@soltannasir
در هنگام جنگ های صلیبی عرفان یهود دوره انتقال از عرفان مرکابا را به سمت قبالا می گذراند .
از فعالیت های پشت پرده یهودیان در جنگ های صلیبی چیز زیادی در دست نیست .
حتی از مراودات آنان با شوالیه های معبد نیز اطلاعات معتبری در منابع موجود نیست .
اما چون شوالیه های معبد در دوران بعد که بنیان فراماسونری جهانی را پایه گذاری می نمایند , تشکیلات فراماسونری کاملا بر اساس آرمان های یهودیت پایه گذاری شده (نه مسیحیت ) پس می توان حدس زد که از گذشته های دورتر یعنی دوران شوالیه ها ارتباطاتی بین قبالیست های یهود و شوالیه ها برقرار شده . احتمالا شوالیه ها برای رمز گشایی کتب جادویی یافته شده علاوه بر اسماعیلیه با یهودیان نیز مراوداتی داشته اند .
علی ای حال تشکیلات منظم فراماسونری به مرکزیت بریتانیا و تشکیلات ایلومیناتی در آلمان پایه گذاری شد و در دوران رنسانس که از اقتدار کلیسا کم شد , نفوذ این تشکیلات در دولت ها بیشتر شد , آنان با عضو گیری از افراد و خاندان های ثروتمند و استفاده از ثروت برای تتمیع افراد , به سرعت پیشرفت نمودند .
و دامنه نفوذ آنان حتی به خود کلیسای واتیکان رسید , و در عالم سیاست نیز توانستند که در بعضی خاندان های سلطنتی از جمله خاندان سلطنتی بریتانیا نفوذ نمایند.
از همین دوران تشکیلات فراماسونری و ایلومیناتی به دو بخش تقسیم می شود بخش سیاسی و بخش علوم ماورا و جادو .
در دوران رنسانس که نهضت علمی در اروپا آغاز شد . تمایل برای کشف حقیقت و جستجوگری و پرسش گری در میان غربیان آغاز شد .
با وجود آنکه همواره تاریخ فراماسون ها در هاله ای از ابهام است و ما از نقش دقیق آنان در رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا اطلاع دقیقی نداریم .
اما با توجه به شواهد , آنان نیز موافق جریان موجود در اروپا بودند و در این تحولات نقش مثبتی داشته اند .
یکی از فیلسوفان موثر در این دوران رنه دکارت است که فلسفه او نقش مهمی در تحولات اروپای آن دوران داشته است . فلسفه وی با ریاضیات و فیزیک آمیخته شده بود . وی به اثبات صانع برای عالم در نظام فلسفه خویش مبادرت ورزید و اعلام نمود که جهان ماده و فیزیکی دارای قوانینی است که بطور نظام مند در جهان هستی در جریان است . فلسفه وی به نوعی تاثیر خداوند را از زندگی بشر نفی نمود (مانند جمله یهودیان که دست خداوند بسته است ) و عنان سرنوشت بشر را بدست بشر داد که بپرسد و پاسخ را بیابد . حقایق را کشف نماید و دستگاه ها و ابزار صنعتی بسازد و از این ابزار برای اهداف خویش استفاده نماید .
پرسشگری و کشف حقیقت و جستجو گری نیکو است
و تکلونوژی و صنعت نیز نیکو می باشد
اما به شرطی که این ابزار در دست افراد صالح و شایسته باشد .
خود دکارت که پایه گذار چنین اندیشه ای بود شخصیتی مذهبی داشت و انسان خوبی بود .
اما این ابزار و تکلونوژی و نتایج علمی بدست چه کسانی افتاد ?
از این ابزار چگونه استفاده نمودند ?!
در این دوران بود که کشورهای اروپایی
نظیر اسپانیا و پرتغال و فرانسه و هلند و انگلستان شروع به پای گذاردن در خاک کشورهای دیگر نمودند .
تاریخ سیاه استعمار را بنیان نهادند .
مقایسه نمایید که در دوران هخامنشیان مستعمرات امپراطوری ایران چه وضعیتی داشتند .
و اروپاییان تنها دو. ,سه قرن پیش چگونه با مستعمرات خویش رفتار می نمودند. ?!
فراماسونر ها بعد ها مکتب اومانیسم(انسان گرایی ) را بوجود آوردند
یکی از مهمترین اختلافات و جنگ ها در آخرالزمان بر سر همین مسئله است .
حکومت خلیفة الله (امام مهدی ) و الاهیون (دین باوران و خدا باوران ) و احکام الهی بر زمین
و یا
حکومت انسان (دجال ) و انسان گرایان و احکام انسانی بر روی زمین ⁉️
در عرفان یهود (کابالا )هدف انسان رسیدن به مقام خالقیت و خلق نمودن می باشد .
بعضی از قبالیست ها بر اساس همین اصل حتی نسبت به ساحت خداوند گستاخی می نمایند که خداوند چه حقی دارد بر خلاف خواست قوم برگزیده خویش (یهود ) عمل نماید . 😳
شاید کسی بگوید حکومت فراماسونری جهانی و انسان گرایان تا به حال بسیار بهتر از حکومت علمای ادیان مختلف (نظیر کلیسا ) بوده ?!
عزیزان حکومت الاهیون متفاوت است .
ما حکومت الاهیون رو در طول تاریخ کم داشتیم !
جمشید , فریدون , ذوالقرنین , داود (ع), سلیمان(ع) , حضرت رسول (ص) , مولی علی (ع) و......
از معدود حاکمان الهی در طول تاریخ بودند
#رنسانس
#انقلاب_صنعتی
#رنه_دکارت
#فریدون
#جمشید
#ذوالقرنین
@soltannasir
💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️
در هنگام جنگ های صلیبی عرفان یهود دوره انتقال از عرفان مرکابا را به سمت قبالا می گذراند .
از فعالیت های پشت پرده یهودیان در جنگ های صلیبی چیز زیادی در دست نیست .
حتی از مراودات آنان با شوالیه های معبد نیز اطلاعات معتبری در منابع موجود نیست .
اما چون شوالیه های معبد در دوران بعد که بنیان فراماسونری جهانی را پایه گذاری می نمایند , تشکیلات فراماسونری کاملا بر اساس آرمان های یهودیت پایه گذاری شده (نه مسیحیت ) پس می توان حدس زد که از گذشته های دورتر یعنی دوران شوالیه ها ارتباطاتی بین قبالیست های یهود و شوالیه ها برقرار شده . احتمالا شوالیه ها برای رمز گشایی کتب جادویی یافته شده علاوه بر اسماعیلیه با یهودیان نیز مراوداتی داشته اند .
علی ای حال تشکیلات منظم فراماسونری به مرکزیت بریتانیا و تشکیلات ایلومیناتی در آلمان پایه گذاری شد و در دوران رنسانس که از اقتدار کلیسا کم شد , نفوذ این تشکیلات در دولت ها بیشتر شد , آنان با عضو گیری از افراد و خاندان های ثروتمند و استفاده از ثروت برای تتمیع افراد , به سرعت پیشرفت نمودند .
و دامنه نفوذ آنان حتی به خود کلیسای واتیکان رسید , و در عالم سیاست نیز توانستند که در بعضی خاندان های سلطنتی از جمله خاندان سلطنتی بریتانیا نفوذ نمایند.
از همین دوران تشکیلات فراماسونری و ایلومیناتی به دو بخش تقسیم می شود بخش سیاسی و بخش علوم ماورا و جادو .
در دوران رنسانس که نهضت علمی در اروپا آغاز شد . تمایل برای کشف حقیقت و جستجوگری و پرسش گری در میان غربیان آغاز شد .
با وجود آنکه همواره تاریخ فراماسون ها در هاله ای از ابهام است و ما از نقش دقیق آنان در رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا اطلاع دقیقی نداریم .
اما با توجه به شواهد , آنان نیز موافق جریان موجود در اروپا بودند و در این تحولات نقش مثبتی داشته اند .
یکی از فیلسوفان موثر در این دوران رنه دکارت است که فلسفه او نقش مهمی در تحولات اروپای آن دوران داشته است . فلسفه وی با ریاضیات و فیزیک آمیخته شده بود . وی به اثبات صانع برای عالم در نظام فلسفه خویش مبادرت ورزید و اعلام نمود که جهان ماده و فیزیکی دارای قوانینی است که بطور نظام مند در جهان هستی در جریان است . فلسفه وی به نوعی تاثیر خداوند را از زندگی بشر نفی نمود (مانند جمله یهودیان که دست خداوند بسته است ) و عنان سرنوشت بشر را بدست بشر داد که بپرسد و پاسخ را بیابد . حقایق را کشف نماید و دستگاه ها و ابزار صنعتی بسازد و از این ابزار برای اهداف خویش استفاده نماید .
پرسشگری و کشف حقیقت و جستجو گری نیکو است
و تکلونوژی و صنعت نیز نیکو می باشد
اما به شرطی که این ابزار در دست افراد صالح و شایسته باشد .
خود دکارت که پایه گذار چنین اندیشه ای بود شخصیتی مذهبی داشت و انسان خوبی بود .
اما این ابزار و تکلونوژی و نتایج علمی بدست چه کسانی افتاد ?
از این ابزار چگونه استفاده نمودند ?!
در این دوران بود که کشورهای اروپایی
نظیر اسپانیا و پرتغال و فرانسه و هلند و انگلستان شروع به پای گذاردن در خاک کشورهای دیگر نمودند .
تاریخ سیاه استعمار را بنیان نهادند .
مقایسه نمایید که در دوران هخامنشیان مستعمرات امپراطوری ایران چه وضعیتی داشتند .
و اروپاییان تنها دو. ,سه قرن پیش چگونه با مستعمرات خویش رفتار می نمودند. ?!
فراماسونر ها بعد ها مکتب اومانیسم(انسان گرایی ) را بوجود آوردند
یکی از مهمترین اختلافات و جنگ ها در آخرالزمان بر سر همین مسئله است .
حکومت خلیفة الله (امام مهدی ) و الاهیون (دین باوران و خدا باوران ) و احکام الهی بر زمین
و یا
حکومت انسان (دجال ) و انسان گرایان و احکام انسانی بر روی زمین ⁉️
در عرفان یهود (کابالا )هدف انسان رسیدن به مقام خالقیت و خلق نمودن می باشد .
بعضی از قبالیست ها بر اساس همین اصل حتی نسبت به ساحت خداوند گستاخی می نمایند که خداوند چه حقی دارد بر خلاف خواست قوم برگزیده خویش (یهود ) عمل نماید . 😳
شاید کسی بگوید حکومت فراماسونری جهانی و انسان گرایان تا به حال بسیار بهتر از حکومت علمای ادیان مختلف (نظیر کلیسا ) بوده ?!
عزیزان حکومت الاهیون متفاوت است .
ما حکومت الاهیون رو در طول تاریخ کم داشتیم !
جمشید , فریدون , ذوالقرنین , داود (ع), سلیمان(ع) , حضرت رسول (ص) , مولی علی (ع) و......
از معدود حاکمان الهی در طول تاریخ بودند
#رنسانس
#انقلاب_صنعتی
#رنه_دکارت
#فریدون
#جمشید
#ذوالقرنین
@soltannasir
💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️
@soltannasir
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران55}
{ مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی}
{ نگاهی به آنچه تا کنون گفته شد}
پیش از شروع داستان فریدون یک مقدمه کوتاه در باب دوره تاریخی زندگی فریدون را نقل می نماییم:
پیشتر از شباهت های شخصیت طهمورث با سلیمان(ع) گفتیم . عده ای از محققین نظر بر این دارند که طهمورث با داوود(ع) همسان است . و جمشید با سلیمان(ع) و بر طبق همین نظر فریدون کوروش کبیر است . و آژی دهاک همان ایشتوویگو یا آستیاگ آخرین پادشاه ماد است .
داستان فریدون بدون شک با داستان کوروش کبیر و آستیاگ آخرین پادشاه ماد تشابهاتی دارد.
اما ما در ادامه دروس ثابت خواهیم کرد که داستان فریدون و آژی دهاک داستانی تاریخی است . و بازه زمانی فریدون پیش از دوران کوروش کبیر بوده است .
و ایرانیان به دلیل اینکه در تاریخ خود آژی دهاک را مظهر ظلم و ستم می دانستتد . آستیاگ پادشاه ماد را که شخصی بی کفایت بود . را به آژی دهاک باستانی شبیه می دیدند و شاید کوروش چون بر آستیاگ غلبه یافت برای آنان نشانی از فریدون باستانی داشت .
به نظر شخص فقیر نه داوود (ع) و نه سلیمان(ع) هیچ کدام طهمورث باستانی نیستند . و جمشید نیز سلیمان(ع) نیست .
و شخصیت طهمورث و جمشید بسیار کهن تر از بازه زمانی 3000سال پیش می باشد .
چنانچه در متون تاریخی دوره اسلامی طهمورث را بر دین ادریس (ع) می دانند .
یعنی بازه تاریخی که وی در آن دوران زندگی می نمود پیش از طوفان نوح بوده است .(البته چنین داستان هایی دارای سند تاریخی معتبر نیست بلکه روایات شفاهی است که مورخین آن را نوشته اند )
همانگونه که گفته شد عده ای از معاصرین ما را نظر بر این است که داوود(ع) با طهمورث و سلیمان (ع) را با جمشید نسبتی هست .
این دسته از محققین چون در متونی مانند شاهنامه این ابیات را دیده اند :👇👇👇👇
{گرانمایه جمشید فرزند او (طهمورث)
کمر بست یکدل پر از پند او
بر آمد بر آن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سر تاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری }
(ملاحظه می کنید که در ابیات بالا جمشید جانشین طهمورث می شود و بر مرغ و دیو و پری فرمان می راند . و این دسته از محققین را نظر بر این است که چون بر طبق آیات قرآن{ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ...} (16سوره نمل)
و سلیمان (ع) وارث ملک داوود(ع) شد .
پس جمشید , سلیمان (ع) است و طهمورث داوود(ع) می باشد .
حال آنکه بر طبق متون باستانی طهمورث دیو بند بود و ایزد باد (وای) را مسخر خویش نمود که تطابق کامل با سلیمان (ع) در قرآن دارد .
و داوود(ع) فقط کوه و مرغان مسخر وی شدند . و سلیمان(ع) ملک داوود(ع) را به ارث برد چه مادی و چه معنوی .
پس کوه هاو مرغان مسخر شده و دانش تسخیر آنان از داوود(ع) به سلیمان(ع) ارث رسید والباقی را سلیمان خود مسخر نمود .
از این ماجرا چون بگذریم . به این ابیات شاهنامه در باب جمشید می رسیم .
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
{ به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت(نشاخت: نشاندن نصب کردن )
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او }
بنابراین جمشید جانشین طهمورث تختی داشت که بر هوا حرکت می نمود . که این ویژگی در قرآن مجید برای سلیمان(ع) روایت شده است .
و این شباهت باعث شده که عده ای گمان بر این داشته باشند که طهمورث , داوود(ع) و جمشید سلیمان(ع) می باشد .
البته اسطوره شناسان و مورخین در جامعه دانشگاهی نظر بر این دارند که یک شخصیت یا چند شخصیت تاریخی وجود داشته است و ایرانیان در باب وی افسانه ها ساخته اند . و این شخصیت های افسانه ای را طهمورث و جمشید و غیره نامیدند . و عبرانیان و اعراب آنان را نوح (ع) و داوود(ع) و سلیمان(ع) نامیدند .
(در آینده به شباهت روایت ور جم با کشتی «نوح ع»خواهیم پرداخت )
نظریه ای که اسطوره های ملل از یکدیگر گرفته شده است . و با خرافات در آمیخته است .
حتی اساتید ایرانشناس و عاشق و آشنا به تاریخ ایران باستان نیز , برای رفت و روب داستان های اوستا و بندهش و شاهنامه و سایر متون دست به تفاسیری بر خلاف متون می زنند .
تا بقول خویش متون با دانش امروز منطبق شود و خدشه ای به نیاکان باستانی وارد نشود .
چنانچه یکی از اساتید فقیر , در نوشته های خویش اژدهای باستانی را به معنای آتشفشان گرفته است . زیرا از نظر ایشان موجودی به نام اژدها وجود خارجی ندارد . (فقیر عمیقا به وجود اژدها ایمان دارم امروزه در سینمای هالیوود نیز بر روی بازگشت این موجود اسطوره ای بسیار مانور می دهند )
ادامه 👇👇👇
#سلیمان(ع) #داوود(ع) #طهمورث #جمشید
#فریدون #ضحاک #ادریس(ع)
@soltannasir
❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران55}
{ مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی}
{ نگاهی به آنچه تا کنون گفته شد}
پیش از شروع داستان فریدون یک مقدمه کوتاه در باب دوره تاریخی زندگی فریدون را نقل می نماییم:
پیشتر از شباهت های شخصیت طهمورث با سلیمان(ع) گفتیم . عده ای از محققین نظر بر این دارند که طهمورث با داوود(ع) همسان است . و جمشید با سلیمان(ع) و بر طبق همین نظر فریدون کوروش کبیر است . و آژی دهاک همان ایشتوویگو یا آستیاگ آخرین پادشاه ماد است .
داستان فریدون بدون شک با داستان کوروش کبیر و آستیاگ آخرین پادشاه ماد تشابهاتی دارد.
اما ما در ادامه دروس ثابت خواهیم کرد که داستان فریدون و آژی دهاک داستانی تاریخی است . و بازه زمانی فریدون پیش از دوران کوروش کبیر بوده است .
