انتشارات رُشدیه
418 subscribers
113 photos
4 videos
4 files
39 links
تلفن مرکز پخش:
۰۲۱- ۲۶۳۱۰۰۸۳
Download Telegram
در راه است:
کتابِ بهرام اردبیلی
گفت‌وجوی داریوش کیارس
نشر رشدیه

«بهرام اردبیلی، در این سرزمین کم زیست، کم شعر گفت، کم بود. کتاب چاپ نکرد، اما کتابی ساخت از زندگی‌ی خودش برای ما. از شاعران پیشتاز دهه‌ی چهل بود. همان که به نام شاعران «شعر دیگر» معروف‌اند... تا بیست و چند سالگی در اینجا زندگی کرد. بعدِ سی و چند سال آواره‌ی زمین شد... شاعر ما، از باختر و خاور زمین تجربه‌ها اندوخت، اما کتاب را ترک کرد و نوشتن را هم. چون آرتور رمبو جوانی‌ی خود را در شعر تباه می‌دید. همچون رمبو، در جوانی از شعر و از شهر، گریخت...آخرین‌بار که به تهران آمده بود سال هزار و سیصد و هشتاد و سه، با ما گفت‌وگو کرد. دو هفته‌یی اینجا بود. داشت که می‌رفت، می‌خواست بیاید و در آبگرم‌های اطراف اردبیل حظ بِبرد. نتوانست. نشد. کالبد او به سن پایانی‌اش رسیده بود. در آنجا ـ جزایر قناری ـ برای خود گوری کند تا به خاکش بسپارند. بعد دید که برادر و خواهرها، در ایران تا همیشه چشم‌انتظار خواهند ماند. آمد به اینجا. به کسانِ خود گفت دوستان را خبر نکنید آمده‌ام تا بمیرم. و مرد.»
*بخشی از مقدمه کتاب


این کتاب که شامل دو گفت‌وگوی بلند با بهرام اردبیلی است، بخشی از تاریخ شفاهی ادبیات و شعر معاصر ماست، گفت‌وگویی صریح، بی‌پرده و صادقانه که بهرام اردبیلی در سال‌های آخرینِ حیاتش، از ادبیات عصر و نسل خود و از یاران و همراهانش می‌گوید..
کتاب، علاوه بر گفت‌وگو با شاعر، شامل شعرهایی‌ست خوانده نشده و همچنین برخی اسناد و نامه‌هایی که برای نخستین‌بار روی انتشار می‌بینند.

#بهرام_اردبیلی
#داریوش_کیارس
#انتشارات_رشدیه
#گفت‌و‌گو

@rochdie
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
کتابِ بهرام اردبیلی
گفت‌وجوی داریوش کیارس
با طرح جلدی از آیدین آغداشلو

«بهرام اردبیلی، در این سرزمین کم زیست، کم شعر گفت، کم بود. کتاب چاپ نکرد، اما کتابی ساخت از زندگی‌ِ خودش برای ما. از شاعران پیشتاز دهه‌ی چهل بود. همان که به نام شاعرانِ «شعر دیگر» معروف‌اند. کمتر کسی در گفت‌وگو، چون او نجیب بود... چهارده ساله از زادگاه به تهران گریخت. نوجوان بود که به پایتخت آمد. جوان بود که داشت به هند می‌رفت، پیر شده بود که آمده بود تا بمیرد.. اما از همه‌ی ما جوانتر بود. تازه بود، تازه می‌گفت... بهرام اردبیلی چرا پیش از ترکِ بدن، خود را به ما نشان داد؟ چرا می‌خواست حرف‌های نگفته بازگو کند؟ آن هیکلِ گمشده‌ی بی‌چهره، نیم‌رخی اینجا و در این گفت‌وگو به ما می‌دهد تا ما با همین پرتره، به گشت‌وجوی او برخیزیم...»

*بخشی از مقدمه کتاب

#بهرام_اردبیلی
#داریوش_کیارس
#انتشارات_رشدیه

@rochdie
/
«..عشق
در قبیله‌ی من
خنکای برف است و
شعور ضمنی آب.
هفت دروازه‌ی آسمان
از آنِ هفت پیکرِ ناظم
من اگر کفنی داشتم
نگاهِ لیلا می‌کردم و
می‌مُردم..»


از: شبانه‌ی لیلی به بازخوانی‌ی قیس
ص 81- کتابِ بهرام اردبیلی- نشر رُشدیه

#بهرام_اردبیلی
#انتشارات_رشدیه
#شعر

@rochdie
/
انتشارات «رُشدیه» ناشر مجموعه آثار نیما یوشیج با «دفترهای نیما» در نمایشگاه کتاب تهران است، در غرفه‌ی نشر «افراز» به آدرس: شبستان، راهروی پنج، غرفه‌ی چهل..
/
به علاوه‌ی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفت‌وجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ‌ آزادی‌ور: دفتر شعرِ «هر قلبی که می‌تپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران

#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ‌_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
بهرام اردبیلی: «بیژن در آن موقع شروع کرد به فرانسه یاد گرفتن، انگلیسی یاد گرفتن، عربی یاد گرفتن... برای این‌که خیلی جدی‌ست توی کارش. برای این‌که هیچ‌وقت هیچ کاری نمی‌کند جز آن کاری که باید بکند. هیچ‌وقت هم هیچ شغلی نداشت جز خواندن و نوشتن... دیپ‍لم و مدرسه را هم نصفه‌کاره رها کرد و ‍‍پدرش را عصبانی کرد. خانواده‌اش به او می‌گفتند که اگر دَرست را نخوانی، تو هیچ‌کس نمی‌شوی و او هم می‌گفت من همین را می‌خواهم.. می‌خواهم که هیچ‌کس نشوم..»
*
کیارس: «بیژن الهی موافق این بیانیه [شعر حجم] نبود؟»
بهرام اردبیلی: «نه، اصلا موافق نبود. بیژن این‌طور نبود. اهل بیزینس و روابط نبود. به همین خاطر من واسطه شدم.. یک نامه‌ی بلندبالایی نوشتم برای بیژن. فرستادم برایش. با تمام ماجراها و رونوشتِ مانیفست را هم پیوست کردم. اما می‌دانستم که روحیه‌ی او طوری‌ست که زیر بارِ هیچ جریانی نمی‌رود و اَنگِ چیزی را به خودش نمی‌زند. او انگ نمی‌زند به خودش که من اینم و من آنم. دو سه هفته بعد یک نامه از من بلندتر نوشت – که من آن را هنوز دارم – که این کارهای احمقانه را نه این‌که من نمی‌کنم، به تو، مثل یک دوست پیشنهاد می‌کنم که وارد این ماجراها نشو. چرا که شعر نه فرم است و نه حجم. پیشنهاد می‌کنم به تو، این‌ها را ول کن و چیزی را هم امضاء نکن؛ با توجه به این‌که این مسئله هم وجود دارد که کس دیگری می‌خواهد این مسائل را به نام خود بکند... ما یک گروه بودیم که صد تومان صد تومان پول روی هم گذاشتیم تا «شعر دیگر» را درآوردیم، بیژن گفت گدایی بکن و شعر دیگر را ادامه بده، اما مانیفست و این‌جور بندها را امضاء نکن...»
*
از: «کتابِ بهرام اردبیلی»، گفت‌وجوی داریوش کیارس
چاپ نخست: 1395/ انتشارات رُشدیه
*
#بیژن_الهی #بهرام_اردبیلی #انتشارات_رشدیه
@rochdie
/