انتشارات «رُشدیه» در نمایشگاه کتاب امسال و در غرفهی نشر «افراز» حاضر است به آدرس: شبستان، راهروی پنج، غرفهی چهل.
@rochdie
@rochdie
انتشارات «رُشدیه» ناشر مجموعه آثار نیما یوشیج با «دفترهای نیما» در نمایشگاه کتاب تهران است، در غرفهی نشر «افراز» به آدرس: شبستان، راهروی پنج، غرفهی چهل..
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
/
به علاوهی آثارِ دیگر:
غزاله علیزاده: داستان بلند «مُلک آسیاب»
بهرام اردبیلی: گفتوجوی داریوش کیارس با بهرام اردبیلی
حسن عالیزاده: دفتر شعرِ «دوچرخه آبی»
فیروز ناجی: دفتر شعرِ «سرخوش از غمی که هرکجا پنهان»
هوشنگ آزادیور: دفتر شعرِ «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد»
کتاب واروژان: به کوشش حسین عصاران
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#غزاله_علیزاده
#بهرام_اردبیلی
#حسن_عالیزاده
#فیروز_ناجی
#هوشنگ_آزادی_ور
#انتشارات_رشدیه
#انتشارات_افراز
#نمایشگاه_کتاب_تهران
/
@rochdie
«سارا سر را پایین انداخت، بار دیگر به گریه افتاد. به یاد هرچه از دست داده بود. جوانی پُرشوری که از دوردست مثل گوی از نوارهای رنگین بهنظر میرسید. گاه پولکی، منجوقی، سنجاقِ طلاییرنگی بین رنگهای به هم تنیده برقی میزد و محو میشد. خمیازهای سرخوشانه در یک صبح دور بهاری روی ایوان چوبی خانهای در گلابدره. شیری که روی اجاق پیش از سر رفتن، با چرخش پیچ چراغ گاز، کفهای سفیدش نرمنرم فروکش میکرد...شستن برگهای کاهو زیر شیر آب برای سالاد سیبزمینی با سُسی که خودش درست کرده بود. بوی رقیق ادکلنی مردانه در تار و پود ژاکتی کشمیر... پیالهای از شاتوت تازه... خنده و سر را تکیه دادن بر شانهای پسرانه، خشخش کاغذی ته جیب پالتویی قدیمی، کنده شده بهسرعت از دفتر یادداشت روی آن شماره تلفنی. رامین، شهاب یا هومان، خطوط چهرهی آدمها درهم میآمیخت، موهای شانهخوردهی نرم در باد پریشان میشد، جوشهای محو طلایی بر پیشانی و گونهها در عسل ِ پُرعطرِ شباب حل شده بود. سارا سر برداشت، سگ زوزه کشید. دختر پلکها را به هم زد: «من میروم، میل ندارم چیزی خراب شود، دلم میخواهد این لحظه را حفظ کنم در رویاهایم، با همین نور...»
/
از: «ملک آسیاب»- داستان ِ غزاله علیزاده
انتشارات «رُشدیه» - چاپ اول 1395
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
/
از: «ملک آسیاب»- داستان ِ غزاله علیزاده
انتشارات «رُشدیه» - چاپ اول 1395
#غزاله_علیزاده
#ملک_آسیاب
#داستان
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
آدرس صفحهی اینستاگرام انتشارات «رُشدیه»:
http://instagram.com/roshdieh.publication
#انتشارات_رشدیه
#اینستاگرام
http://instagram.com/roshdieh.publication
#انتشارات_رشدیه
#اینستاگرام
از «رُشدیه» بهزودی خواهید دید:
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«دیروز»؛
عکسهای حمید شاهرخ، از:
بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
پیرو پرسشهای مخاطبان در ارتباط با چاپ سوم کتاب «واروژان»، «رُشدیه» اعلام میکند حق طبع و نشر این کتاب و تمامی حقوق آن را به آقای حسین عصاران واگذار نموده و هیچگونه مسئولیتی پیرامون این اثر ندارد.
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
«وقتیکه به وسط بازار رسیدم، در گیر و دار آنهمه همهمه که یکنواخت و لاینقطع بود، چندین دقیقه در مقابل یک کدوفروشِ پیرمرد که در اینوقت در مقابل سبد کدوهایش چُرت میزد، ایستادم و دقت کردم. مثل اینکه از راههای بسیار دور آمده، تمام شب را نخوابیده و به نفع بردن از فروش کدوهای خود چندان خرسند نیست. این منافع، چندان او را آباد نمیکند. فروش چند دانه کدو، پس از اتلاف وقت از صبح تا غروب برای یک مرد، آیا میتواند کار نامیده شود؟ این فقط تعقیب و متابعتِ عادت است. این بدبختی و سرسختی مملکت است. لادبن برادرم! باید تصدیق کرد مشاهدهی احوال مردم، شخص را کمتر اتفاق میافتد که متالم نکند..»
*
برگی از سفرنامهی بارفروشِ نیما یوشیج- «دفترهای نیما»، انتشارات رُشدیه
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#سفرنامه
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
*
برگی از سفرنامهی بارفروشِ نیما یوشیج- «دفترهای نیما»، انتشارات رُشدیه
#نیما_یوشیج
#شراگیم_یوشیج
#سفرنامه
#انتشارات_رشدیه
@rochdie
/
«رُشدیه» منتشر کرد:
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/
«دیروز»؛ عکسهای حمید شاهرخ
از: بیژن الهی، شمیم بهار، فیروز ناجی، قاسم هاشمینژاد
*
مشاور هنری: آیدین آغداشلو
چاپ نخست: 1397
*
بخشی از مقدمهی کتاب به قلمِ حسن عالیزاده:
«...و باز همان تکدرخت با جمال جوانیی محفوظش در مه و بالای دامنهیی سبز که انگار چشم کشیدهست به «زعفرانیه» و تصاویر خانه و آن روز مبارک اردیبهشتماه جلالی (1359) که دوستان نشستهاند به گفتوگو، و گاه گوش سپردهاند به آنچه دارد برایشان میخواند میزبان... و دوربین چهار طرف گفتوشنود را نشانمان میدهد بیهیچ داوری. گویا زمان مناظرهییست خاموش در این عکسها. بیخود نیامدم به تماشای خانهیی که خاطرهاش زخم میزند هنوز. از سبزِ مه گرفتهی بالای کوه تا سبز آفتابیی این خانه، طول راه چه کوتاه. بیرون مرگ و روزمرهگی، انگار عکس، منزلتِ خانه را به خاطرم آورد. در نیمروز عمر «زعفرانیه» اردیبهشت بود...»
#حمید_شاهرخ
#بیژن_الهی
#شمیم_بهار
#فیروز_ناجی
#قاسم_هاشمی_نژاد
#حسن_عالیزاده
#آیدین_آغداشلو
#انتشارات_رشدیه
#کتاب
#عکس
#نشر
@rochdie
/