رسانه سپیده دم
1.87K subscribers
1.68K photos
675 videos
11 files
1.57K links
ارتباط با ادمین سپیده‌دم 👇
T.me/sepidehdam_media_Admin

اینستاگرام سپیده دم
https://instagram.com/sepidehdam.media?igshid=YmMyMTA2M2Y=
توییتر سپیده دم
https://twitter.com/Sepidehdam_Tv?s=08
کانال یوتوب
https://youtube.com/channel/UCI7Jy5e7TEPLVYFs2gDrAEw
Download Telegram
.
🟠حکایت وعده‌های انتخاباتی

🟠 ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮏ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﻣﻌﺮﻭﻑ، ﺩﺭﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ، ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺗﺼﺎﺩﻑ کرد ﻭ ﺩﺭ ﺩﻡ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ...
پس از مرگ، ﺭﻭﺡ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﯾﺪ. ﺍﯾﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺎﻟﺒﻪ، ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺎﯾﻪ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺭا در کنار ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﮎ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺳﺎﺩﻩ‌ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﺑﺪﻩ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻘﯿﻪ‌ﺍﺵ ﺭا ﺣﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ: «ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺛﺒﺖ ﺷﺪﻩ، ﺷﻤﺎ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ ﻭ ﺳﭙﺲ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ»
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: «ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺗﺼﻤﯿﻤﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ‌ﺍﻡ، می‌خواهم ﺑﻪ جهنم ﺑﺮﻭﻡ!»
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺖ: «ﻣﯽ‌ﻓﻬﻤﻢ، ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ و ﻣﺎﻣﻮﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﻌﺬﻭﺭ»
ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺎﯾﯿﻦ… ﭘﺎﯾﯿﻦ… ﭘﺎﯾﯿﻦ… ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺩﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ، ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪ. ﺯﻣﯿﻦ ﭼﻤﻦ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ ﮐﻪ ﻭﺳﻂ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﮔﻠﻒ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﺠﻠﻞ. ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﯾﻤﯽ و ﺳﻨﺎﺗﻮﺭها ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺳﺘﻔﺒﺎﻝ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺒﻠﯽ
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﻬﯿﺠﯽ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﺷﺪﻧﺪ.
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻫﻢ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺠﻠﻠﯽ ﺍﺯ ﺍﺭﺩﮎ ﻭ ﺑﺮﻩ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ‌ﻫﺎﯼ ﮔﺮﺍﻧﺒﻬﺎ ﺻﺮﻑ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﻭﺷﺐ ﻟﺬﺕ‌ﺑﺨﺸﯽ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ...
ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎً ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ آن روز ﭼﻄﻮﺭ ﮔﺬﺷﺖ. ﺭﺍﺱ ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﮑﻮﺭﺕ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻢ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺧﻮﺵ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻧﮕﺮﻡ ﺁﺷﻨﺎ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﮐﻨﺴﺮﺕ‌ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺳﻨﺎﺗﻮﺭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﻮﺵ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮔﺬﺷﺖ، ﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭﺯ ﺍﻭﻝ ﻧﺒﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺗﺼﻤﯿﻤﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﮔﻔﺖ: « خب ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ. ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ ﺑﯿﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﻭ ﺟﻬﻨﻢ ﻣﻦ ﺟﻬﻨﻢ ﺭﺍ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽﺩﻫﻢ.
ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﻼﻣﯽ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﻮﺍﺭ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﺮﺩ به ﭘﺎﯾﯿﻦ رفتند و او را ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺩﺍﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﻬﻨﻢ ﺷﺪﻧﺪ، ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺧﺸﮏ ﻭ
ﺑﯽ ﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﻭ ﺳﺨﺘﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ! ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻫﻢ ﻋﺒﻮﺱ ﻭ ﺧﺸﮏ، با ﻟﺒﺎﺱ‌ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺪﺭﺱ ﻭ ﮐﺜﯿﻒ حاضر ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺳﯿﺎﺳﺘﻤﺪﺍﺭ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪ: «ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﯾﺪﻡ! ﺁﻥ ﺳﺮﺳﺒﺰﯼ‌ﻫﺎ، ﺯﻣﯿﻦ ﮔﻠﻒ، شام خوشمزه کو؟»
ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: «ﺁﻥ ﺭﻭﺯ، ﺭﻭﺯ وعده دادن بود، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ انتخابت را کرده‌ای!»

https://t.me/sepidehdamTv/2780
.
🟠 ارسالی یکی از مخاطبان #رسانه_سپیده_دم

سلام امروز بعد از تمام شدن #سیرک_انتخابات داشتم سریال "خاندان اژدها" رو تماشا می‌کردم. توی قسمت نهم دو دیالوگ نظرم رو جلب کرد...

رینیس به آلیسنت گفت: "تو میل به آزادی نداری، بلکه دنبال پنجره‌ای در دیوار زندانت هستی"

در جای دیگه یک نفر به وزیر حکومت گفت: :هیچ قدرتی وجود نداره، به جز قدرتی که مردم بهتون اجازه می‌دهند داشته باشید"

این دو دیالوگ من رو یاد شرایط امروز ایران انداخت...
اینکه مردمی که رفتن و به امید تغییر به پزشکیان رای دادند، دنبال آزادی نیستن و فقط یه پنجره برای زندان می‌خوان... این مردم فراموش کردن با رأی‌شون، به دیکتاتور قدرت و اجازه می‌دن تا جنایت کنه... هیچ فرقی نمی‌کنه کی روی صندلی در پاستور بشینه، همه اینا مهره‌های خامنه‌ای جلاد هستن
.

.

#اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا
#زرشکیان
#ارسالی_مخاطبین
#اقلیت_خائن
#خاندان_اژدها
#ضربدر_سه
#ضربدر_چند
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شریفه_محمدی
.

https://t.me/sepidehdamTv
.
🟠 سعید زینالی به روایت خاطره‌ای از محمد مهدوی‌فر


یک سوالِ بی‌پاسخِ ۲۴ ساله:
سعید من کجاست؟

https://t.me/sepidehdamTv
https://t.me/sepidehdamTv/1567


.
به قلم محمد مهدوی‌فر
زندان مرکزی اصفهان
۲۰ آذر ۹۷

"در سوگ سعید"
_مگر من دفعه قبل که تو را به اینجا یعنی اصفهان، ستاد خبری وزارت اطلاعات احضار کردم به تو نگفتم حق نداری درباره سعید زینالی بنویسی؟مگر به تو نگفتم نوشتن درباره سعید زینالی خط قرمز ماست؟
اینها سخنان بازجوی من بود.
کِی؟ زمستان ۹۴

