Ⓜ️ برخورد با اخبار || مدیریت خویش در بحران
🖼 یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، "مسئله اخبار" است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و به خصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن، آسیب دیدن و ظلم و ستم به آدمها را میشنویم.در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟ این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
⭕️ جواب این است که باید با اخبار هم مانند سایر مسائل، به شکل درست و هدفمند برخورد کرد. وقتی برای خواندن یا شنیدن اخبار، سراغ رسانه ها میروید، اول روشن کنید که با چه هدفی این کار را انجام میدهید؟ به دنبال چه اطلاعات خاصی هستید و میخواهید با این دانستهها چه کنید؟
⭕️ اینکه خود را در معرض همهجور اخبار مختلف در همه حیطهها قرار بدهیم، یک رفتار غلط و آسیبرسان است؛ نوعی خودآزاری و خودتخریبی است، چه در شرایط فعلی، چه در هر زمانی. خیلی از ما متاسفانه عادت کردهایم که از صبح، رسانههای مختلف را باز کنیم، تلویزیون یا رادیو را روشن کنیم و دائم بدون هدف و اینکه حتی خودمان بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم، خود را در معرض خبرهای جوراجور قرار بدهیم و با دیدن یا شنیدن هر کدام از آنها دچار احساسات و حالات مختلفی بشویم.
🛜سه سطح مواجهه با اخباربطور کلی میتوان گفت ما سه سطح برخورد با اخبار داریم:
◇● سطح اول، مشاهده صفحه اول یا تیتر یک خبر است که کلیت خبر را اعلام میکند، مثل اینکه در فلان مرکز، اعتصاب شده، یا در فلان جا حمله اتفاق افتاده یا کسی دستگیر شده است.
◇● سطح دوم، بررسی جزئیات این خبر است. مثلا نشان داده میشود که در فلانمحل، تیراندازی شده و ما فیلم را میبینیم و تمام جزئیات آن واقعه را مشاهده میکنیم.
◇● سطح سوم: خیلی وقتها تحلیلی هم برای آن خبر گذاشته میشود یا افرادی دعوت میشوند و آن خبر را مورد شرح و بررسی قرار میدهند، که این سطح دیگری از درگیر شدن با اخبار است، یعنی اکنون سوالی که باید از خود بپرسیم این است که: من به چند سطحی از این خبرها واقعا نیاز دارم؟ فرض کنید من متوجه شدم که در فلانجا تیراندازی شد. آیا لازم است که همه جزئیات واقعه را بدانم؟ اگر لازم نیست، چرا باید وارد درگیری فکری و احساسی بشوم؟
⭕️ هدفمندی
ملاک دیگر هدفمندی است. سوال این است که هدف من از دریافت این اخبار چیست؟ میخواهم با این اطلاعات چه کنم؟ مثلا آیا میخواهم در مورد آن واقعه، مقالهای بنویسیم؟ یا گزارشی تهیه کنم؟ یا در مورد آن، فیلم بسازم یا قرار است جزئیات اتفاق را با دقت، به کسی منتقل کنم؟ و چه مقدار دریافت جزییات برای هدف من ضروری است؟
⭕️ توجه به ظرفیتهای روحی
معیار مهم دیگر، ظرفیتهای عاطفی و روانی است. باید توجه داشت که ذهن و روان ما یک ارگانیسم و یک سیستم است و مثل هر سیستم دیگری، باید با آن، به شکل درست رفتار کرد. باید ظرفیت آن را شناخت و بهاندازه بر او بار کرد و از آن در حد ظرفیتهایش انتظار داشت. قبل از مواجهه با اخبار، از خود بپرسیم: آیا این کار، در حدود ظرفیت روانی من هست؟ آیا میتوانم آن را تاب بیاورم؟ آیا در معرض این جزییات قرار گرفتن به روان من آسیب نخواهد رساند؟
⭕️ توجه به این اصول یعنی نگرش فعال، هدفمندی و رعایت ظرفیت روانی خود، ضرورتی بسیار مهم است. اگر آن اطلاعات برای ما لازم و قابل تحمل است، به سراغ آن برویم و وقت و انرژیای را که میتواند صرف کارهای مفیدتری شود برای فعالیتهای غیرضروری هدر ندهیم. البته این کاری است که باید بطور کلی در زندگی و در هر ارتباطی انجام بدهیم.
📝 ساسان حبیبوند
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🖼 یکی از دغدغههای مهمی که این روزها با آن درگیریم، "مسئله اخبار" است. این روزها ما توسط اخبار، بمباران میشویم و به خصوص در شرایط فعلی، خبرهای متعددی از کشته شدن، آسیب دیدن و ظلم و ستم به آدمها را میشنویم.در چنین شرایطی، سوال این است که با این اخبار چه کنیم؟ این اخبار ممکن است به ما آسیب بزند و گاه ما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
⭕️ جواب این است که باید با اخبار هم مانند سایر مسائل، به شکل درست و هدفمند برخورد کرد. وقتی برای خواندن یا شنیدن اخبار، سراغ رسانه ها میروید، اول روشن کنید که با چه هدفی این کار را انجام میدهید؟ به دنبال چه اطلاعات خاصی هستید و میخواهید با این دانستهها چه کنید؟
⭕️ اینکه خود را در معرض همهجور اخبار مختلف در همه حیطهها قرار بدهیم، یک رفتار غلط و آسیبرسان است؛ نوعی خودآزاری و خودتخریبی است، چه در شرایط فعلی، چه در هر زمانی. خیلی از ما متاسفانه عادت کردهایم که از صبح، رسانههای مختلف را باز کنیم، تلویزیون یا رادیو را روشن کنیم و دائم بدون هدف و اینکه حتی خودمان بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم، خود را در معرض خبرهای جوراجور قرار بدهیم و با دیدن یا شنیدن هر کدام از آنها دچار احساسات و حالات مختلفی بشویم.
🛜سه سطح مواجهه با اخباربطور کلی میتوان گفت ما سه سطح برخورد با اخبار داریم:
◇● سطح اول، مشاهده صفحه اول یا تیتر یک خبر است که کلیت خبر را اعلام میکند، مثل اینکه در فلان مرکز، اعتصاب شده، یا در فلان جا حمله اتفاق افتاده یا کسی دستگیر شده است.
◇● سطح دوم، بررسی جزئیات این خبر است. مثلا نشان داده میشود که در فلانمحل، تیراندازی شده و ما فیلم را میبینیم و تمام جزئیات آن واقعه را مشاهده میکنیم.
◇● سطح سوم: خیلی وقتها تحلیلی هم برای آن خبر گذاشته میشود یا افرادی دعوت میشوند و آن خبر را مورد شرح و بررسی قرار میدهند، که این سطح دیگری از درگیر شدن با اخبار است، یعنی اکنون سوالی که باید از خود بپرسیم این است که: من به چند سطحی از این خبرها واقعا نیاز دارم؟ فرض کنید من متوجه شدم که در فلانجا تیراندازی شد. آیا لازم است که همه جزئیات واقعه را بدانم؟ اگر لازم نیست، چرا باید وارد درگیری فکری و احساسی بشوم؟
⭕️ هدفمندی
ملاک دیگر هدفمندی است. سوال این است که هدف من از دریافت این اخبار چیست؟ میخواهم با این اطلاعات چه کنم؟ مثلا آیا میخواهم در مورد آن واقعه، مقالهای بنویسیم؟ یا گزارشی تهیه کنم؟ یا در مورد آن، فیلم بسازم یا قرار است جزئیات اتفاق را با دقت، به کسی منتقل کنم؟ و چه مقدار دریافت جزییات برای هدف من ضروری است؟
⭕️ توجه به ظرفیتهای روحی
معیار مهم دیگر، ظرفیتهای عاطفی و روانی است. باید توجه داشت که ذهن و روان ما یک ارگانیسم و یک سیستم است و مثل هر سیستم دیگری، باید با آن، به شکل درست رفتار کرد. باید ظرفیت آن را شناخت و بهاندازه بر او بار کرد و از آن در حد ظرفیتهایش انتظار داشت. قبل از مواجهه با اخبار، از خود بپرسیم: آیا این کار، در حدود ظرفیت روانی من هست؟ آیا میتوانم آن را تاب بیاورم؟ آیا در معرض این جزییات قرار گرفتن به روان من آسیب نخواهد رساند؟
⭕️ توجه به این اصول یعنی نگرش فعال، هدفمندی و رعایت ظرفیت روانی خود، ضرورتی بسیار مهم است. اگر آن اطلاعات برای ما لازم و قابل تحمل است، به سراغ آن برویم و وقت و انرژیای را که میتواند صرف کارهای مفیدتری شود برای فعالیتهای غیرضروری هدر ندهیم. البته این کاری است که باید بطور کلی در زندگی و در هر ارتباطی انجام بدهیم.
📝 ساسان حبیبوند
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ چرا در استدلال شکست میخوریم؟
1️⃣ اپیزود¹ اول: تفاوت بین argument و reasoning: معادل هر دو در زبان فارسی در بافت تفکر نقادانه استدلال است.argument به دلیل یا مجموعه دلایلی گفته میشود که هدف آن قانع کردن دیگران برای پذیرفتن ادعایی است. بنابراین، این واژه به اجزای استدلال اشاره میکند که به آنها مقدمه و نتیجه میگویند. یعنی به مجموعهُ منظم و مرتبطی از گزارههایی که ادعایی را اثبات میکنند argument میگویند. اما واژهُ reasoning به توانایی شناختی و فعالیت فکریمان اشاره میکند که نشان میدهد ما انسان باشعور، منطقی و خردمندی هستیم. بنابراین، reasoning عینی است که در گفتار و نوشتار آشکار میشود، اما argument ذهنی است. درواقع، ما argument را با reasoning فوروارد میکنیم. تفاوت دیگر این دو واژه این است که reasoning مقدم بر argument است. یعنی ما باید اول توانایی استدلال کردن را داشته باشیم تا بتوانیم از شواهد و دلایل برای اثبات ادعایمان استفاده کنیم. درواقع، بدون نگرش و شناخت ما نمیتوانیم از شواهد و دلایل خوب استفاده کنیم.
2️⃣ اپیزود دوم: شاید ما تصور کنیم استدلال مانند آشپزی است که در آن با دستورالعملهایی خاص و مواد و وسایل لازم و کافی و ترکیب کردن آنها بهطور متناسب غذایی خوشمزه و مغذی درست میکنیم بهطوری که هر فردی از خوردن آن لذت ببرد و از ما تشکر کند. استدلال اینگونه نیست که با چند گزارهُ مناسب و کافی واقعیتی را اثبات کنیم و همه آن را بپذیرند و از ما تشکر کنند. در استدلال کردن ما گمان میکنیم یک طرف واقعیتی هست و طرف دیگر مجموعه گزارهها و ادعاهای منطقی، مناسب و کافی که با آنها آن واقعیت را آشکار میکنیم و باید همه آن را بپذیرند. استدلال یک جزء مهم و ناپیدایی نیز دارد.
3️⃣ اپیزود سوم: تصور کنید فردی خانهای محکم با مصالح درجه یک ساخته که در آن امکانات فراوانی هست، اما همسرش حاضر نیست که در آن خانه با او زندگی کند. باز تصور کنید فردی دیگر حاضر است با همسرش در چادری با حداقل امکانات و رضایت کامل زندگی کند. به نظر شما چرا شخصی حاضر نیست در خانهای مجلل و با امکانات فراوان زندگی کند، اما فردی دیگر در چادری با حداقل امکانات و با رضایت کامل زندگی می کند؟
⭕️ استدلال یکی از پیشرفتهای بزرگ بشر است که با آن میتواند جهان را بفهمد و به آن معنا بخشد. استدلال مجموعهُ پیچیدهای از تواناییهایی است که به ما کمک میکند مقصود کسی را بفهمیم، ایدهُ پیچیدهای را توضیح دهیم، برای دیدگاههایمان دلیل بیاوریم، دلیلهای دیگران را ارزشگذاری کنیم، تصمیم بگیریم چه اطلاعاتی را بپذیریم یا رد کنیم و دلایل مخالفان و موافقانمان را نیز متوجه شویم. بااینحال، واقعیت این است که استدلال کار آسانی نیست.
⭕️ استدلال بعد اجتماعی دارد؛ یعنی انسان برای انسان استدلال میکند. درواقع، استدلال به افراد (گویندگان و شنوندگان یا نویسندگان و خوانندگان) ربط دارد. ازاینرو، ما باید در ارتباط با انسان که بعد اجتماعی استدلال است هوشمندانه عمل کنیم. استدلال نه صرفاً منطق صوری است و نه انتزاعی فکر کردن به ایدهها.استدلال همیشه کنشی است اجتماعی.
⭕️ افراد همیشه برای هدفهایی ویژه، چه اقتصادی باشد و چه سیاسی و یا هدف دیگری، دلیل میآورند. آنها چشماندازهای متفاوتی در مورد موضوعات مورد بحث دارند. بهعلاوه، سن، طبقه، نژاد، جنسیت، قومیت، ملیت، مذهب و... همگی بر ساختار گستردهای که با آنها استدلال میکنند تاثیر میگذارند. اگر ما جنبههای اجتماعی استدلال را فراموش کنیم، آنگاه باید احتمال شکست خوردن استدلالمان را بپذیریم.
📝 محمدرضا سلیمی
▪️پینوشت : به قسمتهای کوتاه و مستقل که ارتباط معنایی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند و هدفی را دنبال میکنند اپیزود میگویند.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
1️⃣ اپیزود¹ اول: تفاوت بین argument و reasoning: معادل هر دو در زبان فارسی در بافت تفکر نقادانه استدلال است.argument به دلیل یا مجموعه دلایلی گفته میشود که هدف آن قانع کردن دیگران برای پذیرفتن ادعایی است. بنابراین، این واژه به اجزای استدلال اشاره میکند که به آنها مقدمه و نتیجه میگویند. یعنی به مجموعهُ منظم و مرتبطی از گزارههایی که ادعایی را اثبات میکنند argument میگویند. اما واژهُ reasoning به توانایی شناختی و فعالیت فکریمان اشاره میکند که نشان میدهد ما انسان باشعور، منطقی و خردمندی هستیم. بنابراین، reasoning عینی است که در گفتار و نوشتار آشکار میشود، اما argument ذهنی است. درواقع، ما argument را با reasoning فوروارد میکنیم. تفاوت دیگر این دو واژه این است که reasoning مقدم بر argument است. یعنی ما باید اول توانایی استدلال کردن را داشته باشیم تا بتوانیم از شواهد و دلایل برای اثبات ادعایمان استفاده کنیم. درواقع، بدون نگرش و شناخت ما نمیتوانیم از شواهد و دلایل خوب استفاده کنیم.
2️⃣ اپیزود دوم: شاید ما تصور کنیم استدلال مانند آشپزی است که در آن با دستورالعملهایی خاص و مواد و وسایل لازم و کافی و ترکیب کردن آنها بهطور متناسب غذایی خوشمزه و مغذی درست میکنیم بهطوری که هر فردی از خوردن آن لذت ببرد و از ما تشکر کند. استدلال اینگونه نیست که با چند گزارهُ مناسب و کافی واقعیتی را اثبات کنیم و همه آن را بپذیرند و از ما تشکر کنند. در استدلال کردن ما گمان میکنیم یک طرف واقعیتی هست و طرف دیگر مجموعه گزارهها و ادعاهای منطقی، مناسب و کافی که با آنها آن واقعیت را آشکار میکنیم و باید همه آن را بپذیرند. استدلال یک جزء مهم و ناپیدایی نیز دارد.
3️⃣ اپیزود سوم: تصور کنید فردی خانهای محکم با مصالح درجه یک ساخته که در آن امکانات فراوانی هست، اما همسرش حاضر نیست که در آن خانه با او زندگی کند. باز تصور کنید فردی دیگر حاضر است با همسرش در چادری با حداقل امکانات و رضایت کامل زندگی کند. به نظر شما چرا شخصی حاضر نیست در خانهای مجلل و با امکانات فراوان زندگی کند، اما فردی دیگر در چادری با حداقل امکانات و با رضایت کامل زندگی می کند؟
⭕️ استدلال یکی از پیشرفتهای بزرگ بشر است که با آن میتواند جهان را بفهمد و به آن معنا بخشد. استدلال مجموعهُ پیچیدهای از تواناییهایی است که به ما کمک میکند مقصود کسی را بفهمیم، ایدهُ پیچیدهای را توضیح دهیم، برای دیدگاههایمان دلیل بیاوریم، دلیلهای دیگران را ارزشگذاری کنیم، تصمیم بگیریم چه اطلاعاتی را بپذیریم یا رد کنیم و دلایل مخالفان و موافقانمان را نیز متوجه شویم. بااینحال، واقعیت این است که استدلال کار آسانی نیست.
⭕️ استدلال بعد اجتماعی دارد؛ یعنی انسان برای انسان استدلال میکند. درواقع، استدلال به افراد (گویندگان و شنوندگان یا نویسندگان و خوانندگان) ربط دارد. ازاینرو، ما باید در ارتباط با انسان که بعد اجتماعی استدلال است هوشمندانه عمل کنیم. استدلال نه صرفاً منطق صوری است و نه انتزاعی فکر کردن به ایدهها.استدلال همیشه کنشی است اجتماعی.
⭕️ افراد همیشه برای هدفهایی ویژه، چه اقتصادی باشد و چه سیاسی و یا هدف دیگری، دلیل میآورند. آنها چشماندازهای متفاوتی در مورد موضوعات مورد بحث دارند. بهعلاوه، سن، طبقه، نژاد، جنسیت، قومیت، ملیت، مذهب و... همگی بر ساختار گستردهای که با آنها استدلال میکنند تاثیر میگذارند. اگر ما جنبههای اجتماعی استدلال را فراموش کنیم، آنگاه باید احتمال شکست خوردن استدلالمان را بپذیریم.
📝 محمدرضا سلیمی
▪️پینوشت : به قسمتهای کوتاه و مستقل که ارتباط معنایی با یکدیگر دارند و دارای عنوان واحدی هستند و هدفی را دنبال میکنند اپیزود میگویند.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ تئوریهای توطئه و مردمی که آنها را باور میکنند
➕ در ادبیات سیاسی ایران "تئوری توطئه" را با نام "داییجان ناپلئون" رمان موفق ایرج پزشکزاد میشناسند که اصطلاحات رایجی مانند "داییجان ناپلئونیسم" یا "تفکر داییجان ناپلئونی" را وارد مباحث سیاسی و اجتماعی کشورمان کرد. توهمات و خیالبافیهای توطئهمحور شخصیت اصلی قصه و تکیهکلام معروف او چنان فراگیر شد که جک استراو، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا، نام کتابی را که درباره روابط میان ایران و انگلیس نوشته بود، از این رمان وام گرفت؛ "کار، کار انگلیسیهاست!"
➕توطئهانگاری مکانیسمی است برای فرار از اندیشیدن و واقعنگری که سخت است. ما بهجای پذیرفتن نتیجهای که برخلاف میلمان است یا نیاز به بررسی و مداقه دارد، ترجیح میدهیم راه آسانتر را انتخاب کنیم و همه چیز را به گردن فرد یا گروهی موهوم بیندازیم و خودمان را از شر اندیشهورزی و قواعد خشک عقلانیت خلاص کنیم.تئوریهای توطئه معمولا با نوعی یقین کاذب و پاسخ مطلق همراهاند که به مذاق ذهنهای سادهانگار و ابهامگریز، بسیار دلنشین و خوشآیند میآیند. آنها از ما میخواهند باور کنیم که هیچ چیز تصادفی نیست و همه چیز در دست یک گروه سری است. آنها از ما میخواهند باور کنیم که پیشبینی و کنترل اعمال و رفتارهزاران یا میلیونها نفر، کار آسانی است و تعداد معدودی از افراد میتوانند در دالانها و اتاق فکرهای مخوف و تودرتوی خود، همه چیز - ازجمله سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... - را پیشبینی کنند و امور را در دست بگیرند و سرنوشت ما را تعیین کنند؛ ضمن اینکه در مقابلشان هیچ کاری از ما ساخته نیست!
➕اما امور دنیا اینگونه پیش نمیرود. کافی است در یک اداره معمولی کار کرده باشیم، یک اردوی دانشجویی را مدیریت کرده باشیم یا یک مراسم ساده عروسی را برگزار کرده باشیم تا بفهمیم پیشبینی رفتار انسانها، آنقدرها هم که فکر میکنیم، آسان نیست. گاهی ما همه تلاشمان را بهکار میگیریم تا همه چیز طبق برنامه پیش برود، اما یک اتفاق نابههنگام، همه چیز را بههم میریزد.
نسیم نیکلاس طالب در نوشتاری درخشان، پیچیدگی رفتارهای گروهی انسانها را اینگونه تحلیل میکند: "شناخت انسان بدون درنظرگرفتن تعاملات او با سایر انسانها امکانپذیر نیست. بهیاد داشته باشید که ما تنها زندگی نمیکنیم، بلکه زندگی گروهی داریم. بنابراین نمیشود آزمایشهایی را که روی افراد منفرد و در محیطهای شبهآزمایشگاهی انجام میگیرد، تعمیم داد و به ما این امکان را نمیدهد که خودبهخود رفتارهای جمعی یا گروهی را درک کنیم. این آزمایشها حتی درباره رفتار گروهها هم به ما دانشی نمیدهد."
➕یک دلیل عمده برای باورمندی مردم به توطئه این است که حس میکنند چیزی برای مخفیکردن یا توضیح بهتری برای وقایع وجود دارد. هرچه چیزهای بیشتری مخفی نگه داشته شود و از دید عموم پنهان بماند و گزارشهای متناقضِ بیشتری ارائه شود، احتمال بیشتری دارد که افراد مسائل را زیر سؤال ببرند. نکته مهم دیگر این است که هرچند ممکن است یک فرد، یک سازمان، یک حزب سیاسی یا یک کشور بتواند توطئهای را بهشکل موفقیتآمیزی پیش ببرد، اما در صورت وقوع چنین اتفاقی،مخفی نگهداشتنش تقریباً غیرممکن است. میدانیم که هرچه تعداد بازیگران دخیل در توطئهای بیشتر باشد، احتمال شکست آن توطئه بیشتر میشود، چون رازداری در بین گروههای بزرگ امکانپذیر نیست.
➕بهطورقطع بسیاری از توطئهها فقط زاییده ذهن افراد هستند اما صرف زیرسؤالبردن همه تئوریها، کار درستی نیست. حقیقت این است که نمیتوان هر چیزی را که بهعنوان تئوری توطئه برچسبگذاری میشود، بهسادگی نادیده گرفت.کتابی که پیش روی شماست، مطالعهای جامع در مورد تئوریهای توطئه و نوع افرادی است که گرفتار آنها میشوند. نویسنده، جوزف ای. اوسینسکی (Uscinski, Joseph E)، استاد علوم سیاسی دانشگاه میامی تلاش میکند چهارچوبی را برای درک تئوریهای توطئه ارائه دهد؛ چرا آنها تا این حد ریشه دارند، چرا بعضی از آنها محبوبتر از بقیهاند و ویژگیهای افرادی که مستعد باور به تئوریهای توطئه هستند، کدام است؟ ضمن اینکه کتاب تلاش میکند تحلیلی مبتنی بر علوم روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی ارائه دهد که چرا مردم به تئوریهای مختلف باور دارند.این کتاب (Conspiracy theories: a primer) در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. آقای دکتر کیوان شعبانیمقدم آن را ترجمه و انتشارات طرح نو در سال ۱۴۰۱ آن را روانه بازار کرده است.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ در ادبیات سیاسی ایران "تئوری توطئه" را با نام "داییجان ناپلئون" رمان موفق ایرج پزشکزاد میشناسند که اصطلاحات رایجی مانند "داییجان ناپلئونیسم" یا "تفکر داییجان ناپلئونی" را وارد مباحث سیاسی و اجتماعی کشورمان کرد. توهمات و خیالبافیهای توطئهمحور شخصیت اصلی قصه و تکیهکلام معروف او چنان فراگیر شد که جک استراو، وزیر امور خارجه سابق بریتانیا، نام کتابی را که درباره روابط میان ایران و انگلیس نوشته بود، از این رمان وام گرفت؛ "کار، کار انگلیسیهاست!"
➕توطئهانگاری مکانیسمی است برای فرار از اندیشیدن و واقعنگری که سخت است. ما بهجای پذیرفتن نتیجهای که برخلاف میلمان است یا نیاز به بررسی و مداقه دارد، ترجیح میدهیم راه آسانتر را انتخاب کنیم و همه چیز را به گردن فرد یا گروهی موهوم بیندازیم و خودمان را از شر اندیشهورزی و قواعد خشک عقلانیت خلاص کنیم.تئوریهای توطئه معمولا با نوعی یقین کاذب و پاسخ مطلق همراهاند که به مذاق ذهنهای سادهانگار و ابهامگریز، بسیار دلنشین و خوشآیند میآیند. آنها از ما میخواهند باور کنیم که هیچ چیز تصادفی نیست و همه چیز در دست یک گروه سری است. آنها از ما میخواهند باور کنیم که پیشبینی و کنترل اعمال و رفتارهزاران یا میلیونها نفر، کار آسانی است و تعداد معدودی از افراد میتوانند در دالانها و اتاق فکرهای مخوف و تودرتوی خود، همه چیز - ازجمله سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... - را پیشبینی کنند و امور را در دست بگیرند و سرنوشت ما را تعیین کنند؛ ضمن اینکه در مقابلشان هیچ کاری از ما ساخته نیست!
➕اما امور دنیا اینگونه پیش نمیرود. کافی است در یک اداره معمولی کار کرده باشیم، یک اردوی دانشجویی را مدیریت کرده باشیم یا یک مراسم ساده عروسی را برگزار کرده باشیم تا بفهمیم پیشبینی رفتار انسانها، آنقدرها هم که فکر میکنیم، آسان نیست. گاهی ما همه تلاشمان را بهکار میگیریم تا همه چیز طبق برنامه پیش برود، اما یک اتفاق نابههنگام، همه چیز را بههم میریزد.
نسیم نیکلاس طالب در نوشتاری درخشان، پیچیدگی رفتارهای گروهی انسانها را اینگونه تحلیل میکند: "شناخت انسان بدون درنظرگرفتن تعاملات او با سایر انسانها امکانپذیر نیست. بهیاد داشته باشید که ما تنها زندگی نمیکنیم، بلکه زندگی گروهی داریم. بنابراین نمیشود آزمایشهایی را که روی افراد منفرد و در محیطهای شبهآزمایشگاهی انجام میگیرد، تعمیم داد و به ما این امکان را نمیدهد که خودبهخود رفتارهای جمعی یا گروهی را درک کنیم. این آزمایشها حتی درباره رفتار گروهها هم به ما دانشی نمیدهد."
➕یک دلیل عمده برای باورمندی مردم به توطئه این است که حس میکنند چیزی برای مخفیکردن یا توضیح بهتری برای وقایع وجود دارد. هرچه چیزهای بیشتری مخفی نگه داشته شود و از دید عموم پنهان بماند و گزارشهای متناقضِ بیشتری ارائه شود، احتمال بیشتری دارد که افراد مسائل را زیر سؤال ببرند. نکته مهم دیگر این است که هرچند ممکن است یک فرد، یک سازمان، یک حزب سیاسی یا یک کشور بتواند توطئهای را بهشکل موفقیتآمیزی پیش ببرد، اما در صورت وقوع چنین اتفاقی،مخفی نگهداشتنش تقریباً غیرممکن است. میدانیم که هرچه تعداد بازیگران دخیل در توطئهای بیشتر باشد، احتمال شکست آن توطئه بیشتر میشود، چون رازداری در بین گروههای بزرگ امکانپذیر نیست.
➕بهطورقطع بسیاری از توطئهها فقط زاییده ذهن افراد هستند اما صرف زیرسؤالبردن همه تئوریها، کار درستی نیست. حقیقت این است که نمیتوان هر چیزی را که بهعنوان تئوری توطئه برچسبگذاری میشود، بهسادگی نادیده گرفت.کتابی که پیش روی شماست، مطالعهای جامع در مورد تئوریهای توطئه و نوع افرادی است که گرفتار آنها میشوند. نویسنده، جوزف ای. اوسینسکی (Uscinski, Joseph E)، استاد علوم سیاسی دانشگاه میامی تلاش میکند چهارچوبی را برای درک تئوریهای توطئه ارائه دهد؛ چرا آنها تا این حد ریشه دارند، چرا بعضی از آنها محبوبتر از بقیهاند و ویژگیهای افرادی که مستعد باور به تئوریهای توطئه هستند، کدام است؟ ضمن اینکه کتاب تلاش میکند تحلیلی مبتنی بر علوم روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی ارائه دهد که چرا مردم به تئوریهای مختلف باور دارند.این کتاب (Conspiracy theories: a primer) در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است. آقای دکتر کیوان شعبانیمقدم آن را ترجمه و انتشارات طرح نو در سال ۱۴۰۱ آن را روانه بازار کرده است.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️آبشار اطلاعات چیست؟Information Cascade
📝 ترجمه و بازنویسی: محمدرضا سلیمی
➕ آبشار اطلاعات یا «سرازیری اطلاعات» زمانی اتفاق میافتد که فرد تصمیمی را بر اساس تصمیمهای دیگران میگیرد، درحالیکه اطلاعات و دانش خودش را که با اطلاعات و دانش دیگران دربارهی آن تصمیم مغایرت دارد نادیده میگیرد. این یک نظریه در حوزهی اقتصاد رفتاری است که پیامدهای مهمی برای بازارهای مالی در پی دارد. تشخیص این خطای شناختی (آبشار اطلاعات) و پیشگیری از آن به افراد کمک میکند تصمیمهای مالی بهتری بگیرند و از زیانهای اقتصادی کلان جلوگیری کنند.
➕اقتصاد رفتاری یا behavioural economics یکی از شاخههای نوظهور و جذابِ علم اقتصاد است که به بررسی تاثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و هیجانی بر رفتار و تصمیمگیری افراد در موقعیتهای اقتصادی گوناگون میپردازد. درواقع، اقتصاد رفتاری به مطالعهی تاثیر عوامل روانشناختی بر فرایند تصمیمگیری اقتصادی افراد میپردازد. بهعبارتدیگر، به دانش روانشناسی که به تصمیمگیریهای اقتصادی افراد و سازمانها میپردازد اقتصاد رفتاری میگویند. این دانش انتخابهایمان را بررسی و به تصمیمگیری بهتر کمک میکند. درواقع، اقتصاد رفتاری دانش روانشناسیِ اقتصادی است.¹ این رشته امکان درک بهتر ذهن انسان را در فرایند تصمیمگیری فراهم میسازد، زیرا از علوم اعصاب و روانشناسی کمک میگیرد.
➕خطاهای شناختی مولود اقتصاد رفتاری هستند که بنیانگذارانشان دانیل کانمن و آموس تورسکی بودند. هرچند پیشگامان دانش اقتصاد رفتاری ریچارد تیلر، دانیل کانمن و آموس تورسکی بودند؛ هربرت سایمون جامعهشناس، روانشناس و اقتصاددان آمریکایی در دههی ۵۰ میلادی با طرح نظریهی «عقلانیت محدود» پدربزرگ این رشته محسوب میشود.
▪️آبشار اطلاعات یا سرازیری اطلاعات چگونه شکل میگیرد؟
➕تصور کنید فرید، سعید، وحید و حمید تصمیم گرفتهاند رمزارز (ارز دیجیتال) بخرند. این چهار نفر با دو گزینه مواجهند: فانتوم و تِتِر.اولین تصمیمگیرنده فرید است. او صرفاً با دانش خودش تصمیم میگیرد فانتوم بخرد. دومین تصمیمگیرنده سعید است. او از تصمیم فرید برای خریدن رمزارز فانتوم آگاه است؛ سعید با توجه به اطلاعات خودش و تصمیم فرید تصمیم میگیرد فانتوم بخرد. او به فرید اعتماد دارد؛ به علاوه خودش هم بر اساس دانش و اطلاعات شخصیاش تصمیم گرفته فانتوم بخرد. و درنهایت او هم فانتوم میخرد.
➕سومین تصمیمگیرنده وحید است. فرض کنید وحید اطلاعات و دانش خودش را دربارهی خریدن رمزارز فانتوم و تتر نادیده میگیرد، و به دلیل اینکه فرید و سعید تصمیم گرفتهاند فانتوم بخرند او هم فانتوم میخرد. در اینجا آبشار اطلاعات یا سرازیری اطلاعات شکل میگیرد؛ یعنی اطلاعات از فرید به سعید و از فرید و سعید به وحید سرازیر میشود. درواقع، وحید هم اطلاعات خودش را دربارهی خریدن یا نخریدن رمزارز فانتوم نادیده میگیرد و سرانجام فانتوم میخرد.
➕آخرین تصمیمگیرنده حمید است؛ او از تصمیم فرید و سعید و وحید آگاه است و بدون در نظر گرفتن اطلاعاتی که خودش دربارهی رمزارز فانتوم و تتر دارد فانتوم میخرد، با این پیشفرض که فرید و سعید و وحید اشتباه نمیکنند. در اینجا نیز آبشار اطلاعات شکل میگیرد؛ یعنی اطلاعات مانند آبشار از فردی به فرد دیگر سرازیر میشود. درواقع، اطلاعات بدون تحلیل درست دهانبهدهان میشود و درنهایت همه یک تصمیم میگیرند: فانتوم میخرند.
▪️پیامدها: معمولاً خطای شناختی آبشار اطلاعات زمانی روی میدهد که ارتباط کلامی مستقیم بین افراد وجود ندارد. در این خطای شناختی افراد صرفاً به شایعات، شنیدهها و مشاهدات عمومی واکنش نشان میدهند. بنابراین، آبشار اطلاعات به رفتار تودهای منجر میشود که در آن تصمیمگیرندگان هیچ دانشی را به فرایند تصمیمگیری جمعی و دانش عمومی اضافه نمیکنند.
▪️در این خطای شناختی افراد در سرمایهگذاری و تصمیمگیری به طور متوالی از رفتار یکدیگر تبعیت میکنند. اگر اولین تصمیمگیرنده یعنی فرید فردی قابل اعتماد باشد، اما در زمینهی رمزارزها دانش کافی نداشته باشد؛ آنگاه درنهایت همهی افراد (فرید، سعید، وحید و حمید) با زیان مالی بزرگی مواجه خواهند شد.
▪️ منابع:۱. ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها (پانوشت صص. ۲۵ و ۲۶)
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📝 ترجمه و بازنویسی: محمدرضا سلیمی
➕ آبشار اطلاعات یا «سرازیری اطلاعات» زمانی اتفاق میافتد که فرد تصمیمی را بر اساس تصمیمهای دیگران میگیرد، درحالیکه اطلاعات و دانش خودش را که با اطلاعات و دانش دیگران دربارهی آن تصمیم مغایرت دارد نادیده میگیرد. این یک نظریه در حوزهی اقتصاد رفتاری است که پیامدهای مهمی برای بازارهای مالی در پی دارد. تشخیص این خطای شناختی (آبشار اطلاعات) و پیشگیری از آن به افراد کمک میکند تصمیمهای مالی بهتری بگیرند و از زیانهای اقتصادی کلان جلوگیری کنند.
➕اقتصاد رفتاری یا behavioural economics یکی از شاخههای نوظهور و جذابِ علم اقتصاد است که به بررسی تاثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی و هیجانی بر رفتار و تصمیمگیری افراد در موقعیتهای اقتصادی گوناگون میپردازد. درواقع، اقتصاد رفتاری به مطالعهی تاثیر عوامل روانشناختی بر فرایند تصمیمگیری اقتصادی افراد میپردازد. بهعبارتدیگر، به دانش روانشناسی که به تصمیمگیریهای اقتصادی افراد و سازمانها میپردازد اقتصاد رفتاری میگویند. این دانش انتخابهایمان را بررسی و به تصمیمگیری بهتر کمک میکند. درواقع، اقتصاد رفتاری دانش روانشناسیِ اقتصادی است.¹ این رشته امکان درک بهتر ذهن انسان را در فرایند تصمیمگیری فراهم میسازد، زیرا از علوم اعصاب و روانشناسی کمک میگیرد.
➕خطاهای شناختی مولود اقتصاد رفتاری هستند که بنیانگذارانشان دانیل کانمن و آموس تورسکی بودند. هرچند پیشگامان دانش اقتصاد رفتاری ریچارد تیلر، دانیل کانمن و آموس تورسکی بودند؛ هربرت سایمون جامعهشناس، روانشناس و اقتصاددان آمریکایی در دههی ۵۰ میلادی با طرح نظریهی «عقلانیت محدود» پدربزرگ این رشته محسوب میشود.
▪️آبشار اطلاعات یا سرازیری اطلاعات چگونه شکل میگیرد؟
➕تصور کنید فرید، سعید، وحید و حمید تصمیم گرفتهاند رمزارز (ارز دیجیتال) بخرند. این چهار نفر با دو گزینه مواجهند: فانتوم و تِتِر.اولین تصمیمگیرنده فرید است. او صرفاً با دانش خودش تصمیم میگیرد فانتوم بخرد. دومین تصمیمگیرنده سعید است. او از تصمیم فرید برای خریدن رمزارز فانتوم آگاه است؛ سعید با توجه به اطلاعات خودش و تصمیم فرید تصمیم میگیرد فانتوم بخرد. او به فرید اعتماد دارد؛ به علاوه خودش هم بر اساس دانش و اطلاعات شخصیاش تصمیم گرفته فانتوم بخرد. و درنهایت او هم فانتوم میخرد.
➕سومین تصمیمگیرنده وحید است. فرض کنید وحید اطلاعات و دانش خودش را دربارهی خریدن رمزارز فانتوم و تتر نادیده میگیرد، و به دلیل اینکه فرید و سعید تصمیم گرفتهاند فانتوم بخرند او هم فانتوم میخرد. در اینجا آبشار اطلاعات یا سرازیری اطلاعات شکل میگیرد؛ یعنی اطلاعات از فرید به سعید و از فرید و سعید به وحید سرازیر میشود. درواقع، وحید هم اطلاعات خودش را دربارهی خریدن یا نخریدن رمزارز فانتوم نادیده میگیرد و سرانجام فانتوم میخرد.
➕آخرین تصمیمگیرنده حمید است؛ او از تصمیم فرید و سعید و وحید آگاه است و بدون در نظر گرفتن اطلاعاتی که خودش دربارهی رمزارز فانتوم و تتر دارد فانتوم میخرد، با این پیشفرض که فرید و سعید و وحید اشتباه نمیکنند. در اینجا نیز آبشار اطلاعات شکل میگیرد؛ یعنی اطلاعات مانند آبشار از فردی به فرد دیگر سرازیر میشود. درواقع، اطلاعات بدون تحلیل درست دهانبهدهان میشود و درنهایت همه یک تصمیم میگیرند: فانتوم میخرند.
▪️پیامدها: معمولاً خطای شناختی آبشار اطلاعات زمانی روی میدهد که ارتباط کلامی مستقیم بین افراد وجود ندارد. در این خطای شناختی افراد صرفاً به شایعات، شنیدهها و مشاهدات عمومی واکنش نشان میدهند. بنابراین، آبشار اطلاعات به رفتار تودهای منجر میشود که در آن تصمیمگیرندگان هیچ دانشی را به فرایند تصمیمگیری جمعی و دانش عمومی اضافه نمیکنند.
▪️در این خطای شناختی افراد در سرمایهگذاری و تصمیمگیری به طور متوالی از رفتار یکدیگر تبعیت میکنند. اگر اولین تصمیمگیرنده یعنی فرید فردی قابل اعتماد باشد، اما در زمینهی رمزارزها دانش کافی نداشته باشد؛ آنگاه درنهایت همهی افراد (فرید، سعید، وحید و حمید) با زیان مالی بزرگی مواجه خواهند شد.
▪️ منابع:۱. ۶۶ خطای شناختی در تصمیمگیری: پیامدها و راهحلها (پانوشت صص. ۲۵ و ۲۶)
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ مغالطه سراشیبی لیز (slippery slope)
▪️وقتیست که شخص بگوید :
اگر اتفاق 'الف' رخ دهد،
آنگاه اتفاق 'ب' رخ خواهد داد
سپس اتفاق 'پ' و ...
تا آخر اتفاق 'ی'
و چون اتفاقی 'ی' اتفاق ناخوشایندی است. پس نباید بگذاریم اتفاق الف صورت پذیرد.
در حالی که دلایلی وجود دارد که نشان میدهد برای حادث شدن اتفاق الف باید کوشیده
● در ادبیات ما لطیفه ای وجود دارد که با کمی مصامحه می توان آن را از مصادیق این مغالطه به حساب آورد:
● می گویند روزی پدری قصد آموزش الفبا به فرزندش را داشت .بنابر این روی کاغذ نوشت الف و به فرزندش گفت:
این اولین حرف الفباست ، تکرار کن الف.
اما هرچه به فرزند اصرار کرد او نمی گفت 'الف' وقتی علت را از او جویا شد فرزند رِند گفت: اگر الان بگویم الف ، بعد خواهی گفت بگو ب و بعد خواهی گفت بگو پ و غیره
و بعد باید همه حروف الفبا را یاد بگیرم و بعد شروع خواهی کرد به درس های دشوار تر و من دیگر نخواهم توانست یاد بگیرم و آن وقت مرا تنبیه خواهی کرد.
➕این مغالطه را میتوان نوعی از مغالطه توسل به احتمالات دانست. همانطور که در توضیح مغالطه توسل به احتمالات گفتیم ، در اینجا نیز شخص مغالطه کار وقوع زنجیره ای از اتفاقات احتمالی را به تصویر میکشد .
و صرفاً به خاطر وجود احتمال آن اتفاقات ، وقوع آن را قطعی در نظر میگیرد در حالی که ممکنست احتمال وقوع هر حلقه ی آن زنجیر نسبت به حلقه ی قبلی ضعیفتر و نامحتملتر باشد. اما شخص مغالطه کار صرفاً به خاطر این که نمی توان احتمال آن را رد کرد ، وقوع زنجیره ای از وقایع را حتمی می داند تا به مطلوب خود یعنی رد موضوع اول بپردازد.
➕ یکی از مواقعی که این مغالطه پیش میاید در موقع پرداخت حقوق مادی یا معنوی افراد است.بدین ترتیب که شخصی مغالطه کار برای آن که از زیر بار رعایت حقوق طرف مقابل شانه خالی کند باین حقه متوسل میشود .
▪️مثال:
کارگران گرامی؟ اگر من حقوق شما را همواره اول برج پرداخت کنم . پس از مدتی یک عده تحریک میشوند که حقوق ومزایای بیشتری طلب کنند و پس از آن خواهند خواست کار کمتری انجام بدهند و ...درآنصورت من هم نخواهم توانست شرکت را اداره کنم و شرکت ورشکست خواهدشد و مجبورخواهم شد شما را هم اخراج کنم .بنابراین بایدبپذیرید که تاخیر در پرداخت حقوق به سود شماهم هست.
➕این مغالطه برای برسمیت نشناختن حقوق معنوی افراد نیز کار برد.
◇● مثلا هرحاکمی می تواند بگوید:
اگرما حق مردم در انتخاب
دین و عقیده
پوشش و سبک زندگی
وکلای مجلس و مدیران دولتی و ...
را به رسمیت بشناسیم ، عده ای مردم را فریب خواهند داد و عقاید دینی مردم را سست خواهند کرد ، سپس بی اخلاقی را رواج خواهند داد و ... پس از چندی جامعه به هرج و مرج کشیده خواهدشد و مردم در ملاء عام فساد خواهند کرد و کسی هم جلودار فساد نخواهد بود.
💎 مقابله با این مغالطه به دو شکل ممکن است:
1⃣-تبین منطقی موضوع به شکلی که توضیح داده شد.
مثلا به مدیر شرکت مزبور توضیح داده شود که حقوق افراد باید بموقع پرداخت شود واگر کسی ، چیزی بیش از حقوقش طلب کرد چیزی باو پرداخت نکنید.اگر هم کسی قصد اخلال در روند تولید را داشت میتوان با او بصورت قانونی برخورد کرد و راه اخلالگری را بست.
2⃣- برگرداندن مغلطه : مغالطه بمثل :
در همان مثال میتوان اینطورپاسخ داد:
پس کارگران هم ازین به بعد حداکثر تلاش خود راصرف تولید نخواهند کرد و نیمی از وقت خود را صرف استراحت میکنند.چون اگر تمام مدت به کار وتولید مشغول شوند ، مسئولان از آنهاکار افزونتری خواهند خواست و آنهاتحت فشار قرارخواهند گرفت و ناگهان همگی دچار ضعف و بیماری خواهندشد و خط تولید لنگ خواهدشد.این به ضرر شما بعنوان رئیس کارخانه هم خواهدبود.
📝 فرهاد طحانی
#فلسفه_علم
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
▪️وقتیست که شخص بگوید :
اگر اتفاق 'الف' رخ دهد،
آنگاه اتفاق 'ب' رخ خواهد داد
سپس اتفاق 'پ' و ...
تا آخر اتفاق 'ی'
و چون اتفاقی 'ی' اتفاق ناخوشایندی است. پس نباید بگذاریم اتفاق الف صورت پذیرد.
در حالی که دلایلی وجود دارد که نشان میدهد برای حادث شدن اتفاق الف باید کوشیده
● در ادبیات ما لطیفه ای وجود دارد که با کمی مصامحه می توان آن را از مصادیق این مغالطه به حساب آورد:
● می گویند روزی پدری قصد آموزش الفبا به فرزندش را داشت .بنابر این روی کاغذ نوشت الف و به فرزندش گفت:
این اولین حرف الفباست ، تکرار کن الف.
اما هرچه به فرزند اصرار کرد او نمی گفت 'الف' وقتی علت را از او جویا شد فرزند رِند گفت: اگر الان بگویم الف ، بعد خواهی گفت بگو ب و بعد خواهی گفت بگو پ و غیره
و بعد باید همه حروف الفبا را یاد بگیرم و بعد شروع خواهی کرد به درس های دشوار تر و من دیگر نخواهم توانست یاد بگیرم و آن وقت مرا تنبیه خواهی کرد.
➕این مغالطه را میتوان نوعی از مغالطه توسل به احتمالات دانست. همانطور که در توضیح مغالطه توسل به احتمالات گفتیم ، در اینجا نیز شخص مغالطه کار وقوع زنجیره ای از اتفاقات احتمالی را به تصویر میکشد .
و صرفاً به خاطر وجود احتمال آن اتفاقات ، وقوع آن را قطعی در نظر میگیرد در حالی که ممکنست احتمال وقوع هر حلقه ی آن زنجیر نسبت به حلقه ی قبلی ضعیفتر و نامحتملتر باشد. اما شخص مغالطه کار صرفاً به خاطر این که نمی توان احتمال آن را رد کرد ، وقوع زنجیره ای از وقایع را حتمی می داند تا به مطلوب خود یعنی رد موضوع اول بپردازد.
➕ یکی از مواقعی که این مغالطه پیش میاید در موقع پرداخت حقوق مادی یا معنوی افراد است.بدین ترتیب که شخصی مغالطه کار برای آن که از زیر بار رعایت حقوق طرف مقابل شانه خالی کند باین حقه متوسل میشود .
▪️مثال:
کارگران گرامی؟ اگر من حقوق شما را همواره اول برج پرداخت کنم . پس از مدتی یک عده تحریک میشوند که حقوق ومزایای بیشتری طلب کنند و پس از آن خواهند خواست کار کمتری انجام بدهند و ...درآنصورت من هم نخواهم توانست شرکت را اداره کنم و شرکت ورشکست خواهدشد و مجبورخواهم شد شما را هم اخراج کنم .بنابراین بایدبپذیرید که تاخیر در پرداخت حقوق به سود شماهم هست.
➕این مغالطه برای برسمیت نشناختن حقوق معنوی افراد نیز کار برد.
◇● مثلا هرحاکمی می تواند بگوید:
اگرما حق مردم در انتخاب
دین و عقیده
پوشش و سبک زندگی
وکلای مجلس و مدیران دولتی و ...
را به رسمیت بشناسیم ، عده ای مردم را فریب خواهند داد و عقاید دینی مردم را سست خواهند کرد ، سپس بی اخلاقی را رواج خواهند داد و ... پس از چندی جامعه به هرج و مرج کشیده خواهدشد و مردم در ملاء عام فساد خواهند کرد و کسی هم جلودار فساد نخواهد بود.
💎 مقابله با این مغالطه به دو شکل ممکن است:
1⃣-تبین منطقی موضوع به شکلی که توضیح داده شد.
مثلا به مدیر شرکت مزبور توضیح داده شود که حقوق افراد باید بموقع پرداخت شود واگر کسی ، چیزی بیش از حقوقش طلب کرد چیزی باو پرداخت نکنید.اگر هم کسی قصد اخلال در روند تولید را داشت میتوان با او بصورت قانونی برخورد کرد و راه اخلالگری را بست.
2⃣- برگرداندن مغلطه : مغالطه بمثل :
در همان مثال میتوان اینطورپاسخ داد:
پس کارگران هم ازین به بعد حداکثر تلاش خود راصرف تولید نخواهند کرد و نیمی از وقت خود را صرف استراحت میکنند.چون اگر تمام مدت به کار وتولید مشغول شوند ، مسئولان از آنهاکار افزونتری خواهند خواست و آنهاتحت فشار قرارخواهند گرفت و ناگهان همگی دچار ضعف و بیماری خواهندشد و خط تولید لنگ خواهدشد.این به ضرر شما بعنوان رئیس کارخانه هم خواهدبود.
📝 فرهاد طحانی
#فلسفه_علم
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ مغز ما واقعیات را می سازد!
■ دکتر لیزا فلدام برت
#روانشناسی
#تفکر_نقاد
#نوروساینس
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
■ دکتر لیزا فلدام برت
#روانشناسی
#تفکر_نقاد
#نوروساینس
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ اتاق پژواک چیست؟The Echo Chamber
🔸🔹آیا تاکنون به این فکر کردهاید که در واتسآپ یا در تلگرام عضو «اتاق پژواک» هستید؟ اتاق پژواک چیست؟ در اتاق پژواک چه میگذرد؟ چگونه تشخیص دهیم در اتاق پژواک هستم؟
● تصور کنید در اتاقی هستید که هیچ صدا یا سخنی بهجز صدا و سخن خودتان را نمیشنوید؛ این اتاق فقط صداها و سخنان خودتان را بازتاب میدهد. به این اتاق «اتاق پژواک» میگویند. اتاق پژواک فضایی است که در آن افراد اطلاعاتی را به اشتراک میگذارند که صرفاً باورها و عقاید خودشان را بازتاب میدهند و آن باورها و عقاید را تقویت میکنند. در اتاق پژواک افراد اطلاعات نادرست و تحریفشده را از منابع ناموثق به طور اغراقآمیز و افراطی به اشتراک میگذارند تا باورها و دیدگاههای همدیگر را تقویت کنند.
● زمانی که افراد همعقیده و همسلیقه گروه یا محفلی را در فضای مجازی یا در دنیای واقعی تشکیل میدهند، «اتاق پژواک» شکل میگیرد. در این اتاق اطلاعاتِ ناموجه بدون استدلال به طور مکرر و افراطگونه به اشتراک گذاشته میشود. برای مثال، زمانی که دوستان یا همکاران با عقاید یکسان دور هم جمع میشوند و به طور اغراقآمیز دربارهی موضوعی خاص اطلاعات ناموثق را ردوبدل میکنند اتاق پژواک شکل میگیرد. در اتاق پژواک «یک صدا» حاکم است.
● احزاب و گروههای سیاسی هم «اتاق پژواک» تشکیل میدهند و در آن فعالیت میکنند که، بهاصطلاح، به آن «اتاق فکر» میگویند؛ یعنی اطلاعاتی را ردوبدل میکنند که صرفاً نظرات و دیدگاههای همدیگر را بدون ارائهی دلیل منعکس و تقویت میکنند.
■ چگونه بفهمیم در اتاق پژواک هستیم؟
➕ زمانی که حضوری یا آنلاین در جمع دوستان یا همکارانتان هستید و با هم بحث و تبادل نظر میکنید، این سوالها را از خودتان بپرسید:
❓ آیا داریم جانبدارانه و مغرضانه دربارهی موضوعی خاص گفتوگو میکنیم؟
❓آیا همهی ما «موضعی» یکسان نسبت به آن «موضوع» داریم؟
❓️آیا تمایل داریم مکرراً دربارهی آن موضوع صحبت کنیم؟
❓ آیا از به اشتراک گذاشتن دیدگاههای مخالف واهمه داریم و نسبت به آنها واکنش تند نشان میدهیم؟
❓ آیا بدون ارائهی دلایل کافی و ذکر منبع موثق اطلاعات را ردوبدل میکنیم؟
▪️ اگر پاسختان به این سوالها مثبت است، بدون شک بدانید که شما در اتاق پژواک گیر افتادهاید.
افرادی که در اتاق پژواک هستند در دام خطاهای شناختی زیر میافتند.
🏷 ۱. خطای تایید (confirmation bias): در این خطا افراد اطلاعاتی که باورهایشان را تایید میکنند به راحتی میپذیرند و اطلاعاتی که با باورهایشان ناسازگارند رد میکنند.
🏷 ۲. خطای عدم تایید (disconfirmation bias): در خطای عدم تایید افراد ادعاهایی را که مخالف باورهایشان هستند موشکافانه واکاوی میکنند و آنها را به چالش میکشند. در این خطا افراد ادعاهای موافقانشان را بدون دلیل به راحتی میپذیرند، اما ادعاهای مخالفانشان را حتی با ارائهی دلیل رد میکنند.
🏷 ۳. توهم حقیقت (the illusion of truth): در این خطا افراد تصور میکنند تکرار موضوع موجه بودن آن را اثبات میکند.
🏷 ۴. گروهاندیشی (groupthink): در این خطا افراد به دلایل گوناگون نظر خودشان را ابراز نمیکنند و صرفاً به تایید نظرات دیگر اعضای گروه اکتفا میکنند.
🏷 ۵. اثر ووزِل¹ (Whoozle effect): اثر ووزل زمانی اتفاق میافتد که افراد به نفع ادعاهایشان منابعی را به طور گسترده ذکر میکنند، اما این منابع به اندازهی کافی از آن ادعاها پشتیبانی نمیکنند ولی به آنها اعتبار میبخشند. درواقع، در این خطای شناختی افراد از منابعی برای اثبات ادعاهایشان استفاده میکنند که بهدرستی و به اندازهی کافی از آن ادعاها پشتیبانی نمیکنند، اما درعینحال به آنها اعتبار کاذب میدهند.
📝پینوشت
➖ ۱. خطای شناختی ووزل از شخصیت تخیلی ووزل در کتاب وینی-د-پو اثر آلن الکساندر میلن نویسندهی کتاب کودکان گرفته شده است. در این کتاب یک بچه خوک و یک بچه خرس به نامهای وینی و پو به دنبال شکار ووزل دور یک درخت میچرخند. آنها خیال میکنند دارند رد پای ووزل را دنبال میکنند، اما درنهایت متوجه میشوند که دارند رد پای خودشان را دنبال میکنند. اصطلاح به دور خود چرخیدن (کار بیهوده کردن) به این خطای شناختی (اثر ووزل) اشاره میکند.
📄 محمدرضا سلیمی
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
🔸🔹آیا تاکنون به این فکر کردهاید که در واتسآپ یا در تلگرام عضو «اتاق پژواک» هستید؟ اتاق پژواک چیست؟ در اتاق پژواک چه میگذرد؟ چگونه تشخیص دهیم در اتاق پژواک هستم؟
● تصور کنید در اتاقی هستید که هیچ صدا یا سخنی بهجز صدا و سخن خودتان را نمیشنوید؛ این اتاق فقط صداها و سخنان خودتان را بازتاب میدهد. به این اتاق «اتاق پژواک» میگویند. اتاق پژواک فضایی است که در آن افراد اطلاعاتی را به اشتراک میگذارند که صرفاً باورها و عقاید خودشان را بازتاب میدهند و آن باورها و عقاید را تقویت میکنند. در اتاق پژواک افراد اطلاعات نادرست و تحریفشده را از منابع ناموثق به طور اغراقآمیز و افراطی به اشتراک میگذارند تا باورها و دیدگاههای همدیگر را تقویت کنند.
● زمانی که افراد همعقیده و همسلیقه گروه یا محفلی را در فضای مجازی یا در دنیای واقعی تشکیل میدهند، «اتاق پژواک» شکل میگیرد. در این اتاق اطلاعاتِ ناموجه بدون استدلال به طور مکرر و افراطگونه به اشتراک گذاشته میشود. برای مثال، زمانی که دوستان یا همکاران با عقاید یکسان دور هم جمع میشوند و به طور اغراقآمیز دربارهی موضوعی خاص اطلاعات ناموثق را ردوبدل میکنند اتاق پژواک شکل میگیرد. در اتاق پژواک «یک صدا» حاکم است.
● احزاب و گروههای سیاسی هم «اتاق پژواک» تشکیل میدهند و در آن فعالیت میکنند که، بهاصطلاح، به آن «اتاق فکر» میگویند؛ یعنی اطلاعاتی را ردوبدل میکنند که صرفاً نظرات و دیدگاههای همدیگر را بدون ارائهی دلیل منعکس و تقویت میکنند.
■ چگونه بفهمیم در اتاق پژواک هستیم؟
➕ زمانی که حضوری یا آنلاین در جمع دوستان یا همکارانتان هستید و با هم بحث و تبادل نظر میکنید، این سوالها را از خودتان بپرسید:
❓ آیا داریم جانبدارانه و مغرضانه دربارهی موضوعی خاص گفتوگو میکنیم؟
❓آیا همهی ما «موضعی» یکسان نسبت به آن «موضوع» داریم؟
❓️آیا تمایل داریم مکرراً دربارهی آن موضوع صحبت کنیم؟
❓ آیا از به اشتراک گذاشتن دیدگاههای مخالف واهمه داریم و نسبت به آنها واکنش تند نشان میدهیم؟
❓ آیا بدون ارائهی دلایل کافی و ذکر منبع موثق اطلاعات را ردوبدل میکنیم؟
▪️ اگر پاسختان به این سوالها مثبت است، بدون شک بدانید که شما در اتاق پژواک گیر افتادهاید.
افرادی که در اتاق پژواک هستند در دام خطاهای شناختی زیر میافتند.
🏷 ۱. خطای تایید (confirmation bias): در این خطا افراد اطلاعاتی که باورهایشان را تایید میکنند به راحتی میپذیرند و اطلاعاتی که با باورهایشان ناسازگارند رد میکنند.
🏷 ۲. خطای عدم تایید (disconfirmation bias): در خطای عدم تایید افراد ادعاهایی را که مخالف باورهایشان هستند موشکافانه واکاوی میکنند و آنها را به چالش میکشند. در این خطا افراد ادعاهای موافقانشان را بدون دلیل به راحتی میپذیرند، اما ادعاهای مخالفانشان را حتی با ارائهی دلیل رد میکنند.
🏷 ۳. توهم حقیقت (the illusion of truth): در این خطا افراد تصور میکنند تکرار موضوع موجه بودن آن را اثبات میکند.
🏷 ۴. گروهاندیشی (groupthink): در این خطا افراد به دلایل گوناگون نظر خودشان را ابراز نمیکنند و صرفاً به تایید نظرات دیگر اعضای گروه اکتفا میکنند.
🏷 ۵. اثر ووزِل¹ (Whoozle effect): اثر ووزل زمانی اتفاق میافتد که افراد به نفع ادعاهایشان منابعی را به طور گسترده ذکر میکنند، اما این منابع به اندازهی کافی از آن ادعاها پشتیبانی نمیکنند ولی به آنها اعتبار میبخشند. درواقع، در این خطای شناختی افراد از منابعی برای اثبات ادعاهایشان استفاده میکنند که بهدرستی و به اندازهی کافی از آن ادعاها پشتیبانی نمیکنند، اما درعینحال به آنها اعتبار کاذب میدهند.
📝پینوشت
➖ ۱. خطای شناختی ووزل از شخصیت تخیلی ووزل در کتاب وینی-د-پو اثر آلن الکساندر میلن نویسندهی کتاب کودکان گرفته شده است. در این کتاب یک بچه خوک و یک بچه خرس به نامهای وینی و پو به دنبال شکار ووزل دور یک درخت میچرخند. آنها خیال میکنند دارند رد پای ووزل را دنبال میکنند، اما درنهایت متوجه میشوند که دارند رد پای خودشان را دنبال میکنند. اصطلاح به دور خود چرخیدن (کار بیهوده کردن) به این خطای شناختی (اثر ووزل) اشاره میکند.
📄 محمدرضا سلیمی
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ نوشته بود توی این عکس هیچ رنگ #قرمزی وجود نداره و همش سیاه و سفید و آبیه؛ #مغز داره تصمیم میگیره که اون بخش رو قرمز ببینه. زوم کنید متوجه میشید.
#سوگیری_شناختی
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
#سوگیری_شناختی
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ تفاوت سوگیری شناختی (Cognitive Bias) با مغالطه (Fallacy)
➕ افراد گاهی سوگیری شناختی را با مغالطه اشتباه میگیرند، اما این دو یکسان نیستند. مغالطه از واژه عربی «غلط» مشتق شده و واژه انگلیسی آن fallacy از واژه لاتین fallacia به معنی فریب، نیرنگ، و حیله گرفته شده است. مغالطه از خطا در ساختار یک استدلال منطقی ناشی میشود که افراد هنگام مباحثه مرتکب میشوند. این خطاها که انسانها ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب آنها شوند، عبارتند از نتیجهگیری نادرست، تحریف یک موضوع، استدلال اشتباه، سوء استفاده از شواهد، و سوء استفاده از زبان.
➕ تفاوت مهم بین سوگیری شناختی و مغالطه در این است که سوگیری شناختی ریشه در خطاهای موجود در فرآیند پردازش اطلاعات توسط ذهن دارد که اغلب از مشکلات حافظه، توجه، اِسناد، و سایر اشتباهات ذهنی ناشی میشود. سوگیری شناختی بر نحوه پردازش و تفسیر اطلاعات توسط ذهن تاثیر میگذارد و باعث می شود فرد تنظیمات ذهن خود را بر اساس سوگیری انجام داده، سپس با توجه به آن تنظیمات جانبدارانه بیندیشد؛ در حالی که مغالطهها به نحوه استدلال کردن مربوط شده و باعث میشود فرد آگاهانه یا ناآگاهانه از روی استدلال نادرست به یک نتیجهی درست یا نادرست برسد. مغالطهها میتوانند نتیجه سوگیریهای شناختی باشند، اما داشتن سوگیری شناختی الزاماً به معنی مرتکب شدن مغالطه نیست.
➕ به مثال زیر توجه کنید تا متوجه رابطه بین سوگیری شناختی و مغالطه شوید:
● در مغالطه «توسل به محبوبیت»، محبوبیت یک گزاره یا مورد پذیرش بودن آن توسط گروه کثیری از مردم، دلیل صحت آن گزاره پنداشته میشود. به بیان دیگر، این مغالطه زمانی رخ میدهد که ما محبوبیت یک پیشفرض یا استدلال را بهعنوان مدرکی برای صحیح بودن آن ارائه کنیم. الگوی این مغالطه به این صورت است:
همه دارند X را انجام میدهند.
بنابراین، X کار صحیحی است.
➕ مثالی از مغالطه توسل به محبوبیت: رایگیری گالوپ در سال ۲۰۰۵ نشان داد که ۲۵٪ آمریکاییهای بالای ۱۸ سال به طالعبینی، یا حداقل به این ایده که ستارگان و سیارات میتوانند روی زندگی مردم تاثیر بگذارند، ایمان دارند. این درصد یعنی تقریباً هفتاد و پنج میلیون نفر. بنابراین این تعداد بیشمار از مردم نمیتوانند در اشتباه باشند و طالعبینی حقیقت دارد.
➕ مغالطه «توسل به محبوبیت»، عمدتاً ناشی از سوگیری شناختی «اثر ارابۀ موسیقی» است. بر اساس این سوگیری، ما انسانها زمانی که متوجه میشویم افراد زیادی به دیدگاهی معتقدند یا کاری را انجام میدهند، احتمال اینکه بدون تحلیل و فکر کردن آن را بپذیریم یا آن کار را انجام دهیم، بسیار افزایش مییابد. به این ترتیب، سوگیریهای شناختی ما را در برابر مغالطهها آسیبپذیرتر میکند و زمانی که مغالطهای ناشی از سوگیری شناختی باشد، تشخیص و تصحیح آن به مراتب دشوارتر است.
▪️ حسین حسینی پناه
▪️ ذهن فریبکار من: 140 سوگیری شناختی که ناخودآگاه دچار آنها میشویم
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ افراد گاهی سوگیری شناختی را با مغالطه اشتباه میگیرند، اما این دو یکسان نیستند. مغالطه از واژه عربی «غلط» مشتق شده و واژه انگلیسی آن fallacy از واژه لاتین fallacia به معنی فریب، نیرنگ، و حیله گرفته شده است. مغالطه از خطا در ساختار یک استدلال منطقی ناشی میشود که افراد هنگام مباحثه مرتکب میشوند. این خطاها که انسانها ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه مرتکب آنها شوند، عبارتند از نتیجهگیری نادرست، تحریف یک موضوع، استدلال اشتباه، سوء استفاده از شواهد، و سوء استفاده از زبان.
➕ تفاوت مهم بین سوگیری شناختی و مغالطه در این است که سوگیری شناختی ریشه در خطاهای موجود در فرآیند پردازش اطلاعات توسط ذهن دارد که اغلب از مشکلات حافظه، توجه، اِسناد، و سایر اشتباهات ذهنی ناشی میشود. سوگیری شناختی بر نحوه پردازش و تفسیر اطلاعات توسط ذهن تاثیر میگذارد و باعث می شود فرد تنظیمات ذهن خود را بر اساس سوگیری انجام داده، سپس با توجه به آن تنظیمات جانبدارانه بیندیشد؛ در حالی که مغالطهها به نحوه استدلال کردن مربوط شده و باعث میشود فرد آگاهانه یا ناآگاهانه از روی استدلال نادرست به یک نتیجهی درست یا نادرست برسد. مغالطهها میتوانند نتیجه سوگیریهای شناختی باشند، اما داشتن سوگیری شناختی الزاماً به معنی مرتکب شدن مغالطه نیست.
➕ به مثال زیر توجه کنید تا متوجه رابطه بین سوگیری شناختی و مغالطه شوید:
● در مغالطه «توسل به محبوبیت»، محبوبیت یک گزاره یا مورد پذیرش بودن آن توسط گروه کثیری از مردم، دلیل صحت آن گزاره پنداشته میشود. به بیان دیگر، این مغالطه زمانی رخ میدهد که ما محبوبیت یک پیشفرض یا استدلال را بهعنوان مدرکی برای صحیح بودن آن ارائه کنیم. الگوی این مغالطه به این صورت است:
همه دارند X را انجام میدهند.
بنابراین، X کار صحیحی است.
➕ مثالی از مغالطه توسل به محبوبیت: رایگیری گالوپ در سال ۲۰۰۵ نشان داد که ۲۵٪ آمریکاییهای بالای ۱۸ سال به طالعبینی، یا حداقل به این ایده که ستارگان و سیارات میتوانند روی زندگی مردم تاثیر بگذارند، ایمان دارند. این درصد یعنی تقریباً هفتاد و پنج میلیون نفر. بنابراین این تعداد بیشمار از مردم نمیتوانند در اشتباه باشند و طالعبینی حقیقت دارد.
➕ مغالطه «توسل به محبوبیت»، عمدتاً ناشی از سوگیری شناختی «اثر ارابۀ موسیقی» است. بر اساس این سوگیری، ما انسانها زمانی که متوجه میشویم افراد زیادی به دیدگاهی معتقدند یا کاری را انجام میدهند، احتمال اینکه بدون تحلیل و فکر کردن آن را بپذیریم یا آن کار را انجام دهیم، بسیار افزایش مییابد. به این ترتیب، سوگیریهای شناختی ما را در برابر مغالطهها آسیبپذیرتر میکند و زمانی که مغالطهای ناشی از سوگیری شناختی باشد، تشخیص و تصحیح آن به مراتب دشوارتر است.
▪️ حسین حسینی پناه
▪️ ذهن فریبکار من: 140 سوگیری شناختی که ناخودآگاه دچار آنها میشویم
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ اثر ارابه موسیقی و تکنیک یک کلمه ای
➕ در سال ۱۸۴۸ یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا دلقکی را استخدام کرد تا ارابههايی را در شهر به حرکت در بیاورد که موسیقی پخش می کرد. این نوآوری در جذب مخاطب، بسیار مؤثر واقع شد. موفقیت این ایده باعث شد، سیاستمداران بیشتری راغب شوند که بر روی ارابه موسیقی بنشیند فارغ از اینکه آیا واقعا این نوآوری برای آنان نیز می تواند موثر باشد یا نه؟ این تکرار و تقلید تا آن جا پیش رفت که در سال ۱۹۰۰ استفاده از ارابهموسیقی به یک استاندراد برای تبلیغات ریاستجمهوری در آمریکا در آمد. اکنون وقتی می گویند ارابه موسیقی یعنی تکرار و تمایل به انجام کاری بدون توجه به اینکه واقعا آن کار درست است یا نه؟
➕ ما انسان ها دوست داریم که در طرف برنده باشیم. به طور کلی ما هنگامی که متوجه شویم (یا به ما القا شود) که افراد زیادی به دیدگاهی معتقدند یا به پدیده ای تمایل دارند احتمال اینکه بدون تحلیل و تفکر آن را بپذیریم، بسیار افزایش مییابد. به این اثر، اثر ارابه موسیقی گویند.
➕این ارابه موسیقی در تمام زندگی و کار ما جاری است. جالب این جاست که لازم نیست که واقعا اکثریت چنین فکری کنند همین که ما تصورمان این باشد که اکثریت به یک سمتی گرایش دارند این روی تمایل ما موثر است. حالا چند مثال:
➕اگر تصور کنیم اکثر همکلاسی های ما از یک استاد خوششان می آید ما هم کم کم به آن استاد تمایل مثبت پیدا خواهیم کرد.
وقتی زمان کافی برای تحلیل نداریم اما می بینیم که همه به سمت یک صندوق سرمایه گذاری خاص می روند ما نیز علاقه مند می شویم که یونیت های آن صندوق را بخریم.
وقتی می بینم که تمام رتبه های اول شهر من، همه شان مهندسی برق-الکترونیک را انتخاب می کنند حتی به رشته ای که عشق می ورزیدم یعنی مهندسی نساجی فکر نمی کنم.
➕بسیار محتمل است که برویم یک گوشی موبایل به خصوص به قیمت گزاف بخریم، فقط به خاطر این که حس می کنیم اکثریت آن را می پسندند.اما این مساله در انتخابات و مسایل سیاسی به شدت کاربرد دارد. پژوهش ها می گویند اگر یک کاندیدا بتواند به جامعه القا کند که او رای خواهد آورد و در انتخابات پیروز خواهد شد، بخشی از مردم حتی اگر به طور کامل با او همراه نباشند، برای این که در گروه برنده قرار گیرند به او رای خواهند داد. به همین دلیل هم هست که همیشه سعی می شود که تجمعات به گونه ای باشد که حس استقبال و تعداد زیاد جمعیت به ناظران بیرونی منتقل شود.
➕ همین تکنیک در زمان رای گیری نیز به کار می رود، زمانی که همه رسانه ها صحبت از حضور مردم در رای گیری دارند برخی احساس می کنند که باید آن ها نیز سوار ارابه موسیقی شوند. حتما دیده اید گاهی اوقات برخی مدل های مو و برخی لباس ها، که بسیار زشت و بی ریخت هستند فراگیر می شود، یکی از مهم ترین سازوکارهای آن همین دینامیک ارابه موسیقی است.
🛜 تجویز راهبردی:
● زندگی ارزشمندتر از آن است که به تکرار و تقلید روی ارابه موسیقی بگذرد. دست کم باید در مورد تصمیمات سرنوشت ساز زندگی و کارتان دقیق تصمیم گیری کنید. چه باید کرد؟ هر گاه دیدید جمعیتی به موضوعی گرایش دارند به یک موسیقی، یک کاندیدا، یک تیم، یک کانال، یک سهام، فقط کافیست سوالی یک کلمه ای بپرسید: چرا؟
● اگر آن ها توانستند توضیح خوب، ساده و شفافی ارایه کنند یعنی برای کارشان دلیل دارند و اگر نه؟ بدانید که احتمالا آن ها نیز قربانی ارابه موسیقی شده اند. ممکن است آن ها شوکه یا عصبانی شوند و یا اینکه بگویند توضیح چرایی آن مفصل و پیچیده است. به آن ها بگویید که آن را خلاصه تر و ساده تر کنند به آن ها بگویید برای پیچیده ترین مسایل هم همیشه می شود توضیحات ساده ای ارایه کرد و یا اینکه شما وقت دارید تا توضیحات پیچیده و طولانی آنان را بشنوید. اگر باز هم فرار کردند احتمال ارابه موسیقی بالاتر می رود.
📝 دکتر مجتبی لشکربلوکی
#توسعه
#مدیریت
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ در سال ۱۸۴۸ یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا دلقکی را استخدام کرد تا ارابههايی را در شهر به حرکت در بیاورد که موسیقی پخش می کرد. این نوآوری در جذب مخاطب، بسیار مؤثر واقع شد. موفقیت این ایده باعث شد، سیاستمداران بیشتری راغب شوند که بر روی ارابه موسیقی بنشیند فارغ از اینکه آیا واقعا این نوآوری برای آنان نیز می تواند موثر باشد یا نه؟ این تکرار و تقلید تا آن جا پیش رفت که در سال ۱۹۰۰ استفاده از ارابهموسیقی به یک استاندراد برای تبلیغات ریاستجمهوری در آمریکا در آمد. اکنون وقتی می گویند ارابه موسیقی یعنی تکرار و تمایل به انجام کاری بدون توجه به اینکه واقعا آن کار درست است یا نه؟
➕ ما انسان ها دوست داریم که در طرف برنده باشیم. به طور کلی ما هنگامی که متوجه شویم (یا به ما القا شود) که افراد زیادی به دیدگاهی معتقدند یا به پدیده ای تمایل دارند احتمال اینکه بدون تحلیل و تفکر آن را بپذیریم، بسیار افزایش مییابد. به این اثر، اثر ارابه موسیقی گویند.
➕این ارابه موسیقی در تمام زندگی و کار ما جاری است. جالب این جاست که لازم نیست که واقعا اکثریت چنین فکری کنند همین که ما تصورمان این باشد که اکثریت به یک سمتی گرایش دارند این روی تمایل ما موثر است. حالا چند مثال:
➕اگر تصور کنیم اکثر همکلاسی های ما از یک استاد خوششان می آید ما هم کم کم به آن استاد تمایل مثبت پیدا خواهیم کرد.
وقتی زمان کافی برای تحلیل نداریم اما می بینیم که همه به سمت یک صندوق سرمایه گذاری خاص می روند ما نیز علاقه مند می شویم که یونیت های آن صندوق را بخریم.
وقتی می بینم که تمام رتبه های اول شهر من، همه شان مهندسی برق-الکترونیک را انتخاب می کنند حتی به رشته ای که عشق می ورزیدم یعنی مهندسی نساجی فکر نمی کنم.
➕بسیار محتمل است که برویم یک گوشی موبایل به خصوص به قیمت گزاف بخریم، فقط به خاطر این که حس می کنیم اکثریت آن را می پسندند.اما این مساله در انتخابات و مسایل سیاسی به شدت کاربرد دارد. پژوهش ها می گویند اگر یک کاندیدا بتواند به جامعه القا کند که او رای خواهد آورد و در انتخابات پیروز خواهد شد، بخشی از مردم حتی اگر به طور کامل با او همراه نباشند، برای این که در گروه برنده قرار گیرند به او رای خواهند داد. به همین دلیل هم هست که همیشه سعی می شود که تجمعات به گونه ای باشد که حس استقبال و تعداد زیاد جمعیت به ناظران بیرونی منتقل شود.
➕ همین تکنیک در زمان رای گیری نیز به کار می رود، زمانی که همه رسانه ها صحبت از حضور مردم در رای گیری دارند برخی احساس می کنند که باید آن ها نیز سوار ارابه موسیقی شوند. حتما دیده اید گاهی اوقات برخی مدل های مو و برخی لباس ها، که بسیار زشت و بی ریخت هستند فراگیر می شود، یکی از مهم ترین سازوکارهای آن همین دینامیک ارابه موسیقی است.
🛜 تجویز راهبردی:
● زندگی ارزشمندتر از آن است که به تکرار و تقلید روی ارابه موسیقی بگذرد. دست کم باید در مورد تصمیمات سرنوشت ساز زندگی و کارتان دقیق تصمیم گیری کنید. چه باید کرد؟ هر گاه دیدید جمعیتی به موضوعی گرایش دارند به یک موسیقی، یک کاندیدا، یک تیم، یک کانال، یک سهام، فقط کافیست سوالی یک کلمه ای بپرسید: چرا؟
● اگر آن ها توانستند توضیح خوب، ساده و شفافی ارایه کنند یعنی برای کارشان دلیل دارند و اگر نه؟ بدانید که احتمالا آن ها نیز قربانی ارابه موسیقی شده اند. ممکن است آن ها شوکه یا عصبانی شوند و یا اینکه بگویند توضیح چرایی آن مفصل و پیچیده است. به آن ها بگویید که آن را خلاصه تر و ساده تر کنند به آن ها بگویید برای پیچیده ترین مسایل هم همیشه می شود توضیحات ساده ای ارایه کرد و یا اینکه شما وقت دارید تا توضیحات پیچیده و طولانی آنان را بشنوید. اگر باز هم فرار کردند احتمال ارابه موسیقی بالاتر می رود.
📝 دکتر مجتبی لشکربلوکی
#توسعه
#مدیریت
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Audio
Ⓜ️ مهارت تفکر نقادانه چگونه در برابر خطاهای شناختی سد میزند؟
■ تدریس: دکتر حامد صفاییپور
#تفکر_نقاد
#پادکست
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
■ تدریس: دکتر حامد صفاییپور
#تفکر_نقاد
#پادکست
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Ⓜ️ نقد کتاب «تفکر سریع و کند»
شواهد چقدر از دنیل کانمن حمایت می کنند؟
▪️یکی از آفاتی که در جامعه علمی با آن مواجهیم مطالعه كتاب بدون نقد محتوای آن است. اگرچه این سو و آن سو شاهد چنین نقدهایی هستیم؛ اما «نقد» همچنان جایگاه خود را نیافته است اگر نویسنده یا مترجم کتاب معروف نیز باشد این مشکل دو چندان میشود.
«تفکر سریع و آهسته» از جمله کتابهایی است که در بازار ایران شهرت زیادی به دست آورده است. دستکم چهار ترجمه از این کتاب در بازار کتاب ایران وجود دارد جلسات کارگاهها و سخنرانیهای بسیاری در توضیح کتاب برگزار شده اند و بر مبنای همین کتاب راه حل های بسیاری نیز از سوی متخصصان و غیر متخصصان عرضه شده است. اما کمتر به این پرداخته شده است که تا چه حد میتوان به مطالعات تجربی منتشر شده در این کتاب اعتماد کرد.
● به نظرم آنچه بیش از هر چیز در فضای فکری ایران و در میان جامعه روان شناسان به آن نیاز داریم ابتدا فهم همدلانه اثر و سپس نقد رادیکال آن است. در اینجا تلاش شده است بهانه درگذشت دنیل کانمن این کتاب مورد نقد قرارگیرد.
▪️دکتر نیما اورازانی (روانشناس اجتماعی)
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
شواهد چقدر از دنیل کانمن حمایت می کنند؟
▪️یکی از آفاتی که در جامعه علمی با آن مواجهیم مطالعه كتاب بدون نقد محتوای آن است. اگرچه این سو و آن سو شاهد چنین نقدهایی هستیم؛ اما «نقد» همچنان جایگاه خود را نیافته است اگر نویسنده یا مترجم کتاب معروف نیز باشد این مشکل دو چندان میشود.
«تفکر سریع و آهسته» از جمله کتابهایی است که در بازار ایران شهرت زیادی به دست آورده است. دستکم چهار ترجمه از این کتاب در بازار کتاب ایران وجود دارد جلسات کارگاهها و سخنرانیهای بسیاری در توضیح کتاب برگزار شده اند و بر مبنای همین کتاب راه حل های بسیاری نیز از سوی متخصصان و غیر متخصصان عرضه شده است. اما کمتر به این پرداخته شده است که تا چه حد میتوان به مطالعات تجربی منتشر شده در این کتاب اعتماد کرد.
● به نظرم آنچه بیش از هر چیز در فضای فکری ایران و در میان جامعه روان شناسان به آن نیاز داریم ابتدا فهم همدلانه اثر و سپس نقد رادیکال آن است. در اینجا تلاش شده است بهانه درگذشت دنیل کانمن این کتاب مورد نقد قرارگیرد.
▪️دکتر نیما اورازانی (روانشناس اجتماعی)
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ مغالطهی شیب لغزنده
مخالفت با حجاب اختیاری
➕ مغالطهی شیب لغزنده (Slippery Slope Arguments) موقعی اتفاق میافتد که شخصی ادعا کند اتفاقی کوچک و به ظاهر بیاهمیت طی فرایندی زنجیرهوار به اتفاقی بهمراتب بزرگتر و مهمتر منجر خواهد شد و آن اتفاق نیز پیشزمینهی اتفاقی بزرگتر خواهد بود و همهی این اتفاقات منجر به اتفاق نهایی تکاندهندهای خواهد شد. در این فرایند، ارتباط بین هر اتفاق به مرور سستتر و غیرمحتملتر میشود. معمولا اتفاقات بسیاری در این مغالطه دخیل هستند، اما فقط حضور دوتای آنها الزامی است. این دو اتفاق عموما با عبارت "بعدش یهو میبینی"و مشتقات آن به یکدیگر وصل میشوند.
● مثال اول
ما نمیتونیم اجازه بدیم بچهمون از کمد بیاد بیرون، چون تا بیاد بیرون میخواد بره تو خونه پرسه بزنه. اگه تو خونه پرسه بزنه، اونوقت هوس میکنه بره بیرون تو محله پرسه بزنه. اگه بره تو محله پرسه بزنه، بعدش یهو میبینی ممکنه یه بچهدزد با ماشین ون بیاد او را بدزدد و به یه سری سوءاستفادهگر جنسی تو یه کشور دیگه بفروشدش. برای همین بهتره تو کمد نگهش داریم.
● در این مثال در ابتدا رابطهی بین علت و معلول معقول است؛ بله، اگر به یک کودک اجازه دهید از اتاقش بیرون بیاد، بههرحال بدش نمیآید در خانه هم بچرخد، اگر در محیط خانه بچرخد، شاید بعدش بخواهد اجازهی بیرون رفتن هم داشته باشد، ولی نه لزوما "پرسهزدن در محله". از اینجا به بعد حدسیات بهشدت غیرمحتمل میشوند. احتمال دزدیدهشدن او توسط یک بچهدزد با ون و فروختن او به سوءاستفادهگران جنسی در کشوری دیگر تقریبا صفر است.
اگر بحث اخلاقیات و قانون را کنار بگذاریم، آیا حبسکردن کودک در کمد براساس چنین احتمالات ناچیزی ارزشش را دارد؟
● مثال دوم
اگر بپذیری که داستان آدم و حوا "تمثیلی" بود، خواهناخواه به این نتیجه میرسی که بیشتر داستانهای عهد عتیق نیز تمثیلی هستند. وقتی به این نتیجه برسی،داستانهای عیسی مسیح در عهد جدید نیز چندان حقیقی بهنظر نخواهند رسید، این باعث میشود فرض را بر این بگیری که رستاخیز عیسی هم "روحانی" بود. وقتی به این باور برسی، دیگر مسیحی نخواهی بود، بلکه به ملحدی کثیف تبدیل میشوی که اخلاقیات سرش نمیشود و بعدش یهو میبینی با حیوانات طویله رابطهی جنسی برقرار میکند. پس بهتر است باور کنی که داستان آدم و حوا همانطور که در کتاب مقدس توصیف شده اتفاق افتاده است.معنای جدیدی پیدا کند.
▪️بنابراین پذیرفتن "تمثیلی"بودن داستان آدم و حوا تقریبا (متاسفم که نمیتوانم با اطمینانخاطر، کلمهی تقریبا را بهکار نبرم) هیچوقت به جماع با حیوانات منتهی نمیشود.
● استثناء: وقتی زنجیرهای از اتفاقات رابطهی علیمعلولی انکارناپذیری داشته باشد، مثل روابط ریاضی، منطقی یا فیزیکی، مغالطهای در کار نیست.مغالطهی توسل به حد نهایی (Appeal to Extremes) معادلی جایگزین برای این مغالطه است.
● مثال سوم
این مثالها و زیرعنوان "مخالفت با حجاب اختیاری" در کتاب نیست و توسط ما در کانال به آن اضافه شده است.مخالفان حجاب اختیاری میگویند اگر حجاب اختیاری شود، خانمها فردا میخواهند تیشرت هم بپوشند و بعد هم دامن کوتاه و بعد هم بیکینی و بعدش یهو میبینی میخواهند برهنه شوند (اینها از آزادی حجاب، برهنگی را میخواهند).یا طالبان میگوید خانمها باید در خانه باشند، چون اگر آمدند بیرون بعدا طلب شغل هم میکنند و بعدا هم طلب چادر و بعد هم طلب مانتو و نهایتا حجاب اختیاری و بعدش یهو میبینی به برهنگی رسیدند.یا در ایران پیش از انقلاب برخی روحانیون ارشد با حق رای خانمها مخالف بودند چون میگفتند اگر حق رای داشته باشند بعدا خودشان هم میخواهند کاندیدای نمایندگی شوند و بعد هم کاندیدای وزارت و بعد هم بالاتر.
▪️مغالطه بهزبان آدمیزاد || بو بنت؛ ترجمه فربد آذسن
#سوگیری_شناختی
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
مخالفت با حجاب اختیاری
➕ مغالطهی شیب لغزنده (Slippery Slope Arguments) موقعی اتفاق میافتد که شخصی ادعا کند اتفاقی کوچک و به ظاهر بیاهمیت طی فرایندی زنجیرهوار به اتفاقی بهمراتب بزرگتر و مهمتر منجر خواهد شد و آن اتفاق نیز پیشزمینهی اتفاقی بزرگتر خواهد بود و همهی این اتفاقات منجر به اتفاق نهایی تکاندهندهای خواهد شد. در این فرایند، ارتباط بین هر اتفاق به مرور سستتر و غیرمحتملتر میشود. معمولا اتفاقات بسیاری در این مغالطه دخیل هستند، اما فقط حضور دوتای آنها الزامی است. این دو اتفاق عموما با عبارت "بعدش یهو میبینی"و مشتقات آن به یکدیگر وصل میشوند.
● مثال اول
ما نمیتونیم اجازه بدیم بچهمون از کمد بیاد بیرون، چون تا بیاد بیرون میخواد بره تو خونه پرسه بزنه. اگه تو خونه پرسه بزنه، اونوقت هوس میکنه بره بیرون تو محله پرسه بزنه. اگه بره تو محله پرسه بزنه، بعدش یهو میبینی ممکنه یه بچهدزد با ماشین ون بیاد او را بدزدد و به یه سری سوءاستفادهگر جنسی تو یه کشور دیگه بفروشدش. برای همین بهتره تو کمد نگهش داریم.
● در این مثال در ابتدا رابطهی بین علت و معلول معقول است؛ بله، اگر به یک کودک اجازه دهید از اتاقش بیرون بیاد، بههرحال بدش نمیآید در خانه هم بچرخد، اگر در محیط خانه بچرخد، شاید بعدش بخواهد اجازهی بیرون رفتن هم داشته باشد، ولی نه لزوما "پرسهزدن در محله". از اینجا به بعد حدسیات بهشدت غیرمحتمل میشوند. احتمال دزدیدهشدن او توسط یک بچهدزد با ون و فروختن او به سوءاستفادهگران جنسی در کشوری دیگر تقریبا صفر است.
اگر بحث اخلاقیات و قانون را کنار بگذاریم، آیا حبسکردن کودک در کمد براساس چنین احتمالات ناچیزی ارزشش را دارد؟
● مثال دوم
اگر بپذیری که داستان آدم و حوا "تمثیلی" بود، خواهناخواه به این نتیجه میرسی که بیشتر داستانهای عهد عتیق نیز تمثیلی هستند. وقتی به این نتیجه برسی،داستانهای عیسی مسیح در عهد جدید نیز چندان حقیقی بهنظر نخواهند رسید، این باعث میشود فرض را بر این بگیری که رستاخیز عیسی هم "روحانی" بود. وقتی به این باور برسی، دیگر مسیحی نخواهی بود، بلکه به ملحدی کثیف تبدیل میشوی که اخلاقیات سرش نمیشود و بعدش یهو میبینی با حیوانات طویله رابطهی جنسی برقرار میکند. پس بهتر است باور کنی که داستان آدم و حوا همانطور که در کتاب مقدس توصیف شده اتفاق افتاده است.معنای جدیدی پیدا کند.
▪️بنابراین پذیرفتن "تمثیلی"بودن داستان آدم و حوا تقریبا (متاسفم که نمیتوانم با اطمینانخاطر، کلمهی تقریبا را بهکار نبرم) هیچوقت به جماع با حیوانات منتهی نمیشود.
● استثناء: وقتی زنجیرهای از اتفاقات رابطهی علیمعلولی انکارناپذیری داشته باشد، مثل روابط ریاضی، منطقی یا فیزیکی، مغالطهای در کار نیست.مغالطهی توسل به حد نهایی (Appeal to Extremes) معادلی جایگزین برای این مغالطه است.
● مثال سوم
این مثالها و زیرعنوان "مخالفت با حجاب اختیاری" در کتاب نیست و توسط ما در کانال به آن اضافه شده است.مخالفان حجاب اختیاری میگویند اگر حجاب اختیاری شود، خانمها فردا میخواهند تیشرت هم بپوشند و بعد هم دامن کوتاه و بعد هم بیکینی و بعدش یهو میبینی میخواهند برهنه شوند (اینها از آزادی حجاب، برهنگی را میخواهند).یا طالبان میگوید خانمها باید در خانه باشند، چون اگر آمدند بیرون بعدا طلب شغل هم میکنند و بعدا هم طلب چادر و بعد هم طلب مانتو و نهایتا حجاب اختیاری و بعدش یهو میبینی به برهنگی رسیدند.یا در ایران پیش از انقلاب برخی روحانیون ارشد با حق رای خانمها مخالف بودند چون میگفتند اگر حق رای داشته باشند بعدا خودشان هم میخواهند کاندیدای نمایندگی شوند و بعد هم کاندیدای وزارت و بعد هم بالاتر.
▪️مغالطه بهزبان آدمیزاد || بو بنت؛ ترجمه فربد آذسن
#سوگیری_شناختی
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ اپیدمی اطلاعات (اینفودِمیک)
Ⓜ️ infodemic = information + epidemic
📝 محمدرضا سلیمی
➕ اطلاعات یکی از مهمترین مؤلفههای هشتگانهی تفکر است. درواقع، اطلاعات خوراک تفکر است؛ ما بدون اطلاعات نمیتوانیم بیندیشیم. ریچارد پل و لیندا الدر در کتاب معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه میگویند: اندیشیدن صرفاً تا جایی میتواند درست باشد که بر پایهی اطلاعات درست استوار باشد. (ص۶۰)
➕ اگر اطلاعات مضر، گمراهکننده و بیشازحد با ترس و شایعات توام باشند؛ پیامدهای مهلک و سهمگینی در پی دارند. برای مثال، مردم در زمان کرونا برای حفاظت از جانشان با اطلاعاتی دربارهی پیشگیری از این بیماری بمباران میشدند که درنهایت به طولانیتر و شدیدتر شدن این بیماری منجر میشد. درواقع، در دوران کرونا مردم جهان همزمان با دو پدیدهی خطرناک دستوپنجه نرم میکردند:
● ۱. پاندمی کرونا
● ۲. اپیدمی اطلاعات.
➕ تقریباً همهی ما بیماری کرونا را تجربه کردهایم و یا با علائم و عواقب آن آشنا هستیم. اما افراد بسیار اندکی با اپیدمی اطلاعات یا infodemic (اینفودِمیک)، علائم و عواقب آن آشنا هستند.
‼️اپیدمی اطلاعات یا infodemic چیست؟
➕ واژهی infodemic (اینفودِمیک) از دو واژهی information (اطلاعات) و epidemic (اپیدمی یا همهگیری) تشکیل شده است. وقتی دو واژهی information و epidemic با هم ترکیب میشوند، تکواژه مرکب infodemic ساخته میشود که به معنای «همهگیری اطلاعات»است. اولین بار در سال ۲۰۰۳ دیوید راتکاف، استاد علوم سیاسی و روزنامهنگار آمریکایی، واژهی infodemic را ابداع کرد. کاربرد این واژه در زمان کرونا در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید.
➕زمانی که افراد در مواجهه با بیماریهای همهگیر و کشنده مانند بیماری کرونا دربارهی آنچه لازم است برای حفاظت از جانشان بدانند نمیدانند، و بهجای آن اطلاعات مضر و گمراهکننده میدانند و آنها را به کار میگیرند؛ اپیدمی اطلاعات اتفاق میافتد. اپیدمی اطلاعات استعارهای است برای توصیف اینکه چگونه کژآگاهی و دروغپراکنی در رسانهها و فضای مجازی و فیزیکی مانند یک ویروس از یک شخص به شخص دیگر منتقل میشود و مانند یک بیماری جان انسانها را به خطر میاندازد.
➕اپیدمی اطلاعات یعنی شیوع اطلاعات مضر و گمراهکننده درباره پاندمیها یا بیماریهای دنیاگیر مانند کرونا که با واقعیت، شایعات و ترس درمیآمیزد و بهطور گسترده در فضای مجازی و فیزیکی منتشر میشوند. این اطلاعات دورهی بیماری را طولانیتر، مبارزه با آن را سختتر و تصمیمگیری را دشوارتر میکند.
➕تِدروس آدانوم، مدیر کل اتیوپیایی سازمان بهداشت جهانی، در دوران کرونا اعلام کرد که ما همزمان داریم با دو پدیدهی خطرناک و مهلک مبارزه میکنیم: ۱. پاندومی کرونا؛ ۲. اپیدمی اطلاعات. البته، او اذعان کرد که مبارزه با اپیدمی اطلاعات بهمراتب سختتر است مبارزه ویروس کروناست. درواقع، در دوران کرونا دو ویروس بسیار خطرناک همزمان جان انسانها را میگرفتند: ۱. ویروس کرونا؛ ۲. ویروس کژآگاهی (اینفودمیک).
➕ سرانجام متخصصان واکسن کرونا را ساختند و جان میلیونها انسان را نجات دادند، اما ویروس کژگاهی هنوز دارد جان هزاران انسان را در سال میگیرد و هزینههای هنگفتی را در زمینههای گوناگون به ما تحمیل میکند. واکسن اپیدمی اطلاعات تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه به ما میآموزد که چگونه اطلاعات درست، کافی، مهم و مناسب را از منابع موثق جمع آوری و تحلیل کنیم و فریب شبه علم و کلاهبردارانی که برای مداوای بیماریها، درواقع برای سودجویی کلان خودشان، با دروغ پراکنی داروهای سنتی و گیاهی را تجویز میکنند نخوریم.
📝 منبع: معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه، نوشتهی ریچارد پُل و لیندا اِلدِر
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ infodemic = information + epidemic
📝 محمدرضا سلیمی
➕ اطلاعات یکی از مهمترین مؤلفههای هشتگانهی تفکر است. درواقع، اطلاعات خوراک تفکر است؛ ما بدون اطلاعات نمیتوانیم بیندیشیم. ریچارد پل و لیندا الدر در کتاب معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه میگویند: اندیشیدن صرفاً تا جایی میتواند درست باشد که بر پایهی اطلاعات درست استوار باشد. (ص۶۰)
➕ اگر اطلاعات مضر، گمراهکننده و بیشازحد با ترس و شایعات توام باشند؛ پیامدهای مهلک و سهمگینی در پی دارند. برای مثال، مردم در زمان کرونا برای حفاظت از جانشان با اطلاعاتی دربارهی پیشگیری از این بیماری بمباران میشدند که درنهایت به طولانیتر و شدیدتر شدن این بیماری منجر میشد. درواقع، در دوران کرونا مردم جهان همزمان با دو پدیدهی خطرناک دستوپنجه نرم میکردند:
● ۱. پاندمی کرونا
● ۲. اپیدمی اطلاعات.
➕ تقریباً همهی ما بیماری کرونا را تجربه کردهایم و یا با علائم و عواقب آن آشنا هستیم. اما افراد بسیار اندکی با اپیدمی اطلاعات یا infodemic (اینفودِمیک)، علائم و عواقب آن آشنا هستند.
‼️اپیدمی اطلاعات یا infodemic چیست؟
➕ واژهی infodemic (اینفودِمیک) از دو واژهی information (اطلاعات) و epidemic (اپیدمی یا همهگیری) تشکیل شده است. وقتی دو واژهی information و epidemic با هم ترکیب میشوند، تکواژه مرکب infodemic ساخته میشود که به معنای «همهگیری اطلاعات»است. اولین بار در سال ۲۰۰۳ دیوید راتکاف، استاد علوم سیاسی و روزنامهنگار آمریکایی، واژهی infodemic را ابداع کرد. کاربرد این واژه در زمان کرونا در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید.
➕زمانی که افراد در مواجهه با بیماریهای همهگیر و کشنده مانند بیماری کرونا دربارهی آنچه لازم است برای حفاظت از جانشان بدانند نمیدانند، و بهجای آن اطلاعات مضر و گمراهکننده میدانند و آنها را به کار میگیرند؛ اپیدمی اطلاعات اتفاق میافتد. اپیدمی اطلاعات استعارهای است برای توصیف اینکه چگونه کژآگاهی و دروغپراکنی در رسانهها و فضای مجازی و فیزیکی مانند یک ویروس از یک شخص به شخص دیگر منتقل میشود و مانند یک بیماری جان انسانها را به خطر میاندازد.
➕اپیدمی اطلاعات یعنی شیوع اطلاعات مضر و گمراهکننده درباره پاندمیها یا بیماریهای دنیاگیر مانند کرونا که با واقعیت، شایعات و ترس درمیآمیزد و بهطور گسترده در فضای مجازی و فیزیکی منتشر میشوند. این اطلاعات دورهی بیماری را طولانیتر، مبارزه با آن را سختتر و تصمیمگیری را دشوارتر میکند.
➕تِدروس آدانوم، مدیر کل اتیوپیایی سازمان بهداشت جهانی، در دوران کرونا اعلام کرد که ما همزمان داریم با دو پدیدهی خطرناک و مهلک مبارزه میکنیم: ۱. پاندومی کرونا؛ ۲. اپیدمی اطلاعات. البته، او اذعان کرد که مبارزه با اپیدمی اطلاعات بهمراتب سختتر است مبارزه ویروس کروناست. درواقع، در دوران کرونا دو ویروس بسیار خطرناک همزمان جان انسانها را میگرفتند: ۱. ویروس کرونا؛ ۲. ویروس کژآگاهی (اینفودمیک).
➕ سرانجام متخصصان واکسن کرونا را ساختند و جان میلیونها انسان را نجات دادند، اما ویروس کژگاهی هنوز دارد جان هزاران انسان را در سال میگیرد و هزینههای هنگفتی را در زمینههای گوناگون به ما تحمیل میکند. واکسن اپیدمی اطلاعات تفکر نقادانه است. تفکر نقادانه به ما میآموزد که چگونه اطلاعات درست، کافی، مهم و مناسب را از منابع موثق جمع آوری و تحلیل کنیم و فریب شبه علم و کلاهبردارانی که برای مداوای بیماریها، درواقع برای سودجویی کلان خودشان، با دروغ پراکنی داروهای سنتی و گیاهی را تجویز میکنند نخوریم.
📝 منبع: معیارهای قابلیت در تفکر نقادانه، نوشتهی ریچارد پُل و لیندا اِلدِر
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ دو نشانۀ متعصبان
📌«تعصب» که در ادبیات دینی به آن «جاهلیت» هم میگویند، شایعترین بیماری فکری در جوامع عقبافتاده است. درمان آن نیز بسیار دشوار است؛ چون هیچ کس خود را متعصب نمیداند. تعصب، چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری میبینیم و دیگری در ما. ما نمیتوانیم به او ثابت کنیم که متعصب است و او نیز نمیتواند تعصب ما را به ما نشان دهد. اما دو ویژگی مهم در انسانهای متعصب وجود دارد که خوشبختانه تا حدی قابل اندازهگیری است و از این راه میتوان میزان و مقدار تعصب را در انسانها حدس زد:
📍یک. غلبۀ کمّی و کیفی باورهای متافیزیکی بر دانشهای زمینی. باورهای متافیزیکی انسان متعصب، بسیار بیش از دانشهای دنیوی او است. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوس باورهای او سرشار است، کاسۀ دانشش پر نیست. باورهای متافیزیکی در غیبت دانشهای زمینی، از سنگ و چوب، بت میسازند و از زمین و زمان، مقدسات. اگر نیوتن یا زکریای رازی متعصب نبودند، از آن رو است که دانستههای علمی آنان، بسیار بیش از باورهای فراعلمی و فرازمینی ایشان بود. نیز به همین دلیل است که دیو تعصب، معمولا قربانیان خود را از میان جوانان و مردم کمسواد میگیرد.
📍دو. ناآشنایی با «دیگر»ها. متعصب، معمولا شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بیخبری از اندیشهها و باورهای دیگران، او را به آنچه دارد، دلبستهتر میکند. انسانها هر چه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگتری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند.
📌بنابراین، انسان متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیدهشناس باشد، عقیدهپرست است. حاضر است در راه عقیدهاش جان بدهد ولی حاضر نیست دربارۀ عقیدهاش بیندیشد و بخواند و بپرسد. متعصبان را بهراحتی میتوان سازماندهی کرد و به کارهای سخت واداشت. آنان، کنشگر و سراپا غیرت و ارادهاند، و هیچ نیرویی در برابرشان تاب مقاومت ندارد، مگر حکومت قانون. برای مهار خشونت و زیادهخواهی متعصبان، در کوتاهمدت هیچ راهی وجود ندارد، جز تقدیس و تقویت قانون و استوارسازی پایههای آن. تعصب، تا آنجا که قانون را نقض نکند، خطری برای جامعه ندارد. گرفتاری از وقتی آغاز میشود که قانون در برابر متعصبان و خشونتطلبان کوتاه بیاید و دست آنان را باز یا نیمهباز بگذارد. از همین رو است که زنان و مردان تعصبمدار، قانونگریزترین مردم روزگارند. آنان خود را تافتههای جدابافته میدانند و عقیدۀ خود را مقدستر از هر قانونی. قانون را تا آنجا گردن میگذارند که پشتیبانشان باشد؛ نه بیش از آن. کشوری که در آن، سخن از عقیده، بیش از قانون و حقوق باشد، بهشت متعصبان است.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
📌«تعصب» که در ادبیات دینی به آن «جاهلیت» هم میگویند، شایعترین بیماری فکری در جوامع عقبافتاده است. درمان آن نیز بسیار دشوار است؛ چون هیچ کس خود را متعصب نمیداند. تعصب، چیزی است که ما آن را همیشه در دیگری میبینیم و دیگری در ما. ما نمیتوانیم به او ثابت کنیم که متعصب است و او نیز نمیتواند تعصب ما را به ما نشان دهد. اما دو ویژگی مهم در انسانهای متعصب وجود دارد که خوشبختانه تا حدی قابل اندازهگیری است و از این راه میتوان میزان و مقدار تعصب را در انسانها حدس زد:
📍یک. غلبۀ کمّی و کیفی باورهای متافیزیکی بر دانشهای زمینی. باورهای متافیزیکی انسان متعصب، بسیار بیش از دانشهای دنیوی او است. او بیش از آنکه بداند و بشناسد و بخواند، باورمند است و آن اندازه که اقیانوس باورهای او سرشار است، کاسۀ دانشش پر نیست. باورهای متافیزیکی در غیبت دانشهای زمینی، از سنگ و چوب، بت میسازند و از زمین و زمان، مقدسات. اگر نیوتن یا زکریای رازی متعصب نبودند، از آن رو است که دانستههای علمی آنان، بسیار بیش از باورهای فراعلمی و فرازمینی ایشان بود. نیز به همین دلیل است که دیو تعصب، معمولا قربانیان خود را از میان جوانان و مردم کمسواد میگیرد.
📍دو. ناآشنایی با «دیگر»ها. متعصب، معمولا شناختی ژرف از دیگران و باورهایشان ندارد. بیخبری از اندیشهها و باورهای دیگران، او را به آنچه دارد، دلبستهتر میکند. انسانها هر چه با شهرها و کشورهای بیشتر و بزرگتری آشنا باشند، دلبستگی کمتری به روستای خود دارند.
📌بنابراین، انسان متعصب، بیش از دانش، گرایش دارد و بیش از آنکه عقیدهشناس باشد، عقیدهپرست است. حاضر است در راه عقیدهاش جان بدهد ولی حاضر نیست دربارۀ عقیدهاش بیندیشد و بخواند و بپرسد. متعصبان را بهراحتی میتوان سازماندهی کرد و به کارهای سخت واداشت. آنان، کنشگر و سراپا غیرت و ارادهاند، و هیچ نیرویی در برابرشان تاب مقاومت ندارد، مگر حکومت قانون. برای مهار خشونت و زیادهخواهی متعصبان، در کوتاهمدت هیچ راهی وجود ندارد، جز تقدیس و تقویت قانون و استوارسازی پایههای آن. تعصب، تا آنجا که قانون را نقض نکند، خطری برای جامعه ندارد. گرفتاری از وقتی آغاز میشود که قانون در برابر متعصبان و خشونتطلبان کوتاه بیاید و دست آنان را باز یا نیمهباز بگذارد. از همین رو است که زنان و مردان تعصبمدار، قانونگریزترین مردم روزگارند. آنان خود را تافتههای جدابافته میدانند و عقیدۀ خود را مقدستر از هر قانونی. قانون را تا آنجا گردن میگذارند که پشتیبانشان باشد؛ نه بیش از آن. کشوری که در آن، سخن از عقیده، بیش از قانون و حقوق باشد، بهشت متعصبان است.
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Forwarded from .
Ⓜ️ پیشفرض ما در مورد استدلال منطقی و عقلانیت خطاست.
➕ما در مباحث و کشمکش های عرصهٔ اندیشه ، همواره یک پیشفرض دائمی را با خود حمل می کنیم. پیشفرضی بنیادین که برخی از ما شاید هیچوقت به آن توجه نکرده و برخی دیگر هیچگاه نیز توجه نخواهند کرد. پیشفرض خطای ما این است که برای دفاع از یک واقعیت ، باید آن را عقلایی و دارای استدلال و شواهد کافی نشان دهیم و اگر استدلال منطقی و عقلانی ما بقدر کافی محکم و معتبر بود، دیگران ناچار هستند که بپذیرند. از همین رو ما در عرصه اندیشه و بحث ها و فحص های پیرامون آن، همواره در تلاش هستیم تا نظرات خود را بر پایه استدلال و شواهد محکم بنا کنیم. اما آیا انسان ها در همه جوامع نظرات خود را با توجه استدلال و شواهد معتبر بنا می کنند؟ مگر اکثریت جامعه و عموم آدمیان اهل استدلال های موشکافانه و منطقی، و شواهد دقیق و معتبر هستند؟ هرگز.
➕بدون تردید می توان ادعا کرد که اکثریت افراد در تمام جوامع اهل پرسشگری،استدلال های منطقی و شواهد محکم نیستند. تنها اقلیت ناچیزی در جوامع بشری اهل اینگونه پرسشگری ها و حقیقت طلبی هستند.تازه بخش چشمگیری از این اقلیت یا اهل استدلال های منطقی دقیق و عقلانیت نیستند، یا دچار " خطای استدلال #خیاط_دوز " می شوند. خطای خیاط دوز به این معناست که شخص ابتدا و از قبل یک هیکل را فرض می گیرد و سپس برای آن لباس می دوزد. هیکل در اینجا همان باوری است که شخص از قبل تعیین کرده است و سپس برای آن باور بدنبال لباسی از جنس استدلال منطقی و عقلانیت می گردد. در حالی که اگر کسی واقعاً اهل پرسشگری، خردورزی و حقیقت طلبی باشد هیچ هیکلی را از قبل فرض نمی گیرد. بلکه ابتدا شواهد، استدلال ها و عقلانی بودن هر نگرش را با موشکافی تمام جویا می شود و سپس بر اساس شواهد و استدلال هایی که سنجیده است، نگرشی را اتخاذ می کند.
➕تازه معمولاً ما این افراد را هم بخشی از همان اقلیتی که اهل عقلانیت هستند بحساب می آوریم. اما اکثریت یا عموم مردم در جوامع مختلف تا همین حد از عقلانیت ، منطق و خردورزی را هم بکار نمی گیرند . آنها یا بر مبنای ساحات روانشناختی خود یک رأی را می پذیرند یا به کلی بدون پرسشگری و حقیقت طلبی از افکار ثابت خود پیروی می کنند. البته این اکثریت متنوع و متکثر است و نمی توان یک داوری کلی در باب همهٔ آنها داشت. اما در این نکته که ارزش ناچیزی برای عقلانیت و استدلال های منطقی و همچنین شواهد محکم و معتبر قائل نیستند اشتراک دارند.
➕چندی پیش اوزان وارول استاد حقوق و دانشمند موشکی در ماموریتهای مریخنورد سال ۲۰۰۳ با ناسا ، در مقاله ای به چند نکته جالب در این مورد اشاره می کند. او به سوگیری های افراد اشاره می کند و به اینکه افکار مردم در شرایط مختلف به هویت آنها بدل می شود و هیچگاه نمی توانند آن افکار را رها کنند. وارول می نویسد اگر این سوگیری ها را در مورد خودتان قبول ندارید ، کافیست به نوع سرچ هایی که در گوگل برای بررسی یک موضوع داشته اید، نگاهی بیندازید. اکثر شما تنها به سراغ لینک هایی می روید که در تایید شماست .
➕صرفنظر از نکاتی که وارول به آنها اشاره می کند، شما می توانید با افراد متعددی روبرو شوید و پس از اینکه ده ها شواهد و استدلال در باب خطای آنها نشان دادید، بنشینید و ببینید که تا چه حد ساده و به دور از هرگونه منطق ، پس از دریافت استدلال ها و شواهد محکم، به مسیر خود بازمی گردند و اگر از آنها بپرسید چرا ؟ بسیاری از آنها بازهم بدون هیچگونه دلیل منطقی ، به شما پاسخ خواهند داد. فی المثل بسیاری از آنها پاسخی خواهند داد که آشکارا دچار مغالطه ی #آرزواندیشی است. مثلا (صراحتن یا تلویحا)خواهند گفت چون این نگرش در مورد فلان موضوع احساس بهتری برای آنها بهمراه دارد.
➕بسیاری از افراد (در میان همان اکثریت غریبه با منطق و عقلانیت) اموری که به وضوح دارای کذب و صدق هستند را با اموری که در محدوده ی ذوق و سلیقه جا میگیرند، خلط می کنند. اینها برای یک فرد اهل منطق و استدلال و خردورزی یک خطای نابخشودنی محسوب می شود،اما برای اکثریت اهل جزم و جمود، به هیچ وجه حتی اهمیتی هم ندارد.
➕بنابراین اگر تلاش هر فرد برای اقناع جامعه با استدلال منطقی و عقلانیت صورت بگیرد، تلاشی است از اساس بیهوده. حتی می توان گفت فرد دچار #تعمیم_شتابزده شده که فرض می کند تمام جامعه مانند اقلیت ناچیز، دلمشغول #منطق و استدلال های دقیق و خدشه ناپذیر است.گرچه همچنان ارزش و اهمیت عقلانیت و خردورزی بر جای خود باقیست ،ولو هیچ کسی در عالم برای آن ارزشی قائل نباشد.
📝 آرین رسولی
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
➕ما در مباحث و کشمکش های عرصهٔ اندیشه ، همواره یک پیشفرض دائمی را با خود حمل می کنیم. پیشفرضی بنیادین که برخی از ما شاید هیچوقت به آن توجه نکرده و برخی دیگر هیچگاه نیز توجه نخواهند کرد. پیشفرض خطای ما این است که برای دفاع از یک واقعیت ، باید آن را عقلایی و دارای استدلال و شواهد کافی نشان دهیم و اگر استدلال منطقی و عقلانی ما بقدر کافی محکم و معتبر بود، دیگران ناچار هستند که بپذیرند. از همین رو ما در عرصه اندیشه و بحث ها و فحص های پیرامون آن، همواره در تلاش هستیم تا نظرات خود را بر پایه استدلال و شواهد محکم بنا کنیم. اما آیا انسان ها در همه جوامع نظرات خود را با توجه استدلال و شواهد معتبر بنا می کنند؟ مگر اکثریت جامعه و عموم آدمیان اهل استدلال های موشکافانه و منطقی، و شواهد دقیق و معتبر هستند؟ هرگز.
➕بدون تردید می توان ادعا کرد که اکثریت افراد در تمام جوامع اهل پرسشگری،استدلال های منطقی و شواهد محکم نیستند. تنها اقلیت ناچیزی در جوامع بشری اهل اینگونه پرسشگری ها و حقیقت طلبی هستند.تازه بخش چشمگیری از این اقلیت یا اهل استدلال های منطقی دقیق و عقلانیت نیستند، یا دچار " خطای استدلال #خیاط_دوز " می شوند. خطای خیاط دوز به این معناست که شخص ابتدا و از قبل یک هیکل را فرض می گیرد و سپس برای آن لباس می دوزد. هیکل در اینجا همان باوری است که شخص از قبل تعیین کرده است و سپس برای آن باور بدنبال لباسی از جنس استدلال منطقی و عقلانیت می گردد. در حالی که اگر کسی واقعاً اهل پرسشگری، خردورزی و حقیقت طلبی باشد هیچ هیکلی را از قبل فرض نمی گیرد. بلکه ابتدا شواهد، استدلال ها و عقلانی بودن هر نگرش را با موشکافی تمام جویا می شود و سپس بر اساس شواهد و استدلال هایی که سنجیده است، نگرشی را اتخاذ می کند.
➕تازه معمولاً ما این افراد را هم بخشی از همان اقلیتی که اهل عقلانیت هستند بحساب می آوریم. اما اکثریت یا عموم مردم در جوامع مختلف تا همین حد از عقلانیت ، منطق و خردورزی را هم بکار نمی گیرند . آنها یا بر مبنای ساحات روانشناختی خود یک رأی را می پذیرند یا به کلی بدون پرسشگری و حقیقت طلبی از افکار ثابت خود پیروی می کنند. البته این اکثریت متنوع و متکثر است و نمی توان یک داوری کلی در باب همهٔ آنها داشت. اما در این نکته که ارزش ناچیزی برای عقلانیت و استدلال های منطقی و همچنین شواهد محکم و معتبر قائل نیستند اشتراک دارند.
➕چندی پیش اوزان وارول استاد حقوق و دانشمند موشکی در ماموریتهای مریخنورد سال ۲۰۰۳ با ناسا ، در مقاله ای به چند نکته جالب در این مورد اشاره می کند. او به سوگیری های افراد اشاره می کند و به اینکه افکار مردم در شرایط مختلف به هویت آنها بدل می شود و هیچگاه نمی توانند آن افکار را رها کنند. وارول می نویسد اگر این سوگیری ها را در مورد خودتان قبول ندارید ، کافیست به نوع سرچ هایی که در گوگل برای بررسی یک موضوع داشته اید، نگاهی بیندازید. اکثر شما تنها به سراغ لینک هایی می روید که در تایید شماست .
➕صرفنظر از نکاتی که وارول به آنها اشاره می کند، شما می توانید با افراد متعددی روبرو شوید و پس از اینکه ده ها شواهد و استدلال در باب خطای آنها نشان دادید، بنشینید و ببینید که تا چه حد ساده و به دور از هرگونه منطق ، پس از دریافت استدلال ها و شواهد محکم، به مسیر خود بازمی گردند و اگر از آنها بپرسید چرا ؟ بسیاری از آنها بازهم بدون هیچگونه دلیل منطقی ، به شما پاسخ خواهند داد. فی المثل بسیاری از آنها پاسخی خواهند داد که آشکارا دچار مغالطه ی #آرزواندیشی است. مثلا (صراحتن یا تلویحا)خواهند گفت چون این نگرش در مورد فلان موضوع احساس بهتری برای آنها بهمراه دارد.
➕بسیاری از افراد (در میان همان اکثریت غریبه با منطق و عقلانیت) اموری که به وضوح دارای کذب و صدق هستند را با اموری که در محدوده ی ذوق و سلیقه جا میگیرند، خلط می کنند. اینها برای یک فرد اهل منطق و استدلال و خردورزی یک خطای نابخشودنی محسوب می شود،اما برای اکثریت اهل جزم و جمود، به هیچ وجه حتی اهمیتی هم ندارد.
➕بنابراین اگر تلاش هر فرد برای اقناع جامعه با استدلال منطقی و عقلانیت صورت بگیرد، تلاشی است از اساس بیهوده. حتی می توان گفت فرد دچار #تعمیم_شتابزده شده که فرض می کند تمام جامعه مانند اقلیت ناچیز، دلمشغول #منطق و استدلال های دقیق و خدشه ناپذیر است.گرچه همچنان ارزش و اهمیت عقلانیت و خردورزی بر جای خود باقیست ،ولو هیچ کسی در عالم برای آن ارزشی قائل نباشد.
📝 آرین رسولی
#تفکر_نقاد
#سوگیری_شناختی
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
Ⓜ️ قانع شدن از ویژگیهای مهم عقلانیت
💲 معمولاً هرکسی در هر موضع و باوری که هست، اعتقاد دارد که باور او عقلانی است. در تضارب آراء و مناقشات میان باورها و نظرات مختلف، کمتر کسی ادعا میکند که باور و ادعاهای او با عقلانیت سروکاری نداردـ(به جز برخی عقاید که به طرز علنی معتقدند به کل عقلانیت راه به جایی نمیبرد.)
💲در این صورت ما نیازمند معیارهایی برای عقلانی بود ادعاها هستیم. میتوان به درستی معیارهایی مثل ابتناء ادعاها بر استدلال منطقی و یا تجربه و علم را برشمرد، اما یکی دیگر از معیارهایی که میتواند ما را در شناسایی عقلانیت همراهی کند، قانع شدن است.همه مدعیِ عقلانی بودن هستند، اما کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که در موضوعات مختلف، حتی جزئیات باورهای خود، در برابر استدلالهای محکم، معتبر و متقن قانع شود.
💲یکی از ویژگیهای تشخیص عقلانیت قانع شدن بر اساس جستجو و رویارویی با استدلالهای معتبر است. اینکه چقدر تجربهٔ دست کشیدن از نظرات پیشین خود را داشتهایم و با نظرات جدیدی همراه شده ایم؟این قانع نشدن و جزم اندیشی در برابر استدلالهای مخالف، متاسفانه در میان اهل نظر بیش از عوام پیدا میشود!برای مثال ما تقریباً با قطعیت میتوانیم ادعا کنیم که فلان بحثی که قرار است در آینده بین دو فرد که مدعی اندیشهورزی هستند، صورت بگیرد، به قانع شدنِ هیچکدام نمیانجامد.
💲این در حالیست که اوج شکوه عقلانیت که پس از دنیای مدرن دائماً بازگو میشود، گشودگی به نظرات مختلف و رد نظرات ضعیف و بی اساس خودمان است. البته نگاهِ معکوسِ انسانها،اعم از اندیشمندان و افراد عادی نیز در این امر بی اثر نیست.
💲سالهاست، حتی اندیشمندانی که ما را به گشودگی و انعطاف در عقایدمان دعوت کردهاند، در عبارات خود، عقاید مخالف را طوری به تصویر کشیدهاند که گویی طبیعیست که مخالفت با ما آزار دهنده باشد. مثلاً گفتهاند نظراتی که شما را آزار میدهند، بهتر از نظراتی است که موجب تأیید بی اساسِ شما شوند. اما شاید بهتر بود بر این امر تأکید میشد که اصلاً چه لزومی دارد که عقاید و نظرات مخالف، ما را آزار دهد؟ اگر نظری مستدل و متقن بود، باید پذیرفت و دلیلی بر رنجیدن ما نیست، اگر هم این نظر غیرمنطقی بود، بازهم دلیلی بر رنجش خاطر ما نیست. به جز موارد مشخصی که نظرات مخالف ما به یک عملی علیه ما بدل میشود، ما یاد گرفتهایم که در باب هر مخالفتی باید وارد مبارزه شد و در عین حال داعیهٔ خردورزی داریم!
💲بنابراین تنها راه تشخیص این امر که چقدر مشی عقلانی در پیش گرفتهایم، مرورِ واکنشهای ما و قانع شدنهای ما در برابر نظرات مستدل و معتبر مخالفان ماست. برای مثال ببینیم تاکنون چندبار حاضر شدیم نظرات مهم خود را تغییر دهیم و ادلّه ی مخالف خود را پذیرفتهایم. این بدان معنا نیست که هر ادعایی مطرح شد بدون نگاه انتقادی بپذیریم، بلکه به این معناست که نگاه انتقادی به باورهای خودمان هم ضروریست، و نه فقط به باورهای دیگران.
📝 دکتر آرین رسولی
#فلسفه_علم
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
💲 معمولاً هرکسی در هر موضع و باوری که هست، اعتقاد دارد که باور او عقلانی است. در تضارب آراء و مناقشات میان باورها و نظرات مختلف، کمتر کسی ادعا میکند که باور و ادعاهای او با عقلانیت سروکاری نداردـ(به جز برخی عقاید که به طرز علنی معتقدند به کل عقلانیت راه به جایی نمیبرد.)
💲در این صورت ما نیازمند معیارهایی برای عقلانی بود ادعاها هستیم. میتوان به درستی معیارهایی مثل ابتناء ادعاها بر استدلال منطقی و یا تجربه و علم را برشمرد، اما یکی دیگر از معیارهایی که میتواند ما را در شناسایی عقلانیت همراهی کند، قانع شدن است.همه مدعیِ عقلانی بودن هستند، اما کمتر کسی را میتوان سراغ گرفت که در موضوعات مختلف، حتی جزئیات باورهای خود، در برابر استدلالهای محکم، معتبر و متقن قانع شود.
💲یکی از ویژگیهای تشخیص عقلانیت قانع شدن بر اساس جستجو و رویارویی با استدلالهای معتبر است. اینکه چقدر تجربهٔ دست کشیدن از نظرات پیشین خود را داشتهایم و با نظرات جدیدی همراه شده ایم؟این قانع نشدن و جزم اندیشی در برابر استدلالهای مخالف، متاسفانه در میان اهل نظر بیش از عوام پیدا میشود!برای مثال ما تقریباً با قطعیت میتوانیم ادعا کنیم که فلان بحثی که قرار است در آینده بین دو فرد که مدعی اندیشهورزی هستند، صورت بگیرد، به قانع شدنِ هیچکدام نمیانجامد.
💲این در حالیست که اوج شکوه عقلانیت که پس از دنیای مدرن دائماً بازگو میشود، گشودگی به نظرات مختلف و رد نظرات ضعیف و بی اساس خودمان است. البته نگاهِ معکوسِ انسانها،اعم از اندیشمندان و افراد عادی نیز در این امر بی اثر نیست.
💲سالهاست، حتی اندیشمندانی که ما را به گشودگی و انعطاف در عقایدمان دعوت کردهاند، در عبارات خود، عقاید مخالف را طوری به تصویر کشیدهاند که گویی طبیعیست که مخالفت با ما آزار دهنده باشد. مثلاً گفتهاند نظراتی که شما را آزار میدهند، بهتر از نظراتی است که موجب تأیید بی اساسِ شما شوند. اما شاید بهتر بود بر این امر تأکید میشد که اصلاً چه لزومی دارد که عقاید و نظرات مخالف، ما را آزار دهد؟ اگر نظری مستدل و متقن بود، باید پذیرفت و دلیلی بر رنجیدن ما نیست، اگر هم این نظر غیرمنطقی بود، بازهم دلیلی بر رنجش خاطر ما نیست. به جز موارد مشخصی که نظرات مخالف ما به یک عملی علیه ما بدل میشود، ما یاد گرفتهایم که در باب هر مخالفتی باید وارد مبارزه شد و در عین حال داعیهٔ خردورزی داریم!
💲بنابراین تنها راه تشخیص این امر که چقدر مشی عقلانی در پیش گرفتهایم، مرورِ واکنشهای ما و قانع شدنهای ما در برابر نظرات مستدل و معتبر مخالفان ماست. برای مثال ببینیم تاکنون چندبار حاضر شدیم نظرات مهم خود را تغییر دهیم و ادلّه ی مخالف خود را پذیرفتهایم. این بدان معنا نیست که هر ادعایی مطرح شد بدون نگاه انتقادی بپذیریم، بلکه به این معناست که نگاه انتقادی به باورهای خودمان هم ضروریست، و نه فقط به باورهای دیگران.
📝 دکتر آرین رسولی
#فلسفه_علم
#تفکر_نقاد
🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی