بهسوی تمدن نوین اسلامی
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستادهایم* (بخش دوم) ✍️ محمد میلانی #یادداشت_منتخب #درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما 🔸یک توهم ماندگار …
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستادهایم* (بخش سوم)
✍ محمد میلانی
#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما
🔸اشتباه تاریخی
از این قرنی که در آن هستیم، وقتی پا به عقب میگذاریم، شناخت ما از مدرنیته اگر چه بیمحتوا نیست اما نوع آن، به اندازه حجم مواجهات ما در قرنی که درآن هستیم، به هیچ عنوان پرمحتواتر نیست. اما هنوز شاخصهها و ارجحیت شناخت از برای غربیهاست و هنوز آنها هستند که مشغول شناختن همه جانبه از ما هستند. از فعالیتهای #گوبینو، متفکر و #شرق_شناس برجسته گرفته تا #تأملات جهانگردان و تاجران غربی؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا این حجم تفاخر تعفنآمیز تحصیل #آقازادهها در غرب، همه نشان از سنگینی کفه ترازو به آن سمت است. اما یک تفاوت اساسی در این نوع شناخت وجود دارد و آن شناختی است که میخواهد سیطره حضور خود را هم پایدار نگه دارد و هم بر کیفیت آن به نحو مطلوب و مستحکم مهر تأیید بزند. از قضا اینچنین نیز شد.
🔸تنها زمانی نیازهای جدی به داشتن آنچه که غرب داشت در ما به یک ضرورت بدل شد که نیازمند تشکیلات نظامی پیشرفته آنها بودیم و بعدها شکل و ساختاری علم و دانش آنها بود که درست همپای افسونزدگی #شاهان_قاجار، در توجه #امیرکبیر به کیفیت و بهره جوییهای علمی نوین، تبدیل به یک ضرورت جدی شد. دارالفنون اگرچه نمونه مثالی موَجّه در این خصوص است، اما نباید فراموش کرد که #غربزدگی تمام عیار برخی از شاهزادگان و وابستگان دربار به #فرنگ و جاذبههایش به اندازه تأمل برخی از #منورالفکران همان دورهها میتواند پراهمیت باشد. اکنون که در این مقطع زمانی تحلیلگر اوضاع و شرایط آن روزهای ایران هستیم، خوب میفهمیم که هنوز مدرنیت غربی برای ما سوژه یا نمود است. شکلی ملموس از چیستی و نحوه زندگی است. درک عیان از غرب چنان در این ایام به عنوان بت ذهنی ما ایرانیها شکل گرفت که اثراتش تا به همین امروز و آینده شناخت ما از غرب مستدام خواهد بود.
🔸اما همین مسئله نیز عیان است. یعنی به معنای واقعی کلمه هم در بحران هویت ما تأثیر داشت، هم به بنیانهای شناخت فلسفی و اجتماعی ما ورود کرد و هم تشعشعاتش زندگی امروزی ما را مورد نوازش قرار داد و صد البته که جهانبینی ما را نیز به نحو دیگری تغییر داد. این #بت_ذهنی که اینگونه عیان از آن میگویم مقوله غیرقابل فهم یا فرضیهای ثقیل و دیرفهم نیست. به معنای بسیار ساده که باب درک همگان باشد، شناخت صوری ما از غرب است. یعنی ما غرب را هیچگاه مفهوم ندیدهایم. غرب برای ما به تعبیری دیدار از یک خیابان بوده و نه کوچه پس کوچهها، کیفیت معماری ساختمانها و نحوه تردد خودروها در آن خیابان. یعنی غرب از برای ما یا بحران بوده است، یا معضل بوده است، یا کعبه آمال و یا رقیب و حریفی که به زوال و واژگون شدنش در گوشهای نشسته و میاندیشیم و یا شاید دست به دعا برداشتهایم.
🔸هیچ بزنگاه تاریخی را نمیتوانید بیابید که #غرب به معنای واقعی کلمه غربشناسی بوده باشد. به آن معنا که آنها #مستشرق داشته و دارند ما به هیچ عنوان #مستغرب نداریم و هر دردمند اهل فکری نیز که خواست به این همت گمارد، به او انگ غربزدگی و کافر و .... چسباندند و طرف ناگزیر جانب سکوت را اختیار کرد. در صورتیکه در هیچکدام از دانشگاههای ما نه تنها رشته غربشناسی نمیبینید بلکه استادی نیز دراین قاعده و قاموس را نمیتوانید ببینید.
🔸امرور شاید بسیاری از #روشنفکران و اندیشمندانی که بخشی از مطالعات و آثار خودشان را معطوف به این مهم کردهاند به کلی منکر این قول باشند و هرکدام به نحوی و نوعی سعی کنند که خود را بری از این جریان تاریخی نشان بدهند، اما واقعیت دقیقا همین را میگوید. ما هرکدام به نوبه خود بخشی از جریان شناخت نادرست #غرب_مدرن بودهایم. غربی که هنوز هم برای ما صورت ظاهر است. فرمی که #ابژه است و نه #سوژه. دست برقضا شناخت این سوژه ریشه در شناخت صحیح ابژه داشته و دارد. پس میتوان به جرأت البته با کمی اغماض گفت که روششناسی ما در شناخت #مدرن_غربی بالجمله یا طریق ناصواب بوده و یا حرکتی ابتر بوده که تاریخ معاصرِ #شناخت_شناسی ما گواه بر آن است.
#ادامه_دارد...
🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پینوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" میباشد.
ا------------------------------ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
✍ محمد میلانی
#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما
🔸اشتباه تاریخی
از این قرنی که در آن هستیم، وقتی پا به عقب میگذاریم، شناخت ما از مدرنیته اگر چه بیمحتوا نیست اما نوع آن، به اندازه حجم مواجهات ما در قرنی که درآن هستیم، به هیچ عنوان پرمحتواتر نیست. اما هنوز شاخصهها و ارجحیت شناخت از برای غربیهاست و هنوز آنها هستند که مشغول شناختن همه جانبه از ما هستند. از فعالیتهای #گوبینو، متفکر و #شرق_شناس برجسته گرفته تا #تأملات جهانگردان و تاجران غربی؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا این حجم تفاخر تعفنآمیز تحصیل #آقازادهها در غرب، همه نشان از سنگینی کفه ترازو به آن سمت است. اما یک تفاوت اساسی در این نوع شناخت وجود دارد و آن شناختی است که میخواهد سیطره حضور خود را هم پایدار نگه دارد و هم بر کیفیت آن به نحو مطلوب و مستحکم مهر تأیید بزند. از قضا اینچنین نیز شد.
🔸تنها زمانی نیازهای جدی به داشتن آنچه که غرب داشت در ما به یک ضرورت بدل شد که نیازمند تشکیلات نظامی پیشرفته آنها بودیم و بعدها شکل و ساختاری علم و دانش آنها بود که درست همپای افسونزدگی #شاهان_قاجار، در توجه #امیرکبیر به کیفیت و بهره جوییهای علمی نوین، تبدیل به یک ضرورت جدی شد. دارالفنون اگرچه نمونه مثالی موَجّه در این خصوص است، اما نباید فراموش کرد که #غربزدگی تمام عیار برخی از شاهزادگان و وابستگان دربار به #فرنگ و جاذبههایش به اندازه تأمل برخی از #منورالفکران همان دورهها میتواند پراهمیت باشد. اکنون که در این مقطع زمانی تحلیلگر اوضاع و شرایط آن روزهای ایران هستیم، خوب میفهمیم که هنوز مدرنیت غربی برای ما سوژه یا نمود است. شکلی ملموس از چیستی و نحوه زندگی است. درک عیان از غرب چنان در این ایام به عنوان بت ذهنی ما ایرانیها شکل گرفت که اثراتش تا به همین امروز و آینده شناخت ما از غرب مستدام خواهد بود.
🔸اما همین مسئله نیز عیان است. یعنی به معنای واقعی کلمه هم در بحران هویت ما تأثیر داشت، هم به بنیانهای شناخت فلسفی و اجتماعی ما ورود کرد و هم تشعشعاتش زندگی امروزی ما را مورد نوازش قرار داد و صد البته که جهانبینی ما را نیز به نحو دیگری تغییر داد. این #بت_ذهنی که اینگونه عیان از آن میگویم مقوله غیرقابل فهم یا فرضیهای ثقیل و دیرفهم نیست. به معنای بسیار ساده که باب درک همگان باشد، شناخت صوری ما از غرب است. یعنی ما غرب را هیچگاه مفهوم ندیدهایم. غرب برای ما به تعبیری دیدار از یک خیابان بوده و نه کوچه پس کوچهها، کیفیت معماری ساختمانها و نحوه تردد خودروها در آن خیابان. یعنی غرب از برای ما یا بحران بوده است، یا معضل بوده است، یا کعبه آمال و یا رقیب و حریفی که به زوال و واژگون شدنش در گوشهای نشسته و میاندیشیم و یا شاید دست به دعا برداشتهایم.
🔸هیچ بزنگاه تاریخی را نمیتوانید بیابید که #غرب به معنای واقعی کلمه غربشناسی بوده باشد. به آن معنا که آنها #مستشرق داشته و دارند ما به هیچ عنوان #مستغرب نداریم و هر دردمند اهل فکری نیز که خواست به این همت گمارد، به او انگ غربزدگی و کافر و .... چسباندند و طرف ناگزیر جانب سکوت را اختیار کرد. در صورتیکه در هیچکدام از دانشگاههای ما نه تنها رشته غربشناسی نمیبینید بلکه استادی نیز دراین قاعده و قاموس را نمیتوانید ببینید.
🔸امرور شاید بسیاری از #روشنفکران و اندیشمندانی که بخشی از مطالعات و آثار خودشان را معطوف به این مهم کردهاند به کلی منکر این قول باشند و هرکدام به نحوی و نوعی سعی کنند که خود را بری از این جریان تاریخی نشان بدهند، اما واقعیت دقیقا همین را میگوید. ما هرکدام به نوبه خود بخشی از جریان شناخت نادرست #غرب_مدرن بودهایم. غربی که هنوز هم برای ما صورت ظاهر است. فرمی که #ابژه است و نه #سوژه. دست برقضا شناخت این سوژه ریشه در شناخت صحیح ابژه داشته و دارد. پس میتوان به جرأت البته با کمی اغماض گفت که روششناسی ما در شناخت #مدرن_غربی بالجمله یا طریق ناصواب بوده و یا حرکتی ابتر بوده که تاریخ معاصرِ #شناخت_شناسی ما گواه بر آن است.
#ادامه_دارد...
🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پینوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" میباشد.
ا------------------------------ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr