به‌سوی تمدن نوین اسلامی
325 subscribers
972 photos
122 videos
38 files
1.91K links
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
Download Telegram
به‌سوی تمدن نوین اسلامی
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستاده‌ایم* محمد میلانی #مدرنیته_ما #یادداشت_منتخب 🔸#مدرنیته چیست؟ #مدرنیسم کدام است؟ امر مدرن یعنی چه؟ دنیای مدرن کجاست؟ در دنیای مدرن چه اتفاقاتی می‌افتد؟ براین مبنا به چه امری سنت می‌گویند؟ آیا ما مدرن هستیم؟ آیا توهم مدرنیته…
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستاده‌ایم* (بخش دوم)

✍️ محمد میلانی

#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما

🔸یک توهم ماندگار
غرب مدرنی که تا مدت‌ها فقط از طریق زیارت رفتگان به بلاد‌ها و سرزمین‌های مختلفش، برای دیگر ایرانی‌ها معنا و مفهوم و جلوه #ناکجاآبادی داشت، بنا نبود که تا ابد به همان صورت بماند. در ذات این مدرنیت، پویایی بس عجیبی بود که به خودش و هر غربی اجازه می‌داد تا سراز هرکجای این کره خاکی درآورد. از چین و برزیل گرفته تا هند و آفریقای جنوبی. بعضی‌ها مسحور #تکنیک‌مداری و زرق و برقش شدند و درمانده از درکش، به مستعمره تبدیل شدند، بعضی‌ها که ساختارهای فرهنگی و تمدنی منسجمی نداشتند، غارت شدند و سهم‌شان از مدرنیته رو به رشد، جز بردگی و به اسارت رفتن چیز دیگری نبود. مدرنیته اینچنین بود که از هر دری وارد منافذ این کره خاکی می‌شد. یا با ماشین‌ها و لوکومتیوهای بخارش، یا ابزار و صنعت بی‌مثالش و یا #میسیونرهای مذهبی زیرک وآینده نگرش. از این سوی نیز، یا تحولات و اقدامات کر سیاسی و اجتماعی، جوامع و ملت‌ها را متحول می‌کرد و یا سنت‌زدگان بی‌تحرک را وادار به خشم و دورویی به دلیل نافهمی از اصالت وجودی تحولات و ماهیت جهانی که هردم تحول می‌یافت می‌کرد. دست آخر آنکه تحولات #صنعت‌مدار ابزاریش چنان انگشت حیرت در دهان اهل فن به طور مداوم و دایم می‌نشاندکه گویی همه چیز غرب است و آفتاب عالم تاب از آن سوی این جهان طلوع می‌کند. به این استناد یکی از پرسش‌های بنیادینی که در هردوره‌ می‌توانستی در مواجه با دوره پیشینت می‌توانستی طرح کنی، این بود که اگر مدرنیته را نمی پذیرفتی به کجا می‌خواستی بروی؟ یا آنکه به کدام ابزار می‌توانستی متوسل شوی تا بدلش را بیافرینی؟ مگر می‌شد؟

🔸دنیا تا این مقدار نیز که از مدرنیته درک عایدش شده به همین دلایل و توجه به کنه این پزسش‌های بنیادین بود که مدرنیته را فهمید. اما مشکل اساسی و بنیادین در همین فهم است. همین فهمی که داستان مدرنیت ما یا هر ملت دیگری در آن، هزاران حرف ناگفته دارد. در این تقابل است که درست یا به غلط، صحیح یا به خطا، تناقض‌ها پشت سرهم نمود عینی پیدا می‌کردند. تجربه هر ملت و قومی نیز کاملا متفاوت از بقیه بود. هیچ دو جامعه‌ای را در دنیای خاکی نمی‌توانید بیابید که درک‌ و فهم کنونی و گذشته‌شان از مدرنیته عیناً و شباهت تام به هم داشته باشند.

🔸مدرنیت ماهم رنگ و بویی جز این نداشت. از یک سوی سنت‌های ایرانی و از سوی دیگر اسلام به عنوان مفهومی فرهنگ‌ساز مواجه را با مدرنیته را اگر سختتر نمی‌کرد؛ از سرعت حضورش در بنیان زندگی روزمره ما به نحو چشمگیری می‌کاست. واقعیت این بوده و هست که عواملی اینچنینی ترسی بسیار بزرگ در دل بسیاری از روشنفکران ما از مدرنیته به ودیعه گذارده است. چرا به ودیعه؟

🔸چون در هردوره‌ای و بنا به هرعلتی ما با مدرنیته موضع داشته و خواهیم داشت. اصلی که تحت هیچ شرایطی چه در سده‌های گذشته و چه امروزی نمی‌توان منکرش شد. مدرنیته یا مفهوم است که در این صورت توان تحلیلش منجر به نارسایی‌های بسیار ناموزونی در تحلیل و تفسیرش شده است یا عینیتی آرام و مأوا گرفته در اجتماع ایرانی است که باز به نوبه خود جز تناقضاتی ناموزون هیچ چیز دیگری به عنوان یک #اصل_فلسفی یا زمینه‌ای تام در راستای #شناخت_شناسی و #معرفت_شناسی ایرانی نیافزوده است. مدرنیته‌ای که #مدرنیت ما یا همان دستگاه شناخت ما از مدرنیته را چنان دامنه‌های گسترده‌ای از تضارب آراء و افکار و همچنین #جهانشناسی و معرفت‌شناسی دچار کرده که گاهی اوقات آدمی به شک وادار می‌شود که مدرنیته به ما رسیده، مفهومی مبتنی بر اصل توهمی، زاییده ذهن من و تو است یا همان دستگاه مستقل و بس سترگی است که غرب دیروز و امروز را معنا داده است. ما با چنین مدرنیته‌ای مواجه بوده و هستیم.
#ادامه_دارد...

🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پی‌نوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" می‌باشد.

ا-------------------------------------ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami
به‌سوی تمدن نوین اسلامی
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستاده‌ایم* (بخش دوم) ✍️ محمد میلانی #یادداشت_منتخب #درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما 🔸یک توهم ماندگار …
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستاده‌ایم* (بخش سوم)

محمد میلانی

#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما

🔸اشتباه تاریخی
از این قرنی که در آن هستیم، وقتی پا به عقب‌ می‌گذاریم، شناخت ما از مدرنیته اگر چه بی‌محتوا نیست اما نوع آن، به اندازه حجم مواجهات ما در قرنی که درآن هستیم، به هیچ عنوان پرمحتواتر نیست. اما هنوز شاخصه‌ها و ارجحیت شناخت از برای غربی‌هاست و هنوز آنها هستند که مشغول شناختن همه جانبه از ما هستند. از فعالیت‌های #گوبینو، متفکر و #شرق_شناس برجسته گرفته تا #تأملات جهانگردان و تاجران غربی؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا این حجم تفاخر تعفن‌آمیز تحصیل #آقازاده‌ها در غرب، همه نشان از سنگینی کفه ترازو به آن سمت است. اما یک تفاوت اساسی در این نوع شناخت وجود دارد و آن شناختی است که می‌خواهد سیطره حضور خود را هم پایدار نگه دارد و هم بر کیفیت آن به نحو مطلوب و مستحکم مهر تأیید بزند. از قضا اینچنین نیز شد.

🔸تنها زمانی نیازهای جدی به داشتن آنچه که غرب داشت در ما به یک ضرورت بدل شد که نیازمند تشکیلات نظامی پیشرفته آنها بودیم و بعدها شکل و ساختاری علم و دانش آنها بود که درست همپای افسون‌زدگی #شاهان_قاجار، در توجه #امیرکبیر به کیفیت و بهره جویی‌های علمی نوین، تبدیل به یک ضرورت جدی شد. دارالفنون اگرچه نمونه مثالی موَجّه در این خصوص است، اما نباید فراموش کرد که #غربزدگی تمام عیار برخی از شاهزادگان و وابستگان دربار به #فرنگ و جاذبه‌هایش به اندازه تأمل برخی از #منورالفکران همان دوره‌ها می‌تواند پراهمیت باشد. اکنون که در این مقطع زمانی تحلیل‌گر اوضاع و شرایط آن روزهای ایران هستیم، خوب می‌فهمیم که هنوز مدرنیت غربی برای ما سوژه یا نمود است. شکلی ملموس از چیستی و نحوه زندگی است. درک عیان از غرب چنان در این ایام به عنوان بت ذهنی ما ایرانی‌ها شکل گرفت که اثراتش تا به همین امروز و آینده شناخت ما از غرب مستدام خواهد بود.

🔸اما همین مسئله نیز عیان است. یعنی به معنای واقعی کلمه هم در بحران هویت ما تأثیر داشت، هم به بنیان‌های شناخت فلسفی و اجتماعی ما ورود کرد و هم تشعشعاتش زندگی امروزی ما را مورد نوازش قرار داد و صد البته که جهان‌بینی ما را نیز به نحو دیگری تغییر داد. این #بت_ذهنی که این‌گونه عیان از آن می‌گویم مقوله غیرقابل فهم یا فرضیه‌ای ثقیل و دیرفهم نیست. به معنای بسیار ساده که باب درک همگان باشد، شناخت صوری ما از غرب است. یعنی ما غرب را هیچگاه مفهوم ندیده‌ایم. غرب برای ما به تعبیری دیدار از یک خیابان بوده و نه کوچه پس کوچه‌ها، کیفیت معماری ساختمان‌ها و نحوه تردد خودروها در آن خیابان. یعنی غرب از برای ما یا بحران بوده است، یا معضل بوده است، یا کعبه آمال و یا رقیب و حریفی که به زوال و واژگون شدنش در گوشه‌ای نشسته و می‌اندیشیم و یا شاید دست به دعا برداشته‌ایم.

🔸هیچ بزنگاه تاریخی را نمی‌توانید بیابید که #غرب به معنای واقعی کلمه غرب‌شناسی بوده باشد. به آن معنا که آنها #مستشرق داشته و دارند ما به هیچ عنوان #مستغرب نداریم و هر دردمند اهل فکری نیز که خواست به این همت گمارد،‌ به او انگ غربزدگی و کافر و .... چسباندند و طرف ناگزیر جانب سکوت را اختیار کرد. در صورتیکه در هیچکدام از دانشگاه‌های ما نه تنها رشته غرب‌شناسی نمی‌بینید بلکه استادی نیز دراین قاعده و قاموس را نمی‌توانید ببینید.

🔸امرور شاید بسیاری از #روشنفکران و اندیشمندانی که بخشی از مطالعات و آثار خودشان را معطوف به این مهم کرده‌اند به کلی منکر این قول باشند و هرکدام به نحوی و نوعی سعی کنند که خود را بری از این جریان تاریخی نشان بدهند، اما واقعیت دقیقا همین را می‌گوید. ما هرکدام به نوبه خود بخشی از جریان شناخت نادرست #غرب_مدرن بوده‌ایم. غربی که هنوز هم برای ما صورت ظاهر است. فرمی که #ابژه است و نه #سوژه. دست برقضا شناخت این سوژه ریشه در شناخت صحیح ابژه داشته و دارد. پس می‌توان به جرأت البته با کمی اغماض گفت که روش‌شناسی ما در شناخت #مدرن_غربی بالجمله یا طریق ناصواب بوده و یا حرکتی ابتر بوده که تاریخ معاصرِ #شناخت_شناسی ما گواه بر آن است.
#ادامه_دارد...

🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پی‌نوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" می‌باشد.

ا------------------------------ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami