سلطان نصیر
7.29K subscribers
1.66K photos
391 videos
216 files
377 links
آدرس این کانال در پیام رسان ایتا:

https://eitaa.com/soltannasir

موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم خفیه و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و ظهور حضرت صاحب عج
آدرس جیمیل ما :
Soltan313nasir@gmail.com
کپی تنها با ذکر منبع مجاز است.
Download Telegram
@soltannasir

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 56}

{ مقدمه ای بر داستان فریدون وضحاک و درفش کاویانی2}
ادامه ...👇👇👇

از نظر ایشان دوران هزار ساله ای حکومت آژی دهاک بر خاک ایران (بنا به نقل بعضی متون نظیر شاهنامه ) .همان دوران هزار ساله فوران آتشفشان دماوند است که از 7000سال پیش شروع و در حدود 6000سال پیش پایان یافته است . که هنوز این مسئله از نظر دانش زمین شناسی به اثبات نرسیده است .

اما فقیر برخلاف اسطوره شناسان و اساتید تاریخ باستان و ایرانشناس , داوود(ع) و سلیمان (ع) را اشخاص حقیقی و تاریخی می دانم .
و اساسا شاکله فکری فقیر در باب مسائل تاریخی و ماوراء با آقایان متقاوت است .

اما در باب ماجرای سلیمان (ع) , آنچه که ما از روایت شفاهی در وادی این موجودات در اختیار داریم .
پس از وفات سلیمان (ع) در بنی اسرائیل پسر وی رهبعام جانشین سلیمان (ع) شد .
اما سلیمان(ع) همسر و فرزندی در ایران نیز داشته است . فرزندی که وارث بخشی از دانش وی شد . و حکومت وی نیز بر بخشی از خاک ایران علی الظاهر مانند برادرش در فلسطین چندان دوام نیاورد . و وی بدست گروهی از مغان سیاه کار (جادو گران سیاه ) و همکاران جحودشان که به دنبال یافتن امانات سلیمان(ع) بودند . به قتل رسید .
این فرزند , به قالیچه پرنده و تخت پرنده دسترسی داشته , که در شاهنامه بخشی از داستان زندگی وی با جمشید باستانی خلط شده و در هم آمیخته شده است .
بعضی را گمان بر این است که مغان ایرانی هنگام حضور سلیمان(ع) به وی قالیچه پرنده اهدا نمودند . و یا دانش بافتن قالیچه پرنده را به سلیمان (ع) آموختند .
اما در روایت شفاهی از این موجودات اینگونه نقل است که قالیچه با نقش ستاره ایرانی شش پر با تمام ریزه کاری ها توسط سلیمان (ع) طراحی شد .
و جنیان این قالیچه را برای وی بافتند . قالیچه ای که تاکنون در کف دریاچه تخت سلیمان مدفون است .
از این دوران به بعد ظاهرا سنت وجود قالیچه پرنده در ایران زمین سنتی ادامه دار بوده است زیرا در داستان های هزار و یک شب و سایر افسانه های ایرانی به وجود چنین قالیچه هایی اشاره شده است .
نکته : مهمترین امانات سلیمان(ع) انگشترین سلیمانی است که شامل انگشتری نرینگی و انگشتری مادگی می باشد .
و همچنین مهر جداگانه سلیمانی که با انگشترین متفاوت است . و همچنین گردنبند سلیمان(ع)
که همگی توسط سلیمان (ع) به مغان مهری ایرانی(نحله مغان سفیدرنگ و الهی) تحویل داده شد . و این امانات در عوالم خاص حفظ می شده تا از دست اندازی تشنگان قدرت محفوظ بماند . جحودان از همان دوران بخوبی از این نکته اطلاع دارند . که امانات سلیمان هرگز حتی به انبیای بنی اسرائیل نرسید .
جحودان برای بدست آوردن این امانات با مغان سیاه کار ایرانی وارد معامله شدند . و بر سر اهداف مشترک به توافق رسیدند و با یکدیگر همکاری نمودند . در واقع یهودیان به سرزمین ایران پس از وفات سلیمان (ع) وارد شدند .
به طمع یافتن امانات وی و بدست آوردن قدرت در جهان ماوراء .
شاید اکنون پاسخ این سوال که در تمام دوران پس از سلیمان(ع) انگشتری وی کجا بوده و چه سرنوشتی داشته تا حدودی روشن شود . ان شاء الله در آینده بیشتر بدان خواهیم پرداخت.
نکته2: در باب روایت شفاهی باید بگویم تعدادی از جنیان و پریان عصر سلیمان(ع) هنوز زنده می باشند . و تعداد زیادی نیز با یک واسطه عصر وی را درک نموده اند .
چنانچه ملکه قیطون , ملکه خاندان خدام مسکنیة , از جنیان شیعه , که 42 سال پیش به رحمت حق رفت . و 17 سال هم همسر سلمان فارسی بوده است . مادر وی ملکه قنطونه از همسران سلیمان(ع) بوده است .
نکته3 : در کتاب اسوه عارفان صفحه 111 آمده 👇👇
علامه طباطبائی می‌فرماید؛ برادر ما به وسیله شاگردش از حضرت قاضی سوال کرده بود که: قالیچه حضرت سلیمان که آن حضرت روی آن می‌نشست و به مشرق و مغرب عالم می‌رفت؛ آیا روی اسباب ظاهریه و چیز ساخته شده‌ای بود؟ و یا از مُبدعات الهیّه بود و هیچ گونه با اسباب ظاهریه ربطی نداشت؟  
آن شاگرد چون از مرحوم قاضی سوال می‌کند، ایشان فرموده بودند: فعلا چیزی در نظرم نمی‌آید و لیکن یکی از موجوداتی که در زمان حضرت سلیمان بودند و در این کار تصدّی داشتند الان زنده‌اند، می‌روم و از او می‌پرسم.
در این حال مرحوم قاضی روانه شدند و مقداری راه رفتند، تا آنکه منظره کوهی نمایان شد چون به دامنه کوه رسیدند یک شبحی در وسط کوه که شباهت به انسان داشت دیده شد. آن شاگرد از مکالماتشان هیچ نفهمید، ولی چون مرحوم قاضی برگشتند، گفتند: می‌گوید از مبدعات الهیه بود و هیچ‌گونه اسباب ظاهریه در آن دخالتی نداشته است.
نکته :نظر فقیر همان است که در بالا گفته شد و این که قالیچه بدون هر نوع دخالت اسباب ظاهری ایجاد شده برخلاف ممشای الهی و روایت شفاهی است . 😊

#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان #داوود #انگشترین #مغان #قالیچه
@soltannasir
❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
@soltannasir

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 57}

{ مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3}

{ جمشید }

{ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80)
و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست‏ خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى‏ بخش قرار ده (80) }

چون با جمعی از عزیزان خویش در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم .
و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود .
نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله

{داستان جمشید }

نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود از دو بخش «ییم»(yima) و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است .
«ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد .
است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه 181)
این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است .}
و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود .
چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است .
در بجستان استان خراسان این واژه بگونه
«جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند .
همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود .
در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود .
در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle» تلفظ می شود .
همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد .
{کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269}
نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز دو پیکر نامیده می شود . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود . که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست .

نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند .

#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #جوزا
#فریدون #ضحاک
@soltannasir

☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir

{جغرافیای علوم غریبه در ایران 58}

{جمشید2}

در ادامه شناخت ریشه واژه جمشید 👇

واژه جام نیز از ریشه جم می باشد .
در زبان پهلوی جام به صورت : «jam»
و «jamak» و «yam» و«yamak» خوانده می شود .
زیرا جمشید را بر طبق اساطیر جامی جهان بین بود که در آن عالم را مشاهده می نمود . عده ای از محققین داستان جام جم را متاخر می دانند . اما خود به کار بردن واژه جام برای شیئی که در ایران باستان ساختن آن سابقه ای بس طولانی دارد . آن هم با گرانبها ترین فلز یعنی فلز طلا , نشان از این دارد که هر چند که در داستان های متاخرتر برای جمشید جام جهان بین ذکر شده است . منتهی چون نام این شئ جام نامیده شده , و از ریشه واژه جم می باشد . نشان دهنده این حقیقت می باشد که داستان جام جهان بین برای جمشید ریشه در دوران کهن تر دارد . (ان شاء الله در آینده به جام در آیین های کهن ایرانی و آیین های باستانی اشاره خواهیم نمود)
اما بر طبق متون کهن ودایی و همچنین برخی متون ایرانی و پهلوی , جم را خواهری بوده همزاد و دوقولو که «یمی» «yami» یا «جمی» «jami» یا به فارسی میانه جمیک « «jamig» نامیده می شده است .
بنابراین علت اینکه« جم» یا «yama» در زبان های کهن آریایی (هند و ایران) , به معنای دوقولو یا همزاد است . از زایش این برادر و خواهر به شکل دوقولو ناشی می شود .
اما لقب جم همانگونه که پیشتر گفته شد در اوستا «خش ات » «khsha eta» یا«xsaeta»
است . که به معنای درخشش و تابناکی است .
این واژه بعد ها در زبان پهلوی با حذف واک اول یعنی «خ» و تغییر تلفظ «الف » به گونه «ی» تبدیل به «شیت» یا «shate» شده است .
این واژه بعد ها در فارسی امروز به گونه «شید»
یا «sheed» در آمده است . که در واژه هایی نظیر «خورشید» و «فرشید » و همچنین «جمشید» بکار می رود .
و «خورشید » یعنی «خور» درخشان و فرشید یعنی «فر» درخشنده و جمشید یعنی دوقولوی درخشان .
بی آنکه سعی بر تطبیق نمایم . به شباهت واژه «شیت » «shate» در زبان پهلوی که صفت جم و جمک خواهر وی است .با واژه شیث (ع) توجه نمایید . که نام وی در کتاب مقدس «شت» یا «שת» می باشد . که این واژه در زبان عربی به صورت شیث در آمده است .
و علی الظاهر شیث (ع) نیز بر طبق روایات اسلامی (در کتب تاریخی و اهل سنت) , مانند سایر فرزندان آدم(ع) خواهری دوقولو داشته که توامان با او بدنیا آمده است و نام وی عزورا بوده است .
شیث را به معنای هبة الله (خدا داد) بخشیده شده توسط الله ترجمه نموده اند . البته این واژه در ادبیات عبرانی به معنای رکن و پایه و اساس و کفل و سرین نیز معنا می دهد .
و عزورا احتمالا از ریشه «עזר»به معنای« کمک داد خدا»است .
و وقتی ماجرا جالب تر می شود که بدانیم بر اساس متون ودایی یمه (جم) و یمی(جمک) نیز
برادر و خواهری هستند که با ازدواج آنان نسل انسان بوجود می آید .
نام پدر «یمه» در اوستا به نام«وی ونگه » و یا «ویونگهان» و یا« وی ونگهن» «vivanghana» و «vanghana» است .
واژه «وی ونگهن » در اوستا از یک پیشوند «وی» به معنای (جدا کننده, دور کننده , نشانه جدایی و دوری ) به همراه «ونگهن» به معنای «لباس» «پوشش» و «جامه» است.
و در مجموع این واژه به معنای «بی جامه » و
« بی لباس» و «برهنه » معنی می دهد .
نکته : دقت نمایید نام پدر جمشید در شاهنامه طهمورث ذکر شده است . همچنین از جمشید در بعضی متون متاخر به عنوان برادر طهمورث یاد شده است . اما در متون کهن همانگونه که ملاحظه نمودید نام پدر جمشید «وی ونگهن » آمده است . و این همان احتمال وجود دو شخصیت است که با یکدیگر خلط شده اند .
یکی جمشید باستانی در نزد آریایی ها (هندو ها و ایرانی ها ) . و دیگری جمشیدی که متاخر است و نشانی از جمشید باستانی دارد .
نکته2: معنای نام پدر جمشید« وی ونگهن»«بی جامه» که در بعضی بخش های وداها به عنوان انسان اولیه از وی یاد شده است . به داستان برهنه بودن آدم (ع) و حوا(س) در بهشت شباهت دارد .
نکته3: با وجود شباهت «وی ونگهن » به آدم(ع) و «جم» و «جمک» به شیث(ع) و عزورا و شباهت هایی که در ادامه دروس از نظر خواهید گذراند . فقیر اعتقادی به تطبیق این شخصیت ها با یکدیگر ندارم .

#جم #جمشید #جمک #جغرافیا #شیث(ع)
#عزورا #طهمورث
@soltannasir
👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭
@soltannasir

{جغرافیای علوم غریبه در ایران 62}

{جمشید 6}

بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد .
«سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود .
«سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است .
«ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است .
خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود .
بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است .
در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند .
در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود .
در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است .
در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد .
با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد .
به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد .
و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود .
«یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در
👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود .
آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند .
این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت .
اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود .
اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند .
اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند .
و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد .
و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه» خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58}
ادامه دارد ...👇

#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #یمه #بهشت #ایندرا

@soltannasir

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?
@soltannasir

{جغرافیای علوم غریبه در ایران 63}

{جمشید 7}

ادامه 👇👇
نیکوکارانی از این دست به 👈دود 👉 و از دود به👈 شب 👉 [از شب به نیمه تاریک شب ]از آنجا به 👈دیار نیاکان 👉و سرانجام به 👈ماه👉 راه می یافتند .
راه یافتگان ماه بنا به روایتی (با ماه , سومه , روغن های خوشبو و خوراک های بهشتی )
👈 خوراک خدایان👉 می شدند .
و از خدایان به فضا , از فضا به ابرها , از ابرها به باران و از باران به زمین باز می گشتند . و در هیأت موجودی جدید زاده می شدند .
به روایت دیگر ارواح مردگان نیکوکار (به ویژه قدیسان و قهرمانان ) یا به روایتی زنان مرده و نیکوکار به ستارگان آسمان تبدیل می شدند .
به روایت دیگر پرهیزکارانی به دیار خدایان راه می بردند که به هنگام زنده بودن پرهیزکارانی وفادار به شریعت و کسانی بودند که با روح جهان پیوند یافته و از سمساره (زنجیره کارما که منجر به تناسخ می شود بنا به نظر هندوان) رهایی یافته بودند .
بدین روایت فرزانگان عارف پس از مردن و پالوده شدن با آتش مراسم مرده سوزی به هیأت شعله در می آمدند .
و از این طریق به 👈روز 👉و از روز به 👈دیار خدایان 👉 و آذرخش راه می یافتند .
و این مرتبه ئی بود جاودانی , سعادت آمیز و بی زوال .
{کتاب اساطیر هند : ورونیکا ایونس صفحات 58و59و60}

در ادامه تحلیل و نقد کوتاهی از این فقرات ارائه خواهد شد . و کمی هم به درد و دل در باب حیطه ادیان پژوهی در کشور پرداخته می شود تا تنفس الصدائی باشد بر وضعیت پژوهش در کشور ما علی الخصوص دانشگاه ها و حوزه های علمیه . 😔

و سپس در ادامه دوباره وارد داستان جمشید اینبار از متون ایرانی خواهیم شد .
و این داستان مقدمه ای خواهد بود بر آنچه در دروس سال آینده در باب اسطوره ها و اسطوره خلقت و آفرینش و تاریخ دنیای باستان ارائه خواهد شد .
و پس از آن به ضحاک و فریدون و درفش کاویانی خواهیم پرداخت که بر خلاف آنچه در کتب تاریخی منقول است . درفش مقدس ما
تا کنون سالم و پای برجا است .
و ان شاء الله پیش از ظهور در دستان خراسانی بزرگ_ که احتمالا با «شاه بهرام ورجاوند» در متون ایرانی همسانی دارد . _خواهد بود و آشکار می شود . 😊

نکته : درفشی که به نام درفش کاویانی در دوران ساسانی در لشکر ایرانیان وجود داشته است نسخه باز طراحی شده درفش توسط مغان ایرانی بوده است .
و درفش اصلی هرگز به دست شاهان ساسانی نرسیده است . زیرا شاهان ساسانی و همچنین شاهان مادی و هخامنشی و اشکانی لیاقت مالکیت آن را نداشته اند . و هیچ گاه وارث درفش کاویانی نبوده اند .

#جمشید #ادیان #دین_پژوهی #تحلیل #بهشت #ایندرا #یمه #جغرافیا

@soltannasir
🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
@soltannasir

{ درد و دل 48}

{ انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 16}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 10}

ادامه 👇
.... یکی از بزرگترین حکمای صدرایی در قرن اخیر آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند . که اکثر بزرگان معاصر در حوزه , ایشان را در تدریس اسفار اربعه ملاصدرا بینظیر می دانستند .
از مهم ترین شاگردان ایشان می توان به حضرت امام خمینی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده آملی و دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و استاد محمد خواجوی اشاره کرد .
مرحوم محقق جناب استاد محمد خواجوی می فرمودند : چون از جناب آیت الله رفیعی قزوینی خواسته شد که به قم بیایند و تدریس اسفار نمایند ایشان نپذیرفتند . و ایشان ظاهرا به قم و حوزه علمیه قم چندان عنایتی نداشتند . ایشان در واکنش به احادیثی در باب آشکار شدن علم از قم می فرمودند : علم مگر سوهان است که از قم بیرون بیاید .
عزیزان ایشان , با علوم غریبه و خفیه آشنایی کامل داشتند و دارای وسعت مشرب عرفانی بودند . ایشان هنگامی که تصمیم داشتند که مثنوی معنوی تدریس نمایند . به شاگردان خویش می فرمودند : بیایید تفسیر ملامحمد بلخی بخوانیم .😊
اما با این حال ایشان هم مانند استاد مرحوم فقیر محمد حسن قاضی جهرمی , به دنیای باستان و همچنین به روایت های شفاهی در باب ساخت شهر قم توسط طهمورث دیوبند و طالع ساخته شدن آن در برج جوزا توجه ننمودند !
اگر ایشان به طالع ساخته شدن شهر قم در برج جوزا توجه می نمودند .
علت آشکار شدن علم از شهر قم را در می یافتند .
نکته : علاوه بر طالع بنای شهر قم در برج جوزا خود نام «قم» به حساب جمل« 140 »می شود . و «علم» نیز به حساب جمل «140» می شود . که اشاره به ارتباط معنا دار نام قم با علم دارد .

نکته2: حدیث امام صادق (ع) : 👇
«به زودی کوفه از مؤمنان خالی می‌گردد، و علم از آن همچون ماری که در لانه‌اش جمع می‌شود، جمع و برچیده می‌گردد و سپس در شهری که آن را «قم» می‌گویند آشکار می‌شود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» (بحار الانوار جلد 60)

از سویی نگاهی به تاریخ شهر قم نشان می دهد که قم در دوران پیش از اسلام نیز محل زندگی زرتشتیان معتقد بوده است . و مردمان آن مردمی مذهبی بوده اند .
عزیزان این اهمیت علم جغرافیا و البلدان است . خاک هر منطقه ای با خاک منطقه ای دیگر متفاوت است و ویژگی های خاصی در زمینه معنوی دارد .
من باب مثال پیشتر گفتیم که خاک منطقه حلب در سوریه تقریبا انواع طلسم و سحر را باطل می نماید !!!
اینها ویژگی های مناطق مختلف روی زمین است .
مشاهده نمودید که چگونه دو بزرگ (آیت الله رفیعی قزوینی و استاد محمد حسن قاضی جهرمی ) علی رغم مقام معنوی شان به این مسئله ساده توجه ننمودند .
مهمترین علت این عدم توجه را باید در جهان بینی این بزرگان جستجو نمود . جهان بینی ای که معمولا به جهان باستان کم توجه است . و همه چیز را در حیطه تمدن اسلامی آن هم به طور ناقص جستجو می نمایند !
فقیر نیز زمانی به این مسائل بی توجه بودم . شناخت دشمن و فعالیت های آنان مهمترین علت توجه فقیر به دنیای باستان بوده است .
اگر دشمنان ما به جهان باستان توجه دارند . باید از خود پرسید که چرا ?
آنان بدنبال چه مسائلی می باشند ?!
فقیر امیدوارم که عزیزان خواننده نیز به مسائل و حقایق از جنبه ای دیگر بنگرند .

نکته 3: امروزه در کشور ما نیز به مانند غرب بسیاری از جوانان سعی در آموختن علم نجوم احکامی دارند . اما کمتر کسی به دانش شناخت «خاک» و احکام «خاک» توجه می نماید !
در دوران قدیم علم نجوم قدیم با دانش زمین و جغرافیا البلدان و اقالیم آمیختگی داشته است .

اما با این حال دانشمندان نجوم احکامی نیز توجه درستی به خاک شناسی و علم احکام خاک ننمودند !
عزیزان اعضای انجمن های مخفی (فراماسونر ها و ایلومیناتی ها و ..) سالهاست که توجه شان به به این مسئله جلب شده است . و سعی در شناخت خاک و احکام خاک (ویژگی های خاص خاک هر منطقه ) هر منطقه از زمین دارند .
براستی که باید خاک و اسرار آن را شناخت , زیرا که سر خلیفة اللهی انسان در آن تعبیه شده است .
اکنون شاید خواننده های عزیز در یابند چرا فقیر مبحثی را تحت عنوان جغرافیای علوم غریبه شروع نمودم .
که ان شاء الله همچنان ادامه خواهد داشت .
ادامه دارد ...

#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #رفیعی_قزوینی #قم
@soltannasir
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
@soltannasir

{ درد و دل 51}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 11}

{ حکایت }

یکی از بزرگترین عرفای تاریخ جهان اسلام ابن الفارض حموی مصری می باشد . که دیوان اشعار وی بسیار مورد عنایت بزرگان علمای ربانی و صوفی مشرب شیعه نظیر آیت الله سید علی قاضی و آیت الله انصاری همدانی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و .. همواره قرار داشته است .
مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی داستان زندگی وی را در کتاب نفحات الانس خویش به طور خلاصه آورده است . در این داستان نکاتی وجود دارد که در ادامه بدان نیاز داریم .
داستان : 👇👇👇

{ کنیت وی ابوحفص است و نام وی عمر . از قبیله بنی سعد است , قبیله حلیمه ، مرضعه (دایه حضرت رسول «ص») حموی الاصل بود و مصری المولد و المحتد . پدر وی از اکابر علمای مصر بود .
فرزند وی (ابن فارض) سیدی کمال الدین محمد گفته است : که وی گفته که « در اول تجرید و سیاحت از پدر خود اجازت می خواستم و در وادیها و کوهها نزدیک به مصر بود می گشتم , و بعد از شبانه روزی کم یا بیشتر جهت مراعات خاطر وی باز می گشتم .
و پیش وی می آمدم . و چون پدر وفات یافت , به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم .
اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمی شد . تا آن زمان که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر در آیم , دیدم که بر در مدرسه پیری است بقال وضو می سازد , وضویی نه بر ترتیب مشروع .
اول دستهای خود بشست ، بعد از آن پایها. را ، بعد از آن مسح سر کشید ، بعد از آن روی بشست . با خود گفتم : عجب از این پیر ! در این سن ، در دیار اسلام بر در مدرسه ، در میان فقهای مسلمانان ، وضو می سازد نه بر ترتیب مشروع ! آن پیر در من نگریست و گفت : ای عمر !
بر تو در 👈مصر 👉 هیچ 👈فتح 👉نمی شود ، « فتحی » که ترا دست دهد در👈 زمین حجاز و مکه 👉خواهد بود .
قصد آنجا کن که 👈وقت 👉 «فتح» تو رسیده است ! دانستم که وی اولیاء الله است و مراد وی از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و ستر حال .
پیش وی بنشستم و گفتم : یا سیدی من کجا و مکه کجا ! غیر موسم حج است , و هیچ رفیق و همراه یافت نیست . به دست خود اشاره کرد و گفت : اینک مکه پیش روی تست . نظر کردم مکه را دیدم . وی را بگذاشتم و روی به مکه نهادم , و مکه از نظر من غایب نشد تا به آنجا در آمدم و ابواب «فتح» بر من گشاده شد و آثار آن مترادف گشت .
....وی را دیوانی است مشتمل بر عیون معارف و فنون لطایف که یکی از قصاید آن قصیده تاییه است که هفتصد و پنجاه بیت است کما بیش . و همان این قصیده در بین مشایخ صوفیه و غیر آنان از فضلا و علما بسیار مشهور است . و علی الحقیقه آنچه بعد از سیر و سلوک تمام در این قصیده از حقایق علوم دینیه و معارف یقینیه از ذوق خود و اذواق کاملان اولیا و اکابر محققان مشایخ روح الله تعالی ارواحهم اجمعین جمع کرده است در چنین نظمی رایق فایق ، گفته اند که کسی دیگر را میسر نشده است و میسور هیچ کس از اهل فضل و هنر ، بلکه مقدور اکثر نوع بشر نتواند بود . شیخ رضی الله عنه فرموده است که :«چون قصیده تائیه گفته شد، رسول را صلی الله علیه وسلم به خواب دیدم فرمودند که : یا عمر ! قصیده ات را چه نامیدی? گفتم : یا رسول الله ! آن را لوایح الجنان و روایح الجنان نام کرده ام . پس رسول الله (ص) فرمود : نه بلکه آن را نظم السلوک بنام ! پس نامیده شد آن بدان نام . و حکایت کرده اند از اصحاب وی که : گفتن وی این قصیده را نه بر قاعده شعرا بود ، بلکه گاهی وی را جذبه ای می رسید ، و روزها ، هفته ، یا ده روز کما بیش از حواس خود غایب می شد . چون به خود حاضر می شد ، املا می کرد سی بیت یا چهل یا پنجاه ، آنچه خداوند_سبحانه_ بر وی در آن غیبت فتح کرده بود بعد از آن ترک می کرد تا آن وقت که مثل آن حالت معاودت کردی . }

(نفحات الانس جامی صفحات 539و540و 541)


#ابن_فارض #مصر #مکه #درد_و_دل
#جغرافیا #البلدان #حکایت
@soltannasir
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
@soltannasir

{ درد و دل 52}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 12}

داستان ابن فارض مصری دارای نکات جالبی می باشد . داستان نشان می دهد که هنگامی که وی در زمین مصر در کوه ها و بیابان ها می گشت . هم هنگام فتح وی فرا نرسیده بود . و هم مکانی که وی در آن به ریاضات می پرداخت . محل فتح وی نبود .
پس از وفات پدر وی زمان «فتح» وی فرا می رسد . اما همچنان مکان زندگی وی محل مناسبی برای «فتح» وی نبود .
یعنی در زمین مصر ابواب مکاشفات عالیه بر وی باز نمی شد . و مکان دولت(عرفانی) وی در خاک مقدس سرزمین حجاز و مکه بوده است .
اینجا نکات مهمه وجود دارد 👇👇

نکته اول: ارتباط بسیار مهم زمان و مکان در باز شدن ابواب مکاشفات بر وی .
یعنی اگر ابن فارض در زمانی که از نظر نجومی علی القاعده باید باب مکاشفات بر وی باز می شده . همچنان در سرزمین مصر بسر می برده و توسط آن ولی خدا به سرزمین حجاز رهنمون نمی شده ابواب مکاشفات بر وی باز نمیشده
و همچنین اگر وی در زمانی پیش از فرارسیدن زمان باز شدن ابواب مکاشفات بر وی در سرزمین حجاز و مکه حضور می یافته ، ابواب مکاشفات بر وی باز نمی شده است .
بنابراین زمان و مکان در این امر ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند .
نکته دوم : زمان دولت فتح و مکاشفات یک سالک را می توان از ارتباط سه زایچه بدست آورد !!!
1: زایچه زمان تشکیل نطفه سالک ، که در واقع عناصر مولدات نطفه سازنده وجود سالک در حرکت از قوس نزولی نطفه وجود سالک را می سازد .
این زایچه بیشتر مربوط به احکام جسم به عنوان مرکب روح می باشد .
2: زمان دمیده شدن روح سالک به درون جسم در رحم مادر . که روح از عالم برزخ نزولی در قوس نزول حرکت می کند و داخل جسم می شود . (بین صوفیان و حکما در اینجا اختلافاتی وجود دارد )
این زایچه بیشتر مربوط به احکام روح و استعدادهای آن می باشد .
و بدست آوردن آن بسیار مشکل است . 😊
و 3: زایچه زمان تولد سالک
این زایچه (تولد) مربوط به مجموعه کامل انسانی (جسم و روح ) می باشد .
نکته سوم : ارتباط فرا رسیدن زمان دولت فتح با مرگ پدر !
که رضایت والد و والده در این باب بسیار مهم است . زیرا اگر دولت فتح ابن فارض به وی داده می شد . از آنجایی که وی از اصحاب سکر و جذبه بود .
توان حضور در نزد پدر بلکه خلایق را نداشت . بنابراین حق تبارک تعالی زمان فتح وی را بعد از وفات پدر در نظر گرفته بود .
نکته 4: مکان مناسب برای فتح است !
این مسئله را می توان از دو جنبه بررسی نمود : یکی از جنبه ذات خاک هر منطقه و دیگری از جنبه ارتباط اقالیم و کواکب و حتی طالع نجومی شهرها .
منجمین و جغرافی دانان قدیم در دوره اسلامی زمین را به هفت اقلیم جغرافیایی تقسیم می نمودند ! و هر اقلیم را منسوب به کوکبی می دانستند . (نظریه حکمای پیشین ایران باستان با نظریه جغرافی دانان و منجمین دوره اسلامی تفاوت دارد . که ان شاء الله هرگاه به صورت تخصصی وارد این مبحث شدیم بدان اشاره خواهیم نمود . )
ادامه دارد ..👇👇


#درد_و_دل #جغرافیا #ابن_فارض
#البلدان #زایچه
@soltannasir
❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️
@soltannasir

{ درد و دل 53}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان13}

ادامه ...👇👇

اما تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام نجوم اثر ابونصر حسن بن علی قمی 👇👇👇

{ اقلیم اول : اما مطالع اندر وسط اقلیم اول آنجا که عرضش بود از خط استوا ، شانزده درجه وبیست دقیقه باشد .
ابتدای این اقلیم اول خط استوا یعنی صفر درجه است . و انتهایش بیست درجه و سی دقیقه است .
و این اقلیم منسوب به کوکب زحل است

اقلیم دوم :اما مطالع اندر وسط اقلیم دوم آنجا که عرضشان بود از خط استوا بیست و چهار درجه
محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم اول یعنی بیست درجه و سی دقیقه است و انتهای این اقلیم بیست و هفت درجه و سی دقیقه است .
این اقلیم در مذهب پارسیان (منجمین ایرانی) اقلیم 👈مشتری👉 است و در مذهب رومیان(منجم غربی) اقلیم شمس است .

اقلیم سوم : و مطالع اندر وسط اقلیم سیم آنجا بود که عرض استوا در آنجا سی درجه و بیست و دو دقیقه بود .
محل شروع اقلیم سوم ، انتهای اقلیم ثانی یعنی بیست و هفت درجه و سی دقیقه و انتهای آن سی و سه درجه و چهل دقیقه است .
و کوکب این اقلیم در مذهب پارسیان مریخ است و در مذهب رومیان عطارد .

اقلیم چهارم : و مطالع اندر وسط اقلیم رابع آنجا که عرض از خط استوا سی و شش درجه و پانزده دقیقه می باشد .
و محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم سوم یعنی سی و سه درجه و چهل دقیقه و انتهای آن سی و نه درجه است .
و کوکب منسوب به آن در مذهب پارسیان شمس و در مذهب رومیان مشتری است .

اقلیم پنجم : و مطالع اندر وسط اقلیم پنجم آنجا عرض بود از خط استوا که چهل و یک درجه و بیست دقیقه است .
و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم چهارم است یعنی سی و نه درجه و انتهایش چهل و سه درجه است .
و کوکب این اقلیم در هر دو مذهب زهره است .

اقلیم ششم : مطالع وسط اقلیم ششم آنجا است که عرض از خط استوا چهل و پنج درجه و چهارده دقیقه بود . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم پنجم یعنی چهل و سه درجه است و انتهایش چهل و نه درجه است .
و کوکب این اقلیم بر مذهب پارسیان عطارد و بر مذهب رومیان قمر است .

اقلیم هفتم : مطالع اقلیم هفتم اندر وسط که عرض بود چهل و نه درجه بود .

این مسئله اشتباه است و احتمالا در نسخه خطی توسط کاتب اشتباه درج شده است و مصحح محترم در تصحیح از قلم انداخته اند . زیرا عرض 49 درجه انتهای اقلیم ششم بود که نمی تواند حد وسط اقلیم هفتم باشد نویسنده چند صفحه قبل اینگونه نوشته است . 👇👇👇
اقلیم هفتم درجه ابتدایش انتهای اقلیم ششم یعنی عرض 49 درجه است و انتهایش عرض 63 درجه می باشد .

کوکب منسوب به این اقلیم در مذهب پارسیان قمر و در مذهب رومیان مریخ است .

نکته : در کتب مختلف این درجه ها کم و بیش با کمی اختلاف جزئی ذکر شده است . و بلاد مختلفی در این اقالیم نام برده شده است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم پیش از آنکه این بلاد را نام ببرد می گوید که این نام ها تقریبی است و نیاز به محاسبه دقیق دارد .

ادامه دارد ...

#اقلیم #نجوم #کوکب #درد_و_دل
#البلدان #جغرافیا
@soltannasir
⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️
@soltannasir

{ درد و دل 54}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 14}


ادامه 👇👇👇

تقسیم بندی اجمالی اقالیم سبعه را از منظر علمای جغرافیا و نجوم قدیم ملاحظه نمودید ! هر چند که این تقسیم بندی در کتب مختلف با اختلافاتی ذکر شده است که فقیر تقریبا با اکثر این تقسیم بندی ها اختلاف دارم .
ابتدا توضیح مختصری در باب ربع مسکون از منظر قدما 👇👇👇

{ربع مسکون }

قدما اعتقاد داشتند که خط استوا زمین را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می نماید . و همچنین آنان یک خط فرضی دیگر نصف النهار فرضی از منطقه غرب جزایر خالدات(جزایر قناری امروزه ) در غرب قاره آفریقا در نظر می گرفتند . که این نصف النهار تقریبا معادل نصف النهار 30 درجه غربی (غرب گرینویچ) امروزه می بوده است .
این نصف النهار فرضی زمین را به چهار قسمت مساوی تقسیم می نموده است .
اگر از این نصف النهار فرضی 180 درجه به شرق برویم . به نصف النهار 150درجه شرقی (شرق گرینویچ) می رسیم . که در شرق جزایر «واق واق» (ژاپن) امروز قرار دارد .
قدما اعتقاد داشتند که کل جهان باستان و خشکی های بزرگ جهان که تمدن های باستانی پیشین در آن قرار داشته است . در همین محدوده قرار دارد . این منطقه ( یک چهارم زمین ) را قدما ربع مسکون یا ربع معمور می نامیدند .
همچنین آنان اعتقاد داشتند که در قسمت غرب ربع مسکون دریایی است که آن را بحر محیط و به یونانی اقیانوس می نامند . و این دریا تقریبا تمام آب های جهان را در بر می گیرد .

نکته :اگر از منظر جعرافیای امروزی نیز در نظر بگیریم . تمام آب های آزاد جهان به یکدیگر متصل می باشد .

همچنین قدما بنا به دلایلی خاص (دلایل معنوی) بخشی از ربع مسکون را به اقالیم سبعه تقسیم می نمودند .
درجه انتهایی عرض جغرافیایی اقالیم سبعه در کتب مختلف متفاوت آمده و اختلافاتی کم و بیش دارد . درجات کتاب المدخل الی علم احکام النجوم را نقل نمودیم . در کتاب تقویم البلدان انتهای اقالیم سبعه را عرض47 درجه دانسته است .
اما اساتید ایرانشناسی بر اساس بعضی متون کهن . بیشتر نظر بر عرض جغرافیایی 60 درجه به عنوان حد انتهایی اقالیم سبعه دارند .
اگر عزیزان دقت نمایند . در نقشه جهان مختصات طول جغرافیایی 60 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 30 درجه شمالی ، نقطه ای در خاک استان سیستان و بلوچستان می باشد . که از آن به عنوان نیمروز یاد می نمایند . و در دنیای باستان نصف النهار 60 درجه شرقی ، نصف النهار مبدأ بوده است .
و نام عربی نصف النهار ، ترجمه عربی واژه ایرانی «نیم روز »می باشد . که «نیم» به «نصف» مبدل گشته و «روز » به «نهار»مبدل شده است .
اما نقطه نیم روز از آن جهت توسط مغان ایران باستان در دوران کهن به عنوان نصف النهار مبدأ در نظر گرفته شده بود که هنگامی که در این منطقه از زمین (خراسان و سیستان ) روز به نیمه می رسید . در کل جهان باستان روز محسوب میشده و روشن بوده است .
به همین دلیل در نزد حکمای خسروانین ایران باستان ، ایران ، میانگاه جهان بوده است .
و هنوز هم نصف النهار نیم روز بهترین گزینه برای نصف النهار مبدأ بودن می باشد . که متاسفانه آنگلو ساکسون های نسناس که خویش را آریایی می دانند و مردمان ایران زمین را غیر آریایی ، نصف النهار گرینویچ را که هیچ ویژگی خاصی برای نصف النهار مبدأ بودن نداشت را در سال 1884 میلادی در کنفرانس بین المللی تعیین نصف النهار مبدأ در واشنگتن به عنوان نصف النهار مبدأ تعیین نمودند .

تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 😔

#جغرافیا #نیم_روز #ربع_مسکون
#نصف_النهار #بحر_محیط
@soltannasir
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@soltannasir

{ درد و دل 56}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 16}

اکنون که حدود تقریبی اقالیم را در اختیار داریم . به داستان ابن فارض مصری باز گردیم . ابن فارض بر اساس آنچه که در داستان وی نقل است . در خاک مصر و اقلیم سوم بوده است . اقلیم سوم منسوب به کوکب مریخ است . که در نجوم احکامی نحس اصغر می باشد .
وی برای کشف کلی و فتح باب مکاشفات به اقلیم دوم که اقلیم مشتری(سعد اکبر) است وارد می شود .
نه تنها به این اقلیم وارد می شود بلکه در معنوی ترین نقطه این اقلیم (مکه )که محل تجمع انوار جهان اسلام است ورود پیدا می نماید . (البته این تمام ماجرا نیست )
نگاهی به تقسیم بندی اقالیم سبعه نشان می دهد که بعضی احکام کوکب منسوب به یک اقلیم ، در کل آن اقلیم تا حدودی حاکم است .
من باب مثال : به حیطه اقلیم سوم نگاهی بیندازیم که اقلیم مریخ است .
کوکب مریخ را با جنگ و جنگاوری ارتباط است . و نگاهی به تاریخ خاورمیانه نشان می دهد بخش زیادی از جنگ های بزرگ در همین منطقه انجام شده است .
نکته1: از جنگ های معاصر می توان به تجاوز نظامی عراق به خاک ایران و تجاوز عراق به کویت ( جنگ خلیج فارس) ، و حمله نظامی آمریکایی ها به خاک عراق و یا از جنگ های تاریخی می توان به نبرد قادسیه و یا فتح بابل توسط کوروش کبیر و یا فتح بغداد توسط هلاکو خان مغول و یا فتح بیت المقدس توسط «نبوکودوری اوصر» (بخت النصر ) و همچنین توسط مسلمین ، اشاره کرد و اما مهم ترین جنگ آینده نیز یعنی نبرد بزرگ آرماگدون که به کشته شدن موعود امروزه یهودیان یعنی دجال لعین و فتح اسراییل منجر خواهد شد در همین اقلیم اتفاق خواهد افتاد .

نکته2: خاک سرزمین فلسطین اشغالی در اقلیم سوم همواره مورد جنگ و کشمکش بوده است . علاوه بر جنگ های نام برده شده ، به جنگ های دامنه دار صلیبی در دوره اسلامی و هجوم رومیان بدان سرزمین در دوران پیشین و حتی جنگ های اولیه بنی اسرائیل با مردمان فلسطین برای تصاحب آن سرزمین بنا به نقل یهودیان می توان اشاره نمود . گویی که این خاک مقدس جز دوران موقت حکومت داوود(ع) و سلیمان (ع) بر بنی اسرائیل و دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عجل الله ) در دوران ظهور قرار نبوده که روی آرامش را ببیند .
بررسی دوره های متناوب مشکلات مردم سرزمین فلسطین در طول تاریخ از منظر نجومی مطمئنا حاوی نکات جالبی می باشد . 😊
نکته 3: یکی از مسائل جالب تاریخ اسلام ، انتقال پایتخت خلافت اسلامی توسط حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع) از مدینه النبی(اقلیم دوم مشتری ) به کوفه (اقلیم سوم مریخ ) است . تا قبل از این انتقال ، نیروهای جهان اسلام بیشتر در نقش مهاجم بودند. و به سرزمین های مختلف نظیر روم و ایران حمله نمودند . اما پس از این انتقال ، سرزمین اسلامی دچار اختلافات و جنگ های داخلی شد .(البته لزوما ربطی به انتقال نداشته و سنگ بنای اشتباهی که پیشینیان پایه آن را گذاشته بودند بیشترین نقش را داشته است ) انتخاب حضرت امیر (ع) در پایتختی کوفه به عنوان مرکز دار الخلافه کاملا آگاهانه بوده است .
از جنبه سیاسی ، ایشان هم برای کنترل حکومت عظیم اسلامی این نقطه را انتخاب نمودند .زیرا لازم بود که به بخش مرکزی جهان اسلام نظیر عراق بروند تا بتوانند بلاد اسلامی را بهتر کنترل نمایند . و هم برای تحت نظر داشتن غده سرطانی حکومت معاویه .
اما حضرتش کوفه را که از دیر باز محل تجمع سپاهیان اسلامی بوده از میان مناطق مختلف بلاد عراق انتخاب نمودند . و اقلیم کوفه ، اقلیم سوم و مریخ است ، و اینگونه به نظر می رسد که حضرتش کاملا آگاهانه از تمامی جوانب به ماجرا نگریسته بودند و بدرستی می دانستند که دنبال چه چیزی هستند و انتخابشان چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت .
همچنین طالع عمارت کوفه برج دلو است که منسوب به کوکب زحل و عنصر باد است .
در صفت خوی ها و روش های مردمان برج دلو در کتاب التفهیم بیرونی آمده 👇👇👇
{ نیک خو ، سبک بر تجمل و بر مروت حریص . پاکیزه خورش و بسیار سخن .👈سخت بوقت جنبش و 👈دلیر بوقت آسودن و 👈بکار کاهل و آرامیده . بسیار اندیشه در کارها . گرد کننده طعام و بخیل برو . پر خواسته و بددل و کفن باز کننده مردگان } (التفهیم ص 326}
عزیزان صفات مردمان کوفه در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) را با صفات نامبرده شده در بالا مقایسه نمایند .😊

نکته 4: شهر طبس هم در عرض جغرافیایی 33 درجه و 35 دقیقه قرار دارد که پایگاه نیروهای آمریکایی بوده که برای پروژه حمله به سفارت قصد استفاده از این پایگاه را داشته اند .
بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد انتهایی اقلیم سوم مدار 33 درجه و 40 دقیقه است . بنابراین طبس هم در اقلیم سوم بوده است .

#کوفه #اقالیم #جغرافیا #درد_ودل
#امیرالمومنین_علی_بن_ابی_طالب(ع)
#آمریکا #فلسطین #آرماگدون

@soltannasir
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
@soltannasir

{ درد و دل 57}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 17}

ادامه 👇👇

نکته 5: در شهریور سال 2003 (1382) مریخ به نزدیکترین فاصله خویش با زمین می رسید .
این یکی از دلایل انتخاب آمریکایی ها برای حمله به خاک عراق در این سال بود .

نکته مهم 6: علی رغم آنکه اقلیم سوم اقلیم مریخ است و با جنگ ارتباط دارد .
امن ترین نقطه جهان هستی نیز ، سرزمینی مقدس در هیمالیا می باشد . که در این اقلیم (سوم) قرار دارد .
و هر کسی را بدان سرزمین مقدس راه نیست .

اما حال به اقلیمی دیگر اقلیم پنجم(زهره) نظر بیندازیم و تا حدودی آن را بررسی نماییم . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد ابتدایی اقلیم پنجم (زهره)39 درجه و حد پایانی آن 43 درجه می باشد .
(فقیر بیشتر بر درجه 39یا 40 الی 47یا 48 نظر دارم )
ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر خلق و خوی های مردم می آورد 👇👇👇

{ نیک خویی ، خوش منشی و گشاده رویی و طیبت عشق و 👈شهوت ورزیدن و آرزویها ، و 👈دوست داشتن سرود و لهو و بازی و سخاوت و آزاد مردی و دل بر هر کس نهادن و شادی نمودن و دل بستگی ، بر دوستان و پاکیزگی و عجب و متکبری و شادی و تجمل و داد و خدایی و دین ، نگاه داشتن و قوت تن و ضعیفی دل و فرزند دوستی ، و مردم دوست داشتن }
همچنین در دلالت کوکب زهره بر احوالها و کردار ها 👇👇👇
{ کاهلی و خنده و فسوس کردن و پای کوفتن و می و انگبین دوست داشتن و آرزو کردنش و شطرنج و نرد باختن . و و بسیار سوگندان خوردن . و دروغ بی فسادی . و شادی بر هر چیزی و مردمان جستن و خویشتن ماده کردن . و بسیار جماع گونالون ، پیش و پس،. و سودن و شیرینی سخن و زیت و عطر و پیرایه زر و سیم و ماهی و جامه سپید و سبز و کردن تاجها و افسرها و اوستادی بسرود و لحنها و طنبور و بربط زدن و لعبها و قمار } (التفهیم صفحات 390و391}

کشورهای یونان و امپراطوری بزرگ روم باستان که از غرب ایتالیای امروزی تا ترکیه امروزی را در بر می گرفته است در اقلیم زهره قرار داشته اند .
نکته : شهر امروز «رم » در عرض جغرافیایی 41و 54 دقیقه قرار دارد . و بنا به تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل کتاب المدخل در اقلیم پنجم( زهره )قرار دارد .
نکته 2: قسمت های شمالی ایتالیا بنا به تقسیم بندی کتاب المدخل در اقلیم زهره قرار ندارد .
نکته 3: خصوصیات کوکب زهره در علاقه مندی به هنر و موسیقی و رقص و «لهو و لعب» و حب دنیا و عشق و شهوات دنیوی و تجملات ، را می توان در فرهنگ یونان و روم باستان کاملا مشاهده نمود .
من باب مثال در فرهنگ یونان به زیبایی اندام ، اهمیت زیادی داده می شد .
اگر خدایان آریایی فرهنگ هند و ایران خدایانی با توانایی های متافیظیکی بالا و معنوی و عرفانی بودند . نظیر ایزد مهر در ایران و یا ویشنو در هندوستان .
خدایان رم و یونان علی رغم داشتن توانایی های متافیظیکی ، بیشتر خدایانی تنومند و دارای قدرت های فیظیکی و متافیظیکی بوده اند که شهوت ران و دنیوی بوده اند . و حتی توانایی های متافیظیکی آنان نیز صرف امور دنیوی می شده است و یکی از علت های مهم این مسئله را باید در اقلیمی که خاک یونان و روم در آن قرار دارد جستجو نمود . ! عزیزان خاک و جغرافیا را باید شناخت . 😊
نکته4: پیشتر گفتیم که کوکب زهره را با ظهور ارتباطی معنا دار است !
حال عزیزان بدانند که چون شمس ولایت ختم ولایت خاصه محمدی حضرت صاحب الامر و الزمان (عجل الله) از نقطه ای در مرز بین اقلیم چهارم (شمس) و پنجم (زهره) از شرق ظهور نماید . و سپس در اقلیم مشتری (مکه) مستقر شود . {از اقلیم چهارم (شمس) و نزدیک به مرز اقلیم پنجم (زهره) ظهور نماید} کوکب خورشید از غرب طلوع خواهد نمود . 😊
نکته5: سد ذوالقرنین نیز که در دوره آخرالزمان شکسته خواهد شد . در منطقه قفقاز در اقلیم زهره قرار دارد . و همانگونه که پیشتر گفته شد زهره را با ظهور و ظاهر شدن ارتباط است .
و پس از شکسته شدن این سد قوم یاجوج و ماجوج از بعد دیگر زمین ما ، وارد بعد ما خواهند شد .
نکته 6: خواننده عزیز توجه نماید که این مسئله اقلیم شناسی معنوی مسئله ای کلی می باشد نه جزئی ، وگرنه هر شهری بنا به طالع بنای آن خود دارای احکامی خاص می باشد . و علاوه بر تاثیر کواکب بر حیطه اقالیم سبعه ،و تاثیر کوکب طالع عمارت باید به 👈بوم شناسی معنوی نیز توجه نمود . چنانچه گاه در یک شهر که یک طالع عمارت مشخص و در یک اقلیم خاص قرار دارد . و یک نژاد خاص از مردمان در آن زندگی می نمایند .دو نقطه خاص از آن شهر تفاوت معنوی قابل ملاحظه ای با یکدیگر دارند . و اینجا دیگر مسئله تاثیر کواکب چندان در میان نیست . بلکه علت این تفاوت ها را باید در وجود عوالم این فرومایگان و محل اسکانشان ، و مثبت و منفی بودن اینان جستجو نمود .

ادامه دارد ..

#جغرافیا #عراق #دردو_دل #روم #مریخ #اقالیم #یونان #زهره #شمس

@soltannasir
🌙⭐️🌙⭐️🌙
@soltannasir

{ درد و دل 58}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 18}

شاید بر اساس دروس گفته شده عده ای به این نتیجه برسند . که اگر شخصی در هر برجی متولد شود . که منسوب به یک کوکب است ، اگر در اقلیم مربوط به آن کوکب زندگی نماید و شهری که طالع امارتش با آن برج و کوکب هماهنگی داشته باشد . برایش بسیار مناسب خواهد بود .
تقسیم بندی نسبت کواکب به بروج 👇
(حمل : مریخ ، ثور : زهره ، جوزا : عطارد سرطان: قمر ، اسد : شمس ، سنبله: عطارد ، میزان: زهره عقرب: مریخ ،قوس: مشتری ، جدی : زحل ، دلو: زحل ، حوت:مشتری)
عزیزان این نوع نگرش تقریبا اشتباه می باشد . عزیزان دروس اربعین را به یاد آورید .
فرض نمایید شخصی که در برج اسد متولد شده است . و طبیعت برج اسد گرم و خشک است . و طبیعت مزاجی بدن این شخص نیز ، گرم و خشک باشد . حال در نظر بگیرید که این شخص در شهر مقدس قم(حرم کریمه اهل بیت) ساکن شود . و شهر قم در اقلیم چهارم قرار دارد که اقلیم شمس است و گرم و خشک است . و طالع امارت شهر قم نیز برج جوزا بوده است . و برج جوزا بادی و طبیعت آن گرم و تر است . و خود شهر مقدس قم نیز طبیعت آب و هوایی آن گرم و خشک است .
حال اگر این شخص به ذکری آتشی که طبیعت آن گرم و خشک است . در فصل تابستان که فصل گرم و خشک است . مبادرت ورزد .
از نظر مزاجی به سوی افراط در گرم و خشک بودن می رود .
و چنین شخصی نه تنها ممکن است در مسیر پیشرفت در سلوک الی الله قرار نگیرد. بلکه ممکن است دچار امراض مختلف شود . یا دچار مکاشفات و مشاهدات ناصحیح شود . یا پیشرفت سلوکی وی کند شود .
چنانچه سید علی محمد شیرازی ملقب به باب بنیانگذار فرقه ضاله بابیت ، در گرمای سوزان بوشهر که در اقلیم سوم (مریخ ) که گرم و خشک به افراط است قرار دارد و خود طبیعت آب و هوایی بوشهر نیز گرم و تر است . در فصل تابستان(گرم و خشک) رو به سوی خورشید(گرم و خشک) ، عمل ریاضت تسخیر آفتاب را انجام داد . تا به خیال خویش ، نفس فلکی خورشید را مسخر خویش نماید . و در نهایت دچار مکاشفات ناصحیح شد . و به انحراف کشیده شد .

بنابراین یک پیر و استاد کامل اگر در فصل تابستان (گرم و خشک) ، من باب مثال هنگامی که زمان اربعین موسوی است . (سی روز ذی قعده و ده روز ذی حجه ) که فعلا در فصل تابستان قرار دارد .
دستور خاص اربعین موسوی آن سال را به سالک تحت تربیت خویش دهد . (دستور اصلی اربعین مجموعا دوازده دستور خاص است که با دوازده برج و دوازده امام و با دوازده نبی تطابق دارد )
اگر مجموعا دستور آتشی باشد . و طبیعت مزاجی سالک نیز آتشی باشد .
استاد باید دقت نماید که وی در چه منطقه ای زندگی می نماید . کدام اقلیم کدام شهر به کدام طالع امارت و با چه طبیعت آب و هوایی ،اگر محل اسکان سالک منطقه ای گرم و خشک نظیر شهر مقدس قم باشد .
باید به سالک تحت تربیت خویش توصیه نماید که به منطقه ای با آب و هوای سرد و تر و یا معتدل برود . تا مزاج عنصری وی در اثر انجام دستور نامتعادل نشود .
نکات👇
1: حال عزیزان در یابند که چرا بعضی از بزرگان معاصر ما که در این علوم(علوم غریبه و طب و نجوم ) استاد هستند . در فصل تابستان از قم به مناطق ییلاقی سفر می نمایند .

2: همانگونه که عزیزان مشاهده می نمایید . فهم درست و کامل نظام چهار عنصری قدیم بیشترین نقش را در درک علوم قدیمه ماوراء دارد .

3:بخش زیادی از احکام نجوم احکامی نیز تابع طبایع عناصر اربعه است . من باب مثال زحل از آن جهت نحس است که سردی و خشکی را به افراط دارد . یعنی متعادل نیست . و شمس سعد است چون گرمی و خشکی را به اعتدال دارد .

4: برای اینکه شخص بتواند در علومی نظیر کیمیا و نجوم احکامی و طب و حتی علم جفر و حروف موفق شود . باید درک درستی نسبت به نظام چهار عنصری قدیم پیدا نماید . و برای این مهم باید علاوه بر مطالعه کتب نجومی و طبی و کیمیا کتب طبیعیات و علم النفس فلسفه قدیم را نیز مطالعه نماید .

5: همانگونه که می بینید . این علوم به هم مرتبطند . و بدین خاطر در ازمنه پیشین به طبیب ، حکیم می گفتند . زیرا اکثر طبیبان مانند شیخ الرئیس ابن سینا علاوه بر طبیب بودن ، در فلسفه و حکمت استاد بودند .

6: به نظر فقیر پیشینیان نیز به همه احکام نجومی آنچنان که باید و شاید دست نیافتند .

7 : یکی از اساتید معاصر و در قید حیات که در علوم غریبه تبحر دارند . و از شاگردان فلسفی علامه طباطبایی می باشند . به کسانی که به ایشان برای یادگیری علوم غریبه مراجعه می نمودند . ابتدا فلسفه و حکمت اسلامی تدریس می نمودند اگر شاگرد دروس فلسفه را به درستی می گذراند . آنگاه شروع به آموختن این علوم به شاگرد می نمودند . و طبیعتا اکثر شاگردان همان ابتدا فرار می نمود . زیرا که نمی فهمیدند که اگر فسلفه را پایه ای ندانند .موفق نخواهند شد .



#درد_و_دل #جغرافیا #قم #بابیت
#طبیعت_مزاجی
@soltannasir
🌨
@soltannasir

{درد و دل 59}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 19}

ادامه نکته 7: 👇👇👇

حال عزیزان جوینده این علوم نگاهی به اسامی تنی چند از بزرگان علوم غریبه و خفیه بیندازند . تمامی این بزرگان کم و بیش با فلسفه و طب آشنایی داشته اند .
1: علامه سکاکی خوارزمی
2: خواجه نصیرالدین طوسی
3:علامه محمود دهدار شیرازی
4: علامه شیخ بهاالدین عاملی
5: میرداماد
6: میر فندرسکی
7: شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی
8: شیخ المشایخ سعدالدین حمویه
9: شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی
از میان معاصرین 👇👇
10: علامه شعرانی
11: علامه رفیعی قزوینی
12: سید موسی زرآبادی (در فلسفه مشاء )
13: شیخ مجتبی قزوینی (فلسفه مشاء)
14: علامه طباطبایی
15: استاد حسن الهی (برادر علامه طباطبایی)
16: سید مهدی قاضی فرزند آیت الله قاضی بزرگ
17: علامه حسن زاده آملی
18: آیت الله سید عبدالکریم کشمیری
19: آیت الله حجت هاشمی خراسانی
20: آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی
21: سید ابوالحسن حافظیان
22: علامه سردار کابلی
23: علامه شمس الدین آملی

بزرگان متبحر در این علوم بسیار اند . اسامی تنی چند از معروف ترین این بزرگان را به عنوان شاهد آوردیم . تا عزیزان ملاحظه نمایند . که تقریبا تمام این اعاظم ، با فلسفه و علم النفس و طبیعیات قدیم و طب آشنایی داشته اند . و همچنین اکثر این بزرگان شخصیت های جامعی در علوم مختلف بوده اند .
عزیزانی که علاقه مند به یادگیری این علوم می باشند . و آرزو دارند که روزی پای در جای پای بزرگان این علوم بگذراند . باید بدانند که بدون یادیگیری علوم مختلف قدیمه نمی توانند . در این علوم موفق شوند . زیرا جملگی علوم به یکدیگر مرتبطند . و نکات بسیار ظریفی وجود دارد که جویندگان این علم از آن بی خبرند . برای مثال علم البلدان و جغرافیا ، مقدمه یادگیری علم سیمیا است . 😊
ممکن است شخصی بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا ، بتواند به علم سیمیا عملی دست بیابد . چنانچه فقیر دیده ام که بعضی از دراویش بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا در بخش عملی سیمیا توانمندی هایی داشته اند .
منتهی اینان(افرادی که علم البلدان نمی دانند ) فقط به حد ابتدایی این علم می رسند . و هرگز نمی توانند به حد انتهایی علم سیمیا برسند .

نکته 1: علم البلدان و جغرافیا و اقالیم از جنبه جغرافیای معنوی و مثالی و ابعاد مختلف زمین ، در باب علم سیمیا کلید می باشد . یعنی صرف خواندن کتب جعرافیایی قدیم ، کمکی در باب باز شدن در علم سیمیا بر شخص نمی نماید .

نکته 2: از میان موجودات مختلف پریان (موجودات آبی) متخصص در علم سیمیا هستند . بدین خاطر ، تسخیر آنان حتی از تسخیر ملک الموکلین قرآنی نیز سخت تر می با شد . و بسیاری از افرادی که سعی نمودند این موجودات را مسخر خویش نمایند . بدلیل تصرفات ذهنی این موجودات در خیال آنان از تسخیر منصرف شده اند . و یا دیوانه شده اند و یا خود مسخر این موجودات شده اند .
فقیر نشنیده ام در میان اساتید علوم غریبه کشور عزیزمان ایران ، شخصی توانسته باشد . یک فامیل یا خاندان پری را مسخر خویش نماید .

نکته 3: علم سیمیا فقط علم تصرفات در خیال نمی باشد . علم احضارات در آب و آینه بر خلاف نوشته بعضی کتب ، جزء زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . همچنین علم سفر به عوالم مختلف روی زمین نیز جزئی از زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد .

نکته 4: هنگام بین الطلوعین (نیمه دوم آن) 940 بار گفتن ذکر «عزیز» که از اذکار 👈آبی👉 است . در طلب علم سیمیا مفید می باشد .

نکته 5: یکی از توصیه هایی که فقیر از اساتید این علوم(غریبه و خفیه ) در ابتدای شروع سیر مطالعاتی این علوم شنیده ام . مطالعه کتاب مفاتیح العلوم خوارزمی و سپس کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون علامه شمس الدین آملی است . که هر دو کتاب در بازار کتاب موجود است .

نکته 6: فقیر علاوه بر انتقادی که به اساتید این علوم در باب خساست در باب یاد دادن این علوم به مستعدین دارم . انتقادی هم به جویندگان این علوم دارم .
امروزه در عصر دلو ما شاهد این مسئله هستیم که افراد زیادی به دنبال یادگیری علوم خفیه هستند . فردی که فهم کتب فلسفی و یا حساب و هندسه و هیئت و نجوم و طب قدیم برای وی مشکل است . باید بداند که هیچ گاه در علوم غریبه هم به مقام استادی (واقعی) نائل نخواهد شد .
همه بزرگان این علوم جز نوابغ زمان خویش بوده اند . بنابراین هر کسی استعداد یادگیری این علوم را در حد اعلی ندارد .
این نکته ای است که متاسفانه بسیاری از دوستداران این علم آن را درک نمی نمایند .
این بدان معنی نیست که دوستداران واقعی این علوم ناامید شوند . با همت و پشتکار زیاد می توان بر محدودیت ها غلبه کرد .
روی سخن فقیر بیشتر با کسانی است که در فهم ساده ترین مسائل مشکل دارند .


#جغرافیا #درد_و_دل #البلدان #سیمیا
#پری
@soltannasir
🌊💧💦🌊💧
@soltannasir

{ درد و دل 60}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 20}

حکایت 👇👇👇

{ نقلست که یکبار شیخ ابوسعید ابوالخیر قصد زیارت مرو کرد بفرمود تا کلوخ برای استنجاء در توبره نهادند گفتند شیخا در مرو کلوخ همی یابیم سر این چیست شیخ گفت: که شیخ ابوبکر واسطی گفته است و او سر موحدان وقت خویش بوده است که خاک مرو خاکی زنده است روا ندارم که من بخاکی استنجا کنم که زنده باشد واو را ملوث گردانم } (تذکرة الاولیا ذکر شیخ ابوبکر واسطی )

در قسمت پایانی درد و دل 57 از کلی بودن ویژگی های معنوی اقالیم سبعه و همچنین احکام طالع عمارت یک شهر سخن گفتیم . و همچنین گفتیم که هر شهر را ویژگی هایی است . که نمی توان آن را به تاثیر کواکب نسبت داد . یکی از این ویژگی ها وجود عوالم موازی ، و مثالی است . که گاه عالم این فرومایگان است و گاه عوالم معنوی ای می باشد . که اولیای الله به آن راه دارند . نظیر عالم خاص در اطراف مسجد مقدس جمکران و یا مسجد سهله ، که بدان پیشتر اشاره نمودیم .
که وجود چنین مکان هایی در بعضی نقاط جهان ، باعث مقدس بودن آن نقاط می باشد .
عزیزان انتخاب محل مناسب برای زندگی بنا به هدفی که شخص در زندگی انتخاب نموده است . بسیار مهم است .
عزیزان دروس تشابه انوار را به یاد بیاورند . همانگونه که اذکار دارای انوار مشخص می باشند . و نور اذکار ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . «فکر» نیز دارای قدرت و انرژی می باشد . یکی از مسائلی که در باب اقلیم شناسی و خاک شناسی معنوی باید عزیزان به یاد داشته باشتند . این است که در هر نقطه ای که یک سری از اعمال و تفکرات در آن(نقطه) بیش از سایر اعمال انجام می شود . انوار و یا ظلمات اعمال مردمان آن نقطه ، در بعد مثالی و اختری آن شهر ، «جو » معنوی آن شهر را بوجود می آورد .
من باب مثال در حرم اهل بیت ، در اثر انجام نماز جماعت ، و اذکار و نمازهای مستحبی و توسلات و ادعیه و مناجات با حق ، انوار زیادی ایجاد می شود .
علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ، اگر درست در خاطر فقیر باشد در کتاب نور ملکوت قرآن می فرمودند . که این مسئله مهمترین علت ، ساختن حوزه های علمیه (نجف و قم و مشهد و کاظمین و کربلا ) در نزدیکی حرم اهل بیت است . زیرا علمای قدیم شیعه از این مسئله اطلاع داشتند . و سعی می نمودند . با ساختن حوزه های علمیه در نزدیکی محل تجمع انوار (نمازها و اذکار و توسلات و..) طلاب را در حال و هوای معنوی قرار دارند . تا از این انوار معنوی که در آن نقطه تجمع دارد . استفاده نمایند . و بتوانند بهتر به مطالعه علوم دینی بپردازند .
همچنین مرحوم آیت الله العظمی بهجت فومنی ، تاکید بسیاری داشتند که طلاب علوم دینی ، در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت ، خانه تهیه نمایند . و هم اینکه هر روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) بروند . علت این تاکید ایشان استفاده طلاب از تجمع انوار در آن نقطه بوده است . همچنین نقل است که ایشان در جایی گفته اند . که هر کدام از این امام زاده ها مانند میوه های مختلف می مانند . که ویتامین های مختلف دارند . و به زیارت یک امام یا امام زاده خاص بسنده نشود . در واقع منظور ایشان از بیان این جمله این بوده است که نور ولایت هر امام زاده ای بنا به نسبتی که به یک امام خاص دارد . و اینکه چه اعمال مستحبی ای را با چه کیفیتی انجام می داده است . و چه حال معنوی ای( بسط و قبض و سکر و صحو و محو و ..) بر وی غالب بوده است . با نور ولایت امام زاده دیگر فرق دارد .
و از انوار مختلف برخوردار شوید و به یک نور بسنده ننمایید . (البته منظور انوار جهان اسلام است )
حال عزیزان توجه نمایند که علاوه بر مسئله نور و انوار ، فکر و آگاهی نیز مسئله بسیار مهمی می باشد . که دشمنان ما با مطالعات گسترده روانشناسی و ماوراء سال هاست در این باب فعال هستند .
عزیزان افکار و آگاهی نیز دارای فرکانس انرژی ظریف هستند . هنگامی که در شهری به مانند شهر مقدس «قم » و علی الخصوص در منطقه اطراف حرم حضرت فاطمه معصومه(س) ، حوزه های علمیه متعدد وجود دارد . که در آن مدرسین و طلاب مشغول آموزش علوم اسلامی هستند . در نتیجه امواج فکر و آگاهی علوم اسلامی شیعه ، در آن نقطه موج غالب می باشد . حال اگر طلبه ای مستعد در آن نقطه ، ساکن باشد و شروع به آموزش و یادگیری علوم اسلامی نماید .
این طلبه مستعد اگر استعداد معنوی و گیرندگی بالایی داشته باشد . بسیار سریع می تواند ، با یکی شدن و هم راستا شدن افکارش با موج آگاهی غالب در آن نقطه ، از موج آگاهی افکار علوم اسلامی شیعی که در فضای آن منطقه وجود دارد . استفاده نماید ، و علوم اهل بیت را سریع یاد بگیرد . گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد . که آنان را در کتب نخوانده است .
.... ادامه دارد

#جغرافیا #درد_و_دل #قم #امواج #غالب #تشابه_انوار #علامه_طهرانی
#آیت_الله_بهجت
@soltannasir
🎼🎧🎤🎼🎤🎼🎧🎤🎼🎧🎤🎼
@soltannasir

{ درد و دل 61}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 21}


ادامه ..👇👇

گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد که آنان را در کتب نخوانده است .
و ممکن است هنگامی که کتب را مطالعه می نماید . و یا در سر کلاس درس ، با آن مطلب روبرو شود . در حالی که وی بدون خواندن و شنیدن آن مطلب به آن رسیده بود . و این نتیجه هم راستا شدن آگاهی و فکر این شخص با مجموعه آگاهی هایی که در باب علوم دینی در «جو» معنوی شهر قم علی الخصوص در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت موجود است . می باشد .

نکته1 : طبیعی است هر چقدر شخص از نقطه مرکز تجمع انوار و نقطه تجمع فکر و آگاهی دورتر شود . این هم راستایی با نقطه تجمع آگاهی مشکل تر است .

نکته 2:اولیا الله از همین روش هم راستا شدن آگاهی خویش با تجمع آگاهی در علوم مختلف برای دریافت آن علوم استفاده می نمایند .
یکی از عللی که اولیا الله می توانند در هر علمی سخن بگویند ، دقیقا همین مسئله است . یعنی یک ولی خدا با مطالعات اندک در حیطه یک دانش می تواند . با هم راستا شدن آگاهی خویش با مجموعه تمام آگاهی هایی که در حیطه آن دانش خاص وجود دارد ، از آن دانش خاص تا حدی برخوردار شود .

نکته 3: شخصی که در حیطه یک دانش خاص مقدمات فهم آن دانش را در خود فراهم ننموده است . اگر پای در مقام ولایت بگذارد . با هم راستا شدن ذهن و آگاهی خویش با تجمع آگاهی در حیطه آن دانش خاص ، ممکن است بتواند به آگاهی آن دانش دست بیابد . اما فهم درستی از آن دانش نخواهد داشت .
بنابراین چنین شخصی با وجود آنکه ولی خدا است نمی تواند . قسمت های خوب و بد آن دانش را از هم جدا نماید و به دانش و معارف جدیدی دست پیدا نماید .
نکته 4: اولیای الله هر چقدر که در سیر روح پیشرفتشان بیشتر شود و منازل بیشتری را سپری نمایند . و به اصطلاح در مقامات ولایت متمکن شوند . از فواصل دورتری توانایی هم راستا شدن با آگاهی دانش های مختلف را دارند .
به همین دلیل هر دانشی که دشمنان جهان اسلام (انجمن های مخفی و قبالیست ها و ...) در آزمایشگاه های فوق سری خویش بر روی آن تحقیق می نمایند . و کدها و اسراری را که باز می نمایند . جزئی از آگاهی جهانی می باشد . و دیگر نابود نمی شود . و قابل دریافت برای اکابر اولیا الله می باشد .
منتهی این دریافت تنها زمانی مثمر ثمر خواهد بود . که این اکابر(اولیاالله) ، مقدمات فهم این دانش ها را در خویش فراهم نموده باشند . که متاسفانه علی الظاهر اکابر اولیای الله جهان اسلام ذوق علوم جدید را آنچنان که باید و شاید ندارند . 😔
نکته 5 : اعضای انجمن های مخفی با کمک استفاده از همین تکنیک هم راستا شدن با آگاهی ، تا کنون توانسته اند . اسرار جادو و علوم باستانی را تا حدی رمز گشایی نمایند . زیرا درست است که بخش زیادی از اسرار علوم باستانی از بین رفته است و یا در دل خاک پنهان مانده است . منتهی آگاهی آن در «جو» معنوی👈 خاک👉 مناطق باستانی موجود است . و این یکی دیگر از دلایل حمله به خاک کشور عراق بود . و پیروان انجمن های مخفی در تمام نقاطی که روزگاری معابد این خدایان فرومایه بوده است (در کشور عراق) یا در نزدیکی این مناطق معبد و لژ دارند . و مراسم اجرا می نمایند . زیرا هر چقدر به جغرافیای منبع آگاهی دانش ارتباط با این خدایان فرومایه نزدیک تر باشند . دانش مربوطه سریع تر برای آنان رمز گشایی می شود .

نکته 6 : عالم ربانی میرداماد استرآبادی در کتاب قبسات خویش نقل نموده است که : شاگردان ارسطو هر وقت مشكلی علمی داشتند به كنار قبر ارسطو می رفتند و آنجا مباحثه مي‌كردند حل مي‌شد . حال عزیزان دقت نمایند که در زیارت قبور بزرگان(چهارده معصوم و انبیا ، امام زادگان ، اولیاء الله ، و علمای بزرگ) چه اسراری نهفته است . با زیارت قبور این بزرگان. زائر علاوه بر استفاده نوری از مقبره این بزرگان ، به محل تجمع آگاهی علوم این بزرگان نزدیک می شود . و می تواند استفاده علمی ببرد .

نکته فوق العاده مهم 7 : اولیای الله جهان اسلام و علی الخصوص اکابر آنان جدای از اصحاب خانقاه از اقطاب سلاسل صوفیه (شیعه و سنی)و علمای ربانی حوزه های علمیه شیعه و اساتید علوم غریبه هستند . اگر مسئولیت جهان اسلام و مبارزه باطنی با جحودان عالم بر عهده این آقایان بود . تا به حال نشانی از اسلام و مسلمانی بر روی زمین باقی نمانده بود .

نکته 8 : حال عزیزان نگاهی به اشخاصی که امروزه در میان جامعه به عنوان ولی خدا شناخته می شوند بیندازند . نکته جالب در باب این افراد این است که مریدان نه تنها آنان را ولی خدا می دانند بلکه با صفت کامل مکمل و واصل ، از آنان یاد می نمایند .
نمی دانم صفت کمال ، در پندار این مریدان چیست . سخنان و آثار آقایان در دست است . جملگی آقایان ریزه خوار بزرگان پیشین هستند .

ادامه دارد ...

#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #علم #اولیاالله
@soltannasir
🌓🌓🌓🌓🌓🌓
@soltannasir

{درد و دل 70}

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 22}

{ قزوین و علوم غریبه }

از جو معنوی و تجمع آگاهی علوم مذهبی در شهر مقدس قم و مسئله هم راستایی با این علوم سخن گفتیم .
در دروس پیشین گفته شد که شهر قزوین از سال ها پیش ، تا به امروز مرکز حضور اساتید علوم غریبه بوده است .
و همین امروز نیز اساتید بزرگی که هر کدام در یکی از بخش های این علوم متخصص هستند در آن حضور دارند .
در نتیجه «جو» شهر قزوین بیش از هر نقطه ای در کشور ، مرکز تجمع آگاهی انواع علوم غریبه اسلامی می باشد .
بنابراین جویندگان حقیقی علوم غریبه و خفیه با سکنی گزیدن در این شهر بیش از هر شهر دیگری می توانند با امواج آگاهی علوم غریبه موجود در جو شهر قزوین هم راستا شوند . و از آن استفاده ببرند . به واقع یک طالب حقیقی علوم غریبه حتی بدون شناخت اساتید بزرگ علوم غریبه شهر قزوین می تواند با حضور در این شهر ، روند یادگیری این علوم را تسریع ببخشد . زیرا در هر کدام از بخش های این علوم استاد حی (در قید حیات) حضور دارد . وامواج فکر طلبه این علوم با امواج فکر و آگاهی اساتید (در قید حیات و به رحمت حق رفته ) این علوم در جو این شهر برخورد می نماید و به روند یادگیری طلبه این علوم (خفیه ) سرعت بخشیده می شود .
علاوه بر چنین اتفاقی ، در اثر برخورد ارتعاشعات ظریف امواج فکر و آگاهی طلبه علوم غریبه با امواج فکر و آگاهی اساتید بزرگ این علوم در شهر قزوین به مرور زمان یا شاید به سرعت این اساتید ( بنا به میزان رشد روحی این اساتید ) از وجود طالب حقیقی این علوم آگاه می شوند . و ممکن است به طریق باطنی بدون آنکه این طلبه بداند . وی را تربیت نمایند .

{شهر طهران و صفت کمال }

از جو مذهبی شهر قم و جو علوم غریبه در شهر قزوین سخن گفتیم . حال سراغ پایتخت کشور یعنی شهر طهران می رویم . با وجود آنکه جو معنوی شهر طهران بدلیل وجود گناهان زیاد بیش از هر نقطه ای دیگر در کشور آلوده و تاریک است . و از این جهت برای رشد معنوی حضور در این کلان شهر به هیچ وجه مناسب نیست . زیرا در جایی که ظلمت و تاریکی گناه بیش از نور عبادات تجمع دارد .
جسم و جان شخصی که در چنین شهری (طهران) زندگی می نماید . در معرض این ظلمت و تاریکی قرار می گیرد . و رشد معنوی وی با کندی انجام می شود .
اما با این حال طهران بیش از هر شهر دیگری در کشور ، مرکز تجمع انواع آگاهی ها و افکار متفاوت می باشد .
در شهر طهران افراد دارای اندیشه ها و افکار گوناگون حضور دارند . از طلاب حوزوی علاقه مند به علوم دینی گرفته تا علاقه مندان به علوم غریبه اسلامی و همچنین جادوی غربی و علاقه مندان به فلسفه و حکمت اسلامی و فلسفه غربی و دوستداران علم نجوم احکامی و نجوم و کیهان شناسی مدرن و فیظیک جدید و نظریه فیظیک کوانتومی تا علاقه مندان به تصوف و عرفان و سلاسل مختلف صوفیه (شیعه و اهل سنت )و طرفداران نظریه متافیظیک کیهانی و فضانوردان باستانی و آتئیست ها و همچنین ایرانشناسان و باستان گرایان و طرفداران عرفان های مختلف وارداتی نظیر یوگا و بودیسم و اکیسم و شمنیسم و عرفان های التقاطی مدرن و قبالیست های یهودی و لژهای فراماسونری و معابد ایلومیناتی و شیطان پرست ها و اعضای وابسته به انجمن های مخفی گوناگون غربی و پیروان ادیانی نظیر اسلام (شیعه و اهل سنت ) و مسیحیت و یهودیت و زرتشتیت و صابئین و انواع مختلف اندیشه های متضاد و غیره و غیره وجود دارد .
هیچ شهری در کشور به اندازه طهران محل حضور اینگونه اندیشه های مختلف و بعضا متضاد نیست ! و همچنین طهران بیش از هر شهری دیگر در کشور ، به منبع آگاهی جهانی متصل است !
بنابراین شخصی که بخواهد در باب انواع علوم قدیم و جدید مطالعه و آگاهی کسب نماید . و در واقع علوم قدیم و جدید را در وجود خویش جمع نماید . برای این منظور طهران بیش از هر شهر دیگه ای در کشور مناسب است . 😊

نکته1 : جمع علوم قدیم و جدید و علوم ظاهری و باطنی در وجود خویش با صفت کمال ارتباط مستقیم دارد .

نکته 2: گفتن ذکر « یا جامع الشتات » به عدد «114 » (ابجد اسم جامع ) در بین الطلوعین برای اینکه شخص انواع علوم(ظاهری و باطنی و قدیم و جدید ) را در وجود خویش جمع نماید مفید است . البته به شرط مطالعه علوم مختلف وگرنه مطمئن باشید که به صرف گفتن ذکر بدون مطالعه علوم ، اتفاق خاصی نخواهد افتاد !😊



#جغرافیا #علوم_خفیه #قزوین #طهران #کمال #ظلمت #گناه #نور
@soltannasir
🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤
@soltannasir

{ درد و دل 73 }

{ تشابه انوار و جغرافیای ادیان }

یکی از مسائلی که در حیطه دین پژوهی و سلوک کمتر مورد توجه قرار می گیرد مسئله جغرافیای ادیان است
ابتدا یاد آوری چند نکته : پیشتر گفتیم که اذکار و عبادات داری نور می باشند .
و هر ذکری و عبادتی نور مخصوص به خود را دارا می باشد . و همچنین گفتیم که انوار عبادات ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . و حتی گفتیم که نور عبادات شیعه و اهل سنت به علت وضوی متفاوت تا حدی با یکدیگر فرق دارند .

حال نکته ای در باب جغرافیای ادیان : عزیزان توجه نمایند که عالم اسلام مرکز تجمع انوار جهان اسلام است . زیرا از گذشته هایی بسیار دور مسلمین در بلاد اسلامی در حال عبادت و تولید انوار جهان اسلام هستند .
حال با توجه به دروس تشابه انوار ، که در آن گفته شد رشته های انوار بر اساس تشابه رنگ و طیف نوری ، در عالم مثال به یکدیگر می پیوندند .
عزیزان بدانند که بر همین اساس ادیان هم دارای جغرافیا می باشند .
که این جغرافیا با سیر تغییر و تحول تاریخی ادیان ارتباط معنا دار دارد .
یعنی پذیرش کامل یک دین جدید و نسخ کامل دین قبلی در یک جغرافیا که سالها مربوط به دینی دیگر بوده است . سالها زمان می برد .
زیرا باید سالها انوار عبادت آن دین جدید در آن منطقه جغرافیایی تجمع پیدا نماید . تا بر نور دین سابق کاملا غلبه نماید .
من باب مثال خاک ایران زمین از دیرباز مرکز آیین میترا(مهر پرستی ) بوده است . سالها نور عبادات و ریاضت های مغان مهرپرست در جغرافیای ایران زمین تجمع داشته ، و این آیین چنان با فرهنگ مردم ایران ، آمیختگی داشته است . که وقتی زرتشت (ع) دین جدید خویش را آشکار می نماید . با مخالفت های مغان مهرپرست مواجه می شود . و پس از موفقیت نسبی زرتشت (ع) و حمایت از دعوت وی توسط گشتاسپ شاه ، باز هم دین زرتشیت نتوانست کامل آیین مهر پرستی را کنار بزند .
سالها پس از دعوت زرتشت(ع) و رسمی شدن این آیین (زرتشیت ) در سرتاسر خاک ایران زمین ، و تعقیب و قتل مغان مهر پرست توسط امپراطوری های مختلف ایران زمین علی الخصوص ساسانیان ، هر چند که عده زیادی از مغان مهرپرست ایرانی به امپراطوری روم (سوریه و ترکیه و اروپا )و هندوستان و چین ، کوچ نمودند .
اما با این حال هیچ گاه آیین مهر پرستی در خاک ایران زمین به طور کامل از بین نرفت .
زیرا ستایش ایزد مهر در بخش مهر یشت اوستای کنونی موجود است . و این آیین (مهرپرستی )در زرتشیت به بقای خویش ادامه داد .
و همچنین در دوره اسلامی نیز بقایای مناسک مهری را در جهان اسلام ، در نحله تصوف اسلامی علی الخصوص بعضی فرق شیعه نظیر اسماعیلیه و سلاسل درویشی شیعی نظیر خاکسار جلالی و بکتاشیه و همچنین آیین یارسان (اهل حق ) و آیین ایزدی ، مشاهده می نماییم .
نکته 1: «مناطق کرد نشین کشور ، بخصوص استان کرمانشاهان مهمترین مرکز جغرافیایی حیات مهرپرستی در ایران تاکنون می باشد . »

نکته 2: از بین رفتن کامل یک دین در یک جغرافیا که محل تجمع انوار آن دین بوده به سادگی ممکن نیست .

نکته 3: ما می توانیم پی به این نکته ببریم که علاوه بر اینکه هر دینی دارای یک سیر تاریخی در بستر تاریخ (زمان ) می باشد . دارای یک سیر جغرافیایی در بستر جغرافیایی (مکان ) می باشد .
مثال : مذهب تشیع دارای یک سیر تغییر و تحول تاریخی می باشد . که مطالعه تاریخ تشیع می تواند به ما در شناخت این سیر تغییر و تحول تاریخی کمک نماید .
اگر نظراتی که امروزه در حوزه های علمیه شیعه در مبحث امام شناسی و ولایت تکوینی ائمه (ع) بر اساس آموزه های عرفانی مطرح است . به دست بعضی از علمای اولیه شیعه می رسید حمل بر غلو می نمودند . با وجود آنکه خیلی از این نظرات ریشه در خود احادیث و ادعیه ائمه معصومین دارد .
ما می توانیم سیر تاریخی تغییر و تحول مذهب تشیع را بدین گونه بررسی نماییم .
از سویی دیگر می توان «تشیع »را در بستر جغرافیایی نیز بررسی نمود . زیرا جغرافیای متفاوت باعث تفاوت هایی در اعتقادات و رسم و رسوم پیروان یک مذهب می شود .
نگاهی به تاریخ تشیع نشان می دهد که اعتقادات شیعیان عرب منطقه لبنان در برخی جزئیات و ظرایف با اعتقادات شیعیان ایران همواره دارای تفاوت بوده است .
بستر جغرافیایی ایران زمین از دوران باستان تاکنون ، بستر خرد و اشراق و عرفان بوده است . به همین دلیل تشیع در جغرافیای ایران زمین همواره با معنویت و خرد و ایرانیت آمیختگی داشته است .
و هر چقدر که عده ای سعی نمودند که این معنویت (تصوف و عرفان ) و عقلانیت (حکمت و فلسفه )و ایرانیت را نابود نمایند . اما بحمدالله نتوانستند و نخواهند توانست .
آقایان جغرافیای معنوی را در نیافتند !

نکته4: تفاوت تشیع در ایران و لبنان را می توان در تفاوت افق دید سلمان فارسی (ایران) و ابوذر غفاری(مروج تشیع لبنان) مشاهده نمود .

#جغرافیا #تشابه_انوار #لبنان #شیعه

@soltannasir

🌞
@soltannasir

{ درد و دل 74}

{ تشابه انوار و جغرافیای ادیان 2 }

از مسئله تشابه انوار و جغرافیای ادیان سخن گفتیم . یکی از مسائلی که در سلوک الی الله باید توجه داشت . این است که در جغرافیایی که متعلق به یک دین است . پیروان ادیان دیگر و طریقه های دیگر در پیشرفت سلوکی دچار مشکل می شوند .
مثال : فرض نمایید شخصی «هندو مذهب » در شهر نوارنی و مقدس نظیر مشهد و یا قم که مرکز تجمع انوار اسلام شیعی است . سعی می نماید که از طریق روش یوگای هندی مراتب سلوکی را طی نماید .
در نظر داشته باشید که مرکز تجمع انوار آیین هندو ، کشور هندوستان است . و حلقه بزرگان و جاویدانان این آیین در منطقه هیمالیا زندگی می نمایند .
چنین سالکی (هندو) در مرکز تجمع انوار اسلام شیعی که این انوار با انوار آیین هندو متفاوت است . شانس موفقیت کمتری دارد . زیرا رشته های نوری حاصل از عبادات وی به روش آیین هندو در جو معنوی شهری نظیر مشهد ، انوار مشابه (هندو) چندانی ندارد . تا به آن بپیوندد و در چنین شرایطی پیشرفت سلوکی این سالک کند تر خواهد بود .
بنابراین جغرافیای ادیان که بر اساس 👈انوار و 👈 افکار پیروان ادیان شکل گرفته است . مسئله ای بسیار مهم می باشد . و پیروان هر آیینی باید بدانند که در محل تجمع انوار و افکار مربوط به آن دین بیشترین پیشرفت سلوکی را خواهند داشت .
این نکته ای است که باید طرفداران عرفان های غیر اسلامی موجود در کشور به آن توجه نمایند. اشخاصی که در جهان اسلام زندگی می نمایند و سعی می نمایند . که از روش هایی غیر اسلامی نظیر یوگا و ذن و بودیسم و شمنیسم و غیره به حق نزدیک شوند .
سرعت سیرشان را در سلوک الی الله کند خواهند کرد .
اگر این افراد تصمیم بر سلوک از روش هایی غیر اسلامی دارند . بهتر است که به جغرافیای دین مربوطه بروند . اگر دنبال سلوک در طریق یوگا و هندوییسم هستند به هندوستان بروند . اگر دنبال بودیسم لامائیسم هستند به تبت و نپال و بوتان بروند .اگر بدنبال شمنیسم از نوع ناوالیسم هستند به قاره آمریکا بروند . اگر سر در آخور غرب و تفکر دشمنان جهان اسلام دارند و به دنبال جادوی غربی هستند به انگلستان و علی الخصوص
👈اسکاتلند و 👈 ایرلندجنوبی و شمالی بروند .
اگر به قبالای یهودی علاقه دارند . به ترکیه شهر انطاکیه و یا لس آنجلس در آمریکا و یا صفد و بیت المقدس در اسرائیل و یا اصفهان در ایران و یا گلاسکو در اسکاتلند بروند .
با حضور در مرکز تجمع انوار جهان اسلام ، شانس موفقیتشان کم خواهد بود .

نکته 1 : حال عزیزان بدانند که چرا عده ای از فقها سکونت در بلاد کفار را جز به ضرورت حرام می دانند . زیرا این تاثیر انوار ادیان دیگر و یا کمبود نور افقی اسلام در آن بلاد باعث فاصله گرفتن عده ای از دین مبین اسلام می شود .
افرادی که بتوانند در این بلاد حفظ شریعت کنند مورد الطاف بیشتری قرار می گیرند . اما با این حال بدلیل کمبود نور اسلام در این بلاد ، معمولا سرعت سیر کندتر خواهد بود .
البته همیشه استثنا در این باب وجود دارد .
ضمن اینکه عده ای از آقایان خود به چنین مسائلی عمل نمی نمایند و برای درمان علی رغم بودن بیمارستان های مجهز در کشور ایران ، به بلاد کفر می روند . و همچنین عده ای از آقازادگان نیز در بلاد کفر به تحصیلات عالیه می پردازند و یا ساکن هستند .

نکته 2 : فقیر مقصد بعضی از روش های نامبرده شده در بالا را رسیدن به حق تبارک تعالی نمی دانم و نسبت به آنان انتقاداتی دارم که اکنون جای آن نیست . همچنین رسیدن به مقام قرب قاب قوسین او ادنی فقط برای پیروان شریعت حضرت ختمی مرتبت میسر است . که رشته محبت شاه اولیا علی (ع) و اولاد او در این راه عروة الوثقی است . بنابراین بر خلاف عده ای که قائل به آن هستند که پیرو هر دین و مسلکی که باشید به مقصد و مقصود خواهید رسید . فقیر با این دسته اختلاف نظر دارم . علاوه بر اینکه خود عرفای مسلمان نیز همین اعتقاد را دارند . بلکه آثار عرفای بزرگ جهان اسلام در دست است . کافی است با آثار ادیان دیگر و عرفای آن مقایسه شود .

نکته 3 : هر چقدر که سالکی به محل تجمع انوار دین و مذهب خویش نزدیک تر باشد . بنا به پیوند رشته های انوار اذکار وی با سایر انوار مشابه ، احتمال مکاشفات عالیه برای وی بیشتر است .
و سالکینی که در غیر جغرافیای دین خویش به سلوک می پردازند مکاشفات و مشاهدات کمتری برای آنان رخ می دهد .


#جغرافیا #تشابه_انوار #هیمالیا #هندو
#یوگا #ادیان
@soltannasir
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
@soltannasir

{ درد و دل 75 }

{ تشابه انوار و جغرافیای ادیان 3 }

{ حفظ نور }

یکی از مسائلی که در سلوک الی الله کلید است . مسئله حفظ نور است . سالکی در راه عرفان موفق است که نور اعمال و عبادات خویش را با ظلمت گناه از بین نبرد . اما توجه داشته باشید که انوار عبادات و اعمال فقط با گناه نکردن حفظ نمی شود . بلکه راه های دیگری نیز برای حفظ انوار اعمال در محل وجود دارد .
از دوران بسیار کهن مغان مهرپرست ایرانی ، مهرابه های خویش را در دل صخره ها و یا غارها ایجاد می نمودند که ریشه در اسطوره زایش مهر از تخم بزرگ کیهانی داشته است . و صخره نمادی از این تخم بزرگ بوده است . که انوار ایزد مهر هنگام این زایش از تخم (صخره ) خارج می شود .
اما با این حال این تنها دلیل این مسئله نبوده است . ساخت بنای معابد مهری در دل کوه و در درون غارها این امکان را به مغان مهری می داده است که انوار حاصل از عبادات خویش را در آن حفظ نمایند . زیرا نور عبادات اگر چه لطیف و مثالی است . اما با این حال نمی تواند از اشیاء ضخیم عبور نماید . و بخش زیادی از انوار در بر خورد با اجسام ضخیم در محل تولید نور باقی می ماند .
مهرابه ها در غارها یا در دل زمین ساخته می شد و معمولا یک در ورودی بزرگ داشت . و بعضا کانال هایی برای عبور هوا و آب داشت .
مغان در درون این مهرابه ها ریاضات می کشیدند . انوار حاصل از این ریاضات و عبادات چون راه چندانی به بیرون نداشت . اکثرا در محل مربوطه حفظ می شد . و این مسئله باعث می شد که به مرور زمان نورانیت آن مکان افزایش یابد . و انواری که با سالها عبادت ، در آن محل ایجاد می شد ، در آنجا تجمع و حفظ شود .در نتیجه سالکین جدیدی که به آن محل برای سلوک راه و رسم مهری وارد می شدند . سرعت سیرشان سریع تر می شد .
و این نور حتی پس از تخریب اکثر مهرابه ها در دوران قدرت موبدان زرتشتی در ایران و حتی پس از آن یعنی در دوره اسلامی نیز در محل باقی بوده است .
چنانچه حافظ شیرازی می گوید : 👇👇👇

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

بر اساس معماری مهرابه ها بوده است که صوفیان در شکل ساختمان خانقاه های خویش ، چله خانه و خلوت خانه را به صورت فضای کوچکی می ساختند و معمولا در جلوی آن پرده ای آویخته می شده است . تا سالکین هنگامی که در آن به ذکر می پردازند . انوار در همان محل خلوت بماند . و محل خلوت نورانی تر شود .

نکته 1 : در داستان شیخ علاالدوله سمنانی که از نفحات نقل شد که وی (سمنانی )در خلوت جنید بغدادی ذوق بیشتری ، نسبت به مزار وی (جنید )می یافت . هم علت این امر ، به نظر فقیر بیشتر همین مسئله حفظ نور است . زیرا انوار ذکر در خلوت تا سالیان سال باقی می مانند بخصوص آنکه اگر این انوار تمدید شود . و انوار خلوت جنید سالهای سال توسط صوفیان صافی که در آن محل خلوت می کردند تمدید می شد .
نکته 2 : صوفیان در خلوت خانه های خانقاه ها معمولا تنها به یک ذکر (خفی) می پرداختند . (معمولا ذکر لااله الا الله )
و پرداختن به اذکار مختلف و متفاوت را جز در تعقیبات نمازهای یومیه درست نمی دانستند . و از نظر آنان پرداختن به اذکار متفاوت ، باعث به تاخیر افتادن باب مکاشفات و مشاهدات بوده است .
حق با صوفیان است . زیرا اذکار متفاوت دارای انوار متفاوت می باشد . و این انوار متفاوت روند رسیدن به کشف کلی را به تاخیر می اندازد .

نکته مهم 3 : پیشتر گفتیم که حضور اولیه یهودیان در ایران به دوره پس از وفات سلیمان(ع) بر می گردد .
آنان از همان زمان با آیین مغان آشنا شدند . و به مرور زمان از آن تأسی گرفتند . یکی از مسائلی که خاخام های یهودی بخوبی دریافتند این است که حکم دادند که خانه یهودیان از محل کنیسه نباید از مقدار مشخصی بیشتر باشد . از آنجا که یهودیان در کشور های دیگری نظیر ایران ساکن بودند . که در آن دین غالب و نور غالب (دین و نور ) زرتشیت بوده است . این حکم به آنان کمک می نمود که انوار عبادات خویش را در یک منطقه خاص از شهر به مرکزیت کنیسه جمع نمایند .
همچنین بعضی قبالیست های یهودی ساکن شهرهای اصفهان و تهران و شیراز و مشهد در منازل خویش پنجره هایی چوبی دارند که از درون بسته می شود .
تا انوار عباداتشان از خانه خارج نشود .
علت این امر دو مسئله است . یکی حفظ نور عبادات خود تا پیشرفتشان سریع تر شود . و دیگر برای جلوگیری از شناسایی توسط اولیاء الله در عالم اسلام اینکار را انجام می دهند .
زیرا ، نور عبادات اهل سلوک علی الخصوص اگر دارای مکاشفات و مشاهدات باشد . برای اهلش دیده می شود .
عزیران توجه داشته باشید که قبالیست های یهودی نیز از همین روش در شهرهای بزرگ ، استعدادهای خاص معنوی جهان اسلام را شناسایی می نمایند .


#جغرافیا #حفظ_انوار #مهرابه #مغان
#نور #حافظ #یهودیان

@soltannasir
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