نگاهِ دیگر
11K subscribers
193 photos
72 videos
5 files
88 links
نگاره‌های صابر گل‌عنبری پژوهشگر، مترجم، روزنامه‌نگار و کارشناس روابط بین‌الملل
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺ضرغامی و تونل‌های غزه!

وزیر میراث فرهنگی و گردشگری در گفتگو با برنامه "به افق فلسطین"پیرامون جنگ غزه گفته است: «همین زیرزمین‌هایی که اینها امروز دارن می‌جنگن بنده یه مدتی داخل این زیرزمین‌ها رفتم».

تلقی مخاطب از این گفته، رفتن ایشان به غزه است که گویا در دوران جنگ ایران و عراق در دهه شصت بوده؛ چون بعد از جنگ، در 1371 (1992) از سپاه به وزارت ارشاد و سپس به صدا و سیما رفته است.
اما سفر ایشان به غزه به چند دلیل امکانپذیر نبوده است:

▪️نوار غزه در زمان جنگ ایران و عراق و تا 17 سال بعد از آن تا 2005 در اشغال اسرائیل بوده است.

▪️احداث تونل‌های نظامی در این باریکه به بعد از خروج اسرائیل از آن از 2005 بر می‌گردد که در آن تاریخ ایشان رئیس سازمان صدا و سیما بوده است.

▪️قسام شاخه نظامی حماس مبتکر احداث تونل‌ها در غزه است که بعد از جنگ ایران و عراق درابتدای دهه نود میلادی اعلام موجودیت کرد.

▪️ آغاز روابط حماس وایران نیز به همین دهه بر می‌گردد.

▪️ورود به غزه بعد از کنترل حماس بر آن نیز دست مصر و اسرئیل بوده و قاهره هم ویزای سفر به ایرانی‌ها نمی‌دهد چه رسد برای سفر به غزه
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺معنای آتش بس در غزه!

بعد از گذشت 48 روز از جنگ غزه آتش بس موقت چهار روزه‌ای از صبح امروز جمعه به اجرا درآمد. اکنون با این وقفه بهتر می‌توان تصویری از وضعیت جنگ، موقعیت دو طرف و همچنین دورنمای آن ارائه داد.

▪️نیازی دو سویه
این آتش بس نیازی دو طرفه بود. هم برای غزه و حماس در مواجهه با بحران انسانی بی‌سابقه و محاصره همه جانبه و تجدید قوا یک اولویت مهم بود و نیز اسرائیل و دولت نتانیاهو به موازات طولانی‌تر شدن جنگ نظر به مختل شدن چرخه اقتصاد و زندگی روزمره اسرائیلی‌ها، فشارهای مضاعف داخلی به ویژه در پرونده اسرا و همچنین بالا گرفتن فشارهای جهانی به آن نیاز داشتند.

▪️برنده و بازنده آتش بس؟
پاسخ به این پرسش بسته به این است که از چه منظری به جنگ و سپس آتش بس نگاه کنیم. یک دیدگاه آرمانی فلسطین را در همه حال پیروز و اسرائیل را شکست خورده می‌داند و نگاه سوگیرانه دیگری نیز اسرائیل را پیروز و غزه را به علت نبود توازن قوا همیشه شکست خورده می‌پندارد.

اگر ملاک میزان تلفات و خسارات وارده به طرفین باشد که اساسا قابل مقایسه نیست و طرف پیروز مشخص است. هم تلفات فلسطینی‌ها 12 برابر اسرائیل است و نیز نابودی کامل زیرساخت‌های غزه بر همگان روشن است. اما این مهم برای اسرائیل در همان یک هفته اول جنگ نیز محقق شد و دیگر بر اساس همین منطق، دلیلی برای تداوم جنگ از سوی اسرائیل وجود نداشت؛ اما به جنگ ادامه داد نه بازدارندگی از دست رفته احیا شد نه اهداف آن محقق شد.

هر چند تلفات انسانی جنگ اوکراین و جنگ غزه قابل مقایسه نیستند و در دو سال جنگ اوکراین حدود 10 هزار غیر نظامی اوکراینی از جمله 500 کودک کشته شده‌اند، اما در همین جنگ غزه ظرف 48 روز حدود 15 هزار کشته فلسطینی از جمله نزدیک به 7 هزار کودک کشته شده‌اند، اما اگر همین منطق تلفات و خسارت معیار داوری درباره نتیجه جنگ باشد که باید اوکراین را بازنده جنگ روسیه بدانیم؛ هم تلفات اوکراینی‌ها به ویژه غیرنظامی‌ها بیشتر از روسیه است، هم زیرساخت‌های اوکراین در خیلی از مناطق نابود شده و در مقابل هیچ آسیبی به زیرساخت‌های روسیه وارد نیامده است و نیز نیروهای روسیه بخش‌های وسیعی از اوکراین را در اشغال خود دارند. اما با این حال، آیا می‌توان اوکراین را تا این لحظه بازنده این جنگ دانست؟

تازه جنگ اوکراین یک جنگ کلاسیک میان دو ارتش و دو کشور است، اما جنگ غزه یک نوع مواجهه نامتقارن است و معیارهای پیروزی و شکست در آن نیز تابع تحقق و عدم تحقق اهداف طرف قوی‌تر است که شکستش در نرسیدن به این اهداف و شکست طرف مقابل نیز در دستیابی (اسرائیل) به اهداف خود است.
حال از این منظر اگر به آتش بس موقت بنگریم، می‌توان گفت که این وقفه با شروط مشخص آن در نتیجه مذاکره میان طرفین جنگ و به تبع آن توافقی فیمابین به دست آمده است که همین در حد خود چند دلالت دارد:

نخست این که حماس هنوز طرف حاکم بر غزه است و لو این که بخشی از آن فعلا در اشغال نیروهای اسرائیلی باشد و خود توافق هم معنای جز پذیرش این واقعیت از جانب اسرائیل ندارد. به هر حال اگر چنین نبود، اساسا توافق و آتش بس با حماس سالبه انتفاء موضوع بود.

دوم این که اسرائیل با طرفی مذاکره و توافق کرده است که هدف اعلامی خود را نابودی آن قرار داده بود و این بدان معناست که این هدف دستکم فعلا محقق نشده است.

