🔺حزبالله ناشناخته شد!
پر واضح است که اسرائیل با ترور رهبر و فرماندهان ارشد حزبالله چه ضربهای به آن وارد و چه دستاوردی هم کسب کرد. اما در عین حال، همین مساله اسرائیل را با معضلی مواجه کرده است که در تحلیلها دیده نمیشود.
اسرائیل قبلا با رهبران شناخته شده به ویژه خود دبیر کل حزبالله روبرو بود و با سخنرانیهای ایشان در بحبوحه جنگها و تنشها تلاش میکرد که به درکی تقریبی نسبت به سیاست و برنامه بعدی حزبالله برسد.
در کنار آن هم رخنهای که مسبب این ترورها و انفجارها شد -چه انسانی و چه سایبری- محمل و مدخل خوبی برای شناخت گامهای حزبالله و اندرون آن بود.
اما امروز با ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد آن و همچنین بسته شدن روزنه رخنه(چنان که کاهش قابل توجه ترورها تا حد زیاد گویای آن است) اسرائیل با حزباللهی روبرو است که آن را مثل قبل نمیشناسد!
علت هم این است که فرماندهان و رهبران جایگزین را نمیشناسد و نمیداند به چه میاندیشند و گامهای بعدی آنها چیست.
این گونه هم پیداست که پس از رهبران غالبا میانسال این گروه، افراد جدید عموما جوان هستند و چه بسا مصممتر بوده و چندان خود را در گیر و دار ملاحظات نبینند.
ناگفته هم نماند که احتمالا هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی از بمباران چند وقت پیش جان سالم به در برده است. مسکوت ماندن این قضیه در اظهارنظرها و رسانههای اسرائیلی تا این لحظه چه بسا اماره مهمی باشد. معمولا اگر احتمال موفقیت ترور بالا بود، رسانههای اسرائیلی در این سه هفته به نقل از منابع خود مینوشتند. سکوت معنادار اسرائیل در این باره دو دلیل میتواند داشته باشد، نخست این که واقعا هنوز اطلاع دقیقی درباره سرنوشت صفیالدین ندارد که موفقیت ترور یا عدم آن را تایید کند. این عدم اطلاع هم میتواند نشانهای دیگر از بسته شدن منفذ «نفوذ بزرگ» باشد.
دلیل دوم نیز میتواند این باشد که اسرائیل میداند که رئیس شورای اجرایی حزبالله هنوز زنده است و نمیخواهد شکست عملیات ترور را اعلام کند.
عدم اعلان جانشین رهبر سابق نیز میتواند با این مساله در پیوند باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
پر واضح است که اسرائیل با ترور رهبر و فرماندهان ارشد حزبالله چه ضربهای به آن وارد و چه دستاوردی هم کسب کرد. اما در عین حال، همین مساله اسرائیل را با معضلی مواجه کرده است که در تحلیلها دیده نمیشود.
اسرائیل قبلا با رهبران شناخته شده به ویژه خود دبیر کل حزبالله روبرو بود و با سخنرانیهای ایشان در بحبوحه جنگها و تنشها تلاش میکرد که به درکی تقریبی نسبت به سیاست و برنامه بعدی حزبالله برسد.
در کنار آن هم رخنهای که مسبب این ترورها و انفجارها شد -چه انسانی و چه سایبری- محمل و مدخل خوبی برای شناخت گامهای حزبالله و اندرون آن بود.
اما امروز با ترور سیدحسن نصرالله و فرماندهان ارشد آن و همچنین بسته شدن روزنه رخنه(چنان که کاهش قابل توجه ترورها تا حد زیاد گویای آن است) اسرائیل با حزباللهی روبرو است که آن را مثل قبل نمیشناسد!
علت هم این است که فرماندهان و رهبران جایگزین را نمیشناسد و نمیداند به چه میاندیشند و گامهای بعدی آنها چیست.
این گونه هم پیداست که پس از رهبران غالبا میانسال این گروه، افراد جدید عموما جوان هستند و چه بسا مصممتر بوده و چندان خود را در گیر و دار ملاحظات نبینند.
ناگفته هم نماند که احتمالا هاشم صفیالدین رئیس شورای اجرایی از بمباران چند وقت پیش جان سالم به در برده است. مسکوت ماندن این قضیه در اظهارنظرها و رسانههای اسرائیلی تا این لحظه چه بسا اماره مهمی باشد. معمولا اگر احتمال موفقیت ترور بالا بود، رسانههای اسرائیلی در این سه هفته به نقل از منابع خود مینوشتند. سکوت معنادار اسرائیل در این باره دو دلیل میتواند داشته باشد، نخست این که واقعا هنوز اطلاع دقیقی درباره سرنوشت صفیالدین ندارد که موفقیت ترور یا عدم آن را تایید کند. این عدم اطلاع هم میتواند نشانهای دیگر از بسته شدن منفذ «نفوذ بزرگ» باشد.
دلیل دوم نیز میتواند این باشد که اسرائیل میداند که رئیس شورای اجرایی حزبالله هنوز زنده است و نمیخواهد شکست عملیات ترور را اعلام کند.
عدم اعلان جانشین رهبر سابق نیز میتواند با این مساله در پیوند باشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺شوکی که تخلیه شد و جانشینی که مشخص میشود!
از غروب امروز منابع مجازی نزدیک به حزبالله با انتشار عکسهایی، خبر از کشته شدن سیدهاشم صفیالدین رئیس شورای مرکزی حزب دادند و ساعاتی بعد هم ارتش اسرائیل طی بیانیهای موفقیتآمیز بودن ترور را تایید کرد.
هنوز حزبالله بیانیهای نداده است، اما گفته میشود که عصر امروز جنازهها از مکان ترور خارج شده است.
بر خلاف اعلام رسمی سریع ارتش اسرائیل درباره تایید ترور سیدحسن نصرالله یک روز پس از آن، اما سه هفته طول کشید تا ترور صفیالدین تایید شود. تایید رسمی ترور دبیرکل سابق حزبالله معطوف به دریافت اطلاعات محرمانه (به احتمال زیاد از همان کانالهای نفوذی) بود، اما تایید ترور رئیس شورای مرکزی حزب بعد از سه هفته و پیشدستی برخی منابع لبنانی و نزدیک به حزبالله در اعلام آن ساعاتی قبل از بیانیه ارتش اسرائیل، آن را به خبری سوخته مبدل ساخت.
همین خود در کنار کاهش قابل توجه ترورها میتواند نشانهای مهم از بسته شدن کانالی نفوذی باشد که نقشی کلیدی در این ترورها با اطلاع دادن زمان دقیق نشستهای فوق سری داشت. البته مکانها به احتمال زیاد قبلا لو رفته بود و اسرائیل صرفا منتظر حضور رهبران حزبالله در آنجا برای نشستی بود که به محض کسب اطلاعات دقیق، سریعا اقدام به ترور کرد.
البته حزبالله عصر امروز پس از انتشار اخبار مربوطه در فضای مجازی میتوانست با یک اعلام رسمی پیشدستی کرده و فرصت این اطلاعرسانی را از اسرائیل بگیرد که این اتفاق نیفتاد.
هر چند شوک بزرگ ناشی از ترور جانشین احتمالی دبیرکل سابق حزبالله طی این سه هفته تخلیه شده و تاییدیه امشب شوک خاصی ایجاد نکرد؛ اما این اطلاعرسانی چهار روز پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو میتواند فضای روانی ناشی از این حمله در اسرائیل را تحت الشعاع قرار دهد.
اکنون بعد از صدور بیانیه رسمی حزبالله در این باره، به احتمال زیاد نام دبیرکل جدید آن در آینده نزدیک اعلام شود. در میان نامزدهای احتمالی نیز، گزینه مطرح شیخ نعیم قاسم است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
از غروب امروز منابع مجازی نزدیک به حزبالله با انتشار عکسهایی، خبر از کشته شدن سیدهاشم صفیالدین رئیس شورای مرکزی حزب دادند و ساعاتی بعد هم ارتش اسرائیل طی بیانیهای موفقیتآمیز بودن ترور را تایید کرد.
هنوز حزبالله بیانیهای نداده است، اما گفته میشود که عصر امروز جنازهها از مکان ترور خارج شده است.
بر خلاف اعلام رسمی سریع ارتش اسرائیل درباره تایید ترور سیدحسن نصرالله یک روز پس از آن، اما سه هفته طول کشید تا ترور صفیالدین تایید شود. تایید رسمی ترور دبیرکل سابق حزبالله معطوف به دریافت اطلاعات محرمانه (به احتمال زیاد از همان کانالهای نفوذی) بود، اما تایید ترور رئیس شورای مرکزی حزب بعد از سه هفته و پیشدستی برخی منابع لبنانی و نزدیک به حزبالله در اعلام آن ساعاتی قبل از بیانیه ارتش اسرائیل، آن را به خبری سوخته مبدل ساخت.
همین خود در کنار کاهش قابل توجه ترورها میتواند نشانهای مهم از بسته شدن کانالی نفوذی باشد که نقشی کلیدی در این ترورها با اطلاع دادن زمان دقیق نشستهای فوق سری داشت. البته مکانها به احتمال زیاد قبلا لو رفته بود و اسرائیل صرفا منتظر حضور رهبران حزبالله در آنجا برای نشستی بود که به محض کسب اطلاعات دقیق، سریعا اقدام به ترور کرد.
البته حزبالله عصر امروز پس از انتشار اخبار مربوطه در فضای مجازی میتوانست با یک اعلام رسمی پیشدستی کرده و فرصت این اطلاعرسانی را از اسرائیل بگیرد که این اتفاق نیفتاد.
هر چند شوک بزرگ ناشی از ترور جانشین احتمالی دبیرکل سابق حزبالله طی این سه هفته تخلیه شده و تاییدیه امشب شوک خاصی ایجاد نکرد؛ اما این اطلاعرسانی چهار روز پس از حمله پهپادی به منزل نتانیاهو میتواند فضای روانی ناشی از این حمله در اسرائیل را تحت الشعاع قرار دهد.
اکنون بعد از صدور بیانیه رسمی حزبالله در این باره، به احتمال زیاد نام دبیرکل جدید آن در آینده نزدیک اعلام شود. در میان نامزدهای احتمالی نیز، گزینه مطرح شیخ نعیم قاسم است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺شکست حصر غزه؟!
سخنان فوق برآیند شناختی مضر از دو کلان مساله اسرائیل و غزه در بحبوحه این جنگ است. مواجهه سطحی و شعاری با مسائل کلان سیاست خارجی آسیب جبران ناپذیری به کشور در ابعاد مختلف زده است.
مواجهه توهمی معضل دیگری است و نمونه جدید آن «توطئه» و «ساختگی» پنداشتن سریع حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود.
حداقل آشنایی با وضعیت کنونی غزه برای علم به عدم امکان عزیمت چراخ خاموش هر شناوری کافی است و لو هم به ساحل غزه برسد، در آنجا سریع به کنترل ارتش اسرائیل در میآید.
اسراییل کشتی مرمره ترکیه را هم که 2010 با چراغ روشن رفت، کنترل کرد و 9 فعال را هم کشت.
در یک سال اخیر، پیشنهادهای مختلفی از جانب کنشگران خارجی برای ارسال غذا و دارو به غزه مطرح شده؛ از ارسال چند کشتی از جانب دول اسلامی با حضور برخی مقامات تا اعزام کشتی کمکرسانی حامل فعالان صلح بینالمللی. اما نه اراده جمعی اسلامی برای اعزام این کشتیها شکل گرفت و نه کشوری آمادگی حرکت کشتی از یکی از بنادرش را داشت و ترکیه هم این بار نپذیرفت. کسی هم مخاطره نکرد و نرفت!
حال اگر عزمی برای چنین مخاطرهای هست، بسم الله!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
سخنان فوق برآیند شناختی مضر از دو کلان مساله اسرائیل و غزه در بحبوحه این جنگ است. مواجهه سطحی و شعاری با مسائل کلان سیاست خارجی آسیب جبران ناپذیری به کشور در ابعاد مختلف زده است.
مواجهه توهمی معضل دیگری است و نمونه جدید آن «توطئه» و «ساختگی» پنداشتن سریع حمله پهپادی به منزل نتانیاهو بود.
حداقل آشنایی با وضعیت کنونی غزه برای علم به عدم امکان عزیمت چراخ خاموش هر شناوری کافی است و لو هم به ساحل غزه برسد، در آنجا سریع به کنترل ارتش اسرائیل در میآید.
اسراییل کشتی مرمره ترکیه را هم که 2010 با چراغ روشن رفت، کنترل کرد و 9 فعال را هم کشت.
در یک سال اخیر، پیشنهادهای مختلفی از جانب کنشگران خارجی برای ارسال غذا و دارو به غزه مطرح شده؛ از ارسال چند کشتی از جانب دول اسلامی با حضور برخی مقامات تا اعزام کشتی کمکرسانی حامل فعالان صلح بینالمللی. اما نه اراده جمعی اسلامی برای اعزام این کشتیها شکل گرفت و نه کشوری آمادگی حرکت کشتی از یکی از بنادرش را داشت و ترکیه هم این بار نپذیرفت. کسی هم مخاطره نکرد و نرفت!
حال اگر عزمی برای چنین مخاطرهای هست، بسم الله!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺چِک آخر؟!
شواهدی نشان میدهد که زمان ماجراجويى نظامی اسرائیل علیه ایران نزدیک شده است.
غیر از بازدید امروز یواو گالانت از پایگاه هوایی هاتزریم و تهدید ایران از آنجا، اما مهمترین قرینه میتواند سفر منطقهای وزیر خارجه آمریکا به ویژه به اسرائیل باشد که با ده سفر قبلی او به منطقه از زمان شروع جنگ غزه متفاوت است.
به نظر میرسد که بلینکن برای چک نهایی چگونگی و زمان حمله اسرائیل به آنجا رفته است. با وجود بالا رفتن احتمال وقوع آن قبل از انتخابات آمریکا اما هنوز مشخص نیست و احتمال انجام آن بعد از انتخابات 5 نوامبر هم وجود دارد.
قبلا هم بایدن گفته بود از شیوه و موعد حمله آگاه است. این بدان معناست که توافقی درباره زمان و اهداف صورت گرفته است.
اما اگر این اتفاق قبل از انتخابات آمریکا بیفتد، به احتمال زیاد ظرف چند روز آینده صورت میگیرد نه در چند روز مانده به آن و از این رو احتمالا واشنگتن در آستانه انتخابات میخواهد کاملا مطمئن شود که این اقدام از حد خاص و مورد توافق فراتر نرود تا ناخواسته درگیر وضعیتی جنگی در منطقه نشود.
شکی نیست که نتانیاهو چشم به راه پیروزی ترامپ در انتخابات است و روشن نیست که حتی به این توافق خود با آمریکا کاملا پایبند باشد. از این رو احتمالا دولت بایدن نگران آن و تاثیرش بر پیروزی کاملا هریس است و بعید نیست این نگرانی بلینکن را در کنار چِک نهایی به اسرائیل کشانده باشد.
اما همزمان با سفر وزیر خارجه آمریکا، واحد سانسور نظامی در اقدامی قابل تامل تصاویر حمله پهپادی به منزل نتانیاهو را منتشر کرد. انگار که نتانیاهو با این کار میخواست به مهمان آمریکایی خود بقبولاند که باید دز اقدام احتمالی را بالا برد.
در نهایت با توجه به حساسیت بالای شرایط و احتمال خروج اوضاع از کنترل چندان هم محتمل نیست که اسرائیل بخواهد آمریکا را دور بزند.
البته سفر بلینکن به اسرائیل و سپس عربستان و قطر بُعدی دیپلماتیک هم دارد و آن هم احتمالا مربوط به وجود ابتکاری برای مابعد اقدام علیه ایران است. معمولا سیاست آمریکا در چنین مواقع حساسی هم یک پیوست دیپلماتیک برای مدیریت اوضاع و جلوگیری از خروج آن از کنترل دارد.
شرایط انتخاباتی در آمریکا و امید طرف اسرائیلی به بازگشت ترامپ چه بسا تاثیری منفی بر موفقیت هر گونه ابتکاری داشه باشد.
بعید نیست که این پیوست دیپلماتیک آمریکا در آستانه یک تنش نظامی خطرناک در منطقه ابتکاری برای آتشبس و توافق پس از اقدام اسرائیل باشد.
دو جنگ غزه و لبنان در بنبست است و هر گونه توافقی بدون حداقل تحقق اهداف اعلامی علیرغم همه این ترورها و ویرانگریها تصویری شکستگونه برای اسرائیل ایجاد میکند، اما اقدامی علیه ایران میتواند بر آن سایه افکند و در ظاهر امر اسرائیل را در موقعیت برتر بنشاند.
بعید نیست که آمریکا با پیغام و پسغام و وعده توافق خواستار خویشتنداری ایران شده باشد و شاید هم تماس تلفنی چند روز قبل سلطان عمان معطوف به ابتکاری برای چنین توافقی باشد.
دیدار پس فردای بلینکن با وزرای خارجه عرب در لندن نیز با محوریت آینده غزه ممکن است در پیوند با این تحرکات باشد.
در این میان اما اگر حمله احتمالی اسرائیل تا حدودی محدود باشد، بعید نیست که ایران از خیر پاسخ به آن بگذرد؛ چنان که وعدهای برای توافق در میان باشد. اما اگر این حمله گسترده و مهم باشد و جنبه حیثیتی پیدا کند، ایران در معذوریت واکنش قرار میگیرد و پاسخ میدهد.
در این صورت حملاتی رفت و برگشتی شکل میگیرد و سه سناریو پس از آن قابل تصور است؛ نخست توقف آن در نقطه توافقی فراگیر با شمولیت توقف دو جنگ غزه و لبنان، دوم توقف این حملات بدون هیچ توافقی و سوم نیز شعله ور شدن جنگی منطقهای.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
شواهدی نشان میدهد که زمان ماجراجويى نظامی اسرائیل علیه ایران نزدیک شده است.
غیر از بازدید امروز یواو گالانت از پایگاه هوایی هاتزریم و تهدید ایران از آنجا، اما مهمترین قرینه میتواند سفر منطقهای وزیر خارجه آمریکا به ویژه به اسرائیل باشد که با ده سفر قبلی او به منطقه از زمان شروع جنگ غزه متفاوت است.
به نظر میرسد که بلینکن برای چک نهایی چگونگی و زمان حمله اسرائیل به آنجا رفته است. با وجود بالا رفتن احتمال وقوع آن قبل از انتخابات آمریکا اما هنوز مشخص نیست و احتمال انجام آن بعد از انتخابات 5 نوامبر هم وجود دارد.
قبلا هم بایدن گفته بود از شیوه و موعد حمله آگاه است. این بدان معناست که توافقی درباره زمان و اهداف صورت گرفته است.
اما اگر این اتفاق قبل از انتخابات آمریکا بیفتد، به احتمال زیاد ظرف چند روز آینده صورت میگیرد نه در چند روز مانده به آن و از این رو احتمالا واشنگتن در آستانه انتخابات میخواهد کاملا مطمئن شود که این اقدام از حد خاص و مورد توافق فراتر نرود تا ناخواسته درگیر وضعیتی جنگی در منطقه نشود.
شکی نیست که نتانیاهو چشم به راه پیروزی ترامپ در انتخابات است و روشن نیست که حتی به این توافق خود با آمریکا کاملا پایبند باشد. از این رو احتمالا دولت بایدن نگران آن و تاثیرش بر پیروزی کاملا هریس است و بعید نیست این نگرانی بلینکن را در کنار چِک نهایی به اسرائیل کشانده باشد.
اما همزمان با سفر وزیر خارجه آمریکا، واحد سانسور نظامی در اقدامی قابل تامل تصاویر حمله پهپادی به منزل نتانیاهو را منتشر کرد. انگار که نتانیاهو با این کار میخواست به مهمان آمریکایی خود بقبولاند که باید دز اقدام احتمالی را بالا برد.
در نهایت با توجه به حساسیت بالای شرایط و احتمال خروج اوضاع از کنترل چندان هم محتمل نیست که اسرائیل بخواهد آمریکا را دور بزند.
البته سفر بلینکن به اسرائیل و سپس عربستان و قطر بُعدی دیپلماتیک هم دارد و آن هم احتمالا مربوط به وجود ابتکاری برای مابعد اقدام علیه ایران است. معمولا سیاست آمریکا در چنین مواقع حساسی هم یک پیوست دیپلماتیک برای مدیریت اوضاع و جلوگیری از خروج آن از کنترل دارد.
شرایط انتخاباتی در آمریکا و امید طرف اسرائیلی به بازگشت ترامپ چه بسا تاثیری منفی بر موفقیت هر گونه ابتکاری داشه باشد.
بعید نیست که این پیوست دیپلماتیک آمریکا در آستانه یک تنش نظامی خطرناک در منطقه ابتکاری برای آتشبس و توافق پس از اقدام اسرائیل باشد.
دو جنگ غزه و لبنان در بنبست است و هر گونه توافقی بدون حداقل تحقق اهداف اعلامی علیرغم همه این ترورها و ویرانگریها تصویری شکستگونه برای اسرائیل ایجاد میکند، اما اقدامی علیه ایران میتواند بر آن سایه افکند و در ظاهر امر اسرائیل را در موقعیت برتر بنشاند.
بعید نیست که آمریکا با پیغام و پسغام و وعده توافق خواستار خویشتنداری ایران شده باشد و شاید هم تماس تلفنی چند روز قبل سلطان عمان معطوف به ابتکاری برای چنین توافقی باشد.
دیدار پس فردای بلینکن با وزرای خارجه عرب در لندن نیز با محوریت آینده غزه ممکن است در پیوند با این تحرکات باشد.
