صبح و شعر
651 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
#چکیده_داستان * #فریدون_و_پسران_در_شاهنامه *

#فریدون سه پسر داشت؛ #سلم و #تور از #شهرناز، و #ایرج از #ارنواز. دختران شاه یمن را به زنیِ آن‌ها گرفت او در نامگذاری پسران، خواسته یا ناخواسته ایرج را تحسین می کند. نام پسر بزرگتر را سلم می نهد، چون به سلامت از دشمن قوی گریخته ست ولی بعدتر او را چون خاک، بی جنبش و سرد می خواند؛ تور، چون آتش، نماد خشم و شتاب است ولی دلیریِ نابهنگام و تنها از سر خشم هم بیهوده ست؛ تنها ایرج است که میانه ی خاک و آتش است؛ هم باسنگ است، یعنی فرزانه و تامل گر و هم درجای خود باچنگ، یعنی دلیر.

سپس پادشاهی‌اش را میان آن‌ها تقسیم کرد؛ روم را به سلم داد، توران زمین را به تور داد و ایران را به ایرج و هر یک به حکومت خود رفتند. پس از مدتی سلم از این تقسیم ناخشنود شد و به تور پیغام داد که پادشاهی ایران سزاوار من بود که بزرگترم، و بعد از من تویی که سزاوار آنی و نه ایرج. تور در جواب گفت که باید رودررو با هم صحبت کنند. پس از گفتگوی رودررو، تصمیمشان این شد که پیکی به سوی فریدون روانه کنند و ناخشنودیشان را از مهربانی بیشتر او با برادر کوچک‌تر ابراز کنند. فریدون در جواب گفت که این تقسیم براساس دانایی و نیز اختربینی بوده است و مبادا آن‌ها پی جنگ بگیرند. و به ایرج گفت که برادرانت پیِ نَبَردند با تو؛ تو باید زود‌تر از آن‌ها مهیای جنگ شوی. اما ایرج اجازه خواست که با آن‌ها از در مهر وارد شود و بی‌سلاح و لشگر به دیدنشان برود. فریدون با این کار موافق نبود اما به آن رضا داد.

منبع:شاهنامه بخوانیم

@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه

👑فرستادن #فریدون، فرستاده ای را به خواستاری دختران شاه یمن، و #بخش_کردن فریدون، جهان را میان سه فرزند.

🔸پس از سقوط ضحاک، فریدون بر تخت پادشاهی ایران مینشیند. پس از به تخت نشستن، سه دختر پادشاه یمن را برای سه پسرش خواستاری میکند و سپس سرزمینش را میان سه پسر بخش میکند.

🔹بخش کردن فریدون، کشور را میان سه فرزندش، زمانی است که ایرانیان به مهاجرتهای گسترده تر به سرزمینهای دوردست در خوروران (غرب) و خوراسان (شرق) دست زدند. آنان که به غرب رفتند، سلم نام گرفتند؛ آنان که به شرق رفتند تور نامیده شدند و تورانیان را تشکیل دادند؛ و آنان که ماندن در سرزمین مادری را برگزیدند، ایرج نامیده شدند. نام ایرج، همچون ایران، از ایر گرفته شده است، که معنایش « #آزاده» است و ایرانیان خود را آزاده مینامیدند:

نخستین به سلم اندرون بنگرید
همه روم و خاور مر او را سَزید

دگر تور را داد توران و چین
وَرا کرد سالار توران زمین

از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
مر او را پدر «شهر اِیران» گزید

👩‍🎓 پیش از این توضیح مفصل در این باره دادیم که، در ایران باستان، #شمال را اَپاختَر ( #باختر) میگفتند، #جنوب را #نیمروز، #شرق را خوَراسان xwarāsān ( #خراسان، خورایان)، و #غرب را خوَرْوَران xwarvarān ( #خاور).

👩‍🎓 در شاهنامه ایران را باید همواره «اِیران» (با کسره زیر اِ) بخوانیم، زیرا پسوند ان برای نسبت و مکان است؛ اِیران، به معنای سرزمین اِیرها. همچنین گاه، منظور از «اِیران»، ایرانیان است.

باری، سلم و تور، دو پسر دیگر فریدون، چون سهم برادر را بهتر از سهم خود می یابند، بر او رشک میبرند و بر پدر میخروشند، زیرا که سرزمین ایران از سهم آنان بهتر بوده است:

سه فرزند بودت خردمند و گُرد
بزرگ، آمدت نیز پیدا، ز خُرد
یکی را دَمِ اَژدها ساختی
یکی را به ابر اندر افراختی
یکی تاج بر سر، به بالین تو
بر او شاد گشته جهانبین تو
(جهانبین: چشم)

پس بر پدر خشم میگیرند و کمر به کشتن ایرج میبندند. پدر، ایرج را از نیت برادران میترساند:

تو گر پِیش شمشیر، مِهر آوری
سرت گردد آشفته از داوری

🔻ایرج راه مهرورزی را برمیگزیند و با برادران گفتگو میکند. اما آوای نرم برادر کوچک در دل سنگ آنان اثری ندارد و ایرج را میکشند، که داستانی است دلگداز. بعدها فرزند ایرج بنام منوچهر کین پدر را از سلم و تور میجوید و آنها را میکشد.

