اگر شمس و مولانا فیلم مست عشق را میدیدند.
✍ مهرداد رحمانی
در روزهای اخیر نقدهایی بر فیلم مست عشق خواندم. از جمله نقد آقای دکتر رضایی و نقد آقای دکتر ضیایی.
مجموعه واکنشها حاکی از آن است که این فیلم در میان دوستدارانِ شمس و مولانا چندان پسندِ نظر نبوده است.
به گمانم در عالم خیال، اگر شمس تبریزی به دیدن این فیلم مینشست احتمالا میگفت که این اثر نه بازنمایی رابطه من و مولانا؛ بلکه بازنمایی اندیشه سازندگان آن است و میگفت که این اثر هر چه هست نمایشی از آن چیزی است که آنانند و نه ما.
یادآور این سخنِ ژرف او در مقالات که:
پُر سَری (مدعی) آمد که با من سِرّی بگو. گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن. من سِرّ با آن کس توانم گفتن که او را در او نبینم. خود را در او ببینم (خمی از شراب ربانی، ص ۷۹).
و اگر به همین سیاق مولانا نیز این فیلم را میدید، به احتمال میگفت که مرا در عالمِ بیرون و در سیرِ قصهها و واقعهها مجویید که من به حقیقت؛ در درونِ شمایانم. آنگاه که آفتابِ درون بر شما تابیدن گرفت، مرا آشکارا باز خواهید یافت.
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عینِ جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم
گهی گویی خلاف و بی وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم
به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی زبانم
من آبِ آب و باغِ باغم ای جان
هزاران ارغوان را ارغوانم
(دیوان شمس، غزل ۱۵۱۸)
به گمانم برای نمایاندن این دو وجودِ دریاگون و شکوهمند در قابِ هنر، میبایست ابتدا آموزهها و ترفندها را واگذاشت. از خویشتن تهی شد و غرقه این دریا. دریایی که زیر پوستِ آدمی و در اعماقِ دلِ او در تلاطم است.
و آنگاه؛ در اعماقِ این دریا آن آفتابِ جانفزا چهره میگشاید، و ماهیِ هنر زاده خواهد شد آنچنانی که باید.
#سروش_مولانا
#مست_عشق
#شمس_مولانا
#حسن_فتحی
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
@irajrezaie
@abdolhamidziaei
✍ مهرداد رحمانی
در روزهای اخیر نقدهایی بر فیلم مست عشق خواندم. از جمله نقد آقای دکتر رضایی و نقد آقای دکتر ضیایی.
مجموعه واکنشها حاکی از آن است که این فیلم در میان دوستدارانِ شمس و مولانا چندان پسندِ نظر نبوده است.
به گمانم در عالم خیال، اگر شمس تبریزی به دیدن این فیلم مینشست احتمالا میگفت که این اثر نه بازنمایی رابطه من و مولانا؛ بلکه بازنمایی اندیشه سازندگان آن است و میگفت که این اثر هر چه هست نمایشی از آن چیزی است که آنانند و نه ما.
یادآور این سخنِ ژرف او در مقالات که:
پُر سَری (مدعی) آمد که با من سِرّی بگو. گفتم: من با تو سِرّ نتوانم گفتن. من سِرّ با آن کس توانم گفتن که او را در او نبینم. خود را در او ببینم (خمی از شراب ربانی، ص ۷۹).
و اگر به همین سیاق مولانا نیز این فیلم را میدید، به احتمال میگفت که مرا در عالمِ بیرون و در سیرِ قصهها و واقعهها مجویید که من به حقیقت؛ در درونِ شمایانم. آنگاه که آفتابِ درون بر شما تابیدن گرفت، مرا آشکارا باز خواهید یافت.
من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عینِ جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم
مرا هم تو به هر رنگی که خوانی
اگر رنگین اگر ننگین ندانم
گهی گویی خلاف و بی وفایی
بلی تا تو چنینی من چنانم
به پیش کور هیچم من چنانم
به پیش گوش کر من بی زبانم
من آبِ آب و باغِ باغم ای جان
هزاران ارغوان را ارغوانم
(دیوان شمس، غزل ۱۵۱۸)
به گمانم برای نمایاندن این دو وجودِ دریاگون و شکوهمند در قابِ هنر، میبایست ابتدا آموزهها و ترفندها را واگذاشت. از خویشتن تهی شد و غرقه این دریا. دریایی که زیر پوستِ آدمی و در اعماقِ دلِ او در تلاطم است.
و آنگاه؛ در اعماقِ این دریا آن آفتابِ جانفزا چهره میگشاید، و ماهیِ هنر زاده خواهد شد آنچنانی که باید.
#سروش_مولانا
#مست_عشق
#شمس_مولانا
#حسن_فتحی
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
@irajrezaie
@abdolhamidziaei