مؤسسه‌ فرهنگی‌هنری سروش مولانا
8.31K subscribers
1.25K photos
289 videos
23 files
527 links
دعوتی به خوب، اخلاقی و معنادار زیستن
ادمین:
@sorooshemowlana
پشتیبان آموزش:
@rumi_lms_support
شبکه‌های اجتماعی:
instagram.com/sorooshemowlana
twitter.com/soroushmowlana
https://rumi.ir
تماس:
۰۲۱ ۸۸۲۵۳۷۱۹
آدرس:
شهرآرا بلوار غربی مجتمع کوشک واحد ۵۰۱
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌قسمتی از اجرای گروه موسیقی" #نوبانگ_کهن "
🔰چهارمین همایش #رستخیز_ناگهان(دور سوم)
🔰۲۹ دی‌ماه ۹۳
🔰ایوان #شمس


@sorooshemewlana
🍃🍃

مرگ در اندیشه‌ی مولانا پایان‌بخش است یا ارزش‌بخش؟!


وقتی گفته می‌شود آیا مرگ پایان‌بخش است یا ارزش‌بخش، باید هر دو تلقی پایان‌بخش یا ارزش‌بخش را به زندگی اضافه کنید. آن وقت معنا این خواهد شد که آیا مرگ پایان بخش زندگی‌ست یا ارزش‌بخش به زندگی؟ آیا مرگ به زندگی آدمی پایان می‌دهد یا به زندگی ایشان ارزش می‌بخشد؟

می‌توان گفت همه‌ی تلقی‌هایی که در طول تاریخ در باب مرگ وجود داشته، به این دو تلقی عمده فروکاسته شده است. یک تلقی این است که مرگ کاری نمی‌کند جز اینکه به زندگی پایان می‌بخشد؛ وقتی که مرگ آمد یعنی زندگی رفته است بنابراین حضور مرگ به معنای غیاب زندگی است. و به این تعبیر مرگ را باید پایان‌‌بخش زندگی تلقی کرد.

اما دیدگاه دومی وجود دارد که برعکس تلقی اول، قائل است به اینکه مرگ ارزش‌بخش به زندگی‌ست و اگر مرگ نمی‌بود زندگی معنایی نمی‌داشت. به واقع اگر زندگی مغتنم و ارزشمند است، به جهت این است که مرگی در کار است. اگر مرگی در کار نبود زندگی ارزشی نمی‌داشت.

به تعبیر دیگر ارزش زندگی به جهت محدودیت زندگی‌ست و نه برعکس. اگر زندگی نامحدود و نامتناهی بود ارزشی نداشت. بنابراین اگر مرگ را به زندگی نچسبانده بودند، زندگی ارزشمند نبود. وقتی مرگ را به زندگی چسباندند، ناگهان زندگی ارزشمند شد. درست مانند نهاد اقتصاد که اگر در این نهاد عرضه فراوان باشد، قیمت پایین می‌آید. در باب زندگی نیز اگر عرضه‌ی زندگی فراوان بود، ارزش آن پایین می‌آمد.

اینکه ارزش زندگی این چنین فراتر رفته است، به این دلیل است که عرضه‌ی آن کم است. بنابراین نباید گمان کنیم که چه خوب می‌بود که زندگی لایتناهی بود. اگر زندگی لایتناهی بود ارزشی نداشت.

شما می‌توانید از دفتر ششم مثنوی معنوی این دو تلقی یعنی مرگ به عنوان پایان‌بخش زندگی یا ارزش‌بخش زندگی را استخراج کنید. آنجا که مولانا در سه بیت به شیرینی هر چه تمام‌تر این دو تلقی را معرفی کرده است:

آن یکی می‌گفت خوش بودی جهان
گر نبودی پای مرگ اندر میان

🔅یعنی در واقع اگر مرگ نبود زندگی خوش بود.

آن دگر گفت اَر نبودی مرگ، هیچ
کَه نیارزیدی جهان پیچ پیچ

🔅یعنی اگر مرگ نبود زندگی به به پر کاهی نمی‌ارزید.

خرمنی بودی به دشت افراشته
مهمل و ناکوفته بگذاشته

🔅به واقع در نظر مولانا وجود ما با مرگ است که به مرحله‌ی درو می‌رسد. و اگر مرگی در کار نباشد ما همانند خرمن‌هایی که آن‌ها را ندرویده‌اند، عاطل و باطل می‌شویم.


🔰گزیده‌ای از سخنان استاد مصطفی ملکیان در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۳

#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان
#مصطفی_ملکیان
#مولانا

@sorooshemewlana
🍃🍃
پيران جاهل و شيخان گمراه


مفهوم پير و لزوم داشتن يك رهبر معنوی در سير و سلوك از فقرات اصلی تفكر عرفانی است.

باوری عام در ميان اكثريت انديشه‌های باطنی و معنوی در سراسر جهان وجود دارد كه همراه با نوعی تسليم تام و تمام مريد به مراد است. استاد شاگرد خود را در مسير رياضت در قبضه تصرف و پنجه تسخير خود دارد، مريد، مسلوب الاختيار يا منفعل محض است. چنانچه گفته‌اند «كَالمَيِّتِ في يَدالغَسّال».

اين باوری دشوار‌فهم اما در انديشه تصوف، باوری ضروری است. اما بايد توجه داشت كه قبول اين انقياد در صورتی است كه بقول فريتيوف شوان(Frithjof Schuon) مريد با شخصی مواجه باشد كه خود او بكلی از ميان برخاسته است.

اين وصف پيران واصل است، كسی كه به تعبير شاعر از درون مانند نی تهی گشته است. آواز او آواز خداست.

اما با مشايخ دروغين چه مي‌توان كرد؟ آيا هيچ روشی عينی و تجربی برای نقد شيخ و تشخيص سره از ناسره وجود دارد؟ پيران جاهل و شيخان گمراه را چگونه می‌توان بازشناخت؟

مولانا در ابتدای دفتر دوم تلاش می‌کند به اين سؤال پاسخ گويد. او ابتدا «كاركرد» پير را مطرح می‌كند: او كسی است كه نظير يك آينه چهره واقعی سالک و تصوير راستين روح او را به او نشان مي‌دهد يعنی آينه‌ای كه سالک خودِ راستين‌اش را در او به تماشا می‌ايستد:
نقش جان خويش می‌جستم بسی
هيچ می‌ننمود نقشم از كسی

گفتم آخر آينه از بهر چيست
تا بداند هركس كو چيست، كيست؟

آينه آهن برای پوست‌ها است
آينه سيمای جان سنگی بهاست

گفتم ای دل آينه كلّی بجو
رو به دريا، كار برنايد ز جو

زين طلب بنده به كوی تو رسيد
درد مريم را به خرمابن كشيد

حال اگر تصويری كه پير از مريد به نمايش می‌گذارد وهمی و غير‌واقعی باشد چه؟ به چه دليل بايد بر صحت اين تصوير اعتماد كرد؟ اين همان پرسشی است كه مولانا از زبان سالک بيان می‌دارد و خود بی‌درنگ بدان پاسخ می‌گويد:

گفتم آخر خويش را من يافتم
در دو چشمش راه روشن يافتم

گفت وهمم كان خيال توست هان
ذات خود را از خيال خود بدان

نقش من از چشم تو آواز داد
كه منم تو، تو منی در اتحاد

كاندرين چشم منير بي‌زوال
از حقايق راه كی یابد خيال؟

پاسخ روشن است: يك محك عميقاً درونی. اما می‌دانيم كه مرزهای توهم و واقعيت تا چه اندازه باريك است.

در جهانی كه مولانا خود دائماً از مرزهاي باريك شير و خون (پاكی و پليدی) سخن می‌گويد و ما را به صدها هزار شباهت ظاهری هدايت می‌كند كه ميانشان تفاوت‌هاي شگفت‌ است، تشخيص آن چشم منير بی‌زوال، آن چشمی كه سرمه از ذات ذوالجلال كشيده است با كيست؟ با ادراك مريد؟ اين ترازوي سنجش چگونه كار مي‌كند؟ چه ترازوی ديگری دقت سنجش او را تشخيص خواهد داد، آنهم در جهانی كه به تعبير كازانتزاکيس خدا و شيطان دائماً چهره خويش را با هم معاوضه مي‌كنند.


🔰گزیده‌ای از سخنان دکتر محمد نوید بازرگان در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۰

#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان
#محمد_نوید_بازرگان

@sorooshemewlana
دکتر محمد مجتهد شبستری
@sorooshemewlana
معنای "جان" در نظر مولانا

🌾 اگر "جان" خبر است، در نظر مولانا "جان" یک حقیقت زمان‌مند است.

🔺گزیده‌ای از سخنان دکتر محمد مجتهد شبستری در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، 1390

#سروش_مولانا
#محمد_مجتهد_شبستری
#رستخیز_ناگهان

@sorooshemewlana

مثلث شریعت، طریقت و حقیقت

مولانا در دفتر پنجم مثنوی، مفاهیم شریعت، طریقت و حقیقت را با مثال‌هایی روشن می‌کند. می‌گوید شریعت همچون شمع است، ره می‌نماید ولی با وجود شمع، راه رفته نمی‌شود و بدون آن نیز راه رفته نشود ولی چون در ره آمدی، آن رفتن طریقت توست و چون به مقصود رسیدی، آن حقیقت است.

مثال دیگر مولانا، علم طب است. می‌گوید شریعت همچون آموختن علم طب است و طریقت پرهیز کردن به موجب علم طب و دارو خوردن و حقیقت صحت یافتن ابدی است؛ چون آدمی از این حیات می‌رود، شریعت و طریقت از او منقطع شود و حقیقت ماند.

مثال آخر که مثال مشهوری است این است که شریعت علم است، طریقت عمل است و حقیقت وصول الی الله.

بدین ترتیب دین‌داری مولانا مانند دیگر عارفان مسلمان در مثلث شریعت، طریقت و حقیقت است. این نوع دینداری، دینداری کاملا عارفانه است. عارف، عامل به شریعت، سالک طریقت و در تمنای وصول به حقیقت است.


🔰گزیده‌ای از سخنان شهرام پازوکی؛ پژوهشگر عرفان و فلسفه در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، 1391

#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان
#شهرام_پازوکی

@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

🍃 از نظر مولانا ریشه‌ی ابدی دردهای بشر در غرور نهفته است و عشق در عرفان او در برابر غرور قرار می‌گیرد.

💢 گزیده‌ای از سخنان دکتر امیرحسین ماحوزی در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۰

📝دکتر امیرحسین ماحوزی، فارغ‌التحصیل رشته پزشکی و دکتری ادبیات فارسی است. تمرکز اصلی او ادبیات ایران به‌خصوص ادبیات اساطیری و تحلیل‌های روانشناختی از مفاهیم اسطوره‌ای است.

#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان
#مولانا
#امیرحسین_ماحوزی

@sorooshemewlana
دکتر ایرج شهبازی
@sorooshemewlana
💢 آیا خداوند "شخص" است و "شخصیت" یا "پرسونالیتی" دارد؟!

🔅گزیده‌ای از سخنان دکتر ایرج شهبازی در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۸۹


#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان
#خدا
#ایرج_شهبازی

@sorooshemewlana
دکتر حمیدرضا توکلی
@sorooshemewlana
💢آیا ایمان از جنس تجربه است؟

🔅گزیده‌ای از سخنان دکتر حمیدرضا توکلی در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۰

#سروش_مولانا
#مولانا
#ایمان
#رستخیز_ناگهان
#حمیدرضا_توکلی

@sorooshemewlana
دکتر امیرحسین ماحوزی
@sorooshemewlana
💢 انسانِ امروز بیقرار است و این بیقراری راز آمیز است؛ رازِ مرگ، رازِعشق، رازِ شرّ، رازِ ایمان و راز ِوجود.

💢 مولانا هستی را راز آمیز می‌داند. برای او معشوق، خدا، شمس، عشق و جان راز‌اند. بی‌جهت نیست که تا این اندازه پنهان و آشکارند.

🔅گزیده‌ای از سخنان دکتر امیرحسین ماحوزی در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۰

#سروش_مولانا
#راز
#عشق
#مولانا
#رستخیز_ناگهان
#امیرحسین_ماحوزی

@sorooshemewlana
هر کسـی کــو دور ماند از اصــل خویش
بـــاز جــویــد روزگـــــار وصــــل خویـش

این بیت یکی از تعابیر زیبا در ترجمه یا تفسیر آیه‌ی "إنّالِلّه وَ إنّاإلیهِ راجِعون" است.

در زبان عربی وقتی می‌خواهند بگویند از یک جایی تا یک جایی، از «مِن و إلی» استفاده می‌کنند. مثلا سافَرت مِن‌التهران إلی الشیراز: من از تهران به شیراز سفرکردم.

در «إنّا مِن اللّه» مِن برای این مفهوم است که مثلا از جایی که اینجا هست دور می‌شوید. مثلا از تهران دور می‌شوید و به شیراز نزدیک می‌شوید. بنابراین اگر بگوییم «إنّا مِن اللّه» به این معنی است که ما از خدا دور شدیم و به خدا نزدیک می‌شویم؛ درحالی‌که این آیه می‌گوید: شما در هر حال از خدا دور نیستید و هرجا هستید خدا با شماست. به همین دلیل تعبیر «لِلّه» بکار رفته است. شما از آنِ خدا هستید و به او بازمی‌گردید و دوری و نزدیکی فقط به واسطه این حجابی است که ممکن است در دیدن‌ و ندیدن، شناختن‌ و نشناختن حاصل ‌شود وگرنه: «هُو مَعَکُم أینَ ماکُنتُم».

🔅گزیده‌ای از سخنان دکتر محمدرضا بهشتی؛ استاد فلسفه دانشگاه تهران در نشست "رستخیز ناگهان"، ١٣٩١


#سروش_مولانا
#رستخیز_ناگهان


@sorooshemewlana
مرگ از نگاه مولانا- دکتر ایرج شهبازی
@sorooshemewlana
💢مرگ از نگاه مولانا

🔅فایل صوتی سخنرانی دکتر ایرج شهبازی در نشست "رستخیز ناگهان"؛ سروش مولانا، ١٣٩١


#سروش_مولانا
#مولانا
#رستخیز_ناگهان


@sorooshemewlana