#مهم_و_تاریخی..
#تا_انتها_مطالعه_کنید 👇👇
سخنان و ایده های محمد رضا شاه پهلوی در مورد ایران و کشورهای جهان ...
محمدرضا شاه :
این وضع که سیرهای جهانِ ثروتمندان، هر روز سیر تر بشوند،
و گرسنگان جهانِ فقیران، هر روز گرسنه تر، قابل ادامه نیست....
باید کشورهای صنعتی و توانگر، سرانجام درک کنند که عصر تحصیل درآمدهای
بی حساب از جیبِ مردم محروم و ستمزدۀ جهان سوم بسر آمده است....
باید کمربندها را محکمتر کنند، و فرزندان و خانواده های مرفه که در هر وعده غذا، بیش از احتیاج خود مصرف می کنند، بیش از اندازه و نیاز اتومبیل دارند، و خیلی چیزهای دیگر، و روش های خود خواهانۀ جهان صنعتی، بیشتر بیندیشند…
((مصاحبه با خبرنگاران بین المللی. تهران. 2 دی 1352))
محمدرضا شاه پهلوی :
«ما برای جبران زیانهایی که از بابت افزایش بهای نفت به کشورهای جهان سوم وارد می شود، به سهم خود به آنها کمک و یاری رسانده ایم.... مثلا ما به هند و پاکستان و مصر، هر کدام حدود یک میلیارد دلار کمک کرده ایم....
به سوریه 150 میلیون دلار و به سودان نیز همینطور...
البته ارقام دیگری هم هست که من فرصت نقل آنها را ندارم...
ما به تونس، سنگال، و کشورهای متعدد دیگری در آفریقا، یاری رسانده ایم.... این بار نوبت شماست که عمل کنید...
منظورم صندوق بین المللی پول است
((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه با روزنامه لوموند. 25 ژوئن 1974 ))
محمدرضا شاه پهلوی :
«واقعیت آزموده عصر ما این است که دمکراسی گرسنه ها، دمکراسی فقیرها، دمکراسی بیمارها، دمکراسی بی خانمان ها، دمکراسی بیسوادها،
حتی اگر با موازین فرمایشی مدعیان دفاع از دمکراسی تطابق داشته باشد، چیزی جز یک کاریکاتوری از دمکراسی بیش نیست…..»
«در ایران امروز، نه حکومتی بمفهوم واقعی آن وجود دارد، و نه دولتی....
آنچه امروز در ایران
می گذرد، یک جریان ضد انقلابی است بمنظور نابودی همۀ دستآوردهای ملی...
بجای آن تمدن بزرگ، که من برای مملکتم خواسته بودم، امروز ایران بجانب وحشت بزرگ می رود، و آنچه من در پایان این راه می بینم، متأسفانه، واقعیتی باز هم وحشت انگیزتر است، یعنی تبدیل ایران به “ایرانستان” »
((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه مطبوعاتی. مکزیک. 13 جون 1979))
محمدرضا شاه:
«در سال 1977 شرکت ملی نفت ایران، با درآمدی معادل 22 میلیارد دلار، مقام نخست را در میان 500 شرکت سودآور و درجۀ یک جهان بدست آورد و با فاصلۀ زیادی بر دو شرکت بزرگ نفتی جهان یعنی “اکسان” و “شل” پیشی جست...
شرکت ملی نفت ایران، تنها شرکت غیر غربی بود که توانست در صف ده شرکت اول جهان قرار بگیرد....
بدین سان، وعده یی که مدتی پیش از آن به ملتم داده بودم که شرکت ملی نفت ایران را بصورت بزرگترین شرکت جهان درآورم!!
بخود جامه عمل پوشید…»
((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ بتاریخ. 1359 ))
محمدرضا شاه :
«انتظار من این است که ایران در طول یک نسل، یکی از سربلندترین کشورهای جهان شود...
ایران تا سیزده سال دیگر، به سطح فعلی کشورهای اروپایی خواهد رسید و طی 25 سال آینده از آنها پیشی خواهد گرفت....
هدف نهایی من ایجاد یک ایران درجۀ یک است که در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد، و متکی به خویش زندگی کند. من هیچوقت رسیدن ایران را به بالاترین قله ها، امری غیر ممکن ندیده ام….»
((محمد رضا شاه پهلوی.
مصاحبه با تلویزیون اتریش. 25 دی 1353 ))
محمدرضا شاه :
«مهم این است که همه کشورهای خارجی اعم از آمریکا و دیگران بدانند؛ که اگر خواستار یک ایران در جه سه و یا درجه چهار هستند، ما، زیر بار چنین چیزی
نمی رویم...
ما حتی یک ایران درجه دو را نمی پذیریم و به چیزی کمتر از ایران درجه یک قانع نیستیم....
اگر آنها این را قبول داشته باشند، باید با ما بر مبنای همین طرز فکر عمل کنند، آنوقت ما برنامه ریزی های لازم را برای رسیدن به چنین جایگاهی دنبال می کنیم… آیالات متحده شاید برایش خیلی طبیعی تلقی کند که آلمان فدرال، بیش از هزار هواپیمای جنگی داشته باشد، در حالی که فضای هوایی این کشور در برابر فضای هوایی ایران یک به چهار هزار است و از سوی دیگر، خطری که آلمان را تهدید می کند، بسیار خردتر از خطری است که موجودیت ما را تهدید
می کند....
با این وجود، هنگامی که ما 160 فروند هواپیما سفارش داده ایم، مورد انتقاد قرار گرفته ایم که یک کشور درجه دو و سه، چه حقی دارد که این همه تسلیحات داشته باشد!؟
((مصاحبه محمد رضا شاه پهلوی با “کریستین ساینس مانیتور. 4 مارس 1978))
محمدرضا شاه :
«هر ملت حق دارد و باید به تمدنی پیشرفته دست یابد، و بویژه ما ایرانیان به چنان تمدنی باز گردیم....
این حقی است که قانون تکامل تاریخ به ما داده است، و هیچ نیرویی در جهان نیست که بتواند آنرا از ما سلب کند…. »
((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ به تاریخ. 1359))
#ادامه_دارد 👇👇
Join 👉 @tarikh_iran3
#تا_انتها_مطالعه_کنید 👇👇
سخنان و ایده های محمد رضا شاه پهلوی در مورد ایران و کشورهای جهان ...
محمدرضا شاه :
این وضع که سیرهای جهانِ ثروتمندان، هر روز سیر تر بشوند،
و گرسنگان جهانِ فقیران، هر روز گرسنه تر، قابل ادامه نیست....
باید کشورهای صنعتی و توانگر، سرانجام درک کنند که عصر تحصیل درآمدهای
بی حساب از جیبِ مردم محروم و ستمزدۀ جهان سوم بسر آمده است....
باید کمربندها را محکمتر کنند، و فرزندان و خانواده های مرفه که در هر وعده غذا، بیش از احتیاج خود مصرف می کنند، بیش از اندازه و نیاز اتومبیل دارند، و خیلی چیزهای دیگر، و روش های خود خواهانۀ جهان صنعتی، بیشتر بیندیشند…
((مصاحبه با خبرنگاران بین المللی. تهران. 2 دی 1352))
محمدرضا شاه پهلوی :
«ما برای جبران زیانهایی که از بابت افزایش بهای نفت به کشورهای جهان سوم وارد می شود، به سهم خود به آنها کمک و یاری رسانده ایم.... مثلا ما به هند و پاکستان و مصر، هر کدام حدود یک میلیارد دلار کمک کرده ایم....
به سوریه 150 میلیون دلار و به سودان نیز همینطور...
البته ارقام دیگری هم هست که من فرصت نقل آنها را ندارم...
ما به تونس، سنگال، و کشورهای متعدد دیگری در آفریقا، یاری رسانده ایم.... این بار نوبت شماست که عمل کنید...
منظورم صندوق بین المللی پول است
((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه با روزنامه لوموند. 25 ژوئن 1974 ))
محمدرضا شاه پهلوی :
«واقعیت آزموده عصر ما این است که دمکراسی گرسنه ها، دمکراسی فقیرها، دمکراسی بیمارها، دمکراسی بی خانمان ها، دمکراسی بیسوادها،
حتی اگر با موازین فرمایشی مدعیان دفاع از دمکراسی تطابق داشته باشد، چیزی جز یک کاریکاتوری از دمکراسی بیش نیست…..»
«در ایران امروز، نه حکومتی بمفهوم واقعی آن وجود دارد، و نه دولتی....
آنچه امروز در ایران
می گذرد، یک جریان ضد انقلابی است بمنظور نابودی همۀ دستآوردهای ملی...
بجای آن تمدن بزرگ، که من برای مملکتم خواسته بودم، امروز ایران بجانب وحشت بزرگ می رود، و آنچه من در پایان این راه می بینم، متأسفانه، واقعیتی باز هم وحشت انگیزتر است، یعنی تبدیل ایران به “ایرانستان” »
((محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه مطبوعاتی. مکزیک. 13 جون 1979))
محمدرضا شاه:
«در سال 1977 شرکت ملی نفت ایران، با درآمدی معادل 22 میلیارد دلار، مقام نخست را در میان 500 شرکت سودآور و درجۀ یک جهان بدست آورد و با فاصلۀ زیادی بر دو شرکت بزرگ نفتی جهان یعنی “اکسان” و “شل” پیشی جست...
شرکت ملی نفت ایران، تنها شرکت غیر غربی بود که توانست در صف ده شرکت اول جهان قرار بگیرد....
بدین سان، وعده یی که مدتی پیش از آن به ملتم داده بودم که شرکت ملی نفت ایران را بصورت بزرگترین شرکت جهان درآورم!!
بخود جامه عمل پوشید…»
((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ بتاریخ. 1359 ))
محمدرضا شاه :
«انتظار من این است که ایران در طول یک نسل، یکی از سربلندترین کشورهای جهان شود...
ایران تا سیزده سال دیگر، به سطح فعلی کشورهای اروپایی خواهد رسید و طی 25 سال آینده از آنها پیشی خواهد گرفت....
هدف نهایی من ایجاد یک ایران درجۀ یک است که در آن ملتی مرفه، سربلند، آزاد، و متکی به خویش زندگی کند. من هیچوقت رسیدن ایران را به بالاترین قله ها، امری غیر ممکن ندیده ام….»
((محمد رضا شاه پهلوی.
مصاحبه با تلویزیون اتریش. 25 دی 1353 ))
محمدرضا شاه :
«مهم این است که همه کشورهای خارجی اعم از آمریکا و دیگران بدانند؛ که اگر خواستار یک ایران در جه سه و یا درجه چهار هستند، ما، زیر بار چنین چیزی
نمی رویم...
ما حتی یک ایران درجه دو را نمی پذیریم و به چیزی کمتر از ایران درجه یک قانع نیستیم....
اگر آنها این را قبول داشته باشند، باید با ما بر مبنای همین طرز فکر عمل کنند، آنوقت ما برنامه ریزی های لازم را برای رسیدن به چنین جایگاهی دنبال می کنیم… آیالات متحده شاید برایش خیلی طبیعی تلقی کند که آلمان فدرال، بیش از هزار هواپیمای جنگی داشته باشد، در حالی که فضای هوایی این کشور در برابر فضای هوایی ایران یک به چهار هزار است و از سوی دیگر، خطری که آلمان را تهدید می کند، بسیار خردتر از خطری است که موجودیت ما را تهدید
می کند....
با این وجود، هنگامی که ما 160 فروند هواپیما سفارش داده ایم، مورد انتقاد قرار گرفته ایم که یک کشور درجه دو و سه، چه حقی دارد که این همه تسلیحات داشته باشد!؟
((مصاحبه محمد رضا شاه پهلوی با “کریستین ساینس مانیتور. 4 مارس 1978))
محمدرضا شاه :
«هر ملت حق دارد و باید به تمدنی پیشرفته دست یابد، و بویژه ما ایرانیان به چنان تمدنی باز گردیم....
این حقی است که قانون تکامل تاریخ به ما داده است، و هیچ نیرویی در جهان نیست که بتواند آنرا از ما سلب کند…. »
((محمد رضا شاه پهلوی.
پاسخ به تاریخ. 1359))
#ادامه_دارد 👇👇
Join 👉 @tarikh_iran3
📰 تاریخ ایران 📰
🔷لیست کانالهای عالی تلگرام کانال تحلیلی خبری اندیشه آزادی 👇 🆑 @andisheazady 🔴 مجله خبری آزاد نیوز👇👇👇 🏳 @azaadnews کانال دکتر علی شریعتی 👇👇 💠 @dr_alishariati کانال آیت الله هاشمی👇👇 ⏳ @hashemi_zendeast کانال دانش و آگاهی👇👇 ✳️ @mohammad_nari کانال طنز گل…
#بخش_اول..
استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِلِ پختهاست که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست.
بهتازگی بخشهایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شدهاست که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است.
نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست...
این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود.
نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست...
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبههای ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند.
در چنین متنهایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاهها، کاخها، برجوباروها، آبراههها و دیگر فعالیتهای عمومی را یادآور شدهاند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کردههایشان استفاده میکردند.
اشیائی که این متنها بر روی آنها نوشته میشدند در شالوده یا پایههای ساختمانهای یادبودی قرار میگرفتند،
به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند....
از اینرو، این اسناد با مجسمکردن و گهگاه با بیان گذشتهای دور و با اشاره و امید به آیندهای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان میدهند که امروزه به آن «تاریخ» میگویند....
آگاهیهایی که فرمانروایان برای انتقال به نسلهای بعد گزینش میکردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میانرودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز میکرد....
استوانهٔ گلی بُشکهمانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبههای سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته میشد...
این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گلنوشتههایی همچون متنهای شاهی بهکار میرفت که در پیِ بنا دفن میشدند. پیش از این نیز گلنوشتههایی با همین شکل در میانرودان ساخته شدهاند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شدهاست...
در حقیقت متن توسط کاهنان مردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبههای نوشتهشدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشتهشدهاست؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبههای میانرودان دارد و بهعنوان پیبنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازیهای کوروش در آنجا گذاشتهشدهاست....
نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشتههای باستانی میانرودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آنگاه که…» آغاز میشوند،
سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم...
استوانهٔ کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشدهٔ این موارد است....
از این نظر استوانهٔ کوروش با استوانههای نوشتهشدهٔ پادشاهان بابل نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی میکردند و در آنها متنها معمولاً در دو ستون موازی حول محیط یک دایره نقش میبستند، تفاوت دارد اما به استوانههای کهنتر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شدهبودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بودهباشد....
بهعقیدهٔ ماریو لیوِرانی تفسیر صحیح این متون نیازمند توجه به سیاق، اهداف و ادبیات نگارش چنین متونی است و مخاطب این استوانهها نیز خدایان و شاهان آینده هستند، بدین معنا که به خدایان اطمینان داده میشود که شاه رسالتی را که خدایان به او دادهاند، به نحو احسن انجام دادهاست، و شاهان آینده نیز راه و رسم حکومت و احترام به آثار شاهان پیشین را میآموزند...
#ادامه_دارد👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
استوانهٔ کوروش یا منشورِ کوروش لوحی از گِلِ پختهاست که در سال ۵۳۸ پیش از میلاد به فرمانِ کوروش بزرگ هخامنشی نگاشته شدهاست.
بهتازگی بخشهایی از نسخهٔ دیگری از متنِ استوانه بر روی دو قطعه لوحِ گِلی در مجموعهٔ بابِلیِ موزهٔ بریتانیا شناخته شدهاست که بازماندهٔ نسخهٔ بایگانی شدهٔ همین استوانه است.
نیمهٔ نخست این لوح از زبان رویدادنگارانِ بابلی و نیمهٔ پایانیِ آن، سخنان و دستورهای کورش بهزبان و خط میخی اکدی (بابلی نو) نوشته شدهاست...
این استوانه در سال ۱۲۵۸ خورشیدی/ ۱۸۷۹ میلادی در نیایشگاه اِسَگیله (معبد مردوک، خدای بزرگ بابلی) در شهرِ بابِلِ باستانی پیدا شده و در موزه بریتانیا در شهر لندن نگهداری میشود.
نامِ دبیر و نگارندهای که از متنِ استوانهٔ کوروش نسخه برداری کرده قیشتی مردوک بوده ولی نامِ دبیری که متنِ اصلی را نوشته، مشخص نیست...
دبیران بابِلی در نوشتن استوانهٔ کوروش، از سنت هزار سالهٔ کتیبههای ساختمانی سلطنتی آشوری و بابلی الهام گرفتند.
در چنین متنهایی، پادشاهان نه تنها ساخت و بازسازی پرستشگاهها، کاخها، برجوباروها، آبراههها و دیگر فعالیتهای عمومی را یادآور شدهاند، بلکه از این فرصت برای زنده نگاه داشتن نام، تبارنامه، القاب و صفات خود، پشتیبانی خدایان از فرمانروایی خویش و گاهی نیز برای اشاره به کردههایشان استفاده میکردند.
اشیائی که این متنها بر روی آنها نوشته میشدند در شالوده یا پایههای ساختمانهای یادبودی قرار میگرفتند،
به این امید که فرمانروایان بعدی و دبیرانشان، آنها را بیابند و شناسایی کنند و به آنها احترام بگذارند....
از اینرو، این اسناد با مجسمکردن و گهگاه با بیان گذشتهای دور و با اشاره و امید به آیندهای نامعلوم، نگاه باستانی به آن چیزی را نشان میدهند که امروزه به آن «تاریخ» میگویند....
آگاهیهایی که فرمانروایان برای انتقال به نسلهای بعد گزینش میکردند، دانش آیندگان دربارهٔ تاریخ میانرودان و برداشت تاریخی آنها را شکل میداد و محدود نیز میکرد....
استوانهٔ گلی بُشکهمانند کوروش، شبیه به اشیائی بود که از دوران فرمانروایی پادشاهان آشور نو و بابل نو، از سدهٔ هشتم پیش از میلاد بسیاری از کتیبههای سلطنتی بابلی بر روی آنها نوشته میشد...
این شکلِ خاص، در دوران بابل نو رایج بود و تنها برای گلنوشتههایی همچون متنهای شاهی بهکار میرفت که در پیِ بنا دفن میشدند. پیش از این نیز گلنوشتههایی با همین شکل در میانرودان ساخته شدهاند و استوانهٔ کوروش نیز در ادامهٔ همین سنت ساخته شدهاست...
در حقیقت متن توسط کاهنان مردوک با تقلیدی از متون کهن نئو-آشوری، به ویژه کتیبههای نوشتهشدهٔ آشوربانیپال در بابل، نوشتهشدهاست؛ بنابراین، استوانه ساختی به شیوهٔ معمول کتیبههای میانرودان دارد و بهعنوان پیبنا در دیوار بابل برای یادبود بازسازیهای کوروش در آنجا گذاشتهشدهاست....
نوشتههای باستانی روال بخصوصی دارند و روند نوشتن نوشتههای باستانی میانرودان چنین بود که معمولاً با ترکیب کلمهٔ «آنگاه که…» آغاز میشوند،
سپس گزارشی از اتفاقی میدهند و بعد در انتها میگویند به عنوان مثال بعد از این اتفاق من چنین کاری کردم...
استوانهٔ کوروش یکی از آخرین نمونههای شناختهشدهٔ این موارد است....
از این نظر استوانهٔ کوروش با استوانههای نوشتهشدهٔ پادشاهان بابل نو، که درست پیش از کوروش فرمانروایی میکردند و در آنها متنها معمولاً در دو ستون موازی حول محیط یک دایره نقش میبستند، تفاوت دارد اما به استوانههای کهنتر که به یادبود پادشاهان آشور نو ساخته شدهبودند، همانند است و این همانندی ممکن است آگاهانه بودهباشد....
بهعقیدهٔ ماریو لیوِرانی تفسیر صحیح این متون نیازمند توجه به سیاق، اهداف و ادبیات نگارش چنین متونی است و مخاطب این استوانهها نیز خدایان و شاهان آینده هستند، بدین معنا که به خدایان اطمینان داده میشود که شاه رسالتی را که خدایان به او دادهاند، به نحو احسن انجام دادهاست، و شاهان آینده نیز راه و رسم حکومت و احترام به آثار شاهان پیشین را میآموزند...
#ادامه_دارد👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
استوانه یا منشور حقوق بشر کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است...
سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد....
ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند....
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود....
پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است....
او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد....
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند...
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست...
حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کردهاست.
استوانهٔ کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهٔ موسوم به عَمران یافت شد...
بعدها مشخص شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، مشخص نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافت شدهاست، اما به نظر میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شدهباشد.... همین نکته و همچنین شکل استوانهای کتیبه نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک کتیبهٔ پیبنا، درون یک دیوار قرار داده شده بود...
هرمزد رسام در کتاب خود، این استوانه را «از مهمترین کشفیات دورانها» دانسته و نوشتهاست که یک استوانهٔ گلی شکسته در ویرانههای جیمجیما بهدست آورده و هنری راولینسون با خواندن آن دریافته که این کتیبه، متنی رسمی از تصرف بابل بهدست کوروش است....
وی همچنین از اینکه بخشی از استوانه شکسته و گمشده، ابراز تأسف کردهاست....
با اینکه رسام در سال ۱۸۹۷ میلادی در کتاب خویش محل کشف استوانه را جیمجیما ذکر کردهاست، اما پیش از آن در سال ۱۸۷۹ میلادی، یعنی در همان سالی که استوانه را پیدا کرد، در نامهای به ساموئل برچ، سرپرست بخش عتیقات موزهٔ بریتانیا، محل کشف استوانه را عَمران نوشتهاست....
البته این اختلاف مشکل چندانی ایجاد نمیکند، چرا که در نقشههای آنزمان، جیمجیما همان بخش جنوبی تپهٔ عَمران است اما هنوز مشخص نیست که تا کدام بخش از تپه را جیمجیما میدانستهاند....
روستای جیمجیما و منطقهای که بهنام جیمجیما نامیده میشد، در جایی قرار داشتند که بخشی از دیوار ایمگور-اِنلیل، یکی از دیوارهای درونی بابل نیز به آنجا میرسیدهاست....
این همان دیواری است که کوروش در متن استوانه از بازسازی آن سخن گفتهاست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که چون در متن کتیبه از بازسازی دیوار ایمگور-اِنلیل صحبت شده، استوانه میباید مربوط به همین دیوار باشد...
اما از آنجا که محل دقیق دیواری که استوانه در آن بهدستآمده هنوز بهدرستی مشخص نشده، بنابراین هنوز با اطمینان نمیتوان گفت که کاوشگران گروه رسام، این استوانه را درون چه دیواری یافتهاند....
اما آنچه بهخوبی مشخص است، این است که استوانه درون دیواری در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما بهدست آمدهاست....
پاول-ریچارد برگر در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعهای گلی در مجموعهٔ الواح دانشگاه ییل پیدا کرد و دریافت که این قطعه به استوانهٔ کوروش تعلق دارد...
این قطعهٔ کوچک که در اثر شکستگی از انتهای استوانه جدا شده، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ از متن کتیبه را دربردارد؛ قطعهٔ مذکور مسلماً در همان محل معبد مردوک پیدا شدهبود، که بهدست عتیقهفروشان در بازار فروختهشد و سرانجام در میان مجموعهٔ ریس (J. B Ries) به دانشگاه ییل رسید....
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است...
سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد....
ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند....
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود....
پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است....
او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد....
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند...
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست...
حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کردهاست.
استوانهٔ کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهٔ موسوم به عَمران یافت شد...
بعدها مشخص شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، مشخص نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافت شدهاست، اما به نظر میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شدهباشد.... همین نکته و همچنین شکل استوانهای کتیبه نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک کتیبهٔ پیبنا، درون یک دیوار قرار داده شده بود...
هرمزد رسام در کتاب خود، این استوانه را «از مهمترین کشفیات دورانها» دانسته و نوشتهاست که یک استوانهٔ گلی شکسته در ویرانههای جیمجیما بهدست آورده و هنری راولینسون با خواندن آن دریافته که این کتیبه، متنی رسمی از تصرف بابل بهدست کوروش است....
وی همچنین از اینکه بخشی از استوانه شکسته و گمشده، ابراز تأسف کردهاست....
با اینکه رسام در سال ۱۸۹۷ میلادی در کتاب خویش محل کشف استوانه را جیمجیما ذکر کردهاست، اما پیش از آن در سال ۱۸۷۹ میلادی، یعنی در همان سالی که استوانه را پیدا کرد، در نامهای به ساموئل برچ، سرپرست بخش عتیقات موزهٔ بریتانیا، محل کشف استوانه را عَمران نوشتهاست....
البته این اختلاف مشکل چندانی ایجاد نمیکند، چرا که در نقشههای آنزمان، جیمجیما همان بخش جنوبی تپهٔ عَمران است اما هنوز مشخص نیست که تا کدام بخش از تپه را جیمجیما میدانستهاند....
روستای جیمجیما و منطقهای که بهنام جیمجیما نامیده میشد، در جایی قرار داشتند که بخشی از دیوار ایمگور-اِنلیل، یکی از دیوارهای درونی بابل نیز به آنجا میرسیدهاست....
این همان دیواری است که کوروش در متن استوانه از بازسازی آن سخن گفتهاست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که چون در متن کتیبه از بازسازی دیوار ایمگور-اِنلیل صحبت شده، استوانه میباید مربوط به همین دیوار باشد...
اما از آنجا که محل دقیق دیواری که استوانه در آن بهدستآمده هنوز بهدرستی مشخص نشده، بنابراین هنوز با اطمینان نمیتوان گفت که کاوشگران گروه رسام، این استوانه را درون چه دیواری یافتهاند....
اما آنچه بهخوبی مشخص است، این است که استوانه درون دیواری در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما بهدست آمدهاست....
پاول-ریچارد برگر در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعهای گلی در مجموعهٔ الواح دانشگاه ییل پیدا کرد و دریافت که این قطعه به استوانهٔ کوروش تعلق دارد...
این قطعهٔ کوچک که در اثر شکستگی از انتهای استوانه جدا شده، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ از متن کتیبه را دربردارد؛ قطعهٔ مذکور مسلماً در همان محل معبد مردوک پیدا شدهبود، که بهدست عتیقهفروشان در بازار فروختهشد و سرانجام در میان مجموعهٔ ریس (J. B Ries) به دانشگاه ییل رسید....
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه ی متن منشور کوروش بزرگ....
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه ی متن منشور کوروش بزرگ....
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
Forwarded from دانش و آگاهی (محمد ناری)
ترجمه ی متن منشور کوروش بزرگ....
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه ی متن منشور کوروش بزرگ....
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_اول..
خط ۱. آن هنگام که مَـردوخ، پادشاه آسمانها و زمین ... دشمنانش را ویران میکند... «کوروش» (در متن بابلی: «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بابـِل» (با - بی - لیم)، شاه «سومر» (شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد» (اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط ۲. ... همه جهان.
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه» (اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور» (او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط ۶. او پیشکشیهای ناپاک ... آیینهایی که شایسته آنان نبود ... هر روز یاوهسرایی میکرد.
خط ۷. او کارهای پیشکشیهای روزمره به خدایان را مانع شد. او با مقررات نامناسب در زندگی مردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مردوخ» (اَمَـر -اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط ۸ او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «انلیل» خشمگین شد و از آن سرزمین ... دیگر ایزدان که با او زندگی میکردند نیز پرستشگاهها را ترک کردند.
خط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهشان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوخ خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوخ به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مَـردوخ به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کوروش» پادشاه «اَنـْشان» (اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی» (کو-تی-ای) را به فرمانبرداری کوروش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد» (اوم - مان مَـن - دَه) را. کوروش با هر «سیاه سر» (انسان) دادگرانه رفتار کرد.
خط ۱۴. کوروش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مَـردوخ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و پندار نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کوروش را برانگیخت تا راه بابـِل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمیداشت.
خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگافزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مَـردوخ مقدر کرد تا کوروش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابـِل وارد شود. او بابـِل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبونعید» (نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کوروش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابـِل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط۲۰. منم «کوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
خط ۲۱. پسر «کمبوجیه» (کـَ-اَم-بو-زی-یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نوه «کوروش» (یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان، نبیره «چیشپیش» (شی-ایش-بی-ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنـْشان.
خط ۲۲. از دودمانی که همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بعل» (بـِ-لو) و «نابو» (نـَ-بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابـِل شدم.
خط ۲۳. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابـِل بر تخت شهریاری نشستم. مردوخ دلهای پاک مردم بابـِل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3