در این میان اما اگر حمله احتمالی اسرائیل تا حدودی محدود باشد، بعید نیست که ایران از خیر پاسخ به آن بگذرد؛ چنان که وعدهای برای توافق در میان باشد. اما اگر این حمله گسترده و مهم باشد و جنبه حیثیتی پیدا کند، ایران در معذوریت واکنش قرار میگیرد و پاسخ میدهد.
در این صورت حملاتی رفت و برگشتی شکل میگیرد و سه سناریو پس از آن قابل تصور است؛ نخست توقف آن در نقطه توافقی فراگیر با شمولیت توقف دو جنگ غزه و لبنان، دوم توقف این حملات بدون هیچ توافقی و سوم نیز شعله ور شدن جنگی منطقهای.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺ماهیگیری از آب گلآلودِ جنگ!
در چند هفته اخیر در آن سوی جنگ غزه و لبنان حوادثی در منطقه رخ داده و میدهد که نوعی بهرهبرداری طرفهای دیگر از وضعیت آشوب زده منطقهای است که طی دو روز گذشته با عملیات مسلحانه در آنکارا و حملات گسترده ترکیه به شمال و شرق سوریه و شمال عراق به اوج خود رسید.
از سه هفته پیش، مخالفان سوری تحت حمایت ترکیه در ادلب تحرکاتی خزنده را برای کنترل برخی مناطقی همچون معرة النعمان و خان شيخون شروع کردند.
روسیه هم به دلایلی از جمله جلوگیری از بر هم خوردن نقشه جغرافیاییِ مورد توافق با آنکارا در مارس 2020 در خصوص مناطق تحت کنترل در شمال غرب سوریه اقدام به بمباران برخی مناطق کرد.
در این میان، سه شنبه گذشته دولت باغچلی شریک اولترا راست دولت ترکیه پیشنهادی غیرمنتظره مطرح نمود که چون بمب سر و صدا کرد و اگر جنگ غزه و لبنان نبود، در صدر اخبار منطقه و جهان مینشست.
باغچلی به اردوغان پیشنهاد آزادی عبدالله اوجالان، بنیانگذار پکک را داد تا بستری برای پایان دادن به چهار دهه نزاع فراهم شود.
در کنار آن هم، پس از سه سال ممنوع الملاقاتی، چهارشنبه گذشته عدهای از نزدیکان اوجالان توانستند با او ملاقات کنند.
عمر اوجالان، هم پس از ملاقات بیان داشت که عمویش پیام داده و گفته است که توانایی لازم برای حل این منازعه را دارد.
به احتمال زیاد، باغچلی قبل از طرح این پیشنهاد با اردوغان هماهنگ کرده است. اما سوال این است که چرا اکنون؟ آیا ترکیه در سایه جنگ ویرانگر غزه به این جمعبندی رسیده است که گروههای چریکی هر اندازه هم خشونت و قدرت تخریب علیهشان به کار گرفته شود، قابل حذف نیستند و بهتر است در فضای کنونی راهی برای مصالحه با حزب کارگران کردستان ترکیه گشوده شود؟
اما یک روز پس از پیشنهاد باغچلی و ملاقات با اوجالان، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حملهای مسلحانه با اهدافی سیاسی قرار گرفت و 5 نفر کشته و 22 نفر دیگر زخمی شدند. پکک هم امروز مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
اما چرا این حمله یک روز پس از سخنان باغچلی رخ داد؟ هدف چه بود؟ حمله چه پیوند غیر مستقیمی با تحرکات خزنده اخیر در سوریه دارد؟ برخی جریانهای مخالفِ هر نوع آشتی و مذاکره در ساختار قدرت ترکیه و در داخل پ.ک.ک چه نقشی در این خصوص داشتنه و دارند؟ یا برخی طرفهای منطقهای و بینالمللی که تداوم این مناقشه و ادامه بحران در کانونهای بحرانخیز منطقه را به مصلحت میدانند.
پس از این حمله مسلحانه، ارتش ترکیه در واکنشی نابرابر دهها حمله سنگین در شمال عراق و شمال و شرق سوریه انجام داد. بیشتر حملات در سوریه انجام شد و با این که ترکیه اعلام کرد که مواضع پ.ک.ک را هدف قرار داده است؛ اما در شمال و شرق سوریه زیرساختهای مدنی همچون برخی میادین نفتی و گازی و نیروگاه برق و غیره هدف قرار گرفتند و چند نفر هم کشته شدند. در واقع حمله به این زیرساختها هم نوعی الگوبرداری از اسرائیل برای پرهزینه کردن نزاع برای طرف مقابل و فشار شدید بر آن است.
ناگفته هم نماند که حکومت خودمختار کُرد در یک سال اخیر فربهتر شده و اخیرا در پی مشکلات و اختلافات پیش آمده با جامعه عربی در دیر الزور پس از برکناری احمد الخبیل با بازسازی شورای نظامی دیرالزور و گماشتن ایاد ترکی الخبیل به ریاست آن توانست تا حدود زیادی بحران را مهار کند.
اما اگر پیشنهاد هماهنگ شده باغچلی معطوف به این برآورد باشد که راه حل مناقشه نظامی چهار دههای با پ.ک.ک سیاسی است، پس لزوما تصمیمگیران ترکیه میدانند که تخریب زیرساختهای حکمرانی حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه نیز نمیتواند راهکاری مناسب برای حل منازعه و فشار بر پ.ک.ک و توقف حملاتش باشد.
اگر چنین باشد که پس از فروکش کردن این تنش احتمالا پیشنهاد باغچلی پیگیری شود.
سیاست ترکیه بسیار سیال و متغیر است و بعید نیست که در نهایت ترکیه مسیر مذاکره و «آشتی» با پ.ک.ک را در پیش گیرد؛ به ویژه که حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه هم به واقعیتی با عقبه بینالمللی تبدیل شده که حذف آن تقریبا ناممکن است و در صورت امکان نیز بسیار سخت، پرهزینه و زمانبر است.
از این رو، چه بسا تصمیمسازان ترکیه به این نتیجه رسیده باشند که راه کنترل این وضعیت و «بیخطر سازی» حکومت خودمختار همسایه رسیدن به توافق با حزب کارگران کردستان باشد تا از این رهگذر هم وضعیت در شمال و شرق سوریه را کنترل کرده وهم محمل و بستری برای کنار آمدن با آن (مانند وضعیت مشابه در اقلیم کردستان عراق) در آینده فراهم شود.
فعلا برای چنین خوشبینی زود است و تا رسیدن به این وضعیت نیز فاصله زیاد است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، مشابه آن در سیاست اعمالی ترکیه نیز بعید نیست. اما موانع و چالشها بیشمار است؛ از جریانهای متنفذ ناراضی در دو طرف تا بازیگران خارجی
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
در چند هفته اخیر در آن سوی جنگ غزه و لبنان حوادثی در منطقه رخ داده و میدهد که نوعی بهرهبرداری طرفهای دیگر از وضعیت آشوب زده منطقهای است که طی دو روز گذشته با عملیات مسلحانه در آنکارا و حملات گسترده ترکیه به شمال و شرق سوریه و شمال عراق به اوج خود رسید.
از سه هفته پیش، مخالفان سوری تحت حمایت ترکیه در ادلب تحرکاتی خزنده را برای کنترل برخی مناطقی همچون معرة النعمان و خان شيخون شروع کردند.
روسیه هم به دلایلی از جمله جلوگیری از بر هم خوردن نقشه جغرافیاییِ مورد توافق با آنکارا در مارس 2020 در خصوص مناطق تحت کنترل در شمال غرب سوریه اقدام به بمباران برخی مناطق کرد.
در این میان، سه شنبه گذشته دولت باغچلی شریک اولترا راست دولت ترکیه پیشنهادی غیرمنتظره مطرح نمود که چون بمب سر و صدا کرد و اگر جنگ غزه و لبنان نبود، در صدر اخبار منطقه و جهان مینشست.
باغچلی به اردوغان پیشنهاد آزادی عبدالله اوجالان، بنیانگذار پکک را داد تا بستری برای پایان دادن به چهار دهه نزاع فراهم شود.
در کنار آن هم، پس از سه سال ممنوع الملاقاتی، چهارشنبه گذشته عدهای از نزدیکان اوجالان توانستند با او ملاقات کنند.
عمر اوجالان، هم پس از ملاقات بیان داشت که عمویش پیام داده و گفته است که توانایی لازم برای حل این منازعه را دارد.
به احتمال زیاد، باغچلی قبل از طرح این پیشنهاد با اردوغان هماهنگ کرده است. اما سوال این است که چرا اکنون؟ آیا ترکیه در سایه جنگ ویرانگر غزه به این جمعبندی رسیده است که گروههای چریکی هر اندازه هم خشونت و قدرت تخریب علیهشان به کار گرفته شود، قابل حذف نیستند و بهتر است در فضای کنونی راهی برای مصالحه با حزب کارگران کردستان ترکیه گشوده شود؟
اما یک روز پس از پیشنهاد باغچلی و ملاقات با اوجالان، ناگهان مقر سازمان هوافضای ترکیه «توساش» در آنکارا هدف حملهای مسلحانه با اهدافی سیاسی قرار گرفت و 5 نفر کشته و 22 نفر دیگر زخمی شدند. پکک هم امروز مسئولیت آن را بر عهده گرفت.
اما چرا این حمله یک روز پس از سخنان باغچلی رخ داد؟ هدف چه بود؟ حمله چه پیوند غیر مستقیمی با تحرکات خزنده اخیر در سوریه دارد؟ برخی جریانهای مخالفِ هر نوع آشتی و مذاکره در ساختار قدرت ترکیه و در داخل پ.ک.ک چه نقشی در این خصوص داشتنه و دارند؟ یا برخی طرفهای منطقهای و بینالمللی که تداوم این مناقشه و ادامه بحران در کانونهای بحرانخیز منطقه را به مصلحت میدانند.
پس از این حمله مسلحانه، ارتش ترکیه در واکنشی نابرابر دهها حمله سنگین در شمال عراق و شمال و شرق سوریه انجام داد. بیشتر حملات در سوریه انجام شد و با این که ترکیه اعلام کرد که مواضع پ.ک.ک را هدف قرار داده است؛ اما در شمال و شرق سوریه زیرساختهای مدنی همچون برخی میادین نفتی و گازی و نیروگاه برق و غیره هدف قرار گرفتند و چند نفر هم کشته شدند. در واقع حمله به این زیرساختها هم نوعی الگوبرداری از اسرائیل برای پرهزینه کردن نزاع برای طرف مقابل و فشار شدید بر آن است.
ناگفته هم نماند که حکومت خودمختار کُرد در یک سال اخیر فربهتر شده و اخیرا در پی مشکلات و اختلافات پیش آمده با جامعه عربی در دیر الزور پس از برکناری احمد الخبیل با بازسازی شورای نظامی دیرالزور و گماشتن ایاد ترکی الخبیل به ریاست آن توانست تا حدود زیادی بحران را مهار کند.
اما اگر پیشنهاد هماهنگ شده باغچلی معطوف به این برآورد باشد که راه حل مناقشه نظامی چهار دههای با پ.ک.ک سیاسی است، پس لزوما تصمیمگیران ترکیه میدانند که تخریب زیرساختهای حکمرانی حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه نیز نمیتواند راهکاری مناسب برای حل منازعه و فشار بر پ.ک.ک و توقف حملاتش باشد.
اگر چنین باشد که پس از فروکش کردن این تنش احتمالا پیشنهاد باغچلی پیگیری شود.
سیاست ترکیه بسیار سیال و متغیر است و بعید نیست که در نهایت ترکیه مسیر مذاکره و «آشتی» با پ.ک.ک را در پیش گیرد؛ به ویژه که حکومت خودمختار در شمال و شرق سوریه هم به واقعیتی با عقبه بینالمللی تبدیل شده که حذف آن تقریبا ناممکن است و در صورت امکان نیز بسیار سخت، پرهزینه و زمانبر است.
از این رو، چه بسا تصمیمسازان ترکیه به این نتیجه رسیده باشند که راه کنترل این وضعیت و «بیخطر سازی» حکومت خودمختار همسایه رسیدن به توافق با حزب کارگران کردستان باشد تا از این رهگذر هم وضعیت در شمال و شرق سوریه را کنترل کرده وهم محمل و بستری برای کنار آمدن با آن (مانند وضعیت مشابه در اقلیم کردستان عراق) در آینده فراهم شود.
فعلا برای چنین خوشبینی زود است و تا رسیدن به این وضعیت نیز فاصله زیاد است؛ اما با این چرخشی که باغچلی دستکم در بعد اعلامی داشت، مشابه آن در سیاست اعمالی ترکیه نیز بعید نیست. اما موانع و چالشها بیشمار است؛ از جریانهای متنفذ ناراضی در دو طرف تا بازیگران خارجی
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺دیپلماسی برای حمله و انتخابات یا توافق؟!
در میانه ظهور نشانههای نزدیک شدن ماجراجویی اسرائیل علیه ایران، در تحولی ناهمگون و سوالبرانگیز ظرف دو روز اخیر، هم نوعی دیپلماسی «هدفمند» بالا گرفته و هم جنگ در غزه و لبنان شدت یافته است. اما به نظر نگارنده هر دو در یک راستا و چنان که دو روز پیش نیز گفته شد، با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه پیوند دارد.
پس از سفر بلینکن به اسرائیل و عربستان، در ایستگاه قطری آن ناگهان اعلام شد که مذاکرات آتش بس غزه از سرگرفته خواهد شد و روسای موساد، سیا و سازمان اطلاعات مصر یکشنبه آینده به قطر سفر کرده و با نخست وزیر آن دیدار خواهند کرد. دیشب هم هیاتی از حماس به دعوت رئیس جدید سازمان اطلاعات عازم قاهره شد.
در عین حال نیز، نشستی در پاریس درباره لبنان و مذاکراتی دیگر در لندن درباره آینده با حضور وزیر خارجه آمریکا و برخی همتایان عرب خود برگزار شده و میشود.
اما به موازات این دیپلماسی، جنگ در دو جبهه غزه و لبنان نیز به طرز بیسابقهای بالا گرفته است.
در شمال باریکه غزه طرح «ژنرالهای» اسرائیل وارد فاجعهبارترین مرحله خود شده است. قطعی آب و غذا از مردم این منطقه، حمله به مراکز آوارگان، انهدام مراکز درمانی، پخش شدن جنازهها در کوچه و خیابان صحنههای آخرالزمانی آنلاین از «جنگ رستاخیز» نتانیاهو و متحدانش است.
اما ساکنان شمال نوار غزه تا این لحظه همچنان از کوچ اجباری به جنوب آن استنکاف میکنند و دهها هزار آواره بیسرپناه در این منطقه در بحران نبود غذا و دارو و مکان امنی سرگردان هستند.
در همین حال نیز درگیری تن به تن میان نیروهای حماس و بقیه گروهها در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا با هدف تصرف کامل آن پس از حدود یک ماه محاصره همهجانبه نظامی و انسانی شدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد.
در جنوب لبنان هم، درگیریها میان نیروهای حزبالله و ارتش اسرائیل پس از سه هفته وارد فاز جدیدی شده و طی این دو روز تلفات سنگینی به ارتش وارد شده است و طبق اعلام واحد سانسور نظامی آن ظرف 24 ساعت گذشته 12 نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شدهاند.
در حدود یک ماه حمله زمینی، ارتش اسرائیل در چند نقطه مرزی در فاصله 2 الی 3 کیلومتر پیشروی داشته است. احتمالا هم در روزها و هفتههای آینده این پیشروی بیشتر هم شود؛ اما به موازات آن نیز تلفات هم بیشتر خواهد شد.
در نهایت، به نظر نگارنده تداوم این پیشروی تا تحقق سیطره نظامی بر جنوب لیتانی در عمق 20 کیلومتر تقریبا امکانپذیر نیست.
هم اکنون طبق برآورد جدیدی میتوان گفت که حمله زمینی اسرائیل سریعتر از 2006 به فاز بنبست نزدیک شده است و احتمالا بالا گرفتن زمزمههای پایان سریع این حمله در اسرائیل نیز معطوف به آن است. اخیرا هم وزیر دفاع هم رئیس ستاد ارتش اسرائیل از احتمال پایان حمله زمینی و اکتفا به حملات هوایی گفتهاند.
اکنون پرسش این است که در میانه بالا گرفتن بیسابقه دود و آتش جنگ در غزه و لبنان، افزایش قابل توجه تحرکات دیپلماتیک به چه معناست؟
در یادداشت دو روز پیش با عنوان « چِک آخر؟!» نیز به پیوست دیپلماتیک سفر بلینکن اشاره شد.
اما این پیوست دیپلماتیک آمریکا در این شرایط با چه انگیزه و اهدافی است. این دیپلماسی را میتوان نشانهای دیگر از نزدیک شدن اقدام اسرائیل علیه ایران پنداشت. تجربه نشان داده است که معمولا آمریکا در آستانه یک تحول و اتفاق مهم تحرکات دیپلماتیک «هدفمند»ی را با هدف کنترل و مهار تبعات آن آغاز میکند. اما این که با همین هدف به توافقی در آینده ختم خواهد شد یا نه، باید منتظر ماند.
در میانه این نوع دیپلماسی در مورد غزه و لبنان، تهدیدهای دیروز آمریکا هم از زبان بلینکن و سالیوان علیه ایران نیز قابل تامل بود.
اما انگیزه دیگر این دیپلماسی احتمالا با انتخابات آمریکا در ارتباط باشد و گویا دولت بایدن در کنار عامل پیشگفته، متمایل به آتشبسی چند روزه در جبهه غزه در ایام مانده به انتخابات است.
در این راستا هم از چند روز قبل زمزمههای طرحی مصری برای آتشبس یکی دو هفتهای در مقابل آزادی چند گروگان مطرح بوده و ظاهرا هیات حماس هم دیروز با این هدف به مصر دعوت شده است؛ اما به گفته منابعی، حماس گفته است که قبل از هر مذاکرهای باید کشتار در شمال نوار غزه فورا متوقف شود.
در واقع بمباران گسترده ساعات گذشته در جنوب نوار غزه در کنار تشدید کشتارها در شمال آن با هدف فشار بر حماس برای پذیرش این آتشبس چند روزه است که نوعی بده بستان در آن میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
با شرحی که رفت، میتوان گفت که احتمال اقدام اسرائیل ظرف چند روز آینده تا پایان اکتبر بالاست، اما اگر در این فاصله صورت نگیرد، پس از انتخابات آمریکا هم بیشتر تابع متغیرهای جدیدی از جمله نتایج این انتخابات خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
در میانه ظهور نشانههای نزدیک شدن ماجراجویی اسرائیل علیه ایران، در تحولی ناهمگون و سوالبرانگیز ظرف دو روز اخیر، هم نوعی دیپلماسی «هدفمند» بالا گرفته و هم جنگ در غزه و لبنان شدت یافته است. اما به نظر نگارنده هر دو در یک راستا و چنان که دو روز پیش نیز گفته شد، با سفر وزیر خارجه آمریکا به منطقه پیوند دارد.
پس از سفر بلینکن به اسرائیل و عربستان، در ایستگاه قطری آن ناگهان اعلام شد که مذاکرات آتش بس غزه از سرگرفته خواهد شد و روسای موساد، سیا و سازمان اطلاعات مصر یکشنبه آینده به قطر سفر کرده و با نخست وزیر آن دیدار خواهند کرد. دیشب هم هیاتی از حماس به دعوت رئیس جدید سازمان اطلاعات عازم قاهره شد.
در عین حال نیز، نشستی در پاریس درباره لبنان و مذاکراتی دیگر در لندن درباره آینده با حضور وزیر خارجه آمریکا و برخی همتایان عرب خود برگزار شده و میشود.
اما به موازات این دیپلماسی، جنگ در دو جبهه غزه و لبنان نیز به طرز بیسابقهای بالا گرفته است.
در شمال باریکه غزه طرح «ژنرالهای» اسرائیل وارد فاجعهبارترین مرحله خود شده است. قطعی آب و غذا از مردم این منطقه، حمله به مراکز آوارگان، انهدام مراکز درمانی، پخش شدن جنازهها در کوچه و خیابان صحنههای آخرالزمانی آنلاین از «جنگ رستاخیز» نتانیاهو و متحدانش است.
اما ساکنان شمال نوار غزه تا این لحظه همچنان از کوچ اجباری به جنوب آن استنکاف میکنند و دهها هزار آواره بیسرپناه در این منطقه در بحران نبود غذا و دارو و مکان امنی سرگردان هستند.
در همین حال نیز درگیری تن به تن میان نیروهای حماس و بقیه گروهها در شمال نوار غزه به ویژه اردوگاه جبالیا با هدف تصرف کامل آن پس از حدود یک ماه محاصره همهجانبه نظامی و انسانی شدیدتر شده است و همچنان ادامه دارد.
در جنوب لبنان هم، درگیریها میان نیروهای حزبالله و ارتش اسرائیل پس از سه هفته وارد فاز جدیدی شده و طی این دو روز تلفات سنگینی به ارتش وارد شده است و طبق اعلام واحد سانسور نظامی آن ظرف 24 ساعت گذشته 12 نفر کشته و دهها نفر دیگر زخمی شدهاند.
در حدود یک ماه حمله زمینی، ارتش اسرائیل در چند نقطه مرزی در فاصله 2 الی 3 کیلومتر پیشروی داشته است. احتمالا هم در روزها و هفتههای آینده این پیشروی بیشتر هم شود؛ اما به موازات آن نیز تلفات هم بیشتر خواهد شد.
در نهایت، به نظر نگارنده تداوم این پیشروی تا تحقق سیطره نظامی بر جنوب لیتانی در عمق 20 کیلومتر تقریبا امکانپذیر نیست.
