صبح و شعر
654 subscribers
2.14K photos
280 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#شب_چله(يلدا) در ادبيات فارسى📚
#شاهنامه_شب چله

📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستان‌های معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.

🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁

شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ

نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن

#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .

🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.

🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ

می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی

مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار

نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه

جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد

گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت

دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد

بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی


🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه می‌کنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری می‌زنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روز‌های دوری خود از معشوق را به آن همانند می‌کنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دوره‌های استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کرده‌اند.
در لغتنامه‌ی دهخدا نمونه‌هایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونه‌هایی را این جا نقل می‌کنیم:

◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور

وی روی خوشت به ترکتازی مشهور

با زلف توقصه‌ای است ما را مشکل

همچون شب یلدا به درازی مشهور

#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد

مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

#ناصرخسرو

◽️🍂🍁

چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه

خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا

#عنصری
🍁🍂◽️

چشم جان را سرمه‌اش اعمی کند

روز روشن را شب یلدا کند

#اقبال_لاهورى

◽️🍁🍂
همه شب‌های غم آبستن روز طرب است

یوسف روز به چاه شب یلدا بینند

#خاقانی
🍂◽️

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است

که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی

پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت

#خواجوی_کرمانی

🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك

@sobhosher
Forwarded from صبح و شعر
#شب_چله(يلدا) در ادبيات فارسى📚
#شاهنامه_شب چله

📖در شاهنامه فردوسی داستان شب چله را با داستان بیژن و منیژه می شناسیم .عاشقان راستین که برای بیرون کشیدن صداقت و وفا،مهر و شرافت از چاه ناآگاهی تلاش ها می کنند.
🔹همسر فردوسی داستان بیژن و منیژه را برای او تعریف می کند. داستانی که باید خواند . داستانی که نقالان در مراسم یلدا آن را برای علاقمندان به هنر نقالی تعریف می کنند. داستان بیژن و منیژه یکی از داستان‌های معروف کتاب شاهنامه، کتاب
حماسی ایرانیان به زبان فارسی است. این داستان روایت عشق بیژن پسر گیو و منیژه دختر افراسیاب است.

🔹و #فردوسی چنین بازگو می کند:🍂🍁

شبی چون شبه روی شسته بقیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر

دگرگونه آرایشی کرد ماه بسیچ گذر کرد بر پیشگاه

شده تیره اندر سرای درنگ
میان کرده باریک و دل کرده تنگ

ز تاجش سه بهره شده لاژورد سپرده هوا را بزنگار و گرد

سپاه شب تیره بر دشت و راغ یکی فرش گسترده از پرزاغ

نموده ز هر سو بچشم اهرمن چو مار سیه باز کرده دهن

#یلدا جشن پیروزی روشنی بر تاریکی است . جشنی با ده هزار سال سابقه و ترویج داستان خوانی و داستان سرایی و انتقال پند و حکمت بزرگان به خانواده و جوانان فامیل .

🔻پیام این بود: ” بلندای شب و سکوت شب ، برای آموزش است . #شب_چله بلند ترین شب سال قرار است به پایان برسد، یعنی نادانی و تاریکی و جهل می رود تا جای خود را به بلند ترین روز سال بسپارد یعنی خورشید آگاهی طلوع کند وسپیده خرد بردمد.

🔺بلند ترین تاریکی برود ، بلند ترین #دانایی به جایش بنشیند . بلند ترین نادانی می رود تا، بلند ترین دانایی بیاید (با خواندن و مطالعه).با انتقال دانش .
🍂🍁
بیاورد شمع و بیامد بباغ
برافروخت رخشنده شمع و چراغ

می آورد و نار و ترنج و بهی
زدوده یکی جام شاهنشهی

مرا گفت برخیز و دل شاددار
روان را ز درد و غم آزاد دار

نگر تا که دل را نداری تباه
ز اندیشه و داد فریاد خواه

جهان چون گذاری همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد

گهی می گسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت

دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد

بدان سرو بن گفتم ای ماهروی
یکی داستان امشبم بازگونی


🔸شاعران ديگر فارسى زبان نيز از چند زاویه به یلدا نگاه می‌کنند و در چگونگی این نگاه است که دست به ایجاد تصاویر گوناگون شعری می‌زنند. شب یلدا، سیاه است و دراز؛ به مانند زلف معشوق. #شب_چله را باید به امید پیروزی مهر تحمل کرد و چنین است که شاعران روز‌های دوری خود از معشوق را به آن همانند می‌کنند. در #شب_چله ستیز و رویارویی اورمزد و اهریمن است که باید به پیروزی اورمزد امیدوار بود و امید را از دست نداد. گاهی هم در شعر و ادبیات معاصر دوره‌های استبدادی خوانین را نیز به شب یلدا تشبیه کرده‌اند.
در لغتنامه‌ی دهخدا نمونه‌هایی در پیوند به چگونگی کاربرد یلدا در شعر شاعران آمده است که نمونه‌هایی را این جا نقل می‌کنیم:

◽️◽️🍁🍂
چون از خم زلف چهره بنمایی
خورشید براید از شب یلدا
#قاآنی
◽️🍂
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور

وی روی خوشت به ترکتازی مشهور

با زلف توقصه‌ای است ما را مشکل

همچون شب یلدا به درازی مشهور

#عبیدزاکانی
🍂🍁◽️
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد

مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

#ناصرخسرو

◽️🍂🍁

چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه

خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا

#عنصری
🍁🍂◽️

چشم جان را سرمه‌اش اعمی کند

روز روشن را شب یلدا کند

#اقبال_لاهورى

◽️🍁🍂
همه شب‌های غم آبستن روز طرب است

یوسف روز به چاه شب یلدا بینند

#خاقانی
🍂◽️

باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود

#سعدی
🍂
هنوز با همه دردم امید درمان است

که آخری بود آخر شبان یلدا را
#سعدی
🍁
نظر به روی تو هر بامداد نوروز است

شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
#سعدی
◽️🍂

تا در سر زلفش نکنی جان گرامی

پیش تو حدیث شب یلدا نتوان گفت

#خواجوی_کرمانی

🍂🍁🍁🍂
#شب_چله خجسته و مبارك

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

با قاف یا با غین؟


یکی از دیگری پرسید که قلیه به قاف کنند یا به غین؟
گفت نه به قاف کنند و نه به غین؛ قلیه به گوشت کنند.

#عبیدزاکانی
رسالۀ دل‌گشا

🍁روح عبيد شاد
امروز با اين قيمتها كى قَليه درست ميكنه ؟😕

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹شخصی از مولانا عَضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوی خدایی و پیغمبری بسیار می‌کردند و اکنون نمی‌کنند؟
گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان بیاد می‌آید و نه از پیغامبر.

📚: رساله‌ی دلگشا
✍🏻: #عبیدزاکانی


@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

‎سر نخوانیم که سودا زدهٔ موئی نیست
‎آدمی نیست که مجنون پری‌روئی نیست

‎هرگز از بند و غم آزاد نگردد آن دل
‎که گرفتار کمند سر گیسوئی نیست

‎قبله‌ام روی بتانست و وطن کوی مغان
‎به از این قبله‌ام و خوشتر از این کوئی نیست

‎کس مرا از دل سرگشته نشانی ندهد
‎عجب از معتکف گوشهٔ ابروئی نیست

‎میتوان دامن وصلت به کف آورد ولی
‎ای دریغا که مرا قوت بازوئی نیست

‎هر مرض دارو و هر درد علاجی دارد
‎زخم تیر مژه را مرهم و داروئی نیست

‎سر موئی نتوان یافت بر اعضای عبید
‎که در او ناوکی از غمزهٔ جادوئی نیست


✍🏻: #عبیدزاکانی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 مردی را که گمان می‌برد پیغمبر است نزدِ مُعتَصِم آوردند.
مُعتَصِم گفت:
شهادت می‌دهم که تو پیام‌بری احمقی.
گفت: بر هر قوم پیام‌بری مانندِ ایشان فرستاده می‌شود.
مُعتَصِم از گفتارِ او بخندید.

📚: رسالۀ دل‌گشا
کلیاتِ عبیدِ زاکانی، به کوششِ محمدجعفر محجوب، نیویورک، ۱۹۹۹، ص ۲۶۹.
✍🏻: #عبیدزاکانی

یعنی این سال‌ها مانند خودمان را انتخاب کرده‌ایم؟ 🤨
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹خطیبی را گفتند: مسلمانی چیست؟
گفت: من مردی خطیبم، مرا با مسلمانی چه‌كار؟

[این حکایت از دوره‌ای بود که راست‌گویی ارزش بود حتی در میان خطبا 🤨]

📚: رساله‌ی دلگشا
✍🏻: #عبیدزاکانی

@sobhosher