنوه: خیلی زیباست! اما چانی میگه: متنفرم ازش! چون بر مبنای یک امیدواری دروغه!
چانی در واقع میگه «false prophecy» که یعنی «نبوت باطل.» اغلب ما ایرانیان هم دو اسمی هستیم؛ اسمی که معمولاً عربی- اسلامیست و در شناسنامه درج میشود و بنابراین اسم رسمی ماست و اسم دومی که معمولاً یک نام ایرانی اصیل است. آیا ما ایرانیان هم این دو اسمی بودن را همانگونه تجربه میکنیم که کاراکتر چانی در قسمت دوم فیلم «تلماسه»؟ آیا اسم رسمی ما مانند اسم پنهان چانی، بر یک دروغ بنا شده است!؟ بر یک چشمانداز دینی باطل و فریبنده!؟ بر چیزی در حد «بهار بیابان»!؟
آنکه مردم بومی سیارهی اترکیس، «مهدی» میخوانند طرف صحبت چانی در این سکانس است. آنها بر سر تلماسهای نشستهاند و «مهدی» توضیح میدهد که قلعهی پدرانش در سیارهی دیگر بر صخرهای بنا شده که مشرف به دریاست. اما چانی که در سیارهی پوشیده از تلماسه بزرگ شده، اصلاً نمیداند دریا چیست و چطور میتوان در آبی بزرگ «شیرجه» رفت! او ققط میداند که در بیابان، بهاری رخ نمیدهد. بنابراین اسم دومش، یعنی «چانی» را ترجیح میدهد.
از رمان علمی- تخیلی فرانک هربرت با نام «تلماسه» اقتباسهای سینمایی متعددی انجام شده است. قسمت دوم یکی از جدیدترین این اقتباسها، به کارگردانی دنی ویلنوو (Denis Villeneuve) در سال جاری میلادی (۲۰۲۴) از شبکههای تلویزیونی پخش گردید و در دسترس علاقهمندان به این ژانر است. از این کارگردان پیش از این، دو فیلم دیگر از همین ژانر، یعنی «ورود» (Arrival) و بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) را تماشا کردهاید.
چهارچوب کلی داستان رقابت دو خانوادهی اشرافی…
برای مطالعهی ادامهی این یادداشت به صفحهی گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/dune-2/
#هویت_دینی #نبوت #نبوت_باطل #مهدی #مهدی_موعود #موعودگرایی #سوشیانس #مسیح #تلماسه
@Dialogue1402