عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.21K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

راهی شده به سمتی و شد لشکری به خط
یک دست مشک دارد و دستی علم فقط
او نذر کرده تا بشکافد به هر چه شد
دستش اگر رسد به گلوی پُر آب شط
آخر لب حرم به لب مشک می خورد     
حتی اگر که یکّه بماند در آن وسط
او را حسین گفته علمدار کربلا       
نامش اگر که این نشود، می شود غلط
دراین مسیر گر بشود عاقبت بخیر
بدخواه خیمه را دم تیغش کند سقط

سقای کربلاست که تک تازتر شده
دیده لب علی ترکش بازتر شده

لشکر نشسته است چه ها و چه ها کـند
دستی ز مشک و مشک ز دستی جدا کند
لشکر گرفته است کمین بین نخل ها
تا یک عمود را به سری خوب، جا کند
قدّاره بندها همگی هم قسم شدند
طوری زنند تا بدنی سرصدا کند
هرچه بلاست برسرش آید ولی فقط
تیری به چشم او ننشیند-خدا کند-
ای کاش از دیار زبان های پُرعطش
پیدا شود کسی و برایش دعا کند

صد حیف که نشد سفر آخرش بخیر
افتاده دست حضرت سقا به دست غیر

ماهی که بود جلوه رویش سحرشکن
داغش عظیم بود و نگاهش کمرشکن
خون گریه کرد آه، به هر زحمتی که بود
انگار شد غمش به حرم زود سرشکن
دارد خمیده می رسد از خیمه ها کسی
ادرک اخای او شده زیر و زبر شکن
این بوی کیست؟ علقمه از چه قرُق شده؟
مادر برآمد از پس این قوم در شکن
افتاده مشک و خود و علم دست حرمله
یعنی فتاده ریشه به دست تبرشکن

بهتر دگر که سر به سرِ نیزه ها شود
تا که ز روی نیزه کند خیمه را رصد

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

درحنجرهء زخم زمین علقمه می سوخت
یک کرببلا خاک چه بی واهمه می سوخت
می ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی
از مرثیهء سرخ گلو زمزمه می سوخت
یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر
مشک و علم و آب به یک سو، همه می سوخت
دیوان بلا مهلکه را تبرئه می کرد
پرونده احساس در این محکمه می سوخت
وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب
انگار که یک بار دگر فاطمه می سوخت
زنجیر نگاهی گره می خورد به خیمه
هر ضربه که می خورد به فرقی، قمه می سوخت

درخیمهء غم، دلهره می کُشت زنی را
وقتی که نشاندند روی خون بدنی را

برچشم گلی، هاله ای از خار نشسته
یا خار تنی بین نمکزار نشسته
تصویر شفق نیست از این منظره شاید..
خون دل زهراست که بر بار نشسته
قدری کمکم کن که شوم راست ببینم
سقای حرم نیست، نه ...انگار نشسته
رخسارهء ماهم  چقدر خاک گرفته
تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته
ای کاش که می شد سر آن تیر درآید
تیری که به چشمان علمدار نشسته
سردار سلحشور سپاه حرم من
پای سر تو چند خریدار نشسته

 حالا که شکستی ز فراقت کمرم را
بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

