نگاهِ دیگر
10.7K subscribers
188 photos
69 videos
5 files
88 links
نگاره‌های صابر گل‌عنبری پژوهشگر، مترجم، روزنامه‌نگار و کارشناس روابط بین‌الملل
Download Telegram
🔺تبلیغ گردشگری به سبک بن سلمان!

بن سلمان در روزهای اخیر با وزیر خارجه و رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا و سناتورهای همراه وارنر در خیمه زمستانی خود در العلا دیدار و گفتگو کرده است.

پذیرایی از بلینکن و سناتورهای آمریکا در این خیمه و بازتاب تصاویر آن اهدافی فراتر از دیدارهای سیاسی امنیتی را ترسیم می‌کند که در بطن آن نیز تبلیغ گردشگری زمستانی عربستان قرار داد.

خیمه‌های زمستانی در کشورهای عربی خلیج فارس سنتی دیرینه است، اما سالهاست که در بیابان‌های عربستان به یک جاذبه‌ برای جذب گردشگران خارجی تبدیل شده است.

معمولا در فصل زمستان، در کنار برپایی این خیمه‌ها، جشنواره‌های سیاحتی متعددی نیز مانند جشنواره زمستانی طنطوره برگزار می‌شود. این جشنواره یک ماهه که تا 27 ژانویه کنونی ادامه دارد، برنامه‌های متنوع فرهنگی، ادبی و هنری را با حضور هنرمندانی از کشورهای دیگر در دل زیبایی‌های العلا به نمایش می‌گذارد.

توسعه سیاحت زمستانی بخشی از توسعه گردشگری به عنوان یکی از ستون‌های تحقق چشم انداز 2030 عربستان با هدف جذب 100 میلیون گردشگر در سال و رسیدن به تولید ناخالص داخلی 2 تریلیون دلاری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺عادی‌سازی بعد از جنگ!

از شروع طوفان الاقصی مدام این قرائت و تحلیل به ویژه در داخل ایران غالب بوده و هست که عادی‌سازی روابط در منطقه با اسرائیل کان لم یکن شد و به زباله دان تاریخ پیوست. اما نگارنده طی دو یادداشت در ابتدای جنگ تاکید داشت که این روند موقتا متوقف شده و به تاخیر افتاده است و مدتی بعد از جنگ از سر گرفته می‌شود. این نگاه مورد انتقاد برخی دوستان تحلیل‌گر هم واقع شد. به هر حال، درستی و نادرستی یک پیش‌بینی و گمانه‌زنی با مرور زمان پدیدار می‌شود.

اما دیروز و در میانه جنگ، خالد بن بندر بن عبدالعزیز سفیر عربستان در لندن تاکید داشت که کشورش همچنان به عادی سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ غزه اهتمام دارد. با این حال، مواضع قبلی ریاض را هم تکرار کرد؛ این که این امر به زیان فلسطینی‌ها رخ نخواهد داد و این که باید به برپایی کشور فلسطین ختم شود.

واقعیت این است که "طوفان الاقصی" حماس در هفتم اکتبر هر چند به گفته ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان تصویر شکل گرفته در اذهان درباره اسرائیل طی چند دهه گذشته را در هم شکست، اما نوع رفتار و مواجهه دولت‌های طرف رابطه با اسرائیل در منطقه و یا کشورهایی مانند عربستان (که درصدد برقراری رابطه با آن هستند) با جنگ کنونی نشان داد که شکسته شدن آن تصویر برگردانی رسمی در سیاست‌ها و مواضع این کشورها نداشته و فعلا نخواهد داشت.

یکی از عوامل نیز اهمیت و جایگاه راهبردی است که اسرائیل همچنان در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا به عنوان سنجه‌ای برای دوری و نزدیکی به کشورهای منطقه دارد و بر این اساس هم کاخ سفید تا سر حد مشارکت در جنگ علیه غزه در کنار اسرائیل ایستاد. اینجا هم هر چند اهداف این جنگ تاکنون به علت نامتقارن بودن یک طرف آن محقق نشده است و این امر در صورت تداوم تا پایان جنگ، اسرائیل را در مقام بازنده در یک جنگ نامتعارف قرار می‌دهد، اما بسیار دور از تصور است که این مساله تاثیر تحول‌سازی در نگاه این کشورها نسبت به اسرائیل و تعامل با آن دستکم در میان مدت بر جای بگذارد و مهم‌ترین علت آن هم این است که آن‌ها بر خلاف ایران همچنان آمریکا را به عنوان ابرقدرتی برخوردار از موقعیت کانونی در سیاست و اقتصاد بین‌الملل و تحولات خاورمیانه می‌دانند و لو این که جایگاه بلامنازعی خود را از دست داده باشد.
لب کلام این که چنانکه اظهارات دولتمردان آمریکا و عربستان نیز اخیرا نشان داد عادی‌سازی روابط از دستور کار خارج نشده و مدتی بعد از جنگ، مذاکرات پیرامون آن از سر گرفته خواهد شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تنش در روابط ایران و عراق!

واکنش دولت عراق به حملات موشکی و پهپادی اخیر ایران به اربیل در نوع خود در دو دهه پساصدام بی‌سابقه است؛ از اظهارنظرهای تند مقامات مختلف و رده بالای عراقی گرفته تا فراخواندن سفیر و شکایت به سازمان ملل.

در کنار آن نیز به گفته برخی منابع عراقی، دولت این کشور احتمالا در موافقت‌نامه امنیتی خود با تهران تجدید نظر کند. دولت عراق موضع و واکنش خود را بر مبنای رد روایت تهران درباره ماهیت اهداف مورد حمله و همچنین توصیف حملات به عنوان "تعدی" و "تجاوز" به خاک و حاکمیت این کشور قرار داده است.

تنش جدید در روابط تهران و بغداد در هنگامه‌ای است که اخیرا متعاقب حملات مکرر گروه‌های عراقی نزدیک به ایران به پایگاه‌ها و مراکز نظامی آمریکا در این کشور مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق به بحث داغی تبدیل شده بود. دولت سودانی پس از ترور ابوتقوی از فرماندهان گروه النجباء دوباره خروج نظامیان آمریکایی از عراق را در دستور کار قرار داد و از تشکیل کمیته‌ای در این خصوص برای اتخاذ تمهیداتی و "مذاکره" با دولت آمریکا در این باره خبر داده‌ بود.

حملات به اربیل نیز به دور از این مساله و حملات آمریکایی‌ها به اهدافی در یمن نیست. حکومت اقلیم کردستان عراق معمولا روی خوشی به درخواست‌ها و فشارهای تهران و متحدانش در عراق برای پایان دادن به حضور نیروهای آمریکایی نشان نداده و بر تداوم این حضور تاکید هم داشته است.

دو روز قبل از این حملات ایران، نچیروان بارزانی به بغداد رفت تا رهبران چارچوب هماهنگی حاکم را به توقف حملات در خاک اقلیم کردستان به مراکز آمریکایی متقاعد کند؛ اما با پاسخی منفی و نوعی "هشدار" به اقلیم نسبت به ادامه ماندن نیروهای آمریکایی در این منطقه روبرو شد.
همین اتفاقات احتمالا این محاسبات اشتباه را در تهران رقم زده باشد که واکنش احتمالی عراق به حمله به اربیل محدود بوده و در سطحی مشکل‌ساز نخواهد بود.

سه شنبه گذشته نیز بارزانی با ژنرال جوئل وول فرمانده ائتلاف بین‌المللی در عراق و سوریه در اربیل دیدار کرد و در این دیدار "حضور نیروهای خارجی را برای عراقی‌ها در مبارزه با داعش و تقویت توانایی نیروهای نظامی محلی مهم" دانست.
از این رو، حملات اربیل در نزدیکی کنسولگری و پایگاه آمریکایی "حریر" نوعی تشدید فشار غیر مستقیم تهران به واشنگتن در عراق می‌باشد که به دور از تحولات دریای سرخ نیز نیست، و همچنین فشار مستقیم به اربیل برای تجدید نظر درباره حضور نیروهای آمریکایی است.
اما اربیل که برآمدن خود را نتیجه تحولات دهه نود میلادی قرن گذشته پس از جنگ دوم خلیج فارس و حمایت آمریکا می‌داند، به حضور نظامی آمریکا به عنوان یک متغیر موازنه‌ساز در مقابل ایران و در درجه بعدی ترکیه و همچنین دولت مرکزی بغداد می‌نگرد.
در همین حال، تحولات اخیر و شدت گرفتن تنش می‌تواند باور پیشگفته را در اربیل نیز فربه‌تر کند و واکنش برخی کنشگران عراقی نیز در دو روز اخیر نشان می‌دهد که این امر می‌تواند رفته رفته چنین برگردانی را نیز در بغداد در سایه قوت گرفتن احساسات ناسیونالیستی در میان‌ عراقی‌ها در سال‌های اخیر داشته باشد.

واقعیت این است که شدت گرفتن تنش میان تهران و بغداد در شرایط کنونی و تداوم آن و در گرفتن تنش‌های منطقه‌ای نه تنها بر جنگ غزه - که با گذشت صد روز از آن هنوز اسرائیل به گفته گدعون ساعر وزیر عضو کابینه جنگ در دستیابی به اهداف خود "بسیار دور" است- سایه سنگینی می‌افکند؛ بلکه می‌تواند مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق را نیز به مرور زمان منتفی کند و حتی ممکن است که این انگاره در میان کلیت تصمیم‌سازان بغداد مانند اربیل شکل گیرد که حضور نظامی آمریکا دیگر نه سربار و مشکلی امنیتی، بلکه یک "ضرورت" است.

اما همین وضعیت تنش‌آلود عراق و ایران در این شرایط حساس منطقه‌ای فرصتی در اختیار رقیب آمریکایی در عراق و همچنین رقبای منطقه‌ای برای تقویت حضور و مناسبات خود با بغداد قرار می‌دهد؛ به ویژه که دولت آمریکا به نظر می‌رسد متعاقب "طوفان الاقصی" ‌موجودیت و امنیت اسرائیل و آینده عادی سازی روابط و پروژه ادغام تل آویو در نظم منطقه‌ای را در گرو تقویت حضور نظامی خود در خاورمیانه و به ویژه مناطق نزاع با ایران در سوریه و عراق و آب‌های منطقه می‌پندارد.
در این راستا نیز اخیرا شبکه "سی بی سی نیوز" آمریکا از بررسی اعزام نیروهای بیشتری به سوریه و عراق خبر داد.

در همین حال نیز تنش ایرانی عراقی در صورت عدم کنترل و تعمیق آن مستعد تبدیل شدن به تنشی عربی ایرانی نیز هست که در کنار تنش مهم دیگری با پاکستان فعلا یکی از پیامدهای آنی آن معطوف شدن توجهات به تنش‌های دیگری به دور از جنگ غزه و تحت الشعاع قرار گرفتن فضای تلطیف شده در جریان این جنگ در جهت کاهش شکاف‌‌های تشدید شده پس از بحران سوریه در منطقه و جهان عرب با طرفیت ایران و گروه‌های همسو است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تنفس در اسرائیل و شکاف در جبهه غزه!

▪️تقریبا از حدود دو هفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازه‌ای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیات‌های هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخش‌های شمال و مرکز نوار غزه عقب‌نشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانی‌تر شدن جنگ بدون بازگشت گروگان‌ها و تحقق اهداف اعلامی بالا گرفته بود.

▪️به موازات این اتفاقات هم تنش‌ها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنی‌گانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود می‌گرفت؛ اما ناگهان همه نگاه‌ها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند.

▪️در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیمایی‌های روزانه و کمک‌های مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیاتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است.

▪️اما ناگهان دو تنش و‌ جنجال‌های همراه آن‌ها، توجهات جهانی را از بحران انسانی بی‌سابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بی‌سابقه در گوشه‌ای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر ا‌وضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشک‌ها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند.

▪️هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل می‌شود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانه‌ای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و‌ نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلی‌ها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفین مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد.

▪️این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانون‌های قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی به گسل‌ها و ظرفیت‌های تنش‌آفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آن‌ها را به صرافت سرمایه‌گذاری بر روی آن‌ها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن می‌اندازد.

▪️هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسبات‌شان با وجود برخی سوء ظن‌ها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروه‌ها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو‌ طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته در جهت تقویت مناسبات با قدرت‌های دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند.
ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمی‌تواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و‌ پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست‌ گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺خاخامِ پوتین!

تصویر فتوشاپی برخی رسانه‌ها از تاجر عراقی کشته شده در حمله به اربیل و این خاخام طی چند روز اخیر حسابی در فضای مجازی عربی به ویژه عراقی سر و صدا کرده و در جهت تایید روایت رسمی عراق و رد روایت ایران به کار گرفته شد.

اما خاخام ظاهره شده در عکس، برل لازار، خاخام اعظم روسیه و دوست صمیمی رئیس جمهور این کشور است که به خاخامِ پوتین نیز معروف است. لازار رابط پوتین و کانون قدرت در اسرائیل و لابی‌های یهودی نیز هست.

او در 2018 متعاقب بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل در سوریه حامل پیام پوتین به نتانیاهو بود و در مصاحبه با روزنامه معاریو گفت که رئیس جمهور روسیه «منافع اسرائیل را در سیاست خود در سوریه مد نظر دارد». لازار همچنین گفته بود که معتقد است حملات اسرائیل در سوریه با هماهنگی روسیه انجام می‌شود.

لازار که به ادعای هاآرتص و یدیعوت احرونوت در 2018 به ایران نیز در قالب هیات دوما سفر کرده، چنان به پوتین نزدیک است که انتقاداتش از حمله به اوکراین و حمله شدید به لاوروف و درخواست عذرخواهی از او به خاطر طرح ادعای یهودی بودن اجداد هیتلر خدشه‌ای به این دوستی وارد نکرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺معنای سخت‌ترین روز!

بنا به اعلام ارتش اسرائیل، دیروز 24 نظامی‌اش در نوار غزه کشته شدند و در واقع پرتلفات‌ترین روز ارتش بود که آن را «سخت‌ترین روز جنگ» پس از هفتم اکتبر نامیدند.

مهم‌ترین دلالت گزاره اسرائیلی «سخت‌ترین روز»، در 109 امین روز جنگ پس از این حجم بی‌سابقه کشتار و ویرانی، این که غزه در حال تبدیل شدن به یک باتلاق است.

در حالی اسرائیل در جنگ کلاسیک 1967 ظرف شش روز بر چند ارتش عربی فائق آمد که جنگ نامتعارف کنونی به طولانی‌ترین جنگ اسرائیل تبدیل شده و مهم‌ترین علت آن نیز محقق نشدن اهداف تعریف شده برای احیای تصویر شکست‌ناپذیری قبل از 7 اکتبر است که در صورت تحقق آن‌ها، دلیلی برای تداوم جنگ و این تلفات پردردسر برای نتانیاهو وجود نداشت.

به موازات طولانی‌تر شدن جنگ، اعتراضات علیه نتانیاهو و درخواست استعفای او بالا گرفته؛ تا جایی که آیزنکوت عضو کابینه جنگ خواستار انعقاد مبادله اسرا و لو به قیمت توقف جنگ شده است.

آنچه وضعیت را پیچیده‌تر کرده، محاسبات شخصی نتانیاهو است که او را به ادامه جنگ سوق می‌دهد؛ اما برنده این وضعیت در آمریکا فعلا ترامپ و بازنده آن بایدن بوده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺رای لاهه: همه خوشحال و ناراحت!

🔹دیروز دیوان دادگستری بین‌المللی رای خود راجع به شکایت آفریقای جنوبی درباره نسل‌کشی فلسطینی‌ها در نوار غزه در 112 امین روز جنگ صادر کرد.

🔹دیوان لاهه ضمن پذیرش شکایت و بدون صدور دستور توقف جنگ مانند آنچه در جنگ اوکراین اتفاق افتاد، از اسرائیل خواست که 6 اقدام فوری را اتخاذ کند؛ از منع هر گونه اقدامی که می‌تواند نسل‌کشی تلقی شود؛ و اطمینان خاطر از این که ارتش اسرائیل مرتکب هیچ اقدام نسل‌کشی نمی‌شود؛ و همچنین جلوگیری از بیان اظهاراتی که تحریک به نسل‌کشی است تا اتخاذ تدابیری برای بهبود وضعیت انسانی نوار غزه و خودداری از نابودی مدارکی که می‌تواند در اثبات نسل‌کشی مورد استفاده قرار گیرد و نیز ارسال گزارشی به دیوان ظرف یک ماه درباره اقدامات اتخاذ شده در مورد رای آن.

🔹جالب اینجاست که رای اولیه دیوان لاهه همزمان مورد استقبال و در عین حال ناخرسندی سه طرف اصلی ماجرا و لو با درجات متفاوتی قرار گرفت؛ آفریقای جنوبی، اسرائیل و فلسطین.

🔹استقبال آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی و همچنین کشورهای دیگری از رای اولیه دیوان لاهه از این جهت است که اصل دعوا علیه اسرائیل مورد پذیرش دیوان لاهه واقع شده و دیوان با درخواست اسرائیل مبنی بر رد پذیرش شکایت مخالفت کرده است. تا اینجا، این رویکرد دیوان لاهه بدان معناست که اتهام اسرائیل به نسل‌کشی‌ فلسطینی‌ها حداقل در حد یک شبهه مورد پذیرش واقع شده؛ اما صدور حکم در این خصوص و اثبات این اتهام امری پیچیده و یک پروسه زمان‌‌بر است که شاید سال‌ها به طول بینجامد.

🔹 از این رو، گشوده شدن پرونده نسل‌کشی برای اسرائیل در لاهه، باز ماندن این پرونده و قرار گرفتن آن در مظان اتهام نسل‌کشی در نوع خود یک اتفاق تاریخی و دستاوردی برای فلسطینی‌هاست. این اتفاق به وجهه بین‌المللی اسراییل آسیب می‌زند و می‌تواند مکمل و تسریع کننده روند نزولی جایگاه آن در افکار عمومی جهان باشد که مدام در طول چند دهه گذشته بعد از تاسیس همواره از حربه مظلوم‌نمایی برای جلب حمایت مردم جهان به ویژه در غرب بهره برده است.

🔹اسرائیل دقیقا از این بُعد رای دیوان لاهه ناراحت و خشمگین است و نتانیاهو نیز در این باره گفته است که «صرف این ادعا که اسرائیل مرتکب نسل کشی در حق فلسطینی‌ها شده نه تنها دروغ است، بلکه امری شنیع نیز هست و آمادگی دادگاه برای رسیدگی به این مساله لکه ننگی است که تا نسل‌ها پاک نمی‌شود.»

🔹اما اسرائیل در عین حال از این که تدابیر درخواستی دیوان لاهه متضمن دستور توقف جنگ نیست، بسیار خوشحال است و حتی برخی رسانه‌های اسرائیلی آن را "دستاورد و موفقیت" برای تل آویو قلمداد کردند.
در حقیقت ناخرسندی آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی نیز از همینجاست که دادگاه دادگستری بین‌المللی خواسته اصلی آن‌ها مبنی بر صدور توقف جنگ را رد کرده و به جای آن خواستار اتخاذ تدابیری فوری شده است که به آن‌ها اشاره شد.

🔹اما واقعیت این است که عملیاتی شدن اقدامات پیشگفته هم بدون توقف جنگ و اجرای آتش بس چندان میسر نیست. اینجاست که با وجود دلالت‌های مهم پذیرش شکایت و درخواست دادگاه از اسرائیل برای جلوگیری از نسل‌کشی، فعلا چیز دندانگیری با قید فوریت عاید فلسطینی‌های ساکن نوار غزه در این بحران بی‌سابقه انسانی نشده است و طرف اسرائیلی نیز عدم صدور دستور توقف جنگ را به نوعی «تایید» ادعای «دفاع از خود» تفسیر می‌کند.

🔹هم اکنون نیاز فوری مردم نوار غزه، توقف جنگ و ارسال کمک‌های انسانی فوری و شروع سریع بازسازی این منطقه است. در این میان، بعید نیست که طی یک ماه آینده که قرار است، اسرائیل به دادگاه لاهه گزارش دهد، تا حدودی از شدت حملات خود بکاهد و یا اجازه دهد تعداد بیشتری کامیون حامل کمک وارد این منطقه شود. البته کشته شدن 174 فلسطینی ظرف یک روز اخیر نیز نشان می‌دهد که چه بسا اسرائیل به الزامات همین تدابیر هم عمل نکند.

🔹اما عدم صدور دستور توقف جنگ نیز می‌تواند اماره‌ای باشد که دیوان لاهه با وجود پذیرش شکایت آفریقای جنوبی‌، احتمالا در حکم نهایی خود در آینده اسرائیل را به نسل‌کشی محکوم نکند که اگر این اتفاق بیفتد همان دستاورد اولیه پذیرش شکایت علیه اسرائیل برای فلسطینی‌ها کان لم یکن خواهد شد؛ هر چند فعلا در جهت همراه‌سازی بیشتر افکار عمومی جهان کمک حال آن‌هاست.

🔹ناگفته هم نماند که تجربه آرا و احکام قبلی دادگاه لاهه دستکم روایتگر همسویی نظرات برخی قضات دادگاه با سیاست‌ها و مواضع کشورهای متبوع خود بوده است و در پرونده غزه هم این شائبه بعید نیست.
به عنوان مثال، یک ماه پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، دیوان لاهه پس از شکایت کی‌یف، طی حکمی با موافقت 13 قاضی رای به ضرورت توقف فوری حملات روسیه داد.
اما جالب اینجاست که کریل جیفورجیان معاون روسی رئیس دیوان لاهه و همچنین شیویه هانکین قاضی چینی دیوان علیه این حکم رای دادند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حمله تنف و چند نکته!

دولت آمریکا از کشته شدن 3 نظامی خود در حمله پهبادی به منطقه مرزی اردن و سوریه خبر داده است و منابع آمریکایی هم گفته‌اند 30 نفر دیگر زخمی شده‌اند. در حالی که آمریکایی‌ها مکان وقوع حمله را در شمال شرقی اردن در نزدیکی مرز سوریه اعلام کرده‌اند، اما دولت اردن تاکید می‌کند که این حمله علیه پایگاه تنف و در خارج از خاک اردن و داخل سوریه رخ داده است. در عین اهمیت روشن شدن دقیق مکان حمله به ویژه اگر داخل اردن اتفاق افتاده باشد، اما آنچه فعلا مهم‌تر به نظر می‌رسد، نوع واکنش آمریکا به آن است؛ به ویژه که از زمان شروع جنگ غزه این اولین بار است که دولت آمریکا اعلام می‌کند که تعدادی از نیروهایش در منطقه کشته می‌شوند.

دولت آمریکا کلا نسبت به کشته شدن نیروهای خود حساس است؛ به ویژه اگر این اتفاق در شرایطی رخ دهد که آمریکا مثل دوران حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان در حالت جنگی مستقیم نباشد. بایدن در بیانیه خود آشکارا از ایران نام برده و گفته که این حمله از طرف گروه‌های تحت حمایت ایران انجام شده و تاکید کرده است که همه طرف‌های مسئول حمله مجازات خواهند شد.
در کنار آن هم برخی سناتورهای آمریکایی خواستار انجام حملاتی علیه تهران شده‌اند.

◼️اما چند نکته:

1ـ آنچه مسلم است، این که آمریکا نسبت به این حمله واکنش نشان خواهد داد.

2ـ احتمالا دولت بایدن تحت فشار جمهوری‌خواهان و این فضای انتخاباتی تلاش کند که واکنشی نشان دهد که حمل بر ضعف و متهم به بی‌عملی در مقابل تهران نشود.

3ـ اما دولت آمریکا به دنبال خروج اوضاع منطقه از کنترل و گسترش جنگ در منطقه نیست و علی رغم تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه در سه ماه اخیر، ولی به گونه‌ای نیست که منعکس کننده تمایل و یا پیش‌بینی و نگرانی جدی آمریکا نسبت به وقوع جنگی بزرگ در منطقه در امتداد جنگ غزه باشد.
از این رو، نوع واکنش هم هر چند شاید شدید باشد، اما احتمالا در چارچوب همین سیاست باشد و به نحوی نباشد که اوضاع را از کنترل خارج کند.

4ـ بنا به آنچه گفته شد، بعید است که آمریکا در پی رویاروی نظامی مستقیم با ایران باشد و انجام حمله یا حملاتی مشخص به داخل ایران نیز فعلا دور از ذهن است، از این جهت که ممکن است که به کنش واکنش‌ها و تشدید بحران در منطقه بینجامد که احتمال خروج اوضاع از کنترل و همان رویاروی مستقیم را گریزناپذیر کند؛ مگر این که آمریکا قبل از هر حمله‌ای این اطمینان خاطر را داشته باشد که به واکنش قوی منجر به جنگی از طرف تهران مواجه نخواهد شد. در کل، انجام حمله‌ای مستقیم به ایران در این شرایط چندان محتمل نیست.

5ـ آنچه بیشتر محتمل است انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید علیه نیروهای همسو با ایران در عراق و سوریه و منطقه و چه بسا حملاتی به مراکز نظامی ایران در سوریه می‌باشد.

6ـ در کنار آن، بعید نیست که آمریکا در چارچوب این تنش فزاینده دست به اقدامات ایذایی غیر مستقیمی در ایران از جمله برخی خرابکاری‌ها در آینده بزند. همچنین احتمالا سختگیری‌ها در اعمال تحریم‌ها را تشدید و حتی از دسترسی ایران به منابع آزاد شده خود جلوگیری کند. از این جهت که این مساله و هر نوع تعاملی با تهران در این شرایط تنش، دولت بایدن را در داخل در تنگنا قرار خواهد داد.

7ـ بعد از انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید در منطقه، بعید نیست که آمریکا برای کنترل وضعیت کنونی و جلوگیری از شکل‌گیری وضعیتی ناخواسته در جهت گسترش جنگ به سمت ایجاد راه حلی برای پایان جنگ غزه حرکت کند و تشدید تقابل غیر مستقیم با تهران را به بعد از آن موکول کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺آتش بس در غزه و فرمان آتش در منطقه!

دو اتفاق ناهمگون در منطقه در حال وقوع است. از یک طرف، دیپلماسی در جنگ غزه فعال شده و پس از نزدیک به چهار ماه جنگ، طرحی مدون ارائه شده است و از دیگر سو، منطقه در انتظار حملات آمریکا به تلافی حمله متحدان ایران به پایگاه «برج ۲۲» در اردن است.

نشست چهارجانبه یکشنبه گذشته در پاریس در مورد جنگ غزه را می‌توان شروع «دیپلماسی جدی» در جنگ غزه برشمرد.

تا اینجای کار، شروع این دیپلماسی با طرفیت حماس بیانگر این نکته است که این جنگ بعد از گذشت حدود چهار ماه و کاربست این حجم بی‌سابقه آتش، حملات ویرانگر و تقریبا نابودی نوار غزه، به مهم‌ترین هدف خود یعنی حذف حماس نرسیده و از این رو، قرار گرفتن این تشکیلات به عنوان طرف فلسطینی مذاکرات و این دیپلماسی و توافق احتمالی حداقل بدان معناست که دو طرف آمریکایی و اسرائیلی احتمالا به این جمع بندی رسیده‌اند که دستیابی به هدف پیشگفته دیگر چندان میسر نیست و این رویکرد نیز معطوف به این نگرانی است که در کنار عدم تحقق هدف نخست، رسیدن به هدف دیگر یعنی آزادی گروگان‌ها با ادامه جنگ منتفی شود و در نهایت گروگانی زنده نماند که آزاد شود!

واقعیت هم این است که دولت آمریکا قبل از اسرائیل با درک این مساله، دیگر از ماه دوم جنگ در مواضع خود حذف حماس به عنوان هدف جنگ را مطرح نکرد و تداوم جنگ با این شدت و حدت را در سطوح داخلی (انتخابات)، منطقه‌ای و بین‌المللی برای آمریکا هزینه‌بردار و دردسرساز می‌دانست. از این رو، بایدن رفته رفته از ابتدای دسامبر گذشته، بر دولت نتانیاهو فشار آورد که حداقل راهبردی روشنی برای خروج از جنگ را مشخص کند. بنا به منابع آمریکایی و اسرائیلی، دولت بایدن ابتدا تا آخر سال گذشته میلادی به تل آویو مهلت داد و سپس نتانیاهو تا پایان ژانویه از آمریکا زمان خرید. حال هم که ژانویه به پایان رسیده است و جنگ ویرانگر به تحقق دو هدف آزادی زندانیان و حذف حماس منجر نشده، آمریکا جدی‌تر از قبل دیپلماسی را به جریان انداخته است.

خروجی نشست پاریس طرحی چند مرحله‌ای است که فعلا جزئیات آن روشن نیست، اما ارائه آن با حضور رئیس موساد به این معناست که اسرائیل دستکم با آن مخالف نیست. اکنون، همه طرف‌ها منتظر موضع حماس هستند و هنیه که فردا عازم مصر است، تاکید کرده که طرح را بر پایه اولویت توقف جنگ و خروج نیروهای اسرائیلی از نوار غزه بررسی خواهند کرد.

واقعیت این است که برای اسرائیل توقف یکباره جنگ و خروج از نوار غزه در ابتدای کار تسلیم در برابر شروط حماس است و همین پذیرش این امر را برای نتانیاهو بسیار دشوار می‌کند؛ اما در آن سو هم حماس با هر طرحی که منجر به تحقق این دو امر نشود، سرسختانه مخالفت می‌کند. از این جهت، احتمالا راه حل میانه و اعلام نشده نشست پاریس، توقف جنگ از طریق آتش بس‌های چند مرحله‌ای و طولانی مدت است. در این خصوص هم اظهارات نخست وزیر قطر قابل تامل است. وی پس از نشست پاریس ضمن تاکید بر پیشرفت در مذاکرات بیان داشت که فرمول مطرح احتمالا در نهایت به توقف جنگ منجر شود.

اما درباره آینده نوار غزه پس از جنگ نیز، احتمالا آشتی حماس و فتح و اتحاد سیاسی و اداری دوباره نوار غزه و کرانه باختری به عنوان راهکاری در این باره در دستور کار قرار گیرد.

با این حال، هنوز طرح پاریس با چالش‌های متعددی روبرو است و فعلا زود است که از موفقیت آن سخن گفت.

تصفیه حساب منطقه‌ای
به موازات فعال شدن دیپلماسی جدی در جنگ غزه، آمریکا خود را برای حملاتی به نیروهای نزدیک به ایران در واکنش به حمله پهبادی به پایگاه "برج 22" خود در شمال شرقی اردن در مرز سوریه آماده می‌کند. اما احتمالا هدف حملات احتمالی آمریکا فراتر از صرف یک واکنش به حمله به این پایگاه باشد، بلکه بیشتر شبیه یک تصفیه حساب با متحدان ایران در منطقه و غیر مستقیم با خود ایران است. در طول چهار ماه گذشته، نیروهای همسو با ایران به موازات جنگ غزه حملات متعددی به پایگاه‌های آمریکا در عراق و سوریه انجام دادند، اما آمریکا واکنش خاصی نشان نمی‌داد و در انتظار رسیدن جنگ غزه به نقطه مشخصی به نوعی دندان رو جگر می‌گذاشت و تحمل می‌کرد.

اما حالا که به نظر می‌رسد که جنگ غزه در صورت موفقیت طرح پاریس تقریبا رو به پایان می‌رود، گویا آمریکا تلاش دارد که از یک سو، با انجام یک سری حملات در سطح منطقه، معادله‌ای را که ایران و متحدانش در طول جنگ غزه در حال شکل دادن به آن علیه حضور نظامی آمریکا در منطقه بودند، کان لم یکن و به نوعی تسویه حساب کند و از دیگر سو هم با ایجاد نوعی بازدارندگی در مقابل تداوم حملات متحدان ایران به منافع خود در منطقه پس از جنگ غزه، حضور نظامی خود در منطقه را تثبیت و تقویت کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺 درباره تصمیم حزب الله عراق!

در حالی که در میانه تهدیدهای مکرر آمریکا، همه منتظر حملات احتمالی آن در منطقه در تلافی حمله یکشنبه گذشته به پایگاه "برج 22" بودند که دیشب بیانیه گردان‌های حزب الله عراق مبنی بر تعلیق عملیات‌هایش علیه آمریکا موجب بهت و تعجب خیلی‌ها شد و ناظران فراخور نوع نگاه خود به مسائل منطقه به تفسیر و تحلیل آن پرداختند. در این میان، برخی این تصمیم حزب الله عراق را تاکتیکی و موقتی دانستند. اما واقعیت این است که این بیانیه در این شرایط تهدید و پرتنش حمل بر عقب‌نشینی می‌شود.

حال این عقب‌نشینی یا معطوف به تفاهماتی پشت پرده با آمریکا یا نتیجه رایزنی و تفاهم تهران و بغداد و یا فشار دولت عراق برای پایین کشیدن فتیله تنش در سایه تهدیدات فزاینده واشنگتن است. اگر احتمال نخست درست باشد که می‌توان گفت که در کنترل تنش و دامنه حملات احتمالی آمریکا تا حدودی موثر است. البته قبلا هم گفته شد که به احتمال زیاد این حملات علیه اهدافی در سوریه و عراق و منطقه صورت گیرد و بعید است که حمله‌ای به داخل ایران صورت گیرد.

با این حال، تصمیم حزب الله عراق به فرض صحت «فرضیه تفاهم با آمریکا» بعید است که این کشور را از اقدامات تلافی جویانه به طور کلی منصرف کند. در کنار آن هم این اتفاق صرف نظر از علل و عوامل دخیل در آن، شاید از شدت و حدت و دامنه واکنش آمریکا در این مقطع بکاهد، اما در مقابل هم می‌تواند مشوق تشدید فشارها و تهدیدهای پشت و پس پرده سیاست برای تکرار تجربه حزب الله عراق با بقیه گروه‌های عراقی و غیر عراقی در منطقه باشد.

در هر صورت در میان علل پیشگفته، آنچه بیشتر محتمل است، فشار ودولت عراق است که می‌تواند منجر به تفاهماتی جداگانه با ایران و آمریکا شده باشد. این فشار نیز احتمالا معطوف به تهدیدها و فشارهای آمریکا برای اعمال تحریم‌هایی علیه بغداد و یا انجام حملاتی سنگین در صورت عدم تحرک جدی برای پایان دادن به حملات گروه‌های عراقی نزدیک به ایران به مراکز آمریکایی باشد. در این صورت، احتمالا بغداد با متقاعد کردن حزب الله عراق چه به طور مستقیم چه غیر مستقیم از طریق تهران تلاش می‌کند اقدامات احتمالی آمریکا را تحت الشعاع قرار دهد.

بغداد حمله یکشنبه گذشته به پایگاه آمریکایی در شمال شرقی اردن را محکوم و با اردن همدردی کرد.
این موضع عراق در راستای مخالفت با حملات در داخل این کشور به منافع آمریکاست. جدا از این که بغداد بارها اعلام کرده است که نمی‌خواهد به صحنه رقابت و تنش میان قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شود، واقعیت اما این است که عراق حتی اگر هم بخواهد خود را در موقعیتی نمی‌بیند که با آمریکا درگیر شود و از هر گونه تنشی در این روابط پرهیز می‌کند. صرف نظر از این که قسمی از سیاستمداران عراقی حضور آمریکا را در عراق برای ایجاد موازنه در مقابل نفوذ تهران ضروری می‌دانند، اما مهم‌ترین انگیزه دولت عراق از اجتناب ورود به تنش با آمریکا نگرانی از تبعات آن است.

بر خلاف برخی که نفوذ و تاثیرگذاری آمریکا در عراق را در حضور نظامی آن خلاصه می‌کنند، اما این نفوذ نه صرفا سخت افزاری به خاطر وجود حدود سه هزار نظامی آمریکایی، بلکه بیشتر معطوف به اهرم‌های نرمی چون اقتصاد است. امروزه شریان اقتصادی عراق عملا در اختیار آمریکاست که از سال 2003 در نتیجه توافقاتی به بهانه محفوظ ماندن اموال عراق از شکایت کشورهای متضرر از سیاست‌های صدام، درآمدهای نفتی عراق به حسابی در فدرال رزرو آمریکا واریز می‌شود و با وجود منتفی شدن علت پیشگفته با پرداخت کل غرامت جنگی 52 میلیارد دلاری به کویت و اعلام نبود شکایت از کشور دیگری برای دریافت غرامت، هنوز هم درآمدهای نفتی عراق به همان حساب در بانک مرکزی آمریکا واریز می‌شود و با وجود انتقال مدیریت و نظارت بر این اموال به بانک مرکزی عراق در چارچوب توافقنامه سال 2008، ولی آمریکا همچنان بر این اموال که به حدود 115 میلیارد دلار رسیده است، نظارت دارد و عراق نمی‌تواند حتی یک دلار از آن را بدون موافقت بانک مرکزی آمریکا برداشت کند.

برداشت از این حساب هم مکانیسم خاص خود را دارد که ابتدا بانک مرکزی عراق باید طی درخواستی دلیل و محل هزینه اموال را توضیح دهد و بررسی این درخواست نیز حدود 20 روز طول می‌کشد و دلار از طریق هواپیما با محاسبه هزینه انتقال و بیمه به بغداد منتقل می‌شود.
در کنار آن هم عراق در دو سال اخیر سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار آمریکا را دو برابر کرده و به 40 میلیارد دلار رسانده است. در کنار آن هم عراق برای پیشبرد پروژه‌های کلانی چون توسعه فاو هم به اموال خود در آمریکا نیاز دارد هم به تنشی نشدن روابط خارجی‌اش.

بنا به شرحی که رفت اساسا فرمان تجارت خارجی عراق دست آمریکاست و همین کفه تاثیرگذاری آمریکا بر سیاست‌های کلان بغداد در تقابل تهران و واشنگتن را بیشتر کرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺حالِ ناخوشِ مصر!

طنز تلخ این مصری در فیلم بالا روایتگر روزگار سخت مصری‌هاست. گرانی کمر آن‌ها را شکسته و قیمت‌ها در نتیجه افزایش روزانه نرخ دلار لحظه‌ای تغییر می‌کند. دلار در بازار آزاد رکورد زده و به نزدیک 70 لیره (پوند یا جنیه) رسیده و نرخ دولتی آن 31 لیره است. یک کیلو گوشت (بلدی) 400 لیره تمام می‌شود؛ در حالی که حداقل دستمزدها 52 دلار، میانگین آن نیز حدود 130 دلار و تورم 38 درصد است.

مردمِ صاحب تمدن و شکوهِ باستانیِ مصر با حسرت به اقتصاد برخی کشورهای عربی می‌نگرند که تا دیروز نامی از آن‌ها نبود، اما رئیس جمهور مصر برای ساکت کردن مردم، غزه جنگ زده و نبود غذا در آن را برای مصری‌ها یادآور شده و گفته: "اما ما می‌خوریم و می‌آشامیم".

مشکل مصر، حکمرانی الیگارشی نظامی و نبود حکمرانی اقتصادی است و الا بهترین روابط را با شرق و غرب دارد و با اسرائیل هم پیمان صلح بسته است.

مناسبات خارجی بی‌تنش یا کم تنش شرط لازم توسعه است، اما شرط کافی نیست و بدون وجود حکمرانی اقتصادی توسعه‌محور فارغ از ماهیت اقتدارگرا یا دموکراتیک نظام سیاسی هیچ توسعه‌ای رخ نمی‌دهد و هیچ اقتصادی سامان نمی‌یابد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺گسترش جنگ یا تنش!

با گذشت چهار ماه از جنگ غزه هنوز هشدارها نسبت به گسترش جنگ در منطقه ادامه دارد. پر واضح است که مقصود هم جنگی با طرفیت مستقیم ایران و متحدان آن است و الا احتمال شعله ور شدن جنگی با مشارکت دولتی عربی وجود ندارد.

خطی تحلیلی از ابتدا، گسترش جنگ به منطقه را امری گریز ناپذیر می‌دانست و با هر حادثه و اتفاقی هم دوباره این گزاره تکرار می‌شود و اخیرا هم پس از حمله به پایگاه آمریکایی "برج 22" در شمال شرقی اردن در مرز سوریه بیش از قبل پر و بال گرفت.

نگارنده از همان روزهای نخست جنگ غزه با شناخت پیشینی نسبت به سیاست‌ها و رفتارهای بازیگران درگیر در جنگ غزه و معذوریت‌ها و محدودیت‌های آن‌ها، وقوع جنگی منطقه‌ای چه میان حزب الله و اسرائیل و چه میان ایران و اسرائیل و به تبع آن میان ایران و آمریکا را بعید می‌دانست و تجربه چهار ماه جنگ کنونی نیز صحت این گزاره را نشان داد.
پس از حمله "برج 22" و تهدیدهای آمریکا باز گفته شد که حمله به اهدافی در داخل ایران دور از ذهن است.

واقعیت این است که تنش منطقه‌ایِ ناشی از جنگ غزه فعلا کاملا تحت کنترل بوده و با وجود افزایش دُز آن در هفته‌های اخیر، احتمال گسترش جنگ در منطقه تا "این لحظه" همچنان پایین است. امروز همه بازیگران، ایران و حزب الله از یک طرف و آمریکا و اسرائیل از طرف دیگر تقریبا دست یکدیگر را خوانده و به خوبی می‌دانند که طرف مقابل تمایلی برای ورود به یک جنگ ندارد و از این رو، همه طرف‌ها تلاش می‌کنند تا در چارچوب این معادله نهایت فشار ممکن را به طرف مقابل وارد کنند؛ اما به شکلی مدیریت شده و کنترل شده؛ به گونه‌ای که تنش از قاعده‌ شکل گرفته خود در این چهار ماه عدول نکند و اوضاع از کنترل خارج نشود.

شیوه تعامل ایران و آمریکا پس از حمله به پایگاه "برج 22" نیز موید این مدعاست. از یک سو، تعلیق عملیات‌ها علیه اهداف آمریکایی از جانب برخی متحدان ایران در عراق قبل از شروع حملات آمریکا تلاشی برای کنترل تنش و جلوگیری از خروج آن از قاعده پیشگفته بود و از دیگر سو هم حملات تلافی‌جویانه آمریکا علی رغم گستردگی آن و تخریب برخی زیرساخت‌های نظامی در عراق و سوریه با تاخیری تقریبا یک هفته‌ای آغاز شد که هدف از آن کاهش حداکثر تلفات طرف مقابل و فراهم نمودن امکان جابجایی نیروهای ایرانی و خودداری از هدف قرار دادن آنها بود.

با این حال، به نظر می‌رسد که دولت آمریکا در چارچوب همین معادله به دنبال تداوم این حملات است تا ضمن تصفیه حساب، معادله میدانی جدید در محورهای درگیری در منطقه ایجاد کند و به شکلی کنترل شده توان نظامی متحدان تهران و حضور و نفوذ نظامی ایران در منطقه را به چالش بکشاند و تضعیف کند.

در مقابل، بعید است که حملات آمریکا باعث توقف حملات طرف‌های مقابل شود. هر چند شاید بر کمیت و نوع این حملات اثر بگذارد، اما ادامه می‌یابد.
به نظر می‌رسد که حملات به نیروها و پایگاه‌های آمریکا در منطقه در پستوی فشار به آمریکا برای فشار به اسرائیل برای توقف جنگ هدف به چالش کشیدن حضور نظامی آمریکا در منطقه را نیز دنبال می‌کند.

اما افزایش تقابل کنترل شده ایران و آمریکا در منطقه در نتیجه تحولات اخیر که ممکن است در هفته‌های پیش رو هم شدت هم یابد و حتی حملاتی خارج از قاعده این چهار ماه رخ دهد، و ادامه این روند کلیت جنگ غزه را تحت الشعاع قرار می‌دهد و نگاه‌ها در منطقه و جهان را به سمت تقابل پیشگفته می‌برد.

در نتیجه، بالا رفتن این تنش و تقابل در منطقه در این شرایط فعلا تا حدودی بر جنگ غزه سایه افکنده اما در صورت تشدید این وضعیت منطقه‌ای پرتنش، جدا از این که واشنگتن دستکم خود را در قید و بند این فشارها در منطقه نمی‌داند، بلکه در مقابل، تنفسی برای اسرائیل و به ویژه نتانیاهو در مواجهه با افکار عمومی جهان و همچنین اعتراضات داخلی فراهم می‌کند و نیز حساسیت و تمرکز جهانی بر وقایع جنگ غزه را کاهش می‌دهد؛ به ویژه که این اتفاق می‌تواند حساسیت افکار عمومی در آمریکا را از فشار بر بایدن و اسرائیل به علت بحران انسانی غزه به تنش کشورشان در خاورمیانه با ایران معطوف کند.

کما این که چنین تنشی برخی کشورهای منطقه امثال عراق را نیز درگیر و الزامات و اولویت دیگری را بر آن‌ها تحمیل می‌کند و حتی تنش در دریای سرخ و باب المندب نیز که با جنگ غزه در ارتباط مستقیم است و بر این مبنا برخی ناظران و کنشگران غربی قبل از تنش اخیر میان ایران و آمریکا برای حل بحران در دریای سرخ خواهان پایان جنگ غزه بودند، رفته رفته تحت الشعاع قرار گرفته و از دریچه تقابل ایران و آمریکا به آن نگریسته می‌شود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حماس و ابتکار پاریس!

بالاخره پس از یک هفته حماس پاسخ خود به طرح پیشنهادی نشست چهارجانبه پاریس را ارائه داد. هنوز اسرائیل واکنشی رسمی به پاسخ حماس نشان نداده است؛ اما قطر به عنوان طرف میانجیگر اظهار خوشبینی و نخست وزیر آن اعلام کرده که پاسخ حماس متضمن ملاحظاتی است اما امیدوار کننده است.

وزیر خارجه آمریکا هم که در قطر به سر می‌برد، گفته است که فردا در سفر به اسرائیل با مقامات آن درباره پاسخ حماس گفتگو خواهد کرد. اما همین که بلینکن ملاحظه‌ و مخالفتی مطرح نکرده است، می‌توان آن را حمل بر موافقت اولیه آمریکا هم کرد. بایدن نیز در واکنش به پاسخ حماس گفته که این پاسخ «تا حدودی مبالغه‌آمیز است» و تاکید کرده است که «مذکرات را ادامه خواهیم داد .. الان نمی‌خواهم وارد جزئیات شوم.»

واقعیت این است که در پیشنهاد پاریس در سایه پافشاری طرف فلسطینی بر توقف جنگ تلاش شده بود که از طریق اشاره به آتش بس نسبتا طولانی مدت، طرح را برای حماس قابل پذیرش کنند؛ با این حال، این طرح پیشنهادی بیشتر حول محور آزادی گروگان‌های اسرائیل و تبادل اسرا پی‌ریزی شده و بیشتر تامین کننده خواسته اسرائیل بود و مساله توقف جنگ در هاله‌ای از ابهام بود و صرفا به آتش بس‌های موقت طولانی مدت در مراحل چندگانه اجرای توافق اشاره شده و به نوعی این احتمال مطرح شده بود که ممکن است که به توقف جنگ ختم شود.

در کل، آن گونه که از اظهارات مسئولان فلسطینی بر می‌آید، این طرح اشاره صریحی به چهار خواسته‌ اصلی غزه یعنی توقف جنگ، خروج نیروهای اسرائیلی، رفع محاصره و بازسازی نوار غزه نکرده بود.

از این رو، نتانیاهو به نوعی انتظار داشت که حماس چارچوب توافق پیشنهادی را رد کند؛ اما این تشکیلات چنین موضعی اتخاذ نکرد و به نوعی توپ را در زمین دولت اسرائیل انداخت. گویا حماس نه موافقت کاملی با طرح پیشنهادی کرده است و نه مخالفت کاملی و راهی میانه در پیش گرفته است که در چارچوب آن، کلیه شروط و خواسته‌های اصلی پیشگفته را در پاسخ خود گنجانده و برنامه زمانی مشخصی را نیز پیشنهاد کرده است.

در واقع حماس از این طریق تلاش کرده است که با ندادن پاسخ منفی از یک طرف، خود را از مظان اتهام تلاش برای ادامه جنگ برهاند و از دیگر سو، دستاویز و بهانه‌ای در اختیار نتانیاهو برای رهایی از فشار معترضان و خانواده‌های گروگان‌ها قرار ندهد. همچنین این روزنه را برای توقف جنگ و حل این بحران انسانی بی‌سابقه در نوار غزه نبندد و در کنار چنین پاسخی خواسته‌های خود را در مذاکرات پیگیری کند.

اکنون با پاسخ حماس توپ در زمین نتانیاهو است و برای او هم بسیار سخت و دشوار است که در سایه فشار داخلی برای انعقاد توافق تبادل اسرا به شکل صریح مخالفت خود را با پاسخ حماس اعلام کند و احتمالا فعلا بدون اتخاذ موضعی روشن مشغول بررسی آن شود.

از این رو، احتمالا فعلا مذاکرات و فرایند دیپلماسی زیر آتش جنگ برای رسیدن به راه حلی برای پایان این بحران ادامه پیدا کند. باید منتظر ماند و دید این روند به کجا ختم می‌شود؛ هر چند ممکن است احیانا مذاکرات تا مرز فروپاشی برود، اما بعید است که در نهایت این اتفاق بیفتد و به نظر می‌رسد که جنگ نه یک طرفه بلکه از طریق توافق به پایان خواهد رسید و این اتفاق هم متضمن دلالت‌های مهمی خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺داستان توسعه اندونزی!

صابر گل‌عنبری

رشد اقتصادی خیرکننده اندونزی در دو دهه اخیر از خلا نیامده است. این رشد مستمر، آن را به بزرگ‌ترین اقتصاد جنوب شرق آسیا تبدیل کرده و آن را در جایگاه هفدهم از نظر تولید ناخالص اسمی قرار داده یا از لحاظ شاخص ppp (برابری قدرت خرید) به هفتمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل کرده است. 

ادامه ……

@Sgolanbari
🔺یک کشوری یا دو کشوری؟!

این روزها با طولانی‌تر شدن جنگ غزه حرف و حدیث از راهکار دو کشوری نیز برای حل و فصل این ابربحران خاورمیانه بالا گرفته است و متحدان غربی اسرائیل و در راس آن‌ها آمریکا بیش از دیگران آن را مطرح می‌کنند و اخیرا نیز کاخ سفید از به رسمیت شناختن احتمالی کشور فلسطین سخن گفته است.

ریشه این راهکار به همان قطعنامه 181 تقسیم فلسطین در سال 1947 باز می‌گردد اما گویا تحت این عنوان برای نخستین بار به وسیله نوام چامسکی پس از شکست سخت کشورهای عربی در جنگ 66 روزه 1967 مطرح شد.

با انعقاد پیمان اوسلو در سال 1993 دوباره این ایده احیا شد و متعاقب "انتفاضه الاقصی" و سپس تشکیل کمیته چهارجانبه بین‌المللی (آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل) در 2002 و ارائه "نقشه راه" مبتنی بر طرح جرج بوش رفته رفته قوت گرفت و کنفرانس‌های صلح متعددی نیز پس از آن برگزار شد، اما راه به جایی نبرد و به موازات آن شهرک‌سازی در کرانه باختری و قدس شدت گرفت و با محاق رفتن جریان چپ، جامعه اسرائیلی نیز روز به روز راستگراتر شد؛ تا جایی که دیگر مذاکرات صلح میان دو طرف از مارس 2014 به کلی از طرف دولت نتانیاهو متوقف شد.

این که چه شد وضع به اینجا رسید، داستان مفصلی است که شرح آن در این مقال نمی‌گنجد.
قبل از حمله هفتم اکتبر حماس، آمریکا در چارچوب انتقال ثقل سیاست خارجی خود از خاورمیانه به مواجهه با چین و روسیه به دنبال کاهش تنش‌ها در منطقه و آرام‌سازی اوضاع البته با محوریت ادغام اسرائیل در نظم منطقه‌ای بود. در این راستا هم تا حدودی از فشار حداکثری ترامپ علیه ایران فاصله گرفت و به تفاهمات پشت پرده روی آورد. همچنین به آشتی ایران و عربستان نیز چراغ سبز نشان داد و عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان و آتش بس در یمن را در دستور کار جدی قرار داد؛ اما ناگهان ابربحران جهان دوباره سربرآورد و محاسبات و اولویت دیگری در برابر سیاست آمریکا قرار داد و این کشور در کنار حمایت قاطع از اسرائیل در این جنگ دوباره راه حل تشکیل دو کشور را مطرح و بر سر زبان‌ها انداخت.

اما پرسش اینجاست که آیا اساسا چنین راهکاری شانسی برای عملیاتی شدن دارد یا خیر؟ ناگفته نماند که عنوان راه حل "دو کشوری" یا "دو دولتی" در حالی که یکی 75 سال قبل تشکیل شده و دیگری هنوز تشکیل نشده در نوع خود قابل تامل و جالب است. درست است که منظور وجود دو کشور در کنار یکدیگر است، اما وقتی یکی وجود دارد و دیگری نه، جا داشت که عنوان راه حل، تشکیل کشور فلسطین می‌بود که بار معنایی آن ذهنیت جهانی را بیشتر معطوف به ریشه بحران می‌کرد. به هر حال فارغ از آن، واقعیت این است که در شرایط فعلی و در کوتاه مدت و میان مدت شانس خاصی برای تشکیل کشور فلسطین وجود ندارد؛ به دلایل متعدد و در راس آن‌ها سه دلیل عمده:
نخست این که مطابق قطعنامه‌های سازمان ملل، جغرافیای اصلی این کشور کرانه باختری (حدود 6 هزار کیلومتر مربع) است که در سایه رشد گسترده شهرک‌سازی و حضور نیم میلیون یهودی در این منطقه و اشغال آن، عملا جغرافیایی برای تشکیل چنین کشوری باقی نمانده است.

دوم این که در طرف اسرائیلی هم اجماع بی‌سابقه‌ای در جامعه و نیروهای سیاسی حاکم و اپوزیسیون علیه تشکیل این کشور وجود دارد که برونداد آن را می‌توان حمایت گسترده اخیر 99 نماینده از 120 نماینده کنست از طرح نتانیاهو در مخالفت قاطع با به رسمیت شناختن کشور فلسطین مشاهده کرد. مخالفان این طرح هم عموما نمایندگان عرب کنست و چند نماینده چپگرای یهودی بودند. این رای‌گیری نشانگر این است که ایدئولوژی راست تندرو تا جایی در اسرائیل رسوخ یافته است که صرف شناسایی اعلامی کشور فلسطین را بر نمی‌تابد، چه برسد به تشکیل آن. در این خصوص نیز بنی گانتز و لاپید و نتانیاهو هم نظر هستند.

اما دلیل سوم این که سیاست بین‌الملل با مرکزیت آمریکا نیز با وجود مواضع اعلامی به دلایل مختلف فاقد اراده کافی برای وارد آوردن فشار بر اسرائیل برای پذیرش این امر است و از این رو، طرح شناسایی اعلامی کشور فلسطین قبل از تشکیل آن از جانب آمریکا هر چند فی نفسه می‌تواند فشار اعلامی جزئی بر تل آویو وارد کند، اما منجر به تشکیل کشور فلسطین نخواهد شد و به نظر می‌رسد که دولت بایدن دو هدف دیگر را در پس این طرح دنبال می‌کند؛ نخست فراهم کردن محملی برای اقناع عربستان به عادی سازی روابط با اسرائیل همزمان با پایان جنگ غزه و یا پس از آن و دوم نیز کنترل تاثیرات منفی حمایت همه جانبه واشنگتن از تل آویو در این جنگ بر وجهه جهانی آمریکا و موقعیت داخلی بایدن و دموکرات‌ها در این شرایط انتخاباتی.

البته راه حل "یک کشور برای دو ملت" نیز که در گذشته قذافی تحت عنوان "اسراطین" مطرح می‌کرد و امروز طرفدارانی دارد، قابلیت اجرا ندارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️جانی که آتش گرفت!

آرون بوشنل خلبان 25 ساله نیروی هوایی آمریکا امروز با حضور در مقابل سفارت اسرائیل در واشنگتن و به آتش کشیدن خود اعتراضش را به نسل‌کشی مردم غزه نشان داد؛ فاجعه‌ای که با فوت کودکان و نوزادان بر اثر گرسنگی وحشتناک‌تر شده است.

بوشنل در حالی که شعار "آزادی فلسطین" سر می‌داد از نفس افتاد و ساعاتی بعد جان باخت.

رفتار این نظامی از یک دوگانگی در آمریکا خبر می‌دهد که یک طرف آن دولت آمریکا با حمایت همه جانبه از اسرائیل سه قطعنامه شورای امنیت برای برقراری آتش بس را وتو می‌کند؛ اما در آن سو یک نظامی آن در حمایت از غزه اینگونه اعتراض و جان خود را قربانی می‌نماید و البته به نوشته "نیویورک تایمز" روزی نیست که تظاهرات ضد جنگ در امریکا برگزار نشود.

در حالی که اعتراضات همچنان در غرب ادامه دارد، در کشورهای عربی و اسلامی خبر خاصی نیست و در سطح رسمی نیز که اجلاس سران اسلامی در ریاض با وجود این همه حرف و حدیث از نتایج َ"مهم" آن، کان لم یکن بود.

واقعیت این است که خفقان و شکاف عمیق دولت ملت افکار عمومی عربی و اسلامی را فاقد پویایی لازم در این بحران‌ها کرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تعارفات ایران و مصر!

دیدارها میان مقامات ایران و مصری ادامه دارد و اخیرا هم وزرای خارجه دو کشور ضمن دیداری دیگر در ژنو کلی تعارفات دیپلماتیک رد و بدل کردند و از اهمیت روابط دو جانبه گفتند. قبلا هم روسای دو کشور در حاشیه نشست سران عربی و اسلامی در ریاض در نوامبر گذشته دیدار و گفتگو کردند.

اما با وجود همه این دیدارها و میانجیگری عمان هنوز قفل روابط باز نشده است؛ این در حالی است که روابط با عربستان بدون این که مسبوق به چنین دیدارهایی باشد با میانجیگری چین شکلا احیا شده و بعد از توافق، دیدارها در سطوح عالی شروع شد. اما در رابطه با مصر و ایران قضیه معکوس است؛ دیدارها در سطوح عالی شروع شده و ادامه دارد اما روابط احیا نشده است.
اما چرا؟ واقعیت این است که سوای مخالفت و شروط بخشی از ارکان قدرت مصر برای احیای روابط با ایران از جمله دستگاه اطلاعاتی این کشور، اما علت اصلی مخالفت تل آویو و به تبع آن هم واشنگتن به دلیل موقعیت مصر در همسایگی اسرائیل و غزه است.

بر کسی پوشیده نیست که محاصره غزه تنها از جانب اسرائیل نیست، بلکه مصر هم با بستن گذرگاه رفح در آن نقش دارد؛ اما دولت مصر چه خواسته به علت حکمرانی حماس در این منطقه چه ناخواسته به علت فشارهای اسرائیل حاضر نیست حتی در این شرایط انسانی بغرنج غزه در این جنگ گذرگاه را باز کند و اتفاق قابل تاملی هم که در این جنگ افتاد این بود که مصر بر خلاف گذشته هیچ چیزی را بدون نظارت و بازرسی اسرائیل (از طریق گذرگاه العوجه‌ و سپس بازگشت به گذرگاه رفح پس از طی ۲۰۰ کیلومتر مسافت رفت و برگشت) وارد غزه نمی‌کند.

حال که دولت مصر تا این اندازه به هر دلیل و انگیزه‌ای با اسرائیل هماهنگ است و این همه اعتراض در سطح منطقه و جهان را به جان می‌خرد بدون این که گذرگاه رفح را باز کند، چطور حاضر است که از مخالفت و مانع اسرائیل با احیای روابط با تهران عبور کند؟
البته موانع بعدی هم به نظر نگارنده مخالفت امارات و به احتمال زیاد عربستان است که اگر کمک‌های اقتصادی آنها نبود که بحران اقتصادی کنونی مصر دشوارتر از امروز بود.

اما در این میان مصر و ترکیه که طی یک دهه گذشته علیه همدیگر خط و نشان می‌کشیدند و روابط بسیار پرتنشی داشتند، به این آسانی با هم آشتی کردند و اردوغان که یک زمانی منتقد سرسخت سیسی بود، به قاهره رفت و رئیس جمهور مصر هم تا پای پله‌های هواپیما رفت و از او استقبال کرد.
چرا؟ در کنار این که مانع اسرائیلی وجود نداشت، اما دلیل مهم اقتصادی است. مصر و ترکیه در یک دهه گذشته با وجود روابط پرتنش سیاسی اما مناسبات اقتصادی خود را حفظ کرده و احیانا توسعه هم دادند؛ اما نقش این متغیر در روابط ایران و مصر صفر است.

در واقع اقتصاد قاهره و آنکارا را با هم آشتی داد؛ به این دلیل که منافعی اقتصادی وجود داشت و دو طرف بر آن شدند که آن را توسعه دهند، اما چون روابط خارجی ایران اساسا پیوست اقتصادی خاصی نداشته و ندارد و اقتصادمحور نیست، اساسا منافعی هم شکل نگرفته است که دیگران را ترغیب به توسعه آن یا احیا و تقویت مناسبات سیاسی کند.

در کنار آن نیز شکل گیری منافع اقتصادی جدی هم در شرایط تحریم و تنش‌های امنیتی منطقه‌ای برای طرف‌های دیگر از لحاظ سیاسی پردردسر و پرهزینه است و از این رو، عطای آن را به لقایش می‌بخشند.

ناگفته هم نماند که روابط هم احیا شود اینگونه نیست که اتفاق خارق العاده‌ای بیفتد و به دلایل مختلف به احتمال زیاد عمق روابط در همین سطحی خواهد بود که الان هست، اما جدا از عامل اسرائیلی و دیگر عوامل منطقه‌ای، نگرانی مصر این است که در صورت احیای رسمی روابط الزاماتی ایجاد می‌شود که دیگر محملی برای قید و بند و محدودیت‌های کنونی برای دسترسی ایران به داخل مصر و نزدیک شدن به غزه و….. باقی نمی‌ماند .
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari