https://t.me/sepidehdamTv/852

.
🌿 روایت قتل حکومتی بهنام محجوبی
🟠 قسمت دوم
✍️ #بهناز_محجوبی
بعد از چند روز و با پیگیری‌های مکرر و فشار دراویش و مردم دلسوزی که با ما همراهی می‌کردند، فقط مادرم توانست چند دقیقه‌ای بهنام را ببیند. من توانستم وقتی بهنام را برای انجام مابقی نمایش‌شان مثلاً به اتاق عکسبرداری از ریه منتقل می‌کنند، ببینم. برایم جالب بود که بیماری که زیر دستگاه تنفسی است و به گفته پرستار بدون آن حتی ثانیه‌ای نمی‌تواند نقش بکشد را چطور بدون هیچ دستگاهی، تاکید میکنم، بدون هیچ دستگاهی درحالیکه صورت و پلک‌هایش به شدت متورم و در حال انفجار بود، حتی بدون یک ماسک اکسیژن، لااقل برای دلخوشی ما، منتقل کردید؟ آیا او بهنام بود یا جسد مرگ مغزی شده بهنام؟
در پاسخ به بی‌تابی مادرم برای دیدن بهنام و شکایت از اینکه چرا با این شرایط و بدن ورم کرده بهنام، پابند به پا داشته و به تخت بسته است؟ با وقاحت وثیقه ۲۰۰ میلیونی را برای شانه خالی کردن از قتل عمدی‌تان مطرح کردید و گفتید وثیقه بیاورید کلا بچه‌تان را ببرید...
با همراهی جمعی از ماموران و دکتر ح.ح و دکتر ع.خ که البته به دکتر بودن هیچکدام دیگر اعتقادی ندارم و لفظ «دکتر» برای آنها بسیار بزرگتر از حقارتی است که در آن گیرند، و شکایتی علیه هر دو نفر ثبت و در حال پیگیری می باشد، خودم را به بهنام رساندم و گفتم: «داداش زودی خوب شو پاشو بریم کرمون»
آقای ع.خ مشغول معاینه بهنام شد و چشم بهنام را باز کرد نگاه کردم روی چشم بهنام پرده‌ای کدر نشسته بود، «حالا و پس از مشورت کردن با چندین دکتر متخصص و فوق تخصص و گفتن شرح احوالات بهنام و وجود این پرده بر روی چشمش می‌فهمم که بهنام همان روز اول دچار مرگ مغزی شده بود»
قسم پزشکی‌اش را به دکتر یادآوری کردم و از او خواستم واقعیت را بگوید،اما مرا بازی می‌داد و می‌گفت که ضریب هوشی بهنام خوب است و برای آنکه بتواند دستگاه را تحمل کند آنها خودشان او را بیهوش کرده‌اند و حقیقت را پنهان میکرد... او مدام از وضعیت بد ریه بهنام می‌گفت و مرا امیدوار می‌کرد که اگر برونکوسکوپی کنند ریه را باز می‌کنند و حال بهنام بهتر می‌شود در حالیکه او می‌دانست اینها فقط برای وقت کشی‌ست و هر روز که می‌گذرد وضعیت ریه و همه اندام‌های بدن بهنام رو به فروپاشی است و امیدی وجود ندارد ولی زمانی برای آنان جهت انجام نمایش کثیفشان فراهم خواهد آورد.
.

🌿 ادامه روایت در پست‌های آینده...
.
#تلویزیون_سپیده_دم
#بهنام_محجوبی
#امین_آباد
#قتل_حکومتی
#بکتاش_آبتین
#دراویش_گنابادی
.

https://t.me/sepidehdamTv/859

.
🌿 روایت #قتل_حکومتی بهنام محجوبی
🟠 قسمت چهارم
✍️ #بهناز_محجوبی
در جلسه‌ رو به آقای ا.و ادامه دادم: «با آنکه برادرم روزی که خودش را به زندان معرفی کرد نامه #عدم_تحمل_حبس داشت و به شهادت شاهدان چندین بار پزشکی قانونی خودتان این مورد را تائید کرد، ولی شخص شما نامه را قبول نکردید، چرا؟ حتی یکبار برای آزار و اذیت روحی بیشتر بهنام به او گفتید به خانواده‌ بگوید که با وثیقه‌گذار پرونده‌اش به تهران بیایند تا بتواند به مرخصی درمانی برود و بهنام عزیزم وسایلش را جمع کرده بود تا همراه مادرم به کرمان بیاید و چقدر خوشحال بود ولی وقتی مادرم و وثیقه‌گذار به آنجا رسیدند حرفتان را عوض کردید و برادرم را بیش از پیش #شکنجه_روحی کردید، شما به مادرم گفتید می‌فرستمش همین‌جا در بهترین بیمارستان درمان شود اما بهنام به #امین_آباد منتقل شد آیا غیر از این است؟»
آقای ا.و گفتند: «بله من نامه عدم تحمل حبس را تائید نکردم و دستور دادم که در بهترین بیمارستان بستری شود!»
گفتم: «منظورتان از بهترین بیمارستان و رسیدگی پزشکی انتقال به امین‌آباد بود؟ هم اتاقی کردن برادر من با یک #بیمار_روانی در حالیکه دستها و پاهای او را به شکل صلیب به تخت بستید و آن بیمار را شب تا صبح بالای سرش بگذارید که روی او ادرار کند و هر کار غیر اخلاقی و غیر شرعی دیگری؟ شب تا صبح در گوش او بکوبد به طوریکه پرده گوش برادر من پاره شود؟ فایل صوتی برادر من موجوده، رسیدگی پزشکی یعنی دیدن صحنه لخت کردن همه بیماران و بدرفتاری با آنها در حمام؟؟ بهنام تک تک شما رو نمی‌بخشد»
دکتر ماله‌کش گفت: «در محتویات معده بهنام پلاستیکی حاوی ماده‌ای سیاه پیدا شده!!»
گفتم: «برای سرپوش گذاشتن بر قتلی که مرتکب شدید شما هر کاری می‌کنید،تمام بیمارستان و پرسنلش در اختیار شماست و این بسته‌ها را اگر که باشد، خودتان گذاشتید، این برچسب‌ها به برادر من نمی‌چسبد» حالا می‌گویم: «چرا همان پودر سیاه را برادرم نخورد و با بسته قورت داد؟ آیا قصد قاچاق مواد به بهشت را داشته؟! لطفا خودتان را بیشتر از قبل مضحکه خاص و عام نکنید»
از در دیگری وارد شدند و گفتند: «ریه‌اش از قبل کمی مشکل داشته» گفتم: «اگر آسیبی هم بوده در زندان شما #کرونا گرفته است» آقای ا.و گفت: «حرف‌های شبکه‌های بیگانه را تکرار نکن» گفتم: «نیازی به تکرار نیست چون فایل صوتی برادر من هست که در آن به شدت سرفه میکند و به کرونا مبتلا هست آن راهم حاشا میکنید؟ و چرا همان روز که به کرونا مبتلا شد، فوت نکرد ریه‌اش صبر کرده تا حالا؟»
.
🌿 ادامه روایت در پست‌های آینده...
#بهنام_محجوبی
#تلویزیون_سپیده_دم
#امین_وزیری

.
قتل حکومتی جاویدنام بهنام محجوبی به روایت هم‌بند سابقش فرزین رضایی‌روشن...
.
بهنام محجوبی یکی از دراویشی بود که در پی اتفاقات گلستان هفتم بازداشت شد. او ماه‌ها تحت شکنجه بود و مسئولان زندان برای تخریب روحیه او را چندبار به بیمارستان روانی امین‌آباد منتقل کردند...
فایل صوتی به جا مانده از بهنام عزیز که در آن درباره فجایع امین‌آباد افشاگری می‌کند، سند جنایت جمهوری اسلامی‌ست... جمله من افول انسانیت را در آنجا دیدم بارها و بارها به نقل از بهنام محجوبی بیان شده است، او این جمله را در وصف بیمارستان روانی امین‌آباد گفته بود...
پیشتر روایت قتل حکومتی بهنام به قلم خواهرش، در چند پست در رسانه سپیده‌دم منتشر شده است، حال فرزین رضایی‌روشن زندانی سياسی سابق روایت خود را از آنچه بر سر بهنام محجوبی آمده بیان می‌کند...
.
#رسانه_سپیده_دم
#گلستان_هفتم
#بهنام_محجوبی
#فرزین_رضایی_روشن
#دراویش_گنابادی
#امین_آباد
#قتل_حکومتی
#زندانیان_سیاسی_گمنام
#صدامونو_بشنوید
#ایران_آگاه_آزاد_آباد
.

https://t.me/sepidehdamTv

.
.
🟠 فایل صوتی به جا مانده از زنده‌یاد #بهنام_محجوبی درباره فجایع شکنجه‌گاه امین‌آباد

در خبرها آمده #سامان_یاسین زندانی سیاسی که پس از یک سال بلاتکلیفی عامدانه توسط قاضی صلواتی مأمور مزدور رژیم، دچار فروپاشی روانی شده و پس از لغو چندین‌باره جلسه دادگاه کنترل اعصاب خود را از دست داده، به بیمارستان روانی امین‌آباد منتقل شده است. وی چند روز قبل اعلام کرده بود آنقدر از این شرایط خسته شده که درخواست اعدام دارد!
زنده‌یاد بهنام محجوبی هم کمی پیش از آنکه جانش را از دست بدهد، بیمارستان روانی امین‌آباد را تجربه کرده بود... فایل صوتی‌ای درباره تجربه بهنام محجوبی از این شکنجه‌گاه به جا مانده که سند جنایت جمهوری اسلامی‌ست...
در این ه‍شت دقیقه انگار بهنام، از روی کتاب می‌خواند، گویی او دارد درباره هلوکاست و آشویتس حرف می‌زند...
این هشت دقیقه نمونه یِ بارزِ «افول انسانیت» در رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی‌ست...
.
بخش‌هایی از روایت #بهنام_محجوبی

_میگن شما مثل سگ باید اینجا بمیرید...
_بدن من سِر میشه، حافظه م رو به تحلیل رفته، انگار یه نفر هی توی گوشم منو صدا می‌کنه...
_یه نفره توی زندان از خودشونه، هی به من متادون و مواد پیشنهاد می‌کنه..‌.
_توی امین آباد منو بصورت صلیب بستن بهم آمپول و قرص میدادن...
_یه سری بیمار خطرناک روی من ادرار میکردن، یه کارایی میکردن که من الان روم نمیشه بگم...
_توی حموم همه رو لخت کردن، باهاشون مسخره بازی در آوردن...
_این یه توطئه‌س، کاری برای من نمیکنن اینجا...
_زندان مهم نیست، ما یه چیزایی میبینیم غیرقابل تحمله...
_توی امین آباد برای دادن غذای نذری به بیمارا از اونا بهره‌کشی میکنن...
_دژبان پابند و دستبند میزنه به تخت می‌ره پی سیگار و مواد کشیدن...
_توی امین آباد ظرف غذا، قاشق و لیوان همه بیمارا مشترکه... اگه مقاومت کنم و نخورم منو با مشت و لگد میزنن و تهدید به اتاق ایزوله میکنن...
_من افول انسانیت رو در امین آباد دیدم...
_به دکتر دلیجانی میگم: «برای چی بنده رو نگه داشتی؟»
میگه :«نامه از قاضی داری...» میگم: «پس شرافت دکتری شما کجا رفته؟»
.
#رسانه_سپیده_دم
#ایران_آگاه_آزاد_آباد
#بهنام_محجوبی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#امین_آباد
#افول_انسانیت
#قاضی_صلواتی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#زن_زندگی_آزادی
#بیمارستان_روانی_امین_آباد
.

.
https://t.me/sepidehdamTv/2501