سوم این که این توافق آتش بس و مبادله اسرا هر چند یک نیاز مبرم فلسطینی است، اما برآیند نوعی عقب نشینی اسرائیل نیز هست. نتانیاهو و کابینه جنگ مکررا تاکید داشتند که بدون آزادی همه اسرای اسرائیلی هیچ نوع آتش بسی در کار نخواهد بود و هیچ سوختی وارد غزه نخواهد شد و مدام با این آتش بس قبل از آزادی کامل گروگان‌های خود مخالفت می‌کردند، اما بعد از 48 روز از جنگ تنها 50 اسیر اسرائیلی در مقابل 150 اسیر فلسطینی، ارسال سوخت و مواد غذایی و دارویی بیشتر، ممنوعیت پرواز جنگنده‌ها و پهبادهای اسرائیلی بر فراز نوار غزه و تعیین خطوط میدانی آتش بس و آن هم در چارچوب توافقی دو جانبه آزاد شدند.

اساسا هم آتش بس در شرایط حضور نیروهای اسرائیلی در زمین غزه به نفع اسرائیل نیست؛ چون اولا این نیروها بر اساس توافق قادر به تحرک نیستند و ثانیا این امر بر نیروهای حماس منطبق نیست و همین فرصت مهمی را در اختیار آنها برای انجام عملیات رصد و شناسایی موقعیت نیروهای اسرائیلی و جابجایی از طریق تونل‌ها و ویرانه‌ها برای حمله به آنها به محض پایان آتش بس قرار می‌دهد. همین باعث شد که ارتش اسرائیل امروز از اماکنی اشغال شده عقب نشینی کند.

به هر حال، آتش بس موقت در جنگ احتمالا با موارد نقضی همراه باشد، اما بعید است که شکست بخورد و احتمالا تمدید نیز شود و همین می‌تواند مدخلی برای کاهش حدت جنگ و چه بسا پایان آن در آینده باشد. ولی بهتر است منتظر ماند و دید چه اتفاقی می‌افتد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺آینده جنگ و آتش بس!

تمدید آتش بس توام با حضور روسای سازمان‌های اطلاعات مصر، آمریکا و اسرائیل در دوحه و گمانه‌زنی برخی رسانه‌های اسرائیلی درباره احتمال توافق جامع مبادله اسرا و همچنین تهدید برخی شرکای دولت نتانیاهو به خروج از کابینه در صورت توقف جنگ یک نوع خوش‌بینی را نزد برخی ناظران برای پایان جنگ خلق کرده است. اما آیا چنین است؟
پاسخ روشنی نمی‌توان داد. اما آنچه مبرهن است این که پایان دادن به جنگ در این نقطه، اسرائیل را در موقعیت بازنده کامل قرار می‌دهد. بنابراین دشوار است که پذیرفت جنگ غزه در این نقطه پایان می‌یابد. مگر این که بپذیریم اسرائیل به دنبال برقراری معادله وحشتی بوده است که آن را با در پیش گرفتن سیاست زمین سوخته و برجای گذاشتن این حجم از ویرانی و تلفات تحقق یافته می‌داند، مانند اتفاق 2006 با حزب الله لبنان.

اما این معادله وحشت نیز که می‌توان آن را در قبال غزه هم اکنون حداقل تا دو دهه تحقق یافته پنداشت، کف اهداف اسرائیل از جنگ را هم پوشش نمی‌دهد؛ از حداقل‌هایی چون ترور سنوار و آزادی گروگان‌ها از طریق راهکار نظامی گرفته تا حداکثرهایی مانند هدف نابودی حماس، خارج کردن نوار غزه از کنترل آن و ایجاد نظام سیاسی دیگری در این منطقه.

در حقیقت نیز، اهداف راهبردی مهم‌تر اسرائیل فراتر از غزه و بلکه منطقه‌ای است؛ به این معنا که احیای بازدارندگی از دست رفته در 7 اکتبر و تصویر پیشین درباره ارتش اسرائیل نه صرفا در مقابل غزه و فلسطینی‌ها بلکه در کل منطقه منوط به پیروزی قاطع در غزه است.

با این حال اما هم آتش بس نهایی و پایان جنگ و هم ادامه جنگ با موانع و محذوراتی مواجه است و باید دید کدامیک بر دیگری می‌چربد. همین امر اسرائیل را در برابر یک دشواره بن بست گونه قرار داده است. هم پایان جنگ و نیز ادامه آن تابع فعل و انفعالات درون عاملی و فیمابینی میان 5 مولفه و متغیر تاثیرگذار است: متغیر اسرائیلی، متغیر آمریکایی، متغیر غزه و حماس، متغیر جهانی و متغیر منطقه‌ای.

در مولفه اسرائیلی هم عواملی چون تحقق نیافتن اهداف جنگ، انتظارات بالای جامعه و محاسبات سیاسی شخصی نتانیاهو و در کل مقامات در مظان اتهام کوتاهی در وقوع 7 اکتبر مشوق تداوم جنگ هستند.

اما در عین حال، در همین متغیر اسرائیلی، واقعیت‌ها و پیچیدگی‌های میدانی ــ که باعث شد پس از 48 روز جنگ جز نفوذ و اشغال برخی مناطق در شمال نوار غزه بخش عمده آن همچنان تحت کنترل حماس باشد و فشارهای شدید روزهای آخر منتهی به آتش بس نیز برای گرفتن جبالیا، الدرج و سیطره بر غزه و مناطق دیگر در شمال مثمر ثمر واقع نشود ــ همچنین در کنار هزینه‌های جنگ اعم از انسانی (تلفات روزانه)، اقتصادی (احتمالا به حدود 60 میلیارد دلار برسد) و اجتماعی (کوچ اجباری ساکنان شهرک‌های اطراف غزه و برخی شهرک‌های شمالی به مرکز و مشکلات ناشی از آن) و نیز تغییر ماهویی تصویر و ذهنیت مردم جهان در قبال اسرائیل و جایگزین شدن آن با تصویر مظلومیت مردم فلسطین و تبعات درازمدت و تعمیق آن در صورت شروع حمله زمینی به جنوب نوار غزه می‌توانند در نقش موانع تداوم جنگ عمل کنند.

در این میان، آنچه بیشتر وضعیت بن بست را برای اسرائیل تشدید می‌کند، این که پایان دادن به جنگ در این نقطه بدون بازگشت همه اسرا امکانپذیر نیست؛ از این رو، که اولا حماس صرفا به دنبال تبادل دو جانبه اسرا نیست، بلکه به دنبال پیوست رفع محاصره غزه و بازسازی آن نیز هست. به این علت، پذیرش توافقی با این مشخصات برای اسرائیل سخت و مکمل دلالت‌های حمله 7 اکتبر است. در آن سو نیز تجربه 48 روز جنگ و آتش بس موقت نشان داد که آزادی گروگان‌ها از طریق راهکار نظامی امکانپذیر نیست.

در مورد متغیر آمریکایی نیز وضع همین گونه است و همزمان موانعی فراروی پایان دادن جنگ و تداوم آن وجود دارد. از یک طرف، آینده سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا مبتنی بر هژمونی اسرائیل، ادغام آن در پروژه امنیت منطقه‌ای و مساله عادی سازی روابط مسلتزم خروج آبرومندانه و حداقل خلق تصویری از پیروزی برای اسرائیل در این جنگ است و از طرف دیگر نیز شخص بایدن و حزب دموکرات متضرر اصلی تداوم جنگ قبل از انتخابات آمریکا هستند، کما این که وجهه جهانی آمریکا نیز با ادامه جنگ آسیب بیشتری می‌‍بیند. در اینجا در حالی که منافع شخص نتانیاهو در طولانی‌تر کردن جنگ به شکلی ممکن برای به تاخیر انداختن حذف از قدرت است، منافع انتخاباتی بایدن در پایان این جنگ است.

احتمالا اسرائیل راه مواجهه با این بن بست را در تداوم جنگ چه از طریق دور شدید تازه‌ای از بمباران‌ها برای مدتی دیگر همراه با شروع حمله زمینی تازه، چه ابقای وضعیت جنگی همراه با دوره‌های آتش بس و یا تغییر ماهیت جنگ به عملیات‌های هوشمند جستجو کند. باید دید که آیا پایان این وضعیت با توافقی دیگر اما جامع رقم می‌خورد؟ چنین توافقی هم معانی خاص خود را دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺علت العلل ابربحران خاورمیانه چیست؟!

پاسخ را می‌توان در سخنان خود روسای جمهور آمریکا از ترومن تا بایدن یافت؛ اگر وضعیت تاریخی قبل از ۱۹۶۷ و آواره شدن صدها هزار فلسطینی از مناطقی که اسرائیل در ۱۹۴۸ در آن‌ها تاسیس شد و هم اکنون جمعیت همان فلسطینی‌ها به ۸ میلیون آواره بلا تکلیف در گوشه و کنار جهان می‌رسد، فاکتور بگیریم، اما در همین محدوده سرزمینی۱۹۶۷ نیز که طبق نظر سازمان ملل و قاطبه کشورها از ۵۶ سال پیش تحت اشغال است، اسرائیل با احداث دهها شهرک و اسکان ۵۰۰ هزار مهاجر یهودی عملا امکان تشکیل کشور فلسطین را از بین برده است.

در این میان سخن گفتن از راه حل دو کشوری در حالی که یک کشور آن ۷۵ سال پیش تشکیل شده و دیگری هنوز برپا نشده و امکان شکل‌گیری آن معدوم شده، مسکنی تاریخ مصرف گذشته بیش نیست.

اگر اراده قدرت‌های جهانی پشت این راهکار بود، از زمان شروع روند صلح بر اسرائیل برای پایان اشغال اراضی ۱۹۶۷ به منظور تشکیل کشور فلسطین فشار جدی می‌آوردند. علت العلل تداوم همین اشغالگری است و فتح، حماس، جهاد و انتفاضه‌ها معلول آن است.

تا علت برطرف نشود، صرف پرداختن به معلول‌ دردی را دوا نمی‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔺"طوفان الاقصی" قبل از 7 اکتبر رخ داد!

▪️در دوم آوریل ۲۰۲۲ سریالی فلسطینی با عنوان "قبضة الأحرار" (مشت آزادگان) به نمایش درآمد که حمله "طوفان الاقصی" عینا برگردان آن بود.

▪️این فیلم به کارگردانی محمد خلیفه حمله فلسطینی‌ها به شهرک‌ها، تصرف مراکز نظامی مانند رعیم و فرماندهی جنوبی ارتش اسرائیل و به اسارت گرفتن نظامیان را به تصویر کشیده است.

▪️فیلم جلسه دولت اسرائیل و درخواست کمک آن از آمریکا را نیز به تصویر کشیده و نیروهای امنیتی از اوضاع آشفته اسرائیل و "آرماگدون" سخن می‌گویند و نگران کوچ جمعی اسرائیلی‌ها از حومه غزه هستند.

▪️در واقع حمله هفتم اکتبر امسال مشابه صحنه‌هایی است که ببیننده سال گذشته در این فیلم مشاهده کرد.

▪️اما جالب‌تر این که یحیی سنوار رهبر حماس در غزه، سال گذشته پس از نمایش فیلم از بازیگران آن تقدیر و آن را "فراتر از خیال" توصیف کرد که در 7 اکتبر به واقعیت پیوست.

▪️سنوار همچنین گفته بود که برنامه‌ریزی‌ها و فعالیت‌های شاخه نظامی حماس به دور از آنچه در این فیلم آمده، نیست.

▪️در حقیقت اسرائیل در هفتم اکتبر فریب خودبرتربینی خود و دست کم گرفتن طرف مقابل را خورد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺پوتین و استقبالی تاریخی!

پوتین در حالی امروز به امارات رفته و از آن جا به عربستان می‌رود که فردا در مسکو میزبان رئیس جمهور ایران خواهد بود. احتمالا پیوند خاصی میان سه دیدار نباشد، اما پوتین در این سفر منطقه‌ای نادر می‌توانست جهت ارسال پیام توازن در روابط خاورمیانه‌ای راه را به سمت تهران نیز کج کند.
اما شاید آن را ناقض غرض اولویت بخشی به روابط با دو متحد سنتی آمریکا در منطقه و الزامات آن می‌داند.

پوتین که پس از حمله به اوکراین با تصویرسازی غرب به عنوان جنایتکار جنگی در انزوا بود، امروز در حالی با استقبال تاریخی بن زاید وارد کاخ الوطن شد که از قرار گرفتن بایدن در سیبل نفرت جهانی به جهت تایید جنایات جنگی اسرائیل در غزه وآسیب به وجهه آمریکا شادمان است.

امارات پس از جنگ اوکراین و تحریم‌ها علیه روسیه به مقصد نخست سرمایه‌داران روس تبدیل شد وامروز با 9 میلیارد دلار شریک تجاری نخست روسیه در دنیای عرب است.

دستور کار این سفر نیز بیشتر نه جنگ غزه، بلکه ارسال پیامی به غرب و تقویت پیوندهای سیاسی واقتصادی با حوزه عربی خلیج فارس است که به کانون دیپلماسی و توجه اقتصادی جهانی تبدیل شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺مغازله پوتین برای بن سلمان!

پوتین در حالی امروز از امارات به عربستان رفت که قرار بود بن سلمان امسال به روسیه سفر کند، اما این سفر انجام نشد و دلیل آن احتمالا پرهیز از قرار گرفتن در مظان جانبداری از روسیه در جنگ اوکراین پس از توافق‌های نفتی در اوپک پلاس باشد.

از این رو، پوتین در کنار سخنان مغازله‌گونه گویا گله‌مند بوده و به بن سلمان می‌گوید که دیدار بعدی باید در مسکو باشد که او نیز اعلام آمادگی می‌کند.