و ایرانیان به دلیل اینکه در تاریخ خود آژی دهاک را مظهر ظلم و ستم می دانستتد . آستیاگ پادشاه ماد را که شخصی بی کفایت بود . را به آژی دهاک باستانی شبیه می دیدند و شاید کوروش چون بر آستیاگ غلبه یافت برای آنان نشانی از فریدون باستانی داشت .
به نظر شخص فقیر نه داوود (ع) و نه سلیمان(ع) هیچ کدام طهمورث باستانی نیستند . و جمشید نیز سلیمان(ع) نیست .
و شخصیت طهمورث و جمشید بسیار کهن تر از بازه زمانی 3000سال پیش می باشد .
چنانچه در متون تاریخی دوره اسلامی طهمورث را بر دین ادریس (ع) می دانند .
یعنی بازه تاریخی که وی در آن دوران زندگی می نمود پیش از طوفان نوح بوده است .(البته چنین داستان هایی دارای سند تاریخی معتبر نیست بلکه روایات شفاهی است که مورخین آن را نوشته اند )
همانگونه که گفته شد عده ای از معاصرین ما را نظر بر این است که داوود(ع) با طهمورث و سلیمان (ع) را با جمشید نسبتی هست .
این دسته از محققین چون در متونی مانند شاهنامه این ابیات را دیده اند :👇👇👇👇
{گرانمایه جمشید فرزند او (طهمورث)
کمر بست یکدل پر از پند او
بر آمد بر آن تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
کمر بست با فر شاهنشهی
جهان گشت سر تاسر او را رهی
زمانه بر آسود از داوری
به فرمان او دیو و مرغ و پری }
(ملاحظه می کنید که در ابیات بالا جمشید جانشین طهمورث می شود و بر مرغ و دیو و پری فرمان می راند . و این دسته از محققین را نظر بر این است که چون بر طبق آیات قرآن{ وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ...} (16سوره نمل)
و سلیمان (ع) وارث ملک داوود(ع) شد .
پس جمشید , سلیمان (ع) است و طهمورث داوود(ع) می باشد .
حال آنکه بر طبق متون باستانی طهمورث دیو بند بود و ایزد باد (وای) را مسخر خویش نمود که تطابق کامل با سلیمان (ع) در قرآن دارد .
و داوود(ع) فقط کوه و مرغان مسخر وی شدند . و سلیمان(ع) ملک داوود(ع) را به ارث برد چه مادی و چه معنوی .
پس کوه هاو مرغان مسخر شده و دانش تسخیر آنان از داوود(ع) به سلیمان(ع) ارث رسید والباقی را سلیمان خود مسخر نمود .
از این ماجرا چون بگذریم . به این ابیات شاهنامه در باب جمشید می رسیم .
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
{ به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت(نشاخت: نشاندن نصب کردن )
که چون خواستی دیو برداشتی
ز هامون به گردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمان روا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتی فرو مانده از بخت او }
بنابراین جمشید جانشین طهمورث تختی داشت که بر هوا حرکت می نمود . که این ویژگی در قرآن مجید برای سلیمان(ع) روایت شده است .
و این شباهت باعث شده که عده ای گمان بر این داشته باشند که طهمورث , داوود(ع) و جمشید سلیمان(ع) می باشد .
البته اسطوره شناسان و مورخین در جامعه دانشگاهی نظر بر این دارند که یک شخصیت یا چند شخصیت تاریخی وجود داشته است و ایرانیان در باب وی افسانه ها ساخته اند . و این شخصیت های افسانه ای را طهمورث و جمشید و غیره نامیدند . و عبرانیان و اعراب آنان را نوح (ع) و داوود(ع) و سلیمان(ع) نامیدند .
(در آینده به شباهت روایت ور جم با کشتی «نوح ع»خواهیم پرداخت )
نظریه ای که اسطوره های ملل از یکدیگر گرفته شده است . و با خرافات در آمیخته است .
حتی اساتید ایرانشناس و عاشق و آشنا به تاریخ ایران باستان نیز , برای رفت و روب داستان های اوستا و بندهش و شاهنامه و سایر متون دست به تفاسیری بر خلاف متون می زنند .
تا بقول خویش متون با دانش امروز منطبق شود و خدشه ای به نیاکان باستانی وارد نشود .
چنانچه یکی از اساتید فقیر , در نوشته های خویش اژدهای باستانی را به معنای آتشفشان گرفته است . زیرا از نظر ایشان موجودی به نام اژدها وجود خارجی ندارد . (فقیر عمیقا به وجود اژدها ایمان دارم امروزه در سینمای هالیوود نیز بر روی بازگشت این موجود اسطوره ای بسیار مانور می دهند )
ادامه 👇👇👇
#سلیمان(ع) #داوود(ع) #طهمورث #جمشید
#فریدون #ضحاک #ادریس(ع)
@soltannasir
❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜
@soltannasir
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 57}
{ مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3}
{ جمشید }
{ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80)
و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار ده (80) }
چون با جمعی از عزیزان خویش در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم .
و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود .
نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله
{داستان جمشید }
نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود از دو بخش «ییم»(yima) و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است .
«ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد .
است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه 181)
این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است .}
و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود .
چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است .
در بجستان استان خراسان این واژه بگونه
«جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند .
همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود .
در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود .
در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle» تلفظ می شود .
همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد .
{کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269}
نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز دو پیکر نامیده می شود . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود . که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست .
نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند .
#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #جوزا
#فریدون #ضحاک
@soltannasir
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 57}
{ مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3}
{ جمشید }
{ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80)
و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى بخش قرار ده (80) }
چون با جمعی از عزیزان خویش در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم .
و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود .
نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله
{داستان جمشید }
نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود از دو بخش «ییم»(yima) و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است .
«ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد .
است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه 181)
این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است .}
و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود .
چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است .
در بجستان استان خراسان این واژه بگونه
«جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند .
همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود .
در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود .
در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle» تلفظ می شود .
همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد .
{کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269}
نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز دو پیکر نامیده می شود . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود . که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست .
نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند .
#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #جوزا
#فریدون #ضحاک
@soltannasir
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
@soltannasir
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 58}
{جمشید2}
در ادامه شناخت ریشه واژه جمشید 👇
واژه جام نیز از ریشه جم می باشد .
در زبان پهلوی جام به صورت : «jam»
و «jamak» و «yam» و«yamak» خوانده می شود .
زیرا جمشید را بر طبق اساطیر جامی جهان بین بود که در آن عالم را مشاهده می نمود . عده ای از محققین داستان جام جم را متاخر می دانند . اما خود به کار بردن واژه جام برای شیئی که در ایران باستان ساختن آن سابقه ای بس طولانی دارد . آن هم با گرانبها ترین فلز یعنی فلز طلا , نشان از این دارد که هر چند که در داستان های متاخرتر برای جمشید جام جهان بین ذکر شده است . منتهی چون نام این شئ جام نامیده شده , و از ریشه واژه جم می باشد . نشان دهنده این حقیقت می باشد که داستان جام جهان بین برای جمشید ریشه در دوران کهن تر دارد . (ان شاء الله در آینده به جام در آیین های کهن ایرانی و آیین های باستانی اشاره خواهیم نمود)
اما بر طبق متون کهن ودایی و همچنین برخی متون ایرانی و پهلوی , جم را خواهری بوده همزاد و دوقولو که «یمی» «yami» یا «جمی» «jami» یا به فارسی میانه جمیک « «jamig» نامیده می شده است .
بنابراین علت اینکه« جم» یا «yama» در زبان های کهن آریایی (هند و ایران) , به معنای دوقولو یا همزاد است . از زایش این برادر و خواهر به شکل دوقولو ناشی می شود .
اما لقب جم همانگونه که پیشتر گفته شد در اوستا «خش ات » «khsha eta» یا«xsaeta»
است . که به معنای درخشش و تابناکی است .
این واژه بعد ها در زبان پهلوی با حذف واک اول یعنی «خ» و تغییر تلفظ «الف » به گونه «ی» تبدیل به «شیت» یا «shate» شده است .
این واژه بعد ها در فارسی امروز به گونه «شید»
یا «sheed» در آمده است . که در واژه هایی نظیر «خورشید» و «فرشید » و همچنین «جمشید» بکار می رود .
و «خورشید » یعنی «خور» درخشان و فرشید یعنی «فر» درخشنده و جمشید یعنی دوقولوی درخشان .
بی آنکه سعی بر تطبیق نمایم . به شباهت واژه «شیت » «shate» در زبان پهلوی که صفت جم و جمک خواهر وی است .با واژه شیث (ع) توجه نمایید . که نام وی در کتاب مقدس «شت» یا «שת» می باشد . که این واژه در زبان عربی به صورت شیث در آمده است .
و علی الظاهر شیث (ع) نیز بر طبق روایات اسلامی (در کتب تاریخی و اهل سنت) , مانند سایر فرزندان آدم(ع) خواهری دوقولو داشته که توامان با او بدنیا آمده است و نام وی عزورا بوده است .
