Soheyl English | انگلیسی کاربردی با سهیل سام
26.2K subscribers
1.01K photos
653 videos
15 files
724 links
👇 اینجا 👇
🎯 حرفه ای و با کیفیت آموزش میبینی
🎯 انگلیسی رو کاربردی یاد میگیری
🎯 روی مکالمات روزمره مسلط میشی

💎دوره ها و آموزش های رایگان کانال رو از دست نده💎

پیج ما 👇

www.instagram.com/soheyl_english

آی دی پشتیبانی و ثبت نام دوره ها 👇

@Soheylsam_admin1
Download Telegram
#idiom
#phrasal_verb
#No_21

👉 to put somebody down

➡️ to criticize someone and make them feel silly or stupid.

Synonym: belittle

✓ کسی رو تحقیر و کم ارزش کردن

The boss is always putting me down in front of everyone in the office.

رئیس همیشه منو مقابل بقیه توی ادراه تحقیر می‌کنه.

I hate the way Akbar puts me down the whole time.

متنفرم از اینکه اکبرآقا مدام تحقیرم می‌کنه.
#نکته_گرامری
#اشتباهات_رایج
#No_21

🟣 یه نکته ی جالب در مورد any

⬅️ از any توی جمله های مثبت هم استفاده میشه.

توی این حالت مفهومش میشه «مهم نیست کدوم».

معمولاً هم قبل از اسم مفرد میاد.

مثلاً:

You can take any bus.

تو هر اتوبوسی می تونی سوار شی.

Pass me any glass.

یه لیوان بهم بده.(مهم نیست کدوم).
#collocation
#No_21
#challenge

🟢 امروز میخوایم کالوکیشن های رایج و خوشگل لغت «challenge» به معنی «چالش» رو باهم بررسی کنیم👇

👉 face a challenge

✓ با یه چالش روبرو شدن

The company still faces some challenges.

این شرکت هنوز با چالش هایی روبرو هست.

👉 take on a challenge

✓ تقبل کردن یا پذیرفتن یه چالش

The new headteacher has taken on the challenge of improving the school.

مدیر جدید چالش بهبود مدرسه رو بر عهده گرفته.

👉 a big/major/huge/tremendous challenge

✓ یه چالش بزرگ

Building the tunnel presented a major challenge to engineers.

ساخت تونل چالش بزرگی رو برای مهندسان ایجاد کرد.

👉 a serious challenge

✓ یه چالش جدی

At the moment we are facing a serious environmental challenge.

در حال حاضر ما با یه چالش جدی زیست محیطی روبرو هستیم.

👉 the biggest challenge of something

✓ بزرگترین چالش چیزی

This could be the biggest challenge of his career.

این می تونه بزرگترین چالش دوران حرفه ای اون باشد.
#الگوهای_رایج
#No_21

🔴 یه الگوی کاربردی و خوشگل:

👉 (to) make time to do something

✓ وقت گذاشتن برای انجام کاری.

Thanks for making time to see me.
مرسی که برای دیدن من وقت گذاشتی.

Thanks for making time to help me.
مرسی که برای کمک به من وقت گذاشتی.

I'm so glad you made time to help me.
خیلی خوشحالم که برای کمک به من وقت گذاشتی.
#کارگاه_جمله_سازی
#ساختارهای_کاربردی
#No_21

🟣 الگوی شماره بیست و یک 👇🏻

📌 I'm not used to doing something


📌یعنی "به انجام فلان کار عادت ندارم."
#کارگاه_جمله_سازی
#ساختارهای_کاربردی
#No_21

🟣🌀 مثال هارو ببین و تمرین کن رفیق 👇🏻

(حتی اگه الگوها رو بلدی، روی مثال ها تمرکز کن و سعی کن تک تک مثال‌ها رو با تکرار و تمرین به ذهنت بسپاری)

🔷 Little did I know you won the lottery.

🔶 فکرشم نمی‌کردم توی لاتاری برنده بشی.

🔷 Little did I know you failed the driving test.

🔶 فکرشم نمی‌کردم که توی آزمون رانندگی رد بشی.

🔷 Little did I know he got married.

🔶 فکرشم نمی‌کردم او ازدواج کرده باشه.

🔷 Little did I know that the course of my life was about to change.

🔶 فکرشم نمی‌کردم که مسیر زندگیم در شرف تغییر باشه.

🔷 Little did I know how exciting it could become.

🔶 فکرشم نمی‌کردم چقدر می‌تونه هیجان انگیز بشه.

🔷 Little did I know that we'd be teammates.

🔶 فکرشم نمی‌کردم که هم تیمی بشیم.