حالا که بن سلمان نرفته و پوتین رفته، باید دنبال انگیزه رئیس جمهور روسیه بود. با توجه به این که امارات ایستگاه نخست سفر بوده، احتمالا در اصل دعوت بن زاید برای سفر پوتین در کار بوده، اما او نظر به رقابت و تنش میان بن سلمان و بن زاید نخواسته روابط با ریاض تحت الشعاع قرار گیرد و تصمیم گرفته به آنجا نیز سفر کند؛ حتی نوعی میانجیگری میان دو طرف نیز بعید نیست.

اما هدف مهم‌تر پوتین توسعه روابط، جلب سرمایه‌گذاری عربستان، حضور شرکت‌های روسی در طرح‌های کلان آن و ارسال پیام به آمریکاست؛ چنان که تاکید کرد: "هیچ چیز نمی‌تواند مانع توسعه این روابط دوستانه شود" و سطح آن را "بی‌سابقه" دانست.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حقیقتی که عریان شد!

دیروز ظهر ارتباط با ضیا کحلوت از همکاران روزنامه‌نگار و مدیر دفتر روزنامه فرامنطقه‌ای "العربی الجدید" در نوار غزه قطع شد.

عصر خبر رسید که همراه تعداد زیادی از اعضای خانواده، بستگان و شهروندان دیگر در بیت لاهیا در شمال نوار غزه در حال رفتن به یکی از مدارس سازمان ملل بازداشت و به شکلی غیر انسانی در سرما عریان می‌شوند. از سرنوشت آن‌ها هم خبری نیست.

ندا دختر کوچولوی ضیا معلول است و نظامیان اسرائیلی با خشونت پدرش را از او جدا کرده و رهایش می‌کنند و از دیروز گریان و بی‌قرار است.

اسرائیل هر که را در شمال نوار غزه مانده نیروی حماس می‌داند که کاملا غلط است. خیلی از آن‌ها عضو حماس نیستند و تنها نمی‌خواهند خانه خود را ترک کنند.

ارتش اسرائیل با بازداشت مردم عادی و انتشار تصاویر عریان آن‌ها و وانمود به دستگیری مسلحین به دنبال خلق تصویری از پیروزی نظامی برای جامعه خود و تحقیر فلسطینی‌ها در جنگی روانی است.

ضیا روزنامه‌نگاری توانمند است و می‌توانست از غزه خارج شود، اما ترجیح داد در موطن خود در کنار مادر مسنش بماند. می‌گفت "زندگی در ماندن و مرگ در خروج از غزه است».
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺بایدن و نتانیاهو؛ رویارویی آشکار!

نتانیاهو و کابینه‌اش نوک پیکان حمله نسبتا بی‌سابقه امروز بایدن بود که نشانگر تحولی دستکم اعلامی در موضع آمریکا در این جنگ است.
او از نتانیاهو خواست که "دولتش را تغییر دهد" و گفت: «اسرائیلی‌ها در حال از دست دادن حمایت به علت بمباران کورکورانه ًهستند.»
بایدن همچنین دولت اسرائیل را "تندروترین دولت تاریخ (اسرائیل) دانست که راه حل دو کشوری را نمی‌خواهد.»
همچنین در شب پنجم عید یهودی حانوکا ضمن تاکید بر ادامه کمک به اسرائیل تا نابودی حماس گفت که "باید احتیاط کنیم. افکار عمومی جهان ممکن است در یک لحظه تغییر کند. نباید اجازه دهیم این اتفاق بیفتد.»

اظهارات اخیر بایدن گویای رسیدن اختلافات او و نتانیاهو به مرحله پیشرفته‌ای است که کشیده شدن آن به عرصه عمومی دلیلی بر این مدعاست.

درباره درخواست بایدن برای تغییر کابینه، اولا اگر منظور حذف اعضای تندروتر مانند بن گویر است که این به معنای سقوط کل دولت و ضرورت برگزاری انتخابات جدید است و ثانیا اگر منظور تشکیل کابینه جدیدی با اردوگاه مخالفان است که آنها حاضر به شراکت با نتانیاهو به ویژه پس از حمله 7 اکتبر نیستند. در کل او به دنبال سرنگونی دولت نتانیاهو در انتخاباتی قبل از انتخابات آمریکاست.

در مورد راه حل دو کشوری نیز هر چند بایدن مخالفت دولت نتانیاهو با آن را به عنوان عامل اختلافی مهمی معرفی کرده، اما نه مخالفت اسرائیل با این راه حل چیز تازه‌ای است و نه بایدن اکنون متوجه آن شده است. اساسا هم با توجه به تکه تکه شدن کرانه باختری با دهها شهرک و وجود راستگراترین دولت تاریخ اسرائیل سالبه به انتفاء موضوع است.

به نظر هم نمی‌رسد همچنان که نتانیاهو گفته، اختلاف اصلی بر سر آینده غزه باشد، بلکه یکی از عوامل است، اما پرداختن به آن وقتی بیشتر موضوعیت می‌یابد که هدف جنگ یعنی نابودی حماس یا تحقق یافته یا نشانه‌های مهمی از امکان دستیابی به آن ظاهر شده باشد؛ در حالی که با گذشت 67 روز و تخریب و بمباران بی‌سابقه نوار غزه، به گفته خود تحلیل‌گران و رسانه‌های اسرائیلی همچون هاآرتص، جنگ تا نابودی حماس فاصله زیادی دارد و اخیرا، حملات فلسطینی شدیدتر و تلفات اسرائیلی‌ها نیز روند تصاعدی به خود گرفته است.

واقعیت اما این است که اختلاف نظر اساسی فعلا درباره شکل ادامه جنگ و بازه زمانی آن است.
از اول شروع جنگ نیز روشن بود که اسرائیل استراتژی روشنی برای خروج از آن ندارد و شکل شروع جنگ و تعریف اهداف آن بیشتر تحت الشعاع فضای خشم آلود و انتقامی ناشی از حمله 7 اکتبر حماس بود. واقعیت هم این است که تنها با تحقق این هدف شکست تاریخی 7 اکتبر تاحدودی جبران می‌شود.

هر چند بایدن در سفر خود به اسرائیل خطر نبود راهبردی برای خروج از جنگ را گوشزد کرد، اما تحت تاثیر برآورد اسرائیلی‌ها و الزامات 7 اکتبر بود. لکن با گذشت زمان بیشتر هم لحن آمریکا با وجود اشاره‌های جسته و گریخته به نابودی حماس و هم لحن اروپایی‌ها تغییر کرد و اظهارات ماکرون معطوف به دشواری تحقق این هدف و نیاز آن به چند سال جنگ، گویای این واقعیت بود.

در این میان، بایدن اما در تنگنای شدید دو ضرورت متناقض ادامه جنگ و تبعاتش و در عین حال ضرورت توقف آن و پیامدهایش قرار گرفت که رفته رفته شدیدتر شده است. ادامه جنگ و کشتار بی‌رویه زنان و کودکان غزه و به تبع آن تداوم حمایت بی‌حد و مرز از اسرائیل هم افکار عمومی داخلی به ویژه جریان‌ لیبرال حزب دموکرات را علیه او و هم افکار عمومی جهان را علیه آمریکا شورانده و به نفوذ نرم و جایگاه و اعتبار جهانی آن در آینده آسیب جدی وارد می‌کند.

فعلا کسی جز بایدن در وهله اول بازنده این چرخش نیست و نظرسنجی‌ها گواه افت بی‌سابقه محبوبیت او است.

در آن سو هم تلاش برای توقف جنگ نه تنها بایدن را در معرض انتقادات تند لابی اسرائیلی و جمهوریخواهان و اتهام دست شستن از حمایت از اسرائیل قرار می‌داد، بلکه عدم تحقق اهداف جنگ و دست نیافتن اسرائیل به پیروزی قاطع نیز سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا را با چالش جدی مواجه می‌کند. از این رو، فعلا بایدن راه حل اولیه را در فشار آشکار برای تغییر شکل کورکورانه جنگ یافته است. اما اگر جنگ از بازه زمانی حساس ژانویه (زمان شروع انتخابات مقدماتی) عبور کند، بعید نیست که در آینده خواستار توقف خود جنگ نیز شود.

ناگفته هم نماند بایدن که اخیرا نیز تاکید کرد اگر اسرائیلی وجود نداشت باید ایجاد می‌شد، به جد نگران وقوع پارادایم شیفت در افکار عمومی جهان به ویژه در غرب نسبت به اسرائیل علی الخصوص در صورت تداوم دولت راستگرای نتانیاهو نظر به تبعات خطرناک این چرخش برای آینده اسرائیل، تداوم حمایت آمریکا از آن و سیاست خاورمیانه‌اش است که چه بسا فراتر از دستاورد غزه بدون حماس در صورت دستیابی به آن باشد و اتفاقا اشغال دوباره غزه نیز همان چرخش جهانی علیه اسرائیل را فربه‌تر می‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺انتخابات از مد افتاده!

دیروز دو انتخابات در منطقه برگزار شد؛ ریاست جمهوری مصر و شوراهای استانی عراق که با وجود تفاوت‌هایی که با هم داشتند - یکی در بستری توتالیتر و دیگری در بستری نیمه دموکراتیک برگزار شد - اما هر دو فاقد حداقل مولفه‌های معنابخش انتخاب به عنوان رهیافتی مدرن در مسیر توسعه بودند.

مشارکت حدود ۲۶ درصدی (به نسبت واجدین شرایط رای به استثنای اقلیم کردستان) در عراق، رویگردانی از نظام سیاسی پسا صدام مبتنی بر هویت‌طلبی الیگارشی به نام مذهب و قومیت، به جای سیاست متعارف برساخته از کلان مفهوم دولت-ملت است.

پیروزی 89 درصدی سیسی در مصر نیز در امتداد همان دیکتاتوریزه شدن امر انتخابات در خاورمیانه از قدیم است که صدام، مبارک، اسد و بن علی و.. را با ارقامی نزدیک به 100 درصد برنده اعلام می‌کرد. در نتیجه، امروز چنین انتخاباتی نه راه حل و مزیت سیاسی، بلکه خود بخشی از مشکل است.

نتیجه این که دول عربی فاقد انتخابات در خلیج فارس با اقتدارگرايی غیردمواتیک اما توسعه‌گرا در جلب رضایت عمومی موفق می‌شوند اما برگزاری انتخابات با فرمول پیشگفته در آن کشورها تنها نارضایتی را بیشتر می‌کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روسیه و جنجالی دیگر!

اخیرا روسیه برای بار دوم در شش ماه اخیر از موضع امارات در بند 45 بیانیه پایانی مجمع همکاری عربی روسی در مراکش مبنی بر "حل و فصل مسالمت‌آمیز" مناقشه جزایر سه گانه «بر اساس اصول حقوق بین‌الملل و منشور سازمان ملل از جمله مذاکرات دو جانبه و یا مراجعه به دیوان بین‌المللی دادگستری" حمایت کرده است.

در مطلع این بند مفاد بیانیه مشترک جی سی سی رو روسیه در تیر ماه نیز با وجود اعتراض قبلی تهران مورد تاکید قرار گرفته، اما تفاوت متن بند جزایر سه گانه در بیانیه مراکش با بیانیه مسکو در اضافه کردن قید «در صورت اتفاق نظر طرف‌ها» (درباره راه حل‌های پیشنهادی) است.

نکته مهم دیگر در بیانیه عربی روسی در مراکش که دیده نشد، مخالفت با حملات به کشتی‌های اسرائیلی و یا کشتی‌های عازم اسرائیل در دریای سرخ، باب المندب و دریای عمان است. بیانیه در بند 46 بدون اشاره به این حملات و انصار الله بر ضرورت حفظ امنیت و سلامت کشتیراتی در خلیج فارس (البته در بیانیه خلیج عربی قید شده)، دریای عمان، تنگه هرمز، دریای سرخ و باب المندب و مخالفت با "هر گونه اعمال علیه امنیت و سلامت کشتیرانی و...." تاکید دارد. در حالی بیانیه به این آبراه‌ها اشاره می‌کند که در بیانیه‌های مشترک قبلی با آمریکا و روسیه و طرف‌های دیگر غالبا عبارت کلی ضرورت حفاظت از امنیت کشتیرانی در منطقه به کار می‌رفت، اما این بار پر واضح است که ذکر نام دریای سرخ و باب المندب در این شرایط با چه دلیل و انگیزه‌ای است.

ناگفته هم نماند که کرملین در واکنش به ائتلاف نظامی آمریکا در دریای سرخ موضع اعلامی مخالفی اتخاذ نکرده و تنها گفته است که در آن شرکت نمی‌کند.

اما به مناقشه جزایر سه گانه که برگردیم، واقعیت این است که تکرار موضع روسیه با وجود افزودن قید "توافق همه طرف‌ها" و در سایه اعتراضات قبلی ایران یک نوع دهن کجی آشکار و تاکیدی بر این گزاره است که نگارنده قبلا در چند یادداشت‌ به آن اشار کرده است؛ مبنی بر این که مسکو در بیشتر مسائل اختلافی منطقه‌ای با طرفیت ایران فارغ از مواضع اعلامی کلی، معمولا «چه مستقیم و چه غیر مستقیم» چه در خاورمیانه چه در قفقاز جنوبی جانب طرف یا طرف‌های مقابل قرار گرفته و می‌گیرد.