و اما سعید زینالی کیست و موضوع چیست؟
۱۸ تیرماه ۷۸ اعتراضات مردم تهران از کوی دانشگاه شعله‌ور شد. حدود یک هفته طول کشید تا رهبر موفق شد به کمک پلیس، سپاه و وزارت اطلاعات این اعتراضات را سرکوب کند.
حالا نوبتی هم که باشد، نوبت دستگیری دانشجویان و مردمی است که در اعتراضات علیه رهبری شرکت کرده بودند.
۲۳ تیرماه ۷۸ ساعت حدود ۴ بعدازظهر، سعید دانشجوی ۲۲ ساله، ساکن محله پونک تهران، در اتاقش درحال استراحت است. به غیر از او مادر و مادربزرگش هم در خانه هستند. زنگ آپارتمان به صدا درمی‌آید، در باز می‌شود. ماموران با بی‌سیم و دستبند وارد می‌شوند. بدون هیچ توضیحی می‌پرسند سعید کجاست؟ سعید سراسیمه برمی‌خیزد.
-- سعید لباس‌هایت را بپوش باید با ما بیایی
مادر نمی‌داند چه شده است!
آیا سعید با کسی دعوا کرده است؟
مادربزرگ به آنها التماس می‌کند. من سید هستم، شما را به جدم قسم می‌دهم سعید مرا نبرید.
-- سعید باید با ما بیاید. به مدت ۱۰ دقیقه او را بازجویی می‌کنیم. او زود برمی‌گردد.
سعید بعد از سه ماه از زندان زنگ می‌زند. می‌گوید پیگیر پرونده من باشید.
اکرم مادر سعید به همراه هاشم پدر سعید، به هر جا مراجعه می‌کنند به آنها گفته می‌شود، ما سعید زینالی را نمی‌شناسیم.
به راستی سعید کجاست؟
آیا او آب شده و داخل زمین فرو رفته است؟
پدر سعید می‌گوید، به هر یک از مسئولین که مراجعه می‌کردیم، می‌گفتند مگر ممکن است جوان مردم را بازداشت کنند و کسی پاسخگو نباشد؟! ما خودمان پیگیری می‌کنیم فردا بیایید تا نتیجه را به شما اعلام کنیم.
من نمیدانم چرا از فردای آن روز دیگر آن مسئول خودش را از ما پنهان می‌کرد و جواب تلفن ما را نمی‌داد!
آیا مأموران سعید را زیر شکنجه کشته‌اند و از گفتن حقیقت طفره می‌روند؟
آیا قتل احتمالی سعید زینالی و قتل ستار بهشتی و قتل‌های زنجیره‌ای به دستور رهبر صورت می‌گیرد و یا مرتکبین این قتل‌ها همان لشکر آتش به اختیاری هستند که رهبری از آنها سخن می‌گوید؟
اگر آنها سعید زینالی را کشته‌اند با جنازه او چه کرده‌اند؟
این روزها که من اخبار خاشقجی را از تلویزیون می‌بینم با خودم می‌گویم به راستی آیا ممکن است مأموران، سعید را کشته باشند و جنازه او را با اره تکه‌تکه کرده باشند؟
آیا جنازه سعید را با اسید نابود کرده‌اند؟
آیا آنها جنازه سعید را در جنگل‌های اطراف تهران مخفی کرده‌اند؟
آیا آنها جنازه سعید را در گورهای دسته جمعی خاوران مدفون کرده‌اند؟
دوستان عزیز، من امروز از مرگ سعید برای شما نوشتم ولی مگر کسی می‌تواند این حرف‌ها را به خانم اکرم نقابی، مادر سعید بگوید؟
او عکس سعید را در دست می‌گیرد و زیر آن می‌نویسد "سعید من کجاست؟" و جلوی زندان اوین، چشم به راه سعید می‌ایستد.
نیروهای امنیتی بارها مادر، پدر و خواهر سعید را بازداشت کرده و آنها را ماه‌ها در سلول‌های انفرادی انداخته‌اند و آنها را تهدید کرده‌اند که شما فرزندان دیگری هم غیر از سعید دارید!! تا از پیگیری سرنوشت سعید دست بردارند.
آیا مادر، پدر و خواهر سعید می‌توانند عزیزِ‌ دلبندشان را فراموش کنند؟
مادر سعید می‌گوید این اواخر یکی از مأموران به من گفت، آیا تو راست می‌گویی و واقعا پسری به نام سعید داشته‌ای؟
اکرم اطمینان دارد که پسری داشت به نام سعید. او سعید را به دنیا آورد. سعید را تر و خشک کرد. سعید را بزرگ کرد. او برای دامادی سعید نقشه می‌کشید.
شاید یکی از دخترهای فامیل را برای سعید بگیرم. شاید سعید قبول نکند. شاید سعید بخواهد با یکی از دخترهای دانشگاه ازدواج کند. اصلا هر چه خودش بگوید.
اکرم امید دارد که روزی سعیدش باز خواهد گشت. او چشم‌هایش را می‌بندد و به جگرگوشه‌اش فکر می‌کند.
امروز سعید زنگ خانه را می‌زند. در را برایش باز می‌کنم. پسرم را در آغوش می‌گیرم. او را می‌بوسم. او را می‌بویم. می‌گوید مامان چقدر پیر شده‌ای! می‌گویم پسرم از زمانی که تو را بازداشت کردند تا امروز ۲۰ سال می‌گذرد. من در همان یک‌سال اول پیر شدم. آه چه می‌گویم من در همان یک‌ماه اول پیر شدم. اصلا راستش را بخواهی من همان موقع که مأموران ریختند داخل خانه و تو را بردند، من همان لحظه پیر شدم.
دوست عزیز
خواننده گرامی
به نظر شما سعید زینالی کجاست؟
چه کسی از سرنوشت سعید خبر دارد؟ آیا رهبر از سرنوشت سعید اطلاع دارد؟
آیا من که خط قرمز سپاه و اطلاعات و رهبری را رعایت نمی‌کنم و از داخل زندان این مطالب را برای شما می‌نویسم سرنوشتی مانند سعیدزینالی و ستار بهشتی و جمال‌ خاشقجی خواهم داشت؟

محمد مهدوی‌فر، آذر ۱۳۹۷
.
🟠 ارسالی یکی از مخاطبان #رسانه_سپیده_دم

عنوان نقاشی: اصلاحات در نظام آخوندی

همانطور که از کارنامه اصلاح‌طلبان مشخص است، این افراد هرگز نه برنامه‌ای برای اصلاح رژیم و نه قصدی برای رفع مشکلات جامعه ایران داشته و دارند.
در نقاشی ارسالی نقش اصلاح‌طلبان به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است، آن‌ها وظیفه دارند بر جنایت‌های جمهوری جنایتکار اسلامی سرپوش نهاده و بعنوان سوپاپ اطمینان عمل کنند.

نظر شما چیست؟ آیا همانگونه که کارشناسان معتقدند، دوران اصطلاحات به پایان رسیده؟ آیا شعار #اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا به معنای پایان عمر اصلاحات است؟؟
.
#رسانه_سپیده_دم
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_اعدام
#پزشکیان
#زرشکیان
#مسعود_پزشکیان
#مسعود_پوزیده
#آخوند_عبا_شکلاتی
.
https://t.me/sepidehdamTv
🟠 درد دل‌های یک روزنامه‌نگار ایرانی ساکن اروپا

https://t.me/sepidehdamTv
🟠 درد دل‌های امیر کلهر یک روزنامه‌نگار ایرانی ساکن اروپا