شیث را به معنای هبة الله (خدا داد) بخشیده شده توسط الله ترجمه نموده اند . البته این واژه در ادبیات عبرانی به معنای رکن و پایه و اساس و کفل و سرین نیز معنا می دهد .
و عزورا احتمالا از ریشه «עזר»به معنای« کمک داد خدا»است .
و وقتی ماجرا جالب تر می شود که بدانیم بر اساس متون ودایی یمه (جم) و یمی(جمک) نیز
برادر و خواهری هستند که با ازدواج آنان نسل انسان بوجود می آید .
نام پدر «یمه» در اوستا به نام«وی ونگه » و یا «ویونگهان» و یا« وی ونگهن» «vivanghana» و «vanghana» است .
واژه «وی ونگهن » در اوستا از یک پیشوند «وی» به معنای (جدا کننده, دور کننده , نشانه جدایی و دوری ) به همراه «ونگهن» به معنای «لباس» «پوشش» و «جامه» است.
و در مجموع این واژه به معنای «بی جامه » و
« بی لباس» و «برهنه » معنی می دهد .
نکته : دقت نمایید نام پدر جمشید در شاهنامه طهمورث ذکر شده است . همچنین از جمشید در بعضی متون متاخر به عنوان برادر طهمورث یاد شده است . اما در متون کهن همانگونه که ملاحظه نمودید نام پدر جمشید «وی ونگهن » آمده است . و این همان احتمال وجود دو شخصیت است که با یکدیگر خلط شده اند .
یکی جمشید باستانی در نزد آریایی ها (هندو ها و ایرانی ها ) . و دیگری جمشیدی که متاخر است و نشانی از جمشید باستانی دارد .
نکته2: معنای نام پدر جمشید« وی ونگهن»«بی جامه» که در بعضی بخش های وداها به عنوان انسان اولیه از وی یاد شده است . به داستان برهنه بودن آدم (ع) و حوا(س) در بهشت شباهت دارد .
نکته3: با وجود شباهت «وی ونگهن » به آدم(ع) و «جم» و «جمک» به شیث(ع) و عزورا و شباهت هایی که در ادامه دروس از نظر خواهید گذراند . فقیر اعتقادی به تطبیق این شخصیت ها با یکدیگر ندارم .
#جم #جمشید #جمک #جغرافیا #شیث(ع)
#عزورا #طهمورث
@soltannasir
👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 58}
{جمشید2}
در ادامه شناخت ریشه واژه جمشید 👇
واژه جام نیز از ریشه جم می باشد .
در زبان پهلوی جام به صورت : «jam»
و «jamak» و «yam» و«yamak» خوانده می شود .
زیرا جمشید را بر طبق اساطیر جامی جهان بین بود که در آن عالم را مشاهده می نمود . عده ای از محققین داستان جام جم را متاخر می دانند . اما خود به کار بردن واژه جام برای شیئی که در ایران باستان ساختن آن سابقه ای بس طولانی دارد . آن هم با گرانبها ترین فلز یعنی فلز طلا , نشان از این دارد که هر چند که در داستان های متاخرتر برای جمشید جام جهان بین ذکر شده است . منتهی چون نام این شئ جام نامیده شده , و از ریشه واژه جم می باشد . نشان دهنده این حقیقت می باشد که داستان جام جهان بین برای جمشید ریشه در دوران کهن تر دارد . (ان شاء الله در آینده به جام در آیین های کهن ایرانی و آیین های باستانی اشاره خواهیم نمود)
اما بر طبق متون کهن ودایی و همچنین برخی متون ایرانی و پهلوی , جم را خواهری بوده همزاد و دوقولو که «یمی» «yami» یا «جمی» «jami» یا به فارسی میانه جمیک « «jamig» نامیده می شده است .
بنابراین علت اینکه« جم» یا «yama» در زبان های کهن آریایی (هند و ایران) , به معنای دوقولو یا همزاد است . از زایش این برادر و خواهر به شکل دوقولو ناشی می شود .
اما لقب جم همانگونه که پیشتر گفته شد در اوستا «خش ات » «khsha eta» یا«xsaeta»
است . که به معنای درخشش و تابناکی است .
این واژه بعد ها در زبان پهلوی با حذف واک اول یعنی «خ» و تغییر تلفظ «الف » به گونه «ی» تبدیل به «شیت» یا «shate» شده است .
این واژه بعد ها در فارسی امروز به گونه «شید»
یا «sheed» در آمده است . که در واژه هایی نظیر «خورشید» و «فرشید » و همچنین «جمشید» بکار می رود .
و «خورشید » یعنی «خور» درخشان و فرشید یعنی «فر» درخشنده و جمشید یعنی دوقولوی درخشان .
بی آنکه سعی بر تطبیق نمایم . به شباهت واژه «شیت » «shate» در زبان پهلوی که صفت جم و جمک خواهر وی است .با واژه شیث (ع) توجه نمایید . که نام وی در کتاب مقدس «شت» یا «שת» می باشد . که این واژه در زبان عربی به صورت شیث در آمده است .
و علی الظاهر شیث (ع) نیز بر طبق روایات اسلامی (در کتب تاریخی و اهل سنت) , مانند سایر فرزندان آدم(ع) خواهری دوقولو داشته که توامان با او بدنیا آمده است و نام وی عزورا بوده است .
شیث را به معنای هبة الله (خدا داد) بخشیده شده توسط الله ترجمه نموده اند . البته این واژه در ادبیات عبرانی به معنای رکن و پایه و اساس و کفل و سرین نیز معنا می دهد .
و عزورا احتمالا از ریشه «עזר»به معنای« کمک داد خدا»است .
و وقتی ماجرا جالب تر می شود که بدانیم بر اساس متون ودایی یمه (جم) و یمی(جمک) نیز
برادر و خواهری هستند که با ازدواج آنان نسل انسان بوجود می آید .
نام پدر «یمه» در اوستا به نام«وی ونگه » و یا «ویونگهان» و یا« وی ونگهن» «vivanghana» و «vanghana» است .
واژه «وی ونگهن » در اوستا از یک پیشوند «وی» به معنای (جدا کننده, دور کننده , نشانه جدایی و دوری ) به همراه «ونگهن» به معنای «لباس» «پوشش» و «جامه» است.
و در مجموع این واژه به معنای «بی جامه » و
« بی لباس» و «برهنه » معنی می دهد .
نکته : دقت نمایید نام پدر جمشید در شاهنامه طهمورث ذکر شده است . همچنین از جمشید در بعضی متون متاخر به عنوان برادر طهمورث یاد شده است . اما در متون کهن همانگونه که ملاحظه نمودید نام پدر جمشید «وی ونگهن » آمده است . و این همان احتمال وجود دو شخصیت است که با یکدیگر خلط شده اند .
یکی جمشید باستانی در نزد آریایی ها (هندو ها و ایرانی ها ) . و دیگری جمشیدی که متاخر است و نشانی از جمشید باستانی دارد .
نکته2: معنای نام پدر جمشید« وی ونگهن»«بی جامه» که در بعضی بخش های وداها به عنوان انسان اولیه از وی یاد شده است . به داستان برهنه بودن آدم (ع) و حوا(س) در بهشت شباهت دارد .
نکته3: با وجود شباهت «وی ونگهن » به آدم(ع) و «جم» و «جمک» به شیث(ع) و عزورا و شباهت هایی که در ادامه دروس از نظر خواهید گذراند . فقیر اعتقادی به تطبیق این شخصیت ها با یکدیگر ندارم .
#جم #جمشید #جمک #جغرافیا #شیث(ع)
#عزورا #طهمورث
@soltannasir
👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭
@soltannasir
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 59}
{ جمشید 3}
نام پدر جم در متون ودایی به صورت «martanda » یا «marttanda» نیز آمده است .
که به معنای «خورشید» و «پرنده » و «پرنده ای در آسمان » و از همه مهمتر 👈 «خلق شده از تخم بی جان » و همچنین «دل مرده»👉 آمده است .
توضیح : علت این معانی برای این کلمه به داستان خلقت پدر جم «martanda»بر می گردد که در متون ودایی وی از نسل خدایان است .
آدیتی یا آدیتا «aditya» به معنای «آزاد یا بی انتها » در ازمنه ای بسیار دیرین که آریایی ها یعنی « هندوها و ایرانی ها » در کنار یکدیگر می زیستند و اسطوره ها و باورهای مشترکی داشتند . یک خدای بزرگ و اصلی و مادر خدایان یا حداقل مادر برخی از خدایان آریایی ها علی الخصوص اسوراها یا خدایان ایرانیان بوده است . (پس از جدایی هندوها و ایرانی ها از یکدیگر«اسوراها »خدایان ایرانی ها شدند و «دواها » خدایان هندوها . و از این تاریخ به بعد هر گروه خدایان طرف مقابل را شیطانی و پلید می دانستند . )
آدیتیا نگهدارنده آسمان و حامی زمین و شهبانوی این جهان است . در بعضی متون از وی به عنوان مادر «ویشنو » و در بعضی متون به عنوان همسر وی یاد شده است .