هر چند ایران و روسیه با نظم بین‌الملل کنونی زاویه و تنش دارند، اما ماهیت بازیگری دو کشور در نظام بین‌الملل متفاوت است.

در این منظومه، ایران تقریبا بازیگری «عصیانگر» است اما روسیه که وارث شوروی از بنیانگذاران این نظام است، بازیگری «ناراضی» است نه عصیانگر. در بازیگری عصیانگرانه در نظام بین‌الملل -به علت قِلّت بازیگران دولتی عصیانگر- معمولا توان اجماع‌سازی و بازیگری در سطوح دولتی و رسمی محدود است. اما در مقابل، همچنان صحنه بازی و کنشگری بازیگران ناراضی در چارچوب همان نظام و نظم بین‌الملل است و به همین خاطر دست آنها بازتر است.

در این میان هم چون ایران در منطقه به عبارتی تنها بازیگر عصیانگر علیه نظم بین‌الملل است، روسیه‌ی ناراضی بر این باور است که در هر حالی همراهی بازیگر ایرانی را دارد و در کل آن را فاقد انتخابی جز نزدیکی و همکاری با مسکو می‌پندارد. تا زمانی که چنین ادراکی بر ذهنیت کرملین چیره است، نمی‌توان انتظار زیادی داشت.

پارامتر دیگر که به نوعی در پیوند با عامل پیشگفته نیز هست، این که روسیه مناسبات خود با دول عربی منطقه چه چند جانبه چه دو جانبه (با کشورهای مهم) را واجد منافع بیشتری می‌پندارد و به تبع آن، این نوع مغازله‌های ضد ایرانی کاتالیزور و تسهیل‌گر تحقق بیشتر آن منافع است، اما در عین حال هم آن را واجد خطری جدی برای منافع خود با ایران نمی‌داند.

حجم مبادلات تجاری روسیه و جهان عرب بیش از 20 میلیارد دلار است که نیمی از آن با امارات است؛ در حالی که تجارت ایران و روسیه حدود 4 میلیاد دلار است. در کنار آن هم طی دو سال اخیر وزنه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه امارات در سیاست خارجی روسیه پس از جنگ اوکراین افزایش چشمگیری یافته و اقتصاد بین المللی شده امارات به محمل مهمی برای روسیه جهت دور زدن تحریم‌ها و جذب سرمایه‌های روس‌ها تبدیل شده است.

اما علت دیگر که موجب جنجالی‌تر شدن این گونه سیاست‌ورزی‌های روسیه شده، زیاده‌روی برخی رسانه‌ها و مقامات در توصیف ماهیت روابط ایران و روسیه است. قبلا نیز گفته شده که وجود و توسعه این روابط به دلایل متعدد یک ضرورت است؛ اما سطح روابط دو کشور نه منعکس کننده "اتحادی راهبردی" و نه روابط به معنای واقعی کلمه "راهبردی" است.

با این حال، توصیف نادرست، مکرر و یک سویه ماهیت این روابط هم مولّد انتظاراتی خاص در جامعه ایرانی و منطقه بوده و همین نه تنها برای حاکمیت دردسرساز شده، بلکه موجد خوانشی هم در کرملین شده که ایران را ىر مقام طرف نیازمندتر به این مناسبات و فاقد انتخاب دیگری دانسته که همین هم پیامدهای خاص خود را دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺ترور در فقدان موازنه!

دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آن‌ها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه می‌داند.

اما این تحلیل چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان می‌دهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمی‌شود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمی‌دانند.

اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق می‌شود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز می‌کند و یا واکنش به حملات حوثی‌ها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.

در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار می‌کنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آن‌ها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمی‌دهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر می‌تواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمی‌خواهد و البته بعید هم نیست در آینده چنین ترورهایی انجام شود. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش می‌داد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.

علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنه‌ای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاری‌ها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواری‌های خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار می‌دهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج ‌دهد.

البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیری‌ها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمی‌شود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسان‌تر بود؛ اما به نظر می‌رسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان می‌دهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.

به نظر می‌رسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را می‌شود در عدم موضع‌گیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانه‌های دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.

در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضع‌گیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بی‌عملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.

بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریت‌ها و محدودیت‌های خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنج‌تر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیب‌پذیر کرده و می‌کند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پرونده‌های حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بی‌پاسخ ماندن آن‌ها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسش‌برانگیز شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روسیه و اسرائیل؛ در بر همان پاشنه است!

اظهارات پنجشنبه وزیر خارجه روسیه در گفتگو با خبرگزاری "نووستی" و شبکه "روسیه 24" نشان داد که انتقادات نسبتا بی‌سابقه مسکو از کشتار غیرنظامیان و محاصره غزه در طول سه ماه اخیر، برخاسته از تحولی محتوایی در قبال این ابرمناقشه خاورمیانه نیست.

لاوروف در این مصاحبه همپوشانی در هدف "ریشه‌کنی نازیسم" در دو جنگ اوکراین و غزه را مطرح و از نتانیاهو به خاطر عدم انتقاد از روسیه ستایش کرد. در حالی که تهران با روسیه درباره انگیزه حمله به اوکراین همدلی کرده بود، اما مسکو این گونه اهداف خود در این جنگ را به اهداف اسرائیل در جنگ غزه پیوند زد!

در یک اتفاق نادر، در تحلیل جنگ غزه برخی عمدتا با گرایش ضد روسی و برخی روسوفیل‌ها به یک نقطه تلاقی رسیدند و آن هم گمان «ضد اسرائیلی شدن سیاست روسیه در خاورمیانه» است. بدین ترتیب که از یک طرف، برخی "طوفان الاقصی" حماس را به روسیه و عامل "جنگ انرژی" آن منتسب کردند که مفروض این تحلیل ضد اسرائیلی شدن سیاست خاورمیانه‌ای روسیه و اتحاد آن با محور ایران است و از دیگر سو نیز همین پیش‌فرض نیز خروجي تحلیل برخى روسوفيل‌ها از انتقادات روسیه از اسرائیل در طول جنگ غزه است که برخی کارشناسان آن را نشانه دوری روسیه از تل آویو و نزدیکی به "محور مقاومت" پنداشتند.

اما به نظر می‌رسد که هیچ تحول مبنایی در سیاست کرملین در قبال اسرائیل رخ نداده است. بله! روسیه تا حدودی از منتفعان جنگ غزه است و آن هم به علت پدیدار شدن مشغله‌ و اولویت دیگری برای ناتو یعنی آمریکا و تشتت در تمرکز غرب بر جنگ اوکراین است؛ اما این انتفاع لزوما به معنای دست داشتن روسیه در "طوفان الاقصی" نیست. اگر به طور سطحی به مسائل نگاه شود که باید جنگ اوکراین را هم کار محمد بن سلمان بدانیم! چون او را از انزوای ناشی از قتل خاشقچی خارج ساخت و وزنه ریاض را در معادلات جهانی بالا برد.

در پس طرح گمانه پیشگفته بی‌اطلاعی از نفوذ لابی یهودی در روسبه و ساختار قدرت در آن نيز نهفته است که اگر مسکو‌ چنین نقشی داشت حمله هفتم اکتبر قبل از اجرا خنثی می‌شد.
تحولات 83 روز جنگ نیز نشان می‌دهد که طرح عامل انرژی در ورای "طوفان الاقصی" و سخن گفتن از تلاش روسیه برای حذف اسرائیل از بازار انرژی اروپا تا چه اندازه ناصواب است. همین عامل روسی در صورت صحت می‌طلبید که روسیه حماس را قبلا مجهز به موشک‌ها و تجهیزاتی می‌کرد که با هدف قرار دادن میادین گازی اسرائیل در دریای مدیترانه، آن هدف گازی روسیه را تحقق ببخشند؛ اما این میادین هیچ آسیبی ندیدند. دلیلش هم ساده است؛ چون حماس هیچ امکاناتی برای حمله به آنها در اختیار نداشت.

برخی دیگر از جمله روسوفیل‌ها نیز به شکل دیگری در تحلیل مواضع روسیه در این جنگ با سخن گفتن از تحول در سیاست روسیه در قبال مناقشه خاورمیانه و اسرائیل دچار خطای ادراکی شدند. چنان که قبلا نیز گفته شد این انتقادات تند بیشتر با هدف ارسال پیامی هشدارآمیز به اسرائیل برای خودداری از کمک نظامی به کی‌یف و همچنین مچ‌گیری از آمریکا و فشار بر آن در پرونده اوکراین مطرح شد و البته اهداف دیگری هم چون تعمیق نفوذ نرم روسیه در دو جهان عرب و اسلام و منطقه در پس آن نهفته است.

هر چند سیاست مسکو در قبال منازعه فلسطین با غرب تفاوت‌هایی دارد و روسیه مانند آمریکا و بعضا اروپا حامی پروپاقرص اسرائیل نیست، اما سیاست اعمالی مسکو در منطقه در دوره پساجنگ سرد بیشتر در جهت همسویی با اسرائیل و منافع با آن تعریف شده است که حضور نزدیک به دو میلیون یهودی روس تبار در اسرائیل، مراودات بیشتر آنها با روسیه و همچنین در هم تنیدگی منافع برخی زرسالاران یهود با اصحاب قدرت در روسیه، این منافع را فربه‌تر کرده است.

به عنوان مثال، حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و تداوم آن که بدون قسمی همکاری و حداقل چراغ سبز مسکو امکان‌پذیر به نظر نمی‌رسد، خود برونداد صورت بندی امنیت اسرائیل به عنوان اولویت سیاست و منافع خاورمیانه‌ای روسیه است که لاوروف در شهریور 1400 بر این اولویت تاکید کرد و در این جنگ نیز گفت که کشورش هیچ توافقی را که به امنیت اسرائیل ضربه بزند، نخواهد پذیرفت و اشاره به تشکیل کشور فلسطین هم از اهمیت آن مولفه در سیاست منطقه‌ای کرملین نمی‌کاهد.

در این میان نیز به نظر می‌رسد که این رویکرد روسیه در سوریه می‌رود که برگردانی سوری نیز در جهت مخالف منافع ایران پیدا کند و پیش نشانه‌های آن را می‌توان در موضع سست دمشق و بدون تحرکی دیپلماتیک در قبال جنگ غزه، سکوت چند روزه در قبال ترور سردار موسوی و سپس اکتفا به بیانیه وزارت خارجه، آن هم سه روز پس از ترور و نپرداختن به این مساله در رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی سوریه دید. ناگفته هم نماند که محکومیتی نیز از جانب روسیه صورت نگرفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺ترور در قلب بیروت!

ترور صالح العاروری (ابو محمد) معاون رئیس دفتر سیاسی حماس در حقیقت "دستاوردی" بود که اسرائیل طی سه ماه جنگ در غزه به دنبال آن از طریق ترور یحیی سنوار و فرماندهان ارشد قسام بود، اما محقق نشد و در بیروت به آن دست یافت.

با طولانی‌تر شدن جنگ غزه و عدم تحقق اهداف آن، بنیامین نتانیاهو که این روزها جایگاهش در جامعه اسرائیلی به حضیض رسیده است، به همراه طیف حاکم تحت فشار سنگین افکار عمومی قرار دارد که با این ترور و خلق نمایشی از پیروزی تلاش خواهد کرد که فضا را به نفع خود تلطیف کند، اما این وضعیت در صورتی که دستکم با قسمی از تحقق اهداف در نوار غزه و ترورهای مشابه تکمیل نشود، پایدار نخواهد بود و موقتی است.

اما بعید نیست که اسرائیل بخواهد با تصویرسازی پیشگفته از این ترور، آن را به عنوان مدخلی برای توافق و پایان جنگ در سایه عدم تحقق اهداف در غزه قرار دهد.

العاروری رئیس دفتر سیاسی حماس در کرانه باختری نیز هست و از این جهت ایجاد جایگزینی به وزن او برای حماس با توجه به وضعیت خاص کرانه باختری،-بازداشت و ترور بیشتر رهبران و فعالان برجسته حماس در آن از سال‌ها قبل - و همچنین تلاش او برای انتقال تجربه نظامی غزه به کرانه باختری آسان نیست.

این ترور پس از تهدیدات مکرر دولت اسرائیل به ترور رهبران حماس در خارج طی جنگ کنونی صورت گرفت، اما با این حال نشست العاروری و دو فرمانده قسام در یکی از دفاتر شناخته شده حماس در ضاحیه جنوبی لبنان (پایگاه اصلی حزب الله)، از یک سو بیانگر این است که ترور محصول عملیات پیچیده امنیتی نبوده و از دیگر سو نیز گویای نوعی اطمینان خاطر این مقام حماس نسبت به عدم تغییر موازنه وحشت شکل گرفته از 2006 و معادله کنونی میان اسرائیل و حزب الله در نتیجه پرهیز دو طرف از وقوع جنگ و کشیده شدن تنش تا بیروت بوده است؛ به ویژه که دبیر کل حزب الله لبنان قبلا تهدید کرده بود که ترور هر شخصیتی در لبنان فارغ از هویت و تابعیت او با پاسخ قاطع مواجه خواهد شد.

