شعر
1.13K subscribers
24.1K photos
11.7K videos
214 files
1.71K links
درکوچه عشاق چوآیی به ادب باش
Download Telegram
نگاه‌کن !
حال و هوای
#جمعه
حال و هوای رهگذری تنهاست
باکوله باری به سنگینی آه
در تبعید گاه تنهایی
راستی
كلماتم چه بي ريا
نگاهت را التماس می کنند
من که پای همه ی ریحان ها
#عشق را پائیدم
کاش صدایت را
بر
#صحرای_جمعه بباری!
خودمانیم
چه بی رحمانه،
این همه دلتنگی را
به گردن عشق انداخته ایم!



#فریبا_قربان_کریمی
😔
#جمعه ها ....
دوست داشتنِ تو
به توان بی نهایت می رسد!!
زیر رادیکال دلتنگی ...
جذرِ بودن من ،
به صفر می‌رسد

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه ها ....
دوست داشتنِ تو
به توان بی نهایت می رسد!!
زیر رادیکال دلتنگی ...
جذرِ بودن من ،
به صفر می‌رسد

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه روز نیست...!
معادلهء چند مجهولی ،
شعر است و خیال تو.
دوست داشتن تو به توان بی نهایت.
ضرب دلتنگی در دلتنگی!!
جذر گرفتن من از واژه ها.!
زیر رادیکال نبودن تو...!
منطق ریاضی و شعر ،
مرا به جوابی نرساند.
در این معادله چند مجهولی...

"عشق"

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه که می شود...
سپاه شعرم!!
در میدان صبحگاهی ،
صبح خیالت!
خبر دار می ایستد.
واژه ها روی دوش شعر.!
پرچم دوست داشتنت
برافراشته می شود.
احساسم سرود دلدادگی ،
سر می دهد.

و امّا .....
#دلتنگی بیداد می کند.!

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
#جمعه ها...
دلتنگے را بغل مے کنم ،
پشت پنجره ے خیالِ چشمانت ،
شعرم را به قاصدڪ نگاهت ،
مے سپارم.!!
دشتِ شقایق بودنت را... ،
سنجاق میکنم به کویر بودنم.
تو را میطلبم از باران...
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا...
ے قابِ شکسته..
ے پنجره ے نیمه باز..
خاطره ے یاس تو..
خیالِ تو و شکستن مردِ من..!
بُهت احساسم پشت حصار ،
فاصله.
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه...
#جمعه و بے خبرے من
زِ حال تو...
حوالے آغوشت را به من ،
بسپار ،
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم ،
بر پیچڪ تنِ زنانه ات.

#سیامڪ_جعفرے‌‌
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌
#جمعه روز نیست...!
بغضے است ،
که گلوے شعرم را مے گیرد.
شمردن ثانیه هاے دلتنگے ،
بر ساعت خیال تو.

#جمعه منم...
پُر از نداشتن تو.
در حصار کلبه اے میان ،
جنگل دوست داشتن تو.
#جمعه و شکستن قاب ،
چشمانِ شیشهء تو ،
حوالے جاده ے بارانے تو.

"چتر بودنت را آرزوست "

#سیامڪ_جعفرے
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه روز نیست...!
معادلهء چند مجهولے ،
شعر است و خیال تو.
دوست داشتن تو به توان بے نهایت.
ضرب دلتنگے در دلتنگی!!
جذر گرفتن من از واژه ها.!
زیر رادیکال نبودن تو...!
منطق ریاضے و شعر ،
مرا به جوابے نرساند.
در این معادله چند مجهولی...

"عشق"

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه ها...
شرح جانم ،
بر گل هاے نیلوفرے ،
برکه ے تو.
شعرے سپید ...
پُر از دلتنگے هاے پاییز ...
رقص قلم بر جان دفتر.
واژه هاے رنگ پریده.
در ردیف هم.
اما عاجز ،
از وصف نقش چشمان تو...

#جمعه و بے خبرے ،
من زِ حال تو.
در به درے احساسم ،
تهِ کوچه بودنت.
بغض من و خنده ے خیالت ،
در پس این #جمعه
بهاری....

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
#جمعه ها...
دلتنگے را بغل مے کنم ،
پشت پنجره ے خیالِ چشمانت ،
شعرم را به قاصدڪ نگاهت ،
مے سپارم.!!
دشتِ شقایق بودنت را... ،
سنجاق میکنم به کویر بودنم.
تو را میطلبم از باران...
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا...
ے قابِ شکسته..
ے پنجره ے نیمه باز..
خاطره ے یاس تو..
خیالِ تو و شکستن مردِ من..!
بُهت احساسم پشت حصار ،
فاصله.
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه...
#جمعه و بے خبرے من
زِ حال تو...
حوالے آغوشت را به من ،
بسپار ،
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم ،
بر پیچڪ تنِ زنانه ات.

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌
#جمعه که مے شود...
سپاه شعرم!!
در میدان صبحگاهے ،
صبح خیالت!
خبر دار مے ایستد.
واژه ها روے دوش شعر.!
پرچم دوست داشتنت
برافراشته مے شود.
احساسم سرود دلدادگے ،
سر مے دهد.

و امّا .....
#دلتنگے بیداد مے کند.!

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
و حالا
از پس این همه نبودنت
ایستاده ام اینجا
در ابتدای رفتن تو
در انتهای خودم
درخت شده ام انگار
سایه سار خستگی پرنده های بسیار
بی ثقل دلچسب آشیانه ای اما

دست های آغوشم
جز به دیدار بعید تو
به هم نمی آیند



#جمعه ات آباد عزیزم❤️
#جمعه ها ....
دوست داشتنِ تو
به توان بی نهایت می رسد!!
زیر رادیکال دلتنگی ...
جذرِ بودن من ،
به صفر می‌رسد

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌‌‌
#جمعه ها...
دلتنگے را بغل مے کنم ،
پشت پنجره ے خیالِ چشمانت ،
شعرم را به قاصدڪ نگاهت ،
مے سپارم.!!
دشتِ شقایق بودنت را... ،
سنجاق میکنم به کویر بودنم.
تو را میطلبم از باران...
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا...
ے قابِ شکسته..
ے پنجره ے نیمه باز..
خاطره ے یاس تو..
خیالِ تو و شکستن مردِ من..!
بُهت احساسم پشت حصار ،
فاصله.
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه...
#جمعه و بے خبرے من
زِ حال تو...
حوالے آغوشت را به من ،
بسپار ،
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم ،
بر پیچڪ تنِ زنانه ات.

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌
#جمعه ها...
دلتنگے را بغل مے کنم ،
پشت پنجره ے خیالِ چشمانت ،
شعرم را به قاصدڪ نگاهت ،
مے سپارم.!!
دشتِ شقایق بودنت را... ،
سنجاق میکنم به کویر بودنم.
تو را میطلبم از باران...
شُرشُر آمدنت کجاست؟
تو کجا و من کجا...
ے قابِ شکسته..
ے پنجره ے نیمه باز..
خاطره ے یاس تو..
خیالِ تو و شکستن مردِ من..!
بُهت احساسم پشت حصار ،
فاصله.
موتِ شعر و پَرپَر شدن واژه...
#جمعه و بے خبرے من
زِ حال تو...
حوالے آغوشت را به من ،
بسپار ،
تا تنِ مردانه ام را ذوب کنم ،
بر پیچڪ تنِ زنانه ات.

#سیامڪ_جعفرے‌‌(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند‌‌