هم اکنون طبق برآورد جدیدی میتوان گفت که حمله زمینی اسرائیل سریعتر از 2006 به فاز بنبست نزدیک شده است و احتمالا بالا گرفتن زمزمههای پایان سریع این حمله در اسرائیل نیز معطوف به آن است. اخیرا هم وزیر دفاع هم رئیس ستاد ارتش اسرائیل از احتمال پایان حمله زمینی و اکتفا به حملات هوایی گفتهاند.
اکنون پرسش این است که در میانه بالا گرفتن بیسابقه دود و آتش جنگ در غزه و لبنان، افزایش قابل توجه تحرکات دیپلماتیک به چه معناست؟
در یادداشت دو روز پیش با عنوان « چِک آخر؟!» نیز به پیوست دیپلماتیک سفر بلینکن اشاره شد.
اما این پیوست دیپلماتیک آمریکا در این شرایط با چه انگیزه و اهدافی است. این دیپلماسی را میتوان نشانهای دیگر از نزدیک شدن اقدام اسرائیل علیه ایران پنداشت. تجربه نشان داده است که معمولا آمریکا در آستانه یک تحول و اتفاق مهم تحرکات دیپلماتیک «هدفمند»ی را با هدف کنترل و مهار تبعات آن آغاز میکند. اما این که با همین هدف به توافقی در آینده ختم خواهد شد یا نه، باید منتظر ماند.
در میانه این نوع دیپلماسی در مورد غزه و لبنان، تهدیدهای دیروز آمریکا هم از زبان بلینکن و سالیوان علیه ایران نیز قابل تامل بود.
اما انگیزه دیگر این دیپلماسی احتمالا با انتخابات آمریکا در ارتباط باشد و گویا دولت بایدن در کنار عامل پیشگفته، متمایل به آتشبسی چند روزه در جبهه غزه در ایام مانده به انتخابات است.
در این راستا هم از چند روز قبل زمزمههای طرحی مصری برای آتشبس یکی دو هفتهای در مقابل آزادی چند گروگان مطرح بوده و ظاهرا هیات حماس هم دیروز با این هدف به مصر دعوت شده است؛ اما به گفته منابعی، حماس گفته است که قبل از هر مذاکرهای باید کشتار در شمال نوار غزه فورا متوقف شود.
در واقع بمباران گسترده ساعات گذشته در جنوب نوار غزه در کنار تشدید کشتارها در شمال آن با هدف فشار بر حماس برای پذیرش این آتشبس چند روزه است که نوعی بده بستان در آن میان آمریکا و اسرائیل وجود دارد.
با شرحی که رفت، میتوان گفت که احتمال اقدام اسرائیل ظرف چند روز آینده تا پایان اکتبر بالاست، اما اگر در این فاصله صورت نگیرد، پس از انتخابات آمریکا هم بیشتر تابع متغیرهای جدیدی از جمله نتایج این انتخابات خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺درباره حمله اسرائیل و چند نکته!
بالاخره اسرائیل به حمله موشکی ایران واکنش نشان و حملاتی انجام داد که نخستین حمله مستقیم و آشکار اسرائیل در پاسخ به دومین حمله مستقیم و آشکار ایران به شمار میرود.
هنوز مشخص نیست که حملات به چه شکلی انجام شده؛ از راه دور بوده است یا خیر. منابع اسرائیلی گفتند که حدود 100 جنگنده در این حملات مشارکت داشتند، به فرض مشارکت این تعداد جنگنده، از کدام مسیر عبور و از کجا شلیک کردند؟ فعلا نمیتوان پاسخی به این پرسشها داد.
اسرائیل از حمله به 20 هدف خبر داده است اما منابع ایرانی آن را تکذیب کرده و از اهمیت حمله میکاهند.
هنوز حجم خسارت احتمالی روشن نیست و اطلاع دقیقی از آن وجود ندارد، اما حمله با موج رسانهای سنگین اسرائیل همخوانی خاصی نداشت.
مدت زمان حمله نسبتا طولانی بود و حدود 4 ساعت به طول کشید.
به نظر نگارنده، گرچه نمیتوان با قطعیت بیان داشت که همه چیز تمام شده است، اما به احتمال زیاد اسرائیل بعد از این حمله در آینده به سراغ اقداماتی غیر مستقیم از خرابکاری گرفته تا ترور خواهد رفت؛ به ویژه اگر احساس کند که تصویری که به دنبال آن بوده است، شکل نگرفته است.
به نظر میرسد که بیشتر از خود حمله آنچه برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشته است تصویرسازی درباره آن بود و جنگ روانی گستردهای که طی این سه هفته به راه انداخت، معطوف به این تصویرسازی بود. اما هنوز ساعاتی از حمله نگذشته است که قسمی از نارضایتی در لابلای تحلیلها و اظهارنظرها در اسرائیل مشهود است.
به نظر میرسد که حمله امروز اسرائیل به این شکل را میتوان به نوعی نشانهای از قسمی از تاثیر حمله موشکی دوم ایران بر ادراک اسرائیل و همچنین پرهیز واشنگتن و تل آویو از تشدید تنش به دلایل مختلف پنداشت. البته حملات «کیفی» و «دقیق» حزبالله در دو هفته اخیر را نیز میتوان واجد قسمی تاثیر در شکل حمله اسرائیل دانست.
اما درباره پیشبینیها:
لحظاتی بعد از حملات موشکی دوم ایران طی یک یادداشت و سپس یادداشتهای بعدی در این سه هفته ضمن برشمردن سناریوهای مختلف، پیشبینیهایی با قید «به احتمال زیاد» یا «غالبا» و غیره درباره ماهیت حمله اسرائیل مطرح شد که غالبا درست از آب درآمد.
بر این اساس هم گفته شد که حملات به احتمال زیاد «محدود» و علیه اهداف نظامی خواهد بود و بعید است که اهداف هستهای یا نفتی مورد حمله قرار گیرد.
هر چند اطلاع دقیقی وجود ندارد، اما حملهای که بنا به نوشته سایت آمریکایی اکسیوس، اسرائیل به دلایلی قبل از آن به ایران اطلاع داده و حتی اهدافی را که مورد حمله قرار میدهد نیز بیان کرده است، نمیتواند گسترده و بزرگ باشد. اما هنوز نتایج این حمله محدود روشن نیست؛ این که ضربات در چه سطحی بوده است.
در واقع همان دلایلی که اسرائیل را بر آن داشته است که قبل از حمله به ایران اطلاع دهد تا اوضاع از کنترل خارج نشود، میتواند موجب تحدید خود حمله هم شده باشد.
همچنین در پیشبینیها تاکید شد که تله جنگی وجود ندارد، چون تصمیمی پیشینی برای جنگ در کار نیست و حملات اسرائیل نیز به احتمال زیاد به جنگی ختم نمیشود و حداکثر اتفاق ممکن در این وضعیت حملاتی رفت و برگشتی است.
همچنین تاکید شد که گرچه اسرائیل به دنبال کلاسیک کردن جنگ و وارد آوردن ضربات موثر و معنادار به ایران است، اما از وقوع جنگ بیم دارد و همین خود میتواند ترمز اسرائیل را بکشد.
اخیرا هم بیان شد که سفر بلینکن به منطقه برای «چک آخر» توافق آمریکا درباره زمان و اهداف حمله بوده است و این سفر در کنار بالا گرفتن دیپلماسی در روزهای اخیر در خصوص دو جنگ غزه و لبنان به عنوان نشانههای نزدیک بودن حمله اسرائیل تحلیل شد.
اما واکنش ایران چه خواهد بود؟
ایران به احتمال زیاد سریعا واکنشی نشان ندهد اما تهدید به پاسخ در زمان و مکان مناسب خواهد کرد. اگر هم بخواهد بعد از این حملات واکنش سریعی نشان دهد احتمالا بسیار محدود باشد.
چه بسا ایران به دلیل تمرکز حمله بر پایتخت و حومه، نوعی پاسخ به حمله اسرائیل را ضروری بداند، اما نباید از نظر دور داشت که حدود ده روز به انتخابات آمریکا باقی مانده است و احتمالا این متغیر و تاثیر احتمالی بالا گرفتن تنش بر شانس پیروزی ترامپ هم در نظر گرفته شود.
به نظر میرسد که ثقل حکومت ایران در تقابل با اسرائیل بیشتر از قبل بر جبهه لبنان متمرکز خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
بالاخره اسرائیل به حمله موشکی ایران واکنش نشان و حملاتی انجام داد که نخستین حمله مستقیم و آشکار اسرائیل در پاسخ به دومین حمله مستقیم و آشکار ایران به شمار میرود.
هنوز مشخص نیست که حملات به چه شکلی انجام شده؛ از راه دور بوده است یا خیر. منابع اسرائیلی گفتند که حدود 100 جنگنده در این حملات مشارکت داشتند، به فرض مشارکت این تعداد جنگنده، از کدام مسیر عبور و از کجا شلیک کردند؟ فعلا نمیتوان پاسخی به این پرسشها داد.
اسرائیل از حمله به 20 هدف خبر داده است اما منابع ایرانی آن را تکذیب کرده و از اهمیت حمله میکاهند.
هنوز حجم خسارت احتمالی روشن نیست و اطلاع دقیقی از آن وجود ندارد، اما حمله با موج رسانهای سنگین اسرائیل همخوانی خاصی نداشت.
مدت زمان حمله نسبتا طولانی بود و حدود 4 ساعت به طول کشید.
به نظر نگارنده، گرچه نمیتوان با قطعیت بیان داشت که همه چیز تمام شده است، اما به احتمال زیاد اسرائیل بعد از این حمله در آینده به سراغ اقداماتی غیر مستقیم از خرابکاری گرفته تا ترور خواهد رفت؛ به ویژه اگر احساس کند که تصویری که به دنبال آن بوده است، شکل نگرفته است.
به نظر میرسد که بیشتر از خود حمله آنچه برای اسرائیل اهمیت فراوانی داشته است تصویرسازی درباره آن بود و جنگ روانی گستردهای که طی این سه هفته به راه انداخت، معطوف به این تصویرسازی بود. اما هنوز ساعاتی از حمله نگذشته است که قسمی از نارضایتی در لابلای تحلیلها و اظهارنظرها در اسرائیل مشهود است.
به نظر میرسد که حمله امروز اسرائیل به این شکل را میتوان به نوعی نشانهای از قسمی از تاثیر حمله موشکی دوم ایران بر ادراک اسرائیل و همچنین پرهیز واشنگتن و تل آویو از تشدید تنش به دلایل مختلف پنداشت. البته حملات «کیفی» و «دقیق» حزبالله در دو هفته اخیر را نیز میتوان واجد قسمی تاثیر در شکل حمله اسرائیل دانست.
اما درباره پیشبینیها:
لحظاتی بعد از حملات موشکی دوم ایران طی یک یادداشت و سپس یادداشتهای بعدی در این سه هفته ضمن برشمردن سناریوهای مختلف، پیشبینیهایی با قید «به احتمال زیاد» یا «غالبا» و غیره درباره ماهیت حمله اسرائیل مطرح شد که غالبا درست از آب درآمد.
بر این اساس هم گفته شد که حملات به احتمال زیاد «محدود» و علیه اهداف نظامی خواهد بود و بعید است که اهداف هستهای یا نفتی مورد حمله قرار گیرد.
هر چند اطلاع دقیقی وجود ندارد، اما حملهای که بنا به نوشته سایت آمریکایی اکسیوس، اسرائیل به دلایلی قبل از آن به ایران اطلاع داده و حتی اهدافی را که مورد حمله قرار میدهد نیز بیان کرده است، نمیتواند گسترده و بزرگ باشد. اما هنوز نتایج این حمله محدود روشن نیست؛ این که ضربات در چه سطحی بوده است.
در واقع همان دلایلی که اسرائیل را بر آن داشته است که قبل از حمله به ایران اطلاع دهد تا اوضاع از کنترل خارج نشود، میتواند موجب تحدید خود حمله هم شده باشد.
همچنین در پیشبینیها تاکید شد که تله جنگی وجود ندارد، چون تصمیمی پیشینی برای جنگ در کار نیست و حملات اسرائیل نیز به احتمال زیاد به جنگی ختم نمیشود و حداکثر اتفاق ممکن در این وضعیت حملاتی رفت و برگشتی است.
همچنین تاکید شد که گرچه اسرائیل به دنبال کلاسیک کردن جنگ و وارد آوردن ضربات موثر و معنادار به ایران است، اما از وقوع جنگ بیم دارد و همین خود میتواند ترمز اسرائیل را بکشد.
اخیرا هم بیان شد که سفر بلینکن به منطقه برای «چک آخر» توافق آمریکا درباره زمان و اهداف حمله بوده است و این سفر در کنار بالا گرفتن دیپلماسی در روزهای اخیر در خصوص دو جنگ غزه و لبنان به عنوان نشانههای نزدیک بودن حمله اسرائیل تحلیل شد.
اما واکنش ایران چه خواهد بود؟
ایران به احتمال زیاد سریعا واکنشی نشان ندهد اما تهدید به پاسخ در زمان و مکان مناسب خواهد کرد. اگر هم بخواهد بعد از این حملات واکنش سریعی نشان دهد احتمالا بسیار محدود باشد.
چه بسا ایران به دلیل تمرکز حمله بر پایتخت و حومه، نوعی پاسخ به حمله اسرائیل را ضروری بداند، اما نباید از نظر دور داشت که حدود ده روز به انتخابات آمریکا باقی مانده است و احتمالا این متغیر و تاثیر احتمالی بالا گرفتن تنش بر شانس پیروزی ترامپ هم در نظر گرفته شود.
به نظر میرسد که ثقل حکومت ایران در تقابل با اسرائیل بیشتر از قبل بر جبهه لبنان متمرکز خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺جنگ روایت و واقعیت پنهان!
هنوز حملات اسرائیل به ایران تمام نشده بود که جنگ روایتها آغاز شد. این روایتپردازیها نیز لزوما بازتاب واقعیت میدانی نیست و هدف از آن خلق تصویری متفاوت است که در چنین مواقع حساسی نقش یک سلاح راهبردی را بازی میکند.
روایت ایران و اسرائیل در نقطه مقابل هم و کاملا متناقض است و تنها دو نقطه اشتراک دارد و آن هم این که حمله محدود بوده و اهداف نیز نظامی بودهاند.
اما اسرائیل حمله به 20 هدف نظامی را "موفقیتآمیز" خوانده و گفت که با 100 جنگنده و چندین پهپاد آن را انجام داده است. ایران نیز مقابله پدافند هوایی با حملات را «موفقیتآمیز» میداند و از «خسارت محدود» میگوید.
اسرائیل میگوید که سیستمهای پدافندی، مخازن موشک و پهپاد، مراکز تولید موشکهای بالستیک دور برد را هدف قرار داده و ایران تاکید میکند که حملات شکست خورده و آسیب خاصی وارد نشده است.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت این که در جنگها و تنشهای نظامی، معمولا وقتی اهداف نظامی - و نه تاسیسات زیربنایی مدنی- مورد حمله قرار میگیرد، نمیتوان به دیتای دقیق و شفافی دست یافت؛ اما از شواهد و قراین و لابلای مواضع رسمی و گزارشها میتوان به رگههایی از واقعیت و نه کل آن رسید.
ابهامات درباره خود حمله زیاد است؛ این که چگونه انجام شده است؟ صرفا از طریق جنگنده بوده یا پهپادها و کوادکوپترها هم نقش داشتند؟ اگر واقعا کوادکوپتری در مشارکت داشته باشد، احتمالا از داخل بلند شده است. اما از کجا و چطور؟
در مورد مسیر عبور جنگندهها هم ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد که از حریم هوایی عراق به فاصله صد کیلومتری مرز ایران رسیده و اقدام به شلیک کردهاند. اما چون عراق همسایه اسرائیل نیست احتمالا از سوریه یا اردن وارد فضای عراق شدهاند و احتمال اولی بیشتر است.
در آن سو نیز نمیتوان روایت اسرائیل را وحی منزل پنداشت. آیا واقعا 100 جنگنده و به روایتی دیگر 140 جنگنده در حمله مشارکت داشتند؟ یا این عدد بزرگ هم بخشی از همان روایتپردازی برای خلق تصویری است که اسرائیل قبل از حمله، انتظارات را درباره آن بالا برد؛ اما مخدوش شد و محدود بودن حمله (صرف نظر از نتایج آن) تناسبی با آن تصویر برساخته از تهدیدها و عملیات روانی گسترده نداشت.
اگر بنا به برخی منابع، آسیبی «کاری» به سیستم پدافندی و مراکز موشکی و پهپادی ایران وارد شده باشد، دلیلی ندارد که اسرائیل به 20 هدف بسنده کند و بیمحابا ادامه ندهد و سراغ تاسیسات هستهای و غیره نیز نرود. دلیلی هم ندارد که قبل از حمله اطلاعرسانی کند و اهداف را هم به نوعی لو دهد.
حملات «موفق» برای خلع قدرت تهاجمی و دفاعی دشمن که لزوما نباید قبلش اطلاعرسانی شود و همین خود پیشرانی برای ادامه کار تا آخر است.
البته مانع بازدارنده در برابر جنگ اسرائیل نه پدافند ایران بلکه قدرت تهاجمی موشکی است و وجود شهرهای زیرزمینی هم امکان وارد آوردن آسیب «کاری» به آن را به حداقل ممکن رسانده است.
نکته دیگر این که اسرائیل با شروع حمله بر خلاف تعامل با عملیات موشکی دوم ایران هیچ اقدامی برای اعلام آمادهباش کامل در جبهه داخلی خود در برابر واکنش احتمالی انجام نداد. چرا؟ در حالی که پدافند غیرعامل اسرائیل کوچکترین احتمال را هم در نظر میگیرد و تدابیری را اعلام میکند.
آیا اسرائیل ظاهرا «مطمئن» بوده است که ایران دستکم سریع واکنش نشان نمیدهد؟ اما این اطمینان خاطر از کجا آمده است؟ از این که حمله محدود و ضعیف است و نیازی به پاسخ ندارد؟
یا این که گمان برده است که با حمله، قدرت واکنش از ایران سلب میشود؟ اما آیا با زدن 20 هدف تمام توان موشکی و پهپادی ایران از کار میافتد؟
روایت غیر رسمی اسرائیل هم متضمن ورود جنگندهها به آسمان ایران نیست و اساسا با حملات موشکی از دور هم آسیبی به شهرهای موشکی ایران در اعماق زمین وارد نمیآید. حمله به این اهداف نیازمند حضور بمبافکنهای حامل بمبهای سنگرشکن در آسمان است.
در کل فارغ از خسارت و تلفات و این که دیشب دقیقا چه اتفاقی افتاد، تصویر حمله در تعارض با تصویر برآمده از تهدیدهای اسرائیل بود و مطلوب اسرائیل را نساخت؛ کما این که نارضایتی اپوزیسیون و برخی محافل راستگرای اسرائیلی را به دنبال داشت. جدا از اعتراضات به محدود شدن حمله به اهداف نظامی، نبود تصاویری زنده از لحظه اصابت موشکها به اهداف، روایتپردازی اسرائیل را لاغر کرد.
اما در مقابل به دلیل مساحت کوچک اسرائیل، حملات موشکهای ایران فارغ از نتایج آن، قدرت مانور بیشتری برای پوشش کل این مساحت داشت و صحنه اصابت عدهای موشک به تصویرسازی تهران کمک کرد.
از این رو بعید نیست که اسرائیل با اقدامات غیر مستقیم در پی بهبود تصویر حمله برآید که برای نتانیاهو از اهمیت خاصی برخوردار است.
اما در نهایت آن تصویری مهم است که بر ادراک خصم اثر بگذارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
هنوز حملات اسرائیل به ایران تمام نشده بود که جنگ روایتها آغاز شد. این روایتپردازیها نیز لزوما بازتاب واقعیت میدانی نیست و هدف از آن خلق تصویری متفاوت است که در چنین مواقع حساسی نقش یک سلاح راهبردی را بازی میکند.
روایت ایران و اسرائیل در نقطه مقابل هم و کاملا متناقض است و تنها دو نقطه اشتراک دارد و آن هم این که حمله محدود بوده و اهداف نیز نظامی بودهاند.
اما اسرائیل حمله به 20 هدف نظامی را "موفقیتآمیز" خوانده و گفت که با 100 جنگنده و چندین پهپاد آن را انجام داده است. ایران نیز مقابله پدافند هوایی با حملات را «موفقیتآمیز» میداند و از «خسارت محدود» میگوید.
اسرائیل میگوید که سیستمهای پدافندی، مخازن موشک و پهپاد، مراکز تولید موشکهای بالستیک دور برد را هدف قرار داده و ایران تاکید میکند که حملات شکست خورده و آسیب خاصی وارد نشده است.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت این که در جنگها و تنشهای نظامی، معمولا وقتی اهداف نظامی - و نه تاسیسات زیربنایی مدنی- مورد حمله قرار میگیرد، نمیتوان به دیتای دقیق و شفافی دست یافت؛ اما از شواهد و قراین و لابلای مواضع رسمی و گزارشها میتوان به رگههایی از واقعیت و نه کل آن رسید.
ابهامات درباره خود حمله زیاد است؛ این که چگونه انجام شده است؟ صرفا از طریق جنگنده بوده یا پهپادها و کوادکوپترها هم نقش داشتند؟ اگر واقعا کوادکوپتری در مشارکت داشته باشد، احتمالا از داخل بلند شده است. اما از کجا و چطور؟
در مورد مسیر عبور جنگندهها هم ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرد که از حریم هوایی عراق به فاصله صد کیلومتری مرز ایران رسیده و اقدام به شلیک کردهاند. اما چون عراق همسایه اسرائیل نیست احتمالا از سوریه یا اردن وارد فضای عراق شدهاند و احتمال اولی بیشتر است.
در آن سو نیز نمیتوان روایت اسرائیل را وحی منزل پنداشت. آیا واقعا 100 جنگنده و به روایتی دیگر 140 جنگنده در حمله مشارکت داشتند؟ یا این عدد بزرگ هم بخشی از همان روایتپردازی برای خلق تصویری است که اسرائیل قبل از حمله، انتظارات را درباره آن بالا برد؛ اما مخدوش شد و محدود بودن حمله (صرف نظر از نتایج آن) تناسبی با آن تصویر برساخته از تهدیدها و عملیات روانی گسترده نداشت.
اگر بنا به برخی منابع، آسیبی «کاری» به سیستم پدافندی و مراکز موشکی و پهپادی ایران وارد شده باشد، دلیلی ندارد که اسرائیل به 20 هدف بسنده کند و بیمحابا ادامه ندهد و سراغ تاسیسات هستهای و غیره نیز نرود. دلیلی هم ندارد که قبل از حمله اطلاعرسانی کند و اهداف را هم به نوعی لو دهد.
حملات «موفق» برای خلع قدرت تهاجمی و دفاعی دشمن که لزوما نباید قبلش اطلاعرسانی شود و همین خود پیشرانی برای ادامه کار تا آخر است.
البته مانع بازدارنده در برابر جنگ اسرائیل نه پدافند ایران بلکه قدرت تهاجمی موشکی است و وجود شهرهای زیرزمینی هم امکان وارد آوردن آسیب «کاری» به آن را به حداقل ممکن رسانده است.
نکته دیگر این که اسرائیل با شروع حمله بر خلاف تعامل با عملیات موشکی دوم ایران هیچ اقدامی برای اعلام آمادهباش کامل در جبهه داخلی خود در برابر واکنش احتمالی انجام نداد. چرا؟ در حالی که پدافند غیرعامل اسرائیل کوچکترین احتمال را هم در نظر میگیرد و تدابیری را اعلام میکند.
آیا اسرائیل ظاهرا «مطمئن» بوده است که ایران دستکم سریع واکنش نشان نمیدهد؟ اما این اطمینان خاطر از کجا آمده است؟ از این که حمله محدود و ضعیف است و نیازی به پاسخ ندارد؟
یا این که گمان برده است که با حمله، قدرت واکنش از ایران سلب میشود؟ اما آیا با زدن 20 هدف تمام توان موشکی و پهپادی ایران از کار میافتد؟
روایت غیر رسمی اسرائیل هم متضمن ورود جنگندهها به آسمان ایران نیست و اساسا با حملات موشکی از دور هم آسیبی به شهرهای موشکی ایران در اعماق زمین وارد نمیآید. حمله به این اهداف نیازمند حضور بمبافکنهای حامل بمبهای سنگرشکن در آسمان است.
در کل فارغ از خسارت و تلفات و این که دیشب دقیقا چه اتفاقی افتاد، تصویر حمله در تعارض با تصویر برآمده از تهدیدهای اسرائیل بود و مطلوب اسرائیل را نساخت؛ کما این که نارضایتی اپوزیسیون و برخی محافل راستگرای اسرائیلی را به دنبال داشت. جدا از اعتراضات به محدود شدن حمله به اهداف نظامی، نبود تصاویری زنده از لحظه اصابت موشکها به اهداف، روایتپردازی اسرائیل را لاغر کرد.
اما در مقابل به دلیل مساحت کوچک اسرائیل، حملات موشکهای ایران فارغ از نتایج آن، قدرت مانور بیشتری برای پوشش کل این مساحت داشت و صحنه اصابت عدهای موشک به تصویرسازی تهران کمک کرد.
از این رو بعید نیست که اسرائیل با اقدامات غیر مستقیم در پی بهبود تصویر حمله برآید که برای نتانیاهو از اهمیت خاصی برخوردار است.
اما در نهایت آن تصویری مهم است که بر ادراک خصم اثر بگذارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺آسمان عربی و حمله اسرائیل!
تنش نظامی میان ایران و اسرائیل زوایا و ابعاد مهم دیگری دارد که پیوندی مستقیم با متن این تنش ندارد، اما در حاشیه آن واجد اهمیت فراوان و ارتباطی غیر مستقیم است. از جمله آنها بُعد ایرانی عربی و تحلیل مناسبات دو طرف از پنجره این تنش است.
اهمیت این بُعد هم بیشتر از آن جهت است که کشورهای عربی غالبا متحد آمریکا هستند و به شکل مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ و تنش در منطقه.
اما در بحبوبه این وضعیت تنشآلود، دو اقدام قابل تامل بود؛ نخست خودداری بیشتر این کشورها از اجازه به اسرائیل برای استفاده از حریم هوایی آنها در حمله به ایران و دوم نیز محکومیت سریع و گسترده این حمله.
هنوز مسیرهای دقیق عبور جنگندههای اسرائیلی روشن نیست؛ گرچه ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز دیروز اعلام کرد که این جنگندهها وارد حریم هوایی عراق شده و از آنجا شلیک کردهاند.
دو مسیر نزدیک به عراق وجود دارد؛ نخست اردن و دیگری سوریه و دقیقا روشن نیست که جنگندههای اسرائیلی از کدامیک وارد آسمان عراق شدهاند.
اردن اعلام کرد که هیچ هواپیمایی اسرائیلی از حریم هواییاش برای حمله به ایران عبور نکرده است که البته نیاز به راستیآزمایی دارد. اما جدا از موضع رسمی اردن نشانه دیگری وجود دارد که جنگندههای اسرائیلی از آسمان سوریه وارد عراق شدهاند و آن هم این که لحظاتی قبل از حمله به ایران حملاتی در مرکز و جنوب سوریه انجام شد و سیستمهای راداری و پدافندی هدف قرار گرفت.
در این صورت میتوان گفت که حمله به ایران نه از آسمان متحدانِ عربِ آمریکا، بلکه از آسمان دو کشورِ "دوست" صورت گرفته است که نظامهای سیاسی هر دو متحد ایران هستند؛ اما کنترلی بر آسمان خود ندارند. آسمان عراق که در اختیار آمریکاست و آسمان سوریه هم جولانگاه اسرائیل و تقریبا در اختیار روسیه.
حمله اخیر اسرائیل محکی برای روابط ایران و کشورهای عربی هم بود. خودداری عربستان و متحدان عرب آمریکا که بعضا هم با اسرائیل روابط ائتلافی دارند، با در اختیار گذاشتن حریم هوایی خود و همچنین محکومیت سریع حمله میتواند بروندادی از دو امر باشد؛ نخست مسیر بهبودی که روابط ایرانی عربی طی میکند و رایزنیها و تحرکات دیپلماتیک فشرده اخیر و دیگری نگرانی این کشورها نسبت به تشدید تنش و گسترش جنگ در منطقه.
این کشورها تمایلی به گسترش جنگ در منطقه با طرفیت ایران ندارند و آن را به زیان منافع و چشماندازهای کلان اقتصادی خود میدانند که فضای ناامنی در منطقه آسیبی جدی به آن وارد میکند.
هدف دیگر واکنش کشورهای عربی منطقه به حمله اسرائیلی نیز میتواند فراهم کردن محملی برای خودداری ایران از پاسخ و ممانعت از افزایش تنش باشد.
اما موضع اخیر همسایگان جنوبی ایران در مخالفت با عبور جنگندههای اسرائیلی از حریم هوایی خود را نمیتوان دلیلی بر تداوم این وضعیت در صورت وقوع جنگ دانست. اگر تنش نظامی در آینده به جنگی تبدیل شود که آمریکا خود را ناچار به دخالت در آن ببیند، بعید است که این کشورها حتی اگر هم بخواهند بتوانند مانع مشارکت پایگاههای آمریکا در جنگ شوند و محتمل هم نیست که اسرائیل اساسا گوش به مخالفت این کشورها دهد و منتظر اجازه عبور جنگندههایش از حریم هواییشان بماند.
واقعیت این است که این کشورها میان سندان روابط ائتلافی با آمریکا و الزامات توافقنامههای امنیتی و چکش جبر همسایگی با همسایه ایرانی و الزامات آن قرار گرفتهاند.
نگارنده بر این باور است که هنوز تغییری بنیادین در ادراک رسمی عربی در قبال ایران رخ نداده و علت آن هم این است که جدا از متغیرهای فرارابطهای، هنوز دیوار «بیاعتمادی» میان دو طرف پابرجاست.
در این راستا نیز میتوان گفت که کشورهای عربی منطقه، یک طرف غیرمستقیم دو جنگ کنونی در غزه و لبنان و در کل درگیری ایران و اسرائیل بوده و با بیم و امید نظارهگر آینده تنشهای کنونی هستند و این که چه طرفی در نهایت در منطقه موقعیت برتری پیدا خواهد کرد.
همچنین بر خلاف ملتهای عرب که از منظر تاریخی عرب-اسرائیلی به جنگ کنونی مینگرند، غالب نظامهای رسمی عربی و بازیگران موثر آن، خاورمیانهِ بدون حماس و حزبالله را فارغ از هویت مذهبی جداگانه هر دو، در قاب منطقهِ بدون اسلام سیاسی بیشتر میپسندند و در آن سو هم تمایلی ندارند که جایگاه آمریکا و بعضا حتی اسرائیل در منطقه در مقابل ایران و متحدانش تضعیف شود.
در پایان ذکر این نکته هم بد نیست که یکی از معضلات دیرپای سیاست خارجی ایران قرار گرفتن در سیکل مواجهه کلیشهای و موسمی با مسائل بدون طراحی بلندمدت و آیندهنگری ژرف است. محصول چنین نگاهی لزوما پیشبینی روزهای سرنوشتساز کنونی در مسیر خصومت با آمریکا و اسرائیل میبود و همین خود میطلبید که از گذشته بستر منطقهای برای این روزها مهیا شود و از حداقل تنشها هم پرهیز و در صورت رخداد سریعا مهار میشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
تنش نظامی میان ایران و اسرائیل زوایا و ابعاد مهم دیگری دارد که پیوندی مستقیم با متن این تنش ندارد، اما در حاشیه آن واجد اهمیت فراوان و ارتباطی غیر مستقیم است. از جمله آنها بُعد ایرانی عربی و تحلیل مناسبات دو طرف از پنجره این تنش است.
اهمیت این بُعد هم بیشتر از آن جهت است که کشورهای عربی غالبا متحد آمریکا هستند و به شکل مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ و تنش در منطقه.
اما در بحبوبه این وضعیت تنشآلود، دو اقدام قابل تامل بود؛ نخست خودداری بیشتر این کشورها از اجازه به اسرائیل برای استفاده از حریم هوایی آنها در حمله به ایران و دوم نیز محکومیت سریع و گسترده این حمله.
هنوز مسیرهای دقیق عبور جنگندههای اسرائیلی روشن نیست؛ گرچه ستاد کل نیروهای مسلح ایران نیز دیروز اعلام کرد که این جنگندهها وارد حریم هوایی عراق شده و از آنجا شلیک کردهاند.
دو مسیر نزدیک به عراق وجود دارد؛ نخست اردن و دیگری سوریه و دقیقا روشن نیست که جنگندههای اسرائیلی از کدامیک وارد آسمان عراق شدهاند.
اردن اعلام کرد که هیچ هواپیمایی اسرائیلی از حریم هواییاش برای حمله به ایران عبور نکرده است که البته نیاز به راستیآزمایی دارد. اما جدا از موضع رسمی اردن نشانه دیگری وجود دارد که جنگندههای اسرائیلی از آسمان سوریه وارد عراق شدهاند و آن هم این که لحظاتی قبل از حمله به ایران حملاتی در مرکز و جنوب سوریه انجام شد و سیستمهای راداری و پدافندی هدف قرار گرفت.
در این صورت میتوان گفت که حمله به ایران نه از آسمان متحدانِ عربِ آمریکا، بلکه از آسمان دو کشورِ "دوست" صورت گرفته است که نظامهای سیاسی هر دو متحد ایران هستند؛ اما کنترلی بر آسمان خود ندارند. آسمان عراق که در اختیار آمریکاست و آسمان سوریه هم جولانگاه اسرائیل و تقریبا در اختیار روسیه.
حمله اخیر اسرائیل محکی برای روابط ایران و کشورهای عربی هم بود. خودداری عربستان و متحدان عرب آمریکا که بعضا هم با اسرائیل روابط ائتلافی دارند، با در اختیار گذاشتن حریم هوایی خود و همچنین محکومیت سریع حمله میتواند بروندادی از دو امر باشد؛ نخست مسیر بهبودی که روابط ایرانی عربی طی میکند و رایزنیها و تحرکات دیپلماتیک فشرده اخیر و دیگری نگرانی این کشورها نسبت به تشدید تنش و گسترش جنگ در منطقه.
این کشورها تمایلی به گسترش جنگ در منطقه با طرفیت ایران ندارند و آن را به زیان منافع و چشماندازهای کلان اقتصادی خود میدانند که فضای ناامنی در منطقه آسیبی جدی به آن وارد میکند.
هدف دیگر واکنش کشورهای عربی منطقه به حمله اسرائیلی نیز میتواند فراهم کردن محملی برای خودداری ایران از پاسخ و ممانعت از افزایش تنش باشد.
اما موضع اخیر همسایگان جنوبی ایران در مخالفت با عبور جنگندههای اسرائیلی از حریم هوایی خود را نمیتوان دلیلی بر تداوم این وضعیت در صورت وقوع جنگ دانست. اگر تنش نظامی در آینده به جنگی تبدیل شود که آمریکا خود را ناچار به دخالت در آن ببیند، بعید است که این کشورها حتی اگر هم بخواهند بتوانند مانع مشارکت پایگاههای آمریکا در جنگ شوند و محتمل هم نیست که اسرائیل اساسا گوش به مخالفت این کشورها دهد و منتظر اجازه عبور جنگندههایش از حریم هواییشان بماند.
واقعیت این است که این کشورها میان سندان روابط ائتلافی با آمریکا و الزامات توافقنامههای امنیتی و چکش جبر همسایگی با همسایه ایرانی و الزامات آن قرار گرفتهاند.
نگارنده بر این باور است که هنوز تغییری بنیادین در ادراک رسمی عربی در قبال ایران رخ نداده و علت آن هم این است که جدا از متغیرهای فرارابطهای، هنوز دیوار «بیاعتمادی» میان دو طرف پابرجاست.
در این راستا نیز میتوان گفت که کشورهای عربی منطقه، یک طرف غیرمستقیم دو جنگ کنونی در غزه و لبنان و در کل درگیری ایران و اسرائیل بوده و با بیم و امید نظارهگر آینده تنشهای کنونی هستند و این که چه طرفی در نهایت در منطقه موقعیت برتری پیدا خواهد کرد.
همچنین بر خلاف ملتهای عرب که از منظر تاریخی عرب-اسرائیلی به جنگ کنونی مینگرند، غالب نظامهای رسمی عربی و بازیگران موثر آن، خاورمیانهِ بدون حماس و حزبالله را فارغ از هویت مذهبی جداگانه هر دو، در قاب منطقهِ بدون اسلام سیاسی بیشتر میپسندند و در آن سو هم تمایلی ندارند که جایگاه آمریکا و بعضا حتی اسرائیل در منطقه در مقابل ایران و متحدانش تضعیف شود.
در پایان ذکر این نکته هم بد نیست که یکی از معضلات دیرپای سیاست خارجی ایران قرار گرفتن در سیکل مواجهه کلیشهای و موسمی با مسائل بدون طراحی بلندمدت و آیندهنگری ژرف است. محصول چنین نگاهی لزوما پیشبینی روزهای سرنوشتساز کنونی در مسیر خصومت با آمریکا و اسرائیل میبود و همین خود میطلبید که از گذشته بستر منطقهای برای این روزها مهیا شود و از حداقل تنشها هم پرهیز و در صورت رخداد سریعا مهار میشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺چرخش نگاهها به ایران؛ چه میشود؟
طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ به آن، نگاهها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تلآویو دوباره نگاهها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاهها مدام بین طرفهای درگیر جابجا میشود.
پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتیهایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.
اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانههای آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارتها تصویر آن فربهتر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.
در این میان اما اظهارنظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکلگیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاههای ناظران و رسانههای جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.
ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟
در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیلها نظر به مواجهه تقلیلگرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیمسازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.
در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگپنگی، هر طرفی تلاش میکند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل میگیرد.
با این شرح میتوان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟
در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از 10 روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا میکند.
این انتخابات از یک جهت میتواند مشوق ایران برای پاسخدهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش میدهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.
اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات میتواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل میتواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم میتواند در نقش مانع عمل کند.
در این باره فارغ از نظرها و تحلیلهای ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیمگیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و میتوان جمعبندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی میگوید آقای ترامپ فریاد میزند».
همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحتتر بتوان تعامل کرد تا با دموکراتها.
مخلص کلام درباره زمان پاسخ این که به نظر میرسد تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.
اما درباره شکل پاسخ هم میتوان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» میاندیشد؛ چنان که این حمله بزرگتر از «وعده صادق 1» بود.
اما این وسط یک متغیر میتواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتشبس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.
با اين حال، چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری در روزهای پیشرو از بیم تحولات غیر منتظره در منطقه داشته باشد، میتواند اثرگذار باشد.
اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیشدستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل میپردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
طی یک ماه گذشته بعد از حمله موشکی ایران، برای پاسخ به آن، نگاهها به سمت اسرائیل بود؛ اما پس از واکنش تلآویو دوباره نگاهها به سمت ایران چرخیده است. خاصیت حملات رفت و برگشتی همین است و نگاهها مدام بین طرفهای درگیر جابجا میشود.
پس از حمله اسرائیل تصویر اولیه در مقایسه با تصویر برساخته از تهدیدها ضعیف بود و همچنان تصویر "وعده صادق 2" بر آن چیرگی داشت و همین امر هم در کنار محدود بودن حمله به اهداف نظامی نارضایتیهایی را در خود اسرائیل به دنبال داشت.
اما رفته رفته در دو روز اخیر با گزارش رسانههای آمریکایی درباره نتایج حمله اسرائیل و حجم خسارتها تصویر آن فربهتر شد و تا حدودی هم از نارضایتی اپوزیسیون و راستگرایان اسرائیلی کاسته شد.
در این میان اما اظهارنظرهای ایران در فروکاست مستمر از حمله و نتایج آن و بازتاب آن تاکنون تاثیر خاصی بر تصویر جدیدِ در حالِ شکلگیری نداشته است، اما تهدیدهای ایران در دو روز اخیر مورد توجه قرار گرفته و نگاههای ناظران و رسانههای جهان از جمله اسرائیلی و آمریکایی را به سمت ایران چرخانده و نوعی انتظار برای واکنش و پاسخ ایران ایجاد کرده است.
ایران پاسخ سریع و فوری نداده، اما اکنون پرسش این است که آیا واکنش نشان خواهد داد و در چه سطحی و چه زمانی؟
در مورد واکنش ایران هم هر چند برخی تحلیلها نظر به مواجهه تقلیلگرایانه تهران بر عدم پاسخ بود، اما در یادداشتی درباره حمله اسرائیل بیان شد که ایران احتمالا نوعی پاسخ را ضروری بداند. اکنون هم این ضرورت احتمالا از نگاه تصمیمسازان ایران در سایه فربه شدن تصویر حمله در دو روز اخیر مضاعف شده است.
در کنار آن هم معمولا در چنین حملات پینگپنگی، هر طرفی تلاش میکند که آخرین حمله و شلیک را انجام دهد و این مساله هم تا حدود زیادی معطوف به ادراک اهمیت تصویری نهایی است که در پایان درگیری شکل میگیرد.
با این شرح میتوان گفت که طرف ایرانی تصمیم به پاسخ به حمله اسرائیل دارد، اما چه زمانی و در چه سطحی؟
در مورد زمان حمله انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در پنجم نوامبر یعنی کمتر از 10 روز آینده نقش یک متغیر دو وجهی در خصوص پاسخ ایران -چه در جهت تسریع چه تاخیر آن- ایفا میکند.
این انتخابات از یک جهت میتواند مشوق ایران برای پاسخدهی قبل از پنجم نوامبر شود و آن را تسریع کند. از این منظر که احتمالا از نظر حکومت ایران درگیر شدن آمریکا با این انتخابات احتمال وقوع جنگ را بسیار کاهش میدهد و قبل از انتخابات را فرصتی بهتر برای آن بداند.
اما از منظر دیگر چنین پاسخی قبل از انتخابات میتواند شانس پیروزی ترامپ را افزایش دهد. این عامل میتواند مشوقی برای تاخیر حمله به پس از انتخابات آمریکا باشد. اما مساله اینجاست که اکنون هم شانس ترامپ بسیار بالاست و پیروزی او در انتخابات هم میتواند در نقش مانع عمل کند.
در این باره فارغ از نظرها و تحلیلهای ناظران، باید دید نظام فکری حکومت ایران به عنوان طرف تصمیمگیر چه نظری دارد. نظرها تا حدودی متفاوت است؛ اما هسته سخت قدرت تمایز زیادی قائل نیست و میتوان جمعبندی حکومت در این باره را در این گفته امروز دکتر ولایتی دید که «آنچه که آقای بایدن به آرامی میگوید آقای ترامپ فریاد میزند».
همچنین نوعی نگاه در برخی نهادها نیز وجود دارد، مبنی بر این که چه بسا با ترامپِ اهل معامله راحتتر بتوان تعامل کرد تا با دموکراتها.
مخلص کلام درباره زمان پاسخ این که به نظر میرسد تمایل حکومت به انجام آن قبل از انتخابات آمریکا بیشتر است.
اما درباره شکل پاسخ هم میتوان پیش بینی کرد که حکومت به احتمال زیاد به سطحی بیشتر از حمله «وعده صادق 2» میاندیشد؛ چنان که این حمله بزرگتر از «وعده صادق 1» بود.
