Forwarded from مهدی یزدانپرست
پنجشنبه سیام تیرماه در محضر استاد معظم فلسفه جناب آقای #دکتر_بیژن_عبدالکریمی
در برنامه #حقوق_اساسی_زنده خواهیم بود.
#مدرسه_مجازی_حقوق_عمومی
#انجمن_علمی_حقوق_اساسی_ایران
💢@__iacl
https://t.me/iacl_ir
https://t.me/public_law_school
در برنامه #حقوق_اساسی_زنده خواهیم بود.
#مدرسه_مجازی_حقوق_عمومی
#انجمن_علمی_حقوق_اساسی_ایران
💢@__iacl
https://t.me/iacl_ir
https://t.me/public_law_school
اجماع نخبگانی می تواند مانع هدر رفت نیروها شود!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
اوصاف کلی شرایط امروز جامعه اگر ذیل مفهوم انحطاط مفصل بندی گردد؛ هدر رفت نیروهای اجتماعی از بارزترین نمودهای عینی آن می تواند قلمداد گردد؛ پریشانی در قول و فعل چه در میان اصحاب رسانه و چه در میان روشنفکران و نخبگان جلوه هایی از وضعیت زوال و انحطاط را به پیش چشم می آورد؛ کافیست به کیفیت و فراوانی مصادیق سیاست زدگی در کنش و گفتار همین جماعت به دیده ی تامل نگریسته شود؛ آنگاه می توان با مدعای این جستار همداستان بود که در صورت شناسایی و تشخیص این آسیب؛ می توان اجماع نخبگانی را به مثابه ی نسخه ایی برای مقابله با هدر رفت نیروهای اجتماعی در شرایط اینجایی و اکنونی جامعه تلقی و تجویز کرد. و این ممکن نخواهد بود مگر به واسطه ی نیل به یک شیفت پارادایمیک در منطق فهم مسائل تاریخی و اجتماعی ما به عنوان یک کشور توسعه نیافته که ضرورت وی پیش از هر گونه دامن زدن به شکاف ها و فرو رفتن در گرداب سیاست بازی ها و سیاسی کاری ها؛ نیل به توسعه است ولاغیر.
و روشنفکران می توانند و باید با رسیدن به اجماع نخبگانی نیروی خود و جامعه را مصروف و معطوف رفع موانع توسعه یافتگی کنند و تلفات و صدمات تکرار ناصواب فرو ریختن نهادهای اجتماعی و اتلاف فرصت های تاریخی را به بدنه ی اجتماعی جامعه تذکار دهند و مسیر نیل توسعه را به مدد تمهید مقدمات رسیدن به یک عزم ملی فراگیر هموار کنند. و از ظرفیت مردمی که خواهان تغییرات و تحولات اساسی هستند به جای دعوت ایشان به برهم زدن نظم عمومی و انسجام اجتماعی برای مشارکت در بسیج همگانی بر علیه توسعه نیافتگی بهره برداری کنند و این همه ممکن نخواهد شد مگر با اقناع افکار عمومی برای ساختن و نه تخریب؛ درست عکس آن چیزی که رسانه های بیگانه درصدد آن هستند. گفتمان وفاق می بایست چتر خویش را بر سر همه ی سرمایه های ملی و اجتماعی جامعه از زنان و جوانان و اقوام و گرایش های سیاسی و دانشگاهیان و روحانیون و روزنامهنگاران و ... بگستراند و ضمن حفظ مشرب انتقادی خویش برای تحول آفرینی، چشم خویش را بر خدمات و دستاوردهای همه ی سلیقه ها بدوزد و از کاستی ها و کژی ها تنها برای ایجاد فرصت تقویت و ترمیم چشم بپوشد و مگر توسعه برای ایرانیان با همه ی تکثرات و تنوعاتش از طریق دیگری هم ممکن می گردد؟!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
اوصاف کلی شرایط امروز جامعه اگر ذیل مفهوم انحطاط مفصل بندی گردد؛ هدر رفت نیروهای اجتماعی از بارزترین نمودهای عینی آن می تواند قلمداد گردد؛ پریشانی در قول و فعل چه در میان اصحاب رسانه و چه در میان روشنفکران و نخبگان جلوه هایی از وضعیت زوال و انحطاط را به پیش چشم می آورد؛ کافیست به کیفیت و فراوانی مصادیق سیاست زدگی در کنش و گفتار همین جماعت به دیده ی تامل نگریسته شود؛ آنگاه می توان با مدعای این جستار همداستان بود که در صورت شناسایی و تشخیص این آسیب؛ می توان اجماع نخبگانی را به مثابه ی نسخه ایی برای مقابله با هدر رفت نیروهای اجتماعی در شرایط اینجایی و اکنونی جامعه تلقی و تجویز کرد. و این ممکن نخواهد بود مگر به واسطه ی نیل به یک شیفت پارادایمیک در منطق فهم مسائل تاریخی و اجتماعی ما به عنوان یک کشور توسعه نیافته که ضرورت وی پیش از هر گونه دامن زدن به شکاف ها و فرو رفتن در گرداب سیاست بازی ها و سیاسی کاری ها؛ نیل به توسعه است ولاغیر.
و روشنفکران می توانند و باید با رسیدن به اجماع نخبگانی نیروی خود و جامعه را مصروف و معطوف رفع موانع توسعه یافتگی کنند و تلفات و صدمات تکرار ناصواب فرو ریختن نهادهای اجتماعی و اتلاف فرصت های تاریخی را به بدنه ی اجتماعی جامعه تذکار دهند و مسیر نیل توسعه را به مدد تمهید مقدمات رسیدن به یک عزم ملی فراگیر هموار کنند. و از ظرفیت مردمی که خواهان تغییرات و تحولات اساسی هستند به جای دعوت ایشان به برهم زدن نظم عمومی و انسجام اجتماعی برای مشارکت در بسیج همگانی بر علیه توسعه نیافتگی بهره برداری کنند و این همه ممکن نخواهد شد مگر با اقناع افکار عمومی برای ساختن و نه تخریب؛ درست عکس آن چیزی که رسانه های بیگانه درصدد آن هستند. گفتمان وفاق می بایست چتر خویش را بر سر همه ی سرمایه های ملی و اجتماعی جامعه از زنان و جوانان و اقوام و گرایش های سیاسی و دانشگاهیان و روحانیون و روزنامهنگاران و ... بگستراند و ضمن حفظ مشرب انتقادی خویش برای تحول آفرینی، چشم خویش را بر خدمات و دستاوردهای همه ی سلیقه ها بدوزد و از کاستی ها و کژی ها تنها برای ایجاد فرصت تقویت و ترمیم چشم بپوشد و مگر توسعه برای ایرانیان با همه ی تکثرات و تنوعاتش از طریق دیگری هم ممکن می گردد؟!
Forwarded from مهدی یزدانپرست
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خلاصه برنامه شماره(۹) #حقوق_اساسی_زنده کاری از #انجمن_علمی_حقوق_اساسی_ایران
((موانع فلسفی و نظری اجرای قانون اساسی در ایران ))
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#مهدی_یزدان_پرست
#دستورگرایی
https://t.me/dastorgeraee
((موانع فلسفی و نظری اجرای قانون اساسی در ایران ))
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#مهدی_یزدان_پرست
#دستورگرایی
https://t.me/dastorgeraee
به یاد آن وجود صمیمی!
در انبان خاطرات کودکی و در لابلای همه ی اتفاقات تلخ و شیرین روزگار و از میان چهره ی همه ی آن آدم بزرگهایی که در محافل خانوادگی و جمع های خصوصی به چهره شان و حرکات و سکناتشان خیره شده ایم کمتر کسی هست که سیمایش در خاطرمان نقش می بندد تو گویی باید چیزی مازاد بر دیگران در ایشان بوده باشد تا ماندگارش کند حسنی که وی را از سایرین متمایز می کند و شخصیت وی را به یادماندنی می سازد؛ مرحوم کربلایی دولتعلی علایی از فامیل های نزدیک پدری ما بود که با ایشان رفت و آمد خانوادگی داشتیم در جمع های فامیلی که آن وقت ها مرسوم بود با روی گشاده و وجودی سرشار از محبت و صمیمیت گوشه ای می نشست و محجوبانه و شیرین بلند بلند و به مدد حافظه ی سرشارش از اشعار مطنطن خودش برای جمع می خواند ساده؛ روان؛ صمیمی؛ بی هیچ تعارف و تکلفی...گهگاه به اتفاق پدرم به مغازه ی کوچک خواربارفروشی محقر او که می رفتیم شاهانه دست در آجیل و شکلات می کرد و گشاده دستانه مشتی را به جیب من روانه می ساخت؛ آن روزها نه حافظ را می شناختم و نه از جایگاهی که هایدگر فیلسوف بزرگ آلمانی به شعر قائل است کمتر وقوفی داشتم و نه پایم به برخی از این محافل مدعیان پرطمطراق شعر باز شده بود ولی امروز پس از گذر سالیان می فهمم که هنر حقیقی و مردمی ماندگار است؛ چندان که شاعر گفته است: سخن کز دل برآید؛ لاجرم بر دل نشیند. روح شهریار بی نام و نشان اردبیل کربلایی دولتعلی علایی شاد باد...
این فیلم کوتاه از شعرخوانی گرم ایشان به زبان مادری وی به گمانم برای اولین بار باشد که در این پلتفرم تقدیم عزیزان می شود البته ایشان اشعاری به فارسی هم سرودند که متأسفانه فیلمی از آن در دسترس نبود، در این شعر جهت اطلاع دوستان فارسی زبان وی از زهد ریایی با استناد به آیات و روایت؛ در کمال مهارت ادبی و گه گاه به طنز و طیبت، شکوه و شکایت می کند. وی بسیار به اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزید و جانانه اهل ذکر و مناجات بود. خدایش بیامرزاد.
محمدحسن علایی
۳۱ تیرماه ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/tv/CgU1bTvKHiO/?igshid=MDJmNzVkMjY=
در انبان خاطرات کودکی و در لابلای همه ی اتفاقات تلخ و شیرین روزگار و از میان چهره ی همه ی آن آدم بزرگهایی که در محافل خانوادگی و جمع های خصوصی به چهره شان و حرکات و سکناتشان خیره شده ایم کمتر کسی هست که سیمایش در خاطرمان نقش می بندد تو گویی باید چیزی مازاد بر دیگران در ایشان بوده باشد تا ماندگارش کند حسنی که وی را از سایرین متمایز می کند و شخصیت وی را به یادماندنی می سازد؛ مرحوم کربلایی دولتعلی علایی از فامیل های نزدیک پدری ما بود که با ایشان رفت و آمد خانوادگی داشتیم در جمع های فامیلی که آن وقت ها مرسوم بود با روی گشاده و وجودی سرشار از محبت و صمیمیت گوشه ای می نشست و محجوبانه و شیرین بلند بلند و به مدد حافظه ی سرشارش از اشعار مطنطن خودش برای جمع می خواند ساده؛ روان؛ صمیمی؛ بی هیچ تعارف و تکلفی...گهگاه به اتفاق پدرم به مغازه ی کوچک خواربارفروشی محقر او که می رفتیم شاهانه دست در آجیل و شکلات می کرد و گشاده دستانه مشتی را به جیب من روانه می ساخت؛ آن روزها نه حافظ را می شناختم و نه از جایگاهی که هایدگر فیلسوف بزرگ آلمانی به شعر قائل است کمتر وقوفی داشتم و نه پایم به برخی از این محافل مدعیان پرطمطراق شعر باز شده بود ولی امروز پس از گذر سالیان می فهمم که هنر حقیقی و مردمی ماندگار است؛ چندان که شاعر گفته است: سخن کز دل برآید؛ لاجرم بر دل نشیند. روح شهریار بی نام و نشان اردبیل کربلایی دولتعلی علایی شاد باد...
این فیلم کوتاه از شعرخوانی گرم ایشان به زبان مادری وی به گمانم برای اولین بار باشد که در این پلتفرم تقدیم عزیزان می شود البته ایشان اشعاری به فارسی هم سرودند که متأسفانه فیلمی از آن در دسترس نبود، در این شعر جهت اطلاع دوستان فارسی زبان وی از زهد ریایی با استناد به آیات و روایت؛ در کمال مهارت ادبی و گه گاه به طنز و طیبت، شکوه و شکایت می کند. وی بسیار به اهل بیت علیهم السلام عشق می ورزید و جانانه اهل ذکر و مناجات بود. خدایش بیامرزاد.
محمدحسن علایی
۳۱ تیرماه ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/tv/CgU1bTvKHiO/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from برنامه رصدخانه
🔷🔷🔷خرد کارساز اهالی علم
🔶شاید در شرایط توسعه بتوان فارغ از وضع علم وپژوهش و در بستر برنامه ریزی های دقیق دولت ها و کنارهم بودن اورگانیک صنعت،دانشگاه،پژوهش و آموزش به فعالیت علمی پرداخت و این فعالیت خودبه خود راهی به سمت نقش آفرینی در آن کشورها را پیدا کند اما به نظر می رسد درشرایط نا به سامانی و توسعه نیافتگی، دانشمند و پژوهشگر نیاز به حکمت و خردی کارساز در عرصه ی فعالیت هر روزی خود دارد.
🔶این خرد و عقل فلسفی را نباید از فیلسوف علم یا...سراغ گرفت، چراکه متاسفانه فلسفه علم همواره سرگرم بوالفضولی های نابه هنگام درباب روش علم ومعیار زدایش علم از غیر علم بوده است و البته دانشگران هم کمتر توجهی به این ادبیات هنجاری داشته اند.از طرفی مهم ترین فهم های فلسفی نسبت به علم درسال های اخیر نیز توسط خود فیزیکدانان و ریاضی دانان عرضه شده است.(هم تامس کوهن اصالتا فیزیکدان است وهم ایمره لاکاتوش ریاضی دان و...)
🔶وهمینطور خرد کارساز علم وپژوهش مجموعه یی از گزاره های سخت وپیچیده با کلمات تخصصی فلسفه هم نمی تواند باشد که به قول حافظ:
خواهی که سخت وسست جهان برتو بگذرد
بگذر ز عهد سست وسخن های سخت خویش
🔶این خردعملی تلاش برای طرح پرسش و تفکر درباب چند سوال نسبتا ساده ولی مهم است.اگر دانشگر بتواند پرسش هایی از جنس ما درچه زمان ومکانی درحال فعالیت علمی هستیم؟ و این فعالیت چه نسبتی با اکنون وآینده ی ما دارد؟ودر نهایت چگونه می توان در مسیر حضور علم در عرصه های مختلف کشور تلاش کرد؟ را نزد خود بیابد و عمل ونظر خود را معطوف به تفکر درباره این پرسش ها کند،او عقلی فلسفی وخردی کارساز را در فعالیت علمی خود پیگرفته است.
🔶هدف از این جلسات وگفت وگو ها پیگیری و نظر به این خرد است .
📎 https://instagram.com/gravitytvshow?igshid=49ziojvrvbk6
🔶شاید در شرایط توسعه بتوان فارغ از وضع علم وپژوهش و در بستر برنامه ریزی های دقیق دولت ها و کنارهم بودن اورگانیک صنعت،دانشگاه،پژوهش و آموزش به فعالیت علمی پرداخت و این فعالیت خودبه خود راهی به سمت نقش آفرینی در آن کشورها را پیدا کند اما به نظر می رسد درشرایط نا به سامانی و توسعه نیافتگی، دانشمند و پژوهشگر نیاز به حکمت و خردی کارساز در عرصه ی فعالیت هر روزی خود دارد.
🔶این خرد و عقل فلسفی را نباید از فیلسوف علم یا...سراغ گرفت، چراکه متاسفانه فلسفه علم همواره سرگرم بوالفضولی های نابه هنگام درباب روش علم ومعیار زدایش علم از غیر علم بوده است و البته دانشگران هم کمتر توجهی به این ادبیات هنجاری داشته اند.از طرفی مهم ترین فهم های فلسفی نسبت به علم درسال های اخیر نیز توسط خود فیزیکدانان و ریاضی دانان عرضه شده است.(هم تامس کوهن اصالتا فیزیکدان است وهم ایمره لاکاتوش ریاضی دان و...)
🔶وهمینطور خرد کارساز علم وپژوهش مجموعه یی از گزاره های سخت وپیچیده با کلمات تخصصی فلسفه هم نمی تواند باشد که به قول حافظ:
خواهی که سخت وسست جهان برتو بگذرد
بگذر ز عهد سست وسخن های سخت خویش
🔶این خردعملی تلاش برای طرح پرسش و تفکر درباب چند سوال نسبتا ساده ولی مهم است.اگر دانشگر بتواند پرسش هایی از جنس ما درچه زمان ومکانی درحال فعالیت علمی هستیم؟ و این فعالیت چه نسبتی با اکنون وآینده ی ما دارد؟ودر نهایت چگونه می توان در مسیر حضور علم در عرصه های مختلف کشور تلاش کرد؟ را نزد خود بیابد و عمل ونظر خود را معطوف به تفکر درباره این پرسش ها کند،او عقلی فلسفی وخردی کارساز را در فعالیت علمی خود پیگرفته است.
🔶هدف از این جلسات وگفت وگو ها پیگیری و نظر به این خرد است .
📎 https://instagram.com/gravitytvshow?igshid=49ziojvrvbk6
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه های سید احمد فردید!.
کتاب «هایدگر در ایران» با زیرعنوان «نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید» که به قلم دکتر بیژن عبدالکریمی نگاشته شده، پژوهشی است دربارۀ آرا و افکار هایدگر، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، که بهدنبال خود زمینهای را فراهم میسازد تا به اقتضای مباحث، نسبت به سنت نظری خود در مقایسه با سنت متافیزیک غربی تأمل کرده، توان مقایسۀ فلسفۀ مشاء، فلسفۀ اشراق، کلام، تصوف و عرفان با تفکر هایدگر را بیابیم و در واقع نظرات این فیلسوف نامدار را بهمنزلۀ آیینهای برای فهم بهتر اندیشههای خود به کار بریم. نگارنده در این اثر بر آن بوده تا صبغۀ فلسفی مباحث را، اولویت پژوهشی خود قرار داده، مباحث جامعهشناختی-تاریخی را تا سر حد مسائل فلسفی ارتقا بخشد. با عنایت به نقش غیرقابل انکار سیداحمد فردید، در معرفی و شناسایی هایدگر و اندیشههایش در ایران، پرداختن به زندگی، آثار و اندیشههای وی قسمت عمدهای را در این کتاب به خود اختصاص داده است.
منتشر شد:
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
https://www.instagram.com/p/CgWgb0nKw0G/?igshid=MDJmNzVkMjY=
کتاب «هایدگر در ایران» با زیرعنوان «نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید» که به قلم دکتر بیژن عبدالکریمی نگاشته شده، پژوهشی است دربارۀ آرا و افکار هایدگر، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، که بهدنبال خود زمینهای را فراهم میسازد تا به اقتضای مباحث، نسبت به سنت نظری خود در مقایسه با سنت متافیزیک غربی تأمل کرده، توان مقایسۀ فلسفۀ مشاء، فلسفۀ اشراق، کلام، تصوف و عرفان با تفکر هایدگر را بیابیم و در واقع نظرات این فیلسوف نامدار را بهمنزلۀ آیینهای برای فهم بهتر اندیشههای خود به کار بریم. نگارنده در این اثر بر آن بوده تا صبغۀ فلسفی مباحث را، اولویت پژوهشی خود قرار داده، مباحث جامعهشناختی-تاریخی را تا سر حد مسائل فلسفی ارتقا بخشد. با عنایت به نقش غیرقابل انکار سیداحمد فردید، در معرفی و شناسایی هایدگر و اندیشههایش در ایران، پرداختن به زندگی، آثار و اندیشههای وی قسمت عمدهای را در این کتاب به خود اختصاص داده است.
منتشر شد:
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
https://www.instagram.com/p/CgWgb0nKw0G/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✅ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است!
✍دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق")
به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی که تا امروز جز حفظ انسجام اجتماعی و حل مشکلات و معضلات مردم و اعتلای کشور هیچ آرزویی بر سر نداشته است و سر هیچ چیز کوچک و بزرگ وارد مجادله و مشاجره نشده است مگر آنجا که پای منافع ملی کشور در میان باشد و صرفا دغدغه ی حفظ وحدت و دفاع از ارزش های ملی و فرهنگی را داشته است عرض می کنم؛ امروز حضور برخی چهره ها با ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است ...می توان مدافع سرسخت مواضع خود بود ولی با ادب و متانت و دلیل و استدلال... این کشور مطهری ها داشته و برای مسائل انسانی (مانند حجاب و ...) کتاب ها نوشته شده است دریغ است کتاب نخوانده ها به طرفه العینی زحمات شهدا و علما و اهل فرهنگ را به باد دهند...و با ایجاد دلچرکینی ها و بدبینی ها، دانسته ندانسته آب به آسیاب دشمن بریزند.
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند.
وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست.
رسانه ها براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برساند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد.
بی تردید ادب انسانی و اسلامی باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش یابد.
زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست. اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم.
قطار انقلاب تنها با برگشت به مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود.
هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند.
گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب 57 برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با تأکید بر صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
اگر موفق به عبور از این پیچ تاریخی شویم آیندگان به هویت اصیل ایرانی-اسلامی خویش خواهند بالید.
✍دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق")
به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی که تا امروز جز حفظ انسجام اجتماعی و حل مشکلات و معضلات مردم و اعتلای کشور هیچ آرزویی بر سر نداشته است و سر هیچ چیز کوچک و بزرگ وارد مجادله و مشاجره نشده است مگر آنجا که پای منافع ملی کشور در میان باشد و صرفا دغدغه ی حفظ وحدت و دفاع از ارزش های ملی و فرهنگی را داشته است عرض می کنم؛ امروز حضور برخی چهره ها با ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است ...می توان مدافع سرسخت مواضع خود بود ولی با ادب و متانت و دلیل و استدلال... این کشور مطهری ها داشته و برای مسائل انسانی (مانند حجاب و ...) کتاب ها نوشته شده است دریغ است کتاب نخوانده ها به طرفه العینی زحمات شهدا و علما و اهل فرهنگ را به باد دهند...و با ایجاد دلچرکینی ها و بدبینی ها، دانسته ندانسته آب به آسیاب دشمن بریزند.
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند.
وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست.
رسانه ها براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برساند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد.
بی تردید ادب انسانی و اسلامی باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش یابد.
زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست. اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم.
قطار انقلاب تنها با برگشت به مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود.
هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند.
گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب 57 برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با تأکید بر صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
اگر موفق به عبور از این پیچ تاریخی شویم آیندگان به هویت اصیل ایرانی-اسلامی خویش خواهند بالید.
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امر به معروف و نهی از منکر از نظر استاد مرتضی مطهری
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -8
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
✅ نشست هشتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۴ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.4MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۲۸
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
✅ نشست هشتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۴ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.4MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۲۸
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from پژوهشکدهٔ مطالعات پیشرفتهٔ خاورمیانه🇮🇷
🔆 گروه مطالعات سیاست و تمدن ایرانی به اتفاق گروه روندهای فکری پژوهشكده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار می کنند:
🔺 سلسله نشست های؛ بحرانْ اندیشی و گفتگوهای ملی در آستانه سده پانزدهم شمسی
➖ نشست اول: بحران علم، دانشگاه و نظام آموزشی در ایران امروز
⏰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ الی ۱۹
⏰ مکان: بلوار کشاورز- خیابان نادری-مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه- پلاک ۸
🌐 جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
@Imessiran
🔺 سلسله نشست های؛ بحرانْ اندیشی و گفتگوهای ملی در آستانه سده پانزدهم شمسی
➖ نشست اول: بحران علم، دانشگاه و نظام آموزشی در ایران امروز
⏰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ الی ۱۹
⏰ مکان: بلوار کشاورز- خیابان نادری-مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه- پلاک ۸
🌐 جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
@Imessiran
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸زوربای ایرانی
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
Telegraph
زوربای ایرانی
بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱ درباره «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس * چطور با کتاب «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس آشنا شدید؟ گویا دکتر علی شریعتی شما را به خواندن این کتاب توصیه کرده…
غلبه رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی اردبیل!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در میان دانش آموخته های علوم پایه و فنی (در دوران لیسانس) کمتر کسی بود که چون من به علوم انسانی عشق می ورزید، و در میان بچه های علوم انسانی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران کمتر کسی بود که مثل من به ادبیات عشق می ورزید؛ و در میان اهل ادب کمتر کسی بود که مثل من به فلسفه گشوده بود و در میان اهل فلسفه کمتر کسی بود که مثل من با دین و عرفان عناد نداشت بل به عرفان و اسلام تعلق خاطر داشت و دارد و ... اما با کمال احترام به مفاخر حال حاضر شهرم و پیش کسوتان عرصه ی فرهنگ این شهر تاریخی و فرهنگی باید عرض کنم غلبه ی رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی امروز اردبیل حقیقتا جای تامل دارد و باید با نگاه آسیب شناسانه به این پدیده ی اجتماعی نگریست.
اهل نظر مگر می توانند از امر نو و سخن تازه گریزان باشند اهل فرهنگ مگر می توانند به برگزاری برخی مناسک فرهنگی اکتفا کنند آنجا که فکر غایب هست تکرار و ملال هست که حاکم می شود؛ پرسش های تازه شکل نمی گیرد پویایی و نشاط رخت بر می بندد؛ چشم ها و گوش ها به سخنان آشنا عادت می کنند و از دیدن و شنیدن امر تازه باز می مانند؛ در دانشگاه باید همیشه به سوی اصحاب نظر گشوده باشد؛ سازمان های فرهنگی و هنری باید از سخن نو استقبال کنند؛ اینکه دور هم جمع شویم و مدام شعر بخوانیم به جایی نمی رسیم باید به فلسفه و جامعه شناسی در جمع های خود راه دهیم احساس استغنا بدترین چیز است اول باید بین خودمان احساس نیاز پیدا شود اول باید غیاب برخی چیزها را احساس کنیم و برایش جا باز کنیم وادی اول طلب است. باید توهم همه چیزدانی را کنار گذاشت و به گفتگو و دیالوگ فرهنگی روی خوش نشان داد. به عنوان اهل فرهنگ باید تکانی به خود بدهیم. صدر تا ذیل محافل فرهنگی دچار کلیشه هست از مجری برنامه ها بگیر تا سخنوران و شعرخوانان ...بعد می شویم رتبه ی اول نزاع و عصبانیت در کشور؛ تدبیری باید!
پژوهشگر فرهنگ هیچ گاه توقف نمی کند؛ توقف در یک تخصص دانشگاهی؛ یا یک عقل گرایی سرد و عبوس؛ یا نوعی فلسفه پرستی و معنویت گریزی؛ یا یک جزمیت اندیشی پوزیتیویستیِ علم محور و یا برعکس یک نحو فلسفه ستیزی و عرفان گرایی و شعرزدگی و نوعی رمانتیسسیم شاعرانه محض؛ یا یک جور قشری اندیشی خام و ...راه پدیدارشناسی فرهنگ را سد می کند فرهنگ پژوه اصیل چون می داند هیچ انتهایی بر پژوهش متصور نیست به گفتگو گشوده ست؛ و این نوع از پژوهشگران پذیرنده و جریده و مستقلند و مع الاسف کم تعدادند و کمتر اهل تظاهر و تفاخرند ...حالا اگر قرار است ما در ارتقای سطح فرهنگ شهر خویش بکوشیم ناگزیریم به باز تعریف فرهنگ و پژوهشگر فرهنگ؛ که اعم است از صرف شعر و فلسفه و چه و چه ...تا هم ساحات اقتصاد و اجتماع و علم و دین و ...را در کنار هم بتوانیم بکاویم و هم بدانیم اگر نزاع و خشونت و آسیب ها و انحرافات اجتماعی اینجا در این شهر زیاد شدست اگر بیکاری در شهر ما زیاد است اگر فقر بیداد می کند اگر اخلاق و مهربانی کم شدست اگر اقتصاد شهر فشل است هر کدام به وجهی در به وجود آمدن این شرایط سهیم هستیم چرا که به درجا زدن و رخوت و رکود عادت کردیم.
پس باید شروعی تازه کنیم؛ اگر که بتوانیم از سیکل معیوب کلیشه و تکرار خارج شویم اما این موارد با توصیه و اندرز محقق نمی شود و من صرفا توصیفی سرانگشتی ارائه دادم تفصیل این مسائل مجال مستوفی می طلبد رتبه ی ما در آسیب های اجتماعی ارتباط مستقیم دارد با فهم ما از فرهنگ و فرهنگ پژوهی و تا یک شیفت پارادایمیک در باب این مفهوم در میان ما اتفاق نیافتد و تحولی در منطق تحلیل ها و تبیین های ما صورت نپذیرد در بهبود سطح زندگی واقعی مردمان این سامان توفیقی حاصل نخواهیم کرد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در میان دانش آموخته های علوم پایه و فنی (در دوران لیسانس) کمتر کسی بود که چون من به علوم انسانی عشق می ورزید، و در میان بچه های علوم انسانی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران کمتر کسی بود که مثل من به ادبیات عشق می ورزید؛ و در میان اهل ادب کمتر کسی بود که مثل من به فلسفه گشوده بود و در میان اهل فلسفه کمتر کسی بود که مثل من با دین و عرفان عناد نداشت بل به عرفان و اسلام تعلق خاطر داشت و دارد و ... اما با کمال احترام به مفاخر حال حاضر شهرم و پیش کسوتان عرصه ی فرهنگ این شهر تاریخی و فرهنگی باید عرض کنم غلبه ی رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی امروز اردبیل حقیقتا جای تامل دارد و باید با نگاه آسیب شناسانه به این پدیده ی اجتماعی نگریست.
اهل نظر مگر می توانند از امر نو و سخن تازه گریزان باشند اهل فرهنگ مگر می توانند به برگزاری برخی مناسک فرهنگی اکتفا کنند آنجا که فکر غایب هست تکرار و ملال هست که حاکم می شود؛ پرسش های تازه شکل نمی گیرد پویایی و نشاط رخت بر می بندد؛ چشم ها و گوش ها به سخنان آشنا عادت می کنند و از دیدن و شنیدن امر تازه باز می مانند؛ در دانشگاه باید همیشه به سوی اصحاب نظر گشوده باشد؛ سازمان های فرهنگی و هنری باید از سخن نو استقبال کنند؛ اینکه دور هم جمع شویم و مدام شعر بخوانیم به جایی نمی رسیم باید به فلسفه و جامعه شناسی در جمع های خود راه دهیم احساس استغنا بدترین چیز است اول باید بین خودمان احساس نیاز پیدا شود اول باید غیاب برخی چیزها را احساس کنیم و برایش جا باز کنیم وادی اول طلب است. باید توهم همه چیزدانی را کنار گذاشت و به گفتگو و دیالوگ فرهنگی روی خوش نشان داد. به عنوان اهل فرهنگ باید تکانی به خود بدهیم. صدر تا ذیل محافل فرهنگی دچار کلیشه هست از مجری برنامه ها بگیر تا سخنوران و شعرخوانان ...بعد می شویم رتبه ی اول نزاع و عصبانیت در کشور؛ تدبیری باید!
پژوهشگر فرهنگ هیچ گاه توقف نمی کند؛ توقف در یک تخصص دانشگاهی؛ یا یک عقل گرایی سرد و عبوس؛ یا نوعی فلسفه پرستی و معنویت گریزی؛ یا یک جزمیت اندیشی پوزیتیویستیِ علم محور و یا برعکس یک نحو فلسفه ستیزی و عرفان گرایی و شعرزدگی و نوعی رمانتیسسیم شاعرانه محض؛ یا یک جور قشری اندیشی خام و ...راه پدیدارشناسی فرهنگ را سد می کند فرهنگ پژوه اصیل چون می داند هیچ انتهایی بر پژوهش متصور نیست به گفتگو گشوده ست؛ و این نوع از پژوهشگران پذیرنده و جریده و مستقلند و مع الاسف کم تعدادند و کمتر اهل تظاهر و تفاخرند ...حالا اگر قرار است ما در ارتقای سطح فرهنگ شهر خویش بکوشیم ناگزیریم به باز تعریف فرهنگ و پژوهشگر فرهنگ؛ که اعم است از صرف شعر و فلسفه و چه و چه ...تا هم ساحات اقتصاد و اجتماع و علم و دین و ...را در کنار هم بتوانیم بکاویم و هم بدانیم اگر نزاع و خشونت و آسیب ها و انحرافات اجتماعی اینجا در این شهر زیاد شدست اگر بیکاری در شهر ما زیاد است اگر فقر بیداد می کند اگر اخلاق و مهربانی کم شدست اگر اقتصاد شهر فشل است هر کدام به وجهی در به وجود آمدن این شرایط سهیم هستیم چرا که به درجا زدن و رخوت و رکود عادت کردیم.
پس باید شروعی تازه کنیم؛ اگر که بتوانیم از سیکل معیوب کلیشه و تکرار خارج شویم اما این موارد با توصیه و اندرز محقق نمی شود و من صرفا توصیفی سرانگشتی ارائه دادم تفصیل این مسائل مجال مستوفی می طلبد رتبه ی ما در آسیب های اجتماعی ارتباط مستقیم دارد با فهم ما از فرهنگ و فرهنگ پژوهی و تا یک شیفت پارادایمیک در باب این مفهوم در میان ما اتفاق نیافتد و تحولی در منطق تحلیل ها و تبیین های ما صورت نپذیرد در بهبود سطح زندگی واقعی مردمان این سامان توفیقی حاصل نخواهیم کرد.
✅نسل پژوهی و ملاحظات جامعه شناختی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ اساسا این پدیده ای طبیعی در تمام جوامع بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم. این میان به کارگیری آن دسته از دانشمندان علوم اجتماعی که شیفته ی عقلانیت مدرن نیستند و پایی در سنت تاریخی خویش دارند از اهمیت دوچندانی برخوردار است. پیشتر هم در جستاری نسل پژوهی؛ را به عنوان رسالت فوری و قطعی جامعهشناسی قلمداد کردم.
نسل پژوهی را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می بریم.
جامعه شناس با برخورداری از رویکردهای تاریخی؛ نیاز زمان را حس می کند و مخصوصا می تواند و باید نیاز نسل جوان را تشخیص و تبیین کند. ناگفته پیداست که محقق اجتماعی در مقام تجویز هنجارین ارزش ها و تعیین بایدها و نبایدها برای یک نسل قرار نمی گیرد اما باید از توانایی تبیین و توصیف نیازهای نسل های جدید فارغ از نگاه های ارزشی و بدور از هر گونه سوگیری و قضاوت ارزشی برخوردار باشد.
اگر جامعه شناسی در رسالت مذکور توفیق یابد اولا می تواند در ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی میان نسل های مختلف مفید واقع شود و ثانیا فرآورده های تئوریک و داده های میدانی منتج از مطالعات پژوهی می تواند در انواع سیاستگذاریها و برنامه ریزی ها معقول و عملیاتی در خصوص مسائل جوانان به کار بیاید.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
در همه ی اين گستره های پژوهشی برخورداری از تخیل جامعه شناختی اهمیت وافری پیدا می کند چرا که جامعه شناس حق ندارد مسئله اجتماعی را به سطح مسئله روانشناختی و فردی تقلیل دهد. همچنین لازم است پژوهشگر نسلی با توسل به بینش پدیدارشناسانه و با وجه نظر به حیث تاریخی پدیدارها از آسیب نگاه ذات باورانه در این نوع از پژوهش ها مبرا گردد.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحرانهای هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ اساسا این پدیده ای طبیعی در تمام جوامع بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم. این میان به کارگیری آن دسته از دانشمندان علوم اجتماعی که شیفته ی عقلانیت مدرن نیستند و پایی در سنت تاریخی خویش دارند از اهمیت دوچندانی برخوردار است. پیشتر هم در جستاری نسل پژوهی؛ را به عنوان رسالت فوری و قطعی جامعهشناسی قلمداد کردم.
نسل پژوهی را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می بریم.
جامعه شناس با برخورداری از رویکردهای تاریخی؛ نیاز زمان را حس می کند و مخصوصا می تواند و باید نیاز نسل جوان را تشخیص و تبیین کند. ناگفته پیداست که محقق اجتماعی در مقام تجویز هنجارین ارزش ها و تعیین بایدها و نبایدها برای یک نسل قرار نمی گیرد اما باید از توانایی تبیین و توصیف نیازهای نسل های جدید فارغ از نگاه های ارزشی و بدور از هر گونه سوگیری و قضاوت ارزشی برخوردار باشد.
اگر جامعه شناسی در رسالت مذکور توفیق یابد اولا می تواند در ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی میان نسل های مختلف مفید واقع شود و ثانیا فرآورده های تئوریک و داده های میدانی منتج از مطالعات پژوهی می تواند در انواع سیاستگذاریها و برنامه ریزی ها معقول و عملیاتی در خصوص مسائل جوانان به کار بیاید.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
در همه ی اين گستره های پژوهشی برخورداری از تخیل جامعه شناختی اهمیت وافری پیدا می کند چرا که جامعه شناس حق ندارد مسئله اجتماعی را به سطح مسئله روانشناختی و فردی تقلیل دهد. همچنین لازم است پژوهشگر نسلی با توسل به بینش پدیدارشناسانه و با وجه نظر به حیث تاریخی پدیدارها از آسیب نگاه ذات باورانه در این نوع از پژوهش ها مبرا گردد.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحرانهای هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
Forwarded from سخنرانیها
Telegram
attach 📎
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
✅باز نشر: لزوم ارتقا آرامش روانی شهروندان در سایه مناسک و تعالیم دینی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود آن هم از سوی نیروهایی که رسالت ایشان باید تاکید و التزام بر وحدت و عدالت و برادری و برابری باشد. امید است با روشنگری اهل نظر، از هر بهانه ای در جهت حفظ انسجام جامعه و ارتقا آرامش روانی شهروندان آن هم در بحبوحه ی انواع پریشانی ها، کمال استفاده را ببریم و به مقاوم سازی کنشگران اجتماعی بیش از پیش اهمیت دهیم.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود آن هم از سوی نیروهایی که رسالت ایشان باید تاکید و التزام بر وحدت و عدالت و برادری و برابری باشد. امید است با روشنگری اهل نظر، از هر بهانه ای در جهت حفظ انسجام جامعه و ارتقا آرامش روانی شهروندان آن هم در بحبوحه ی انواع پریشانی ها، کمال استفاده را ببریم و به مقاوم سازی کنشگران اجتماعی بیش از پیش اهمیت دهیم.
✅جستاری در ضرورت ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
«ملت حسینی؛ مطالبهگری آگاهانه، تبیین مجاهدانه» به عنوان شعار دهه امر به معروف و نهی از منکر اعلام شده و عناوین روزهای دهه محرم حسینی نیز در جدول پیش رو ذکر شده است.
اگر با یک رویکرد جامعه شناختی به سراغ مفاهیم اجتماعی که در این شعار ها آمده است برویم و اجمالا به تحلیل محتوای آن بپردازیم باید اذعان کرد قاطبه ی مفردات و ترکیباتی که در شعارها مصرح شده است از بذل توجه طراحان به مفاهیم برخاسته از علوم اجتماعی حکایت دارد اعم از ملت، مطالبه گری، تبیین، نظارت همگانی، تعالی اجتماعی، رسانه، خدمت، مسئولیت، آموزش محوری، خانواده، پرورش تفکر نقاد، جوان، پرسشگری و مطالبهگری.
وجود این میزان از توجه به مفاهیم اجتماعی اولا نشان از خبرویت و حسن نیت این ستاد در مواجهه با مسائل اجتماعی دارد و این به خودی خود حاکی از ارتقای بینش کارگزاران این حوزه ها دارد و ثانیا می طلبد از ایشان برای ارتقای بیشتر سطح گفتمانی خویش با ارائه ی مشاورات و پیشنهادات سازنده و ملهم از گنجینه تخصصی دانش علوم اجتماعی حمایت به عمل آوریم برای مقابله با تعمیق شکاف های اجتماعی علی رغم غرض ورزی ها و کج اندیشی ها.
به عنوان جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"، نشانه هایی در این شعارها یافتم که به شعور و فهم مخاطب احترام قائل است و به تحولات اجتماعی چشم و گوش نبسته است و می توان دغدغه ی حفظ وفاق و انسجام اجتماعی را از غالب این شعارها استنباط کرد. جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی می توانند در تبیین جامعه شناختی هر کدام از این بندها ورود کنند.
گسترش دامنه ی امر به معروف از سطح فردی به سطح اجتماعی هم ارزشمند است و با روح این فریضه هماهنگ تر است مخصوصا که مطالبه گری آگاهانه از مسئولان را نیز تذکار می دهد.
من به نوبه ی خود با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می برم با همان هدف ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر؛ و آن اینکه:
آیا دوستان طراح این شعارها به لوازمات تحقق عملیاتی آنها هم اندیشیده اند یا صرفا باید به جنبه ی شعاری این عبارات اکتفا کرد به طور مشخص پرسش این است پرورش تفکر نقاد، پرسشگر و مطالبه گر در اندیشه ی طراحان این شعارها چگونه در میان آحاد مردم ممکن و محقق خواهد شد؟ در برابر کسانی که بین اعتقاداندیشی و مواجهات ایدئولوژیک با تفکر نقاد و پرسشگر قائل به تعارضند چه پاسخی باید بدهیم؟ نفس دعوت به تفکر به عنوان بهترین معروف البته پسندیده و قابل تقدیر است اما بایستی به زمینه های تحقق آن در عمل هم بیاندیشیم.
آیا گفتمان امر به معروف و نهی از منکر زیست جهان جدید را به رسمیت می شناسد و به سبک زندگی نسل های جدید به چشم نحوه ای از بودن می نگرد و به مولفه های سوژه ی مدرن التفات دارد و به شکاف انتولوژیک میان این آموزه های ارزشمند با جهان افسون زدایی شده ی جدید اشرافی متاملانه و متفکرانه دارد و سوالاتی از این دست...که همه در جهت ارتقای سطح گفتمانی به نحو همدلانه مطرح می گردند.
https://www.instagram.com/p/CgmxU5YKrIm/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
«ملت حسینی؛ مطالبهگری آگاهانه، تبیین مجاهدانه» به عنوان شعار دهه امر به معروف و نهی از منکر اعلام شده و عناوین روزهای دهه محرم حسینی نیز در جدول پیش رو ذکر شده است.
اگر با یک رویکرد جامعه شناختی به سراغ مفاهیم اجتماعی که در این شعار ها آمده است برویم و اجمالا به تحلیل محتوای آن بپردازیم باید اذعان کرد قاطبه ی مفردات و ترکیباتی که در شعارها مصرح شده است از بذل توجه طراحان به مفاهیم برخاسته از علوم اجتماعی حکایت دارد اعم از ملت، مطالبه گری، تبیین، نظارت همگانی، تعالی اجتماعی، رسانه، خدمت، مسئولیت، آموزش محوری، خانواده، پرورش تفکر نقاد، جوان، پرسشگری و مطالبهگری.
وجود این میزان از توجه به مفاهیم اجتماعی اولا نشان از خبرویت و حسن نیت این ستاد در مواجهه با مسائل اجتماعی دارد و این به خودی خود حاکی از ارتقای بینش کارگزاران این حوزه ها دارد و ثانیا می طلبد از ایشان برای ارتقای بیشتر سطح گفتمانی خویش با ارائه ی مشاورات و پیشنهادات سازنده و ملهم از گنجینه تخصصی دانش علوم اجتماعی حمایت به عمل آوریم برای مقابله با تعمیق شکاف های اجتماعی علی رغم غرض ورزی ها و کج اندیشی ها.
به عنوان جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"، نشانه هایی در این شعارها یافتم که به شعور و فهم مخاطب احترام قائل است و به تحولات اجتماعی چشم و گوش نبسته است و می توان دغدغه ی حفظ وفاق و انسجام اجتماعی را از غالب این شعارها استنباط کرد. جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی می توانند در تبیین جامعه شناختی هر کدام از این بندها ورود کنند.
گسترش دامنه ی امر به معروف از سطح فردی به سطح اجتماعی هم ارزشمند است و با روح این فریضه هماهنگ تر است مخصوصا که مطالبه گری آگاهانه از مسئولان را نیز تذکار می دهد.
من به نوبه ی خود با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می برم با همان هدف ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر؛ و آن اینکه:
آیا دوستان طراح این شعارها به لوازمات تحقق عملیاتی آنها هم اندیشیده اند یا صرفا باید به جنبه ی شعاری این عبارات اکتفا کرد به طور مشخص پرسش این است پرورش تفکر نقاد، پرسشگر و مطالبه گر در اندیشه ی طراحان این شعارها چگونه در میان آحاد مردم ممکن و محقق خواهد شد؟ در برابر کسانی که بین اعتقاداندیشی و مواجهات ایدئولوژیک با تفکر نقاد و پرسشگر قائل به تعارضند چه پاسخی باید بدهیم؟ نفس دعوت به تفکر به عنوان بهترین معروف البته پسندیده و قابل تقدیر است اما بایستی به زمینه های تحقق آن در عمل هم بیاندیشیم.
آیا گفتمان امر به معروف و نهی از منکر زیست جهان جدید را به رسمیت می شناسد و به سبک زندگی نسل های جدید به چشم نحوه ای از بودن می نگرد و به مولفه های سوژه ی مدرن التفات دارد و به شکاف انتولوژیک میان این آموزه های ارزشمند با جهان افسون زدایی شده ی جدید اشرافی متاملانه و متفکرانه دارد و سوالاتی از این دست...که همه در جهت ارتقای سطح گفتمانی به نحو همدلانه مطرح می گردند.
https://www.instagram.com/p/CgmxU5YKrIm/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این یادداشت کوتاه پیرامون برنامه کال چینان در خصوص برخی مواضع پیشین دکتر عبدالکریمی در باب مهجوریت فلسفه در ایران نکاتی چند به عرض مخاطبان عزیز می رسانم.
اوضاع نیهیلیسک همین مجری ارجمند تلوزیون صحرایی -بخوانید دادگاه صحرایی- در این فقره صرف نظر از سوابق موفق و ناموفق وی که بنده از آن بی اطلاع هستم، از اوضاع مضحک ساسی جون و امثالهم چندان هم بهتر و علیه السلام تر به نظر نمی رسد.
اینکه کسی جهان امروز را به مثابه یک سطل زباله ی بوگندویی رها در فضا تصویر کند؛ بسیار وهن آمیز است هر چقدر هم که اوضاع جهان کن فیکون و شلم شوربا شده باشد که شدست؛ چنین اعلام انزجاری از حال و روز لولندگان سرخوش آن انزجارآورتر و حال به هم زن تر است.
از منظر نگارنده؛ چنین اظهارات و دفاعیات سخیفی، در تعارض آشکار با هسته ی اصلی منظومه فکری دکتر عبدالکریمی قرار دارد تقلیل یک عالمیت و یک تمدن با همه ی آن هیمنه ی جهانگیرش به چند سیلیبریتی دوزاری و بیمه باسن فلان خواننده و بیمه ساق پای بهمان فوتبالیست با ارجاع و استناد غلط به آرای عبدالکریمی، واقعا ترکاندن و پوکاندن مغزاستخوان این منظومه فکری از درون است. عالمیتی که من نگارنده هم به هیج وجه شیفته و دلباخته اش نبوده و نیستم.
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. و در بهترین حالت مصداق عینی دوستی خاله خرسه است. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند. از خشونت کلامی خویش در این یادداشت خاضعانه عذرخواهم. از حق نگذریم که یک مصاحبه نسبتا تفصیلی از این شبکه و مجری محترم با دکتر عبدالکریمی را به یاد دارم که به مراتب حرفه ای تر و منزه تر و دیدنی تر است.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این یادداشت کوتاه پیرامون برنامه کال چینان در خصوص برخی مواضع پیشین دکتر عبدالکریمی در باب مهجوریت فلسفه در ایران نکاتی چند به عرض مخاطبان عزیز می رسانم.
اوضاع نیهیلیسک همین مجری ارجمند تلوزیون صحرایی -بخوانید دادگاه صحرایی- در این فقره صرف نظر از سوابق موفق و ناموفق وی که بنده از آن بی اطلاع هستم، از اوضاع مضحک ساسی جون و امثالهم چندان هم بهتر و علیه السلام تر به نظر نمی رسد.
اینکه کسی جهان امروز را به مثابه یک سطل زباله ی بوگندویی رها در فضا تصویر کند؛ بسیار وهن آمیز است هر چقدر هم که اوضاع جهان کن فیکون و شلم شوربا شده باشد که شدست؛ چنین اعلام انزجاری از حال و روز لولندگان سرخوش آن انزجارآورتر و حال به هم زن تر است.
از منظر نگارنده؛ چنین اظهارات و دفاعیات سخیفی، در تعارض آشکار با هسته ی اصلی منظومه فکری دکتر عبدالکریمی قرار دارد تقلیل یک عالمیت و یک تمدن با همه ی آن هیمنه ی جهانگیرش به چند سیلیبریتی دوزاری و بیمه باسن فلان خواننده و بیمه ساق پای بهمان فوتبالیست با ارجاع و استناد غلط به آرای عبدالکریمی، واقعا ترکاندن و پوکاندن مغزاستخوان این منظومه فکری از درون است. عالمیتی که من نگارنده هم به هیج وجه شیفته و دلباخته اش نبوده و نیستم.
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. و در بهترین حالت مصداق عینی دوستی خاله خرسه است. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند. از خشونت کلامی خویش در این یادداشت خاضعانه عذرخواهم. از حق نگذریم که یک مصاحبه نسبتا تفصیلی از این شبکه و مجری محترم با دکتر عبدالکریمی را به یاد دارم که به مراتب حرفه ای تر و منزه تر و دیدنی تر است.
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
«حسین وارث آدم» از نظرگاه دکتر عبدالکریمی!
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود
https://www.instagram.com/p/CSbaf8PKRB8/?utm_medium=share_sheet
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود
https://www.instagram.com/p/CSbaf8PKRB8/?utm_medium=share_sheet