دکتر یحیی قائدی
1.39K subscribers
371 photos
59 videos
96 files
314 links
کانال اختصاصی دکتر یحیی قائدی
دانشیار گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی
متخصص و پیشگام در حوزه فلسفه برای کودکان
برگزار کننده دوره های مقدماتی و پیشرفته تربیت مربی فلسفه برای کودکان
مشاوره فلسفی و کافه فلسفه
Download Telegram
#تربیت_مربی_هنر_کودک
ظرفیت محدود
👶دهمین دوره جامع تربیت مربی هنرکودک(ترم اول)
🗓شروع دوره:24 بهمن ماه98
#دکتر_یحیی_قائدی
#دکتر_روح‌الله_کریمی
#دکتر_حامد_صفایی_پور
#دکتر_مهرنوش_هدایتی
#دکتر_نورالدین_محمودی
#سحر_سلطانی
#جمال_میرجعفری
#غزاله_کنعان_پناه
#گلرخ_بروجردی

جهت اطلاعات بیشتر و ثبت نام🔻
021-88885885
021-88775226
09030828127
Azadart_tarbiat
باز مانده از سفر/تهوع
داغون یعنی/من به سفر نرفتم،سفر از من بیرون نمی رود/من بیرون شدم از سفر ،سفر از من بیرون نمی کشد.
یحیی قائدی/۱۷بهمن۹۸/ایران ایر
بخش۲
اکنون همه مسافران جلوی دفتر ایران ایر گرد آمده اند. ناراحتی موج می زند.تحلیل ها نیز فراوان اند.بر سر بی کفایتی کارکنان و مدیران ایران ایر اتفاق نظر دارند.اما کسی مایل نبود فراتر از آن برود.و برای نمونه بپرسد که وقتی قطعه نیست،هواپیما نیست. هواپیماها کهنه اند و برخی شان از رده خارج،کارکنان دون پایه چه می توانند بکنند‌.
ما فشار آوردیم که باید روی کارت پروازمان مهر تاخیر بزنند تا ما بتوانیم خسارت بگیرم. دست کم برای من این چندان مهم نبود ،تنها برای فشار آوردن و حفظ سطحی از فشار با بقیه همراهی کردم.
کارمندی با دسته ای کارت پرواز پیدایش شد و آشکار شد که هواپیمایی را جایگزین کرده اند.این هواپیمایی که قرار بود نخست ما را به اصفهان ببرد، سپس باید می آمد،عده ای را به کویت می برد. حالا چهار دسته مسافر سرگردان بودند.این هواپیمایی که جایگزین کردند از چابهار می آمد و باید می رفت کیش،حالا احتمالا مسافران کیش هم سر گردان می شدند. کمی بعد کیش ی ها پرواز کردند نمی دانم تمام این داستان بود ،یا تمامش داستان.خب انسان در داستان است دیگر.
‌ اسامی را برای تعویض کارت پرواز صدا می زدند. عین بازار بورس و یا بازار مکاره.برخی مقاومت می کردند.چون روی کارت های جدید ۴ و سی و‌پنج دقیقه خورده بود ، می گفتند اینگونه تاخیر را نشان نمی دهد و ما نمی توانیم خسارت بگیریم و من سخت همه را تشویق می کردم که مهر تاخیر باید روی کارت قبلی بخورد .کارمندان پافشاری می کردند که کارت قبلی را از ما پس بگیرند.
سرانجام صفی برای سوار شدن به اتوبوس تشکیل شد. عجیب مردم شتاب داشتند‌. من روی صندلی ایی نشستم . تا آخر صف که رسید بروم ته صف بایستم.اتوبوس به سمت‌هواپیما حرکت کرد.
‌‌ خلبان خوش آمد گفت.از تاخیر پوزش خواست و گفت که این هواپیما هیچ مشکلی ندارد.‌حدود چهل دقیقه شده بود که‌هنوز در هواپیما نشسته بودیم.کم کم دوباره صدای مردم در آمد. حال برخی از گرما داشت بد می شد.دوباره حدس و گمان ها شروع شد.کسی می گفت این هم از اول خراب بود و فقط برای اینکه ما را ساکت کنند و یا از سالن انتطار دور کنند، آورده اند سوار این هواپیما کرده اند.کس دیگری می گفت این همان هواپیمایی که قرار بود برود استانبول و به دلیل نقص فنی نرفت .می گفت برادرش در هواپیما بوده است.
من در خواست آب و مسکن کردم.این شد که بقیه مسافر ها هم همه درخواست آب کردند.مدام دکمه "مهماندار بدو بیا"را فشار می دادند.مردم آماده بودند کسی را کتک بزنند. مدام پرسش می کردند که چرا پرواز نمی کنیم. مهمانداری گفت در ترافیک باند هستیم. اگر اجازه بدهند پرواز می کنیم .هواپیما کمی حرکت می کرد و سپس می ایستاد هر موقع ما شلوغ می کردیم کمی حرکت می کرد ‌ و دوباره می ایستاد .این بار همه دست گذاشتند روی دکمه مهماندار. من و چند نفر دیگر از جایمان برخواستیم و گفتیم که ما دیگر نمی خواهیم پرواز کنیم باید ما را پیاده کنید من کیفم را از بالا برداشتم کتم را‌ پوشیدم و همراه عده ای دیگر آمدیم جلو. آنها مجبور شدند در را باز کنند و تازه فهمدیم که هواپیما اصلا در باند پرواز نیست و تا حالا داشتند به ما دروغ می گفتند .خلبان اعلام کرد در آخرین لحظه متوجه شده اند که یکی از موتور ها درست کار نمی کند.و کسی داد زد پس چرا گفتید در ترافیک باند پرواز هستیم. برخی از ماسوار اتوبوش شدیم و بر گشتیم به سالن خروجی .حالا ما انگار برگشته بودیم.یعنی رفته بودیم و برگشته بودیم.کسی پرسید :آقا هواپیمای کجاست؟و من مانده بودم که بگویم کجا! حالا فکر می کنم می شد گفت :"شهربازی مهر آباد"*
*مالکیت معنوی و مادی اصطلاح مال منست و هرگونه استفاده بدون پرداخت پول نقد،هیچ پی گردی ندارد.
#ایران_ایر
#یحیی_قائدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر یحیی قائدی در جواب مجری برنامه فرصت برابر که میگویند این برنامه فلسفه برای کودکان را قبلا کسانی چون ابوریحان بیرونی به نوعی انجام داده ، پس آیا میشود گفت این برنامه ابتدا در شرق بوجود آمده است؟
گفتند که ممکن است که ما فعالیت هایی جسته و گریخته در شرق بیابیم ولی چنین نیست که فلسفه برای کودکان به معنایی که در غرب پدیدار شده است در شرق هم آمده باشد
برای اینکه ما در قرن بیست و یک یکباره به این فکر بیافتیم که به فلسفه و به کودکان خوش آمد بگوییم ، باید مجموعه ای از اتفاقات میافتاده است که چنین شده باشد
سقراط هم بر این باور بود ، ارسطو هم
ولی زمانه اش نرسیده بود
مجموعه ای از اتفاقات باید می‌افتاد تا بشر به این نتیجه برسد ، کودکان را تربیتی دیگر باید

قبلا جمعیت خانواده ها زیاد بود ، کودکان به این دلیل به جهان می‌آمدند که قرار بوده کمک خرج اقتصادی خانواده باشند و وقتی بسیاری کودکان در اثر بیماری میمردند ، چطور میشد به کودکان جایگاه ویژه ای اختصاص داد؟

#یحیی_قائدی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
@yahyaghedi
#p4c
#iran_p4c
دکتر یحیی قائدی در جواب مجری برنامه فرصت برابر که میگویند این برنامه فلسفه برای کودکان را قبلا کسانی چون ابوریحان بیرونی به نوعی انجام داده ، پس آیا میشود گفت این برنامه ابتدا در شرق بوجود آمده است؟
گفتند که ممکن است که ما فعالیت هایی جسته و گریخته در شرق بیابیم ولی چنین نیست که فلسفه برای کودکان به معنایی که در غرب پدیدار شده است در شرق هم آمده باشد
برای اینکه ما در قرن بیست و یک یکباره به این فکر بیافتیم که به فلسفه و به کودکان خوش آمد بگوییم ، باید مجموعه ای از اتفاقات میافتاده است که چنین شده باشد
سقراط هم بر این باور بود ، ارسطو هم
ولی زمانه اش نرسیده بود
مجموعه ای از اتفاقات باید می‌افتاد تا بشر به این نتیجه برسد ، کودکان را تربیتی دیگر باید

قبلا جمعیت خانواده ها زیاد بود ، کودکان به این دلیل به جهان می‌آمدند که قرار بوده کمک خرج اقتصادی خانواده باشند و وقتی بسیاری کودکان در اثر بیماری میمردند ، چطور میشد به کودکان جایگاه ویژه ای اختصاص داد؟

حالا مجموعه ای از اتفاقات افتاده ، اوضاع بهداشتی جهان ، مادران و کودکان بهبود پیدا کرده ، جمعیت خانواده کاهش پیدا کرده ، نیازی نیست بسیاری از کودکان کار کنند ، رشته های مختلفی پیدا شده که کودکان را مطالعه میکنند

از سویی دیگر پیچیدگی های شتابنده جهان باعث شده دیگر ما به کودک در خانواده جایگاه ویژه ای میدهیم ، کودک با اتاق ویژه و ...
ولی در آموزش ، به همان روش قدیمی عمل میکنیم
کودک دچار سردرگمی میشود که در خانه جایگاه رفیعی دارد و در مدرسه به حساب نمی‌آید
و این تضاد باعث میشه خانواده با این بحران شکاف بین خانه و مدرسه مواجهه بشه

بویژه در کشورهای توسعه یافته تر ، خانواده ها مستاصلن که چه کنند؟
و از سویی فضای باز اطلاعاتی را در نظر بگیرین
که دیگر نمیشود بچه ها را در کنترل خود داشته باشیم که مثلا این کتابها را بخوان یا این فیلم ها را ببین و از سویی میدانیم که کودکان دسترسی نامحدودی به کلیه منابع دارند و ما میدانیم این فضا مخاطره آمیز است

سوال؟ چه بکنیم با این بچه ها

یک برنامه ای متناسب با نیازهای اجتماعی ، فرهنگی میآید که میگوید من کودکان را طوری تربیت میکنم که خودشان بتوانند داوری کنند و انتخاب کنند

آیا ما در ایران با چنین وضعی مواجه نیستیم؟
آیا خانواده های ما سردرگم نیستند که در این فضای اجتماعی ، فرهنگی ، با بچه های خود چه باید بکنند؟
و اینگونه می‌شود که فلسفه برای کودکان ، میشود نیاز ضروری و بومی ما نیز .
#یحیی_قائدی
#فبک
فلسفه و کودک در فلسفه ب ای کودکان چه معنایی دارند؟(بخشی از گفتگو با برنامه فرصت برابر)
یحیی قائدی
اول که مردم این واژه فلسفه برای کودکان را میشنوند ، یا حتی متخصصین حوزه های دیگر
تصور میکنن چنین چیزی مگه شدنی است؟
با تعجبی خاص میگویند فلسفه؟ برای کودکان؟
چون فلسفه معمولا تو ذهن مردم ، یک مفهوم انتزاعی و دشوار بنظر میرسه ، ما برای اینکه این موضوع را کمی به پیش ببریم ، لازمه اول بگوییم توی این برنامه فلسفه چیست و کودک کیست؟
من خیلی ساده اگه بخوام به شما بگم که حالا وارد بحث های پیچیده نشیم، فلسفه در این برنامه به هیچ رو آموزش آراء فیلسوفان نیست ، به عبارتی قرار نیست ما دانش فلسفه رو به کودکان بگیم ، که نه نیاز است و نه حتی ممکن. حتی اگه ما بیاییم فلسفه رو خیلی ساده بکنیم ، باز هم نه سودمند است ، نه لازم
فلسفه در واقع این بوده است ، حالا اگر در طول تاریخ فلسفه ، فلسفه فقط محدود شده است به آراء فیلسوفان ، اون دلایل دیگری دارد. ولی میخواییم بگیم مراد از فلسفه در این برنامه فلسفیدن است ، فلسفه ورزی است ، طرح پرسش های بنیادی در مورد چیز هاست ، ما باید مدام پرسش داشته باشیم ، فلسفه و فلسفه ورزی اتفاقا به طور دقیقی با شیوه عملکردن مردمان مرتبط است ، اگر بخواهیم به فلسفه برای کودکان بپردازیم ، لاجرم باید در مفهوم کودک هم تجدید نظر کنیم ، اینجا کودک فقط بچه های دبستان و پیش دبستانی نیست ، بلکه همه کسانی است که تا هجده سالگی به امور مدرسه ای میپردازند ، به لحاظ مفهومی میخوام بگم ، تو ذهن عادیه ما کودک کسی است که خام است ، ناپخته است و ناتوان است ، تو خالیست ، در فلسفه برای کودکان در درجه اول ما این رو پذیرفتیم که کودکان ذاتا فیلسوفن ، کودکان را همینطوری کاری باهاشون نداشته باشیم ، فیلسوف بار میآیند ، ولی این سیستم های آموزشی ، فرهنگی ، مدرسه ایه که جلوی فلسفیدن بچه ها رو میگیره ، بچه ها زبون که باز میکنند ، میپرسند، این پرسیدن رو از کجا آموخته اند؟ در کدام مدرسه ، کدام خانواده ، کدام کتاب آموخته اند؟ پس این را کودکان با خودشان دارند . کافیست سیستم اجتماعی ، فرهنگی و آموزشی ما ، فقط حفاظت کنه از این خصلت ، حمایت کنه از این حس پرسشگری کودکان
#یحیی_قائدی
#فبک
#فلسفه_برای_کودکان
@yahyaghedi
#p4c
#iran_p4c
کافه فلسفه یاران آبی
مجتبا رئیسی
امروز چهارشنبه ۹۸/۱۱/۲۳ ساعت ۱۹ خیابان هدایت شهر زیبای شیراز روبروی کوچه ۱۰ موسسه نقاب آبی با همراهی یاران کتاب اولین کافه فلسفه خود را تجربه کردند
آرام آرام دوستان آمدند سپیده زودتر از همه رسیده بود و در سالن نشسته بود . کرسی گرم و باحالی که در وسط سالن هنر و سلیقه خوب شهرزاد را به رخ میکشید عاملی بود دور هم بنشینیم . خلیل ، محسن ، ماندانا ،محمد رضا ، یکتا ، لیلا ، زهره، فروغ ، یحیی ، آی لین ، شهرزاد ،باقر و حسین نفرات بعدی بودند که به ما پیوستند . طبق روال کافه فلسفه خودمان را معرفی کردیم و هر کس در بین گفت و گو به ما پیوست یکی مامور شد تا او را به باغ بیاورد . از بچه ها خواستم تا سوالی که دوست دارند با کمک جمع به جوابش برسند را مطرح کنند . هشت سوال پرسیده شد
۱-تفاوت واقعیت و حقیقت چیست ؟
۲-چطور میشود امیدوار بود بدون خوشبینی
۳-مقایسه بهداشت ذهنی و جسمی
۴-خود فریبی و دروغ تا کجا در ما ریشه دارد
۵-چکار کنیم که حال دلمان بهتر شود
۶-کی باید حال دل ما را خوب کند
۷- چطور میتوانیم کنترل خشم داشته باشیم
۸-چطور انسانیت ما حفظ شود .
به عقیده جمع موردی برای ادغام کردن نداریم و به سراغ رای گیری می رویم .
سوال چهارم با ۸ رای و سوال پنجم با ۷ رای بیشترین رای را داشتند . بقیه رای کمتری داشتند .
چون رای دو سوال نزدیک بود دو نظر مخالف سوال دو نظر موافق آن دو را شنیدیم و دوباره رای گیری کردیم سوالی که در رای گیری اول کمتر رای آورده بود حالا با شنیدن نظر موافقین و مخالفین به عنوان سوال اصلی انتخاب میشود و روی تابلو دوم می آید
چکار کنیم که حال دلمان بهتر شود
حالا به سراغ پاسخ راهکارهای دوستان می رویم
پاسخهای دوستان اینها بودند :
خودمان باشیم ، با خودمان روراست باشیم ،خودشناسی ، طراحی ذهن و تفکر ، مشخص کردن ارزشهای زندگی ،با خودمان آشتی کنیم ، خودمان را دوست داشته باشیم ، کنترل افکار داشته باشیم ، کمتر تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار بگیریم ، تغییر نگرش و بینش ، انجام کارهایی که بدان علاقمندیم ،رعایت قانون صلیب یا توازن ، واقع بین وامیدوار باشیم ،از تعصبات کورکورانه خودداری کنیم ،کم توقع باشیم ،هدفمند زندگی کنیم و رعایت بهداشت ذهنی و جسمی
این راهکارهایی بود که بارش فکری دوستان حاضر در کافه بدان اشاره کرده بود .
از دوستان پرسیدم به نظرتان موردی هست که بتوانیم از لیست خارج کنیم و پاسخ و راهکار مناسبی برای سوال ما نباشد .
فروغ میگوید خودمان باشیم گاهی ممکن است حتی حالمان را بدتر کند . چون در بسیاری مواقع نمیتوانیم خود واقعی باشیم . گفت و گو در باره خودمان بودن شکل میگیرد . قانون این است که هر کس حرف زده داوطلب بعدی را انتخاب میکند که صحبت کند . نظم زیبایی بین بچه ها برقرار است ‌
رضا با فروغ موافق است و صحبتهای فروغ را کامل میکند . نظرهای موافق و مخالف را میشنویم ‌ . و در نهایت به رای میگذاریم که آیا خودمان باشیم در لیست بماند یا حذف شود که اکثریت به باقی ماندن گزینه خودمان باشیم رای میدهند .
حالا به سراغ ادغام گزینه ها میرویم . میپرسم موردی هست که به نظر شما بتوان ادغامش کرد
گزینه یک و دو یعنی خودمان باشیم و با خودمان روراست باشیم از نظر برخی دوستان قابل ادغام است . یک استدلال موافق و یک استدلال مخالف را میشنویم و رای گیری میکنیم . اکثریت میگویند بهتر است ادغام شود و گزینه دو از تابلو پاک میشود .
به همین ترتیبی که گفتم گزینه با خودمان آشتی کنیم و گزینه خودمان را دوست داشته باشیم هم ادغام میشوند
مورد دیگری برای ادغام وجود ندارد
حالا میخواهیم با رای دوستان یک گزینه را انتخاب و درباره اش حرف بزنیم . آی لین دستش را بالا میکند و پیشنهادی دارد . میگوید اگر ممکن است به ترتیب راجع به همه گزینه ها گفت و گو کنیم هر کس پاسخ را گفته توضیح دهد و بقیه صحبتهایش را کامل کنند
یک میشنهاد بود و برای ایجاد دموکراسی بیشتر آنرا به رای میگذاریم که راجع به همه ی گزینه ها صحبت کنیم یا یکی را انتخاب کنیم و واکاوی کنیم اکثریت با آی لین خانم موافقند و قرار میشود درباره همه ی گزینه ها صحبت کنیم
راجع به خودمان باشیم زمانی که قرار بود حذف شود صحبت کرده ایم و به سراغ گزینه بعد می رویم
خودشناسی چیست
ماندانا میگوید خودشناسی یعنی بدانیم علایقمان چیست ، چقدر توانایی داریم ، چه چیزهایی به ما آسیب میزند و به طور کلی درک کاملی از توانایی ها و علایق و نیازهایی که داریم میتواند ما را به خودشناسی نزدیک کند البته خودشناسی دامنه ی وسیعی دارد
میپرسیم که چه کسانی موافقند که ماندانا تعریفی از خودشناسی ارائه کرد و به نفراتی که داوطلبند تا صحبت در خودشناسی را تکمیل کنند فرصت داده میشود و با نظم و با دقت از زاویه های مختلف خودشناسی را وارسی کردیم
سپیده از طراحی ذهن میگوید و از ما میخواهد که در خصوص این گزینه پژوهش کنیم و سرچ
کنیم . قرار شد که چند کتاب به ما معرفی کند تا درباره طراحی ذهن مطالعه کنیم . یکتا درباره ی مشخص کردن ارزشهای زندگی برایمان صحبت میکند . گفت و گو شکل میگیرد که ارزشها چگونه مشخص میشوند . مفهوم گزینه های با خودمان آشتی کنیم ، کمتر تحت تاثیر عوامل بیرونی قرار بگیریم و کنترل افکار را هم مورد گفت و گو قرار میدهیم اما فرصت برای ادامه مطالب نیست . هیچکس خسته نیست حتی دوستان میگویند جلسات بعد زودتر بیاییم تا زمان بیشتری بتوانیم گفت و گو کنیم
حال دل همه خوب است و حس خوب و شوق در چشمهای بچه ها موج میزند
عکس یادگاری میگیریم و تا هفته بعد وعده دیدار دوباره به هم میدهیم .
فکر میکنم حال دل من از همه بهتر است . دوستان جدیدی پیدا کردم و خیلی از گفت و گو با آنها لذت بردم
جای دوستان زیادی بخصوص عزیزانی که به گردن ما در مسیر تشکیل و برپایی کافه فلسفه حق دارند خالی بود . دکتر قائدی عزیز و فریبا کسانی هستند که کافه فلسفه را در شیراز مدیون آنهاییم و تا همیشه از آنها سپاسگزاریم .
#کافه_فلسفه.
#philo_cafe
📌به راههای گوناگون می توان نسبت فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی را وارسی نمود از جمله به مبانی ، اهداف محتوا و روش فلسفه برای کودکان نگریست و سپس به این پرسش پاسخ داد که هر بخش چه شباهت ها و تفاوت هایی با مشاوره فلسفی دارد اما در این جا مایلم به شیوه ای دیگر درک شهودی و تجربه زیسته خود را بیان کنم. پرسش اساسی درباره نسبت یا رابطه فلسفه برای کودکان و مشاوره فلسفی این است که آیا میتوان به فلسفه برای کودکان چون راه ، شعبه یا شاخه ای از مشاوره فلسفی نگریست؟ یا باید پرسش را به گونه ای دیگر پرسید: بر بنیاد تقدم بر آمدن فلسفه برای کودکان، آیا مشاوره فلسفی گونه ای فلسفه برای بزرگسالان است؟ و یا اینکه باید پرسید آیا هرکدام راه خودشان را می روند گرچه به سبب شاخه ای از فلسفه کاربردی بودن ممکن است همانندی هایی داشته باشند؟

من مدتها پیش از آنکه با مشاوره فلسفی آشنا شوم، یا استاد راهنمای رساله دکتری سرکار خانم دکتر مریم پوراقاشوم، می پنداشتم فلسفه برای کودکان تنها یک رویکرد تربیتی- فلسفی نیست بلکه می‌تواند چون رویکرد مشاوره ای و درمانی نیز نگریسته شود[۳]. بر این بنیاد می توان ادعا کرد که جنبه هایی ازمشاوره فلسفی می توانسته است از فلسفه برای کودکان زاده شود. از این رو پاسخ آغازین من این است که فلسفه برای کودکان میتواند چون راهبردی برای مشاوره به طور کلی و مشاوره کودکان به ویژه باشد.

اگر این پرسش مطرح گردد که چه شواهد و دلایلی برای این ادعا وجود دارد، می توان به ظرفیت های فلسفه برای کودکان اشاره کرد. http://iranp4c.com/?p=2882
خواب نوشت ۲۳
۱اسفند۱۳۹۸(ساعت خواب پنج و بیست دقیقه پس از ظهر تا بیست دقیقه به هفت)
یحیی قائدی
به سختی جایی برای پارک ماشین پیدا کردم و چون شتاب داشتم زود از ماشین دور شدم. تازه از خودم پرسیدم آیا ماشین را جای خوبی پارک کردم؟آیا درست پارک کردم. این بود که سر برگرداندم و امید داشتم که در انتهای دور دست کوچه ماشین را ببینم‌.در دلم شوری بر پا شد‌‌.یعنی به این سرعت ماشین را دزدیدند؟
یک گوشه دیگر دلم می گفت نه ندزدیده اند بلکه تو آن را گم کرده ای.
کمی جلوتر آمدم. هنوز نمی توانستم ماشین را ببینم. کوچه و پیچ و خم داشت.همین سبب می شد که فکر کنم ماشین ممکن است پشت ماشینی دیگر یا پشت پیچ کوچه باشد.
وقتی ماشین را یافتم دیدم جای خوبی پارک نشده و درست هم پارک نشده بود.آغازیدم به دور زدن برای جای پارکی خوب.َ
کوچه ها پر از ماشین بود خیلی سخت می شد جایی را پیدا کرد.حالا من انگار خیلی از جایی که قرار بود بروم دور شده ام و حتا من
مانده بودم که کدام کوچه نزدیک به محلی بود که من باید می رفتم. تصویری از آدمی در در ذهنم بود که همواره همان دور و بر بود و انگار ادمها را راهنمایی می کرد کجا پارک کنند.شغلی خود ساخته بود.جالبی اش این بود که در یک زمان در همه کوچه ها بود(قیافه اش شبیه احمد حقیقی از معلمان عشایر در بم و کوه شاه بود) .سر انجام توانستم جایی ماشین را پارک کنم ‌وقتی پیاده شدم و در ماشین را قفل کردم تازه متوجه شدم که بدترین پارک و بدترین جا پارک کرده ام.جلو ماشین تماما دهانه یک کوچه را مسدود کرده بود.سمت شاگرد دقیقا جلوی درب یک خانه بود.تازه متوجه شدم وقتی می خواستم ماشین را پارک کنم کیف مسافرتی ام را پایین گذاشته بودم و وقتی داشته ام عقب و جلو می کرده ام لاستیک ماشین رفته روی کیف.هم روی گلگیر را خراشیده و هم تیزیش وارد لاستیک شده.در دلم می گفتم کم ماشین به اینجا و آنجا مالیده بود اینم بهش اضافه شد. لاستیک‌ماشین آرام آرام و جلوی چشمم داشت بادش خالی می شد. حالا انگار لاستیک فقط تیوپ است.دنده عقب گرفتم.با لاستیک پنجر دور زدم .آن مرد که راهنمای پارک در خیابانها بود ، ظاهر شد.شاید بشود نامش را گذاشت روح نگهبان پارک ماشین ها. گفت چرا آنجا پارک نکردی و محوطه ای کاملا خالی را نشان داد که خاکی بود و هنوز هم کاملا خالی بود و من مانده بودم که چرا هیچ ماشینی در آنجا پارک نکرده است.گفتم چون هیچکس پارک نکرده بود.
من را به جایی هدایت کرد و گفت از او بخواه جایی در شانه آسفالت و کنار خیابان به تو بدهد. و من پیش خودم فکر کردم آخر جایی نیست و او انگار فکر مرا خوانده بود گفت او می تواند کاری بکند.انگار او چنین قدرتی داشت.
وقتی کمی نزدیک تر شدم .وکسی را دیدم که می شناختم .او اوستا غلومسین(استاد غلامحسین)بود.کسی که در کودکی ما،سر می تراشید و ختنه می کرد و همو بود که من و یه عالمه بچه دیگر را تنها ظرف چند دقیقه ختنه کرده بود.
خوشحال شدم.چون کور سویی در تاریکی.چند لحظه بعد معلوم شد که او اوستا غلومسین نیست .بخودم می گفتم چقدر شبیه است اما صورتش کمی پهن تر بود و موهای سر و صورتش کمی بلند وسفید. او بخشی از پیاده رو را اشغال کرده بود و پنجر گیری راه انداخته بود.بمن خبر دادند او نمی تواند برای من کاری کند.همان لحظه فکر کردم او چقدر شبیه زارسینکویِ مکانیک دوران بچگی من (زایر حسین و ک و او همه مربوط به چند چیز است :کوچک سازی و احترام و مهربانی)
و گفتند این قانون که او اجازه دهد در شانه آسفالت خیابان پارک کنند تنها به توریست ها مربوط است و من از سر استیصال به روح نگهبان پارک ها گفتم خب به او بگو من توریستم و احمد حقیقی گفت نه !می فهمند.
هوا داشت تاریک می شد و کور سوی نور خورشید در دور دست روی دیوار های گلی خانه ها دیده می شد.
من از خواب بیدار شدم .
#خواب_نوشت
#یحیی_قائدی
گزارشی کوتاه از کارگاه فبک هنر دکتر قائدی
دانشگاه هنر ۲ اسفند ۹۸
نحوه تشکیل اجتماع پژوهشی /حلقه کند و کاو(موضوع: فبک هنر)
نوشته مهناز میرزایی( با سپاس از بیتا)

مقدمه:

وقتی از فبک هنر حرف می زنیم مراد ما پدیدآوردن هنرمند نیست بلکه می خواهیم انسان متامل هنرمند بار آوریم. یعنی هنرمندی که تاملات فلسفی می کند. ما به شهروندانی نیاز داریم که هنر را بفهمند. در ایران افرادی که هنر را بفهمند خیلی کم داریم. افراد از هنر هایی مثل کاریکاتور و انیمیشن و ... لذتی نمی برند یعنی هنر را درک نمی کنند. در واقع مراد از نقاشی¬نوشت و تحلیل کاریکاتور و انیمیشن و ... تلاشی است برای کشف رگه¬های اندیشه¬ای هنر

در فبک قصد داریم طرح هنر را وسط فلسفه برای کودکان بنشانیم. از طریق هنر به کاوشگری های مختلف کمک کنیم.

از آنجا که اینگونه کاوشگری هنری در دانشگاه و مدرسه مورد غفلت واقع شده ما یک عقب ماندگی تاریخی هنری داریم و نیاز جامعه است. رشد سینما، زیبایی سیمای شهری، در گروه تقویت هنر است.

تمرین:

در این جلسه هدف پاسخ به این سوال است که چگونه می توان بین هنر و فبک ارتباط بر قرار کرد؟

با دو محرک نحوه انجام اجتماع پژوهشی/حلقه کندوکاو هنر مطرح و تمرین عملی انجام شد.

1. تمرین اول:محرک داستان سعدی

2. تمرین دوم: محرک عکس سالوادور دالی

در تمرین اول حکایت سعدی که توسط استاد بازسازی شده بود خوانده شد و به سوال هنر چیست پاسخ داده شد.

مراحل تشکیل اجتماع پژوهشی در حکایت گلستان:

1. گروه¬های دو نفره تشکیل شد.

2. هر گروه با گفتگو به سوال پاسخ دادند.

3. پاسخ هر گروه روی برد نوشته شد.

4. نظرات موافق و مخالف با هر سوال پرسیده شد. و استدلال مخالفان و موافقان بررسی شد.

5. یکی از مهارت های مهم در گفتگوی فبکی علاوه بر استدلال کردن گوش دادن است.

6. نکته: اگر کسی توضیح اضافه خواست بدهد باید از جمع اجازه بگیرد.

7. یکی از روش های رسیدن به جمعبندی این است که ببینیم در همه تعریف ها کدام مفهوم بیشتر از همه تکرار شده است. (در تعریف های هنر چیست؟ خلق کردنی زیبا مفهوم مشترک همه تعاریف بود).

8. نکته: وقتی با بچه ها کار میکنیم تشخص بخشی مهم است. کودک صاحب نظر است و می تواند مخالفت کند.

9. نکته: اگر همه موافق بودند و کسی مخالفت نکرد باید دلیل موافقت پرسیده شود. از طریق بهم زدن اتحاد موافقان گفتگو را ادامه می دهیم. (چه کسانی با دلیل موافقت فرد الف موافقند).







در تمرین دوم تحلیل نقاشی سالوادور دالی.



در تمرین دوم تحلیل نقاشی سالوادور دالی.

1. مراحل شکل گیری گفتگو در این تمرین به صورت زیر است:

2. در ابتدا هر چه در تصویر می بینید فهرست کنید.

3. گفتگو در مورد آنچه از نقاشی توصیف شده است.

4. در مرحله بعد گفتگو در مورد معنایی که هر کس از نقاشی برداشت می¬کند.

• نقاشی آشفتگی رو به من منتقل می کنه و تناقض

• طبیعتی که د رآن غلبه با هجوم مردانه است.

• پیشرفت تکنولوژی زن را به استثمار کشیده است.

• فضایی را نشان می دهد که طبیعت به واسه نگاه مردانه بلعیده می شود.

• تقابل زنانگی و مردانگی و حرف های بیهوده شکننده و بی انتها

• آهنگ زندگی چیزی نیست جز چرخش انرژی های مثبت و منفی

• الگوهای رایج جنسیتی را نشان می دهد

• پیشرفت مردان حتی به قیمت شکسته شدن عواطف زنان

• مرد خود را به زن با همه دارایی هایش عرضه می کند.

در پایان استاد خواستند به دو سوال پاسخ دهیم:

1. چه آموختید؟

2. چه احساسی دارید؟


1. مراحل شکل گیری گفتگو در این تمرین به صورت زیر است:

2. در ابتدا هر چه در تصویر می بینید فهرست کنید.

3. گفتگو در مورد آنچه از نقاشی توصیف شده است.

4. در مرحله بعد گفتگو در مورد معنایی که هر کس از نقاشی برداشت می¬کند.

• نقاشی آشفتگی رو به من منتقل می کنه و تناقض

• طبیعتی که د رآن غلبه با هجوم مردانه است.

• پیشرفت تکنولوژی زن را به استثمار کشیده است.

• فضایی را نشان می دهد که طبیعت به واسه نگاه مردانه بلعیده می شود.

• تقابل زنانگی و مردانگی و حرف های بیهوده شکننده و بی انتها

• آهنگ زندگی چیزی نیست جز چرخش انرژی های مثبت و منفی

• الگوهای رایج جنسیتی را نشان می دهد

• پیشرفت مردان حتی به قیمت شکسته شدن عواطف زنان

• مرد خود را به زن با همه دارایی هایش عرضه می کند.

در پایان استاد خواستند به دو سوال پاسخ دهیم:

1. چه آموختید؟

2. چه احساسی دارید؟
#فبک
#فبک_هنر
#یحیی_قائدی
#فلسفه_برای_کودکان
#p4c
#p4c_iran
#iran_p4c
#yahyaghaedi
کافه فلسفه۴۸
کرونا
یحیی قائدی
۵اسفند ۹۸
مقدمه:(این اولین کافه ای است مقدمه دارد)
کرونا/کرونا چینی زاده :یکی در برگه رایش نوشته بود سید کرونا چینی زاده.
یکی می گفت کرونا خیلی خر است. یکی می گفت نه! کرونا ماشین است.یکی هم به کرونا گفته بود اگر راست می گویی فلانی را بگیر‌،آنگاه کُرِ بوتی!(پسرباباتی)/ادبیات کرونایی.
تو:کافه ای که مقدمه داشته باشد دیگر کافه نیست
من:خب می تونی بگی که کرونا چون بی مقدمه آمد،کرونا نیست.
تو:کرونا بی مقدمه نیامد کار آمریکایی ها بود آنها آوردنش تا اقتصاد چین را فشل کنند
من:نه کرونا کار خریت و حماقت بود.
تو:دوباره پا کردی تو کفش(سم)من؟آخه کرونا با خر چه ارتباطی دارد من به این گندگی،خریت به این گندگی چه کاری با کرونایی دارد که یک میلیاردم یک خر هم نیست.
من: بدبختی همین است دیگر .خریت اینقدر گنده است که کسی باورش نمی شود کار او باشد
تو:در هر حال به من ربطی ندارد.شایدم کار خود چینی ها باشد.آنها می خواستند سرمایه گزاران و شرکت های بزرگ اروپایی امریکایی را از صحنه چین بیرون کنند. و بعد خود سهامشان را خریدند و تنها ایران که خیلی دلش می خواهد مدلی کوچکی از چین باشد،اگاه بود و با چین همکا ی کرد و با هواپیمای ماهان چینی های مانده رانده در اقصا نقاط جهان را به چین برگرداند و آدم بنی بشر را از چین آورد قم و اینطوری تو دهنی محکمی زد به امریکا.
من: تا حالا نمی دانستم خرها هم اهل شایعه باشند‌ و هم ضد و نقیص بگویند. خر تا بوده و نبوده صداقت داشته دروغ مال آدمهاست. سرانجام کرونا را چینی ها درست کردند یا امریکایی آوردند؟

تو:ببین برای من مهم نیست که کرونا را کی آورده ،اول باید نسبت من با کرونا را مشخص کنی.من قاطعانه هر گونه رابطه را با کرونا رد می کنم.
من:ببین من هم دلم نمی خواهد به خر خودم تهمت بزنم ولی اینقدر شواهد زیاد است که نمی توانم تو را تبرئه کنم.
تو:چه شواهدی آقا جان
من:اولین شاهد همین هواپیمایی ماهان است.
تو:شگفتا!از کی تا حالا هواپیما خر شد.
من:حرف تو حرف من نیار.
تو:گیر می دی ها؟چطور خر تو خر میشه اما حرف تو حرف نمیشه! خب این شاهدت که پوچ از آب در آمد ،دیگر چه شواهدی داری؟
من:یعنی تو شاهد حالیت می شود تو تا حالا یک بار حرف حساب قبول کردی‌.همه دنیا یک چیز می گویند و خر من چیز دیگر. از روزی که دچار تهوع شدی دیگر آدم نشدی.ولی برای ثبت در تاریخ می گویم.
تو:تاریخ عین من است و من عین تاریخم.
من:باز پریدی تو حرف!یعنی می خواهی بگویی تاریخ سرگذشت خریت آدم است
تو:دست کم در یک جا با تو موافقم.در این صورت تو منی من توام.
من:آمار یکی دیگر از شواهد است
تو:یعنی آمار هم خر است.واقعا درست نیست هرچه در جهان است را به من نسبت می دهی
من: اکنون یک جمله مشعشع به ذهنمان آمد:تو آینه تمام نمای جهانی!خریت آینه تمام نمای جهان است.
تو:یعنی رسما پیروزی مرا اعلام کردی!سر انجام آمار با من چه ربطی دارد؟
من:آخر نمی شود صبح اعلام کنی دو نفر مبتلا هستند و عصر همان دونفر فوت کنند.یا همه دنیا می گویند نسبت مبتلایان به مردگان دو تا سه درصد است ولی در ایران بیست در صد باشد
تو:چرا نمی شود؟
من:هیچ.من حرفم را پس می گیرم.ولی این امار ها سوراخ زیاد دار‌ند.
تو:اشکال ندارد.همه جهان نه از اتم بلکه از سوراخ درست شده است.
من:ربط این را دیگر نمی توان انکار کنی:دروغ.
تو:تنها‌چیزی که به خریت ربط ندارد دروغ است.خودت در بالا گفتی خرها هر چه باشند صادق اند.
من :پس این دروغ ها را نامش چه بگذاریم ؟
تو: خریت:انگار دروغ به نافشان بسته است‌
من:اکنون تو پیروزی مرا اعلام کردی!
#کافه_فلسفه
#philo_cafe
#یحیی_قائدی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر یحیی قائدی در نشست تخصصی نقد کتاب " مرگ مدرسه " در خانه اندیشمندان علوم انسانی
من فکر می کنم ما بازی خوردیم
ما گرفتار یک بازی هستیم و مدام دور خودمان می چرخیم می گوییم مدرسه این است آن است و چند سال درگیر چند مساله معلمان می شویم بعد یک چیزی را به نظرم ما باید فهم بکنیم.
ما در یک فضای ایدئولوژیک هستیم، باید این ایدئولوژی را فهم کنیم
امیدواری من این است که شروع کنیم به فهم این نکته که چقدر از ناکارآیی تربیت مدرسه ناشی از این فضایی است که در آن هستیم.

#یحیی_قائدی
#مرگ_مدرسه

@yahyaghaedi
کافه فلسفه ۴۹
یحیی قائدی
۷اسفند ۹۸
تو:بله بفرمایید
من:خیلی جالبه حالا دیگر بدون درخواست من آماده گفتگو می شوی!
تو:احساس خطر کردم.
من:نه.نباید اینگونه شود من مدت هاست،دکمه احساس خطر و آژیر خطر تو را خاموش کرده بودم
تو:تو می خواهی چیزی را گردن من بیندازی.من رسما اعلام می کنم آن هیچ ربطی به من ندارد.
من:نه .خواهش می کنم.حالا که نوبت من شد که همه چیز را گردن تو بیندازم تو باهوش شدی .تو کی تکامل یافتی که از آدمت جلو زدی .این آدم دو و نیم ملیون سال طول کشید تا این شود‌ تو چگونه ظرف چند سال از ادمت جلو زدی.
تو: می خواهی منو خر کنی و هر چیز را بیندازی گردن من
من:اری. اگر بتوانم چنین می کنم.تو برای همینی.خب حالا چه احساس خطری کردی؟
تو: اکنون دیگر پرید.یادم رفت.حافظه بلند مدت من دیگر کار نمی کند.
من:می خواهی کمکت کنم.بگویم که تو باید چه احساس خطری می کردی.؟
تو:تو همیشه روی خریت من حساب کردی.بگو.
من:حالا نمی دانم چگونه بگویم.می دانی یک شورشی ،یک انارشیستی در من زندانی است و من فکر می کنم آن همه اش کار توست.یعنی یک خرابکار.
تو:بهت نمیاد.
من:سپاس.چقدر خوب است که خر آدم،آدم را قبول داشته باشد.
تو:خب کار من همین است.ایفای نقش خر کردن تو.
من:بی شعور.
تو:درست است. تازگی ها تشخیص ات خیلی درست شده،انگار تازه کیت تشخیص را از خارج آورده اند.
من:مگر کرونا است که کیت تشخیص بخواهد.برای خریت کافی است دست در دماغت کنی.
تو:برای کرونا هم که کافی است پنبه را آغشته کنی به گل بنفشه و بگذاری در میانه نشینمنگاهت.
من:پس این کیت چیست که می گویی ؟
تو:هیچ حرفم را پس می گیرم‌.
من:احساس خطر می کنی هنوز یا نه؟
تو:بله.از همان بچگی که من چون کره خری در تو داشتم با تو رشد می کردم،از تو می ترسیدم.تو همیشه دلت می خواست همه چیز به هم بریزد.اگر باران می آمد تو دلت می خواست اینقدر بیاید که همه جا را سیل ببرد.اگر باران به خوبی و خوشی تمام می شد.تو اندوهگین می شدی. یادم هست در یک عروسی دو نفر رفتند زیر تراکتور و تو هیجانت خیلی بالا امده بود.خیلی ترسیدی بودی اما در عین حال برایت جالب بود‌.
من:ببین وقتی روایت کردن را به تو واگذار می کنند.خودت را مبرا می کنی.من تا حالا فکر می کردم همه‌این حس خرابکاری و انارشیتی کار خرم بوده و حالا تو می گویی که کار خودم بوده!
تو:خب خودت روایت کن.
من:باشد.ببین تو که در من داشتی رشد می کردی هیچ وقت دلت ارامش نمی خواست.مثلا دلت نمی خواست جنگ تمام شود.دلت می خواست هر روز حمله باشد.وقتی چند روزی می گذشت و جبهه ها ارام بود تو اندوهگین بودی و به من می گفتی چرا هیچ جا را بمب باران نکرده اند این چه جنگی است.نه تانکی زده اند نه هواپیمایی انداخته اند .نه جنگ تن ‌ به تنی، این هم شد جنگ. وقتی جنگ تمام شد دلت می خواست هر روز خدا یک جایی تظاهرات باشد وقتی تو ایران خبری نبود می خواستی یک جای جهان یه چیزی شده باشد.همیشه خدا سرت تو اخبار بود ببینی کجا ویران شده است.یادم هست وقتی برج های تجارت جهانی را منفجر کرده بودند تو داشتی چه کیفی می کردی.از این که در نقطه ای از جهان زندگی می کنی که همه طرفش جنگ و آشوب است خدا را شکر می کردی و بدتر از همه‌بسیار خوشحال بودی که صاحبی چون من داری که دارد با خریت تو حال می کند.یادم هست می گفتی چه صاحب خوبی دارم که حاضر نیست برود کشوری زندگی کند که خیلی آرام است مثل سوئد.دلت برای مردم ان کشور ها می سوخت و شگفت زده بودی که آنها چگونه از زندگی لذت می برند.
تو:یعنی همه اینها کار من بود و تو نقشی نداشتی!
من:حقیقتش نمی دانم.آدمها می گویند این کار خریت شان است خب.یعنی تو‌می گویی آدمها خیال پردازی می کنند یا قصه سرهم می کنند؟
تو: راستش را بخواهید من هم نمی دانم.شاید کمبود هیجان داشته باشند.شاید بخاطر تنهایی شان باشد.شاید کار انقلاب کشاوری باشد و یا اینکه به اندازه کافی در آنها دوپامین،اکسوتوسین و سروتونین ترشح نمی شود.پیش از انقلاب کشاورزی آدمها مدام دنبال شکار می دویدند و آدرنالین ترشح می کردند و یا وقتی دانه ای پیدا می کردند کلی تنهایی‌شان پر می شد اما حالا چی از صبح تا شب حتا به انداره یک اتم هم دوپامین ترشح نمی کنند.آدمها حالا حتا دستشویی هم دم دستشان هست . و دیگر نمی توانند با طی کردن مسافت دو کیلومتری تنهایی شان را پر کنند.
من:می دانی چیست؟
تو:نه
من:فکر می کنم تو و من دستمان در یک کاسه است.هر دو خرابکار و شورشی هستیم.و این خیلی وحشتناک است.دست کم یک طرف باید آدم‌باشد و یک طرف خر.تا یکی بتواند جلوی آن یکی را بگیرد و یا یکی بر یکی پیروز شود. وقتی هر دو در یک جبهه باشند.عواقب بدی دارد و یکی از آنها همین است که می خواهند دیگران را به جنگ هم بیندازد.ولی اگر آدم و خرش مدام با هم در جنگ باشند دیگر هیجانشان تکمیل است و وقت ندارند که بخواهند جهان در شورش باشد. ولی اگر خریت پیروز شود و یا آدمیت ،
در هر دو حالت جهان ساکن و سرد و ساکت است و این اصلا با روح جهان سازگار نیست.
تو:اینها را دیگر من نمی فهمم.خیلی از من توقع داری.اما من همواره طرفدار پیروزی خریت هستم.در آن صورت فرایند تکاملی من تکمیل می شود و من توانسته ام دی ان ای ام را در هر چیز پخش کنم. تازه فکر می کنم با پیروزی خریت هیجان هم تکمیل می شود چون هروز در جهان جایی دارد بگند کشیده می شود. در حالیکه که اگر ادمیت پیروز شود ، دیگر جهان جای زیبایی نیست.نه سیلی می آید ،نه پلی خراب می شود،نه کرونا جان کسی را می گیرد،نه جاده ها قاتل ادمها می شوند،نه کسی زیر دست و پا له می شود.نه هیجانی از سر احتکار ماسک درست می شود.نه کسی در خیابان تظاهرات می کند.اصلا به نظر تو در این صورت جهان جای زیبایی است؟
#کافه_فلسفه
#یحیی_قائدی
#philo_cafe
گزارش پیش جلسه ی اول:نگاهی اجمالی به کار فلسفه برای کودکان

کارگاه تربیت مربی فلسفه برای کودکان/ ویژه دانشجویان/29 بهمن 1398
دانشگاه خوارزمی پردیس کرج
تسهیلگر: یحیی قائدی
تهیه کننده گزارش اعظم حبیب پور

تسهیلگر در ابتدا کتاب های لازم برای مطالعه در مورد فلسفه برای کودکان را نام بردند.

پس از بیان کتاب ها زهرا پرسید آیافبک تنها آموزش مهارت یادگیری است و نه علم آموزی به کودکان؟در اینجا استاد پرده ای دیگر از نحوه ی کار فبک(مهارت گوش دادن و بیان کردن صحیح منظورنظر گوینده) را نشانمان دادند واز ما خواستند سوال زهرا را بیان کنیم و هر کس به زبان و ادراک خودش سوال اورا بیان کرد که تقریبا همه باهم متفاوت بود.

سپس استاد داستانی تحت عنوان پرسندوی 1 را با محوریت نام برایمان خواندند. پرسندوی 1 نماد انسان نخستین است در ابتدای جاده ی زندگی .و هنوز درگیر نامگذاری ها ومفهوم بخشی به جهان خارج می باشد.

"پرسندو داشت به راهش درجاده ادامه می داد.داشت به نامش فکر می کرد.که کلاغی از راه رسید و از او نشانی لانه اش را پرسید.پرسندو شگفت زده بود که چرا کلاغ نشانی لانه اش را از اومی پرسد ؟ همین که کلاغ پرپرزنان دورشد پرسندو به ادامه ی فکرش فکرکرد تا این که ناگهان روباهی از راه رسید.و فکرهایش را برهم زد و از پرسندو نشانی لانه ی کلاغ را پرسید.پرسندوهاج و واج مانده بود. او که هنوز داشت به نام خودش فکر می کرد و پاسخی برایش نداشت چرا بقیه مدام از او می پرسند. پرسندو حتی دیگر فراموش کرده بود که از کی در جاده بوده و از کی به جاده زده است و نخستین باری که به جاده زده کی بوده؟حالا انگار نوبت گنجشک بود که از او آدرس لانه و دانه را بپرسد پرسندو این بار داشت به راستی شگفت زده می شد گنجشک که گیجی و شگفتی را در چشم های پرسندو دیده بود سریع به پروازش ادامه داد پرسندو که مانده بود چرا همه همه چیز را از او می پرسند در حالی که او هنوز نمی دانست که کیست.یادست کم فکر می کرد که چیز زیادی نمی داند اوگاهی هم فکر می کرد که هیچ نمی داند به جز این که در جاده است پرسندو همان طور که داشت فکرمیکردکسی از دور اوراصداکرد وپرسندوهمان لحظه دانست که چرا همه همه از او می پرسند ."

استاد خواستند هر کسی در دفترش بنویسد با شنیدن این داستان چه پرسشی به ذهنش می آید.

استاد پرسش های دوستان را پای تخته نوشتند

فاطمه:چرا پرسندو از نامش خبرنداشت؟

امین:شما پرسندو هستید اینطور نیست؟

اعظم:دیگران از کجا می دانستند نام او پرسندواست؟

خاطره:چرا گنجشک و کلاغ آدرس خود را از پرسندو پرسیدند؟

اسماعیل:اگر نامش را نمی دانست چگونه متوجه شد که اوست؟

فاتح:چرا پرسش های پرسندو به خودش برمی گردد؟

زهرا:چرا تاکنون کسی پرسندو را صدانزده بود؟

عاطفه:پرسندو چگونه زبان حیوانات را متوجه می شود؟

سونیا:چقدر نام هر کس روی شخصیت او تاثیر دارد؟

سجاد:قضاوت و انتظارات آدم ها بر چه اساسی و چگونه شکل می گیرد؟

مونا:چرا پرسندو باید به خاطر اسم منتصب شده به او پاسخگوباشد؟

خاطره دوباره داستان راخواند.استاد فرمودند هر اجرای فلسفه برای کودکانی ای با یک محرک شروع می شوداستادخواستند طبق رای های دوستان از میان سوالات سوالهای مشابه را مشخص کنند.در این جا چالشی میان تشابه سوال مونا و سونیا اتفاق می افتد که معلوم می شود ما به حرف های همدیگر خوب گوش نمی دهیم.و یکی از تمرکزهای اساسی در فلسفه برای کودکان بهبودمهارت گوش دادن است.البته گوش دادن به نوع گفتن طرف مقابل هم مربوط می شودکه خوب و کوتاه و هم واضح حرف اصلی اش رابگوید.اینجا دوتکنیک کار شد یکی ادغام و یکی این که چطور باهم گوش بدهیم؟از سوالات رای گیری شد.سوال امین یک رای داشت که خودش داده بود.و استاد فرمودند در راه فلسفه ورزی ما ارام ارام می اموزیم اگر سوال ها و ادعاهای بهتری هست از ادعا یا سوال خود بگذریم..سوال سونیا رای بیشتری آورد

چقدر نام هر کس روی شخصیت او تاثیر دارد؟

از هر کس خواسته شد در قالب یک جمله پاسخش به آن سوال بنویسد.:

زهرا:نام هر کس روی قضاوت دیگران درباره آن شخص تاثیر دارد.(کسی تایید نکرد این جواب آن سوال است)

سونیا:نام هر کس خیلی روی شخصیتش تاثیر دارد.

مونا:تا شخص به وارسی خودش نپرداخته باشدنامش بسیار روی شخصیت او تاثیر دارد.

سجاد:نام هر کس در برخی موارد روی شخصیش تاثیردارد.

ارائه ی این موضوع تمرینی بود برای این که ما چطور گزاره های عامیانه را به گزاره های منطقی تبدیل کنیم.و بتوانیم جملات را تحلیل کنیم.

استاد: از مجموعه بحث ها می شود اینطور نتیجه گرفت که( یعنی شما می خواهید این را بگویید) : نام در برخی موارد روی شخصیت افراد تاثیر دارد.؟

اینجاست که عده ای می روند ثبت احوال تا نامشان را عوض کنند.و بعضی هم نامشان را خیلی دوست دارند.

موضوع این است که نام ها چقدر مارا تعریف می کنند؟چقدر سبب خیال ورزی ادم ها می شود؟وجالب است بگویم کل برنامه فلسفه برای کودکان
تمرین هایی برای نام ها در آن است. و کل تعلیم تربیت ما غافل از این است. و این داستانی که من خواندم نشان می دهد است که جهان با نام آغاز می شود.و موضوع دوم جاده است.که اسم فلسفه ی من است.عجیب من جاده را دوست دارم.

و کلاغ که نماد نشان دادن شیوه ی خاک سپاریست به قابیل.یاروباه یا گنجشک هر کدام نماد یک چیز هستند.....

استاد در ادامه حکایتی بازسازی شده به دست خودشان از سعدی خواندند و در نهایت کلاس با پرسش چه آموختید و چه احساسی دارید به پایان رسید.....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌از خود گذشتگی

انیمیشنی واقع گرایانه و دردناک در مورد کسانی که با از خود گذشتگی و تلاش فراوان و صرف عمر گرانمایه سعی می کنند تا باعث رشد و شکوفایی دانش بشری و خدمت به دیگر انسانها شوند ولی در کمال تاسف دانش آنها در خدمت سیستمهایی قرار میگیرد که تنها هدفشان سوء استفاده از علم در جهت کنترل مردم جامعه و به بردگی کشاندن آنان با انواع و اقسام ابزارهای نوین می‌باشد.

@yahyaghaedi
Forwarded from بهادر باقری
AUD-20200303-WA0031.m4a
4 MB
#سلام_بر_دانایی_۲

#فلسفه_برای_کودکان

"فلسفه برای کودکان"

آقای دکتر یحیی قائدی
دانشیار گروه فلسفه ی تعلیم و تربیت
دانشگاه خوارزمی

به درخواست دکتر بهادر باقری

کانال: "عشق انگار اختراع من است"

@bahadorbagheri1347

ارتباط با آقای دکتر قائدی:
Www.iranp4c.com
@yahyaghaedi :تلگرام
@yahyaghaedy :اینستاگرام
دکتر یحیی قائدی
#یحیی_قائدی #فلسفه_برای_کودکان #فبک #p4c @yahyaghaedi
مهم ترین ویژگی های کودکان چون فیلسوف در برنامه فلسفه برای کودکان چیست؟

شاید سوال رو به گونه ای دیگر باید پرسید:
مهمترین ویژگی های فیلسوف چیست؟
تا بعد ببینیم آیا کودکان چنین ویژگی های دارند؟

از نظر من دو ویژگی برای یک فیلسوف ممتاز است؛
اول پرسیدن و پرسشگری که از حیرت میاد و به عبارتی در حیرت مداوم بودن است.
و دوم کنجکاوی است.

و جالب این است که هر دو اینها رو به وضوح و به وفور در کودکان میشود دید.
کودکان همین که بتوانند کلمه ها یا جمله هایی ادا کنند ، می‌پرسند.
گاهی اوقات من از خودم می‌پرسم، آنها این پرسشگری را کجا آموخته اند؟ در کدام مدرسه آموخته اند؟
به همین دلیل گاهی مجاب می‌شوم که بگویم که پرسشگری در کودکان ذاتی است و از این رو فلسفی بودن ذاتی است.
کودکان از کنار هیچ چیز چون امور عادت شده بزرگسالی نمی‌گذرند!
کودکان از هر چیزی پرسش می‌کنند و همین خصلت در فیلسوفان هم هست.
بنابراین کودکانی که ما در برنامه فلسفه برای کودکان تصور می‌کنیم، کودکانی هستند چون فیلسوفان.
برنامه فلسفه برای کودکان در واقع می‌خواهد حفاظت کند از این خصلت های طبیعی فیلسوفی در کودکان.
ویژگی های بیشتری میشود بار کرد بر این دو ویژگی عمده:
اینکه فیلسوفان برای اندیشیدن؛ نابی و تازگی خودشان رو حفظ می‌کنند و کودکان نیز چنین اند.
کودکان تصمیم نمی‌گیرند عامدانه درباره چیزهایی نیاندیشند و به چیزهایی بیاندیشند و به اصطلاح به شدت تحت تأثیر عواطف خودشان نیستند.
کودکان در مورد هر چیزی می‌اندیشند؛
به عبارتی پیش داوری های منفی از پیش در مورد آنها شکل نگرفته است.
تنفر یکی از عوامل اصلی است که باعث میشود ما نتوانیم فکر کنیم و کودکان و فیلسوفان این را ندارند؛ و به همین خاطر کودکان بهتر می‌توانند بیاندیشند.
بنابراین تازگی، بدون پیش داوری و نو بودن از ویژگی های فیلسوفان و کودکان است.
به علاوه ما در برنامه فلسفه برای کودکان، کودکی را یک دوره ممتاز و منحصر به فرد و مستقل در نظر می‌آوریم و نمی‌خواهیم آن را صرفا دوره ای برای بزرگسالی تلقی کنیم؛ بلکه کودکی خودش کودکی است و باید از آن حفاظت کرد.
کودکانی که کودکی نکرده باشند؛ بزرگسالانِ سرحال و خوبی نیز نخواهند بود یا دست کم با دشواری مواجهه خواهند شد.


همراه همیشگی برنامه فلسفه برای کودکان
#یحیی_قائدی
#فلسفه_براي_كودكان
#فبک #p4c

@yahyaghaedi
کرونای فیلسوف: از کرونا چه پرسش هایی بر آمد؟
باز اندیشی های فلسفی و تربیتی
یحیی قائدی/گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی/16اسفند 98
چکیده: این یادداشت در سه بخش در پی آن است تا نشان دهد که پرسشهای فلسفی چگونه بر می آیند و چگونه دایمی اند و ارزش و اهمیت آنها چیست. در بخش نخست بیشتر به بر آمدن پرسش از دوگانه نطام سرمایه داری در مقابل کمونیست( شرقی / غربی) می پردازد. در بخش دوم به بر آمدن پرسش ها در ایران بویژه جدال بر سر کارایی و ناکارایی نطام سیاسی در ایران پرداخته می شود و در در بخش پایانی رخنه این این پرسش ها در وضعیت تربیتی ایران و ربط این این پرسش های تربیتی با پرسش های اخلاقی و سیاسی مورد باز اندیشی قرار می گیرد.
بخش نخست
برخی پرسش ها که به سبب بر آمدن کرونا و سپس گسترش اش در سراسر گیتی بروز کردند، همیشگی اند. پرسشها همیشگی فلسفی. اما اگر بخواهیم زمین بازی چین و ایران را در نظر آوریم و نخست از چین آغاز کنیم، نخستین پرسش دوگانه شرق و غرب و یا نظام سرمایه داری و کمونیستی است. پرسش شاید این باشد کدام نظام سیاسی برای اداره جهان اصلح تر است؟ این پرسش را می توان در فلسفه سیاسی مورد بررسی قرار داد که افلاطون و ارسطو از نخستین های فیلسوفی در پی اش بودند گرچه این دوگانه که اکنون بر سر آن مناقشه است ، نزدیکی زیادی به آنجه آنها گفته اند ندارد به جز اینکه نظام کمونیستی چینی آن بخش اش که هنوز کمونیست مانده و با نظام سرمایه داری غربی در نیامیخته( بخش های مرکزی چین) گونه ای باز نمایی ایدئولوژیک نگرش آرمانشهرگرایی است که به افلاطون نسبت داده می شود. این چیزی که اکنون چین بر آن استوار است همه زشتی های نطام سرمایه داری و همه بدی های نظام کمونیستی را با هم تلفیق کرده است. فرزند نامشروع نظام سرمایه داری با نظام کمونیستی. مدلی که هنوز به اندازه کافی در باره آن نظریه پردازی نشده است. گرچه نظریه انتقادی( مارکسیسم نو) همه توش و توانش را بکار گرفته و می گیرد تا نظام سرمایه داری را نقد کند و و نظریه پردازان دموکراسی غربی همه تلاششان را بعمل می آورند تا ناکارایی نطام کمونیستی( چینی) یا شبه آن( روسیه) یا باز مانده از آن( کوبا) را نشان دهند. اما برخی بر این باورند مدل چینی زمامداری چیزی است که جهان را بدجوری خواهد بلعید. در حالی که فلسفه ورزان سنتی فلسفه سیاست هنوز در کار نقد نطام سرمایه داری و یا نگران کردن جهان از وضعیت کمونیستی هستند. در هر حال پیش از آنکه کرونای فیلسوف پایش به ایرا ن باز شود، پاسخ ها به میزان شایسته بودن این نظامهای سیاسی بیشتر بر ارایه شواهدی از کارایی این دو نظام بود. شواهدی برای توجیه اعمال کنترل و سرکوب آزادی ها و حقوق بشر در نطام چینی و کنترل فضای مجازی چون اینکه این همه جمعیت را به جز از این راه نمی شود کنترل کرد و نیز شواهدی برای خباثت و زشتی نظام سرمایه داری مثل اینکه آنها منتطرند تا چین با کرونا فلج شود. ادامه در بخش دوم.

#یحیی_قائدی
#کرونا
#کرونای_فیلسوف
#yahyaghaedi
@yahyaghaedi