‏باید پوست سیرها را بگیرم. دو کارتن در یک روز. بعد بروم سراغ گونی‌های پیاز. سر و تهشان را بزنم. پوستشان را بگیرم. دو گونی در یک روز. بعدتر نوبت گرفتن آب پیازها می‌شود. این وسط بار هم اگر بیاید، من را صدا می‌کنند. گوشت، مرغ و گونی و کارتن را روی کولم میندازم و می‌برم سردخونه. تمام این کارها برای یک روز است.
پوست گرفتن سیر به این راحتی نیست. سیرها میرن زیر ناخن‌هام. می‌سوزند. دستم زخم می‌شود و بوی سیر و پیاز می‌گیرد. هیکلم پر از بوی گوشت و عرق می‌شود. بوی روغن و گرما.
غروب که به خانه بر می‌گردم، سعی می‌کنم از آدمها فاصله بگیرم چون بو می‌دهم. چون دستانم زخم است و خسته‌ام. از خودم. از همه.
به خانه که میرسم، حوصله هیچ چیز را ندارم. می‌خوابم. به خودم فکر میکنم که چرا اینطور شده است. خوابم می‌برد و نیمه شب بیدار می‌شوم. کمی چک کردن خبرها و گشت زدن در شبکه‌های اجتماعی و دوباره خواب. نمی‌خواهم دوباره صبح شود تا برم برای حمالی.
نه اینکه کار کردن عار باشد. نه. اصلا. ایراد ندارد. اما روح و روانم پر از خراش است. زخمی. خط خطی.
راستش فکر می‌کردم جایی برای من در رسانه‌ها باشد. تا بتوانم کار خودم را داشته باشم. همان کاری که بلد هستم. همیشه انجام داده‌ام. به هرکس که فکرش را بکنید رو زدم. اما شاید داستان از این قرار است که در اکثر موارد، باید عضو دسته و گروهی باشی که کارها برایت راحت‌تر شوند. آن وقت همه چیز فرق می‌کند. مثلا مهم نیست در ایران کارت چه بوده و چقدر تجربه در کار رسانه داشته‌ای و یا اصلا تا به حال یک تحریریه را از نزدیک دیده‌ای یا نه یا حتی می‌توانی چند پاراگراف بنویسی یا نه. درها به رویت باز می‌شوند. برایت کار پیدا می‌شود. یا بگذریم از اینکه اگر بر و رویی داشته باشی، کارها راحت‌تر برایت پیش می‌روند.
من اما هیچکدام را نداشتم. نه عضویتی و نه بر و رویی. تجربه‌ای هم در کار دیگری نداشتم. برای همین حالا سیرها را پوست می‌گیرم و به این فکر می‌کنم که چرا باید در سی و چند سالگی، سیر یا پیاز پوست بکنم. البته که زمان خوبی برای فکر کردن است. به دورها. به نزدیک‌ها. به همه چیز. دانه دانه حبه‌های سیر، فرصتی کافی برای فکر کردن است تا قبل از فرا رسیدن سوزش دست‌ها. بعد می‌شود عذاب. فحش به عالم و آدم. به جمهوری اسلامی. می‌شود تنفر و کینه.
حقیقتا این روزها غمگین هستم. دست و دلم به هیچ‌ کاری نمی‌رود. از جارو کردن، تمیزکاری، پوست گرفتن، حمالی کردن. چطور بگویم؟ خود واقعی‌ام نیستم. همان که کتاب می‌خواند. فیلم می‌دید. می‌نوشت. دوست و رفیق زیادی داشت. خوشتیپ می‌رفت سرکار و خوشتیپ بر می‌گشت. میدانم همیشه یکسان نباشد حال دوران اما، متوجه نمیشم که چرا باید برای من به این شکل باشد. چرا من باید در موقعیتی قرار بگیرم که سر غذا توبیخ شوم و یا با حالت تحقیرآمیزی، بی‌عقل خطاب شوم. مثلا من که هیچ وقت چشمم دنبال غذا نبوده، فردای روزی که به من دو ظرف غذا داده بودند تا با خودم به خانه ببرم، توبیخ شوم و ازم سوال شود که حتما خواستی سواستفاده کنی. نباید شکمو باشی و یادت باشد که هر کارگر یک ظرف غذا می‌تواند ببرد و چیزهایی از این دست. من هم بگویم بله. قصد سواستفاده نداشتم اما معذرت می‌خواهم.
جانم به لبم می‌رسد که چرا باید برای چنین چیزهایی صحبت کنم. چرا باید بار تحقیر را به دوش بکشم. چرا این حجم از تحقیر. چرا من!
بعد تا شب تا فردا و تا روزهای بعد همه چیز بوی مرگ می‌دهد. بوی بی‌حوصلگی و چرک. بوی پوسیدگی.
خیلی دورتر به رفیق‌هایم در موقعیت‌های مختلف، می‌گفتم اینها همش خاطره میشه. حالا اما خسته و درمانده‌ام از این خاطرات. نمی‌خواهم این چنین خاطراتی داشته باشم.
لعنت به این زندگی انگلی ما خاورمیانه‌ای‌ها... این رنج دائمی.

#امیر_کلهر
#رسانه_سپیده_دم
.
https://t.me/sepidehdamTv/2868
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🟠 محرم ما همین‌جاست، همین خاک، همین زمان، همین حوالی...
هیچ کدام از ما صحرای کربلا را ندیده‌ایم، اما ناله‌های مادران داغدار را هم دیده و هم شندیده‌ایم...
صحرای کربلا اینجاست...

#رسانه_سپیده_دم
#محرم_ما_آبانه
#وطن
ٓزادی
#مادران_دادخواه
#زن_زندگی_آزادی
#از_خون_جوانان_وطن_لاله_دمیده
#پوریا_افضلی
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#مادران_داغدار
#اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا
.
ویدئو: پوریا افضلی

https://t.me/sepidehdamTv
.
🟠 یادداشتی درباره دلیل هراس جمهوری اسلامی از سنگ مزار آزادی‌خواهان

https://t.me/sepidehdamTv
.
دلیل تخریب سنگ مزار جانباختگان راه آزادی
✍️#سپیده_حجامی

بارها دیده و شنیده‌ایم سنگ مزار جانباختگان راهِ آزادی توسط مزدوران جمهوری اسلامی تخریب شده است، علت چیست؟ بعضی می‌پرسند آیا جمهوری اسلامی از #سنگ_مزار هم هراس دارد؟
پاسخ این است: «هراس جمهوری اسلامی از انعکاسِ اندیشه‌یِ مبارزانِ جان‌باخته»
کافی‌ست نگاهی کنیم به آیین مورد علاقه جمهوری اسلامی، «محرم و روایت حسین».
سالانه هزینه گزافی صرف ترویج این آیین می‌شود، چرا که جمهوری اسلامی به واسطه آن در روضه، نوحه و مداحی‌ها فرصت می‌یابد خواست و ایدئولوژی خودش را بیان کند، و دقیقاً به همین دلیل، به قصد ریشه‌کن کردن اندیشه آزادی‌خواهان، دستور #تخریب_سنگ_مزار جانباختگان راهِ آزادی را می‌دهد، چرا که می‌داند ما می‌دانیم #محمدمهدی_کرمی و #سید_محمد_حسینی در آخرین لحظه پیش از مرگ فریاد «جاوید ایران عزیز ما» سر دادند، ما دیدیم #مجیدرضا_رهنورد در آخرین مصاحبه، از مردم خواست «بر مزارش قرآن پخش نکنند و شادی کنند»، ما شنیدیم #نوید_افکاری گفت: «این جلادان برای طناب دارشان دنبال گردن می‌گردد»، ما تفسیر کردیم آزادی را با تصویر سنگ مزار #جواد_حیدری ، #مصطفی_کریم‌_بیگی ، #ندا_آقاسلطان و صدها سنگ مزار دیگر که هر کدام خاری‌ست در چشم خامنه‌ای...
او از انعکاس اندیشه‌یِ نامی که روی سنگ مزار نوشته شده، می‌ترسد و همانگونه که بعد از ۱۴۰۰ سال تلاش در زنده نگهداشتن روایت حسین برای سوء‌استفاده در جهت منافع‌اش دارد، تلاش می‌کند نام و یاد جانباختگان راهِ آزادی را از بین ببرد، دیکتاتور می‌داند آن سنگ مزارها صرفاً یک شی بی‌جان نیستند و روح شجاع و مبارزهِ نام حک شده بر آن، جاری و زنده است، بنابراین دستور تخریب آن را صادر می‌کند.
اما امروز و در جریان انقلاب #زن_زندگی_آزادی مردم شریف ایران، با حمایت از خانواده‌های جانباختگان راهِ آزادی، تودهنی محکمی زدند به دهان دیکتاتور...
حال دیکتاتور می‌داند: «هر یه نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه»
.
🌿 برای تماشای تصاویر چند نمونه از تخریب سنگ مزار، لطفاً ورق بزنید...
در آخرین اسلاید سنگ مزار جاویدنام جواد حیدری را مشاهده می‌کنید که جمهوری اسلامی به دلیل طراحی آن، بارها خانواده او تهدید کرده است...
.

#سپیده_حجامی
#رسانه_سپیده_دم
#هدف_کل_نظام_است
#سیاوش_محمودی
#لیلی_مهدوی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#جواد_حیدری
#دادخواهی
#خانواده‌_های_جانباختگان
#انقلاب_ایران_۱۴۰۱
#آبان_ادامه_دارد
#اعتراضات_سراسری
#خیابان_راه_آزادیست
.
https://t.me/sepidehdamTv/2881?single
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
فرامرز کلانتری عموی جوان خود را در دهه سیاه ۶۰ و بین خیل عظیم جنایت‌های جمهوری اسلامی، از دست داده، او مهمان برنامه "من بیدار" از شبکه هفت بود که به شکل غیرمنتظره‌ای با سوال چالش‌برانگیز دکتر هرمز شریعت روبرو گشت!

"آیا قاتل عمویت را بخشیده‌ای؟؟؟!!"
.
پاسخ را با هم تماشا کنیم.
.
#رسانه_سپیده_دم
#نه_به_اعدام
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#زن_زندگی_آزادی
#میبخشم_اما_فراموش_نمیکنم
#اصلاحطلب_اصولگرا_دیگه_تمومه_ماجرا
#فرامرز_کلانتری
#شبکه_هفت
#دکتر_هرمز_شریعت
#دهه_شصت

https://t.me/sepidehdamTv