Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍂🍁
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می گذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش می رسد
چه می گذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم می لرزد
سراسر نامها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام
می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهارراه ایستاده اند و
انتظار مرا می کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کرده ام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه می گذرد در کتابم
که درختان بریده بر می خیزند
کاغذ می شوند
تا از تو سخن بگویم
چه می گذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر می دارند ، ببر و خدا
در خیالم
شعر و آوا: #شمس_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
چه می گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می گذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش می رسد
چه می گذرد در سرم
که جر جر طوفان بند شده در گلویم می لرزد
سراسر نامها را گشته ام
و نام تو را پنهان کرده ام
می دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهارراه ایستاده اند و
انتظار مرا می کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانه تو گیج کرده ام
گل آفتاب گردان ونگوگ
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه می گذرد در کتابم
که درختان بریده بر می خیزند
کاغذ می شوند
تا از تو سخن بگویم
چه می گذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر می دارند ، ببر و خدا
در خیالم
شعر و آوا: #شمس_لنگرودی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🍂🍁
مبارک باد.
سفرهایی که رؤیای مرا شط ّ پری کردند
٬
کنار چشمه هنگامی که اسبم را رها کردم
کمانم را به نوک شاخهای بستم
کتاب و خامهام را تکیه دادم بر درخت سرو...
کنار چشمه،هنگامی که جام داستانم را تهی کردم
که از نو آب بردارم
( از آن باریکهی روشن که نهر دوردستی بود)
گمان بردم که آنجا زندگان دیگری هستند غیر از ما
که در آئینه تصویرند- دور از انعکاس دیگران
اصلند، نه تکرار
پس از غوصی که در شط ّ پری کردم
پی بیگانگان آب، نظم عکسهایش را برآشفتم
همین که موجها آرام شد
دریافتم در چشمه چیزی نیست
جز رنگین کمان و سرو
و دیدم پنچهای در جام روئیدهست
٬
سیامستم
از انگشت پریهایی
که با شعر اشارت
داستانهای مرا انگشتری کردند.
شعر و آوا: #محمدعلی_سپانلو فراخور گرامى زادروز شاعر تهران💐 مانا نام و يادش🙏🏻
@sobhosher
مبارک باد.
سفرهایی که رؤیای مرا شط ّ پری کردند
٬
کنار چشمه هنگامی که اسبم را رها کردم
کمانم را به نوک شاخهای بستم
کتاب و خامهام را تکیه دادم بر درخت سرو...
کنار چشمه،هنگامی که جام داستانم را تهی کردم
که از نو آب بردارم
( از آن باریکهی روشن که نهر دوردستی بود)
گمان بردم که آنجا زندگان دیگری هستند غیر از ما
که در آئینه تصویرند- دور از انعکاس دیگران
اصلند، نه تکرار
پس از غوصی که در شط ّ پری کردم
پی بیگانگان آب، نظم عکسهایش را برآشفتم
همین که موجها آرام شد
دریافتم در چشمه چیزی نیست
جز رنگین کمان و سرو
و دیدم پنچهای در جام روئیدهست
٬
سیامستم
از انگشت پریهایی
که با شعر اشارت
داستانهای مرا انگشتری کردند.
شعر و آوا: #محمدعلی_سپانلو فراخور گرامى زادروز شاعر تهران💐 مانا نام و يادش🙏🏻
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍁🍂
قصیده آبی خاکستری سیاه
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما…
شعر و آوا: #حميد_مصدق
گرامى ياد و مانا نامش💐
@sobhosher
قصیده آبی خاکستری سیاه
در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریکی
من در این تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام
گیسوان تو پریشانتر از اندیشه ی من
گیسوان تو شب بی پایان
جنگل عطرآلود
شکن گیسوی تو
موج دریای خیال
کاش با زورق اندیشه شبی
از شط گیسوی مواج تو من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم
کاش بر این شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم
من هنوز از اثر عطر نفسهای تو سرشار سرور
گیسوان تو در اندیشه ی من
گرم رقصی موزون
کاشکی پنجه ی من
در شب گیسوی پر پیچ تو راهی می جست
چشم من چشمه ی زاینده ی اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود
شب تهی از مهتاب
شب تهی از اختر
ابر خکستری بی باران پوشانده
آسمان را یکسر
ابر خکستری بی باران دلگیر است
و سکوت تو پس پرده ی خکستری سرد کدورت افسوس سخت دلگیرتر است
شوق بازآمدن سوی توام هست
اما…
شعر و آوا: #حميد_مصدق
گرامى ياد و مانا نامش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶❄️⛄️🌨
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این
آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن
سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با
ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه یک
پنجره می خوانند
آه….
✍🏻: #فروغ_فرخزاد فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این
آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن
سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو هم آغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با
ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه یک
پنجره می خوانند
آه….
✍🏻: #فروغ_فرخزاد فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🌧☃️❄️
وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم
وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم
من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم
وقتی تو می گویی وطن یکباره خشکم می زند
وان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنم
بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن
با تخت جمشید کهن من عمر را سر می کنم….
✍🏻🎤: #مصطفی_بادکوبه ای فراخور
زادروزش💐
@sobhosher
وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر می کنم
گویی شکست شیر را از موش باور میکنم
وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم
من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم
وقتی تو می گویی وطن یکباره خشکم می زند
وان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنم
بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن
با تخت جمشید کهن من عمر را سر می کنم….
✍🏻🎤: #مصطفی_بادکوبه ای فراخور
زادروزش💐
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵❄️🌨⛄️
🔥جشن سده🔥
——
ای آتش سرخ تیرگی سوز
ای روشن آشیان بر افروز
ای بر شده آتش نیایش
ای خرمن گرم سوز سرکش
از دور مهین گو کیانی
هوشنگ نژاده یادمانی
آورد ترا به فر و فرهنگ
چون گو هر سفته از دل سنگ
افروخت به هیمههای سوزان
بس آتش پر فروغ و تابان
وان روز نشاط و گاه امید
جشن سدهٔ خجسته نامید
ای معبد مهر از تو روشن
هر گلخن مرده از تو گلشن
از نور تو آسمان بر افروخت
دم سردی خاک و تیرگی سوخت
مهر تو به خاک مرده جان داد
بر آب فسرده دل روا ن داد
دم سردی و هیبت زمستان
بردی به فروغ خویش آسان
آری تو فروغ ایزدانی
آرایش بزم موبدانی
جشن سده از تو یادگار است
میلاد سحر به شام تار است
ای آتش جان فروز تابان
با مهر چو بستهای تو پیمان
هر تیره که اهرمن بزا ید
در پای فروغ تو نپاید
اینک به امید پاک دادار
آن یاور مهربان و غمخوار
بر خیزم و دست بر فشانم
وز شوق سرود تازه خوانم
از هیمه اجاق بر فروزم
غمنامهٔ تیرگی بسوزم
اکنون که زمان شاد ما نیست
هنگامهٔ بزم و کامرا نیست
ای یار خجسته ای نکوکار
از چهره نقاب غصه بر دار
از عشق تو آتشی به پا کن
دلتنگی و خامشی رها کن
تا باد جهان به کام تو نوش
آیین کهن مکن فراموش
✍🏻و🎤: استاد #هماارژنگی
@sobhosher
🔥جشن سده🔥
——
ای آتش سرخ تیرگی سوز
ای روشن آشیان بر افروز
ای بر شده آتش نیایش
ای خرمن گرم سوز سرکش
از دور مهین گو کیانی
هوشنگ نژاده یادمانی
آورد ترا به فر و فرهنگ
چون گو هر سفته از دل سنگ
افروخت به هیمههای سوزان
بس آتش پر فروغ و تابان
وان روز نشاط و گاه امید
جشن سدهٔ خجسته نامید
ای معبد مهر از تو روشن
هر گلخن مرده از تو گلشن
از نور تو آسمان بر افروخت
دم سردی خاک و تیرگی سوخت
مهر تو به خاک مرده جان داد
بر آب فسرده دل روا ن داد
دم سردی و هیبت زمستان
بردی به فروغ خویش آسان
آری تو فروغ ایزدانی
آرایش بزم موبدانی
جشن سده از تو یادگار است
میلاد سحر به شام تار است
ای آتش جان فروز تابان
با مهر چو بستهای تو پیمان
هر تیره که اهرمن بزا ید
در پای فروغ تو نپاید
اینک به امید پاک دادار
آن یاور مهربان و غمخوار
بر خیزم و دست بر فشانم
وز شوق سرود تازه خوانم
از هیمه اجاق بر فروزم
غمنامهٔ تیرگی بسوزم
اکنون که زمان شاد ما نیست
هنگامهٔ بزم و کامرا نیست
ای یار خجسته ای نکوکار
از چهره نقاب غصه بر دار
از عشق تو آتشی به پا کن
دلتنگی و خامشی رها کن
تا باد جهان به کام تو نوش
آیین کهن مکن فراموش
✍🏻و🎤: استاد #هماارژنگی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
صبح و شعر
#دكلمه_ها 🎤🎼🎶🎵💥⛄️❄️🌨 #شعر_خوب_بخوانيم در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست در آن وجود که دل مرده، مرده است روان به هیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت برای مرد کمال و برای زن نقصان زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان زن ار…
Telegram
صبح و شعر
#دكلمه_ها 🎤🎼🎶🎵💥⛄️❄️🌨
#شعر_خوب_بخوانيم
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان
زن…
#شعر_خوب_بخوانيم
در آن سرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان
زن…
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🌸🍃
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
#شعر_خوب_بخوانیم
این عشق
به این سختی
به این تُردی
به این نازکی
به این نومیدی
این عشق
به زیبایی روز و
به زشتی زمان
وقتی که زمانه بد است
این عشق
این اندازه حقیقی
این عشق
به این زیبایی به این خجسته گی به این شادی و
این اندازه ریشخند آمیز
لرزان از وحشت چون کودکی در ظلمات
و این اندازه متکی به خود
آرام ، مثل مردی در دل شب
این عشقی که وحشت به جان دیگران می اندازد
به حرفشان می آورد
و رنگ از رخسارشان می پراند
این عشق ِ بُزخو شده _ چرا که ما خود در کمینشیم _
این عشق ِ جرگه شده زخم خورده پامال شده پایان یافته انکار شده از یاد رفته
_ چرا که ما خود جرگه اش کرده ایم زخمش زده ایم پامالش کرده ایم
تمامش کرده ایم منکرش شده ایم از یادش برده ایم ،
این عشق ِ دست نخورده ی هنوز این اندازه زنده و سراپا آفتابی
از آن ِ توست از آن من است….
🎤: #احمدشاملو
✍🏻: #ژاک_پرهور
برگردان: احمد شاملو
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Audio
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🌾🍃
“درسایه سار سایه”
(در سرای بی کسی بی کس درآ
هر چه را بگذار بیرون سرا)...🌼
شعر و خوانش شعر: #بختیاری
تضمین شعر سایه
موسیقی: سه گاه از #پرویز_یاحقی
آفتاب شعر فارسی بی سایه 🖤شد.
درگذشت هوشنگ ابتهاج را به تمامی دوستداران شعر و ادب تسلیت میگوییم.
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
“درسایه سار سایه”
(در سرای بی کسی بی کس درآ
هر چه را بگذار بیرون سرا)...🌼
شعر و خوانش شعر: #بختیاری
تضمین شعر سایه
موسیقی: سه گاه از #پرویز_یاحقی
آفتاب شعر فارسی بی سایه 🖤شد.
درگذشت هوشنگ ابتهاج را به تمامی دوستداران شعر و ادب تسلیت میگوییم.
شبتان آرام و رام🥰🙏🏻
@sobhosher
صبح و شعر
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🌾🍃 درك زيبايى دركِ زيبايى سبزىِ سر فقط يك سين از الفباى نهاد بشرى *** حرمت رنج، گل از رنج گلى گمگشته ست عطر گل، خاطر عطر كسى ست كه نميدانيم كيست ؟ مى آيد يا رفته ست ! .... آواى: #حسین_پناهی فراخور گرامى زادروزش💐 @sobhosher
Telegram
صبح و شعر
#دكلمه_ها 🎼🎵🎶🌾🍃
درك زيبايى
دركِ زيبايى
سبزىِ سر فقط يك سين از الفباى نهاد بشرى
***
حرمت رنج، گل از رنج گلى گمگشته ست
عطر گل، خاطر عطر كسى ست كه نميدانيم كيست ؟
مى آيد يا رفته ست !
....
آواى: #حسین_پناهی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
درك زيبايى
دركِ زيبايى
سبزىِ سر فقط يك سين از الفباى نهاد بشرى
***
حرمت رنج، گل از رنج گلى گمگشته ست
عطر گل، خاطر عطر كسى ست كه نميدانيم كيست ؟
مى آيد يا رفته ست !
....
آواى: #حسین_پناهی فراخور گرامى زادروزش💐
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎤🎼🎶🎵❄️🌧
شرمنده که دمساز غمت کردهام ای دل
بازیچهی دست ستمات کردهام ای دل
بااینکه شنیدم به جهان عشق دروغ است
با سنگدلان همقسمات کردهام ای دل
با لرزه و پس لرزهی افتـاده به شانه
ویرانهتر از شهر بمت کردهام ای دل
اینجا که کسی نیست دگر اهل محبت
با غصه و غم هم قدمت کردهام ای دل
دیوانه تو را خواندم و در چشم خلایق
بیهوده تو را متهمات کردهام ای دل
…
✍🏻: #جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59
🎤: #ژیوان @ArShmusic
@sobhosher
شرمنده که دمساز غمت کردهام ای دل
بازیچهی دست ستمات کردهام ای دل
بااینکه شنیدم به جهان عشق دروغ است
با سنگدلان همقسمات کردهام ای دل
با لرزه و پس لرزهی افتـاده به شانه
ویرانهتر از شهر بمت کردهام ای دل
اینجا که کسی نیست دگر اهل محبت
با غصه و غم هم قدمت کردهام ای دل
دیوانه تو را خواندم و در چشم خلایق
بیهوده تو را متهمات کردهام ای دل
…
✍🏻: #جوادالماسی(سنگ صبور)
@javadalmasi59
🎤: #ژیوان @ArShmusic
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎼🎶🎵🍃🌸
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
✍🏻: #حافظ
🎤: #فاطمه_زندی
گروه حافظ پژوهی تماشاگه راز
@sobhosher
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
✍🏻: #حافظ
🎤: #فاطمه_زندی
گروه حافظ پژوهی تماشاگه راز
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#دكلمه_ها 🎼🎶🎵🍁🍂
صدای پای پاییز میآید
حواست هست که شهریور هم گذشت ..
و باید دل خوش کنیم به آمدن پاییز...
یک پاییز خوشرنگ یک پاییزی که مهر و آبان و آذرش تو را ،
به یاد هیچ خاطره ای نیندازد ..
یک پاییز دوست داشتنی و پر از عشق
که شاید مال من و تو باشد ..
می مانیم به امید پاییزی که،،،
نه از فاصله ..نه درد ...نه جنگ ،،نه فقر ،،، فقط عشق، باشد .
پاییزی وقتی به آخرش رسید ،،
جوجهای از جوجههایش کم نشده باشد ..
به امید عشق
به امید شیریننرین
لحظههای زندگیاش
🎤: ناهید پرپینچی
✍🏻: #میترا_دلفان_آذری
@sobhosher
صدای پای پاییز میآید
حواست هست که شهریور هم گذشت ..
و باید دل خوش کنیم به آمدن پاییز...
یک پاییز خوشرنگ یک پاییزی که مهر و آبان و آذرش تو را ،
به یاد هیچ خاطره ای نیندازد ..
یک پاییز دوست داشتنی و پر از عشق
که شاید مال من و تو باشد ..
می مانیم به امید پاییزی که،،،
نه از فاصله ..نه درد ...نه جنگ ،،نه فقر ،،، فقط عشق، باشد .
پاییزی وقتی به آخرش رسید ،،
جوجهای از جوجههایش کم نشده باشد ..
به امید عشق
به امید شیریننرین
لحظههای زندگیاش
🎤: ناهید پرپینچی
✍🏻: #میترا_دلفان_آذری
@sobhosher
Telegram
attach 📎