Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#موسیقی_بیکلام
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی
پیش در آمد شور استاد شهنازی
تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی
@sobhosher
#موسیقی_بیکلام
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم
سیمین بهبهانی
پیش در آمد شور استاد شهنازی
تار: #داریوش_پیرنیاکان فراخور گرامی زادروزش💐
نی: #جمشید_عندلیبی
کمانچه: #سعید_فرجپوری
سنتور: #جواد_بطحائی
تمبک: #جمشید_محبی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#شعر_خوب_بخوانیم
«سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سرِ بریده میترسانی
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم»
✍🏻: نام شاعر نامشخص
🎤: #داریوش
گرامی داشت #هواردباسکرویل، شهید مشروطه در سالروز شهادتش☘️
اودر پاییز ۱۹۰۷ برای تدریس تاریخ به تبریز رفت. ورود او به ایران مقارن بود با دورهای که محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان به پا خاستند و از این رو نیروهای شاه، تبریز را محاصره کردند.
محاصره به ماه یازدهم رسید و کمبود دارو و غذا، باسکرویل را مجبور کرد تا به قول خودش بهجای نقالی تاریخ مردگان، مشق نظامی به جوانان بیاموزد و با رهبری گروهی با نام فوج نجات برای شکستن محاصره وارد میدان شود.
باسکرویل آنچنان به قیام تبریز متعهد بود که در جواب کنسول آمریکا که از او خواسته بود تا از صف مشروطهخواهان جدا شود، پاسپورتش را پس داد و گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.»
چندی بعد باسکرویل در نبرد شام غازانِ به ضرب گلوله کشته شد و مراسم تشییع او با حضور گستردهٔ مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد.
سپس ستارخان، تفنگ او را که هنگام قیام در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ شهادتش در پرچم ایران پیچید و برای خانوادهاش به آمریکا فرستاد.
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
«سیصد گل سرخ، یک گل نصرانی
ما را ز سرِ بریده میترسانی
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم»
✍🏻: نام شاعر نامشخص
🎤: #داریوش
گرامی داشت #هواردباسکرویل، شهید مشروطه در سالروز شهادتش☘️
اودر پاییز ۱۹۰۷ برای تدریس تاریخ به تبریز رفت. ورود او به ایران مقارن بود با دورهای که محمدعلیشاه مجلس را به توپ بست در همان دوران، مردم تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان به پا خاستند و از این رو نیروهای شاه، تبریز را محاصره کردند.
محاصره به ماه یازدهم رسید و کمبود دارو و غذا، باسکرویل را مجبور کرد تا به قول خودش بهجای نقالی تاریخ مردگان، مشق نظامی به جوانان بیاموزد و با رهبری گروهی با نام فوج نجات برای شکستن محاصره وارد میدان شود.
باسکرویل آنچنان به قیام تبریز متعهد بود که در جواب کنسول آمریکا که از او خواسته بود تا از صف مشروطهخواهان جدا شود، پاسپورتش را پس داد و گفت:
«تنها فرق من با این مردم، زادگاهم است، و این فرق بزرگی نیست.»
چندی بعد باسکرویل در نبرد شام غازانِ به ضرب گلوله کشته شد و مراسم تشییع او با حضور گستردهٔ مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد.
سپس ستارخان، تفنگ او را که هنگام قیام در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ شهادتش در پرچم ایران پیچید و برای خانوادهاش به آمریکا فرستاد.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#يك_برگ_كتاب
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
#خیام میگوید این جهان نه آغازی دارد و نه پایانی. همه چیز گذراست.
مرگ در هر لحظه و آن در کمین است، در سرشارترین آنات زندگی بیرحمانه از کمینگاه خود برون میجهد و به ما میگوید:«من اینجایم».
همه چیز محکوم به فناست. این دسته که بر گردن کوزه است پیش از این دست نوازشگری بوده است بر گردن زیبارویی فتّان. آن کاخها که زمانی به گنبد آسمان فخر میفروختند، و بهرام در آنها جام میِ گلگون را را بلند میکرد، اکنون تلّی ویراناند.
دوزخ جز شرری از رنج بیهودهی ما نیست و بهشت همین لحظهی والای آسایش ماست:
🔅دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست
🔅فردوس دمی ز وقت آسوده ماست
جهانی که خیام ترسیم میکند در خارج از حیطهی مذهب و اسطوره قرار دارد. در این جهان نه از عوالم کشف و شهود، از آنگونه که نزد #حافظ سراغ داریم و نوعی جغرافیای هستی را به دست میدهد، خبریست و نه از بیخودی #مولانا که از طریق جریان سیلآسای صُوَر، جان را به سوی «هفت پردهی افلاک» بر میکشد اثری؛ نه از حکمت عملی #سعدی در آن نشانیست و نه از خاطرهی اساطیری #فردوسی نمونهای. این جهان، جهانیست بیرون از صورتها و الگوهای ازلی، بیرون از حیطهی ادیان و مختصاتش، از عروج و رستاخیز و معاد. جهانیست برهوت که معنایش را از عریانیاش میگیرد.
#خیام از نقطهی صفر آغاز میکند: از منطقهی خنثایی که در آنجا همهی خاطرهها زدوده شدهاند، همهی عقایدِ پیشپنداشته، همهی «ما تقدّم»های فلسفی، کنار رفتهاند، نقطهی پوچی نگاهی سرشار از حیرتی مدام. اما نگاهی نسبتاً سرد و یخزده، بسکه بصیرتی که از آن سرشار است بُرنده و بیمهر است. این نگاه به نوعی بدبینی وجودی منتهی میشود که از سر یأس و نومیدی نیست، بلکه از بیاعتنایی فاخر کسی حکایت دارد که پشت سکه، یا روی دیگر امور را میبیند. یعنی نگاه کسی که، در جایی که دیگران صورتهای آرامشبخش و نشانههای آشنا میبینند، جز خلأ و پوچی نمییابد. با پردهدری خیام فقر محتوا آشکار میشود، فقری چنان متراکم، و به ویژه چنان پربار از عدم و سرشار از غیبت، که بیمعنایی، خود واضِع و موزّعِ همه معناها میشود.
جهان دو دروازه دارد: از دری به درون میآییم، و از در دیگر بهدر میشویم. انسان میان دو عدم گرفتار است. و این امر ناشی از نقصی است که در ذات چیزها، در بیهودگی ذاتی و ازلی جهان، مستقر است.
میان این دو عدم، حُلّه هستی از رنج بافته شده است، اما رنجی چنان اساسی که به نوعی پردهی بنیاد وجود را تشکیل میدهد، چراکه وجود جز بازتولید نیست:
🔅ناآمدگان اگر بدانند که ما
🔅از دهر چه میکشیم نایند هنوز
✍🏻: #داریوش_شایگان،
📚: #پنج_اقلیم_حضور. مقاله « #خیام: لحظههای برقآسای حضور».
#۲۸اردیبهشت روز #خیام
ریاضیدان، منجم، شاعر، فیلسوف والای ایرانی یاد و نامش جاودان💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
━•··•✦❁☀️❁✦•··•━
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
ز دریای جوشان چو خور بردمید
شد آن چادر قیرگون ناپدید
#فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: رنگ شکسته
#داریوش_پیرنیاکان
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
صبحتان دلچسب
@sobhosher
🌞 #طلوع در #شاهنامه
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
ز دریای جوشان چو خور بردمید
شد آن چادر قیرگون ناپدید
#فردوسی
🎤: #مریم_رضوی
🎼: رنگ شکسته
#داریوش_پیرنیاکان
🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
صبحتان دلچسب
@sobhosher
Telegram
attach 📎
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#آریایی (اصیل، شریف، آزاد)
ریشهای که در زبانهای هند و اروپایی « عضوی از یک گروه(قبیله)، نجیب، شریف، آزادمرد» معنی میدهد *h4erós یا *h4eryós است، که واژة «آریایی» در زبانهای هند و ایرانی،
و در هیتی واژهٔ arā- « عضوی از گروه خود، نجیبزاده، همراه، دوست» و واژهٔ arāwa «آزاد»، (در این زبان واژهٔ āra «(چیزی که) شایسته است».
در لیکیایی، arawa- «آزاد (از)»، arus- «بومی» از آن گرفته شده است، در حالیکه ریشهٔ *heryós در ایرلندی کهن aire به معنی «آزاد مرد، آزاد» ( چه آدم عادی چه نجیبزاده) هم برگرفته از آن است؛
صورت اوستایی airya- «آریایی»، فارسی باستان ariya- «آریایی» ( > فارسی میانه ranē، فارسی نو Iran)، و سنسکریتarī- «صدیق، وفادار»، aryá- «مهربان، مهمان نواز»، است(←Mallory & Adams ). در اوستا airyaman- به معنی «یار، دوست» آمده است (Bartholomae AiW 198).
تاکید اوستا و کتیبههای فارسی باستان بر مفهوم اصالت، تبار اصیل، نجیب و شریف است.
چنانکه #داریوش در کتیبهٔ #نقش_رستم با این عنوان از خود یاد کرده است:
«من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای دارنده همه گونه مردم، شاه در این سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی پارسی پسر یک پارسی آریاییِ آریایی نژاد» (ariyaciça).
✍🏻: #لیلا_عسکری
📚: ویژهنامه «زبان و متن»
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#آریایی (اصیل، شریف، آزاد)
ریشهای که در زبانهای هند و اروپایی « عضوی از یک گروه(قبیله)، نجیب، شریف، آزادمرد» معنی میدهد *h4erós یا *h4eryós است، که واژة «آریایی» در زبانهای هند و ایرانی،
و در هیتی واژهٔ arā- « عضوی از گروه خود، نجیبزاده، همراه، دوست» و واژهٔ arāwa «آزاد»، (در این زبان واژهٔ āra «(چیزی که) شایسته است».
در لیکیایی، arawa- «آزاد (از)»، arus- «بومی» از آن گرفته شده است، در حالیکه ریشهٔ *heryós در ایرلندی کهن aire به معنی «آزاد مرد، آزاد» ( چه آدم عادی چه نجیبزاده) هم برگرفته از آن است؛
صورت اوستایی airya- «آریایی»، فارسی باستان ariya- «آریایی» ( > فارسی میانه ranē، فارسی نو Iran)، و سنسکریتarī- «صدیق، وفادار»، aryá- «مهربان، مهمان نواز»، است(←Mallory & Adams ). در اوستا airyaman- به معنی «یار، دوست» آمده است (Bartholomae AiW 198).
تاکید اوستا و کتیبههای فارسی باستان بر مفهوم اصالت، تبار اصیل، نجیب و شریف است.
چنانکه #داریوش در کتیبهٔ #نقش_رستم با این عنوان از خود یاد کرده است:
«من داریوش شاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهای دارنده همه گونه مردم، شاه در این سرزمین دور و دراز، پسر ویشتاسب هخامنشی پارسی پسر یک پارسی آریاییِ آریایی نژاد» (ariyaciça).
✍🏻: #لیلا_عسکری
📚: ویژهنامه «زبان و متن»
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
〰️🔅✅🔅〰️
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دروغ
درمیان متون ، بیتردید مهمترین متن نبشتهٔ #بیستون است.
این در ضمن کهنترین نبشتهای هم هست که در آن به #دروغ پرداخته شده و #اولین متن سیاسی جهان است که مفهوم دروغ را در مقام کلیدواژهای تعریفشده و روشن به کار گرفته است.
با یک نگاه به بیستون، میتوان دریافت که داریوش هنگام آمادهسازی متن یادشده، به روشنی چارچوبی زرتشتی را در ذهن داشته است، هرچند گویا با توجه به رواداری دینی چشمگیرش، خود زرتشتی متعصبی نبوده است.
نخستین اشاره به دروغ در بیستون به زمانی مربوط میشود که از کردارهای کمبوجیه سخن در میان است . در آنجاست که #داریوش میگوید کمبوجیه برادرش بردیا را پنهانی کشت، و خود به مصر لشکر کشید، و در این هنگام«دروغ در پارس و ماد و بقیهٔ سرزمینها زیاد شد.
🔺کلمهٔ دروغ به شکلی معنادار در پایان نبشتهٔ بیستون نیز بارها تکرار میشود ، در جاییکه داریوش از کسی که نبشته را میخواند، خواسته تا آن را خراب نکند و محتوایش را به اطلاع دیگران برساند، و تأکید کرده که سخنانش را دروغ ندانند.
داریوش در چندجا بر این نکته که سخنانش راست بوده و نه دروغ تأکید کرده است. این تأکید بیشتر در جاهایی است که به کارهای بزرگ و بینظیرش اشاره میکند. بهعنوان نمونه، وقتی میگوید در یک سال همهٔ شورشیان را شکست داده، تأکید دارد که دروغ نمیگوید، و در جای دیگر اشاره میکند که کردارهای بزرگ دیگری هم از او سر زده که از بیم دروغگو پنداشته شدنش، آنها را نقل نکرده است.
ادامه دارد…
✍🏻: #شروین_وکیلی
📚: دروغ در ایران باستان
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
🔍 #راز_واژه
درود
🔅#دروغ
درمیان متون ، بیتردید مهمترین متن نبشتهٔ #بیستون است.
این در ضمن کهنترین نبشتهای هم هست که در آن به #دروغ پرداخته شده و #اولین متن سیاسی جهان است که مفهوم دروغ را در مقام کلیدواژهای تعریفشده و روشن به کار گرفته است.
با یک نگاه به بیستون، میتوان دریافت که داریوش هنگام آمادهسازی متن یادشده، به روشنی چارچوبی زرتشتی را در ذهن داشته است، هرچند گویا با توجه به رواداری دینی چشمگیرش، خود زرتشتی متعصبی نبوده است.
نخستین اشاره به دروغ در بیستون به زمانی مربوط میشود که از کردارهای کمبوجیه سخن در میان است . در آنجاست که #داریوش میگوید کمبوجیه برادرش بردیا را پنهانی کشت، و خود به مصر لشکر کشید، و در این هنگام«دروغ در پارس و ماد و بقیهٔ سرزمینها زیاد شد.
🔺کلمهٔ دروغ به شکلی معنادار در پایان نبشتهٔ بیستون نیز بارها تکرار میشود ، در جاییکه داریوش از کسی که نبشته را میخواند، خواسته تا آن را خراب نکند و محتوایش را به اطلاع دیگران برساند، و تأکید کرده که سخنانش را دروغ ندانند.
داریوش در چندجا بر این نکته که سخنانش راست بوده و نه دروغ تأکید کرده است. این تأکید بیشتر در جاهایی است که به کارهای بزرگ و بینظیرش اشاره میکند. بهعنوان نمونه، وقتی میگوید در یک سال همهٔ شورشیان را شکست داده، تأکید دارد که دروغ نمیگوید، و در جای دیگر اشاره میکند که کردارهای بزرگ دیگری هم از او سر زده که از بیم دروغگو پنداشته شدنش، آنها را نقل نکرده است.
ادامه دارد…
✍🏻: #شروین_وکیلی
📚: دروغ در ایران باستان
در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ماریان عزیزم، نوشته بودی: «آیا دنیاهای ما آنقدر انطباقناپذیرند؟» این پرسش مدتهاست که ذهن مرا به خود مشغول کرده است.
یادت میآید پس از سپری شدن چند روز خوش در اینجا، چقدر در برابر مسائل مختلف شوکه میشدی؟ شرایط نابرابر زنان و مردان، آشفتگی ردهبندیها، هرجومرج ناشی از شرایط مبهم، دوپهلو بودن قضاوتهای عجولانه؛ اینها همه تو را پس میزد. میگفتی «خدای من! چگونه میتوان در این هزارتوی تقاطعها، گریزگاه روشنی پیدا کرد؟
چطور میشود شرایط اجتماعی را تعیین و تعریف کرد مادام که مثل رملهای شنی صحرا دائم جابهجا میشوند؟»
و چه میتوان گفت از دوستیهایی که در گذار از حساسیتهای انفجاری زمانه به هم پیوند میخورند و گسسته میشوند،
✍🏻: #داریوش_شایگان فراخور زادروزش💐 (۴ بهمن۱۳۱۳) فیلسوف، هندشناس، نویسنده و
شاعر ایرانی بود که آثار او به دو زبان فارسی و فرانسوی موجود است.
📚: سرزمین سرابها رمانی نامهنگارانه به زبان فرانسوی است. این کتاب که از آخرین آثار شایگان است ، به تجربهها و دغدغههای او دربارهٔ فرهنگهای شرقی و غربی، ایرانی و فرانسوی، از زبان کاوه (مردی ایرانی) و مارین (زنی فرانسوی) میپردازد. این کتاب برندهٔ جایزه ادبی آسیا از سوی انجمن نویسندگان فرانسویزبان شد .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#مشاهير
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
ماریان عزیزم، نوشته بودی: «آیا دنیاهای ما آنقدر انطباقناپذیرند؟» این پرسش مدتهاست که ذهن مرا به خود مشغول کرده است.
یادت میآید پس از سپری شدن چند روز خوش در اینجا، چقدر در برابر مسائل مختلف شوکه میشدی؟ شرایط نابرابر زنان و مردان، آشفتگی ردهبندیها، هرجومرج ناشی از شرایط مبهم، دوپهلو بودن قضاوتهای عجولانه؛ اینها همه تو را پس میزد. میگفتی «خدای من! چگونه میتوان در این هزارتوی تقاطعها، گریزگاه روشنی پیدا کرد؟
چطور میشود شرایط اجتماعی را تعیین و تعریف کرد مادام که مثل رملهای شنی صحرا دائم جابهجا میشوند؟»
و چه میتوان گفت از دوستیهایی که در گذار از حساسیتهای انفجاری زمانه به هم پیوند میخورند و گسسته میشوند،
✍🏻: #داریوش_شایگان فراخور زادروزش💐 (۴ بهمن۱۳۱۳) فیلسوف، هندشناس، نویسنده و
شاعر ایرانی بود که آثار او به دو زبان فارسی و فرانسوی موجود است.
📚: سرزمین سرابها رمانی نامهنگارانه به زبان فرانسوی است. این کتاب که از آخرین آثار شایگان است ، به تجربهها و دغدغههای او دربارهٔ فرهنگهای شرقی و غربی، ایرانی و فرانسوی، از زبان کاوه (مردی ایرانی) و مارین (زنی فرانسوی) میپردازد. این کتاب برندهٔ جایزه ادبی آسیا از سوی انجمن نویسندگان فرانسویزبان شد .
━•··•✦❁💟❁✦•··•—
@sobhosher