اما این وسط یک متغیر میتواند بر زمان و کیفیت پاسخ ایران اثرگذار باشد و آن هم مذاکرات آتشبس در منطقه است. این مذاکرات و دیپلماسی هم یکی دو روز قبل از حمله اسرائیل شروع شد و در همان زمان هم گفته شد که هدف از آن مدیریت و مهار تبعات حمله اسرائیل است.
با اين حال، چندان محتمل نیست که این مذاکرات در آینده نزدیک نتیجه خاصی داشته باشد، اما اگر پیشرفت چشمگیری در روزهای پیشرو از بیم تحولات غیر منتظره در منطقه داشته باشد، میتواند اثرگذار باشد.
اما در هر صورت، غافلگیری در پاسخ احتمالی ایران بیش از قبل واجد اهمیت فوق راهبردی است؛ از این جهت که با توجه به شکسته شدن تابوی حمله مستقیم اسرائیل، بعید نیست که اگر اطلاعات دقیقی مبنی بر زمان حمله ایران داشته باشد، چه بسا پیشدستی و حمله کند. در یادداشت دیگری به دورنمای حملات رفت و برگشتی و واکنش بعدی اسرائیل میپردازم.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺چین و روسیه و چرایی یک بیطرفی!
موضع آمریکا و اروپا در قبال جنگ غزه و لبنان و تنش نظامی ایران و اسرائیل بر کسی پوشیده نیست و با اختلافاتی تقریبا در یک راستاست.
انتظاری از آمریکا به دلیل ماهیت روابط ایران و آمریکا مبتنی بر خصومت و تنش مستمر 45 ساله و نیز جنس روابط ایدئولوژیک و اینهمانی با اسرائیل نیست. با اروپا هم با قدری تفاوت مساله همین گونه است.
اما داستان چین و روسیه متفاوت است و علت آن هم انتظارات دیگری است که با خلق تصویری «دوستانه» و «راهبردی» از روابط با این دو قدرت در ایران ایجاد شده است.
اما موضع چین و روسیه در تنش نظامی ایران و اسرائیل با این انتظارات همخوانی ندارد. این موضع عملا بیطرفی بوده و همین خود هم بیشتر برای تلآویو واجد منفعت است.
در نشست اضطراری دیشب شورای امنیت، روسیه حمله را محکوم نکرد و فقط آن را غیر مسئولانه خواند. اما نماینده چین آن را به این طریق محکوم کرد که مستقیم نگفت حمله اسرائیل را محکوم میکنیم؛ بلکه بیان داشت که هر گونه نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را محکوم میکنیم.
هر دو نسبت به اعمال اسرائیل در غزه، لبنان و منطقه ابزار نگرانی کردند. نماینده روسیه انتقاداتی را هم به اسرائیل وارد کرد که البته آن هم بیشتر از دریچه تنش و مچگیری آمریکا بود.
اما این رفتار چین و روسیه معطوف به یکی از دو دلیل است؛ یا آنها به الزامات روابط «راهبردی» خود با ایران تن نمیدهند یا این که اساسا تصویر ایجاد شده از این روابط در داخل ایران اشتباه است. به نظرم دومی صحیحتر است.
در کنار آن نیز اساسا شناختی درست از سیاست خاورمیانهای این دو بازیگر وجود ندارد و بدون فهم مناسبات قدرتهای خارجی در منطقه هم نمیتوان خود مسائل منطقه و پیچیدگیهای آنها را درک کرد.
معطوف به شناخت سیاست چین و روسیه در خاورمیانه و روابطشان با اسرائیل، قبلا هم عرض شده که دو کشور در قضایای منطقهای با طرفیت اسرائیل هیچ موضع عملی علیه آن نخواهند گرفت.
البته نباید مغفول گذاشت که هر کشور و قدرتی حق دارد که کنشگری خود را مطابق منافعش تنظیم کند و از این منظر خردهای بر موضع کنونی چین و روسیه در قبال مناقشه جاری در منطقه نیست؛ اما مشکل در فهم نادرست سیاست خاورمیانهای این دو قدرت، نوع تنش و رقابت آنها با آمریکا و تسری دادن اشتباهی آن به منازعه با اسرائیل است.
یادم هست که بعد از آشتی ایران و عربستان در پکن چه تحلیلهای عجیب و غریبی درباره نقش چین که نشد! از جمله این که میخواهد جای آمریکا را در منطقه بگیرد و علیه اسرائیل اقدام کند و غیره.
در حالی که چین سرش در کار خودش است و در قضایای خاورمیانه رویکرد محافظهکارانه دارد. ظاهرا هم نگرانی خاصی بابت تاثیر تنش کنونی بر منافع خود در خاورمیانه ندارد؛ اگر هم نگرانی داشته باشد مادام که طرف مقابل اسرائیل و آمریکاست، بروز نمیدهد و وارد چالش نمیشود.
اگر هم در آینده مسیر تامین انرژی از خلیج فارس ناامن شود، احتمالا چینیهای دوراندیش از هم اکنون جایگزین مناسبی در صورت بالا گرفتن تنشها پیدا کردهاند؛ یعنی روسیه! با وقوع چنین تنش و جنگی در منطقه براحتی نفت روسیه اهمیت فوق راهبردی پیدا میکند و قیمتش هم سر به فلک خواهد کشید و کرملین به سهولت بخش بزرگی از هزینههای جنگ اوکراین را جبران خواهد کرد.
البته این منفعت بدان معنا نیست که روسیه به دنبال جنگی بزرگ در خاورمیانه است. ولو چنین منفعتی هم در کار نباشد، مادام که یک طرف مساله اسرائیل باشد، نه چین و نه روسیه ورود جدی نمیکنند و همین بیطرفی و بیتفاوتی در تنش کنونی بیشتر در عمل به سود اسرائیل است که نه فقط در شرق و غرب هیچ قدرتی جلودارش نیست؛ بلکه همراهی مستقیم و غیرمستقیم هم دارند.
اینجا ذکر این نکته هم بد نیست که مدتی است که گفته میشود توافق همکاری جامع ایران و روسیه آماده امضاست، اما چرا امضا نمیشود؟ به نظرم علت تعلل روسیه جدا از نقش لابی یهودی در این کشور، انتظار برای روشن شدن نتایج انتخابات آمریکاست که اگر نامزد دلخواه پوتین یعنی ترامپ برنده شود، احتمال امضای آن کم است و بیشتر تعلل خواهد کرد و اگر هریس برنده شود، به احتمال زیاد امضا شود، اما باز بعید است که لابی یهودی اجازه دهد بندهای مهم آن عملیاتی شود.
برای شناخت بهتر سیاست روسیه در منطقه خالی از لطف نیست که به سخنان یک مقام روس در دیدار اخیر هیئت حماس به مسکو اشاره شود. این مقام روس در یک کلام گفته بود که ما متحد شما نیستیم و دوست اسرائیل هستیم.
روسیه تا جایی به الزامات این دوستی پایبند است که به خاطر آن و قولی که به اسرائیل داده است، حاضر نیست کوچکترین آسیبی به زلنسکی به دلیل بهودی بودن برساند؛ در حالی که با کشورش در جنگی سرنوشتساز است!
حال چطور انتظار میرود با ایران علیه خود اسرائیل با جمعیتی بالغ بر دو میلیون یهودی روسی الاصل همکاری کند؟!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
موضع آمریکا و اروپا در قبال جنگ غزه و لبنان و تنش نظامی ایران و اسرائیل بر کسی پوشیده نیست و با اختلافاتی تقریبا در یک راستاست.
انتظاری از آمریکا به دلیل ماهیت روابط ایران و آمریکا مبتنی بر خصومت و تنش مستمر 45 ساله و نیز جنس روابط ایدئولوژیک و اینهمانی با اسرائیل نیست. با اروپا هم با قدری تفاوت مساله همین گونه است.
اما داستان چین و روسیه متفاوت است و علت آن هم انتظارات دیگری است که با خلق تصویری «دوستانه» و «راهبردی» از روابط با این دو قدرت در ایران ایجاد شده است.
اما موضع چین و روسیه در تنش نظامی ایران و اسرائیل با این انتظارات همخوانی ندارد. این موضع عملا بیطرفی بوده و همین خود هم بیشتر برای تلآویو واجد منفعت است.
در نشست اضطراری دیشب شورای امنیت، روسیه حمله را محکوم نکرد و فقط آن را غیر مسئولانه خواند. اما نماینده چین آن را به این طریق محکوم کرد که مستقیم نگفت حمله اسرائیل را محکوم میکنیم؛ بلکه بیان داشت که هر گونه نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران را محکوم میکنیم.
هر دو نسبت به اعمال اسرائیل در غزه، لبنان و منطقه ابزار نگرانی کردند. نماینده روسیه انتقاداتی را هم به اسرائیل وارد کرد که البته آن هم بیشتر از دریچه تنش و مچگیری آمریکا بود.
اما این رفتار چین و روسیه معطوف به یکی از دو دلیل است؛ یا آنها به الزامات روابط «راهبردی» خود با ایران تن نمیدهند یا این که اساسا تصویر ایجاد شده از این روابط در داخل ایران اشتباه است. به نظرم دومی صحیحتر است.
در کنار آن نیز اساسا شناختی درست از سیاست خاورمیانهای این دو بازیگر وجود ندارد و بدون فهم مناسبات قدرتهای خارجی در منطقه هم نمیتوان خود مسائل منطقه و پیچیدگیهای آنها را درک کرد.
معطوف به شناخت سیاست چین و روسیه در خاورمیانه و روابطشان با اسرائیل، قبلا هم عرض شده که دو کشور در قضایای منطقهای با طرفیت اسرائیل هیچ موضع عملی علیه آن نخواهند گرفت.
البته نباید مغفول گذاشت که هر کشور و قدرتی حق دارد که کنشگری خود را مطابق منافعش تنظیم کند و از این منظر خردهای بر موضع کنونی چین و روسیه در قبال مناقشه جاری در منطقه نیست؛ اما مشکل در فهم نادرست سیاست خاورمیانهای این دو قدرت، نوع تنش و رقابت آنها با آمریکا و تسری دادن اشتباهی آن به منازعه با اسرائیل است.
یادم هست که بعد از آشتی ایران و عربستان در پکن چه تحلیلهای عجیب و غریبی درباره نقش چین که نشد! از جمله این که میخواهد جای آمریکا را در منطقه بگیرد و علیه اسرائیل اقدام کند و غیره.
در حالی که چین سرش در کار خودش است و در قضایای خاورمیانه رویکرد محافظهکارانه دارد. ظاهرا هم نگرانی خاصی بابت تاثیر تنش کنونی بر منافع خود در خاورمیانه ندارد؛ اگر هم نگرانی داشته باشد مادام که طرف مقابل اسرائیل و آمریکاست، بروز نمیدهد و وارد چالش نمیشود.
اگر هم در آینده مسیر تامین انرژی از خلیج فارس ناامن شود، احتمالا چینیهای دوراندیش از هم اکنون جایگزین مناسبی در صورت بالا گرفتن تنشها پیدا کردهاند؛ یعنی روسیه! با وقوع چنین تنش و جنگی در منطقه براحتی نفت روسیه اهمیت فوق راهبردی پیدا میکند و قیمتش هم سر به فلک خواهد کشید و کرملین به سهولت بخش بزرگی از هزینههای جنگ اوکراین را جبران خواهد کرد.
البته این منفعت بدان معنا نیست که روسیه به دنبال جنگی بزرگ در خاورمیانه است. ولو چنین منفعتی هم در کار نباشد، مادام که یک طرف مساله اسرائیل باشد، نه چین و نه روسیه ورود جدی نمیکنند و همین بیطرفی و بیتفاوتی در تنش کنونی بیشتر در عمل به سود اسرائیل است که نه فقط در شرق و غرب هیچ قدرتی جلودارش نیست؛ بلکه همراهی مستقیم و غیرمستقیم هم دارند.
اینجا ذکر این نکته هم بد نیست که مدتی است که گفته میشود توافق همکاری جامع ایران و روسیه آماده امضاست، اما چرا امضا نمیشود؟ به نظرم علت تعلل روسیه جدا از نقش لابی یهودی در این کشور، انتظار برای روشن شدن نتایج انتخابات آمریکاست که اگر نامزد دلخواه پوتین یعنی ترامپ برنده شود، احتمال امضای آن کم است و بیشتر تعلل خواهد کرد و اگر هریس برنده شود، به احتمال زیاد امضا شود، اما باز بعید است که لابی یهودی اجازه دهد بندهای مهم آن عملیاتی شود.
برای شناخت بهتر سیاست روسیه در منطقه خالی از لطف نیست که به سخنان یک مقام روس در دیدار اخیر هیئت حماس به مسکو اشاره شود. این مقام روس در یک کلام گفته بود که ما متحد شما نیستیم و دوست اسرائیل هستیم.
روسیه تا جایی به الزامات این دوستی پایبند است که به خاطر آن و قولی که به اسرائیل داده است، حاضر نیست کوچکترین آسیبی به زلنسکی به دلیل بهودی بودن برساند؛ در حالی که با کشورش در جنگی سرنوشتساز است!
حال چطور انتظار میرود با ایران علیه خود اسرائیل با جمعیتی بالغ بر دو میلیون یهودی روسی الاصل همکاری کند؟!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺«اسرائیل مجازی»؛ مرگ یا درود؟!
گفتهاند که برای نابودی یک اندیشه، بد از آن دفاع کنید. مصداق آن تصویر بالاست. طرف با پرچم فلسطین به جنگ شبکههای مجازی رفته و شعار مرگ بر «اسرائیل مجازی» میدهد.
در حالی که همین پدیدهای که «اسرائیل مجازی» مینامند، پرچم فلسطین را یک سال اخیر در جهان چنان بالا برده که به مصیبتی برای «اسرائیل واقعی» و سلاحِ مردم غزه برای افشای وقایع جاری بدل شده و شیفتی پارادایمی را در افکار عمومی دنیا رقم زده است.
اعتراضات گسترده جهانی در مخالفت با نسلکشی غزه مولود همین شبکههای مجازی بود؛ تا جایی که بنت نخست وزیر سابق اسرائیل در سفر به آمریکا نسبت به حجم گسترده انتشار محتوای حامی فلسطین وحجم اندک محتوای موید اسرائیل در شبکههای مجازی شاکی بود.
اگر در غزه هم این شبکهها فیلتر بودند، چنین اتفاقی میافتاد؟
علت سانسور برخی محتواهای فلسطینی در تعدادی از پلتفرمها نیز ناخرسندی اسرائیل از همین فضای مجازی است.
حال، چه سنخیتی میان شعار مرگ بر دنیای مجازی و پرچم فلسطین وجود دارد؟ اگر از نظر این افراد این پلتفرمها در ایران عامل اسرائیلند، در جهان صدای فلسطین هستند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
گفتهاند که برای نابودی یک اندیشه، بد از آن دفاع کنید. مصداق آن تصویر بالاست. طرف با پرچم فلسطین به جنگ شبکههای مجازی رفته و شعار مرگ بر «اسرائیل مجازی» میدهد.
در حالی که همین پدیدهای که «اسرائیل مجازی» مینامند، پرچم فلسطین را یک سال اخیر در جهان چنان بالا برده که به مصیبتی برای «اسرائیل واقعی» و سلاحِ مردم غزه برای افشای وقایع جاری بدل شده و شیفتی پارادایمی را در افکار عمومی دنیا رقم زده است.
اعتراضات گسترده جهانی در مخالفت با نسلکشی غزه مولود همین شبکههای مجازی بود؛ تا جایی که بنت نخست وزیر سابق اسرائیل در سفر به آمریکا نسبت به حجم گسترده انتشار محتوای حامی فلسطین وحجم اندک محتوای موید اسرائیل در شبکههای مجازی شاکی بود.
اگر در غزه هم این شبکهها فیلتر بودند، چنین اتفاقی میافتاد؟
علت سانسور برخی محتواهای فلسطینی در تعدادی از پلتفرمها نیز ناخرسندی اسرائیل از همین فضای مجازی است.
حال، چه سنخیتی میان شعار مرگ بر دنیای مجازی و پرچم فلسطین وجود دارد؟ اگر از نظر این افراد این پلتفرمها در ایران عامل اسرائیلند، در جهان صدای فلسطین هستند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺آتشبس در لبنان یا ...؟
در یک ساعت اخیر در پی انتشار اخباری از منابع اسرائیلی و اظهارات نخستوزیر لبنان درباره نزدیک بودن توافق در جبهه لبنان و آتشبس، خوشبینیها بالا گرفته است.
نجیب میقاتی نخستوزیر لبنان امشب اعلام کرد که عاموس هوکشتاین فرستاده آمریکا با او تماس گرفته و گفته است در حال عزیمت به اسرائیل بوده و امیدوار است که طی ساعات آینده آتشبس اعلام شود.
میقاتی همچنین بیان داشت که حزبالله در تفکیک جبهه لبنان از جبهه غزه دیر کرد. مفروض این گزاره نخستوزیر لبنان پذیرش این تفکیک از جانب حزبالله است.
شبکه دولتی اسرائیل هم پیشنویس توافقی را منتشر کرد که نظر به مواضع و سیاستهای معروف حزبالله بیشتر به تجویز «تسلیمنامه» برای آن شباهت دارد تا متنی مورد توافق
اما این اخبار درباره آتشبس قریبالوقوع در لبنان در حالی منتشر میشود که عصر چهارشنبه دبیرکل جدید حزبالله در نخستین سخنرانی خود تاکید کرد که تحرکات دیپلماتیک هیچ نتیجهای تاکنون نداشته است و از اعلام آمادگی حزبالله برای آتشبس اما تحت شروط آن گفت.
در کنار آن هم امروز چهارشنبه، تحولات میدانی لبنان سیر صعودی قابل توجهی داشت و سه روز پس از درخواست حزبالله از ساکنان 25 شهرک اسرائیلی برای تخلیه، ارتش اسرائیل امروز از نقاط پرجمعیت شهر 100 هزار نفری بعلبک خواست که آن را تخلیه کنند.
اما واقعیت چیست؟
به نظر نگارنده «تا این لحظه» تحول جدی و مهمی در جبهه لبنان برای دستیابی به آتشبس طی ساعات و دو سه روز آینده رخ نداده و در جبهه نوار غزه نیز مذاکرات تاکنون هیچ نتیجهای در بر نداشته و فعلا چشمانداز روشنی برای آتشبس در غزه وجود ندارد.
چنان که دو روز قبل از حمله اسرائیل به ایران گفته شد، موج دیپلماسی شروع شده در منطقه نشانه نزدیک بودن این حمله است و دو هدف عمده را دنبال میکند:
نخست مهار و کنترل تبعات حمله اسرائیل و به نوعی مهندسی واکنش ایران پس از آن و هدف دوم بهرهبرداری انتخاباتی دولت بایدن از این دیپلماسی به نفع کامالا هریس در ایالتهای سرنوشتساز برای کسب آرای اقلیت عرب و مسلمان.
اما هدف از اعلام قریبالوقوع آتشبس چیست؟
اکنون نیز در کنار همان انگیزه انتخاباتی، با توجه به انتشار اخباری در برخی منابع آمریکایی مبنی بر احتمال پاسخ ایران در آینده نزدیک و قبل از انتخابات آمریکا میتوان گفت که اشاعه فضای «آتشبس نزدیک» با این مساله پیوند دارد.
اما انگیزه دیگر نیز میتواند عملیات روانی اسرائیل علیه حزبالله و فشار بر دولت لبنان برای واداشتن حزب به پذیرش توافق بر اساس شروط تلآویو باشد.
واقعیت هم این است که دولت لبنان هم در روزهای اخیر فشارهای سیاسی خود را بر حزبالله افزایش داده و علنیتر کرده است؛ به گونهای که میتوان گفت که حزب اکنون در دو جبهه درگیر است؛ جبهه جنگ با اسرائیل و جبهه فشار سیاسی داخلی؛ به گونهای که حتی برخی متحدان مسیحی آن هم موضعی مخالف گرفتهاند.
در این راستا هر چند زیاد محتمل نیست، اما بعید هم نیست که آمریکا و دولت لبنان آتش بسی را اعلام کنند که مورد موافقت حزبالله نباشد؛ تا تحت فشار پذیرش آن قرار گیرد و در غیر این صورت در مظان اتهام و مسئولیت تداوم جنگ واقع شود.
با این حال دور از ذهن نیست که ارتش اسرائیل تلاش کند که در چند هفته آینده حمله زمینی خود را پایان دهد و یا بسیار محدود کند و به حملات هوایی ادامه دهد. در صورت وقوع چنین تحولی، میتوان علت و نتیجه این حمله را بهتر تحلیل کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
در یک ساعت اخیر در پی انتشار اخباری از منابع اسرائیلی و اظهارات نخستوزیر لبنان درباره نزدیک بودن توافق در جبهه لبنان و آتشبس، خوشبینیها بالا گرفته است.
نجیب میقاتی نخستوزیر لبنان امشب اعلام کرد که عاموس هوکشتاین فرستاده آمریکا با او تماس گرفته و گفته است در حال عزیمت به اسرائیل بوده و امیدوار است که طی ساعات آینده آتشبس اعلام شود.
میقاتی همچنین بیان داشت که حزبالله در تفکیک جبهه لبنان از جبهه غزه دیر کرد. مفروض این گزاره نخستوزیر لبنان پذیرش این تفکیک از جانب حزبالله است.
شبکه دولتی اسرائیل هم پیشنویس توافقی را منتشر کرد که نظر به مواضع و سیاستهای معروف حزبالله بیشتر به تجویز «تسلیمنامه» برای آن شباهت دارد تا متنی مورد توافق
اما این اخبار درباره آتشبس قریبالوقوع در لبنان در حالی منتشر میشود که عصر چهارشنبه دبیرکل جدید حزبالله در نخستین سخنرانی خود تاکید کرد که تحرکات دیپلماتیک هیچ نتیجهای تاکنون نداشته است و از اعلام آمادگی حزبالله برای آتشبس اما تحت شروط آن گفت.
در کنار آن هم امروز چهارشنبه، تحولات میدانی لبنان سیر صعودی قابل توجهی داشت و سه روز پس از درخواست حزبالله از ساکنان 25 شهرک اسرائیلی برای تخلیه، ارتش اسرائیل امروز از نقاط پرجمعیت شهر 100 هزار نفری بعلبک خواست که آن را تخلیه کنند.
اما واقعیت چیست؟
به نظر نگارنده «تا این لحظه» تحول جدی و مهمی در جبهه لبنان برای دستیابی به آتشبس طی ساعات و دو سه روز آینده رخ نداده و در جبهه نوار غزه نیز مذاکرات تاکنون هیچ نتیجهای در بر نداشته و فعلا چشمانداز روشنی برای آتشبس در غزه وجود ندارد.
چنان که دو روز قبل از حمله اسرائیل به ایران گفته شد، موج دیپلماسی شروع شده در منطقه نشانه نزدیک بودن این حمله است و دو هدف عمده را دنبال میکند:
نخست مهار و کنترل تبعات حمله اسرائیل و به نوعی مهندسی واکنش ایران پس از آن و هدف دوم بهرهبرداری انتخاباتی دولت بایدن از این دیپلماسی به نفع کامالا هریس در ایالتهای سرنوشتساز برای کسب آرای اقلیت عرب و مسلمان.
اما هدف از اعلام قریبالوقوع آتشبس چیست؟
اکنون نیز در کنار همان انگیزه انتخاباتی، با توجه به انتشار اخباری در برخی منابع آمریکایی مبنی بر احتمال پاسخ ایران در آینده نزدیک و قبل از انتخابات آمریکا میتوان گفت که اشاعه فضای «آتشبس نزدیک» با این مساله پیوند دارد.
اما انگیزه دیگر نیز میتواند عملیات روانی اسرائیل علیه حزبالله و فشار بر دولت لبنان برای واداشتن حزب به پذیرش توافق بر اساس شروط تلآویو باشد.
واقعیت هم این است که دولت لبنان هم در روزهای اخیر فشارهای سیاسی خود را بر حزبالله افزایش داده و علنیتر کرده است؛ به گونهای که میتوان گفت که حزب اکنون در دو جبهه درگیر است؛ جبهه جنگ با اسرائیل و جبهه فشار سیاسی داخلی؛ به گونهای که حتی برخی متحدان مسیحی آن هم موضعی مخالف گرفتهاند.
در این راستا هر چند زیاد محتمل نیست، اما بعید هم نیست که آمریکا و دولت لبنان آتش بسی را اعلام کنند که مورد موافقت حزبالله نباشد؛ تا تحت فشار پذیرش آن قرار گیرد و در غیر این صورت در مظان اتهام و مسئولیت تداوم جنگ واقع شود.
با این حال دور از ذهن نیست که ارتش اسرائیل تلاش کند که در چند هفته آینده حمله زمینی خود را پایان دهد و یا بسیار محدود کند و به حملات هوایی ادامه دهد. در صورت وقوع چنین تحولی، میتوان علت و نتیجه این حمله را بهتر تحلیل کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺سمفونی تکراری «پیشرفت» در مذاکرات!
جنگ لبنان وارد فاز تخلیه شهرها و شهرکهای لبنان و بمباران گسترده مناطق مسکونی شده است و امروز هم اسرائیل دامنه و شدت آتش جنگ را در جنوب و شرق لبنان بیشتر از قبل گسترش داد. حزبالله هم بر دامنه حملات موشکی خود به محدوده حیفا افزوده است.
این گذار هم پس از اتمام بانک اهداف دسته اول و مهم حملات هوایی اسرائیل در لبنان در رابطه مستقیم با حزبالله صورت میگیرد و توقف و دستکم کاهش جدی ترورها هم نشانه آن است. قبلا هم در یادداشتی گفته شد که حزبالله دیگر به تشکیلاتی ناشناخته با فرماندهانی برای اسرائیل تبدیل شده است که آنها را نمیشناسد و حداقل دسترسی قبلی به این فرماندهان را هم برای ترورشان ندارد.
در برابر چنین وضعیتی و موفقیت حزب در بازیابی سیستم کنترل و فرماندهی خود پس از موج ضربات بزرگ و سهمگین، اسرائیل با معضل تشدید حملات موشکی حزبالله، دو برابر شدن آوارگان اسرائیلی در شمال، تخلیه شهرکهای بیشتر و افزایش تلفات در حمله زمینی بدون چشماندازی روشن برای آن روبرو است.
همین خود اسرائیل را به صرافت انتقال به مرحله جدید جنگ برای فشار بر بدنه اجتماعی حزبالله، متحدان آن، طیفهای دیگر مردم و خود دولت لبنان برای تحمیل شروط آتشبس واداشته است؛ مشابه آنچه در این یک سال در نوار غزه گذشته و در یک ماه اخیر در شمال این منطقه به طرز بیسابقهتری رخ میدهد.
اما حملات هوایی اسرائیل اخیرا و به ویژه امروز در اقدامی معنادار بر مناطق نفوذ جمیعتی جنبش امل لبنان به رهبری نبیه بری رئیس مجلس این کشور به خصوص صور و پیرامون آن متمرکز شده است. هدف هم روشن است. فشار بر بری به عنوان طرف مذاکرهکننده از جانب حزبالله برای پذیرش شروط اسرائیل و چشمپوشی از خواستههای حزب است.
واقعیت این است که بالاگرفتن و گسترش حملات هوایی اسرائیل از دیشب تا کنون سنخیتی با پیشرفت "بزرگ" در مذاکرات آتشبس بنا به برخی رسانههای اسرائیلی و آمریکایی ندارد. سخنان امروز نجیب میقاتی هم نشان میدهد که در خوشبینی دیشب خود نسبت به دستیابی به توافق طی ساعات و روزهای آتی پس از تماس تلفنی فرستاده آمریکا اغراق کرده است.
هم اسرائیل و هم حزبالله نگاهشان فعلا به میدان برای فشار بر دیگری و ترجمان آن در آینده در مذاکرات و توافق است.
در حقیقت اگر اخبار «پیشرفت بزرگ» و «پیشرفت مهم» و غیره منعکسکننده واقعیت پشت پرده و میدان جنگ بود که جنگ غزه باید همان ابتدای سال 2024 تمام میشد. از آن تاریخ هم بارها منابع مختلف به دلایل مختلفی از پیشرفت مذاکرات گفتهاند، اما واقعیت برخلاف آن بوده است.
آنچه نگارنده از لابلای مواضع دو طرف اسرائیلی و لبنانی میفهمد این که هنوز هیچ توافقی بر سر چگونگی اجرای قطعنامه 1701 وجود ندارد.
بری، میقاتی، آمریکا و فرانسه صرفا به صورت کلی بر اجرای آن تاکید میکنند؛ اما نه اسرائیل و نه به ویژه حزبالله هیچ موضع روشن و صریحی در این باره اتخاذ نکردهاند. ظاهرا اسرائیل به دنبال اجرای یکجانبه این قطعنامه از جانب لبنان و اصلاحاتی در آن طی قطعنامه دیگری برای دادن آزادی عمل به اسرائیل پس از پایان جنگ برای جلوگیری از تسلیح حزبالله و استقرار مجدد آن در جنوب لیتانی و غیره است.
حزبالله هم به نظر میرسد که در نهایت به دنبال همان مدل اجرای قطعنامه در سال 2006 است؛ یعنی توقف جنگ بدون عقبنشینی از جنوب لیتانی و بدون خلع سلاح و غیره.
آنچه اکنون مطرح است و نبیه بری به دنبال آن است، آتشبسی موقتی است که بعد از آن درباره شیوه اجرای قطعنامه مذاکره و توافق شود.
در کل، جنگ لبنان تفاوتهای خاصی با جنگ غزه دارد و اساسا پیش بینی نمیشود که جنگ لبنان زیاد طول بکشد. اما قبل از روشن شدن نتایج انتخابات آمریکا هم زیاد محتمل نیست که توافقی در این جبهه صورت گیرد. چه بسا دولت بایدن به دنبال چنین توافقی قبل از انتخابات باشد، اما دولت راستگرای اسرائیل که مترصد پیروزی ترامپ است، زیاد تمایلی به این توافق ندارد.
بر این اساس میتوان گفت که پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا تا انتقال قدرت در این کشور صرف نظر از پیروزی هریس یا ترامپ به دلایلی (که بعدا به آنها خواهم پرداخت) بازه زمانی مهمی برای روشن شدن سرنوشت دو جنگ غزه و لبنان است و در این مدت احتمال دستیابی به آتشبس به ویژه در لبنان بیشتر از قبل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
جنگ لبنان وارد فاز تخلیه شهرها و شهرکهای لبنان و بمباران گسترده مناطق مسکونی شده است و امروز هم اسرائیل دامنه و شدت آتش جنگ را در جنوب و شرق لبنان بیشتر از قبل گسترش داد. حزبالله هم بر دامنه حملات موشکی خود به محدوده حیفا افزوده است.
این گذار هم پس از اتمام بانک اهداف دسته اول و مهم حملات هوایی اسرائیل در لبنان در رابطه مستقیم با حزبالله صورت میگیرد و توقف و دستکم کاهش جدی ترورها هم نشانه آن است. قبلا هم در یادداشتی گفته شد که حزبالله دیگر به تشکیلاتی ناشناخته با فرماندهانی برای اسرائیل تبدیل شده است که آنها را نمیشناسد و حداقل دسترسی قبلی به این فرماندهان را هم برای ترورشان ندارد.
در برابر چنین وضعیتی و موفقیت حزب در بازیابی سیستم کنترل و فرماندهی خود پس از موج ضربات بزرگ و سهمگین، اسرائیل با معضل تشدید حملات موشکی حزبالله، دو برابر شدن آوارگان اسرائیلی در شمال، تخلیه شهرکهای بیشتر و افزایش تلفات در حمله زمینی بدون چشماندازی روشن برای آن روبرو است.
همین خود اسرائیل را به صرافت انتقال به مرحله جدید جنگ برای فشار بر بدنه اجتماعی حزبالله، متحدان آن، طیفهای دیگر مردم و خود دولت لبنان برای تحمیل شروط آتشبس واداشته است؛ مشابه آنچه در این یک سال در نوار غزه گذشته و در یک ماه اخیر در شمال این منطقه به طرز بیسابقهتری رخ میدهد.
اما حملات هوایی اسرائیل اخیرا و به ویژه امروز در اقدامی معنادار بر مناطق نفوذ جمیعتی جنبش امل لبنان به رهبری نبیه بری رئیس مجلس این کشور به خصوص صور و پیرامون آن متمرکز شده است. هدف هم روشن است. فشار بر بری به عنوان طرف مذاکرهکننده از جانب حزبالله برای پذیرش شروط اسرائیل و چشمپوشی از خواستههای حزب است.
واقعیت این است که بالاگرفتن و گسترش حملات هوایی اسرائیل از دیشب تا کنون سنخیتی با پیشرفت "بزرگ" در مذاکرات آتشبس بنا به برخی رسانههای اسرائیلی و آمریکایی ندارد. سخنان امروز نجیب میقاتی هم نشان میدهد که در خوشبینی دیشب خود نسبت به دستیابی به توافق طی ساعات و روزهای آتی پس از تماس تلفنی فرستاده آمریکا اغراق کرده است.
هم اسرائیل و هم حزبالله نگاهشان فعلا به میدان برای فشار بر دیگری و ترجمان آن در آینده در مذاکرات و توافق است.
در حقیقت اگر اخبار «پیشرفت بزرگ» و «پیشرفت مهم» و غیره منعکسکننده واقعیت پشت پرده و میدان جنگ بود که جنگ غزه باید همان ابتدای سال 2024 تمام میشد. از آن تاریخ هم بارها منابع مختلف به دلایل مختلفی از پیشرفت مذاکرات گفتهاند، اما واقعیت برخلاف آن بوده است.
آنچه نگارنده از لابلای مواضع دو طرف اسرائیلی و لبنانی میفهمد این که هنوز هیچ توافقی بر سر چگونگی اجرای قطعنامه 1701 وجود ندارد.
بری، میقاتی، آمریکا و فرانسه صرفا به صورت کلی بر اجرای آن تاکید میکنند؛ اما نه اسرائیل و نه به ویژه حزبالله هیچ موضع روشن و صریحی در این باره اتخاذ نکردهاند. ظاهرا اسرائیل به دنبال اجرای یکجانبه این قطعنامه از جانب لبنان و اصلاحاتی در آن طی قطعنامه دیگری برای دادن آزادی عمل به اسرائیل پس از پایان جنگ برای جلوگیری از تسلیح حزبالله و استقرار مجدد آن در جنوب لیتانی و غیره است.
حزبالله هم به نظر میرسد که در نهایت به دنبال همان مدل اجرای قطعنامه در سال 2006 است؛ یعنی توقف جنگ بدون عقبنشینی از جنوب لیتانی و بدون خلع سلاح و غیره.
آنچه اکنون مطرح است و نبیه بری به دنبال آن است، آتشبسی موقتی است که بعد از آن درباره شیوه اجرای قطعنامه مذاکره و توافق شود.
در کل، جنگ لبنان تفاوتهای خاصی با جنگ غزه دارد و اساسا پیش بینی نمیشود که جنگ لبنان زیاد طول بکشد. اما قبل از روشن شدن نتایج انتخابات آمریکا هم زیاد محتمل نیست که توافقی در این جبهه صورت گیرد. چه بسا دولت بایدن به دنبال چنین توافقی قبل از انتخابات باشد، اما دولت راستگرای اسرائیل که مترصد پیروزی ترامپ است، زیاد تمایلی به این توافق ندارد.
بر این اساس میتوان گفت که پس از اعلام نتایج انتخابات آمریکا تا انتقال قدرت در این کشور صرف نظر از پیروزی هریس یا ترامپ به دلایلی (که بعدا به آنها خواهم پرداخت) بازه زمانی مهمی برای روشن شدن سرنوشت دو جنگ غزه و لبنان است و در این مدت احتمال دستیابی به آتشبس به ویژه در لبنان بیشتر از قبل است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺 جنجال مالک هاآرتص و بازنمایی ریشه بحران!
آموس شوكين مالک «هاآرتص» قدیمیترین روزنامه اسرائیلی این هفته در نشستی در لندن سخنانی بیسابقه بیان داشت که در اسرائیل جنجال به پا کرد. وی نیروهای فلسطینی را «مبارزان آزادی» و اسرائیل را نظامی آپارتاید نامید و از جهان خواست آن را تحریم کنند.
پس از آن، برخی وزارتخانهها ارتباط با روزنامه را قطع و آن را از آگهیهای دولتی محروم کردند.
در یک سال اخیر چهرههای معروفی در جهان مخالف و منتقد اسرائیل شدهاند؛ اما چنین انتقادی از یک روزنامهنگار کهنهکار و مالک مشهورترین روزنامه اسرائیلی واجد دلالت و تاثیر دیگری است.
اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر در مواجهه با پیامدهای استراتژیک آن، جنگ «وجودی» را کلید زد، اما آنچه دنیا عملا در یک سال اخیر دیده، نه جنگی متعارف، بلکه به گفته فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه سازمان ملل یک نسلکشی و جنایت علیه بشریت است.
فعلا جهان به علت مناسبات پیچیده قدرت ناشی از الزامات هژمونی آمریکا (ابرحامی اسرائیل) عاجز از توقف این جنگ است، اما نباید تبعات درازمدت و جبران ناپذیر این خشونت افسارگسیخته برای اسرائیل در ذهنیت جهانیان را از نظر دور داشت که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.
اگر همین سطح محدود معذوریت اخلاقی و انسانی، امروز اسپانیا و فرانسه را وادار به ممانعت از مشارکت اسرائیل در نمایشگاههای نظامی و برخی کشورهای دیگر را ناچار به توقف صادرات سلاح میکند، در آینده بعید نیست که دامنه آن چنان گسترش یابد که اصل روابط با اسرائیل به ناهنجاری غیر اخلاقی در روابط بینالملل تبدیل شود.
آنچه اکنون ذهن افکار عمومی جهان به ویژه غرب را بیشتر مشغول کرده نه «جنگ وجودی» اسرائیل، بلکه سرنوشت و وجود یک ملت تحت اشغال است. این تغییر تدریجی در نگاه جهانیان صرفا مولود رفتار اسرائیل و این نسلکشی نیست، بلکه محصول استقامت مردم غزه در این یک سال و چنگ زدن آنها به سرزمین خود علی رغم انبوه کشتار و ویرانی نیز هست.
قبلا هم گفتهام، همه مردم غزه طرفدار و عضو حماس نیستند و این باریکه جامعهای متکثر با جریانهای مختلف و عقبه اجتماعی متفاوتی دارد و حماس با وجود محبوبیت بالا در فلسطین اما منتقدان و مخالفانش هم کم نیستند.
اما وقتی طرف مقابل، «دشمنی اشغالگر و بیرحم» است، همین استقامت جبهه داخلی غزه چتری حمایتی برای حماس جهت تداوم نبرد گسترانیده و در غیر این صورت، توان ادامه این جنگ نابرابر برای دو سه ماه را هم نداشت.
ادامه این ثبات در این جنگ و بعد از آن ضامن تداوم این مشغله ذهنی جهانی و تحولی است که علیه اسرائیل و به نفع فلسطینیها در حال رخ دادن است.
بحرانی که اسرائیل در آینده با آن مواجه خواهد شد، عمیقتر از بحران کنونی بعد از هفتم اکتبر پارسال تاکنون است که در آن طولانیترین جنگ تاریخ آن علیه یک باریکه بسیار کوچک رقم خورده، اما تاکنون نتوانسته است آن را با یک پیروزی راهبردی با حذف دشمن یا تغییر رفتار آن پایان بخشد.
حتی پس از 13 ماه، بیش از نیمی از شهرکنشینهای پیرامون غزه طبق نظرسنجی اخیر شبکه 12 اسرائیل گفتهاند به بازگشت به شهرکها فکر نمیکنند.
روی دیگر تعمیق این نگرانی تشدید بحران جمعیتی است که اسرائیل در مقابل جمعیت رو به رشد فلسطینیها با آن مواجه است و کاهش مهاجرت و احتمال افزایش مهاجرت معکوس میتواند آن را در آینده وارد مرحله خطرناکی کند.
مژگان نووی روزنامهنگار منصف اسرائیلی چند روز پیش در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت که بیشتر از قبل به این باور رسیده که اسرائیل در این جنگ اشتباه کرده است و «هدفهای بسیار مبهمی» را تعریف کرد که قابل تحقق نیست و هدف نابودی حماس را «یک شعار» خواند. نووی میگوید تا موقعی که اشغال و سرکوب ادامه دارد، مقاومت فلسطینیها نیز ادامه خواهد داشت.
آمی آیالون رئیس سابق سازمان امنیت شاباک اخیرا در این باره گفته است: «مصیبت ما این است که به آنها (فلسطینیها) به عنوان افراد نگاه میکنیم .... فلسطینیهای امروز، و نه فقط حماس، همه حاضرند بجنگند و کشته شوند نه برای غذا. آنها هر کدام به شیوه خود در مورد پایان اشغال و استقلال سخن میگویند.»
ایالون میافزاید که «۱۶۷ کشور دنیا آنها را ملت میداند به جز ما» و وقتی افقی سیاسی وجود ندارد، فلسطینیها قیام میکنند.
برونداد نبود چنین افقی و فراموشی آزار دهنده مناقشه برای فلسطینیها هفتم اکتبر بود.
ریشه مشکل در اشغالگری و ندیدن یک ملت است که باعث شد اسرائیل پس از ۸ دهه به نقطه اول یعنی «جنگ وجودی» برگردد.
زیو ژابوتینسکی نظریهپرداز مورد علاقه نتانیاهو در مقاله «دیوار آهنین» در سال ۱۹۲۳ گفته بود که «ما زمین آنها را گرفتیم و آنها با ما خواهند جنگید.»
باراک نخست وزیر اسبق اسرائیل هم قبلا در پاسخ به سوالی که اگر فلسطینی بود، چکار میکرد، گفته بود که عضو حماس میشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
آموس شوكين مالک «هاآرتص» قدیمیترین روزنامه اسرائیلی این هفته در نشستی در لندن سخنانی بیسابقه بیان داشت که در اسرائیل جنجال به پا کرد. وی نیروهای فلسطینی را «مبارزان آزادی» و اسرائیل را نظامی آپارتاید نامید و از جهان خواست آن را تحریم کنند.
پس از آن، برخی وزارتخانهها ارتباط با روزنامه را قطع و آن را از آگهیهای دولتی محروم کردند.
در یک سال اخیر چهرههای معروفی در جهان مخالف و منتقد اسرائیل شدهاند؛ اما چنین انتقادی از یک روزنامهنگار کهنهکار و مالک مشهورترین روزنامه اسرائیلی واجد دلالت و تاثیر دیگری است.
اسرائیل پس از حمله هفتم اکتبر در مواجهه با پیامدهای استراتژیک آن، جنگ «وجودی» را کلید زد، اما آنچه دنیا عملا در یک سال اخیر دیده، نه جنگی متعارف، بلکه به گفته فرانچسکا آلبانزه، گزارشگر ویژه سازمان ملل یک نسلکشی و جنایت علیه بشریت است.
فعلا جهان به علت مناسبات پیچیده قدرت ناشی از الزامات هژمونی آمریکا (ابرحامی اسرائیل) عاجز از توقف این جنگ است، اما نباید تبعات درازمدت و جبران ناپذیر این خشونت افسارگسیخته برای اسرائیل در ذهنیت جهانیان را از نظر دور داشت که به مرور زمان خود را نشان خواهد داد.
اگر همین سطح محدود معذوریت اخلاقی و انسانی، امروز اسپانیا و فرانسه را وادار به ممانعت از مشارکت اسرائیل در نمایشگاههای نظامی و برخی کشورهای دیگر را ناچار به توقف صادرات سلاح میکند، در آینده بعید نیست که دامنه آن چنان گسترش یابد که اصل روابط با اسرائیل به ناهنجاری غیر اخلاقی در روابط بینالملل تبدیل شود.
آنچه اکنون ذهن افکار عمومی جهان به ویژه غرب را بیشتر مشغول کرده نه «جنگ وجودی» اسرائیل، بلکه سرنوشت و وجود یک ملت تحت اشغال است. این تغییر تدریجی در نگاه جهانیان صرفا مولود رفتار اسرائیل و این نسلکشی نیست، بلکه محصول استقامت مردم غزه در این یک سال و چنگ زدن آنها به سرزمین خود علی رغم انبوه کشتار و ویرانی نیز هست.
قبلا هم گفتهام، همه مردم غزه طرفدار و عضو حماس نیستند و این باریکه جامعهای متکثر با جریانهای مختلف و عقبه اجتماعی متفاوتی دارد و حماس با وجود محبوبیت بالا در فلسطین اما منتقدان و مخالفانش هم کم نیستند.
اما وقتی طرف مقابل، «دشمنی اشغالگر و بیرحم» است، همین استقامت جبهه داخلی غزه چتری حمایتی برای حماس جهت تداوم نبرد گسترانیده و در غیر این صورت، توان ادامه این جنگ نابرابر برای دو سه ماه را هم نداشت.
ادامه این ثبات در این جنگ و بعد از آن ضامن تداوم این مشغله ذهنی جهانی و تحولی است که علیه اسرائیل و به نفع فلسطینیها در حال رخ دادن است.
بحرانی که اسرائیل در آینده با آن مواجه خواهد شد، عمیقتر از بحران کنونی بعد از هفتم اکتبر پارسال تاکنون است که در آن طولانیترین جنگ تاریخ آن علیه یک باریکه بسیار کوچک رقم خورده، اما تاکنون نتوانسته است آن را با یک پیروزی راهبردی با حذف دشمن یا تغییر رفتار آن پایان بخشد.
حتی پس از 13 ماه، بیش از نیمی از شهرکنشینهای پیرامون غزه طبق نظرسنجی اخیر شبکه 12 اسرائیل گفتهاند به بازگشت به شهرکها فکر نمیکنند.
روی دیگر تعمیق این نگرانی تشدید بحران جمعیتی است که اسرائیل در مقابل جمعیت رو به رشد فلسطینیها با آن مواجه است و کاهش مهاجرت و احتمال افزایش مهاجرت معکوس میتواند آن را در آینده وارد مرحله خطرناکی کند.
مژگان نووی روزنامهنگار منصف اسرائیلی چند روز پیش در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت که بیشتر از قبل به این باور رسیده که اسرائیل در این جنگ اشتباه کرده است و «هدفهای بسیار مبهمی» را تعریف کرد که قابل تحقق نیست و هدف نابودی حماس را «یک شعار» خواند. نووی میگوید تا موقعی که اشغال و سرکوب ادامه دارد، مقاومت فلسطینیها نیز ادامه خواهد داشت.
آمی آیالون رئیس سابق سازمان امنیت شاباک اخیرا در این باره گفته است: «مصیبت ما این است که به آنها (فلسطینیها) به عنوان افراد نگاه میکنیم .... فلسطینیهای امروز، و نه فقط حماس، همه حاضرند بجنگند و کشته شوند نه برای غذا. آنها هر کدام به شیوه خود در مورد پایان اشغال و استقلال سخن میگویند.»
ایالون میافزاید که «۱۶۷ کشور دنیا آنها را ملت میداند به جز ما» و وقتی افقی سیاسی وجود ندارد، فلسطینیها قیام میکنند.
برونداد نبود چنین افقی و فراموشی آزار دهنده مناقشه برای فلسطینیها هفتم اکتبر بود.
ریشه مشکل در اشغالگری و ندیدن یک ملت است که باعث شد اسرائیل پس از ۸ دهه به نقطه اول یعنی «جنگ وجودی» برگردد.
زیو ژابوتینسکی نظریهپرداز مورد علاقه نتانیاهو در مقاله «دیوار آهنین» در سال ۱۹۲۳ گفته بود که «ما زمین آنها را گرفتیم و آنها با ما خواهند جنگید.»
باراک نخست وزیر اسبق اسرائیل هم قبلا در پاسخ به سوالی که اگر فلسطینی بود، چکار میکرد، گفته بود که عضو حماس میشد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺ذلت انتخاب من نیست!
جمعی مردم عادی در شمال غزه در میان انبوه آوار و گرسنگی به راه افتاده و شعار میدهند:
میمیریم؛ ولی ذلت نمیپذیریم.
اخیرا محاصره و کشتار در شمال نوار غزه رنگ بیسابقهتری به خود گرفته و صحنههای آخرالزمانی از جنگ «رستاخیز» نتانیاهو به نمایش در میآید.
چاههای آب بمباران شده و غذایی هم نیست. پریروز 15 آژانس بینالمللی هشدار دادند که صدها هزار نفر به علت قحطی، بیماری و بمباران در معرض مرگ هستند.
بیمارستانها از کار افتاده و امکاناتی نیست تا جانی که میتواند به زندگی برگردد، نجات یابد.
به علت نبود کفن، بعضا چند کودک را با یک کفن دفن میکنند.
وسایل آواربرداری برای نجات محبوسان زیر آوار وجود ندارد. به گفته دوستی آواره در جنوب غزه، خانه عمویش در شمال بمباران و عدهای کشته میشوند و برخی زیر آوار میمانند.
فادی میگوید هیچ وسیله آواربرداری برای نجاتشان نبوده و فردی حاضر در محل چند ساعت صدای کمک و «شهادتین» را از زیر آوار شنیده اما قطع شده است.
آمریکا میگوید به اسرائیل هشدار داده اما گوش نمیکند!
وقتی تسلیم و جلای وطن اجبار شود، ماندن و مرگ یک انتخاب است!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
جمعی مردم عادی در شمال غزه در میان انبوه آوار و گرسنگی به راه افتاده و شعار میدهند:
میمیریم؛ ولی ذلت نمیپذیریم.
اخیرا محاصره و کشتار در شمال نوار غزه رنگ بیسابقهتری به خود گرفته و صحنههای آخرالزمانی از جنگ «رستاخیز» نتانیاهو به نمایش در میآید.
چاههای آب بمباران شده و غذایی هم نیست. پریروز 15 آژانس بینالمللی هشدار دادند که صدها هزار نفر به علت قحطی، بیماری و بمباران در معرض مرگ هستند.
بیمارستانها از کار افتاده و امکاناتی نیست تا جانی که میتواند به زندگی برگردد، نجات یابد.
به علت نبود کفن، بعضا چند کودک را با یک کفن دفن میکنند.
وسایل آواربرداری برای نجات محبوسان زیر آوار وجود ندارد. به گفته دوستی آواره در جنوب غزه، خانه عمویش در شمال بمباران و عدهای کشته میشوند و برخی زیر آوار میمانند.
فادی میگوید هیچ وسیله آواربرداری برای نجاتشان نبوده و فردی حاضر در محل چند ساعت صدای کمک و «شهادتین» را از زیر آوار شنیده اما قطع شده است.
آمریکا میگوید به اسرائیل هشدار داده اما گوش نمیکند!
وقتی تسلیم و جلای وطن اجبار شود، ماندن و مرگ یک انتخاب است!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺هریس یا ترامپ؛ کدامیک میبرند؟
فردا سهشنبه شصتمین انتخابات رياست جمهوری آمریکا برای انتخاب 47 امین رئیس جمهور برگزار میشود که نتایج آن یا بازگشت جنجالیترین رئیس جمهور آمریکا به قدرت برای بار دوم را رقم میزند یا یک زن برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور میشود.
نه فقط مردم آمریکا بلکه جهان امروز منتظر نتایج این انتخابات است که چه بسا تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جهان و منطقه و وضعیت برخی کشورها بیشتر از رخدادهای مشابه در آنها باشد.
نتایج این انتخابات موجب تغییری بنیادین در سیاستگذاری خارجی آمریکا نمیشود، اما روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در پیگیری سیاستهای خارجی کلان آمریکا و پروندههای مهم جهانی و منطقهای، معمولا رویکردهای متفاوتی دارند و ماهیت همین رویکردها هم در جهت تشدید تنشها یا کاهش آنها حائز اهمیت زیادی است.
به همین علت اکنون برخی طرفها امثال نتانیاهو، پوتین و برخی شاهزادگان عرب برای بازگشت ترامپ لحظهشماری میکنند؛ ولی کشورهای دیگری تمایل به پیروزی هریس دارند.
سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که با نزدیکترین رقابت انتخاباتی در آمریکا مواجه هستیم و ارائه تصویری روشن نسبت به نتایج آن بسیار دشوار است.
رقابت در این انتخابات برای کسب 270 رای از 538 رای کالج الکترال آمریکاست. از این 538 رای الکترال، تقریبا همین الان ماهیت 445 رای آن مشخص است. در تاریخ انتخابات آمریکا، هویت 43 ایالت غالبا از قبل روشن است؛ برخی از آنها ایالتهای قرمز رنگ و جمهوریخواه و برخی دیگر نیز دموکرات و آبی رنگ هستند.
تقریبا میتوان گفت که ترامپ هم اکنون 213 رای الکترال از 538 رای را دارد و هریس نیز 232 رای. از این رو، اساسا رقابت بر سر 93 رای الکترال دیگر است که متعلق به 7 ایالت چرخشی است که آرای آنها معمولا میان جمهوریخواهان و دموکراتها جابجا میشود.
اکنون مهمترین عامل برد و باخت انتخابات، نتایج آن در هفت ایالت پنسلوانیا (19 رای)، کارولینای شمالی (16 رای)، جورجیا (16 رای)، میشیگان (15 رای)، آریزونا (11 رای)، ویسکانسن (10 رای) و نوادا (6 رای) است.
اکنون هم برای پیشبینی نتایج انتخابات آمریکا چارهای جز کمک گرفتن از نتایج نظرسنجیها نیست، اما نه هر نوع نظرسنجی.
با توجه به نظام انتخاباتی خاص آمریکا نظرسنجیهای سراسری سنجه دقیقی نیست و چه بسا نامزدی در سطح ملی آرای بیشتری را به دست آورد (مانند دو میلیون رای بیشتر هیلاری کلینتون در سال 2016) اما در نهایت رقیب او با کسب آرای الکترال بیشتر برنده انتخابات شود.
اما در هفت ایالت کلیدی و «رئیس جمهور ساز»، تقریبا بیشتر نظرسنجیها ترامپ را پیشتاز میدانند.
«اطلس اینتل» در انتخابات 2020 جزو موسساتی بود که دقیقترین نظرسنجیها را انجام داد. نتایج جدیدترین نظرسنجی آن بنا به اعلام سایت 538 آمریکا بیانگر پیشتازی ترامپ در هفت ایالت پیشگفته است؛ در کارولینای شمالی با 3.4 درصد، جورجیا 2.5 درصد، آریزونا 6.5 درصد، نوادا 5.5 درصد، ویسکانسن 1 درصد، پنسلوانیا 1.8 درصد و میشیگان 1.5 درصد.
اما پیشتازی ترامپ در هفت ایالت نیز به معنای تمام شدن کار به نفع او نیست. بنا به الگوهای انتخاباتی آمریکا میانگین خطای نظرسنجیها در رقابت امسال میتواند مثبت یا منفی 3.8 درصد باشد. از این منظر، تقریبا نتایج در دو ایالت آریزونا و نوادا تقریبا برای ترامپ تضمین شده است.
اما در 5 ایالت دیگر رقابت بسیار نزدیک است و امکان جابجایی آرا وجود دارد. فراموش هم نباید کرد که ترامپ حدود 19 رای الکترال نیز در ایالتهای با نتایج نسبتا مشخص عقب است.
در این ایالتهای کلیدی حتی یک رای هم سرنوشتساز است. در برخی از آنها اقلیتهای قومی و دینی مانند یهودیان، مسلمانان و عربها زندگی میکنند که خیلی از آنها تا همین لحظه هم مردد هستند که به کدام نامزد رای دهند. علت هم به جنگ غزه و لبنان بر میگردد که به عنوان فاکتوری تاثیرگذار عمل میکند.
در این راستا هریس در ساعات گذشته در ایالت پنسلوانیا با تاکید بر حمایت از اسرائیل، رای دهندگان یهودی را خطاب قرار داد و در ایالت میشیگان با اشاره به ضرورت پایان جنگ و اوضاع اسفبار غزه رایدهندگان عرب و مسلمان را.
شرکت پایین (72 میلیون نفر) در رای گیری زودهنگام نیز نشانه خوبی برای دموکراتها نیست که در سال 2020 با بسیج علیه ترامپ بیش از 101 میلیون شرکت کردند، اما این بار به دلیل نارضایتی از عملکرد بایدن و عادی شدن حضور ترامپ در دنیای سیاست آمریکا، راهبرد «ترامپهراسی» اثر قبلی خود را از دست داده است.
فعلا شانس ترامپ اندکی بیشتر است، اما هم او هم هریس هر کدام برای پیروزی دستکم به آرای الکترال 3 ایالت از 5 ایالت کلیدی دیگر (پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا، میشیگان و ویسکانسن) نیاز دارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
فردا سهشنبه شصتمین انتخابات رياست جمهوری آمریکا برای انتخاب 47 امین رئیس جمهور برگزار میشود که نتایج آن یا بازگشت جنجالیترین رئیس جمهور آمریکا به قدرت برای بار دوم را رقم میزند یا یک زن برای نخستین بار رئیس جمهور این کشور میشود.
نه فقط مردم آمریکا بلکه جهان امروز منتظر نتایج این انتخابات است که چه بسا تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جهان و منطقه و وضعیت برخی کشورها بیشتر از رخدادهای مشابه در آنها باشد.
نتایج این انتخابات موجب تغییری بنیادین در سیاستگذاری خارجی آمریکا نمیشود، اما روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا در پیگیری سیاستهای خارجی کلان آمریکا و پروندههای مهم جهانی و منطقهای، معمولا رویکردهای متفاوتی دارند و ماهیت همین رویکردها هم در جهت تشدید تنشها یا کاهش آنها حائز اهمیت زیادی است.
به همین علت اکنون برخی طرفها امثال نتانیاهو، پوتین و برخی شاهزادگان عرب برای بازگشت ترامپ لحظهشماری میکنند؛ ولی کشورهای دیگری تمایل به پیروزی هریس دارند.
سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که با نزدیکترین رقابت انتخاباتی در آمریکا مواجه هستیم و ارائه تصویری روشن نسبت به نتایج آن بسیار دشوار است.
رقابت در این انتخابات برای کسب 270 رای از 538 رای کالج الکترال آمریکاست. از این 538 رای الکترال، تقریبا همین الان ماهیت 445 رای آن مشخص است. در تاریخ انتخابات آمریکا، هویت 43 ایالت غالبا از قبل روشن است؛ برخی از آنها ایالتهای قرمز رنگ و جمهوریخواه و برخی دیگر نیز دموکرات و آبی رنگ هستند.
تقریبا میتوان گفت که ترامپ هم اکنون 213 رای الکترال از 538 رای را دارد و هریس نیز 232 رای. از این رو، اساسا رقابت بر سر 93 رای الکترال دیگر است که متعلق به 7 ایالت چرخشی است که آرای آنها معمولا میان جمهوریخواهان و دموکراتها جابجا میشود.
اکنون مهمترین عامل برد و باخت انتخابات، نتایج آن در هفت ایالت پنسلوانیا (19 رای)، کارولینای شمالی (16 رای)، جورجیا (16 رای)، میشیگان (15 رای)، آریزونا (11 رای)، ویسکانسن (10 رای) و نوادا (6 رای) است.
اکنون هم برای پیشبینی نتایج انتخابات آمریکا چارهای جز کمک گرفتن از نتایج نظرسنجیها نیست، اما نه هر نوع نظرسنجی.
با توجه به نظام انتخاباتی خاص آمریکا نظرسنجیهای سراسری سنجه دقیقی نیست و چه بسا نامزدی در سطح ملی آرای بیشتری را به دست آورد (مانند دو میلیون رای بیشتر هیلاری کلینتون در سال 2016) اما در نهایت رقیب او با کسب آرای الکترال بیشتر برنده انتخابات شود.
اما در هفت ایالت کلیدی و «رئیس جمهور ساز»، تقریبا بیشتر نظرسنجیها ترامپ را پیشتاز میدانند.
«اطلس اینتل» در انتخابات 2020 جزو موسساتی بود که دقیقترین نظرسنجیها را انجام داد. نتایج جدیدترین نظرسنجی آن بنا به اعلام سایت 538 آمریکا بیانگر پیشتازی ترامپ در هفت ایالت پیشگفته است؛ در کارولینای شمالی با 3.4 درصد، جورجیا 2.5 درصد، آریزونا 6.5 درصد، نوادا 5.5 درصد، ویسکانسن 1 درصد، پنسلوانیا 1.8 درصد و میشیگان 1.5 درصد.
اما پیشتازی ترامپ در هفت ایالت نیز به معنای تمام شدن کار به نفع او نیست. بنا به الگوهای انتخاباتی آمریکا میانگین خطای نظرسنجیها در رقابت امسال میتواند مثبت یا منفی 3.8 درصد باشد. از این منظر، تقریبا نتایج در دو ایالت آریزونا و نوادا تقریبا برای ترامپ تضمین شده است.
اما در 5 ایالت دیگر رقابت بسیار نزدیک است و امکان جابجایی آرا وجود دارد. فراموش هم نباید کرد که ترامپ حدود 19 رای الکترال نیز در ایالتهای با نتایج نسبتا مشخص عقب است.
در این ایالتهای کلیدی حتی یک رای هم سرنوشتساز است. در برخی از آنها اقلیتهای قومی و دینی مانند یهودیان، مسلمانان و عربها زندگی میکنند که خیلی از آنها تا همین لحظه هم مردد هستند که به کدام نامزد رای دهند. علت هم به جنگ غزه و لبنان بر میگردد که به عنوان فاکتوری تاثیرگذار عمل میکند.
در این راستا هریس در ساعات گذشته در ایالت پنسلوانیا با تاکید بر حمایت از اسرائیل، رای دهندگان یهودی را خطاب قرار داد و در ایالت میشیگان با اشاره به ضرورت پایان جنگ و اوضاع اسفبار غزه رایدهندگان عرب و مسلمان را.
شرکت پایین (72 میلیون نفر) در رای گیری زودهنگام نیز نشانه خوبی برای دموکراتها نیست که در سال 2020 با بسیج علیه ترامپ بیش از 101 میلیون شرکت کردند، اما این بار به دلیل نارضایتی از عملکرد بایدن و عادی شدن حضور ترامپ در دنیای سیاست آمریکا، راهبرد «ترامپهراسی» اثر قبلی خود را از دست داده است.
فعلا شانس ترامپ اندکی بیشتر است، اما هم او هم هریس هر کدام برای پیروزی دستکم به آرای الکترال 3 ایالت از 5 ایالت کلیدی دیگر (پنسلوانیا، کارولینای شمالی، جورجیا، میشیگان و ویسکانسن) نیاز دارند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺دو ماه و نیم حساس!
بالاخره روز موعود انتخابات آمریکا فرا رسید و به علت رقابت فشرده هریس و ترامپ شانس هر دو تقریبا برابر است و نتیجه انتخابات روشن نیست.
به دلیل رقابت بسیار نزدیک در ایالتهای سرنوشتساز بعید نیست که اعلام نتایج چند روزی به طول بینجامد و ممکن است فضا متشنج هم بشود.
صرف نظر از نتایج، اما انتخابات کنونی به نوشته نیویورک تایمز منعکس کننده تثبیت گفتمان ترامپیسم به زیان لیبرالیسم در آمریکا بود؛ تا جایی که گفتمان هریس هم برای جلب آرا احیانا گرایشی از چپ به راست داشت.
اما در حالی که کشورهای جهان هر کدام به دلیلی نظارهگر نتایج این انتخابات هستند، به نظر نگارنده دو ماه و نیم پیشرو یعنی از فردا تا روز تحلیف رئیسجمهور جدید بازه زمانی مهم و چه بسا تعیینکننده برای دو جنگ غزه و لبنان و تنشهای منطقهای مرتبط با آن باشد.
این زمان تقریبا دوره گذار در آمریکا است و در این شرایط، رئیسجمهور معمولا دست به عصا حرکت میکند که در ادبیات سیاسی آمریکا به «اردک لنگ» تشبیه میشود.
اما این دوره انتقالی همزمان با شرایط تعیینکننده در خاورمیانه است که ممکن است هم اسرائیل و هم ایران را به صرافت بهرهبرداری از این وضعیت بیندازد.
حال که ایران از پاسخ به حمله اسرائیل تا قبل از روز برگزاری انتخابات اجتناب کرده است، میتوان گفت که از امروز شمارش معکوس برای آن شروع میشود.
در این راستا، یک احتمال این است که ایران بعد از رایگیری و قبل از روشن شدن نتایج آن اقدام کند که هم از شائبه کمک به پیروزی ترامپ مبرا شود؛ هم این که وانمود شود به دور از انتظار نتایج انتخابات پاسخ خود را داده است. درصد چنین احتمالی کم نیست و امروز و فردا بالاخره روشن میشود.
اما یک احتمال دیگر این که ایران منتظر پایان تاثیر انتخابات بر تصمیمات کاخ سفید بماند تا ببیند که آیا دولت بایدن بعد از رهایی از قید و بند انتخابات در جهت پایان دو جنگ و تنشها حرکت میکند یا خیر و این که آیا میتواند از این طریق تهدیدهای خود برای حمله به اسرائیل را نقد کند یا خیر.
البته در صورت چنین تحول سیاسی جدی، باز احتمالا ایران پاسخی بدهد؛ اما محدود و برای حفظ پرستیژ. ولی چنان که دو هفته پیش نیز گفته شد، آتشبس میتواند سطح و شدت آن را تنظیم کند.
در مقابل اما اسرائیل و نتانیاهو نیز چه بسا در همین دو ماه و نیم خود را رها از هر فشاری و آن را آخرین فرصت برای تحقق دستکم بخشی از اهداف جنگ بدانند. احتمالا نتانیاهو پس از تحلیف رئیس جمهور جدید آمریکا دست خود را مثل قبل در جنگ غزه و لبنان و منطقه باز نبیند.
به هر حال چه هریس برنده شود چه ترامپ، بعید است که هر دو تمایلی به این داشته باشند که این وضعیت پیچیده در خاورمیانه در همان ابتدای کار دستور کاری متفاوت بر اولویتهای آنها تحمیل کند که تداوم آن حتی آمریکا را درگیر جنگی ناخواسته در این منطقه هم بنماید.
از این رو، بعید نیست که هر دو متمایل به پایان این جنگ و درگیریها قبل از تحلیف و به دست گرفتن قدرت باشند.
اگر هریس برنده انتخابات شود، چون خود او معاون بایدن است، احتمال این که گشایشی در مذاکرات آتشبس به ویژه از دسامبر به بعد رخ دهد، وجود دارد و چه بسا «اردک لنگ» نیز بر خلاف گذشته به اتخاذ تصمیماتی برای فشار عملی بر نتانیاهو روی آورد.
اما اگر ترامپ برنده شود، ممکن است اعلام نشده به نتانیاهو چراغ سبزی نشان دهد که دو ماه و نیم فرصت دارد تا کارهای ناتمام خود را قبل از تحلیف او تمام کند. همین خود خطری برای افزایش تنش در منطقه است. البته اینجا مقصود وقوع جنگ گسترده در منطقه نیست و ترامپ بعید است به دنبال چنین جنگی در خاورمیانه باشد، اما همین که نتانیاهو این بازه زمانی دو ماه و نیمه را آخرین فرصت خود بداند و در آمریکا هم ترامپ به قدرت برسد، خود همین مشوقی برای افزایش قابل توجه تنش در منطقه است و چه بسا ناخواسته اوضاع جنگی هم بشود.
با وجود این، اما دولت آمریکا اگر بخواهد باز در همین مدت کوتاه این توان را دارد که فشار جدی بر اسرائیل برای پایان جنگ وارد کند.
لب کلام این که بعد از انتخابات باید دید که اولا بایدن پس از کنار رفتن این متغیر تاثیرگذار تا چه اندازه برای پایان جنگ جدیت دارد و ثانیا ایران در پاسخ به حمله اسرائیل تا چه اندازه میتواند اعتماد کند و منتظر روشن شدن وضعیت سیاسی پس از انتخابات بماند و ثالثا اگر جدیتی از بایدن برای پایان جنگ مشاهده نشد و نتانیاهو هم در صرافت بهرهبرداری حداکثری از این دو ماه و نیم افتاد و ایران نیز تهدیدهای خود را برای حمله سنگین عملی کرد که احتمال آن در صورت عدم توافق بالاست، تنش تا کجا پیش خواهد رفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
بالاخره روز موعود انتخابات آمریکا فرا رسید و به علت رقابت فشرده هریس و ترامپ شانس هر دو تقریبا برابر است و نتیجه انتخابات روشن نیست.
به دلیل رقابت بسیار نزدیک در ایالتهای سرنوشتساز بعید نیست که اعلام نتایج چند روزی به طول بینجامد و ممکن است فضا متشنج هم بشود.
صرف نظر از نتایج، اما انتخابات کنونی به نوشته نیویورک تایمز منعکس کننده تثبیت گفتمان ترامپیسم به زیان لیبرالیسم در آمریکا بود؛ تا جایی که گفتمان هریس هم برای جلب آرا احیانا گرایشی از چپ به راست داشت.
اما در حالی که کشورهای جهان هر کدام به دلیلی نظارهگر نتایج این انتخابات هستند، به نظر نگارنده دو ماه و نیم پیشرو یعنی از فردا تا روز تحلیف رئیسجمهور جدید بازه زمانی مهم و چه بسا تعیینکننده برای دو جنگ غزه و لبنان و تنشهای منطقهای مرتبط با آن باشد.
این زمان تقریبا دوره گذار در آمریکا است و در این شرایط، رئیسجمهور معمولا دست به عصا حرکت میکند که در ادبیات سیاسی آمریکا به «اردک لنگ» تشبیه میشود.
اما این دوره انتقالی همزمان با شرایط تعیینکننده در خاورمیانه است که ممکن است هم اسرائیل و هم ایران را به صرافت بهرهبرداری از این وضعیت بیندازد.
حال که ایران از پاسخ به حمله اسرائیل تا قبل از روز برگزاری انتخابات اجتناب کرده است، میتوان گفت که از امروز شمارش معکوس برای آن شروع میشود.
در این راستا، یک احتمال این است که ایران بعد از رایگیری و قبل از روشن شدن نتایج آن اقدام کند که هم از شائبه کمک به پیروزی ترامپ مبرا شود؛ هم این که وانمود شود به دور از انتظار نتایج انتخابات پاسخ خود را داده است. درصد چنین احتمالی کم نیست و امروز و فردا بالاخره روشن میشود.
اما یک احتمال دیگر این که ایران منتظر پایان تاثیر انتخابات بر تصمیمات کاخ سفید بماند تا ببیند که آیا دولت بایدن بعد از رهایی از قید و بند انتخابات در جهت پایان دو جنگ و تنشها حرکت میکند یا خیر و این که آیا میتواند از این طریق تهدیدهای خود برای حمله به اسرائیل را نقد کند یا خیر.
البته در صورت چنین تحول سیاسی جدی، باز احتمالا ایران پاسخی بدهد؛ اما محدود و برای حفظ پرستیژ. ولی چنان که دو هفته پیش نیز گفته شد، آتشبس میتواند سطح و شدت آن را تنظیم کند.
در مقابل اما اسرائیل و نتانیاهو نیز چه بسا در همین دو ماه و نیم خود را رها از هر فشاری و آن را آخرین فرصت برای تحقق دستکم بخشی از اهداف جنگ بدانند. احتمالا نتانیاهو پس از تحلیف رئیس جمهور جدید آمریکا دست خود را مثل قبل در جنگ غزه و لبنان و منطقه باز نبیند.
به هر حال چه هریس برنده شود چه ترامپ، بعید است که هر دو تمایلی به این داشته باشند که این وضعیت پیچیده در خاورمیانه در همان ابتدای کار دستور کاری متفاوت بر اولویتهای آنها تحمیل کند که تداوم آن حتی آمریکا را درگیر جنگی ناخواسته در این منطقه هم بنماید.
از این رو، بعید نیست که هر دو متمایل به پایان این جنگ و درگیریها قبل از تحلیف و به دست گرفتن قدرت باشند.
اگر هریس برنده انتخابات شود، چون خود او معاون بایدن است، احتمال این که گشایشی در مذاکرات آتشبس به ویژه از دسامبر به بعد رخ دهد، وجود دارد و چه بسا «اردک لنگ» نیز بر خلاف گذشته به اتخاذ تصمیماتی برای فشار عملی بر نتانیاهو روی آورد.
اما اگر ترامپ برنده شود، ممکن است اعلام نشده به نتانیاهو چراغ سبزی نشان دهد که دو ماه و نیم فرصت دارد تا کارهای ناتمام خود را قبل از تحلیف او تمام کند. همین خود خطری برای افزایش تنش در منطقه است. البته اینجا مقصود وقوع جنگ گسترده در منطقه نیست و ترامپ بعید است به دنبال چنین جنگی در خاورمیانه باشد، اما همین که نتانیاهو این بازه زمانی دو ماه و نیمه را آخرین فرصت خود بداند و در آمریکا هم ترامپ به قدرت برسد، خود همین مشوقی برای افزایش قابل توجه تنش در منطقه است و چه بسا ناخواسته اوضاع جنگی هم بشود.
با وجود این، اما دولت آمریکا اگر بخواهد باز در همین مدت کوتاه این توان را دارد که فشار جدی بر اسرائیل برای پایان جنگ وارد کند.
لب کلام این که بعد از انتخابات باید دید که اولا بایدن پس از کنار رفتن این متغیر تاثیرگذار تا چه اندازه برای پایان جنگ جدیت دارد و ثانیا ایران در پاسخ به حمله اسرائیل تا چه اندازه میتواند اعتماد کند و منتظر روشن شدن وضعیت سیاسی پس از انتخابات بماند و ثالثا اگر جدیتی از بایدن برای پایان جنگ مشاهده نشد و نتانیاهو هم در صرافت بهرهبرداری حداکثری از این دو ماه و نیم افتاد و ایران نیز تهدیدهای خود را برای حمله سنگین عملی کرد که احتمال آن در صورت عدم توافق بالاست، تنش تا کجا پیش خواهد رفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺تلاش آخر هریس!
در ساعاتِ آخرِ مانده به انتخابات، هریس برای کسب رای به منازل، کافیشاپها و دیدار با اقلیتها در پنسلوانیا رفته است.
این رفتار آخرین تلاش نامزد دموکراتها برای پیروزی است؛ اما در عین حال بیانگر رقابت بسیار نزدیک او با ترامپ هم هست و نیز منعکس کننده نگرانیاش از پیروزی رقیب.
در این انتخابات حتی یک رای هم ارزشمند است و از این منظر همین مراجعه به درب چند منزل به عنوان اقدامی نمادین و تبلیغاتی و بازتاب رسانهای آن تاثیرگذار است.
پنسلوانیا با 19 رای الکترال مهمترین ایالت از 7 ایالت چرخشی است و معمولا نامزدی که آرای آن را کسب کند، پیروزیاش در انتخابات آسانتر است. در انتخابات 2016 ترامپ با کسب آرای پنسلوانیا برنده شد و بایدن هم در سال 2020 با تصاحب آرای آن ترامپ را شکست داد.
تا جایی که از برخی همکاران رسانهای در آمریکا نیز جویا شدهام، تحولات و شکاف داخلی در این کشور شیبی تند و عمیق دارد و رقابت ترامپ و هریس نیز نه صرفا رقابت میان دو حزب سیاسی، بلکه میان نمایندگان دو طرف یک شکاف عمیق اجتماعی و فکری است. از این رو، پیروزی هر کدام واجد معنا و تبعات خاصی است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
در ساعاتِ آخرِ مانده به انتخابات، هریس برای کسب رای به منازل، کافیشاپها و دیدار با اقلیتها در پنسلوانیا رفته است.
این رفتار آخرین تلاش نامزد دموکراتها برای پیروزی است؛ اما در عین حال بیانگر رقابت بسیار نزدیک او با ترامپ هم هست و نیز منعکس کننده نگرانیاش از پیروزی رقیب.
در این انتخابات حتی یک رای هم ارزشمند است و از این منظر همین مراجعه به درب چند منزل به عنوان اقدامی نمادین و تبلیغاتی و بازتاب رسانهای آن تاثیرگذار است.
پنسلوانیا با 19 رای الکترال مهمترین ایالت از 7 ایالت چرخشی است و معمولا نامزدی که آرای آن را کسب کند، پیروزیاش در انتخابات آسانتر است. در انتخابات 2016 ترامپ با کسب آرای پنسلوانیا برنده شد و بایدن هم در سال 2020 با تصاحب آرای آن ترامپ را شکست داد.
تا جایی که از برخی همکاران رسانهای در آمریکا نیز جویا شدهام، تحولات و شکاف داخلی در این کشور شیبی تند و عمیق دارد و رقابت ترامپ و هریس نیز نه صرفا رقابت میان دو حزب سیاسی، بلکه میان نمایندگان دو طرف یک شکاف عمیق اجتماعی و فکری است. از این رو، پیروزی هر کدام واجد معنا و تبعات خاصی است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺رفتن گالانت و آمدن کاتس!
۱- بالاخره نتانیاهو امشب در زمانی ویژه یواو گالانت وزیر دفاع کابینه خود را برکنار کرد که دلایل متعددی در این تصمیم دخیل بود. از ماهها اختلاف و تنش که بعضا جنبه شخصی هم پیدا کرده بود گرفته تا جلوگیری از تصویب قانون خدمت نظامی یهودیان مذهبی و توافق با حماس وغیره.
۲- این برکناری در روز برگزاری انتخابات آمریکا دو هدف عمده داشت؛ نخست تحتالشعاع قرار گرفتن این اتفاق در داخل خود اسرائیل در سایه معطوف شدن نگاهها به آمریکا و دوم ممانعت از اعتراض آمریکا در سایه مشغولیت آن به امر انتخابات.
در واقع، هم نگرانی از پیامدهای داخلی هم مخالفت آمریکا دو مانع نتانیاهو برای عزل گالانت در گذشته بود.
۳- چه بسا این تصمیم نتانیاهو نشان این هم باشد که در سایه رقابت بسیار نزدیک دو نامزد انتخابات آمریکا بیم آن داشته است که ترامپ برنده نشود و اگر هریس برنده شود، در آینده برکناری گالانت برای او دشوار شود و به نوعی پیشدستی کرده باشد.
فعلا دولت بایدن ضمن تمجید از گالانت گفته است که با کاتس همکاری خواهد کرد؛ اما پس از اعلام نتایج انتخابات باید دید دولت بایدن رویکرد خود را در قبال نتانیاهو تغییر میدهد یا خیر.
۴- برکناری گالانت و گماشتن کاتس به جای او و اضافه کردن گدعون ساعر به کابینه موجب یکدست شدن آن و کاهش اختلافات درون دولتی و تقویت ائتلاف حاکم میشود.
۵- گالانت طرفدار توافق مبادله اسرا و لو به قیمت پایان جنگ بود، اما تصمیمگیر نهایی خود نتانیاهو بود و این موضع گالانت تاثیری تعیینکننده در رسیدن به توافق نداشت. از این جهت تا زمانی که خود بیبی تصمیمگیر اول و آخر است، با حذف گالانت و گماشتن کاتس صرفا یک دردسر درون حکومتی از سر نتانیاهو در این پرونده کم شده است.
۶- این اتفاق تاثیر مستقیم خاصی بر دو جبهه غزه و لبنان ندارد و همان سیاستی که نتانیاهو میخواهد پیش خواهد رفت. اگر از این منظر هم به قضیه نگاه کنیم، جنگ لبنان در وهله اول محصول فشار گالانت و ارتش بود و نخست وزیر اسرائیل تردید خاصی داشت؛ اما بالاخره او هم فرصت را مناسب دید و به حرف ارتش گوش داد.
اما تاثیر این اتفاق بر دو جبهه بیشتر معطوف به نتایج اعتراضات داخلی در اسرائیل و احتمال شروع یک بحران عمیق خواهد بود.
۷- اما این برکناری و همچنین رسواییِ درز اطلاعات محرمانه و اتهامات به نتانیاهو و دفترش در این خصوص شکاف میان بخش بزرگی از جامعه اسرائیل و دولت را تعمیق خواهد بخشید و همین امر میتواند دوباره معترضان را به شکل گستردهای به خیابانها بکشاند.
۸- اگر این اعتراضات شکل بیسابقهتر از ماههای قبل به خود بگیرد و تداوم داشته باشد، میشود گفت که میتواند یکدست شدن کابینه و آزادی عمل بیشتر نتانیاهو را تحت شعاع خود قرار دهد و دولت را با بحران داخلی شدیدی مواجه کند. در این حالت میتوان انتظار داشت که دو جبهه غزه و لبنان و تنش در منطقه نیز به شکل مثبتی متاثر از این بحران داخلی اسرائیل شود.
۹- در صورت گسترش اعتراضات در اسرائیل و تداوم آن باید دید این متغیر جدید چه تاثیری میتواند بر تصمیم ایران درباره زمان پاسخ به حمله اسرائیل داشته باشد.
اگر چنین اعتراضاتی شکل بگیرد، آیا تهران در انتظار ارزیابی تاثیرات آن بر فضای سیاسی داخلی اسرائیل و پیامدهای آن بر جنگ و تنش در منطقه درنگ میکند یا خیر؟
از این رو که چنین حملهای چه بسا پس از پدیدار شدن نشانههای حضور دوباره معترضان در خیابانها در اعتراض به برکناری گالانت، در بازگشت معترضان به خانههای خود تاثیرگذار باشد.
البته این اتفاق در صورتی است که فردا و روزهای آتی شاهد شکلگیری تظاهرات گستردهتر از قبل در اسرائیل باشیم، اما اگر این اتفاق نیفتد چنین اعتراضاتی هم سرنوشت موارد قبل در ماههای اخیر را خواهد داشت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
۱- بالاخره نتانیاهو امشب در زمانی ویژه یواو گالانت وزیر دفاع کابینه خود را برکنار کرد که دلایل متعددی در این تصمیم دخیل بود. از ماهها اختلاف و تنش که بعضا جنبه شخصی هم پیدا کرده بود گرفته تا جلوگیری از تصویب قانون خدمت نظامی یهودیان مذهبی و توافق با حماس وغیره.
۲- این برکناری در روز برگزاری انتخابات آمریکا دو هدف عمده داشت؛ نخست تحتالشعاع قرار گرفتن این اتفاق در داخل خود اسرائیل در سایه معطوف شدن نگاهها به آمریکا و دوم ممانعت از اعتراض آمریکا در سایه مشغولیت آن به امر انتخابات.
در واقع، هم نگرانی از پیامدهای داخلی هم مخالفت آمریکا دو مانع نتانیاهو برای عزل گالانت در گذشته بود.
۳- چه بسا این تصمیم نتانیاهو نشان این هم باشد که در سایه رقابت بسیار نزدیک دو نامزد انتخابات آمریکا بیم آن داشته است که ترامپ برنده نشود و اگر هریس برنده شود، در آینده برکناری گالانت برای او دشوار شود و به نوعی پیشدستی کرده باشد.
فعلا دولت بایدن ضمن تمجید از گالانت گفته است که با کاتس همکاری خواهد کرد؛ اما پس از اعلام نتایج انتخابات باید دید دولت بایدن رویکرد خود را در قبال نتانیاهو تغییر میدهد یا خیر.
۴- برکناری گالانت و گماشتن کاتس به جای او و اضافه کردن گدعون ساعر به کابینه موجب یکدست شدن آن و کاهش اختلافات درون دولتی و تقویت ائتلاف حاکم میشود.
۵- گالانت طرفدار توافق مبادله اسرا و لو به قیمت پایان جنگ بود، اما تصمیمگیر نهایی خود نتانیاهو بود و این موضع گالانت تاثیری تعیینکننده در رسیدن به توافق نداشت. از این جهت تا زمانی که خود بیبی تصمیمگیر اول و آخر است، با حذف گالانت و گماشتن کاتس صرفا یک دردسر درون حکومتی از سر نتانیاهو در این پرونده کم شده است.
۶- این اتفاق تاثیر مستقیم خاصی بر دو جبهه غزه و لبنان ندارد و همان سیاستی که نتانیاهو میخواهد پیش خواهد رفت. اگر از این منظر هم به قضیه نگاه کنیم، جنگ لبنان در وهله اول محصول فشار گالانت و ارتش بود و نخست وزیر اسرائیل تردید خاصی داشت؛ اما بالاخره او هم فرصت را مناسب دید و به حرف ارتش گوش داد.
اما تاثیر این اتفاق بر دو جبهه بیشتر معطوف به نتایج اعتراضات داخلی در اسرائیل و احتمال شروع یک بحران عمیق خواهد بود.
۷- اما این برکناری و همچنین رسواییِ درز اطلاعات محرمانه و اتهامات به نتانیاهو و دفترش در این خصوص شکاف میان بخش بزرگی از جامعه اسرائیل و دولت را تعمیق خواهد بخشید و همین امر میتواند دوباره معترضان را به شکل گستردهای به خیابانها بکشاند.
۸- اگر این اعتراضات شکل بیسابقهتر از ماههای قبل به خود بگیرد و تداوم داشته باشد، میشود گفت که میتواند یکدست شدن کابینه و آزادی عمل بیشتر نتانیاهو را تحت شعاع خود قرار دهد و دولت را با بحران داخلی شدیدی مواجه کند. در این حالت میتوان انتظار داشت که دو جبهه غزه و لبنان و تنش در منطقه نیز به شکل مثبتی متاثر از این بحران داخلی اسرائیل شود.
۹- در صورت گسترش اعتراضات در اسرائیل و تداوم آن باید دید این متغیر جدید چه تاثیری میتواند بر تصمیم ایران درباره زمان پاسخ به حمله اسرائیل داشته باشد.
اگر چنین اعتراضاتی شکل بگیرد، آیا تهران در انتظار ارزیابی تاثیرات آن بر فضای سیاسی داخلی اسرائیل و پیامدهای آن بر جنگ و تنش در منطقه درنگ میکند یا خیر؟
از این رو که چنین حملهای چه بسا پس از پدیدار شدن نشانههای حضور دوباره معترضان در خیابانها در اعتراض به برکناری گالانت، در بازگشت معترضان به خانههای خود تاثیرگذار باشد.
البته این اتفاق در صورتی است که فردا و روزهای آتی شاهد شکلگیری تظاهرات گستردهتر از قبل در اسرائیل باشیم، اما اگر این اتفاق نیفتد چنین اعتراضاتی هم سرنوشت موارد قبل در ماههای اخیر را خواهد داشت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari