Forwarded from دَِاَِسَِتَِاَِنَِڪَِدَِهَِ 💦
#داسـتـانکده_سکسی
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
#داسـتـانکده_سکسی
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
خب طبق قولي ک داده بودم یه چنتایی وویس سکسی براتون بزارم
❤️😍🤤
#حمایت_فراموش_نشه
#داسـتـانکده_سکسی
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
❤️😍🤤
#حمایت_فراموش_نشه
#داسـتـانکده_سکسی
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
ارتباط با ادمین چنل
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
https://t.me/BChatBot?start=sc-381390-QWSaDUh
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
https://t.me/DASTAN_SSX18
✨✨✨✨✨✨✨✨
کانال داستان سکسی👇
@DASTAN_SSX18
ربات فیلمای سکسی ضد فیلتر
👇
@POURN_STAR_BOT @SEXUOLAXBOT
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
آه ناله های سکسی ممبرامون
😍🤤😋
#داسـتـان
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
#وویس
#چالش
ارتباط با ادمین چنل ارسال داستان
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
http://t.me/BChatBot?start=sc-482983-NgChgxQ
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
😍🤤😋
#داسـتـان
♥
دنـیـای داسـتـان صـکـصـی🙊
♥
#لز
#گی
#محارم
#بیغیرتی
#عاشقانه
#وویس
#چالش
ارتباط با ادمین چنل ارسال داستان
@Pymr_sexy1400_bot
#لینک_ناشناسمون
http://t.me/BChatBot?start=sc-482983-NgChgxQ
انتقادات پیشنهادات
#لف_دادن_خز_شده_بیصدا_کن ♥️
📍🖇📍🖇📍🖇📍🖇
❣ دسته بندی 👇🏻👇🏻👇🏻
💕 #لز #گی #محارم
💞 #آنال #محجبه #کاکولد
💞 #خشن #شیمیل #ساک
💞 #ارباب_برده #بدن_نمایی
💞 #حیوانی #خردسال
#وطنی
❣ اینم تقدیم اعضای محترم کانالمون
🔖 دوستان همه فیلما رو میتونین توی دسته بندی های مختلف دریافت کنین
🔖 از هر دسته بندی 2 تا فیلم تایم بالا گذاشتم
🔖 جهت دریافت فیلم ها لینک زیر را لمس نمایید 👇🏻
https://t.me/UPLOADVIDSXBOT?start=1aE2ae4epitXXKb
#حمایت_فراموش_نشه ❤️
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
❣ دسته بندی 👇🏻👇🏻👇🏻
💕 #لز #گی #محارم
💞 #آنال #محجبه #کاکولد
💞 #خشن #شیمیل #ساک
💞 #ارباب_برده #بدن_نمایی
💞 #حیوانی #خردسال
#وطنی
❣ اینم تقدیم اعضای محترم کانالمون
🔖 دوستان همه فیلما رو میتونین توی دسته بندی های مختلف دریافت کنین
🔖 از هر دسته بندی 2 تا فیلم تایم بالا گذاشتم
🔖 جهت دریافت فیلم ها لینک زیر را لمس نمایید 👇🏻
https://t.me/UPLOADVIDSXBOT?start=1aE2ae4epitXXKb
#حمایت_فراموش_نشه ❤️
cнαɴɴεℓ: ♥️̶͢✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
#محارم
پسر بچه ۱۶ ساله خر کیر با مادرش دان اجباری
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
پسر بچه ۱۶ ساله خر کیر با مادرش دان اجباری
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
#محارم
یه کلیپ پشم ریزون س..کس خواهروبرادر ک ازاون س.کسهای محارم دیوننه کنندست😍💦
برای فانتزی بازها ک داداشه میگه آبتو میخوام قربون اون کس نازت برم کست مثل مامانه...
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
یه کلیپ پشم ریزون س..کس خواهروبرادر ک ازاون س.کسهای محارم دیوننه کنندست😍💦
برای فانتزی بازها ک داداشه میگه آبتو میخوام قربون اون کس نازت برم کست مثل مامانه...
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
#محارم_وطنی
🤤 سکس یه پدر با دخترشه ، یعنیییی ناب تر از این کصو کون من ندیدم ، دختره خوابیده و با گوشی کار میکنه ، طرف هم میزنه رو کونش میگه همش مال خودته... 🔥
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
🤤 سکس یه پدر با دخترشه ، یعنیییی ناب تر از این کصو کون من ندیدم ، دختره خوابیده و با گوشی کار میکنه ، طرف هم میزنه رو کونش میگه همش مال خودته... 🔥
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
#محارم
سـوپر مادر و پسر واقعی که خودم 50 تومن پول دادم خریدمش واستون.مامانِ لاشی اول دودول پسر خـردسالش رو سـاک میزنه و بعد روش میشینه سواری میگیره😍🔥
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
سـوپر مادر و پسر واقعی که خودم 50 تومن پول دادم خریدمش واستون.مامانِ لاشی اول دودول پسر خـردسالش رو سـاک میزنه و بعد روش میشینه سواری میگیره😍🔥
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@POURN_IR
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
@ZPAS_DASTANSSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
📥 دانلود
منو خاله ی خوش استایلم
1402/04/4
#زن_شوهردار #محارم #تجاوز
سلام من متین هستم و 20 سالمه توی خونواده ی معمولی بزرگ شدم ک تقریبا با همه اوکی بودم من 5تا خاله دارم که همه سن بالا هستن و آخرین خاله ی من یعنی الهام(تمامی اسم ها مستعار هستند) 29 سالشه این خاله ی لعنتی ما خیلی خوش استایلو خوشگله جوری ک از 14 یا15 سالگی تو نخش بودم قدش حدودا 170 سینه های خوشفرم سایز 75 با یه کون خوشتراش ک تو هیچ فیلم سوپری پیدا نمیشه زمان میگذشت و ب یاد خالم و با عکسایی ک ازش میگرفتم جق میزدم ی وقتایی تو یه شب شاید تا صب 4یا 5 بار جق میزدم از بس ک این لعنتی سکسیه همینطور من دیوونه ی خاله الهامم بودم تا بهترین شب زندگیم فرا رسید خالم چون خونش توی شهر بود و شوهرش برای ماموریت رفته بود ی شهر دیگه مامانم بمن گفت ک برم پیششون بخابم ک تنها نباشن منم از خدا خاسته ماشین بابامو برداشتمو با خالم و پسر 6ساله اش ب طرف خونشون حرکت کردیم وقتی رسیدیم خونه من میدونستم خالم کمبود سکسی نداره آخه شوهرش هم خوشتیپ و خوش هیکل بود لزومی نداشت بیاد بخاد بهش خیانت کنه اونم با من ی فکرای شوم ب ذهنم رسید ب خالم گفتم ک هوس آب هویج کردم پسر خالمم گفت منم شیر موز میخام قرار شد برمو آبمیوه بگیرم بیام اول رفتم دارو خونه و یدونه قرص تاخیری با یه خواب آور قوی خریدم رفتم دم آبمیوه فروشی و یدونه شیرموز با یه آب هویج و یه آب هویج بستنی سفارش دادم چون میخاستم اشتباهی خودم نخورم 3تا قرص لح کردم و پودر کردم توی آب هویج خالی برای خالم یدونه ام انداختم داخل شیرموز پسر خالم خلاصه درشونو بستم و راه افتادم طرف خونه تو راه از سوپر مارکت یکمم خوراکی گرفتم و تنباکو برای خودمو رفتم
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/04/4
#زن_شوهردار #محارم #تجاوز
سلام من متین هستم و 20 سالمه توی خونواده ی معمولی بزرگ شدم ک تقریبا با همه اوکی بودم من 5تا خاله دارم که همه سن بالا هستن و آخرین خاله ی من یعنی الهام(تمامی اسم ها مستعار هستند) 29 سالشه این خاله ی لعنتی ما خیلی خوش استایلو خوشگله جوری ک از 14 یا15 سالگی تو نخش بودم قدش حدودا 170 سینه های خوشفرم سایز 75 با یه کون خوشتراش ک تو هیچ فیلم سوپری پیدا نمیشه زمان میگذشت و ب یاد خالم و با عکسایی ک ازش میگرفتم جق میزدم ی وقتایی تو یه شب شاید تا صب 4یا 5 بار جق میزدم از بس ک این لعنتی سکسیه همینطور من دیوونه ی خاله الهامم بودم تا بهترین شب زندگیم فرا رسید خالم چون خونش توی شهر بود و شوهرش برای ماموریت رفته بود ی شهر دیگه مامانم بمن گفت ک برم پیششون بخابم ک تنها نباشن منم از خدا خاسته ماشین بابامو برداشتمو با خالم و پسر 6ساله اش ب طرف خونشون حرکت کردیم وقتی رسیدیم خونه من میدونستم خالم کمبود سکسی نداره آخه شوهرش هم خوشتیپ و خوش هیکل بود لزومی نداشت بیاد بخاد بهش خیانت کنه اونم با من ی فکرای شوم ب ذهنم رسید ب خالم گفتم ک هوس آب هویج کردم پسر خالمم گفت منم شیر موز میخام قرار شد برمو آبمیوه بگیرم بیام اول رفتم دارو خونه و یدونه قرص تاخیری با یه خواب آور قوی خریدم رفتم دم آبمیوه فروشی و یدونه شیرموز با یه آب هویج و یه آب هویج بستنی سفارش دادم چون میخاستم اشتباهی خودم نخورم 3تا قرص لح کردم و پودر کردم توی آب هویج خالی برای خالم یدونه ام انداختم داخل شیرموز پسر خالم خلاصه درشونو بستم و راه افتادم طرف خونه تو راه از سوپر مارکت یکمم خوراکی گرفتم و تنباکو برای خودمو رفتم
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
دخترعمه نسترن جون
1402/04/4
#خاطرات_نوجوانی #محارم
سلام ب همگی حشریا
من میخام داستان خودم رو با دخترعمه سکسی خودم نسترن رو بگم ک عزیزان در باور کردن یا نکردن مختارن بریم سراغ داستان:
من امیر ۲۵ ساله از تهران با قد ۱۹۰ و ۸۰ کیلو وزن و از لحاظ ظاهری زیاد جذاب نیستم ک دل هر دختری رو بدزدم خب بریم سراغ داستان
من ی دخترعمع همه چی تموم از لحاظ ظاهری ب اسم نسترن دارم با قد ۱۶۶ و وزن ۶۵ کیلو تپل با کون بزرگ و ناناز گوشتیش
خب من و نسترن خانم تو ایام بچگی باهم هم بازی بودیم و هر از گاهی باهم میرفتیم زیر لحاف و مثلا ادا زن و شوهرا رو در می اوردیم یبار ک داشتیم بازی میکردیم دیدم نسترن نفساش عمیق شده یهو گف بیا منو بکن من ک کلا هنگ کردم گفتم ینی چی ک شلوارمو کشید پایین و گف شمشیرتو بکن تو کصم ما هم ک در ایام بچگی و اصن نمیدونستیم پرده چی هس و همش زور میزدیم ک بکنیم توش و این نسترن خانم با انگشتاش کصشو وا کرده بود و با صدای لرزون میگف بکن توش دارم میمیرم منم هی زور میزدم ک کلافه شد و گف بزا خودم بکنم ک اومد رو من خابید و سالار رو کرد تو کصش و ی ناله ای سر داد و برا اینکه صداش نره بیرون فورا ازش لب گرفتم و اونم ک کامل کیرم رو کرد توش دراورد و با دسمال خونشو پاک کردیم(شرمنده یادم رف بگم ک سالار ما هم نزدیک ۲۳ سانت و با ۶ سانت عرض خوش فرم و سفید هس)پاک کرد و گف بکن توش و من کردم توش و شرو کردم ب تلمبه زدن و اونم اه و ناله میکرد و حسابی عرق کرده بودیم و حدود ی ساعتی داشتم میکردمش ک دیدم لرزید و ارضا شد گف نریز توش میخام بخورم ک منم محکم زدم و احساس کردم میخام بیام ک فوری کشیدم بیرون و رفت زیرش و کمی ک ساک زد همه ابمو خورد و الان بعد اون موقع نسترن خانم شوهر کرد ولی هنوزشم باهم رابطه داریم
اگر بازخورد خوبی داشت داستان سکسم رو با مادر نسترن خانم رو تعریف میکنم
نوشته: پسر ساده
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/04/4
#خاطرات_نوجوانی #محارم
سلام ب همگی حشریا
من میخام داستان خودم رو با دخترعمه سکسی خودم نسترن رو بگم ک عزیزان در باور کردن یا نکردن مختارن بریم سراغ داستان:
من امیر ۲۵ ساله از تهران با قد ۱۹۰ و ۸۰ کیلو وزن و از لحاظ ظاهری زیاد جذاب نیستم ک دل هر دختری رو بدزدم خب بریم سراغ داستان
من ی دخترعمع همه چی تموم از لحاظ ظاهری ب اسم نسترن دارم با قد ۱۶۶ و وزن ۶۵ کیلو تپل با کون بزرگ و ناناز گوشتیش
خب من و نسترن خانم تو ایام بچگی باهم هم بازی بودیم و هر از گاهی باهم میرفتیم زیر لحاف و مثلا ادا زن و شوهرا رو در می اوردیم یبار ک داشتیم بازی میکردیم دیدم نسترن نفساش عمیق شده یهو گف بیا منو بکن من ک کلا هنگ کردم گفتم ینی چی ک شلوارمو کشید پایین و گف شمشیرتو بکن تو کصم ما هم ک در ایام بچگی و اصن نمیدونستیم پرده چی هس و همش زور میزدیم ک بکنیم توش و این نسترن خانم با انگشتاش کصشو وا کرده بود و با صدای لرزون میگف بکن توش دارم میمیرم منم هی زور میزدم ک کلافه شد و گف بزا خودم بکنم ک اومد رو من خابید و سالار رو کرد تو کصش و ی ناله ای سر داد و برا اینکه صداش نره بیرون فورا ازش لب گرفتم و اونم ک کامل کیرم رو کرد توش دراورد و با دسمال خونشو پاک کردیم(شرمنده یادم رف بگم ک سالار ما هم نزدیک ۲۳ سانت و با ۶ سانت عرض خوش فرم و سفید هس)پاک کرد و گف بکن توش و من کردم توش و شرو کردم ب تلمبه زدن و اونم اه و ناله میکرد و حسابی عرق کرده بودیم و حدود ی ساعتی داشتم میکردمش ک دیدم لرزید و ارضا شد گف نریز توش میخام بخورم ک منم محکم زدم و احساس کردم میخام بیام ک فوری کشیدم بیرون و رفت زیرش و کمی ک ساک زد همه ابمو خورد و الان بعد اون موقع نسترن خانم شوهر کرد ولی هنوزشم باهم رابطه داریم
اگر بازخورد خوبی داشت داستان سکسم رو با مادر نسترن خانم رو تعریف میکنم
نوشته: پسر ساده
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
سکس با همسر و مادرم
1402/04/9
#دوست_پسر #تابو #بیغیرتی #محارم
سلام دوستان این داستان کاملا واقعی و سرنوشت زندگی خودمه با نظرات هورنیتون و فحشای سکسیتون خوشحالم کنید
من لنا هستم ۱۹ سالمه
داستان از اونجایی شروع شد که منو من با یکی ۳ سال رل بودم ۲ سال اول کاملا دوست معمولی بودیم سال سوم تصمیم ب سکس گرفتیم
اولین بار تو ماشین پردمو زد
انواع سکس هارو داشتیم انال و سکس دهانی و.... خیلی از وجود هم لذت میبردیم
ولی دیگ جوری شده بود ک اگه ی روز سکس نمیکردیم خیلی بی تابی میکردیم این قرارای یواشکی و کمبود مکان اذیتمون میکرد
تا اینک تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
همه چی زود گذشت و ما بهم رسیدیم
همیشه یا خونه ما بودیم یا خونه همسرم احسان
و داشت منو میگایید
من پدرم ۱۰ سال بود فوت کرده بود
برادر بزرگمم ازدواج کرده بود و سر خونه زندگیش بود و ما همیشه پیش مامانم بودیم و به پیشنهاد خودش قرار بود بعد از ازدواج خم خونه ما بمونیم
ی شب ک خونه ما داشتیم سکس میکردیم
بعد از کلی عشق بازی و خوردن کص و کیر همدیگ احسان داست زیر پتو پارم میکرد
کیرشو با تموم قدرت میکوبید تو کصم و یکی از ممه هام دهنش بود اصلا خواسمون نبود ک مامانم خونس و خیلی صدامون بالا رفته بود
ک یهو در اتاقم باز شد و مامانم اومد و گف یکم صدامونو بیاریم پایین خیلییی خجالت کشیدم اصلا نمیخواستم تو اون حالت ببینه منو
چن ما گذشت و من پیشنهاد نفر سوم سکس رو دادم و احسان ب شدت موافقت کرد و گف ک اونم دلش میخواست ولی نمیتونست بگه
گفت ک ی اول ی زن بیاریم کمی ک راحت شدیم ی مرد و منم قبول کردم
بعد ار کلی فکر کردن احسان مامانمو پیشنهاد داد
خیلی خجالت میکشیدم ازش ولی فکرشم خیسم میکرد ک شوهرم مامانمو بگاد ی مدت تو سکسامون همش از مامانم میگفت
و تصمیم گرفتیم مامانمم بیاد تو سکسامون و قرار بر این بود که تو خونه زیاد سر و صدا را بندازیم مامانم و حشری کنیم اخه ی ۱۰ سالی بود پدرم فوت کرده بود
ما این نقشه رو کم کم اجرا کردیم
صب شب هرزمان ک سکس داشتیم صدای اه و نالمون همه جا رو پر میکرد داد میزدیم و عشق میکردیم مامانم هی طعنه میزد اروم تر فلان بهمان در و باز میزاشتیم لخت میرفتیم تو حال پیش مامانم همو میمالیدیم انگشت میکردیم اه و ناله و تا اینک مامانمم چراغ سبز و داد اومد وسط بازی
و سکسای سه نفره ما شروع شد
احسان کیرشو میزاشت تو کونم مامانمم با کص و کونش مینشست روی دهنش تا خوب بخوره
جاهامون
و چرخشی جاهامونو عوض میکردبم و کلی سه تایی حال میکردیم و کلی سکس خشن داشتیم ک اوممممم جاتون خالی ابشم میریخت تو دهننمممم
بعد ها هم ک یکی از دوستاشو میاورد خونه دوتایی یاومنو میگایید یا مامانمو
خیلی حس خوبی داریم خیلی زندگیمون خوبه از هم بسیار لذت میبریم
با تشکر از شما ک وقت گذاشتی خوندی
نوشته: نویسنده لنا
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/04/9
#دوست_پسر #تابو #بیغیرتی #محارم
سلام دوستان این داستان کاملا واقعی و سرنوشت زندگی خودمه با نظرات هورنیتون و فحشای سکسیتون خوشحالم کنید
من لنا هستم ۱۹ سالمه
داستان از اونجایی شروع شد که منو من با یکی ۳ سال رل بودم ۲ سال اول کاملا دوست معمولی بودیم سال سوم تصمیم ب سکس گرفتیم
اولین بار تو ماشین پردمو زد
انواع سکس هارو داشتیم انال و سکس دهانی و.... خیلی از وجود هم لذت میبردیم
ولی دیگ جوری شده بود ک اگه ی روز سکس نمیکردیم خیلی بی تابی میکردیم این قرارای یواشکی و کمبود مکان اذیتمون میکرد
تا اینک تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم
همه چی زود گذشت و ما بهم رسیدیم
همیشه یا خونه ما بودیم یا خونه همسرم احسان
و داشت منو میگایید
من پدرم ۱۰ سال بود فوت کرده بود
برادر بزرگمم ازدواج کرده بود و سر خونه زندگیش بود و ما همیشه پیش مامانم بودیم و به پیشنهاد خودش قرار بود بعد از ازدواج خم خونه ما بمونیم
ی شب ک خونه ما داشتیم سکس میکردیم
بعد از کلی عشق بازی و خوردن کص و کیر همدیگ احسان داست زیر پتو پارم میکرد
کیرشو با تموم قدرت میکوبید تو کصم و یکی از ممه هام دهنش بود اصلا خواسمون نبود ک مامانم خونس و خیلی صدامون بالا رفته بود
ک یهو در اتاقم باز شد و مامانم اومد و گف یکم صدامونو بیاریم پایین خیلییی خجالت کشیدم اصلا نمیخواستم تو اون حالت ببینه منو
چن ما گذشت و من پیشنهاد نفر سوم سکس رو دادم و احسان ب شدت موافقت کرد و گف ک اونم دلش میخواست ولی نمیتونست بگه
گفت ک ی اول ی زن بیاریم کمی ک راحت شدیم ی مرد و منم قبول کردم
بعد ار کلی فکر کردن احسان مامانمو پیشنهاد داد
خیلی خجالت میکشیدم ازش ولی فکرشم خیسم میکرد ک شوهرم مامانمو بگاد ی مدت تو سکسامون همش از مامانم میگفت
و تصمیم گرفتیم مامانمم بیاد تو سکسامون و قرار بر این بود که تو خونه زیاد سر و صدا را بندازیم مامانم و حشری کنیم اخه ی ۱۰ سالی بود پدرم فوت کرده بود
ما این نقشه رو کم کم اجرا کردیم
صب شب هرزمان ک سکس داشتیم صدای اه و نالمون همه جا رو پر میکرد داد میزدیم و عشق میکردیم مامانم هی طعنه میزد اروم تر فلان بهمان در و باز میزاشتیم لخت میرفتیم تو حال پیش مامانم همو میمالیدیم انگشت میکردیم اه و ناله و تا اینک مامانمم چراغ سبز و داد اومد وسط بازی
و سکسای سه نفره ما شروع شد
احسان کیرشو میزاشت تو کونم مامانمم با کص و کونش مینشست روی دهنش تا خوب بخوره
جاهامون
و چرخشی جاهامونو عوض میکردبم و کلی سه تایی حال میکردیم و کلی سکس خشن داشتیم ک اوممممم جاتون خالی ابشم میریخت تو دهننمممم
بعد ها هم ک یکی از دوستاشو میاورد خونه دوتایی یاومنو میگایید یا مامانمو
خیلی حس خوبی داریم خیلی زندگیمون خوبه از هم بسیار لذت میبریم
با تشکر از شما ک وقت گذاشتی خوندی
نوشته: نویسنده لنا
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
من و بابا
1402/04/25
#محارم #پدر
سلام ب دوستای جقی خودم!
من انا 20سالمه داستانی ک میخام بگم مال 5ماه پیشه پدرو مادرم از هم جدا شدن 6 ساله چ ن مادرم مشکل روانی داشت و مدام با پدرم بحث داشتن و اینم بگم من ی داداش بزرگ تر دارم اسمش مهران 23سالشه
ما با پدرمون زندگی میکنیم اسم بابامم سروشه
یادمه یروز از باشگاه برگشتم خونه طبق معمول رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون مثل همیشه ی تاپ و شلوار جذب پوشیدم بدنم بخاطر ورزشهایی ک انجام میدادم خیلی رو فرم اومده سینه هام 70کمر باریک باسن خوش فرم و گرد ک خودم عاشقشم قدمم 167 وزنمم 55
ایرپاد زدم تو گوشم و لش کردم تو اتاقم خابیدم ی ساعتی بعدش ک پاشدم از اتاق زدم بیرون دیدم از اتاق داداشم صدای حرف زدن میاد رفتم طبق معمول فال گوش وایستادم دیدم بعله آقا مهران الهه خانوم و دوباره آورده خونه الهه ی جنده پولیه ک مهران صیغش کرده🥴
دیدم الهه داره گاهی آه و ناله میکنه گاهی حرف میزنه خم شدم از سولاخ قفل ببینم چ خبره دیدم بعله رو کارن و لخت مادرزاد میحرفن منم ک چند وقتی بود سکس نداشتم فارق از دنیا داشتم دید میزدم و گرمم شده بود دستمو گذاشتم روکسم و فشار میدادم باحس دست یکی رو باسنم سیخ سرجام ایستادم با صدای بابا مواجه شدم
. تخم سگ داری چیو نگاه میکنی؟
منم ک هل گفتم هیچی دست بابا رو باسنم بود هنوز ی فشار محکم داد ک معذب شدم کشیدم خودمو عقب
بابام ی مرد48سالس ک بعد مامانم ندیدم با کسی باشه خودش مربی کنگ فوعه و ی باشگاه بدنسازی هم داره
قدش 185وزنشم 95 خیلی خوش هیکله و همیشه تیپ اسپرت داره مارو هم مجبور ب ورزش میکنه و اکثرا مجبور ب خرید لباس اسپرت میکنه بگذریم
ی ببخشید گفتم خاستم برم تو اتاقم ک دستمو گرفت کشید سمت خودش ی هین کشیدم خم شد کمرمو گرفت منو انداخت روشونش (زیاد اینجوری بلندم میکنه ) منو برد تو اتاق خودش انداخت رو تخت دونفره خندم گرفت گفتم دوباره سر شوخی و باز کردی بابا
بابا خندید درو بست اومد کنارم درزا کشید گفت توله دیگ نبینم میری داداشت و الهه رو دید میزنیا
منم ک یکم خجالت کشیدم چشامو با دست گرفتم با صدا بچگونه گفتم ببجید اخه آدم با صداشون کنجکاو میشه
بابا باخنده گفت پس از نزدیک ببینی چی
خندیدم گفتم اوففف نگم برات یهو بابا دست گذاشت روی رونم و فشار داد
منم ک نحت تاثیر چیزی ک دیدم پاهام شل شد بابا دستشو نوازش وار ب سمت کسم کشید و ب طرفم چرخید هل زده فقط نگاهش میکردم دستشو گذاشت رو کسم و چنگش زد اخ ریزی ک از زیر لبم بیرون رفت کافی بود تا دستش بره داخل شلوارم صداش زدم ک گفت هیش فقط لذت ببر توله
یجوری با انگشتاش میمالید ک خیس شدم شدید
بابا پاشد شلوارمو تا زانو کشید پایین ب کس سفید باد کردم نگاهی کرد و گفت جوووون چ کصی داری دختر بابا
بخاطر لیز درمانی بدنم مو نداشت بابا خم شد و کسم و بو کرد ی نگاه تو چشام کرد منم مسخ شده وا دادم بهش
با زبونش چوچولم و ب بازی گرفت نتونستم ساکت بمونم ناله هام شروع شد بابا با دستش سینه هامو گرفت از زیر لباس و فشرد و گفت انای من چ کصی شدی تو
. باباااا
جووون توله
بابا زبونش و چرخوند تو سولاخ کصم ی دقیقه برام خرد ک ارضا شدم تو دهنش ابمو کامل خرد و روم خیمه زد تازه کیر برجستشو لا کسم حس کردماهی کشیدم ک خودمم تحریک کرد بابا بابام مشغول شد یجوری میخورد ک دوست پسرام نمیخوردن
یهو بابا کشید کنارو لخت شد منو هم لخت کرد باورم نمیشد چی میدیدم ی کیر کلفت 20سانتی ک رگای خوشگلی روش بود روم درازکشید و کیر داغش و گذاشت لای کسم و دم گوشم گفت از حالا کص منی تو لاله گوشمو بوسید و کیرکلفتشو کرد تو کص نازم از کلفتیش و خشک بودنش ی اهیی از درد کشیدم که بابا دهنمو گرفت و نگه داشت توم یکم ک عادت کردم اروم عقب جلو کرد و قربون صدقه کس نازم رفت رو ابرا بودم داشتم حال میکردم یهو در اتاق باز شد بابا بی خیال نگاهی ب مهران کرد گفت مادر جنده برو بیرون منک از خجالت و ترس هل شدم مهران درگ بست اومد تو لخت بود ب بابا گفت بلاخره کردیش بابا محکم تلمبه هاشو شروع کرد
اره گتییدم دخترموبالاخره اوففف مهران عجب کصیه خواهرت مسخ شده و بهت زده فقط ناله میکردم و کیر کلفت داداشمو نگاه میکردم داداشم نشست لبه تخت و دستشو گذاشت رو کسم و آروم میمالید دیگه کنترلی نداشتم فقط آه و ناله بود ک میکردم رسما توسط بابا و داداشم ارضا شدم بابا کشید بیرون ابشو پاشید رو سینم کنارم ولو شد مهران خم شد کسمو مک زد با بی حالی نالیدم یکم کسمو زبون زد دیدم بابا کون مهران و میماله و انگشت میکنه مهرانم کس منو میخورد تا ارضا شدم بعدش جفتشون کنارم رو تخت خابیدن
از اون روز ب بعد دیگ الهه رو مدیوم تگ خونه بجاش من و بابام و داداش عزیزم هرشب کنار هم شیطنت داریم و ی زندگی عاشقانه 3تایی داریم
پايان
نوشته: انا کص بابایی و داداشش
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/04/25
#محارم #پدر
سلام ب دوستای جقی خودم!
من انا 20سالمه داستانی ک میخام بگم مال 5ماه پیشه پدرو مادرم از هم جدا شدن 6 ساله چ ن مادرم مشکل روانی داشت و مدام با پدرم بحث داشتن و اینم بگم من ی داداش بزرگ تر دارم اسمش مهران 23سالشه
ما با پدرمون زندگی میکنیم اسم بابامم سروشه
یادمه یروز از باشگاه برگشتم خونه طبق معمول رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون مثل همیشه ی تاپ و شلوار جذب پوشیدم بدنم بخاطر ورزشهایی ک انجام میدادم خیلی رو فرم اومده سینه هام 70کمر باریک باسن خوش فرم و گرد ک خودم عاشقشم قدمم 167 وزنمم 55
ایرپاد زدم تو گوشم و لش کردم تو اتاقم خابیدم ی ساعتی بعدش ک پاشدم از اتاق زدم بیرون دیدم از اتاق داداشم صدای حرف زدن میاد رفتم طبق معمول فال گوش وایستادم دیدم بعله آقا مهران الهه خانوم و دوباره آورده خونه الهه ی جنده پولیه ک مهران صیغش کرده🥴
دیدم الهه داره گاهی آه و ناله میکنه گاهی حرف میزنه خم شدم از سولاخ قفل ببینم چ خبره دیدم بعله رو کارن و لخت مادرزاد میحرفن منم ک چند وقتی بود سکس نداشتم فارق از دنیا داشتم دید میزدم و گرمم شده بود دستمو گذاشتم روکسم و فشار میدادم باحس دست یکی رو باسنم سیخ سرجام ایستادم با صدای بابا مواجه شدم
. تخم سگ داری چیو نگاه میکنی؟
منم ک هل گفتم هیچی دست بابا رو باسنم بود هنوز ی فشار محکم داد ک معذب شدم کشیدم خودمو عقب
بابام ی مرد48سالس ک بعد مامانم ندیدم با کسی باشه خودش مربی کنگ فوعه و ی باشگاه بدنسازی هم داره
قدش 185وزنشم 95 خیلی خوش هیکله و همیشه تیپ اسپرت داره مارو هم مجبور ب ورزش میکنه و اکثرا مجبور ب خرید لباس اسپرت میکنه بگذریم
ی ببخشید گفتم خاستم برم تو اتاقم ک دستمو گرفت کشید سمت خودش ی هین کشیدم خم شد کمرمو گرفت منو انداخت روشونش (زیاد اینجوری بلندم میکنه ) منو برد تو اتاق خودش انداخت رو تخت دونفره خندم گرفت گفتم دوباره سر شوخی و باز کردی بابا
بابا خندید درو بست اومد کنارم درزا کشید گفت توله دیگ نبینم میری داداشت و الهه رو دید میزنیا
منم ک یکم خجالت کشیدم چشامو با دست گرفتم با صدا بچگونه گفتم ببجید اخه آدم با صداشون کنجکاو میشه
بابا باخنده گفت پس از نزدیک ببینی چی
خندیدم گفتم اوففف نگم برات یهو بابا دست گذاشت روی رونم و فشار داد
منم ک نحت تاثیر چیزی ک دیدم پاهام شل شد بابا دستشو نوازش وار ب سمت کسم کشید و ب طرفم چرخید هل زده فقط نگاهش میکردم دستشو گذاشت رو کسم و چنگش زد اخ ریزی ک از زیر لبم بیرون رفت کافی بود تا دستش بره داخل شلوارم صداش زدم ک گفت هیش فقط لذت ببر توله
یجوری با انگشتاش میمالید ک خیس شدم شدید
بابا پاشد شلوارمو تا زانو کشید پایین ب کس سفید باد کردم نگاهی کرد و گفت جوووون چ کصی داری دختر بابا
بخاطر لیز درمانی بدنم مو نداشت بابا خم شد و کسم و بو کرد ی نگاه تو چشام کرد منم مسخ شده وا دادم بهش
با زبونش چوچولم و ب بازی گرفت نتونستم ساکت بمونم ناله هام شروع شد بابا با دستش سینه هامو گرفت از زیر لباس و فشرد و گفت انای من چ کصی شدی تو
. باباااا
جووون توله
بابا زبونش و چرخوند تو سولاخ کصم ی دقیقه برام خرد ک ارضا شدم تو دهنش ابمو کامل خرد و روم خیمه زد تازه کیر برجستشو لا کسم حس کردماهی کشیدم ک خودمم تحریک کرد بابا بابام مشغول شد یجوری میخورد ک دوست پسرام نمیخوردن
یهو بابا کشید کنارو لخت شد منو هم لخت کرد باورم نمیشد چی میدیدم ی کیر کلفت 20سانتی ک رگای خوشگلی روش بود روم درازکشید و کیر داغش و گذاشت لای کسم و دم گوشم گفت از حالا کص منی تو لاله گوشمو بوسید و کیرکلفتشو کرد تو کص نازم از کلفتیش و خشک بودنش ی اهیی از درد کشیدم که بابا دهنمو گرفت و نگه داشت توم یکم ک عادت کردم اروم عقب جلو کرد و قربون صدقه کس نازم رفت رو ابرا بودم داشتم حال میکردم یهو در اتاق باز شد بابا بی خیال نگاهی ب مهران کرد گفت مادر جنده برو بیرون منک از خجالت و ترس هل شدم مهران درگ بست اومد تو لخت بود ب بابا گفت بلاخره کردیش بابا محکم تلمبه هاشو شروع کرد
اره گتییدم دخترموبالاخره اوففف مهران عجب کصیه خواهرت مسخ شده و بهت زده فقط ناله میکردم و کیر کلفت داداشمو نگاه میکردم داداشم نشست لبه تخت و دستشو گذاشت رو کسم و آروم میمالید دیگه کنترلی نداشتم فقط آه و ناله بود ک میکردم رسما توسط بابا و داداشم ارضا شدم بابا کشید بیرون ابشو پاشید رو سینم کنارم ولو شد مهران خم شد کسمو مک زد با بی حالی نالیدم یکم کسمو زبون زد دیدم بابا کون مهران و میماله و انگشت میکنه مهرانم کس منو میخورد تا ارضا شدم بعدش جفتشون کنارم رو تخت خابیدن
از اون روز ب بعد دیگ الهه رو مدیوم تگ خونه بجاش من و بابام و داداش عزیزم هرشب کنار هم شیطنت داریم و ی زندگی عاشقانه 3تایی داریم
پايان
نوشته: انا کص بابایی و داداشش
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
سکس بامادرزنم
1402/05/15
#محارم #خیانت #بیغیرتی #فامیل
عنوان: سکس با مادرزنم
تعداد پارت ها: 2
تاریخ: 2023-07-27 03:20:29
هشتگ ها: #محارم #همسر #فامیل #خیانت
داستان: سلام
گاهیدن مادرزنم
سهراب هستم ۳۴ساله هفت ساله که ازدواج کردم
ساکن روستایی درجنوب ایرانم بعدازدواجم فهمیدم زنم یک بیمارعصبی هست وواین مسئله بدجوری زندگی رابه کامم تلخ کرده بوده همیشه دعواومرافه داشتیم بعدازمدتی زنم حتی به زوررابطه برقرارمیکردواین موضوع راخانواده زنم میدونستن میخواستم جدابشیم خلاصه همیشه این بساط بودتااینکه یه باریه اتفاق باورنکردنی افتادرفته بودم خونه مادرخانمم تنها بودوازم پذیرایی کردوداشتیم حرف میزدیم ازمادرزنم بگم یه زن ۵۶ساله قدمتوسط رنگ پوستش سفیده وسالهاست که بیوه است که توی حرفاش بهم گفت ازوضع زندگیت خبردارم وشرمنده ام که دخترم این رفتاررامیکنه ومن راتحسین کردکه دارم تحملش میکنم گفت یه چیزآزارم میده گفتم چی گفت این که میدونم مدتهاست سکس نداشتی گفتم شماازکجا میدونی گفت من زنم واین رامیفهمم گفتم خب چاره چی گفت میخوام کمکت کنم تایه خورده راحت بشی گفتم ججوری گفت بعنوان یک رازنگهش دارگفتم باشه گفت بامن خودت راارضا کن شوکه شدم گفتم شرمم میادگفت مجبورم میخوام خالیت کنم کم کم باحرفاش حشری شدم گفت الان هیشکی نیست حداقل بعدمدتها خودت خالی کن گفتم باشه رفتیم تویه اتاق درازداخل قفل کردرفتیم روتخت شروع کردیم به لب گرفتن لباش خوش طعم بودهمدیگرومی مالیدیم کم کم داشت مست میشد
پیراهنش راکشیدعجب بدن صاف وسفیدی داشت سینه هاش زیادبزرگ نبودن وافتاده بودن شروع کردم به لیس زدن شکم وسینه هاش زیرگردنش لیس میزدم کیرم حسابی راست شده بودبرگشت وپشتش رامی مالیدم ولیس میزدم خیلی حشری بودم ومیخواستم زودترخالی بشم چون خیلی وقت بودسکس نداشتم شلوارش کشیدم وخودم هم لخت شدم عجب کون سفیدی داشت برش گردوندم رفتم سراغ کصش یه کوس خط درازوسفیددیدم که پرموبودشروع کردم به انگشت کردنش اونم کیرموگرفت ومی مالوندتامدتی گذشت احساس کردم انگشتم خیس شده وکوسش آب میده گفت زودبزارتومن هم پاهاش رابلندکردم وگفروکردم توکصش انگاریه گودال بودکیرم راحت تاته رفت توش خیلی داغ بودکمرم رابادستاش قفل کردگفت هرچقدرزورداری بزن من شروع میکردم اوووف چقدرصدادمیدادچشماش رابسته بودوناله میکردهرچی بیشترمیکردم بیشترچالاپ وچلوپ میکردم تااین احساس کردم آبم داره میادگفتم داره میادگفت بریزتوکصم بافشارخالی کردم توکصش بعدش گفت تا ده روزهروزهمین موقع بیا بکن تا راحت بشی من هم تاده روزگاهیدمش انگاربهش ساخته بودخیلی جوانترشدانگارمن هم سرحال شدم الان چندسال مادرزنم رامیکنم زنم راکمترمیگام ازش راضی ام البته بعدها عروسش که زن خوش استایل وهیکلی هست راهم تورکردم وچون شوهرش بچه دارنمیشدمن ترتیب عروس میدادم وسه بارحامله اش کردم والان سه تابچه ازم داره خلاصه سه تاکوس رامیکنم
نویسده: سهراب
نوشته: سهراب
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/05/15
#محارم #خیانت #بیغیرتی #فامیل
عنوان: سکس با مادرزنم
تعداد پارت ها: 2
تاریخ: 2023-07-27 03:20:29
هشتگ ها: #محارم #همسر #فامیل #خیانت
داستان: سلام
گاهیدن مادرزنم
سهراب هستم ۳۴ساله هفت ساله که ازدواج کردم
ساکن روستایی درجنوب ایرانم بعدازدواجم فهمیدم زنم یک بیمارعصبی هست وواین مسئله بدجوری زندگی رابه کامم تلخ کرده بوده همیشه دعواومرافه داشتیم بعدازمدتی زنم حتی به زوررابطه برقرارمیکردواین موضوع راخانواده زنم میدونستن میخواستم جدابشیم خلاصه همیشه این بساط بودتااینکه یه باریه اتفاق باورنکردنی افتادرفته بودم خونه مادرخانمم تنها بودوازم پذیرایی کردوداشتیم حرف میزدیم ازمادرزنم بگم یه زن ۵۶ساله قدمتوسط رنگ پوستش سفیده وسالهاست که بیوه است که توی حرفاش بهم گفت ازوضع زندگیت خبردارم وشرمنده ام که دخترم این رفتاررامیکنه ومن راتحسین کردکه دارم تحملش میکنم گفت یه چیزآزارم میده گفتم چی گفت این که میدونم مدتهاست سکس نداشتی گفتم شماازکجا میدونی گفت من زنم واین رامیفهمم گفتم خب چاره چی گفت میخوام کمکت کنم تایه خورده راحت بشی گفتم ججوری گفت بعنوان یک رازنگهش دارگفتم باشه گفت بامن خودت راارضا کن شوکه شدم گفتم شرمم میادگفت مجبورم میخوام خالیت کنم کم کم باحرفاش حشری شدم گفت الان هیشکی نیست حداقل بعدمدتها خودت خالی کن گفتم باشه رفتیم تویه اتاق درازداخل قفل کردرفتیم روتخت شروع کردیم به لب گرفتن لباش خوش طعم بودهمدیگرومی مالیدیم کم کم داشت مست میشد
پیراهنش راکشیدعجب بدن صاف وسفیدی داشت سینه هاش زیادبزرگ نبودن وافتاده بودن شروع کردم به لیس زدن شکم وسینه هاش زیرگردنش لیس میزدم کیرم حسابی راست شده بودبرگشت وپشتش رامی مالیدم ولیس میزدم خیلی حشری بودم ومیخواستم زودترخالی بشم چون خیلی وقت بودسکس نداشتم شلوارش کشیدم وخودم هم لخت شدم عجب کون سفیدی داشت برش گردوندم رفتم سراغ کصش یه کوس خط درازوسفیددیدم که پرموبودشروع کردم به انگشت کردنش اونم کیرموگرفت ومی مالوندتامدتی گذشت احساس کردم انگشتم خیس شده وکوسش آب میده گفت زودبزارتومن هم پاهاش رابلندکردم وگفروکردم توکصش انگاریه گودال بودکیرم راحت تاته رفت توش خیلی داغ بودکمرم رابادستاش قفل کردگفت هرچقدرزورداری بزن من شروع میکردم اوووف چقدرصدادمیدادچشماش رابسته بودوناله میکردهرچی بیشترمیکردم بیشترچالاپ وچلوپ میکردم تااین احساس کردم آبم داره میادگفتم داره میادگفت بریزتوکصم بافشارخالی کردم توکصش بعدش گفت تا ده روزهروزهمین موقع بیا بکن تا راحت بشی من هم تاده روزگاهیدمش انگاربهش ساخته بودخیلی جوانترشدانگارمن هم سرحال شدم الان چندسال مادرزنم رامیکنم زنم راکمترمیگام ازش راضی ام البته بعدها عروسش که زن خوش استایل وهیکلی هست راهم تورکردم وچون شوهرش بچه دارنمیشدمن ترتیب عروس میدادم وسه بارحامله اش کردم والان سه تابچه ازم داره خلاصه سه تاکوس رامیکنم
نویسده: سهراب
نوشته: سهراب
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
زدی ضربتی ضربتی نوش کن
1402/05/24
#فامیل #عمه #مامان #محارم
خب سامالیکم امروز اومدم یه خاطررو براتون تعریف کنم که خیلی برام گفتنش خوشایند نیست
من از بچگیم فوت فتیش داشتم مادرم خیاطی داشت و وقتی میرفتم زیر میز بزرگ خیاطی پاهای زن ها و دختر هایی که میومدن اونجا واسه پرو رو کامل میدیدم و خود ب خود این حس در من به وجود اومد از حق نگزریم پاهای مامان خودمم خیلی جمع و جور و تر تمیزه
من ۱۹ سالمه و این اتفاق پارسال افتاد
از پاهای مامانم گرفته تا خالم و زن دایی و عمه و زن عمو ..... عکس داشتم
دیگه به غیر از عکس پا با چیز دیگه ای ارضا نمیشدم
یروز دعوت بودیم خونه مامان بزرگم وقتی رسیدیم همه بودن من بعد از وارد شدن سریع زوم کردم رو پاهای عمه کوچیکم نسرین دیدم که لاک مشکی زده پاهای عمه کوچیکم خیلی بزرگ و سفید بود همونجوری زوم بودم که دیدم مامانم از تو اتاق با صندل های کرمی رنگش اومد بیرون همون موقع رفتار پسر عمم که ۲ سال از خودم کوچیک تر بود عوض شد و یدفه گوشی گرفت دستش و بعد از چند ثانیه بلند شد رفت تو اشپزخونه بالای سر مامانم و گوشیشم رو به پاهاش گرفت من گفتم این کصکش ۱۰۰ در ۱۰۰ داره فیلم مخفی میگیره چون خودم استادش بودم بعد از ناهار به بهونه کالاف تیمی گوشی سامانو گرفتم و وسطای بازی گفت بزار برم دستشویی وقتی رفت من رفتم تو برنامه هاش دیدم بله سکرت ویدیو داره و عکس انگشتای مامانمم تو اولین ویدیوشهست
پسر عمم سامان یه پسر تقریبا تپل بود و من گفتم باید یه جوری بگامش
دم غروب بردمش تو انباری به بهونه دیدن وسایل قدیمی و یدفه کشیدمش یه گوشه و گفتم پفیوز این چیزا چیه تو گوشیت چرا از پاهای مامانم فیلم گرفتی ؟
اونم اولش گزاشت لات بازی ولی بعدش شل کرد و گفت اره فوت فتیشم و خیلی اوضام خرابه و پاهای مامانت خیلی سفیده و ... گفتم من به همه میگم گفت نگو ترو خدا ابروم میره گفتم صداتم ظبط کردم الان کونت میزارم گفت نه ترو خدا هر کاری بگی میکنم گفتم هر کاری ؟ گفت لاشی بازی در نیار گفتم نه لاشی بازی نیست گفت چیه گفتم از پاهای مامانت عکس داری ؟ گفت واسع چی ؟ گفتم داری یا نه ؟ گفت اره خب دارم گفتم خب عکسرو بیار و با دستات واسم جق بزن گفت ولم کن گفتم کص نگو وگرنه به همه میگم رفت و عکسای پاهای عمه نسرینو اورد و یه توف کرد کف دستش و برام جق زد تا ابم اومد و ریخت کف انباری رفتیم بالا و گفتم سامان مامانم دراز کشیده یجوری برو از پاهاش فیلم بگیر رفت و فیلم گرفت و بردمش دوباره تو انباری گفتم بده من گوشیو ساک بزن گفت عمرا دهن بزنم گفتم پس دوست داری ویسو بزارم ها ؟
گفت خیلی کصکشی
رفت پایینو به بدبختی یه ساکی زد تا اب ما اومد ولی خیلی حال داد مخصوصا که با عکس پاهای مامانت یکی واست ساک بزنه
اومدیم بریم بالا گفت گوشیمو بده
گوشیشو دادم بهش گفتم فیلم مامانمو پاک کن پاک کرد و گذشت تا یک ساعت بعد یه ساعت نزدیکای شام بود اومد پیشم گفت بریم تو حیاط اروم گفتم دیگه اب ندارم گفت نه کارت دارم رفتیم تو حیاط و ازم پرسید واقعا به مامانم حس داری ؟ گفتم کصکش میخوای صدا ظبط کنی ؟
گفت نه این گوشیم بیا نگا کن نگا کردم دیدم خبری نیست گفتم اره خیلی سکسیه و فلان و .... مث سگ سوال پیچم کرد و گفت بیا بریم تو انبار
رفتیم تو انبار گفت بیناموس ایناها منم صداتو دارم فکر کردی کصخلم با اپ گوشی صدا ظبط کنم گفتم گو نخور پاکش کن گفت اره ویسو واسه رفیقم فرستادم و .... اومدم بزنم خط لات بازی دیدم جواب نیست خیلی پروعه گفتم چی میخوای ؟ گفت پاهای مامانتو گفتم عجب پفیوزی هستی گفت همینه که هست میری بالا فیلم میگیری میای گفتم دارم بیا بزن گفت خفشو برو بگیر بیا رفتم یه فیلم تخمی گرفتم و اومدم انبار گفت خب صندلاشم بیار گفتم تو پاشع گفت ای بابا اشکال نداره ابمو میریزم رو انگشتاش شلوارو دراورد انداره من کیر داشت و گفت توف کن گفتم انتظار نداشته باش جق بزنم واست گفت جقم میزنی
توف کردم و شروع کرد حرف زدم
اوووووف ارهههه کیرم تو پاهای مامان جندت
عجب انگشتایی داره
جووون کف پاهاشو بمالم و ....
وسطاش گفت بخور گفتم عمرا گفت بد قلقی کن ابروتو میبرما نتونی نگاه تو چشم کسی کنی منم کیرشو کردم تو دهنم که دیدم گفت اره انگار داره زن دایی واسم ساک میزنه اوففف عجب گرمه دهنش جوون بکنم تو پاهاش و .... تا ابش اومد
بعد از اون هر بار که میرفتیم خونه مامان بزرگم
مجبور بودم یه شرتی جورابی چیزی از مامانم ببرم تا اقا سامان بتونه خوب جق بزنه و بیخیال ما بشه
نوشته: بگارفته
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/05/24
#فامیل #عمه #مامان #محارم
خب سامالیکم امروز اومدم یه خاطررو براتون تعریف کنم که خیلی برام گفتنش خوشایند نیست
من از بچگیم فوت فتیش داشتم مادرم خیاطی داشت و وقتی میرفتم زیر میز بزرگ خیاطی پاهای زن ها و دختر هایی که میومدن اونجا واسه پرو رو کامل میدیدم و خود ب خود این حس در من به وجود اومد از حق نگزریم پاهای مامان خودمم خیلی جمع و جور و تر تمیزه
من ۱۹ سالمه و این اتفاق پارسال افتاد
از پاهای مامانم گرفته تا خالم و زن دایی و عمه و زن عمو ..... عکس داشتم
دیگه به غیر از عکس پا با چیز دیگه ای ارضا نمیشدم
یروز دعوت بودیم خونه مامان بزرگم وقتی رسیدیم همه بودن من بعد از وارد شدن سریع زوم کردم رو پاهای عمه کوچیکم نسرین دیدم که لاک مشکی زده پاهای عمه کوچیکم خیلی بزرگ و سفید بود همونجوری زوم بودم که دیدم مامانم از تو اتاق با صندل های کرمی رنگش اومد بیرون همون موقع رفتار پسر عمم که ۲ سال از خودم کوچیک تر بود عوض شد و یدفه گوشی گرفت دستش و بعد از چند ثانیه بلند شد رفت تو اشپزخونه بالای سر مامانم و گوشیشم رو به پاهاش گرفت من گفتم این کصکش ۱۰۰ در ۱۰۰ داره فیلم مخفی میگیره چون خودم استادش بودم بعد از ناهار به بهونه کالاف تیمی گوشی سامانو گرفتم و وسطای بازی گفت بزار برم دستشویی وقتی رفت من رفتم تو برنامه هاش دیدم بله سکرت ویدیو داره و عکس انگشتای مامانمم تو اولین ویدیوشهست
پسر عمم سامان یه پسر تقریبا تپل بود و من گفتم باید یه جوری بگامش
دم غروب بردمش تو انباری به بهونه دیدن وسایل قدیمی و یدفه کشیدمش یه گوشه و گفتم پفیوز این چیزا چیه تو گوشیت چرا از پاهای مامانم فیلم گرفتی ؟
اونم اولش گزاشت لات بازی ولی بعدش شل کرد و گفت اره فوت فتیشم و خیلی اوضام خرابه و پاهای مامانت خیلی سفیده و ... گفتم من به همه میگم گفت نگو ترو خدا ابروم میره گفتم صداتم ظبط کردم الان کونت میزارم گفت نه ترو خدا هر کاری بگی میکنم گفتم هر کاری ؟ گفت لاشی بازی در نیار گفتم نه لاشی بازی نیست گفت چیه گفتم از پاهای مامانت عکس داری ؟ گفت واسع چی ؟ گفتم داری یا نه ؟ گفت اره خب دارم گفتم خب عکسرو بیار و با دستات واسم جق بزن گفت ولم کن گفتم کص نگو وگرنه به همه میگم رفت و عکسای پاهای عمه نسرینو اورد و یه توف کرد کف دستش و برام جق زد تا ابم اومد و ریخت کف انباری رفتیم بالا و گفتم سامان مامانم دراز کشیده یجوری برو از پاهاش فیلم بگیر رفت و فیلم گرفت و بردمش دوباره تو انباری گفتم بده من گوشیو ساک بزن گفت عمرا دهن بزنم گفتم پس دوست داری ویسو بزارم ها ؟
گفت خیلی کصکشی
رفت پایینو به بدبختی یه ساکی زد تا اب ما اومد ولی خیلی حال داد مخصوصا که با عکس پاهای مامانت یکی واست ساک بزنه
اومدیم بریم بالا گفت گوشیمو بده
گوشیشو دادم بهش گفتم فیلم مامانمو پاک کن پاک کرد و گذشت تا یک ساعت بعد یه ساعت نزدیکای شام بود اومد پیشم گفت بریم تو حیاط اروم گفتم دیگه اب ندارم گفت نه کارت دارم رفتیم تو حیاط و ازم پرسید واقعا به مامانم حس داری ؟ گفتم کصکش میخوای صدا ظبط کنی ؟
گفت نه این گوشیم بیا نگا کن نگا کردم دیدم خبری نیست گفتم اره خیلی سکسیه و فلان و .... مث سگ سوال پیچم کرد و گفت بیا بریم تو انبار
رفتیم تو انبار گفت بیناموس ایناها منم صداتو دارم فکر کردی کصخلم با اپ گوشی صدا ظبط کنم گفتم گو نخور پاکش کن گفت اره ویسو واسه رفیقم فرستادم و .... اومدم بزنم خط لات بازی دیدم جواب نیست خیلی پروعه گفتم چی میخوای ؟ گفت پاهای مامانتو گفتم عجب پفیوزی هستی گفت همینه که هست میری بالا فیلم میگیری میای گفتم دارم بیا بزن گفت خفشو برو بگیر بیا رفتم یه فیلم تخمی گرفتم و اومدم انبار گفت خب صندلاشم بیار گفتم تو پاشع گفت ای بابا اشکال نداره ابمو میریزم رو انگشتاش شلوارو دراورد انداره من کیر داشت و گفت توف کن گفتم انتظار نداشته باش جق بزنم واست گفت جقم میزنی
توف کردم و شروع کرد حرف زدم
اوووووف ارهههه کیرم تو پاهای مامان جندت
عجب انگشتایی داره
جووون کف پاهاشو بمالم و ....
وسطاش گفت بخور گفتم عمرا گفت بد قلقی کن ابروتو میبرما نتونی نگاه تو چشم کسی کنی منم کیرشو کردم تو دهنم که دیدم گفت اره انگار داره زن دایی واسم ساک میزنه اوففف عجب گرمه دهنش جوون بکنم تو پاهاش و .... تا ابش اومد
بعد از اون هر بار که میرفتیم خونه مامان بزرگم
مجبور بودم یه شرتی جورابی چیزی از مامانم ببرم تا اقا سامان بتونه خوب جق بزنه و بیخیال ما بشه
نوشته: بگارفته
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
خانواده خوب من
1402/06/16
#تابو #محارم #زن_شوهردار #لز
ارسام همونجور که تلنمه میزد میگفت جوووووووون کص خانوادمون جور شد دیگه تو برای هممون بسی زن داداشی تو قراره همینجوری لذت ببری
یهو رو کرد به الما و النا گفت برین اون ور ببینم ممه بزرگش جطوری برام بالا پایین میشه
اونا رفتن کنار و وقتی بالا پایین شدن ممو دید یه لحطه وایساد و خوابید روم و گفت اوف من ستایشت میکنم عشقم قول میدم جونمم برات بدم
بعد با همه شهوت زیادش محکم تر تلمبه زد تا اینکه هر ستامون ارضاع شدیم من که از بس تحملم رفته بود بالا دلم میخواست ارضاع بشم ولی اونا دیگه حال نداشتن
پس کیرشونو در اوردن و رفتن بیرون بعدا بهم گفتن که رفتن یه معجون بخورن بیان دوباره کص و کون تپل منو جر بدن
یهو فک کردم دیگه تموم که الما و النا و سحر افتادن به جون کص و کون و ممه هام انقدر منو لیسیدن و خودشونو لیسیدن که یه پنج باری منو ارضاع کردن خودشونم خودشونو ارضاع کردن بعد ارشام و ارسام وارد شدن با کیرای راست شده و بلند
دخترا بلند شدن یه ساک ولم برا داداشاشون زدم بعد اون دوتا افتادن به جون منو دوباره کص و کونمو مورد عنایت قرار دادن
یادمه وقتی سکسمونو شروع کردیم ساعت هشت و چهل و هشت دقیقه شب بود و وقتی تموم شد و نگاه به ساعت رو دیوار کردم دیدم ساعت سه و نیمه نصف شبه
و در اخر من همونجور که به تخت بسته بودم با ۲۳ بار ارضاع شدن با ممه هایی که یکیش تو دهن ارشام بود یکیش تو دهن سحر و کصی که تو دهن ارسام بود خوابم برد و خواهراشم کوشه تخت تو بغل هم خوابشون برد
وقتی چشممو باز کردم هنوز خسته بودم ولی دیدم ارشام و ارسام و سحر عین پستونک دارن پسونامو میک میزنن و ارسامم داره چوچولمو میمکه
خواب بودنا ولی اونام با اه غلیط من ازخواب بیدار شدن و بیشتر میک زدم تا اینکه یه بار دیگم ارضاع شدم
دیگه دست و پاهامو باز کردن بعد همی دورم جمع شدن و مامان سحر گفت خب عروس قشنگم کص طلا خوب بود دوست داشتی،،،دلت میخواد تا اخر عمر همینجوری ارضاع بشی
یهو چشمام درشت شد و گفتم هر شب
همشون خندیدن ولی سحر گفت نه عزیز دلم ولی یه شب درمیون همینه داستان ولی نمیشه که شبا کصت راحت استراحت کنه باید یه شب در میون که انجام نمیدیم یکیمو برات تا صبح بخوره
منم با خجالت گفتم اینجوری که حال ندارم هیچ وقت
گفت عزیزم میخوای جیکار کنی که حال داشته باشی تو از این به بعد همسر همه این خانواده محسوب میشی قراره هممون برات همه کار انجام بدیم
منم قبول کردم
الان ۹ سال از اون قضیه میگذره ولی اینو بگم که من همون شب حامله شدم و مجبور شدیم دو ماه بعد عروسی بگیریم و الان سه تا بچه دارم که یکیشون هشت سال و خورده داره اسمشم اهوراعه یکیشون شیش و خورده سالشه اسمشم اواعه و اخری هم سه سالشه و اسمشم دلوینه
نمیدونم کدوم بچه مال کدومشه ولی زندگی خیلی خوبی دارم خواخر شوهرام با ۲۹ سال سن هنوز پای من نشستن و میخوان اخر اخر عمرشون کص و کون منو لیس بزنن
منم خیلی دوستشون دارم هنرای خوبین برام هیچ وقت نداشتن ممه هام ازاد باشه شبا همیشه زبونشونو میکشیدن دور نک سینمو و ولی سینه هام شق میشد و نکشون میزد بیرون میکش میزدن
مادر شوهرم همیشه کوصنو میخوره و حتی یه بارم نذاشته ابم بیرون بریزه تا قطره اخر میخورتش و در اخر ارسام و ارشام دوتا عشق کیر کلف من که ارشام ۳۴ سالش شده و ارسامم ۳۲ سالش ولی هنوز کیرشون کلفته و با عشق کص ارتحایی منو جر وا جر میکنن
و تمام
1402/06/16
#تابو #محارم #زن_شوهردار #لز
ارسام همونجور که تلنمه میزد میگفت جوووووووون کص خانوادمون جور شد دیگه تو برای هممون بسی زن داداشی تو قراره همینجوری لذت ببری
یهو رو کرد به الما و النا گفت برین اون ور ببینم ممه بزرگش جطوری برام بالا پایین میشه
اونا رفتن کنار و وقتی بالا پایین شدن ممو دید یه لحطه وایساد و خوابید روم و گفت اوف من ستایشت میکنم عشقم قول میدم جونمم برات بدم
بعد با همه شهوت زیادش محکم تر تلمبه زد تا اینکه هر ستامون ارضاع شدیم من که از بس تحملم رفته بود بالا دلم میخواست ارضاع بشم ولی اونا دیگه حال نداشتن
پس کیرشونو در اوردن و رفتن بیرون بعدا بهم گفتن که رفتن یه معجون بخورن بیان دوباره کص و کون تپل منو جر بدن
یهو فک کردم دیگه تموم که الما و النا و سحر افتادن به جون کص و کون و ممه هام انقدر منو لیسیدن و خودشونو لیسیدن که یه پنج باری منو ارضاع کردن خودشونم خودشونو ارضاع کردن بعد ارشام و ارسام وارد شدن با کیرای راست شده و بلند
دخترا بلند شدن یه ساک ولم برا داداشاشون زدم بعد اون دوتا افتادن به جون منو دوباره کص و کونمو مورد عنایت قرار دادن
یادمه وقتی سکسمونو شروع کردیم ساعت هشت و چهل و هشت دقیقه شب بود و وقتی تموم شد و نگاه به ساعت رو دیوار کردم دیدم ساعت سه و نیمه نصف شبه
و در اخر من همونجور که به تخت بسته بودم با ۲۳ بار ارضاع شدن با ممه هایی که یکیش تو دهن ارشام بود یکیش تو دهن سحر و کصی که تو دهن ارسام بود خوابم برد و خواهراشم کوشه تخت تو بغل هم خوابشون برد
وقتی چشممو باز کردم هنوز خسته بودم ولی دیدم ارشام و ارسام و سحر عین پستونک دارن پسونامو میک میزنن و ارسامم داره چوچولمو میمکه
خواب بودنا ولی اونام با اه غلیط من ازخواب بیدار شدن و بیشتر میک زدم تا اینکه یه بار دیگم ارضاع شدم
دیگه دست و پاهامو باز کردن بعد همی دورم جمع شدن و مامان سحر گفت خب عروس قشنگم کص طلا خوب بود دوست داشتی،،،دلت میخواد تا اخر عمر همینجوری ارضاع بشی
یهو چشمام درشت شد و گفتم هر شب
همشون خندیدن ولی سحر گفت نه عزیز دلم ولی یه شب درمیون همینه داستان ولی نمیشه که شبا کصت راحت استراحت کنه باید یه شب در میون که انجام نمیدیم یکیمو برات تا صبح بخوره
منم با خجالت گفتم اینجوری که حال ندارم هیچ وقت
گفت عزیزم میخوای جیکار کنی که حال داشته باشی تو از این به بعد همسر همه این خانواده محسوب میشی قراره هممون برات همه کار انجام بدیم
منم قبول کردم
الان ۹ سال از اون قضیه میگذره ولی اینو بگم که من همون شب حامله شدم و مجبور شدیم دو ماه بعد عروسی بگیریم و الان سه تا بچه دارم که یکیشون هشت سال و خورده داره اسمشم اهوراعه یکیشون شیش و خورده سالشه اسمشم اواعه و اخری هم سه سالشه و اسمشم دلوینه
نمیدونم کدوم بچه مال کدومشه ولی زندگی خیلی خوبی دارم خواخر شوهرام با ۲۹ سال سن هنوز پای من نشستن و میخوان اخر اخر عمرشون کص و کون منو لیس بزنن
منم خیلی دوستشون دارم هنرای خوبین برام هیچ وقت نداشتن ممه هام ازاد باشه شبا همیشه زبونشونو میکشیدن دور نک سینمو و ولی سینه هام شق میشد و نکشون میزد بیرون میکش میزدن
مادر شوهرم همیشه کوصنو میخوره و حتی یه بارم نذاشته ابم بیرون بریزه تا قطره اخر میخورتش و در اخر ارسام و ارشام دوتا عشق کیر کلف من که ارشام ۳۴ سالش شده و ارسامم ۳۲ سالش ولی هنوز کیرشون کلفته و با عشق کص ارتحایی منو جر وا جر میکنن
و تمام
منو داداشم
1402/06/28
#بیغیرتی #محارم
تاریکی که حالا چشممون بهتر میدید دیدمش بارک و بلند حدودا ۱۳.۱۴ سانت بود زود قایمش کرد که من گفتم بذار خوب ببینم گفت بابا خجالت میکشم منم گفتم تو چشماتو ببندخودم شلوارو شورتشو کشیدم پایین دست بردم گرفتمش یه کم لمسش کردم،کامی بلندشد نشست یه کم باهاش ور رفتم کیرش بلند شداولین بار یه کیر گرفتم تودستم همینطور که داشتم نوازشش میکردم کامران یهو گفت میشه مال تورو ببینم منم از خدا خواسته شلوارمو کشیدم پایین کلا از پام درآورم که کامران بلندش رفت بیرون یه سرک کشید و اومد درو چفت کردو لامپ شب خواب و روشن کرد و اومد سراغ کسم بهم گفت اووف عجب کسی داری بهش گفتم میخوای دست بزنی گفت آره میتونم ؟گفتم اگه پسر خوبی باشی هروقت خواستی میزارم دست بزنی آروم دست کشید به رون پاهام بعد دست برد برا کسم نوازشش کرد من از خود بی خود شدم گفت میتونم ببوسمش گفتم اره لباساتو در بیار خودمم تاپم در آوردم بهش گفتم تو بخواب، من بخوابم روی تو، اون درازکشید منم خوابیدم روش حالت 69کسم گذاشتم جلوی دهن داداشم کیرشو گرفتم تو دستم شروع کردم مثه فیلما ساکشن کردن اووف چه حالی میداد هردو داشتیم لذت میبردیم که لحظه لرزشی کردم خلاصه تو فضا بودم آبم اومده بودولی دلم میخواست کیر کامران تو دهنم باشه کامران فهمیده بود آبم اومده بادستاش داشت نوازشم میکرد منم کیر کامران رو خوب خوردم بعد ۱۰ دقیقه آبش اومد بی اختیار خودمم البته اول درست متوجه نشده بودم که ابشو خوردم بعد کامران گفت که ابشو خوردم شب رفتم تو اتاقم خوابیدم فردا تاظهر خواب بودم بیدار شدم دیدم کامران رفته مدرسه بعد از ظهر هم خوابیدم عصر بیدار شدم دیدم کسی خونه نیست یه کم تنقلات خوردم دیدم کامران تنها اومد تو خودمو مشغول تلوزیون کردم که یعنی متوجه نشدم که یهو داد زد مامان فکر کرد مامان خونس اومد تو گفت سلام گفتم سلام گفت کسی خونه نیست گفتم نه داشت میرفت تو اتاق رفتم جلوش، چیش تو چیش یه لبی از هم گرفتیم دست انداختیم گردن همو خوب ازهم لب گرفتیم یهو گفت دلت کیر میخواد گفتم اره ولی میترسم مامانو بابا بیاد دستمو گرفت کشوند تو اتاقش گفت لخت شو گفتم درو ببند بیا اومد خوب لب گرفتیم بعد اومد سراغ سینهام خوب سینهامو خورد بعد رفت پایین سراغ کسم خیلی پرتف و حرفه ای کسمو خورد که سرپا آبم اومد ولو شدم روتخت گفت میخوام بکنمت گفتم فقط از کون، گفت من فقط کون دوست دارم داگی استایل شدم یه کم از عقب هم کسمو هم سوراخ کونمو پرتف لیس میزد یه تف انداخت نوک کیرش گذاشت در سوراخ کونم آروم سرش داد تو یه کم دردی کیرشو احساس کردم منم کونم مثه غنچه براش بازباز کردم چند بار عقب جلو کرد احساس کردم دوس دارم کون دادنو از عقب کمرموگرفته بود داشت تندتند تلمبه میزد که با آخ واوف من آبش اومدو ولو شد رومن منم خوابیدم تا راحت روم بخوابه توی همین حال و هوا که هردو خیلی دوست داشتیم دیدم صدای در میاد مثه برق پریدیم لباس پوشیدیم کامران رفت درو واسه مامان باز کرد مامان شک کرده بود گفت واسه چی درو قفل کردین تو همین حین منم اومد توی هال یه لحظه منم از مامان شک کردم مامان چادر داشت با پیراهن دکمه ای چادرشو که باز کرد دیدم سه چهار تا دکمه مامان بازه سینه های درشتش بدون سوتین مثل تاب انور انور میرفت تعجب کردم یه لحظه همو نگاه کردیم مامان فهمید من دیدم سینهاش ریخته بیرون خندیدو رفت تو حمام کامران نگاه کردم ببینم متوجه جه شده دیدم نه تو یخچال دنبال خوراکیه هنگ بودم
،
،طولانی شد ببخشید
سکس منو کامران و رضا ساک وکون دادن همزمان من!
لز منو مامان مهین!
سکس منو کامران ورضاو مامانم چهارتایی
کتایون!
کامران!
رضا !
مامان مهین!
وهمچنین بابا البته با چشمای بسته که متوجه نشد سوراخ کون کی نشسته رو کیرش
تو قسمتای بعد......
دوستون دارم
نوشته: جی جی
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/06/28
#بیغیرتی #محارم
تاریکی که حالا چشممون بهتر میدید دیدمش بارک و بلند حدودا ۱۳.۱۴ سانت بود زود قایمش کرد که من گفتم بذار خوب ببینم گفت بابا خجالت میکشم منم گفتم تو چشماتو ببندخودم شلوارو شورتشو کشیدم پایین دست بردم گرفتمش یه کم لمسش کردم،کامی بلندشد نشست یه کم باهاش ور رفتم کیرش بلند شداولین بار یه کیر گرفتم تودستم همینطور که داشتم نوازشش میکردم کامران یهو گفت میشه مال تورو ببینم منم از خدا خواسته شلوارمو کشیدم پایین کلا از پام درآورم که کامران بلندش رفت بیرون یه سرک کشید و اومد درو چفت کردو لامپ شب خواب و روشن کرد و اومد سراغ کسم بهم گفت اووف عجب کسی داری بهش گفتم میخوای دست بزنی گفت آره میتونم ؟گفتم اگه پسر خوبی باشی هروقت خواستی میزارم دست بزنی آروم دست کشید به رون پاهام بعد دست برد برا کسم نوازشش کرد من از خود بی خود شدم گفت میتونم ببوسمش گفتم اره لباساتو در بیار خودمم تاپم در آوردم بهش گفتم تو بخواب، من بخوابم روی تو، اون درازکشید منم خوابیدم روش حالت 69کسم گذاشتم جلوی دهن داداشم کیرشو گرفتم تو دستم شروع کردم مثه فیلما ساکشن کردن اووف چه حالی میداد هردو داشتیم لذت میبردیم که لحظه لرزشی کردم خلاصه تو فضا بودم آبم اومده بودولی دلم میخواست کیر کامران تو دهنم باشه کامران فهمیده بود آبم اومده بادستاش داشت نوازشم میکرد منم کیر کامران رو خوب خوردم بعد ۱۰ دقیقه آبش اومد بی اختیار خودمم البته اول درست متوجه نشده بودم که ابشو خوردم بعد کامران گفت که ابشو خوردم شب رفتم تو اتاقم خوابیدم فردا تاظهر خواب بودم بیدار شدم دیدم کامران رفته مدرسه بعد از ظهر هم خوابیدم عصر بیدار شدم دیدم کسی خونه نیست یه کم تنقلات خوردم دیدم کامران تنها اومد تو خودمو مشغول تلوزیون کردم که یعنی متوجه نشدم که یهو داد زد مامان فکر کرد مامان خونس اومد تو گفت سلام گفتم سلام گفت کسی خونه نیست گفتم نه داشت میرفت تو اتاق رفتم جلوش، چیش تو چیش یه لبی از هم گرفتیم دست انداختیم گردن همو خوب ازهم لب گرفتیم یهو گفت دلت کیر میخواد گفتم اره ولی میترسم مامانو بابا بیاد دستمو گرفت کشوند تو اتاقش گفت لخت شو گفتم درو ببند بیا اومد خوب لب گرفتیم بعد اومد سراغ سینهام خوب سینهامو خورد بعد رفت پایین سراغ کسم خیلی پرتف و حرفه ای کسمو خورد که سرپا آبم اومد ولو شدم روتخت گفت میخوام بکنمت گفتم فقط از کون، گفت من فقط کون دوست دارم داگی استایل شدم یه کم از عقب هم کسمو هم سوراخ کونمو پرتف لیس میزد یه تف انداخت نوک کیرش گذاشت در سوراخ کونم آروم سرش داد تو یه کم دردی کیرشو احساس کردم منم کونم مثه غنچه براش بازباز کردم چند بار عقب جلو کرد احساس کردم دوس دارم کون دادنو از عقب کمرموگرفته بود داشت تندتند تلمبه میزد که با آخ واوف من آبش اومدو ولو شد رومن منم خوابیدم تا راحت روم بخوابه توی همین حال و هوا که هردو خیلی دوست داشتیم دیدم صدای در میاد مثه برق پریدیم لباس پوشیدیم کامران رفت درو واسه مامان باز کرد مامان شک کرده بود گفت واسه چی درو قفل کردین تو همین حین منم اومد توی هال یه لحظه منم از مامان شک کردم مامان چادر داشت با پیراهن دکمه ای چادرشو که باز کرد دیدم سه چهار تا دکمه مامان بازه سینه های درشتش بدون سوتین مثل تاب انور انور میرفت تعجب کردم یه لحظه همو نگاه کردیم مامان فهمید من دیدم سینهاش ریخته بیرون خندیدو رفت تو حمام کامران نگاه کردم ببینم متوجه جه شده دیدم نه تو یخچال دنبال خوراکیه هنگ بودم
،
،طولانی شد ببخشید
سکس منو کامران و رضا ساک وکون دادن همزمان من!
لز منو مامان مهین!
سکس منو کامران ورضاو مامانم چهارتایی
کتایون!
کامران!
رضا !
مامان مهین!
وهمچنین بابا البته با چشمای بسته که متوجه نشد سوراخ کون کی نشسته رو کیرش
تو قسمتای بعد......
دوستون دارم
نوشته: جی جی
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
جنده کردن مامانم
1402/08/18
#بیغیرتی #محارم #مامان
سلام من مهراد هستم و ۱۷ سالمه و کیر ۱۷ سانتی دارم مامانم زهرا و ۳۵ سالشه و هیکل توپر و گوشتی داره و ممه ها و کون گنده ای دااره . من عاشق جوراب های زنونه و پاهای سکسیه زنام و کلااا عاشق جوراب زنونه ام مخصوصا جوراب شیشه ای . کارم تو تلگرام این بود که بگردم تو کانالای جوراب شیشه ای و شکاری و پاهای ناموس ملت و تو جورابای شیشه ای سکسی میدیدم
یه بار یکی یه لینک گروه داد که گروه جوراب شیشه ای بود . رفتم توش دیدم همه دارن چت میکنن و دنبال مامان همدیگن . توجه نکردم و رفتم تو قسمت مدیا و دیدم هیچی نیس . مجبوری اومدم تو صفحه چت ک ببینم چه چتایی رد و بدل میشه . چتایی مثل عکس شکاری مامانم رو دارم بیاید پی یا چتایی مثل بی غیرت رو مامانم با گیف بیایید .
رو یکی ازینا زدم و رفتم پیویش ک دیدم عکس مامانشو با کلی گیفای متن دار فرستاد و معلوم بود ک بیغیرت رو مامانش .
ازم چنتا سوال کرد . اسم مامانت چیه و چند سالشه و عکسشو داری و اینا
منم گفتم و دیدم یه گیف فرستاد ک روش نوشته بود مامانت با جوراباش داره ابمو میاره . عجیب حال کردم و ازینجا بی غیرت شدم رو مامانم
همینجوری چند وقت گذشت تا منم شروع کردم از مامانم عکس گرفتن و دنبال عکسای لختش گشتن ک گوشیشو گرفتم و دیدم واااو پر از عکسای لختیهههه درجا همرو فرستادم تو گوشی خودم و رفتم ک بفرستم واسه کیرای غریبه
از پاهاش تو جوراب شیشه ای گرفته تا عکساش فقط با سوتین و شورت
یکی اومد پیویم و بعد گرم گرفتن حرفمون و رد و بدل اصل مامانم دیدم عکس کیرشو برام فرستاد . کیرت خییییلی بزرگ بود قشنگ کص مامانمو جرر میداد . کرمم گرفت و گفتم این واسه مامان عاااللیه و یه عکس شکاری از کونش فرستادمم . اونم یه گیفی متنی داد ک روش نوشته بود دارم مادرتو میگام مادر جندههه
واییی ک کیر من شقه شق شده بودو و عین نبض میزد فقط . به خودم اومدم دیدم عکسای لختی مامانمو دارم براش میفرستم و حسابی با هم گرم گرفتیم و واقعا دلم میخاد مامانمو بگااادش
همون لحظه چشمم به جوراب شیشه ای گوشه اتاق افتاد ک رفتم سمتش . لامصب بوی بهشتتت میداد . ازونجایی ک بدددجور حشری بودم سری جورابو کشیدم رو کیر خیسم و شروع به مالیدنش کردم
همینجوری داشت گیف برام میفرستاد و مادرمو میگرفت زیر فوش . منم اب بی غیرتیم روونه شده و بودو خیلی حال میکردم
فوشای اون یه سمت جوراب مامان جندم یه سمت
یهو یه عکس از مامانم فرستادم که قشنگگگ چاک ممه هاش به اندازه ۵ سانت معلوم بود . ولی اینو یه بار مصرف و تایمری نفرستادم
از استرسش داشتم میمردم ولی ابم خیییییلی زیاد ریخت بیرون جوری که از رو جورب ک کیرمو میمالیدم صدای خیسیش میومد
یهو دیدم گفت عکس مادر جندتو سیو کردم تا همیشه با سینش ابمو بیارم
اینو ک گفت کیرم سفته سفت شد و بدون اینکه دستی به کیرم بزنم یهو ابم خالی شد تو جوراب مامانم اینقدر قوی ابم پاشی که از داخل جوراب زده بود بیرون لنتی واقعا بی غیرت شدنم رو مامانمو دوس داشتم و توشهال بودم که مامانم اینجور اب پسرشو میتونه بیاره
اگ خوشتون اومد پارت بعدیشم براتو میزارم
نوشته: ماهی
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/08/18
#بیغیرتی #محارم #مامان
سلام من مهراد هستم و ۱۷ سالمه و کیر ۱۷ سانتی دارم مامانم زهرا و ۳۵ سالشه و هیکل توپر و گوشتی داره و ممه ها و کون گنده ای دااره . من عاشق جوراب های زنونه و پاهای سکسیه زنام و کلااا عاشق جوراب زنونه ام مخصوصا جوراب شیشه ای . کارم تو تلگرام این بود که بگردم تو کانالای جوراب شیشه ای و شکاری و پاهای ناموس ملت و تو جورابای شیشه ای سکسی میدیدم
یه بار یکی یه لینک گروه داد که گروه جوراب شیشه ای بود . رفتم توش دیدم همه دارن چت میکنن و دنبال مامان همدیگن . توجه نکردم و رفتم تو قسمت مدیا و دیدم هیچی نیس . مجبوری اومدم تو صفحه چت ک ببینم چه چتایی رد و بدل میشه . چتایی مثل عکس شکاری مامانم رو دارم بیاید پی یا چتایی مثل بی غیرت رو مامانم با گیف بیایید .
رو یکی ازینا زدم و رفتم پیویش ک دیدم عکس مامانشو با کلی گیفای متن دار فرستاد و معلوم بود ک بیغیرت رو مامانش .
ازم چنتا سوال کرد . اسم مامانت چیه و چند سالشه و عکسشو داری و اینا
منم گفتم و دیدم یه گیف فرستاد ک روش نوشته بود مامانت با جوراباش داره ابمو میاره . عجیب حال کردم و ازینجا بی غیرت شدم رو مامانم
همینجوری چند وقت گذشت تا منم شروع کردم از مامانم عکس گرفتن و دنبال عکسای لختش گشتن ک گوشیشو گرفتم و دیدم واااو پر از عکسای لختیهههه درجا همرو فرستادم تو گوشی خودم و رفتم ک بفرستم واسه کیرای غریبه
از پاهاش تو جوراب شیشه ای گرفته تا عکساش فقط با سوتین و شورت
یکی اومد پیویم و بعد گرم گرفتن حرفمون و رد و بدل اصل مامانم دیدم عکس کیرشو برام فرستاد . کیرت خییییلی بزرگ بود قشنگ کص مامانمو جرر میداد . کرمم گرفت و گفتم این واسه مامان عاااللیه و یه عکس شکاری از کونش فرستادمم . اونم یه گیفی متنی داد ک روش نوشته بود دارم مادرتو میگام مادر جندههه
واییی ک کیر من شقه شق شده بودو و عین نبض میزد فقط . به خودم اومدم دیدم عکسای لختی مامانمو دارم براش میفرستم و حسابی با هم گرم گرفتیم و واقعا دلم میخاد مامانمو بگااادش
همون لحظه چشمم به جوراب شیشه ای گوشه اتاق افتاد ک رفتم سمتش . لامصب بوی بهشتتت میداد . ازونجایی ک بدددجور حشری بودم سری جورابو کشیدم رو کیر خیسم و شروع به مالیدنش کردم
همینجوری داشت گیف برام میفرستاد و مادرمو میگرفت زیر فوش . منم اب بی غیرتیم روونه شده و بودو خیلی حال میکردم
فوشای اون یه سمت جوراب مامان جندم یه سمت
یهو یه عکس از مامانم فرستادم که قشنگگگ چاک ممه هاش به اندازه ۵ سانت معلوم بود . ولی اینو یه بار مصرف و تایمری نفرستادم
از استرسش داشتم میمردم ولی ابم خیییییلی زیاد ریخت بیرون جوری که از رو جورب ک کیرمو میمالیدم صدای خیسیش میومد
یهو دیدم گفت عکس مادر جندتو سیو کردم تا همیشه با سینش ابمو بیارم
اینو ک گفت کیرم سفته سفت شد و بدون اینکه دستی به کیرم بزنم یهو ابم خالی شد تو جوراب مامانم اینقدر قوی ابم پاشی که از داخل جوراب زده بود بیرون لنتی واقعا بی غیرت شدنم رو مامانمو دوس داشتم و توشهال بودم که مامانم اینجور اب پسرشو میتونه بیاره
اگ خوشتون اومد پارت بعدیشم براتو میزارم
نوشته: ماهی
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
عمه جنده بود
1402/08/2
#محارم #عمه
سلام ب همگی امروز اومدم یه خاطره ایو واستون تعریف کنم که خیلی واسم عجیب و دردناک بود
من ۲۱ سالم بود و دانشجو بودم وضعیت مالیمونم خوب بود
یه خونه مجردی با دوستم محسن گرفته بودیم اسم خودمم شایانه
این ساختمونی ک ما توش بودیم پایینش یدونه سوپر مارکت داشت که یه زن تنها توش کار میکرد
ما بعد ۱ سال فهمیدیم که این زنه در اصل خالست و دختر مختر جور میکنه
من و محسنم کرممون گرفت که از خاله مریم دختر بیاریم و حال کنیم
بعد از اینکه به بدبختی اولین دخترواوردیم
فهمیدیم که این جریان خیلی بهتر از دوست دختر داشتن و بدبختیاشه
بخواطر همین ماهی یکی دوبار دختر میاوردیم
بعد یسال و خورده ای یبار رفتم در مغازش هم خرید داشتم هم میخواستم بگم یکی از این دختراش بار اخر اذیت کرده
رفتم پیشش و بعد چن دییقه صحبت گفت تقصیر خوتونه دختر میبرید هم خرجش بیشتره هم کار بلد نیست
گفتم تو میگی چیکار کنم ؟
گفت زن ببرید هم جا افتادن هم پول کمتری میگیرن هم کار بلدن
گفتم خب یکی واسه اخر هفته اوکی کن
گفت یکی هست اسمش روژانه
گفتم ببینم عکسشو گفت کص خوبیه
بعد هماهنگی ها قرار شد پنجشنبه ساعت ۸ بیاد و تا ۱۲ بمونه
رسیدیم ب ۵ شنبه و طرفای ظهر یه کاری پیش اومد که من رفتم بیرون
محسن زنگ زد گفت پس کی میای ؟ (ساعت ۸ بود)
گفتم یه ساعتی دیگه میام تو زنرو ببر من میرسم
ما کارمون انجام شد و اومدیم خونه
در واحدو باز کردم دیدم یه صندل مشکی کنار فرشه و بوی عطر زنونه کل سالن و گرفته و صدای اه و ناله میاد رفتم سمت اتاق و درو باز کردم اما نصفه
فقط در حدی که محسن و دیدم که داده تلمبه میزنه و کون جندهرو دیدم یه کون بزرگ داره و پاها و رون های سفید و لاک زده
رفتم و اماده شدم که محسن کارش تموم شه
برم داخل خیلی حشری شده بودم و هی اسپری تاخیری میزدم
محسن اومد بیرون و با یه حال بیجونی گفت پسر عجب کص داغی داره شیره وجودمو کشید
برو ک دیر میشه
رفتم تو اتاق دیدم زنه همون حالت داگی وایساده و اب محسن رو کمرشه
گفتم جنده خانوم ابو پاک کن که قراره جدیدش بیاد
که یدفه جا خورد و صورتشو برگردوند
و دیدم عممه
عمه ای که ۲ سال پیش شوهرش فوت کرده بود و ما فکر میکردیم تو کارگاه خیاطی کار میکنه
نفهمیدم چیشد ولی فهمیدم که فقط از اونجا کردمش بیرون و به محسن گفتم دیگه فکر این زنرو از سرت بیرون کن
نوشته: شایام
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●
1402/08/2
#محارم #عمه
سلام ب همگی امروز اومدم یه خاطره ایو واستون تعریف کنم که خیلی واسم عجیب و دردناک بود
من ۲۱ سالم بود و دانشجو بودم وضعیت مالیمونم خوب بود
یه خونه مجردی با دوستم محسن گرفته بودیم اسم خودمم شایانه
این ساختمونی ک ما توش بودیم پایینش یدونه سوپر مارکت داشت که یه زن تنها توش کار میکرد
ما بعد ۱ سال فهمیدیم که این زنه در اصل خالست و دختر مختر جور میکنه
من و محسنم کرممون گرفت که از خاله مریم دختر بیاریم و حال کنیم
بعد از اینکه به بدبختی اولین دخترواوردیم
فهمیدیم که این جریان خیلی بهتر از دوست دختر داشتن و بدبختیاشه
بخواطر همین ماهی یکی دوبار دختر میاوردیم
بعد یسال و خورده ای یبار رفتم در مغازش هم خرید داشتم هم میخواستم بگم یکی از این دختراش بار اخر اذیت کرده
رفتم پیشش و بعد چن دییقه صحبت گفت تقصیر خوتونه دختر میبرید هم خرجش بیشتره هم کار بلد نیست
گفتم تو میگی چیکار کنم ؟
گفت زن ببرید هم جا افتادن هم پول کمتری میگیرن هم کار بلدن
گفتم خب یکی واسه اخر هفته اوکی کن
گفت یکی هست اسمش روژانه
گفتم ببینم عکسشو گفت کص خوبیه
بعد هماهنگی ها قرار شد پنجشنبه ساعت ۸ بیاد و تا ۱۲ بمونه
رسیدیم ب ۵ شنبه و طرفای ظهر یه کاری پیش اومد که من رفتم بیرون
محسن زنگ زد گفت پس کی میای ؟ (ساعت ۸ بود)
گفتم یه ساعتی دیگه میام تو زنرو ببر من میرسم
ما کارمون انجام شد و اومدیم خونه
در واحدو باز کردم دیدم یه صندل مشکی کنار فرشه و بوی عطر زنونه کل سالن و گرفته و صدای اه و ناله میاد رفتم سمت اتاق و درو باز کردم اما نصفه
فقط در حدی که محسن و دیدم که داده تلمبه میزنه و کون جندهرو دیدم یه کون بزرگ داره و پاها و رون های سفید و لاک زده
رفتم و اماده شدم که محسن کارش تموم شه
برم داخل خیلی حشری شده بودم و هی اسپری تاخیری میزدم
محسن اومد بیرون و با یه حال بیجونی گفت پسر عجب کص داغی داره شیره وجودمو کشید
برو ک دیر میشه
رفتم تو اتاق دیدم زنه همون حالت داگی وایساده و اب محسن رو کمرشه
گفتم جنده خانوم ابو پاک کن که قراره جدیدش بیاد
که یدفه جا خورد و صورتشو برگردوند
و دیدم عممه
عمه ای که ۲ سال پیش شوهرش فوت کرده بود و ما فکر میکردیم تو کارگاه خیاطی کار میکنه
نفهمیدم چیشد ولی فهمیدم که فقط از اونجا کردمش بیرون و به محسن گفتم دیگه فکر این زنرو از سرت بیرون کن
نوشته: شایام
cнαɴɴεℓ: ♥️✘
🍓 @DASTAN_SSX18
●▬▬▬๑۩۩๑▬▬▬●