در « ریگ وداها» برای آدیتیا شش 6 فرزند و در «اتهره ودا » هشت و در متن براهمانا دوازده عدد است . که عدد 12 اشاره ای به بروج آسمان دارد .
بر اساس «اتهره ودا »هشت فرزند آدیتا به ترتیب : 👇👇👇👇👇
1:«وارونا»2: «میترا » 3: «آریامان» 4: «ایندرا» 5: «سویتری» 6: «بهاگه» 7: «آنشه» نام دارند .
از این میان «بهاگه » و «آنشه» هیچ گاه به مقام والایی دست نیافتند .
هشتمین پسر «آدیتی» که مورد بی مهری مادر قرار گرفت مارتاندا » نام داشت . او را معمولا با لقب «ویوسوت» می نامند .
«آدیتی» پس از زاده شدن هر یک از هفت پسر خویش آنان را مورد نوازش قرار داد . اما نسبت به هشتمین پسر خود که به هیأت👈 توده بی شکلی👉 زاده شد بی مهر بود . و او را به دور افکند .
«خدای توشتری »«خدای صنعتگر آسمان »
«ویوست » را شکل داد . و بخش اضافی آن را به زمین افکند و فیل ها از این بخش اضافی هستی یافتتد . و بدین دلیل است که در نزد آریاییان علی الخصوص هندوها بخشی از سرشت فیل آسمانی است .
اما لقب «ویوسوت» «vivasavat» که برای پدر «یمه» و «یمی » آمده است .
در زبان سنسکریت برای آن معانی نظیر «درخشان» , «با شکوه» , «تابناک» و «پراکندن نور »و«به وقوع پیوست صبح» ذکر شده است.
نکته : عزیزان به شباهت معانی واژه با صفت پسوند «شید » در نام جمشید توجه نمایید .
که جمشید به معنای دوقولوی درخشان معنی می دهد . که شاید علت آن در این باشد که بر طبق متون ودا «ویوسوت» یکی از چندین ایزد کوکب خورشید می باشد .
نکته 2: به معنای «پرنده» و «پرنده ای در آسمان» برای نام «ویوست » دقت نمایید . وی از خدایان خورشید می باشد . و با پرنده ارتباط دارد . همچنین بی آنکه نظر فقیر بر تطبیق باشد . خدای میترا نیز که از خدایان خورشید می باشد را کلاغی همراهی می نماید و
خدای« رع » نیز که رئیس خدایان مصری می باشد . با سری به شکل شاهین توصیف شده است که گاه این شاهین در آسمان قلمرو وی به حرکت در می آید .
به نظر فقیر این شباهت ها بیشتر ناشی از این است که خدایان نامبرده شده ریاست خدایان را در تمدن های تحت تسلط خویش بر عهده داشته اند. و پرنده موجودی است که سمبلی از خبر رسانی می باشد . و در قلمرو سلطنت این خدایان به پرواز در می آمده و آنان را از آنچه در قلمرو تحت تسلط آنان می گذشته خبردار می نموده است . چنانچه بر طبق آیات قرآن سلیمان(ع) نیز توسط هدهد از ماجرای ملکه بلقیس و پرستش 👈خدای خورشید 👉 و وجود عرش عظیم وی خبردار می شود .
#سلیمان(ع) #ویوست #جمشید #میترا
#رع #پرنده
@soltannasir
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 59}
{ جمشید 3}
نام پدر جم در متون ودایی به صورت «martanda » یا «marttanda» نیز آمده است .
که به معنای «خورشید» و «پرنده » و «پرنده ای در آسمان » و از همه مهمتر 👈 «خلق شده از تخم بی جان » و همچنین «دل مرده»👉 آمده است .
توضیح : علت این معانی برای این کلمه به داستان خلقت پدر جم «martanda»بر می گردد که در متون ودایی وی از نسل خدایان است .
آدیتی یا آدیتا «aditya» به معنای «آزاد یا بی انتها » در ازمنه ای بسیار دیرین که آریایی ها یعنی « هندوها و ایرانی ها » در کنار یکدیگر می زیستند و اسطوره ها و باورهای مشترکی داشتند . یک خدای بزرگ و اصلی و مادر خدایان یا حداقل مادر برخی از خدایان آریایی ها علی الخصوص اسوراها یا خدایان ایرانیان بوده است . (پس از جدایی هندوها و ایرانی ها از یکدیگر«اسوراها »خدایان ایرانی ها شدند و «دواها » خدایان هندوها . و از این تاریخ به بعد هر گروه خدایان طرف مقابل را شیطانی و پلید می دانستند . )
آدیتیا نگهدارنده آسمان و حامی زمین و شهبانوی این جهان است . در بعضی متون از وی به عنوان مادر «ویشنو » و در بعضی متون به عنوان همسر وی یاد شده است .
در « ریگ وداها» برای آدیتیا شش 6 فرزند و در «اتهره ودا » هشت و در متن براهمانا دوازده عدد است . که عدد 12 اشاره ای به بروج آسمان دارد .
بر اساس «اتهره ودا »هشت فرزند آدیتا به ترتیب : 👇👇👇👇👇
1:«وارونا»2: «میترا » 3: «آریامان» 4: «ایندرا» 5: «سویتری» 6: «بهاگه» 7: «آنشه» نام دارند .
از این میان «بهاگه » و «آنشه» هیچ گاه به مقام والایی دست نیافتند .
هشتمین پسر «آدیتی» که مورد بی مهری مادر قرار گرفت مارتاندا » نام داشت . او را معمولا با لقب «ویوسوت» می نامند .
«آدیتی» پس از زاده شدن هر یک از هفت پسر خویش آنان را مورد نوازش قرار داد . اما نسبت به هشتمین پسر خود که به هیأت👈 توده بی شکلی👉 زاده شد بی مهر بود . و او را به دور افکند .
«خدای توشتری »«خدای صنعتگر آسمان »
«ویوست » را شکل داد . و بخش اضافی آن را به زمین افکند و فیل ها از این بخش اضافی هستی یافتتد . و بدین دلیل است که در نزد آریاییان علی الخصوص هندوها بخشی از سرشت فیل آسمانی است .
اما لقب «ویوسوت» «vivasavat» که برای پدر «یمه» و «یمی » آمده است .
در زبان سنسکریت برای آن معانی نظیر «درخشان» , «با شکوه» , «تابناک» و «پراکندن نور »و«به وقوع پیوست صبح» ذکر شده است.
نکته : عزیزان به شباهت معانی واژه با صفت پسوند «شید » در نام جمشید توجه نمایید .
که جمشید به معنای دوقولوی درخشان معنی می دهد . که شاید علت آن در این باشد که بر طبق متون ودا «ویوسوت» یکی از چندین ایزد کوکب خورشید می باشد .
نکته 2: به معنای «پرنده» و «پرنده ای در آسمان» برای نام «ویوست » دقت نمایید . وی از خدایان خورشید می باشد . و با پرنده ارتباط دارد . همچنین بی آنکه نظر فقیر بر تطبیق باشد . خدای میترا نیز که از خدایان خورشید می باشد را کلاغی همراهی می نماید و
خدای« رع » نیز که رئیس خدایان مصری می باشد . با سری به شکل شاهین توصیف شده است که گاه این شاهین در آسمان قلمرو وی به حرکت در می آید .
به نظر فقیر این شباهت ها بیشتر ناشی از این است که خدایان نامبرده شده ریاست خدایان را در تمدن های تحت تسلط خویش بر عهده داشته اند. و پرنده موجودی است که سمبلی از خبر رسانی می باشد . و در قلمرو سلطنت این خدایان به پرواز در می آمده و آنان را از آنچه در قلمرو تحت تسلط آنان می گذشته خبردار می نموده است . چنانچه بر طبق آیات قرآن سلیمان(ع) نیز توسط هدهد از ماجرای ملکه بلقیس و پرستش 👈خدای خورشید 👉 و وجود عرش عظیم وی خبردار می شود .
#سلیمان(ع) #ویوست #جمشید #میترا
#رع #پرنده
@soltannasir
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
@soltannasir
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 61}
{جمشید 5}
با این همه تمام مردگان را اجازه ماندگار شدن در بهشت « یمه»نیست .
در روایت بعدی «یمه» داور مردگان و «درمه راجه» «dharma raja» ,حقیقت یا درستکاری, نام می گیرد . و مردگانی که به قلمرو او راه می یابند . با معیاری چون قانون مرموز خدای «وارونا» یعنی «ریتا» [قانون یا نظم اخلاقی] مورد داوری قرار می دهد .
و بدان سان که «وارونا» پیش از این تخطی کنندگان از ریتا را کیفر می داد . «یمه» نیز
گناهکاران و بدکاران را به قلمرو نیستی و تاریکی می راند . در این روایت ایزد «وارونا» یاور «یمه» است . و هر دو در زیر درختی در سرزمین نیاکان(ارواح) نشسته اند . و داوری می کنند . «یمه» چون چوپانی فلوت می نوازد و با خدایان دیگر به «سومه» نوشی می نشیند . و نیکوکارانی که به او نزدیک می شوند . با نوشانیدن جرعه ای سومه جاودان می سازد .
نکته 1: روایت فلوت زنی و یا نی زنی در بهشت به دوره اسلامی نیز منتقل شده است .
چنانچه مولونا جلال الدین , کتاب مثنوی معنوی خویش را با این ابیات آغاز می نماید :👇👇👇
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
نکته 2: گیاه سومه یا هوم نوشابه مقدس و انرژی زای خدایان که امروزه آن را معادل افدرین می دانند که احتمالا این نظر نادرست است .
یاور «یمه » در این کار کبوتر و جغد پیامبر «یمه» و نیز دو سگ گندم گون نگاهبان اوست . سگ های «یمه» چهار چشم دارند .
در روایت کهن در آغاز بهشت «یمه» قلمرو ای است سرشار از نور و شادمانی و خنده و نواهای بهشتی .
بارگاه شکوهمند «یمه» توسط ایزد «توشتری » و از زر ناب ساخته شده است . و چون خورشید رخشان است .
«یمه» در بارگاه خود همانند (شهریار نیاکان) بر تخت نشسته است .
و ملازمان او از ریشی ها و پیتری ها و خادمان ملبس به لباس سفید و آراسته با زیور های زرین تشکیل می شوند . و بارگاه او از صداهای دلنواز , عطریات و گل های رخشان سرشار است .
بهشت «یمه » بی همانند نیست . و بهشت «وارونا »و «ایندرا » با او رقابت می کنند .
«وارونا» جز در چند روایت , و از آن جمله در روایتی که در بهشت یمه در کنار او در زیر درختی نشسته است , داور مردگان نیست و غالبا خدای اقیانوس است .
«بهشت وارونا » توسط ایزد «توشتری» و ایزد «ویشوا کرمه » در درون دریا بنا شده و بارگاهی است . با دیوار های سپید و محصور با درختان بهشتی از گوهر های رخشان و پر شکوفه و بر شاخسار آن پرندگان آواز می خوانند .
در این بارگاه ایزد «وارونا» با ملکه خویش آراسته به گوهر و زیورهای زرین و گل بر مسند نشسته و خادمان بارگاه او از خدایان فرودست , «آدیتیاها» , «ناگاها » (اژدر مارها) , «دایتاها »
و «دانوه » (اهریمن اقیانوس ها) , ارواح رودها (موکل یا اله یا الهه های رودها) ارواح دریاها و آب های دیگر (موکلین یا اله یا الهه های دریاها و دریاچه ها) و خدایان چهار جهت اصلی و خدایان کوه ها(موکل یا اله یا الهه های کوه ها) تشکیل می شوند .
(منبع کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس ص 53 و 57)
#جمشید #ایندرا #توشتری #ناگا #دایتا #وارونا #یمه #سومه #فلوت #مولانا
@soltannasir
🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 61}
{جمشید 5}
با این همه تمام مردگان را اجازه ماندگار شدن در بهشت « یمه»نیست .
در روایت بعدی «یمه» داور مردگان و «درمه راجه» «dharma raja» ,حقیقت یا درستکاری, نام می گیرد . و مردگانی که به قلمرو او راه می یابند . با معیاری چون قانون مرموز خدای «وارونا» یعنی «ریتا» [قانون یا نظم اخلاقی] مورد داوری قرار می دهد .
و بدان سان که «وارونا» پیش از این تخطی کنندگان از ریتا را کیفر می داد . «یمه» نیز
گناهکاران و بدکاران را به قلمرو نیستی و تاریکی می راند . در این روایت ایزد «وارونا» یاور «یمه» است . و هر دو در زیر درختی در سرزمین نیاکان(ارواح) نشسته اند . و داوری می کنند . «یمه» چون چوپانی فلوت می نوازد و با خدایان دیگر به «سومه» نوشی می نشیند . و نیکوکارانی که به او نزدیک می شوند . با نوشانیدن جرعه ای سومه جاودان می سازد .
نکته 1: روایت فلوت زنی و یا نی زنی در بهشت به دوره اسلامی نیز منتقل شده است .
چنانچه مولونا جلال الدین , کتاب مثنوی معنوی خویش را با این ابیات آغاز می نماید :👇👇👇
بشنو از نی چون حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند
نکته 2: گیاه سومه یا هوم نوشابه مقدس و انرژی زای خدایان که امروزه آن را معادل افدرین می دانند که احتمالا این نظر نادرست است .
یاور «یمه » در این کار کبوتر و جغد پیامبر «یمه» و نیز دو سگ گندم گون نگاهبان اوست . سگ های «یمه» چهار چشم دارند .
در روایت کهن در آغاز بهشت «یمه» قلمرو ای است سرشار از نور و شادمانی و خنده و نواهای بهشتی .
بارگاه شکوهمند «یمه» توسط ایزد «توشتری » و از زر ناب ساخته شده است . و چون خورشید رخشان است .
«یمه» در بارگاه خود همانند (شهریار نیاکان) بر تخت نشسته است .
و ملازمان او از ریشی ها و پیتری ها و خادمان ملبس به لباس سفید و آراسته با زیور های زرین تشکیل می شوند . و بارگاه او از صداهای دلنواز , عطریات و گل های رخشان سرشار است .
بهشت «یمه » بی همانند نیست . و بهشت «وارونا »و «ایندرا » با او رقابت می کنند .
«وارونا» جز در چند روایت , و از آن جمله در روایتی که در بهشت یمه در کنار او در زیر درختی نشسته است , داور مردگان نیست و غالبا خدای اقیانوس است .
«بهشت وارونا » توسط ایزد «توشتری» و ایزد «ویشوا کرمه » در درون دریا بنا شده و بارگاهی است . با دیوار های سپید و محصور با درختان بهشتی از گوهر های رخشان و پر شکوفه و بر شاخسار آن پرندگان آواز می خوانند .
در این بارگاه ایزد «وارونا» با ملکه خویش آراسته به گوهر و زیورهای زرین و گل بر مسند نشسته و خادمان بارگاه او از خدایان فرودست , «آدیتیاها» , «ناگاها » (اژدر مارها) , «دایتاها »
و «دانوه » (اهریمن اقیانوس ها) , ارواح رودها (موکل یا اله یا الهه های رودها) ارواح دریاها و آب های دیگر (موکلین یا اله یا الهه های دریاها و دریاچه ها) و خدایان چهار جهت اصلی و خدایان کوه ها(موکل یا اله یا الهه های کوه ها) تشکیل می شوند .
(منبع کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس ص 53 و 57)
#جمشید #ایندرا #توشتری #ناگا #دایتا #وارونا #یمه #سومه #فلوت #مولانا
@soltannasir
🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰🏰
@soltannasir
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 62}
{جمشید 6}
بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد .
«سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود .
«سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است .
«ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است .
خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود .
بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است .
در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند .
در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود .
در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است .
در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد .
با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد .
به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد .
و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود .
«یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در
👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود .
آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند .
این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت .
اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود .
اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند .
اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند .
و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد .
و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه» خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58}
ادامه دارد ...👇
#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #یمه #بهشت #ایندرا
@soltannasir
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 62}
{جمشید 6}
بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد .
«سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود .
«سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است .
«ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است .
خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود .
بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است .
در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند .
در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود .
در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است .
در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد .
با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد .
به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد .
و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود .
«یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در
👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود .
آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند .
این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت .
اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود .
اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند .
اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند .
و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد .
و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه» خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58}
ادامه دارد ...👇
#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #یمه #بهشت #ایندرا
@soltannasir
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?
@soltannasir
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 63}
{جمشید 7}
ادامه 👇👇
نیکوکارانی از این دست به 👈دود 👉 و از دود به👈 شب 👉 [از شب به نیمه تاریک شب ]از آنجا به 👈دیار نیاکان 👉و سرانجام به 👈ماه👉 راه می یافتند .
راه یافتگان ماه بنا به روایتی (با ماه , سومه , روغن های خوشبو و خوراک های بهشتی )
👈 خوراک خدایان👉 می شدند .
و از خدایان به فضا , از فضا به ابرها , از ابرها به باران و از باران به زمین باز می گشتند . و در هیأت موجودی جدید زاده می شدند .
به روایت دیگر ارواح مردگان نیکوکار (به ویژه قدیسان و قهرمانان ) یا به روایتی زنان مرده و نیکوکار به ستارگان آسمان تبدیل می شدند .
به روایت دیگر پرهیزکارانی به دیار خدایان راه می بردند که به هنگام زنده بودن پرهیزکارانی وفادار به شریعت و کسانی بودند که با روح جهان پیوند یافته و از سمساره (زنجیره کارما که منجر به تناسخ می شود بنا به نظر هندوان) رهایی یافته بودند .
بدین روایت فرزانگان عارف پس از مردن و پالوده شدن با آتش مراسم مرده سوزی به هیأت شعله در می آمدند .
و از این طریق به 👈روز 👉و از روز به 👈دیار خدایان 👉 و آذرخش راه می یافتند .
و این مرتبه ئی بود جاودانی , سعادت آمیز و بی زوال .
{کتاب اساطیر هند : ورونیکا ایونس صفحات 58و59و60}
در ادامه تحلیل و نقد کوتاهی از این فقرات ارائه خواهد شد . و کمی هم به درد و دل در باب حیطه ادیان پژوهی در کشور پرداخته می شود تا تنفس الصدائی باشد بر وضعیت پژوهش در کشور ما علی الخصوص دانشگاه ها و حوزه های علمیه . 😔
و سپس در ادامه دوباره وارد داستان جمشید اینبار از متون ایرانی خواهیم شد .
و این داستان مقدمه ای خواهد بود بر آنچه در دروس سال آینده در باب اسطوره ها و اسطوره خلقت و آفرینش و تاریخ دنیای باستان ارائه خواهد شد .
و پس از آن به ضحاک و فریدون و درفش کاویانی خواهیم پرداخت که بر خلاف آنچه در کتب تاریخی منقول است . درفش مقدس ما
تا کنون سالم و پای برجا است .
و ان شاء الله پیش از ظهور در دستان خراسانی بزرگ_ که احتمالا با «شاه بهرام ورجاوند» در متون ایرانی همسانی دارد . _خواهد بود و آشکار می شود . 😊
نکته : درفشی که به نام درفش کاویانی در دوران ساسانی در لشکر ایرانیان وجود داشته است نسخه باز طراحی شده درفش توسط مغان ایرانی بوده است .
و درفش اصلی هرگز به دست شاهان ساسانی نرسیده است . زیرا شاهان ساسانی و همچنین شاهان مادی و هخامنشی و اشکانی لیاقت مالکیت آن را نداشته اند . و هیچ گاه وارث درفش کاویانی نبوده اند .
#جمشید #ادیان #دین_پژوهی #تحلیل #بهشت #ایندرا #یمه #جغرافیا
@soltannasir
🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
{جغرافیای علوم غریبه در ایران 63}
{جمشید 7}
ادامه 👇👇
نیکوکارانی از این دست به 👈دود 👉 و از دود به👈 شب 👉 [از شب به نیمه تاریک شب ]از آنجا به 👈دیار نیاکان 👉و سرانجام به 👈ماه👉 راه می یافتند .
راه یافتگان ماه بنا به روایتی (با ماه , سومه , روغن های خوشبو و خوراک های بهشتی )
👈 خوراک خدایان👉 می شدند .
و از خدایان به فضا , از فضا به ابرها , از ابرها به باران و از باران به زمین باز می گشتند . و در هیأت موجودی جدید زاده می شدند .
به روایت دیگر ارواح مردگان نیکوکار (به ویژه قدیسان و قهرمانان ) یا به روایتی زنان مرده و نیکوکار به ستارگان آسمان تبدیل می شدند .
به روایت دیگر پرهیزکارانی به دیار خدایان راه می بردند که به هنگام زنده بودن پرهیزکارانی وفادار به شریعت و کسانی بودند که با روح جهان پیوند یافته و از سمساره (زنجیره کارما که منجر به تناسخ می شود بنا به نظر هندوان) رهایی یافته بودند .
بدین روایت فرزانگان عارف پس از مردن و پالوده شدن با آتش مراسم مرده سوزی به هیأت شعله در می آمدند .
و از این طریق به 👈روز 👉و از روز به 👈دیار خدایان 👉 و آذرخش راه می یافتند .
و این مرتبه ئی بود جاودانی , سعادت آمیز و بی زوال .
{کتاب اساطیر هند : ورونیکا ایونس صفحات 58و59و60}
در ادامه تحلیل و نقد کوتاهی از این فقرات ارائه خواهد شد . و کمی هم به درد و دل در باب حیطه ادیان پژوهی در کشور پرداخته می شود تا تنفس الصدائی باشد بر وضعیت پژوهش در کشور ما علی الخصوص دانشگاه ها و حوزه های علمیه . 😔
و سپس در ادامه دوباره وارد داستان جمشید اینبار از متون ایرانی خواهیم شد .
و این داستان مقدمه ای خواهد بود بر آنچه در دروس سال آینده در باب اسطوره ها و اسطوره خلقت و آفرینش و تاریخ دنیای باستان ارائه خواهد شد .
و پس از آن به ضحاک و فریدون و درفش کاویانی خواهیم پرداخت که بر خلاف آنچه در کتب تاریخی منقول است . درفش مقدس ما
تا کنون سالم و پای برجا است .
و ان شاء الله پیش از ظهور در دستان خراسانی بزرگ_ که احتمالا با «شاه بهرام ورجاوند» در متون ایرانی همسانی دارد . _خواهد بود و آشکار می شود . 😊
نکته : درفشی که به نام درفش کاویانی در دوران ساسانی در لشکر ایرانیان وجود داشته است نسخه باز طراحی شده درفش توسط مغان ایرانی بوده است .
و درفش اصلی هرگز به دست شاهان ساسانی نرسیده است . زیرا شاهان ساسانی و همچنین شاهان مادی و هخامنشی و اشکانی لیاقت مالکیت آن را نداشته اند . و هیچ گاه وارث درفش کاویانی نبوده اند .
#جمشید #ادیان #دین_پژوهی #تحلیل #بهشت #ایندرا #یمه #جغرافیا
@soltannasir
🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕
@soltannasir
{درد و دل 26 }
{ انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور و تحلیلی بر داستان جمشید و آنچه تا کنون گفته شده است }
اگر داستان جمشید را از حیطه اسطوره شناسی آکادمیک نگاه نماییم باید بگوییم که نویسندگان وداها نیز مانند سایر انسان ها برای نسل انسان منشأ آسمانی قایل شدند . و یک دو قولوی اولیه را منشأ نسل انسان ها دانسته اند . و یمه به عنوان منشأ این نسل کسی است که راهی به نام راه نیاکان را, در عالم ارواح باز می نماید . و این عقیده ناشی از میل انسان به جاودانگی است , و دین بشر نخستین همراه با پرستش ارواح نیاکان بوده است . و اسطوره یمه مربوط به این دوران تاریخ بشری است . در ابتدا یمه مالک بهشت نیاکان است . اما به مرور پس از اینکه ادیان در سیر تکاملی خویش از پرستش نیاکان و البته قوای طبیعی به سوی پیدایش و پرستش خدایان می رود .
(یعنی بشر با ذهن خویش خدایان متعدد
را برای خویش می سازد )
که البته این خدایان نیز جنبه های مینوی عناصر طبیعت (خاک و آب و باد وآتش ) و اجرام آسمانی بودند . که بشر خود برای خویش قایل شد و وجود خارجی ندارند . به مرور نقش یمه نیز تغییر می نماید و سرایندگان وداها او را از فرمانروای بهشت نیاکان وارد دوزخ می نمایند تا به حساب مردگان رسیدگی نماید .
تمامی این تغییر نقش ها ناشی از این است که سرایندگان وداها به مرور نظام کامل تری را برای دستگاه آفرینش خیالی خویش متصور می شوند .
اما به مرور در تاریخ ادیان جای خدایان با یکدیگر عوض می شود .
در این دوره در تاریخ ادیان اختلافات بسیاری بر سر پرستش خدایان متعدد شکل می گیرد .
به مرور افرادی فرزانه(انبیای الهی) در میان تمدن های مختلف بشری پدیدار می شوند . _البته نه در هندوستان بلکه در بین النهرین و مصر و ایران و غیره _زیرا در آن تمدن ها نیز وضعیت کم و بیش مانند هندوستان بوده است و مردمان قائل به پرستش خدایان متعدد بوده اند .
این فرزانگان برای از بین رفتن این اختلافات و همچنین اصلاح جامعه بشری چاره را در پرستش خدای واحد و نادیدنی می جویند .
بعضی از این فرزانگان چون با مقاومت مردمان مواجه می شوند تن به قبول نمودن بعضی از این خدایان در دستگاه آفرینش می نمایند و به آنان در آیین خود ساخته خویش نقشی می دهند . (نظیر زرتشت که چون نتوانست ریشه مهر پرستی را در ایران بر کند به او نقشی در کتاب خویش اوستا داد )
اما بعضی از این فرزانگان برای ایجاد وحدت در جامعه انسانی قایل به جهانی خیالی نظیر دوزخ شدند . تا افرادی که از احکام خود ساخته آنان که برای اصلاح جامعه بشری وضع شده بود تخطی نمایند را وعده دوزخ خیالی دهند .
تا مردمان از ترس به احکام آنان که برای بهبود وضع خود آنان وضع شده بود گردن نهند .
نکته : بنا به این نظر زرتشت قائل به وجود دوزخ شد و بعد از برخورد تمدن و فرهنگ یهودی با. زرتشتی در ایران فرزانگان یهودی (انبیای یهود) نظریه بهشت و دوزخ را از زرتشتیان کپی برداری نمودند . و این اندیشه وارد دیانت یهود می شود . بخصوص در دوران نوشتن تلمود.
این اندیشه بعدها به شکل تغییر یافته توسط محمد (ص) وارد دین اسلام می شود .
اما در ادامه از سویی چون دوزخ خیالی فایده نداشت از مجازات های بشری نظیر حد زدن (شلاق) و اعدام و غیره برای مجازات بعضی اعمال زشت استفاده نمودند .
عزیزان تحلیل بالا 👆👆👆شکل آکادمیک نگاه به تاریخ ادیان است .
در جامعه دانشگاهی در حیطه ادیان و در بسیاری از حیطه های علوم انسانی اساسا جایگاهی برای نگاه دین مدارانه و اسلامی به علوم انسانی نیست .
وقتی شما در حیطه تاریخ ادیان وارد می شوید . در ساحت دین وارد شده اید . پس چگونه می شود که دین باوران اجازه نظریه پردازی بر اساس نگاه دین مدارانه را ندارند?!
اگر شما قائل به منشأ وحی برای ادیان الهی شوید . محکوم به نگاه ذوقی و غیر علمی می باشید . اگر با نگاهی دین باورانه و با توجه به آیات قرآن در حیطه تاریخ ادیان نظریه پردازی نمایید . محکوم به نگاهی غیر علمی خواهید شد .
اساسا جامعه دانشگاهی کشور در حیطه علوم انسانی که حیطه نظریات است نه حیطه علمی از نوع سایر علوم پایه نظیر ریاضیات و فیزیک و شیمی و زیست شناسی و...
نظرات دینی را چندان نمی پذیرد , یا اگر بپذیرد , پذیرشی همراه با اکراه خواهد بود .
در جامعه دانشگاهی نوع نگرش نسبت به👈 مسائل علوم انسانی 👉,👈 تعریف مشخص👉 و 👈حیطه و چهارچوب 👉مشخصی دارد . که نظرات خارج از آن چهارچوب تعریف شده را نمی پذیرد .
رهبر انقلاب بارها نسبت به وضعیت علوم انسانی در جامعه دانشگاهی کشور هشدار داده اند .
و ایشان بر اسلامی و قرآنی شدن علوم انسانی
در جامعه دانشگاهی کشور تاکید نموده اند .
به نظر فقیر نگرانی ایشان در این باب کاملا به جا است .
ادامه ...👇👇👇
#درد_و_دل #جمشید #پژوهش #دانشگاه
@soltannasir
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
{درد و دل 26 }
{ انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور و تحلیلی بر داستان جمشید و آنچه تا کنون گفته شده است }
اگر داستان جمشید را از حیطه اسطوره شناسی آکادمیک نگاه نماییم باید بگوییم که نویسندگان وداها نیز مانند سایر انسان ها برای نسل انسان منشأ آسمانی قایل شدند . و یک دو قولوی اولیه را منشأ نسل انسان ها دانسته اند . و یمه به عنوان منشأ این نسل کسی است که راهی به نام راه نیاکان را, در عالم ارواح باز می نماید . و این عقیده ناشی از میل انسان به جاودانگی است , و دین بشر نخستین همراه با پرستش ارواح نیاکان بوده است . و اسطوره یمه مربوط به این دوران تاریخ بشری است . در ابتدا یمه مالک بهشت نیاکان است . اما به مرور پس از اینکه ادیان در سیر تکاملی خویش از پرستش نیاکان و البته قوای طبیعی به سوی پیدایش و پرستش خدایان می رود .
(یعنی بشر با ذهن خویش خدایان متعدد
را برای خویش می سازد )
که البته این خدایان نیز جنبه های مینوی عناصر طبیعت (خاک و آب و باد وآتش ) و اجرام آسمانی بودند . که بشر خود برای خویش قایل شد و وجود خارجی ندارند . به مرور نقش یمه نیز تغییر می نماید و سرایندگان وداها او را از فرمانروای بهشت نیاکان وارد دوزخ می نمایند تا به حساب مردگان رسیدگی نماید .
تمامی این تغییر نقش ها ناشی از این است که سرایندگان وداها به مرور نظام کامل تری را برای دستگاه آفرینش خیالی خویش متصور می شوند .
اما به مرور در تاریخ ادیان جای خدایان با یکدیگر عوض می شود .
در این دوره در تاریخ ادیان اختلافات بسیاری بر سر پرستش خدایان متعدد شکل می گیرد .
به مرور افرادی فرزانه(انبیای الهی) در میان تمدن های مختلف بشری پدیدار می شوند . _البته نه در هندوستان بلکه در بین النهرین و مصر و ایران و غیره _زیرا در آن تمدن ها نیز وضعیت کم و بیش مانند هندوستان بوده است و مردمان قائل به پرستش خدایان متعدد بوده اند .
این فرزانگان برای از بین رفتن این اختلافات و همچنین اصلاح جامعه بشری چاره را در پرستش خدای واحد و نادیدنی می جویند .
بعضی از این فرزانگان چون با مقاومت مردمان مواجه می شوند تن به قبول نمودن بعضی از این خدایان در دستگاه آفرینش می نمایند و به آنان در آیین خود ساخته خویش نقشی می دهند . (نظیر زرتشت که چون نتوانست ریشه مهر پرستی را در ایران بر کند به او نقشی در کتاب خویش اوستا داد )
اما بعضی از این فرزانگان برای ایجاد وحدت در جامعه انسانی قایل به جهانی خیالی نظیر دوزخ شدند . تا افرادی که از احکام خود ساخته آنان که برای اصلاح جامعه بشری وضع شده بود تخطی نمایند را وعده دوزخ خیالی دهند .
تا مردمان از ترس به احکام آنان که برای بهبود وضع خود آنان وضع شده بود گردن نهند .
نکته : بنا به این نظر زرتشت قائل به وجود دوزخ شد و بعد از برخورد تمدن و فرهنگ یهودی با. زرتشتی در ایران فرزانگان یهودی (انبیای یهود) نظریه بهشت و دوزخ را از زرتشتیان کپی برداری نمودند . و این اندیشه وارد دیانت یهود می شود . بخصوص در دوران نوشتن تلمود.
این اندیشه بعدها به شکل تغییر یافته توسط محمد (ص) وارد دین اسلام می شود .
اما در ادامه از سویی چون دوزخ خیالی فایده نداشت از مجازات های بشری نظیر حد زدن (شلاق) و اعدام و غیره برای مجازات بعضی اعمال زشت استفاده نمودند .
عزیزان تحلیل بالا 👆👆👆شکل آکادمیک نگاه به تاریخ ادیان است .
در جامعه دانشگاهی در حیطه ادیان و در بسیاری از حیطه های علوم انسانی اساسا جایگاهی برای نگاه دین مدارانه و اسلامی به علوم انسانی نیست .
وقتی شما در حیطه تاریخ ادیان وارد می شوید . در ساحت دین وارد شده اید . پس چگونه می شود که دین باوران اجازه نظریه پردازی بر اساس نگاه دین مدارانه را ندارند?!
اگر شما قائل به منشأ وحی برای ادیان الهی شوید . محکوم به نگاه ذوقی و غیر علمی می باشید . اگر با نگاهی دین باورانه و با توجه به آیات قرآن در حیطه تاریخ ادیان نظریه پردازی نمایید . محکوم به نگاهی غیر علمی خواهید شد .
اساسا جامعه دانشگاهی کشور در حیطه علوم انسانی که حیطه نظریات است نه حیطه علمی از نوع سایر علوم پایه نظیر ریاضیات و فیزیک و شیمی و زیست شناسی و...
نظرات دینی را چندان نمی پذیرد , یا اگر بپذیرد , پذیرشی همراه با اکراه خواهد بود .
در جامعه دانشگاهی نوع نگرش نسبت به👈 مسائل علوم انسانی 👉,👈 تعریف مشخص👉 و 👈حیطه و چهارچوب 👉مشخصی دارد . که نظرات خارج از آن چهارچوب تعریف شده را نمی پذیرد .
رهبر انقلاب بارها نسبت به وضعیت علوم انسانی در جامعه دانشگاهی کشور هشدار داده اند .
و ایشان بر اسلامی و قرآنی شدن علوم انسانی
در جامعه دانشگاهی کشور تاکید نموده اند .
به نظر فقیر نگرانی ایشان در این باب کاملا به جا است .
ادامه ...👇👇👇
#درد_و_دل #جمشید #پژوهش #دانشگاه
@soltannasir
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