اما اسرائیل امروز با این ترور در اقدامی بی‌سابقه دامنه آتش را به بیروت کشاند. از این رو، پس از آن و در سایه تهدیدهای پیشین رهبر حزب الله همه نگاه‌ها معطوف به واکنش آن به این ترور است؛ تروری که حزب الله را در برابر تصمیم سختی قرار داده است؛ از یک سو، عدم واکنش "قوی" مطابق تهدیدات پیشین نه تنها می‌تواند معادله ترس بازدارنده پس از 2006 با اسرائیل را از موضوعیت بیندازد، بلکه واکنش تند نیز می‌تواند لبنان را درگیر جنگی کند که حزب الله در این سه ماه از آن پرهیز می‌کرد.

در کنار آن هم عدم واکنشی که معادله پیشگفته را به حالت قبلی خود بازگرداند، چالشی جدی برای تاثیرگذاری تهدیدات سید حسن نصر الله در آینده ایجاد می‌کند که اسرائیلی‌ها معمولا در تعامل با جبهه لبنان آن را جدی تلقی می‌کردند. کما این که در این صورت این ترور می‌تواند فتح بابی برای گسترش دامنه ترور فرماندهان نظامی ایرانی و غیر ایرانی از سوریه به لبنان هم باشد.

نوع واکنش اسرائیل به این ترور و عدم پذیرش رسمی مسئولیت آن نشان می‌دهد که یا به علت بیم از گسترش دامنه جنگ به خارج از غزه خواسته است با این رفتار از شدت واکنش حزب الله بکاهد و یا این که خود را در مظان اتهام آغازگر جنگ در صورت وقوع آن پس از واکنش حزب الله قرار ندهد.
البته احتمال نخست بیشتر است و در این صورت می‌توان گفت که دولت اسرائیل با برآوردی معطوف به تحولات سه ماهه اخیر در جبهه شمالی و نوعی اطمینان خاطر دست به این ترورِ زده است که به جنگ منجر نمی‌شود.
از این رو، اهداف اسرائیل از ترور العاروری را نمی‌توان صرفا در حذف فیزیکی یک رهبر برجسته حماس خلاصه کرد و شکستن معادله یاد شده با حزب الله را نیز می‌توان از دیگر اهداف مهم آن برشمرد.

حزب الله طی بیانیه‌ای ترور را «تحولی خطرناک میان دشمن و محور مقاومت» و نه صرفا با خود حزب توصیف کرده و گفته است که «هرگز بی‌پاسخ و مجازات نخواهد ماند». اینجا ذکر «محور مقاومت» در بیانیه حزب الله قابل تامل است و باید دید که پاسخ به کلیت محور واگذار شده یا این که خود حزب پاسخ جداگانه در راستای حفظ موازنه یادشده پاسخ خواهد داد.

البته در این میان، بعید نیست که حزب الله دامنه آتش را به شکل حساب شده‌ای فراتر از شهرک‌های اسرائیلی در مرز لبنان گسترش دهد، اما در این صورت نیز باید دید که محدوده آن تا کجا خواهد رفت و این که توام با چه سطحی از حملات موشکی و یا پهپادی خواهد بود؟

در کل، بعید است پاسخ احتمالی منجر به جنگ با لبنان شود، اما در نهایت نوع و سطح آن و واکنش اسرائیل در شعله ور شدن یا نشدن جنگ تعیین کننده خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺غزه؛ قتلگاه خبرنگاران!

حمزه پسر وائل دحدوح خبرنگار مشهور الجزیره همراه مصطفی ثریا یکصد و نهمین و دهمین خبرنگاری بودند که ارتش اسرائیل جان آن‌ها را در این جنگ گرفت. کشتن این تعداد خبرنگار اتفاقی بی‌سابقه در تاریخ و بیشتر از خبرنگاران کشته شده در جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام و کره است.

حمزه فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری، پرورش یافته فضای جنگ و خون و فرزند جغرافیایی بود که به بزرگترین زندان روباز جهان و قتلگاه خبرنگاران و کودکانی معروف شده که اسرائیل چنگال توحش در پیکر نحیف آنان فرو برده است!

حمزه که داغدیده مادر، برادر و خواهرش نیز بود، با دیدن پانهادن مکرر اسرائیل بر قوانین بین‌المللی امید چندانی به کارایی کنوانسیون‌های مصونیت خبرنگاران نداشت، اما احساس مسئولیت، او و همکارش را به مأموریت دیگری برد که پایانش تصویر آغشته به خون و شکستن دوربین‌شان بود.

وائل پدر حمزه امروز سمبل پایداری حرفه‌ای و مظلومیت اصحاب رسانه است که به رغم سوگمندی و جگرخونی، دوربین به دست در کوچه‌ها و محلات، جامعه و تاریخ را به نظاره خانه‌های فروریخته و بازارهای شخم‌زده و لاشه‌های تکه‌پاره کودکان و زنان می‌نشاند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺"اعماق" تروریسم!

متعاقب حملات تروریستی در کرمان، طی چند روز اخیر بحث درباره داعش داغ شد. واقعیت این که تروریسم چه در ورژن پیشرفته داعشی آن چه دیگر ورژن‌ها، خود معلول است و ریشه‌کنی آن نیز در گرو زدودن علل است.

جدا از فهم کج و معوج متون دینی که نقشی کمکی دارد، تروریسم در منطقه مولود دو عامل درونی و دو عامل بیرونی است که همگی نیز هم‌پوشانی دارند. توسعه‌نیافتگی و استبداد تاریخی در منطقه، لا ینحل ماندن ابربحران فلسطین، منازعات منطقه‌ای و مداخلات خارجی از سایکس پیکو و بالفور گرفته تا حمله شوروی به افغانستان و جنگ آمریکا علیه عراق.

خروجی همه آن‌ها نیز تولید و انباشت احساس سرخوردگی و تحقیری است که برخی در تخلیه آن و بازشناسی هویتی به خشونت عریان متوسل شدند و آوار آن در دو دهه اخیر بر سر ملت‌های منطقه قربانیان اصلی عقب‌ماندگی فرو ریخت.

این سرخوردگی در دهه گذشته با بحران سوریه، شکست بهار عربی و متعاقب آن فربه‌تر شدن استبداد عمق بیشتری پیدا کرد. در این میان هم پراکندگی بی‌ضابطه و غیرمتمرکز تروریسم، بستری برای بهره‌برداری و هدایت برخی حملات در جهت منافع بازیگرانی فراهم کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari