استوانه یا منشور حقوق بشر کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است...
سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد....
ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند....
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود....
پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است....
او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد....
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند...
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست...
حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کردهاست.
استوانهٔ کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهٔ موسوم به عَمران یافت شد...
بعدها مشخص شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، مشخص نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافت شدهاست، اما به نظر میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شدهباشد.... همین نکته و همچنین شکل استوانهای کتیبه نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک کتیبهٔ پیبنا، درون یک دیوار قرار داده شده بود...
هرمزد رسام در کتاب خود، این استوانه را «از مهمترین کشفیات دورانها» دانسته و نوشتهاست که یک استوانهٔ گلی شکسته در ویرانههای جیمجیما بهدست آورده و هنری راولینسون با خواندن آن دریافته که این کتیبه، متنی رسمی از تصرف بابل بهدست کوروش است....
وی همچنین از اینکه بخشی از استوانه شکسته و گمشده، ابراز تأسف کردهاست....
با اینکه رسام در سال ۱۸۹۷ میلادی در کتاب خویش محل کشف استوانه را جیمجیما ذکر کردهاست، اما پیش از آن در سال ۱۸۷۹ میلادی، یعنی در همان سالی که استوانه را پیدا کرد، در نامهای به ساموئل برچ، سرپرست بخش عتیقات موزهٔ بریتانیا، محل کشف استوانه را عَمران نوشتهاست....
البته این اختلاف مشکل چندانی ایجاد نمیکند، چرا که در نقشههای آنزمان، جیمجیما همان بخش جنوبی تپهٔ عَمران است اما هنوز مشخص نیست که تا کدام بخش از تپه را جیمجیما میدانستهاند....
روستای جیمجیما و منطقهای که بهنام جیمجیما نامیده میشد، در جایی قرار داشتند که بخشی از دیوار ایمگور-اِنلیل، یکی از دیوارهای درونی بابل نیز به آنجا میرسیدهاست....
این همان دیواری است که کوروش در متن استوانه از بازسازی آن سخن گفتهاست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که چون در متن کتیبه از بازسازی دیوار ایمگور-اِنلیل صحبت شده، استوانه میباید مربوط به همین دیوار باشد...
اما از آنجا که محل دقیق دیواری که استوانه در آن بهدستآمده هنوز بهدرستی مشخص نشده، بنابراین هنوز با اطمینان نمیتوان گفت که کاوشگران گروه رسام، این استوانه را درون چه دیواری یافتهاند....
اما آنچه بهخوبی مشخص است، این است که استوانه درون دیواری در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما بهدست آمدهاست....
پاول-ریچارد برگر در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعهای گلی در مجموعهٔ الواح دانشگاه ییل پیدا کرد و دریافت که این قطعه به استوانهٔ کوروش تعلق دارد...
این قطعهٔ کوچک که در اثر شکستگی از انتهای استوانه جدا شده، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ از متن کتیبه را دربردارد؛ قطعهٔ مذکور مسلماً در همان محل معبد مردوک پیدا شدهبود، که بهدست عتیقهفروشان در بازار فروختهشد و سرانجام در میان مجموعهٔ ریس (J. B Ries) به دانشگاه ییل رسید....
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
پس از کشف استوانه و انتقال آن به موزهٔ بریتانیا، در سال ۱۸۸۰ میلادی تئوفیلوس پینچز نخستین نسخهبرداری از متن را انجام داد و دریافت این استوانه متعلق به کوروش هخامنشی است و بخشی هم از زبان خود اوست و مربوط به فتح بابل است...
سپس هنری راولینسون براساس این نسخهبرداری، در همان سال برای اولین بار متن استوانهٔ کوروش را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و در نشریهٔ انجمن سلطنتی آسیایی منتشر کرد....
ابرهارد شرادر نیز در سال ۱۸۹۰ میلادی ترجمهای از این استوانه را انجام داد. در اوایل سدهٔ بیستم میلادی، فرانتس هاینریش وایسباخ حرفنویسی و ترجمهٔ آن را در سال ۱۹۱۱ میلادی، بههمراه دیگر نوشتههای شاهان هخامنشی به چاپ رسانید. پس از وی نیز کسان دیگری همچون لئو اوپنهایم، ویلهلم آیلرز و هانشپتر شاودیگ به ترجمهٔ این استوانه دست یازیدند....
در سال ۱۹۷۵ میلادی، پاول ریچارد-برگر، استاد پیشین دانشگاه مونستر نخستین کسی بود که سطر ۳۶ گلنوشته را خواند زیرا که تا آن زمان بهدلیل آسیبدیدگی متن خوانده نشده بود....
پژوهشهای وی نشان داده بود که قطعهٔ گلنوشتهای استوانهای موجود در دانشگاه ییل، که پیشتر گمان برده میشد متعلق به نبونایید باشد، بخشی از استوانهٔ کوروش است....
او متن استوانه را با توجه به قطعهٔ جدید، حرفنویسی و ترجمه کرد و پیشنهادهایی برای بازسازی برخی از افتادگیها بهزبان آلمانی منتشر کرد....
آخرین ترجمهها از استوانهٔ کوروش را میکالووسکی و ایروینگ فینکل انجام دادهاند...
در ایران این استوانه برای نخستینبار توسط عبدالمجید ارفعی، از اکدی به فارسی ترجمه شد و بهتازگی نیز شاهرخ رزمجو ترجمهٔ نوینی از آن را براساس یافتههای تازه منتشر کردهاست...
حسین بادامچی نیز ترجمهای از اصل اکدی به فارسی از این استوانه منتشر کردهاست.
استوانهٔ کوروش در ماه مارس ۱۸۷۹ میلادی (برابر با اسفند-فروردین ۱۲۵۷/۸ خورشیدی) توسط هرمزد رسام در جریان کاوشهای او در بابِل، بر تپهٔ موسوم به عَمران یافت شد...
بعدها مشخص شد که شمال این تپه، محل پرستشگاه اِسگیلَ است، اما چون در آن زمان این پرستشگاه در زیر خاک مدفون بود، مشخص نیست که استوانه در چه فاصلهای از این پرستشگاه یافت شدهاست، اما به نظر میرسد که استوانه در میان یک دیوار بزرگ در جنوب عَمران یافته شدهباشد.... همین نکته و همچنین شکل استوانهای کتیبه نشان میدهد که این استوانه بهعنوان یک کتیبهٔ پیبنا، درون یک دیوار قرار داده شده بود...
هرمزد رسام در کتاب خود، این استوانه را «از مهمترین کشفیات دورانها» دانسته و نوشتهاست که یک استوانهٔ گلی شکسته در ویرانههای جیمجیما بهدست آورده و هنری راولینسون با خواندن آن دریافته که این کتیبه، متنی رسمی از تصرف بابل بهدست کوروش است....
وی همچنین از اینکه بخشی از استوانه شکسته و گمشده، ابراز تأسف کردهاست....
با اینکه رسام در سال ۱۸۹۷ میلادی در کتاب خویش محل کشف استوانه را جیمجیما ذکر کردهاست، اما پیش از آن در سال ۱۸۷۹ میلادی، یعنی در همان سالی که استوانه را پیدا کرد، در نامهای به ساموئل برچ، سرپرست بخش عتیقات موزهٔ بریتانیا، محل کشف استوانه را عَمران نوشتهاست....
البته این اختلاف مشکل چندانی ایجاد نمیکند، چرا که در نقشههای آنزمان، جیمجیما همان بخش جنوبی تپهٔ عَمران است اما هنوز مشخص نیست که تا کدام بخش از تپه را جیمجیما میدانستهاند....
روستای جیمجیما و منطقهای که بهنام جیمجیما نامیده میشد، در جایی قرار داشتند که بخشی از دیوار ایمگور-اِنلیل، یکی از دیوارهای درونی بابل نیز به آنجا میرسیدهاست....
این همان دیواری است که کوروش در متن استوانه از بازسازی آن سخن گفتهاست. برخی از پژوهشگران بر این باورند که چون در متن کتیبه از بازسازی دیوار ایمگور-اِنلیل صحبت شده، استوانه میباید مربوط به همین دیوار باشد...
اما از آنجا که محل دقیق دیواری که استوانه در آن بهدستآمده هنوز بهدرستی مشخص نشده، بنابراین هنوز با اطمینان نمیتوان گفت که کاوشگران گروه رسام، این استوانه را درون چه دیواری یافتهاند....
اما آنچه بهخوبی مشخص است، این است که استوانه درون دیواری در جنوب تپهٔ عَمران و نزدیک روستای جیمجیما بهدست آمدهاست....
پاول-ریچارد برگر در سال ۱۹۷۰ میلادی قطعهای گلی در مجموعهٔ الواح دانشگاه ییل پیدا کرد و دریافت که این قطعه به استوانهٔ کوروش تعلق دارد...
این قطعهٔ کوچک که در اثر شکستگی از انتهای استوانه جدا شده، سطرهای ۳۶ تا ۴۵ از متن کتیبه را دربردارد؛ قطعهٔ مذکور مسلماً در همان محل معبد مردوک پیدا شدهبود، که بهدست عتیقهفروشان در بازار فروختهشد و سرانجام در میان مجموعهٔ ریس (J. B Ries) به دانشگاه ییل رسید....
#ادامه_دارد 👇👇
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه متن منشور کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه متن منشور کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
Forwarded from دانش و آگاهی (محمد ناری)
ترجمه متن منشور کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
ترجمه متن منشور کوروش بزرگ...
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3
#بخش_دوم...
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابـِل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. در پی بهبود وضع داخلی بابـِل بودم ... نبونعید، بر دوش مردم درمانده بابـِل یوغی نهاده بود که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. از بند رهایشان کردم و به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوخ از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کوروش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مردوخ همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشستهاند.
خط ۲۹. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «اموری» (اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط ۳۰. مرا خراج گذاردند و در بابـِل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشور» (اَش-شور) و «شوش» (شو-شَن)
خط ۳۱. من شهرهای «آگادِه» (اَ-گـَ-دِه)، «اِشنونا» (اِش-نو-نَک)، «زَمبان» (زَ-اَم-بـَ-اَن)، «مِتورنو» (مـِ-تور-نو)، «دیر» (دِ-ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله» (ای-دیک-لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۳. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونعید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابـِل آورده بود؛ به خشنودی مَـردوخ به شادی و خرمی.
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَـردوخ بگویند: «به کوروش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانیدار.»
خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابـِل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم...
خط ۳۷. ... غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران...
خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابـِل بنام «ایمگور-اِنلیل» (ایم-گور-اِن-لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰ ... که هیچیک از شاهان پیشین (کار ساخت دیوار را) با بردگانِ به بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند...
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب سِدر و روکشی از مفرغ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال» (آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه!
⏳ تاریخ ایران
Join 👉 @tarikh_iran3