🔺از آن پس، جنگهای دراز میان ایرانیان و تورانیان (نوادگان ایرج و تور) درمیگیرد. این جنگها، نماد کشاکش میان آریائیان کوچگر #؜شمال_شرق است که نشستنگاهشان بالاتر از #آمودریا بود، و ایرانیان یکجانشین که دارای هنر و صنعت و کشاورزی و زندگی پایدارتر بودند. با آن که بیشتر ایران خشک بود، اما با کوشش مردمانش همواره آباد بود. خانه های چند هزار سال پیش که اکنون یافت شده است، همه انبار خوراک دارد و در تمام سال در خانه های ایران خوراک یافت میشد. اما همسایگان که یکجانشین نبودند و در فرهنگ و بهره مندی از زندگی به پای ایرانیان نمیرسیدند، هرگاه که آب و هوای زمین با آنان نامهربان میشد و از یافتن خوراک و براوردن نیازهای زندگی بازمیماندند، به این سوی میتاختند و میکشتند و میسوختند و میبردند.
هزاران سال بعد، #ترکان جای #تورانیان را در پهنه های بالای سرزمین ایران گرفتند، که در گفتارهای ما سخن از آن نیز رفت(به همين دليل آوردن واژه #تركان و #ترك به جای #تورانيان و يا #تور، در بسياري از ابيات نسخه های مختلف شاهنامه مستند نيست).

👑

پژوهش‌های استاد #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#پهلوانان_شاهنامه 💪

💪💪۱- #نریمان
بهر نخست
🔸🤴#جمشید به هنگام گريختن از #ضحاك مار دوش با لباس مبدل، پس از رنج فراوان، به شهري خوش و خرم در زابلستان مي‌رسد. در آنجا با 👸دختر #كورنگ شاه به طور پنهانى ازدواج مي‌كند.
🔻#كورنگ شاه نخست بر آن مي‌شود كه راز جمشيد را برملا كند. اما شاهزاده خانم كه از جمشيد باردار است، 👶پسري به دنيا مي‌آورد و نام او را #تور مي‌نهند. كورنگ شاه را بر زاري شاهزاده خانم دل سوخته و از تصميم خود منصرف مي‌گردد؛‌ اما سرانجام جمشيد زن و فرزند را گذاشته از زابلستان به هندوستان رفته و پس از چندي اقامت در آن سرزمين، رهسپار چين مي‌گردد. در آنجا گماشتگان ضحاك ماردوش، او را با اره به دو نيم مي‌كنند.
🔺شاهزاده خانم پس از شنيدن خبر مرگ جمشيد، خود را با زهر مي‌كشد. از #تور، فرزند جمشيد، پس از رسيدن به سن كمال، پسري موسوم به #شيدسب و از او نيز پسري به نام #طورك به وجود مي‌آيد.
از طورك پسري به اسم #شم و از شم نيز پسري به نام #اثريت يا اثرط‌زاده مي‌شود. و از اثرط هم #گرشاسب (كريستن سن، 1377: 419 تا 422؛ پور داوود، 1356/1: 196 تا 197) پا به عرصه وجود نهاد.

📚در آثار حماسي همچون #شاهنامه و #گرشاسب‌نامه، نياي رستم، #گرشاسب بوده و #اثرط، پدر گرشاسب است. حتي گاه مي‌بينيم كه در شاهنامه درست مانند اوستا و آثار پهلوي، سام همان گرشاسب دانسته شده است كه نَسَب از #جم مي‌برد؛ مثلاً در داستان رزم رستم و اسفنديار، رستم در مفاخره، نژاد خود را به سام مي‌رساند كه از پشت جم است كه چون او نبرده به گيتي كم است(شاهنامه،1389).
***
چو گودرز و چون رستم و گستهم 
چو برزين و گرشاسپ از تخمِ جم
***
🔹ممكن است ظاهراً اسامي اجداد رستم در شاهنامه، با اسامي نياكان گرشاسب پهلوان ادبيات ايران باستان يكسان باشد و سلسله‌اي شاهي، هم احتمالاً با همين نام و نسب در زابلستان وجود داشته باشد؛ اما به قول نولد كه ساختن و پرداختن چنين نَسَبي براي رستم جعلي(نولد كه) است.
ميان #گرشاسب_شاهنامه و #گرشاسب_قهرمان_ديني اوستا از نظر شخصيت و كردارها تفاوت‌هاي فاحشي را مي‌بينيم. گرشاسب شاهنامه بنا بر آنچه از ابیات شاهنامه بر مي‌آيد،
هر چند نام او همراه قارن، از پهلوانان عصر #فريدون و منوچهر پيشدادی آمده است، اما در مقايسه با گرشاسب اوستا و حتي در قياس با ساير پهلوانان شاهنامه، شخصيت او خنثي و بسيار كمرنگ بوده، نقش عمده‌ای نيز نداشته و اعمال برجسته‌ای هم، بدو منسوب نيست و فقط نامی از او در شاهنامه، ذكر شده است.

@sobhosher