توريا
72 subscribers
409 photos
115 videos
18 files
131 links
توريا
Download Telegram
کارگاه داستان نویسی خلاق
مبتدی و پیشرفته، با رویکرد کهن الگوهای یونگ.
در روز جمعه ۲۶ آبان ماه درخدمت دوستان هستیم.

برای اطلاعات و مشاوره‌ی رایگان می‌توانید با شماره‌ی اعلام شده، تماس حاصل فرموده و یا با واتساپ همین شماره ارتباط برقرار فرمایید.
مدرس: #امیر_بهاج
شماره تماس: 09122768815
@amirbahhaj
#کلاس_داستان_نویسی
#کهن_الگوها
#یونگ
#ادبیات_فاخر
#امیر_بهاج
کارگاه داستان نویسی خلاق
مبتدی و پیشرفته، با رویکرد کهن الگوهای یونگ.
در این کارگاه جدا از آموزش سبک‌های نویسندگی و آشنایی با داستان‌های برتر هرسبک، با رویکرد روانشناختی روی نوشتن تمرکز خواهیم داشت و با کمک از کهن الگوها شخصیت‌های داستان را شکل می‌دهیم.

آدرس: خیابان مقدس اردبیلی، جنب پالادیوم، بین خیابان الف و پسیان، ساختمان ۱۰۰ طبقه ۴ واحد ۴۰۳
جهت هماهنگی و ثبت‌نام با شماره: 02122562000 تماس حاصل فرمایید.

#کلاس_داستان_نویسی
#کهن_الگوها
#یونگ
#ادبیات_فاخر
#امیر_بهاج
@dariaclinic.psy
@amirbahhaj
یاد گیسوی سیاهت بر شبم رنگی داد.
بوی دامان تو و باد و این دل من،
چشم من بارید بر این شبِ سرد.
در شبِ خفتۀ خاموش و تبدارِ تنم،
شمع یادت شبِ یلدای مرا روشن کرد.
#امیر_بهاج از کتاب #کوچه‌های_بی_چکاوک
#یلدا
#شعر_فاخر
#شب_چله
@amirbahhaj
گل‌هاي پیرهنم، روی آستينم دارن زرد مي‌شن، چندتا گلبرگ هم روی گل‌هاي سینه‌ام پژمردن و ريختن. تو كه بايد بدوني، باغبون كه نباشه گلها از دوري مي‌ميرن.
#امیر_بهاج از #کتاب #ای_آرزوی_آرزو
#داستان
@amirbahhaj
آسمان بازهم می‌بارید.
بر سر آن کوچه‌ي غم‌بار سکوت.
آسمان‌ خسته‌ي باران،
باد می‌گشت، سر هر پیچ گذر.
شاخه‌های بید
اشک می‌باریدند به حال من زار.
همه‌ي کوچه همان بود که بود.
تنها،
تو نبودی و صداي پايت
و این ناسزاوارترین همهمه در كوچ کبوترها بود.
امیر بهاج
از کتاب کوچه‌های بی‌چکاوک
@toriya77
باد، ضجه‌های مادران آرد به گوش
و رود، خون بی‌گناهان بر دوش تشريح می‌کند.
خواب وجدان و خواب چشمانِ غرقه‌به‌خون،
اين چه خوابيی‌ست كه گويی
هيچ صبحی،
صبح بيداری نيست؟
#امیر_بهاج
از کتاب #کوچه‌های_بی_چکاوک
@toriya77
آفتاب،
نفس ببریده، خسته، باز می‌تابد.
بی‌رحم، می‌کشاند خویش بر این سینه دشت،
از بر آن ابر سیه،
تنها خاطرۀ گرم قلب تنهایم،
فرومی‌شویدش آن سست‌بنیاد، آن مست.
اشک از دست فراق
بر پای آن سرو بلند،
می‌فشاند این برف.
آفتاب،
از من مگیرش بی‌امان،
آن رد پای رفته‌اش بر روی برف.
#امیر_بهاج از کتاب#کوچه‌های_بی_چکاوک
#شعر_فاخر
#شعر_نو
@amirbahhaj
@toriya77
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استاد شهرام ناظری، میلادت شادباش.🌷
چکاوک من
آوازی بخوان،
هر نوایی که در دل داری،
نغمه ای کوچک حتی،
نغمه ای از یادهایی دور،
نه فقط آواز آزادی
که از بغضش گلویت به خون نشسته
برای دلی بخوان
که به یادی در سکوتی خفته است.
تو نخوانی و دلی نتپد
آزادی به چکارمان آید.
#امیر_بهاج
@toriya77
مانخواندیم و کتاب‌هایش را آب برد،
معلم شهر.
آن‌همه نخوانده‌هارا سیلاب
به فریاد زد و خواند
امیر یهاج، از کتاب پاییز های بی‌تو
@toriya77
بنفشه‌ها كه شكفتند به ناز باد بهار،
تازه‌تازه نشت‌اند،
برِ باغچه‌ها، ميانِ گلدان‌ها.
ارغوان و سوسن و سنبل
به دست كودكانه‌ي رؤیا،
برفتند كوچه به كوچه به ایوان‌ها.
بهار من اما،
هنوز نگذشته بر پنجره‌ام،
به طاقچه‌ام نروييده هنوز غنچه‌اي بر دلِ گلدانم.
طاقچه‌ی غم‌زده‌ام از پس پنجره‌ام
خيره، برگذراست.
آخر، با آمدنت
بنفشه می‌شکفد از پس هر قدمت.
از نفست، درگذر از برِ پنجره‌ام
روي طاقچه،
پس شيشه‌ي ترک‌خورده زغم،
بهار خواهد شد.

#امیر_بهاج از کتاب #پاییزهای_بی_تو
#بهار_آزادی
چمدانت پر بود
دلم تا همیشه خالی
آفتاب غم غروب رفتنت را تاب نیاورد
ناگاه،
تا ابد شب شد.
#امیر_بهاج از کتاب #پاییزهای_بی_تو
#تالاب_لاهیجان
@toriya77
درختان به نظاره
کلاغان به تفکر
جنگل به ناگریزی
که چه کرد تبر
باجوانه‌های کوچک پندار
همان که از نسل درخت بود
#امير_بهاج از کتاب #پاییزهای_بی_تو
#شعر_فاخر #شعر_نو
@toriya77
باز، سویی، گوشه‌ای، جایی شاید،
دست بر زلف کشیدی انگار،
بوی زلفت را باد، آورد و برفت.
این بادِ مجنونِ سبک‌بال، فسون کرد دلم.
نفسم مانده به آهی، به پاییزِ غمت،
رفت از دست دلم،
رفت از دست دلم.
در بر اندوهِ طوفانی یادت در باد،
دل من گم‌شده است.
#امیر_بهاج از کتاب #کوچه‌هاب_بی_چکاوک
@toriya77
لحظه‌های بی تو
هر دم در جان‌ودلم فرومی‌نشینند بی‌تاب
قلب من، پس هرلحظه‌ای، با هر تپشی،
می‌شمارد این بند بندِ زمان را که بی‌رمق،
بی تو، می‌گذرد.
در هر تپشی، ذکر نامت با هر نفسی بر جان من است.
تو که یادت همه در جان‌ودل و دیده و روحم جاریست،
آرام در دل‌وجانم تا همیشه تو بمان.
روی لالاییِ رامِ دلم، آرام، تنها تو بخواب.
می‌هراسم تنها،
خوابِ خوش ناز ترا،
تپش لحظه‌های تمنای این دل من
پریشان بکند.
#امیر_بهاج از کتاب #پاییزهای_بی_تو
#شعر_فاخر #شعر_نو
@toriya77
درختان جنگل به اذن تبر
بر خاک شدند
بر دشت بی درخت ناگاه
باران بارید،
شحنه‌ها هراسان به هر سو می‌دویدند.
چوبه‌های دار،
گل داده بودند به ناگاه.
#امير_بهاج ازکتاب #پاییزهای_بی_تو
@toriya77
بيتاب،
در چاه شدم
شايد ببويم پيراهنش.
رشته‌ها از هم بگسست.
چاه هم خشکیده بود، تاریک مانند چشمانم.
آستین پیراهنی به چشمان خشكيده‌ام
رد نوازش نکشید.
هیچ پیراهنی دیگر بوی او را نداد.
تا هميشه سوی چشمانم رفت.
#امير_بهاج از کتاب #پاییزهای_بی_تو
@toriya77
اقاقیا‌ها را کنار شمعدانی‌ها گذاشته‌ام.
گوشه دیگر اما
قاب‌ها، آینه‌ها
روبه‌رویشان کتابخانه‌ام را شمع روشنی می‌بخشد.‌
پرده‌ها را رنگ‌به‌رنگ می‌آويزم پُر چین.
فرش با طرح تُرنج.
میز با شمعدان‌هایش پُر از شمع.
اما
آن گوشه،
روی آن صندلی تنها،
جای خالی‌ات،
هنوز
از همه‌جا این خانه
زیباتر است.
#امیر_بهاج از #کتاب #پاییزهای_بی_تو
#شعر_فاخر
#شعر_نو
@@toriya77
ما به فراموشی بر زمین نشسته‌ایم.
#امیر_بهاج از #کتاب #دارم_هوای_عاشقی
#عرفان
@toriya77
تارها در تار و پیچ‌وتابی، به رنگ کهربایی
طره‌ات را باد می‌نوازد آشکار
آه از دستان فروهشته لرزان تمنای دلم،
وای از این باد لولی وش مست.
رشک بر باد ‌برد،
دست فروهشته لرزان تمنای دلم.
#امیر_بهاج از #کتاب #کوچه‌های_بی_چکاوک
#شعر_فاخر
@toriya77