🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
1.61K subscribers
6.57K photos
1.29K videos
68 files
6.55K links
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...

"عارف قزوینی"
Download Telegram
یکی از روزها که #ناصرالدين_شاه با معدودی از خواص در دیوانخانه بصحبت ایستاده بود ناگاه از لای درختها نظرش به #حاج_سیاح افتاد که کنار دیوار برای شرفیابی انتظار می برد. شاه بدیدن او سر را آهسته جنبانیده لحظه‌ای بفکر فرو شد آنگاه با اشاره دست او را پیش خواند. حاج سیاح باشتاب آهنگ حضور کرد و بنا بر سنت دیرین که آن زمان منسوخ شده بود هنوز فاصله‌ای بشاه مانده کفشها را از پا بیرون کرده با جوراب نزدیک آمد.
ناصرالدين‌شاه رو باو کرده گفت:
«از قراری که شنیده‌ام هم‌مسلکت #ملکم در روزنامهٔ #قانون مطالبی در مورد لزومِ دادنِ آزادی و برقراری آئینِ مشروطه در ایران نوشته. از قول من باو بنویس که باندازه تو و امثال تو عقل و شعور دارم، تواریخ و سیر هم خوانده‌ام و از اوضاع دنيا آگاهم، نیک می دانم که ترقی کامل مملکت بسته به آزادی است ولی دادن آزادی بمردم نادان و بی‌سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش تیغ در کف زنگی مست نهادن است و آرامش و امنیت کشور را بخطر انداختن.

👈 مخصوصاً باو بگو که این فضوليها را کنار بگذارد و مطمئن باشد روزی که تشخیص دهم مردم شایستگی داشتن حکومت مشروطه و لياقت استفاده از آزادی را دارند اگر لازم شود از تاج و تخت نیز میگذرم و مشروطه را به آنان ارزانی میدارم.»

آنگاه شاه رو بحاضران نموده اضافه کرد:
«مردم قبل از آزادی احتیاج به سواد و تربیت صحیح دارند. ترتیب این کار را در حدود امکانات داده‌ام و بلافاصله پس از برگذاری تشریفات «قرن» بیاری خداوند آنرا بمرحله‌ی اجرا خواهم گزارد.»

میرزا ملکم‌خان ارمنی ازپیشگامان اصلاحات ونوسازی سیاسی روزنامه قانون را در خارج بزبان فارسی منتشر می کرد. پس از وقایعی که ذکر آن در بالا گذشت سر بر فرمان ناصرالدین‌شاه نهاد و دیری نگذشت که بسمت سفیر ایران در انگلستان منصوب گردید و سالها بدین سمت باقی ماند.
حاج سیاح از اهالی محلات بودو با میرزا ملکم‌خان روابط دوستانه داشت. (معیرالممالک، ۱۳۶۱ : ۳۷)

مأخذ: 🔻
معیرالممالک، دوستعلی‌خان۱۳۶۱ یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین‌شاه. تهران: نشر تاریخ ایران.


t.me/tarikhdartarazoo 🏛
🔸 #میرزامحمدعلی_محلاتی ملقب به #حاج_سیاح ، پس از ۱۸ سال سیاحت دور دنیا، موقع برگشتن به ایران در زمان ناصرالدین شاه در بخشی از خاطراتش چنین می‌نویسد:

🔸 جماعت عمامه به سر همه جا را پر کرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده‌اند. کسی نمی‌داند کدام‌يک از آن‌ها فهم و سواد دارد و کدام ندارد.

🔸 همه نام شيخ و آخوند و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه می‌خواهند بکنند و جلوِ هرچه را که نمی‌خواهند بگيرند.

🔸 تکفير می‌کنند. معامله بهشت و جهنم می‌کنند. کسی جرات ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرق واشريعتا بلند می‌شود. به آن‌ها ايراد می‌گيری، می‌گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای.

🔸 به هيچ آخوند گردن گلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی #قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد می‌کنند...

👈 و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌ها کثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به‌غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است.

💥 آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و #نعش‌کشی است، وگرنه واجبات شرع متروک است.

منبع:
میرزامحمدعلی محلاتی
📕خاطرات حاج سیاح
صفحات ۱۶۴ - ۱۷۶ - ۱۷۷ و ۲۴۹

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
جمله بی تملق #حاج_سیاح به #ناصرالدین_شاه:

«یکی از تغییرات مهم دوران سلطنت قبله عالم، همین تنزل ارزش پول ملی است !

حاج سیاح نخستین ایرانی است که در دوران مدرن، جهان را حسابی گشته ، با بسیاری از بزرگان نیمه قرن ۱۹ مانند تزار روس، گاریبالدی، امپراطور بلژیک و رئیس جمهوری آمریکا دیدار و بحث کرده است.

بعد از ۲۰ سال كه به ايران بازگشته بود او را به حضور ناصرالدين شاه قاجار مي برند.

شاه از او می پرسد:
شنیدم بسیار جای دنیا را دیده ای؟
حالِ آنوقت ایران با الان تفاوت پیدا کرده است؟
يعنی در زمان سلطنت من چه تغييراتی ايجاد شده است؟

حاج سياح  هم بی تملق جواب داد:

یکی از تغییرات مهم در این چند سال (دوران قبله عالم) که خوب به چشم می خورد،تنزل ارزش پول است، پول در مملکت مثل خون است در بدن که زندگی مملکت با حرارت و دَوَران آن است، به این ترتیب که میبینم در اندک زمان،این مشت نقد ایران شکسته و سوخته و فنا میشود و اینکار عاقبت خوشی ندارد!.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
برای ما هم گریه کنید!!!

#میرزارضای_کرمانی سالها قبل از آنکه #ناصرالدین_شاه را به قتل برساند برای شکایت از ظلمی که به او شده بودبه تهران آمد در تهران نه تنها کسی به دادش نرسید بلکه نایب السلطنه #کامران_میرزا فرزند شاه او را به حبس انداخت و ۲۲ ماه در #زندان_قزوین و چندی هم در انبار شاهی با نهایت سختی محبوس بود.
#حاج_سیاح که مدتها در زندان قزوین همبند و همزنجیر میرزا رضا بود ضمن شرح شکنجه های زندان می نویسد:

"دهه محرم بود #سعدالسلطنه مجلس تعزیه دایر کرده بود. اطعام می نمود و صدای روضه خوان و گریه کنندگان به گوش ما می رسید. وقتی میرزا رضا را برای قضای حاجت بیرون بردند او به صدای بلند فریاد کرد ای کسانی که برای قضیه هزار و سیصد سال پیش گریه می کنید! برای ما گریه کنید که بی تقصیر ما را حبس و زنجیر کرده اند. عیال و اولاد ما از ما بی خبرند و احدی به دیدن ما نمی آید. باز لا اقل اسرای کربلا را دیدن می کردند و به آنها خرما و نان می دادند. آخر ما مسلمانیم ..."

#محمودحکیمی
📕هزارو یک حکایت تاریخی/ ج۳/ صص ۲۶۷ و۲۶۸
t.me/tarikhdartarazoo 🏛