Forwarded from اتچ بات
🌸🌺🎶🎵
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
رباعى هاى:
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی
مشهور به #خيام
آواى: #فريدون_فرح_اندوز
#٢٨اردیبهشت بزرگداشت
حکیم #عمرخیام گرامی باد.
@sobhosher
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
رباعى هاى:
حکیم ابوالفتح عمربن ابراهیم الخیامی
مشهور به #خيام
آواى: #فريدون_فرح_اندوز
#٢٨اردیبهشت بزرگداشت
حکیم #عمرخیام گرامی باد.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#جشن_تيرگان
🏹💦💧
🔺ايرانيان باستان هر روز را با نامي از ايزدان ميخواندند. روز #سيزدهم باستاني، برابر با #تير (تيشتر) روز بود. در آيينهاي كهن ايراني هرگاه نام روز با نام ماه برابر ميشد، جشني برپاي ميگرديد. بدين روي، روز #سيزدهم_تير ماه باستاني، جشن تيرگان است.
🔻اين جشن به دليل مبنا قرار گرفتنِ گاهشماري خيامي كه نيمه نخست سال در آن، سنجش و شمارش سي و يك روزه است، برابر با دهم تير ماه امروزي گرديد. بر بنياد نوشته كهن « تيشتر يشت» ميان تيشتر ايزد «باران» كه نام ستارهاي در آسمان است، با «اپوش» ديو خشكي و خشكسالي نبردهايي سهمگين درميگيرد و هر بار «تيشتر» در شكلي ظاهر ميشود، يكبار در شكل جواني زيبا و پانزده ساله، يكبار در شكل گاوي زرّين و بالاخره در شكل اسپي سفيد. سرانجام تيشتر پيروز ميشود و ايزد «باد» به او كمك ميكند.
🔻در برخي منابع چنين آمده كه تيراندازي آرش كمانگير از البرزكوه تا كنار «جيهون: جيحون» در تيرگان يعني «تير روز» از «تير ماه» بوده است.از آيينهاي جشن تيرگان كه دستِكم تا پنجاه سال گذشته در يزد و كرمان برگزار ميشده و گاه در روزگار ما هم نشاني از آن در جايي بايد باشد، اين بود كه يك روز پيش از جشن تيرگان، دختركي كوزهاي پر آب ميكند و دور مجلس ميچرخاند و هر كس چيزي در آن مياندازد. بعد اين كوزه را به خانهاي ميبرند كه درخت «مورد» داشته باشد پارچه سبزي روي كوزه مياندازند و آيينهاي روبهروي آن، زير درخت قرار ميدهند آنگاه در تيرگان هر كسي نيتى ميكند و بيت شعرى ميخواند. دخترك چيزي از كوزه بيرون ميآورد و آن را با نيت و شعري كه خوانده شده تطبيق ميدهد. از آنجا كه شعرهاي آنان بيشتر نويدبخش است، بيشتر اين فالها هم نيك است. يكي از اين شعرها را كه از پيرزني بهدين شنيدم چنين بود:
رخ زيبا، قد رعنا چش شهلا داري/
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
هنگام نبردهاي « #تيشتر» با « #اپوش»، ايزد باد به او كمك ميكند و باد ابرها را در جهان ميپراكند و باران به همه جا ميريزد و نهرها و رودخانهها و درياها به وجود ميآيد و جهان را به هفت كشور تقسيم ميكند. #سعدى نتيجه اين مبارزه را با مشاطهگري باد صبا اينطور بيان ميكند كه:
بر عروسان چمن بست صبا، هر گوهري/ كه به غواصي ابر، از دل دريا برخاست.
با اميد بازگشت به روش نياكان در گراميداشت دادههاى خداوند چون «باران» و «آب» و «زمين» و «محيطزيست» و...🙏🏻
#فريدون_جنيدی
جشن تيرگان بر ايرانيان خجسته باد.
@sobhosher
🏹💦💧
🔺ايرانيان باستان هر روز را با نامي از ايزدان ميخواندند. روز #سيزدهم باستاني، برابر با #تير (تيشتر) روز بود. در آيينهاي كهن ايراني هرگاه نام روز با نام ماه برابر ميشد، جشني برپاي ميگرديد. بدين روي، روز #سيزدهم_تير ماه باستاني، جشن تيرگان است.
🔻اين جشن به دليل مبنا قرار گرفتنِ گاهشماري خيامي كه نيمه نخست سال در آن، سنجش و شمارش سي و يك روزه است، برابر با دهم تير ماه امروزي گرديد. بر بنياد نوشته كهن « تيشتر يشت» ميان تيشتر ايزد «باران» كه نام ستارهاي در آسمان است، با «اپوش» ديو خشكي و خشكسالي نبردهايي سهمگين درميگيرد و هر بار «تيشتر» در شكلي ظاهر ميشود، يكبار در شكل جواني زيبا و پانزده ساله، يكبار در شكل گاوي زرّين و بالاخره در شكل اسپي سفيد. سرانجام تيشتر پيروز ميشود و ايزد «باد» به او كمك ميكند.
🔻در برخي منابع چنين آمده كه تيراندازي آرش كمانگير از البرزكوه تا كنار «جيهون: جيحون» در تيرگان يعني «تير روز» از «تير ماه» بوده است.از آيينهاي جشن تيرگان كه دستِكم تا پنجاه سال گذشته در يزد و كرمان برگزار ميشده و گاه در روزگار ما هم نشاني از آن در جايي بايد باشد، اين بود كه يك روز پيش از جشن تيرگان، دختركي كوزهاي پر آب ميكند و دور مجلس ميچرخاند و هر كس چيزي در آن مياندازد. بعد اين كوزه را به خانهاي ميبرند كه درخت «مورد» داشته باشد پارچه سبزي روي كوزه مياندازند و آيينهاي روبهروي آن، زير درخت قرار ميدهند آنگاه در تيرگان هر كسي نيتى ميكند و بيت شعرى ميخواند. دخترك چيزي از كوزه بيرون ميآورد و آن را با نيت و شعري كه خوانده شده تطبيق ميدهد. از آنجا كه شعرهاي آنان بيشتر نويدبخش است، بيشتر اين فالها هم نيك است. يكي از اين شعرها را كه از پيرزني بهدين شنيدم چنين بود:
رخ زيبا، قد رعنا چش شهلا داري/
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داري
هنگام نبردهاي « #تيشتر» با « #اپوش»، ايزد باد به او كمك ميكند و باد ابرها را در جهان ميپراكند و باران به همه جا ميريزد و نهرها و رودخانهها و درياها به وجود ميآيد و جهان را به هفت كشور تقسيم ميكند. #سعدى نتيجه اين مبارزه را با مشاطهگري باد صبا اينطور بيان ميكند كه:
بر عروسان چمن بست صبا، هر گوهري/ كه به غواصي ابر، از دل دريا برخاست.
با اميد بازگشت به روش نياكان در گراميداشت دادههاى خداوند چون «باران» و «آب» و «زمين» و «محيطزيست» و...🙏🏻
#فريدون_جنيدی
جشن تيرگان بر ايرانيان خجسته باد.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم
🎧🎼🎶🎵🌸🍃
#شعرخوب_بخوانيم
«برخیز شتربانا! بربند کجاوه»
امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم
در داو فره باخته اندر شش وپنجیم
با ناله و افسوس در این دیر سپنجیم
چون زلف عروسان همه درچین وشکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم
ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
شعر: #ادیب_الممالک_فراهانی فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش 💐
دكلمه: #فريدون_فرح_اندوز
شبتان از شادى سرشار
🥰💐
@sobhosher
🎧🎼🎶🎵🌸🍃
#شعرخوب_بخوانيم
«برخیز شتربانا! بربند کجاوه»
امروز گرفتار غم و محنت و رنجیم
در داو فره باخته اندر شش وپنجیم
با ناله و افسوس در این دیر سپنجیم
چون زلف عروسان همه درچین وشکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم
ماییم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
شعر: #ادیب_الممالک_فراهانی فراخور گرامى زادروزش مانا يادو نامش 💐
دكلمه: #فريدون_فرح_اندوز
شبتان از شادى سرشار
🥰💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
🔲 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بررسي #متن_پهلوي_اندرزکودکان ) استاد#فريدون_جنيدى بهر نخست 🔸الف)گفتارديگران: اوستا را که کهن ترين نمونه دفتر و ديوان جهان است، براي کهن بودن با داستان هومر همزمان مي شمارند! #پرويز_ناتل_خانلرى ميگويد: «دبيره اوستايي…
آموختن در ايران پيشينه ى ديرينه دارد💐🥰
و دانش ارجمند و گرامى بوده است.
https://t.me/sobhosher/1591
@sobhosher
و دانش ارجمند و گرامى بوده است.
https://t.me/sobhosher/1591
@sobhosher
Telegram
صبح و شعر
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهرسوم)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه…
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه…
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*١شنبه: #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بلم، آرام چون قويی سبكبال
بهنرمی برسر كارون همیرفت
به نخلستان ساحل قرصِ خورشيد
ز دامان افق بيرون همیرفت
شفق بازیكنان در جنبش آب
شكوهِ ديگر و راز دگر داشت
به دشتی پر شقايق باد سرمست
تو پنداری كه پاورچين گذر داشت
#فريدون_توللى 💐 مانا ياد و نامش 🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان ناب از مهربانى🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
*١شنبه: #شعرامروز
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بلم، آرام چون قويی سبكبال
بهنرمی برسر كارون همیرفت
به نخلستان ساحل قرصِ خورشيد
ز دامان افق بيرون همیرفت
شفق بازیكنان در جنبش آب
شكوهِ ديگر و راز دگر داشت
به دشتی پر شقايق باد سرمست
تو پنداری كه پاورچين گذر داشت
#فريدون_توللى 💐 مانا ياد و نامش 🙏🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، روزتان ناب از مهربانى🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🍃🌸
در سنگلاخ تیره و تاریک زندگی
در این درشتناک بیابان پر هراس
میآیدم هماره زسویی نهان به گوش
آوای آشنای یکی یار ناشناس
آوای دلربای زنی، چون طنین جام
کز ژرفنای شام
می خواهد م مدام
می خواندم به نام
می جویدم به کام و نمی یابمش به کام .
بیچاره من به هرکه دل آویختم به مهر
روزی دو سوخت جانم وپنداشتم که اوست
دردا که ناسپرده دو گامی به نیمراه
دیدم سراب چشمه جوشان آرزوست
آوای کیست این ، که گرانبار و خسته گام
می خواندم به خویش و نمی ماند از خروش ؟
آیا کسیست در پس این پرده امید ؟
یا بانگ نیستی است که می آیدم به گوش
گمراه و بی پناه
در کور سوی اختر لرزان بخت خویش
سر گشته در سیاهی شب می روم ..
شعر: #فريدون_توللى فراخور گرامى زادروزش💐
اجراى دكلمه: #Azi_bouj
شامگاه بهاريتان دلاويز 🥰🙏🏻
@sobhosher
در سنگلاخ تیره و تاریک زندگی
در این درشتناک بیابان پر هراس
میآیدم هماره زسویی نهان به گوش
آوای آشنای یکی یار ناشناس
آوای دلربای زنی، چون طنین جام
کز ژرفنای شام
می خواهد م مدام
می خواندم به نام
می جویدم به کام و نمی یابمش به کام .
بیچاره من به هرکه دل آویختم به مهر
روزی دو سوخت جانم وپنداشتم که اوست
دردا که ناسپرده دو گامی به نیمراه
دیدم سراب چشمه جوشان آرزوست
آوای کیست این ، که گرانبار و خسته گام
می خواندم به خویش و نمی ماند از خروش ؟
آیا کسیست در پس این پرده امید ؟
یا بانگ نیستی است که می آیدم به گوش
گمراه و بی پناه
در کور سوی اختر لرزان بخت خویش
سر گشته در سیاهی شب می روم ..
شعر: #فريدون_توللى فراخور گرامى زادروزش💐
اجراى دكلمه: #Azi_bouj
شامگاه بهاريتان دلاويز 🥰🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
بخشى از شعر بلند #درفش_كاويانى
..
شما را تا به چند آخر
نشستن روز و شب اندوه و غم خوردن
شما را تا به کی باید
در این
ظلمت سرا عمری به سربردن
بپا خیزید
کف دستانتان را قبضه شمشیر می باید
کماندارانتان را در کمانها تیر می باید
شما را عزمی اکنون راسخ و پیگیر می باید
شما را این زمان باید
دلی آگاه
همه با همدگر همراه
نترسیدن ز جان خویش
روان گشتن به سوی
دشمن بد کیش
نهادن رو به سوی این دژ دیوان جان آزار
شکستن شیشه نیرنگ
بریدن رشته تزویر
دریدن پرده پندار
اگر مردانه روی آرید و بردارید
از روی زمین از دمشنان آثار
شود بی شک
تن و جانتان ز بند بندگی آزاد دلها شاد
تن از سستی رها سازید
روانها را به مهر اورمزد آشنا سازيد
از آن ماست پیروزی…
همه بی تاب و بس سر کش
روان گشتند
به سوی فتح و آزادی
به سوی روز بهروز ی
و بر لبها سرود افتخار آمیز
پیروزی
به روی سنگفرش کوچه سیل خشم
در قلب شب تاری
چو تندآب بهاری پیش می لغزید
و موج خشم برمی کند و از روی زمین می برد
بنای اژدهاکی را
و می آورد
طربناکی و پاکی را
در آن شب از دل و ازجان
به فرمان سپهسالار کاوه مردم ایران
ز دل راندند
نفاق و بندگی و خسته جانی را
و بنشاندند
صفا و صلح و عیش وشادمانی را
نوازش داد باد صبحدم بر قله البرز
درفش کاویانی را
✍🏻: #حمید_مصدق فراخور گرامى زادروزش💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
فرخنده جشن سده
در کتاب
«التفهيم و هم «آثارالباقيه
ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آن را افروختن آتش بر بامها میداند که به دستور #فريدون انجام گرفت و در نوروزنامه منسوب به خيام
آمدهاست که: «#آفریدون همان روز که ضحاك بگرفت جشن #سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.»
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
بخشى از شعر بلند #درفش_كاويانى
..
شما را تا به چند آخر
نشستن روز و شب اندوه و غم خوردن
شما را تا به کی باید
در این
ظلمت سرا عمری به سربردن
بپا خیزید
کف دستانتان را قبضه شمشیر می باید
کماندارانتان را در کمانها تیر می باید
شما را عزمی اکنون راسخ و پیگیر می باید
شما را این زمان باید
دلی آگاه
همه با همدگر همراه
نترسیدن ز جان خویش
روان گشتن به سوی
دشمن بد کیش
نهادن رو به سوی این دژ دیوان جان آزار
شکستن شیشه نیرنگ
بریدن رشته تزویر
دریدن پرده پندار
اگر مردانه روی آرید و بردارید
از روی زمین از دمشنان آثار
شود بی شک
تن و جانتان ز بند بندگی آزاد دلها شاد
تن از سستی رها سازید
روانها را به مهر اورمزد آشنا سازيد
از آن ماست پیروزی…
همه بی تاب و بس سر کش
روان گشتند
به سوی فتح و آزادی
به سوی روز بهروز ی
و بر لبها سرود افتخار آمیز
پیروزی
به روی سنگفرش کوچه سیل خشم
در قلب شب تاری
چو تندآب بهاری پیش می لغزید
و موج خشم برمی کند و از روی زمین می برد
بنای اژدهاکی را
و می آورد
طربناکی و پاکی را
در آن شب از دل و ازجان
به فرمان سپهسالار کاوه مردم ایران
ز دل راندند
نفاق و بندگی و خسته جانی را
و بنشاندند
صفا و صلح و عیش وشادمانی را
نوازش داد باد صبحدم بر قله البرز
درفش کاویانی را
✍🏻: #حمید_مصدق فراخور گرامى زادروزش💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
فرخنده جشن سده
در کتاب
«التفهيم و هم «آثارالباقيه
ابوریحان، از پدید آمدن آتش سخنی نیست بلکه آن را افروختن آتش بر بامها میداند که به دستور #فريدون انجام گرفت و در نوروزنامه منسوب به خيام
آمدهاست که: «#آفریدون همان روز که ضحاك بگرفت جشن #سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، پسندیدند و از جهت فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هر سال تا به امروز، آیین آن پادشاهان نیک عهد را در ایران و دور آن به جای میآورند.»
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ريشه در خاك
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشکِ من تو را بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسردهست.
دلت را خار خار ناامیدی سخت آزردهست.
غم این نابسامانی همه توش و توانت را زتن بُردهست!
تو با خون و عرق، این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفانِ بنیانکن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک، دل بر کندن از جان است!
تو را با برگبرگِ این چمن پیوندِ پنهان است.
تو را این ابر ظلمتگستر بیرحم بیباران،
تو را این خشکسالیهای پی در پی،
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران،
تو را تزویر غمخواران،
ز پا افکند!
تو را هنگامۀ شوم شغالان،
بانگ بیتعطیل زاغان،
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیبِ خویش،
که از آن سویِ گندمزار،
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است؛
تو با آن گونههای سوخته از آفتابِ دشت،
تو با آن چهرۀ افروخته از آتش غیرت،
ـ که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است،
تو با چشمانِ غمباری،
ـ که روزی چشمۀ جوشان شادی بود و، ـ
اینک حسرت و افسوس، بر آن
سایه افکندهست خواهی رفت.
و اشکِ من تو را بدروردخواهد گفت!
من اینجا ریشه در خاکم.
من اینجا عاشق این خاکِ از آلودگی پاکم.
من اینجا تا نفس باقیست میمانم.
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم!
امید روشنایی گرچه در این تیرگیها نیست،
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم.
من اینجا روزی آخر از دل این خاک، با دستِ تهی
گُل بر میافشانم.
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید.
سرود فتح میخوانم،
و میدانم
تو روزی باز خواهی گشت!
✍🏻: #فريدون_مشيرى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، لحظههاتان دلچسب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرامروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
ريشه در خاك
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و
اشکِ من تو را بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسردهست.
دلت را خار خار ناامیدی سخت آزردهست.
غم این نابسامانی همه توش و توانت را زتن بُردهست!
تو با خون و عرق، این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفانِ بنیانکن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک، دل بر کندن از جان است!
تو را با برگبرگِ این چمن پیوندِ پنهان است.
تو را این ابر ظلمتگستر بیرحم بیباران،
تو را این خشکسالیهای پی در پی،
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران،
تو را تزویر غمخواران،
ز پا افکند!
تو را هنگامۀ شوم شغالان،
بانگ بیتعطیل زاغان،
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیبِ خویش،
که از آن سویِ گندمزار،
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است؛
تو با آن گونههای سوخته از آفتابِ دشت،
تو با آن چهرۀ افروخته از آتش غیرت،
ـ که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است،
تو با چشمانِ غمباری،
ـ که روزی چشمۀ جوشان شادی بود و، ـ
اینک حسرت و افسوس، بر آن
سایه افکندهست خواهی رفت.
و اشکِ من تو را بدروردخواهد گفت!
من اینجا ریشه در خاکم.
من اینجا عاشق این خاکِ از آلودگی پاکم.
من اینجا تا نفس باقیست میمانم.
من از اینجا چه میخواهم، نمیدانم!
امید روشنایی گرچه در این تیرگیها نیست،
من اینجا باز در این دشتِ خشکِ تشنه میرانم.
من اینجا روزی آخر از دل این خاک، با دستِ تهی
گُل بر میافشانم.
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه، چون خورشید.
سرود فتح میخوانم،
و میدانم
تو روزی باز خواهی گشت!
✍🏻: #فريدون_مشيرى
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، لحظههاتان دلچسب💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
پرستو باشم و از بام هستی 🍃🌺
بخوانم نغمههای شوق و مستی🌺🍃
سرودی سر کنم با خاطری شاد🍃🌺
سرود عشق و آزادی پرستی🌺🍃
پرستو باشم از بامی به بامی🍃🌺
صفای صبح را گویم سلامی🌺🍃
#فريدون_مشیری
♥️ سلام. صبح زیبای پاییزیتون بخیر ♥️
@sobhosher
بخوانم نغمههای شوق و مستی🌺🍃
سرودی سر کنم با خاطری شاد🍃🌺
سرود عشق و آزادی پرستی🌺🍃
پرستو باشم از بامی به بامی🍃🌺
صفای صبح را گویم سلامی🌺🍃
#فريدون_مشیری
♥️ سلام. صبح زیبای پاییزیتون بخیر ♥️
@sobhosher