صبح و شعر
665 subscribers
2.12K photos
267 videos
325 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
#رمزهای_شاهنامه
#کاوه_آهنگر ⚔️

پیرو آنچه درباره #ضحاک گفتیم، نوبت به شخصیت نامدار افسانه های ایران میرسد: #كاوه_آهنگر
🔹چون کاوه بر ضحاک دلیری (دلیر = گستاخ) میکند و محضر را میدرد، درباریان از سکوت ضحاک ابراز شگفتی میکنند:

چرا؟ پیش تو کاوه خامگوی
بسان همالان کند سرخ روی
(چنان فریاد زد که از خشم رویش سرخ گردید)

ضحاک چنین پاسخ میدهد:

شه نامور، پاسخ آورد زود
که: ”از من شگفتی بباید شنود

که چون کاوه آمد ز درگه پدید،
دو گوش من آوای او را شنید،

میان من و او، درایوان درست
یکی آهنین کوه گویی برُست

🔺بار دیگر خواهیم دید که در شاهنامه هیچ واژه ای بیهوده نیامده است. پس رُستن #کوه میان کاوه و ضحاک، و آنچنان دلیر شدن کاوه بر ضحاک را نیز میباید معنائي باشد.

#کوهستانی که امروز با نام یونانی «زاگرس» مینامیم، در اوستا «اوپایری سَ اِ نَ» ūpāirisaena خوانده شده است و معنای آن میشود «کوهی که فلز بر فراز آن است». این نام در پهلوی «اَپورسِن» خوانده میشود و بر بنیاد دگرگونی زبان، در فارسی باید «اَبَرسِن» نامیده شود.
🔸باری، #نخستین کانهای #مس جهان در این کوهستان پیدا شده است. برترین کشف در این رابطه، کارگاه بس بزرگ با ۵۴ کوره ذوب مس در #اریسمان_کاشان است که در پایان دهه ۱۳۷۰ پیدا شد و سابقه آن به ۶۰۰۰ سال پیش میرسد. این همزمان با پایان هزار سال فرمانروائي ضحاک بر ایران (یا بخش بزرگی از ایران) است.

👩‍🎓 نام #مس در زبان خوزی، «چوپَر» بوده است. (چون سومریان، در نوشته هایشان #خوزستان را « #ایلام» نامیده اند، اروپائيان نیز آن را ایلام نامیدند تا نامی از ایران در میان نباشد، و مردمان خوزی را ایلامی گفتند، و ایرانیان پیرو آنان، عیلام نوشتند! اما این نام تازی نیست و آیین زبان فارسی نیست که نامی غیرعربی را در آن با عین بنویسند.)
با دگرگونی چ به س، این واژه در زبان سومری، «سیپَر» خوانده شده است. این نام در لاتین «کوپروم» cuprum و «سیپروم» syprum و در انگلیسی «کاپر» copper بر زبان میرود، و در دیگر زبانهای اروپائي با نامهائي مشابه این، که نشان میدهد همه از یک نام یگانه گرفته شده اند.

🌅 آن نام، در کشوری که نخستین بار آن را شناخته، «کاوه» است.

با دگرگونی خ به ش، همچون شان و کان، و شَن و کَن، در زبان خُتنی «شاوه» خوانده میشود.

▪️کشف فلز مس، در پایان عصر سنگ، بازرگانی ایرانیان را رونق بخشید و ایرانیان به سلاحهای سختتر و محکمتر دست پیدا کردند، که برجسته ترین آنها «نیزه» فلزی بود، و این کشف، همراه با همه پیشامدهای دیگر، به پیروزی ایران بر #ضحاک (بابل) انجامید. البته پیش از این نیز گفته ایم که مس خالص در طبیعت یافت میشد و آثار هنری مسین دوران باستان، از این گونه مس درخشان و نرم ساخته شده اند، و چندین سده بعد بود که بشر موفق به استخراج و ذوب مس گردید.

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه

همی برخروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند

خروشان همی رفت «نیزه» به دست
که: ”ای نامداران یزدان پرست!

🔻بیت آخر به روشنی از نیزه سخن میگوید.



پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
تو این را دروغ و فسانه مدان
🔘آشنایی با رازها و نمادهای #شاهنامه
#دیو_در_شاهنامه
پنجره ٧: #دیوان_مازندران (کوههای سخت گذر)
«بخش١»

از این پنجره نگاهی داریم به اندریافت(مفهوم) شگرف دیگری از واژۀ«دیو»!
🔹داستان «لشگرکشی کاووس به مازندران» بازتاب گوشه ای از سرگذشت راستین نیاکان ماست که گشادن یکی از رازهای آن دستور کار این سخن است!

به گزارش رازآلود شاهنامه، پس از این که رامشگری از مازندران به درگاه کاووس می آید و از آبادی و سرسبزی همیشگی آن دیار برایش می خواند، کاووس برانگیخته می شود تا به مازندران لشگر کشد!
🔻زمینه راستین داستان این بوده که در پی خشکسال و افزایش گرمای پشته(فلات) ایران در هزاره سه یمُ پ.ز. و کمبود چراگاه برای دامهای ایرانیان در جنوب البرز، به شاه آگاهی می رسد که چراگاههای فرازین البرز(مازندران) هماره سبز و آباد است! ولی دستیابی به آن پهنه، دشوار و راه رسیدن سخت گذر است!
پهلوانان از این دشواری دستیابی به چراگاههای فرازین آگاهند و کاووس را از این سودا باز می دارند! کاووس خودکامه گوش نمی گیرد و آهنگ گشودن راه دسترس به آن چراگاهها او را بر می انگیزد! پهلوانان دست به دامان زال می شوند و برایش پیام می فرستند که :

یکی، شاه را دل بر اندیشه خاست،
بپیچیدش اهریمن از راه راست!
به رنج نیاکانش از باستان
نخواهد همی بود همداستان
همی گنج بی رنج بگزایدش،
چَراگاه مازندران بایدش

🔺کاووس پند دستان را هم گوش نمی گیرد و لشگر به مازندران می کشد و رویدادهای شگرف!

در اینجا به یک واژه فارسی روان در تبرستان باز می گردیم که ابن اسفندیار در «تاریخ تبرستان» آورده، ولی از چشم فرهنگنویسان دور مانده و در واژه نامه ها گنجانده نشده! این واژه « #دوین dwin» است؛ به چِم(معنی) #بلندی و #کوه!! که با افتادن «ن» پایانی و وارونگی، به «دیو» می دگرد! در ناخودآگاه مردم روزگار، کوه و خارای سخت گذر هم -که بازدارنده و رنجاننده اند- جاندار انگاری و «دیو» انگاشته بود!

🔸به گفته شاهنامه، شاهِ مازندران (آرایه داستان!) سنجه را نزد دیوِ سپید می فرستد و یاری می خواهد! شاهنامه خود به خوبی از زبان «دیو سپید» این انگاشت را باز می گوید:

بیایم کنون با سپاهی گران،
ببرم پَیَش را ز مازندران!
بگفت این و چون «کوه» برپای خاست
سرش گشت با چرخ گردنده راست!!

🔺«دیو سپید» (کوه «دماوند» که سرش همیشه سپید از پوشش برف بود!) به خروش و فوران می آید و سپاهیان کاووس از گازهای زهرآگینش از پای می افتند و نابینا می شوند! این رویداد(آتشفشان) به نیکوی به در شاهنامه بازتاب یافته:

شب آمد یکی ابر شد تا به ماه!
جهان گشت چون روی زنگی سیاه!
یکی خیمه زد بر سر از دود و قیر!
سیه شد جهان، چشمها خیره خیر!
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراگنده شد لشگر ایران به دشت! (ژول مول)

و پس از هشت روز دیو سپید به کاووس نابینا می گوید:

به هشتم، بغرید دیو سپید،
که : «ای شاه بی بر، به کَردار بید،
همی برزنی را نیاراستی،
چراگاه مازندران خواستی؟!»

🔻رستم در گذر از خان هفتم ِ راهِ دشوارِ رهانیدن ایرانیان، با دیوسپید روبرو می شود! باز می بینیم که فردوسی خود ما را به «کوه» بودن «دیو» و روی سیاه و سر سپید او رهنمون می شود!

به تاریکی شب یکی «کوه» دید؛
سراسر شده غار از او ناپدید!
به رنگ شَبَه، روی و چون شیر موی،
جهان پر ز پهنا و بالای اوی

🔺رستم دیو سپید را از پای در می آورد!
این نمادی ا ست از خاموشی دماوند تا به امروز!!
ایدون باد.

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٤شنبه: #يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•——
«این غمی که در چشم هایم می بینی، بخشی از سرگذشتم است. تنها بخش کوچکی است و فقط چند روز دوام دارد. فردا، وقتی به طرف اورشلیم به راه بیفتم، دیگر آن قدرت قبل را ندارد، و کم کم ناپدید می شود. وقتی در مسیری که همیشه می خواسته ایم، حرکت کنیم، غم تا ابد دوام ندارد.»

«همیشه لازم است که آدمی برود؟»

«همیشه لازم است که آدمی بداند کی یک مرحله از زندگی اش تمام شده. اگر بعد با لجاجت به آن چنگ بیندازی و بمانى، لذت و معنای بقیه ی مراحل زندگی ات را از دست میدهی. بعد خطرش هست که خدا تمام وجودت را به لرزه بیندازد تا سر عقل بیایی.»

۔ خدا خیلی سخت گیر است.»
«فقط در مقابل برگزیدگانش.»...

گاهی خدا خیلی سخت گیر بود،
اما هرگز سخت گیر تر از توانایی های یک انسان نبود....🕊

📖 #کوه_پنجم
✍🏻 #پائولو_کوئلیو

فايل كامل pdf كتاب را در صبح و شعر ببينيد @sobhosher

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتون قشنگ 🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from ربات حذف ✂️
کوه پنجم از پائولو کوئیلو.pdf
1.1 MB
📕#کوه_پنجم
👤#پائولو_کوئیلو


کتاب کوه پنجم کتابی زیبا از پائولو کوئیلو به چاپ رسیده در سال 1996 می باشد که به نحو دیگری اعتقادات خاص خود را بیان می کند. داستان شرح دوره ای از زندگی یک پیامبر است که طی اتفاقاتی با یک زن آشنا می شود و بعد از مرگ او پسر آن زن را نگهداری می کند. در همین حال حوادث جالبی برای آن قوم پیش می آید که بسیار عبرت آموز است.