نشان از پنج تن داری ابالفضل
زره از خون به تن داری ابالفضل

چه عطری می وزد از بسکه عطرِ
نبی موتمن داری ابالفضل

شجاعت از علی داری علمدار
کرامت ازحسن داری ابالفضل

از آن دست قلم فهمیده ام من
که با زهراسخن داری ابالفضل

لباس مادرم را دیده ای که
بنای سوختن داری ابالفضل

از این بازو تکان دادن عیان است
که میل پرزدن داری ابالفضل

چه سقایی! بنازم غیرتت را
چه مشکی بر دهن داری ابالفضل

مشخص شد از این لبهای خشکت
وفایی که به من داری ابالفضل

تقلا میکنی برخیزی ازجا
مگر جان در بدن داری ابالفضل

اگرچه بر زمین خوردی عزیزم
حسین بی کفن داری ابالفضل

اگرچه تیر خورده پیکر تو
به جسمت پیرهن داری ابالفضل

اگرچه شد دست هایت را بریدند
عقیقی از یمن داری ابالفضل

شنیدی خیمه هایم بی امان است
خبر از درد من داری ابالفضل؟

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

غزال بود و هزاران کمین به پایش ریخت
تمام هستی خود پای مدعایش ریخت

کسیکه پشت و پناه حسین بود شکست
شکسته شد جبل الرحمه هم بنایش ریخت

عمود در وسط ابرویش فرود آمد
چو موی او سر او روی شانه هایش ریخت

سکینه از یل ام البنین توقع داشت
دو مشک آبرویش بود و هر دوتایش ریخت

نم دو دست جدایش حیات طیبه بود
طبیب درد علی حیف شد دوایش ریخت

حسین که کمرش خردشد همینجا شد
نه موقعی که علی اکبر ازعبایش ریخت

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

گوشه محراب، عکس روی تو پیدا
طاق دو ابروت، قوس قاب مصلا

کار قنوتت، کشیده جانب معراج
چارستون تن تو کعبه حجاج

ای جبل النوّر ِ با فضائل زینب
ای جبل الرحمهء مقابل زینب

آینه افتاد و شکست از اثر تو
رکن یمانی است یا که فرق سر تو

دست تو را بُرده هجوم کس و ناکس
کِی زره تو شده با تیر مُلَبَّس؟

هر دو کفت راهی رمی جمرات است
مشک اگر نیست، لبت آب حیات است

بوی مدینه است که پیچیده به صحرا
علقمه را نیز، مگر سرزده زهرا

سایه زینب! چه شده سایه نداری؟
سوره زینب! چه شده آیه نداری؟

بال دعایت پر من بود ولی ریخت
هرمژه ات لشکر من بود ولی ریخت

چشم ترت بود دو تا چشمه کوثر
منکه دلم سوخت به حال علی اصغر

زندگیم! میل نداری که بپاشی
تا گرهء کور به کارم زده باشی

آه ندیدم دو سه جای بدنت را
آه بمیرم متلاشی شدنت را

هرکسی ازدور، به جسم تو رسیده
قد تو را آمده بر نیزه کشیده

پیکرت افتاد و حرم سلسله هم دید
پرچمت افتاد، ببین حرمله هم دید

منکه سرم رفت، زبس کف زده دشمن
یک قدمی حرمت آمده دشمن

دار و ندارت جگرم بود ولی سوخت‌‌
چشم امیدت به حرم بود ولی سوخت

امنیتی نیست، ببین خیمه بهم ریخت
هرچه بلا بود به روی کمرم ریخت

ماکه ندیدیم پس از تو علمت را
ماکه کشیدیم، عمود حرمت را

غصه ام آوار شده بر سر زینب
دل نگرانیم شده معجر زینب

@reza_dinparvar101
#حضرت_عباس_ع
#محرم
#تاسوعا

می، کمی داشت ولی داشت سبو برمیگشت
مشک او پاره شد و آب، به جو برمیگشت

شور افتاد دل خواهر او در خیمه
کاش حالا که شده وقت وضو برمیگشت

پهلوان بود ولی خورد زمین با صورت
علم و دست قلم، کاش به رو برمیگشت

این تکان های سرش تند و مُشدّد میشد
تیر در کاسه هر چشم، نگو برمیگشت

تیغ ها نظم تنش را چه بهم ریخته بود
بر تنش نیزه نمیرفت فرو، برمیگشت

خاطرش جمع حرم بود و سرش گرم همه
لشکری دست پُر از پیکر او بر میگشت

مادرش فاطمه آنجا عوض ام بنین
از کنار بدنش مرثیه گو برمیگشت

سر او بند نمیشد سر نی، چون هربار
دختر قافله میگفت عمو برمی گشت

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#محرم

خواب دیدم که گل روی تو پرپر می گشت
و لبت بسکه ترک داشت ز خون، تر می گشت

خواب دیدم نفس تنگ کبوترها را
 قفس دست شما را که پُر از پَر می گشت

خواب دیدم نظرت کار مسیحا می کرد
هرچه پَر بود کنار تو کبوتر می گشت

راستی گوشه ای از خواب مرا آزرده
که چرا از حرمت چشم ترت بر می گشت

بی مهابا که دلم در دل آتش می سوخت
قحطی آب که نه.... قحطی معجر می گشت

هرکه از مزرعهء نیزه خود بر می داشت
هرکسی پارچه ای داشت پی سر می گشت

زیر باران پُر از سنگ و شن و خاک و کلوخ
افق دید من و چشم تو کمتر می گشت

صحبت از نعل که شد لعل لبت ریخت زمین
سینهء دشت ز عطر تو معطر می گشت

گرچه بودند در اطراف تنت خیلی ها
دور شش گوشه ای ازجسم تو مادر می گشت

تکیه ام داده به دیوار بلند حاشا
آخر خواب که انگار مقدر می گشت

خوب شد نیزه به دستی به کنارت آمد
قاری من، سر تو در پی منبر می گشت

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#محرم

آیه های نور باش مثل مادرم که بود
یک زن غیور باش مثل مادرم که بود
من که می روم زدست، بین هاله های خون
خواهرم صبور باش مثل مادرم که بود

تو بلوغ مرسلی معجرت نگاه دار
بُهت می زنی ولی معجرت نگاه دار
ای عقیلهء علی معجرت نگاه دار
یک زن جسورباش، مثل مادرم که بود

این سفر نهایتش تاخدا رسیدن است
درحضور مادرم سرجدا رسیدن است
این سفر خلاصه بر کربلا رسیدن است
تو کلیم طور باش، مثل مادرم که بود

گاه داغ دیدنم خواهرم سکوت کن
بین خون طپیدنم خواهرم سکوت کن
وقت سربریدنم خواهرم سکوت کن
پاسدار شورباش مثل مادرم که بود

آسمانِ بخت من! کوکبِ کویری ام
محشری به پاست در امشبِ کویری ام
پاره پاره می شود این لب ِکویری ام
سایهء عبور باش، مثل مادرم که بود

خاک می خورَ د تنم بین خاک های سرخ
می خزد به سینه ام چند ردّ پای سرخ
منتشر کند چو ِنی حنجرم صدای سرخ
مصحف زبورباش، مثل مادرم که بود

می شود عیار با بی عیارها سرم
می رود به غارتِ نیزه دارها سرم
گرد و خاک می کند در غبارها سرم
مرد پرغرور باش، مثل مادرم که بود

چشم های من پُر از بغض های دخترند
این حرامیان پی ناله های مادرند
دست های بی حیا در کمین معجرند
مظهر شعور باش، مثل مادرم که بود

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#محرم

با خدا غرق نیایش شده ای
چه شده یکسره خواهش شده ای

از غمت تب نکنم پس چه کنم
گله امشب نکنم پس چه کنم

دور تو آمده ام میگردم
لااقل حرف بزن دق کردم

احتمالات، شده صد درصد
دخترت از همه جا می ترسد

دست تو ای گل باغ زهرا
نسپردند مگر قاسم را

با ربابت به خدا همدردیم
کاش میشد که همه برگردیم

تشنه مانده علی اما چه کند
مشک برداشته سقا چه کند

نکند یک تنه لشکر بکشی
لب به روی لب اکبر بکشی

گریه های تو پر از دنباله است
آنطرف سر نزنی، گودال است

درد من در سر و رویت پیداست
بوسهء زیر گلویت پیداست

مانده ام بوی تنت را چه کنم
پارهء پیرهنت را چه کنم

گرگها دور تنت بسیارند
خنجر کُند شنیدم دارند

نالهء مادرمان می آید
چه بلایی سرمان می آید

از حرم دور نمان میترسم
از سر نیزه شان میترسم

میزند اسب براین پیکر مُهر
بی امان است حرم فردا ظهر

ساربان نیز حمایل بسته
به عقیق یمنت دل بسته

بروی خواهر تو می میرد
بین آتش نفسم میگیرد

وای اگر دزد، فراوان باشد
وای اگر خار، مغیلان باشد

وای اگر سر بدوانند مرا
هرکجا شد بکشانند مرا

وای اگر زیورمن را بِکِشند
گوشهء معجر من را بِکِشند

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#محرم

بعد يك عمر كه با بودن تو سر كردم
حال بايد تک و تنها به حرم برگردم

من به لبخند سرِ صبح تو عادت دارم
پس نخور غصه شبيه تو رشادت دارم

من بميرم اگر اين عشق هلاكم نكند
سايه ات را ز سرم كاش خدا كم نكند

دشمنت از دل گودال اگر زد سنگم
تو بمان خيمه خودم ميروم و مى جنگم

با تو هستم پسر فاطمه! خواهش كردم
از كنارم نرو مثل همه! خواهش كردم

طاقتم نيست ببينم سرت افتاد زمين
اينقدر آه نكش، خواهرت افتاد زمين

خواهرم، عاطفه ى خواهريم را چه كنم؟
پيرهن بافتهء مادريم را چه كنم؟

ديدم از دور كسى چكمهء خود پا مى كرد
زير حلقوم تو را شمر تماشا مى كرد

حاضرم رو بزنم، چنگ به رويت نزنند
موى خود را بكنم، پنجه به مويت نزنند

@reza_dinparvar101
شب_عاشورا
#محرم

تویی و باغ یاسمن تا صبح
منم و داغ سوختن تا صبح

ای مناجات هر شب زینب
بنشین در کنار من تا صبح

چند وقت است با علی و رباب
گریه داریم غالباً تا صبح

روضهء مادر مرا بشکاف
پهلوی قاسم حسن تا صبح

جای لیلا برای جسم علی
ببرم چند تا کفن تا صبح

چون ز ناقه رقیه می افتد
خار را از زمین بکن تا صبح

خواب می بینم از شب اول
به تنت کهنه پیرهن تا صبح

نکند پیش پنجه های وحوش
وا کند زخم تو دهن تا صبح

می برند اسب ها شعاع ترا
کشتهء دور از وطن تا صبح

بگو انگشترت برای من است
نگو از ساربان سخن تا صبح

وای از داد و قال حرمله و
با سنان، جنگ تن به تن تا صبح

وای از معجری نداشته و
درد شلاق بر بدن تا صبح

@reza_dinparvar101
#شب_عاشورا
#محرم

ای که قدر با تو مقدر شده
خواهر محزون تو مضطر شده
حال من از حال تو بدتر شده
ای دل غافل، شب آخر شده

در سرم افتاده حواشی حسین
وای به حالم تو نباشی حسین

فارغ از این جنگ و جدل کن مرا
دورتر از گودی تل کن مرا
نیت یک خیرالعمل کن مرا
جان علی باز بغل کن مرا

حرف رباب است مرتب نرو
ای جبل الرحمهء زینب نرو

سفرهء خود را که جدا کرده ای
خواهر خود را که رها کرده ای
رخت مرا رخت عزا کرده ای
ولوله در خیمه بپا کرده ای

روزهء صبرم شده باطل حسین
از تو چگونه بِکَنم دل، حسین

جان به هوای خطر آورده ام
موقع معراج، پر آورده ام
پای غم تو جگر آورده ام
پیرهن کهنه در آورده ام

آنهمه شور و هیجان را ببین
قهقهه شمر و سنان را ببین

کعبه من را به منا می کِشند
از سر دوش تو عبا می کِشند
جسم ترا با نوک پا می کِشند
پیش همه موی ترا می کِشند

کشتهء بغض نجفت میکنند
اینطرف و آنطرفت میکنند

موقع زخمی شدنت می زنند
چنگ به هرجای تنت می زنند
سنگ به روی بدنت می زنند
پای نجس بر دهنت می زنند

قاتل تو از سر لج، می ُبرد
کُند شده تیغ که کج می برُد

نیستی و نیست عزیزت عزیز
روی دو زانو شده ای نیم خیز
وای ز الفاظ بد و تند و تیز
وای ز چشمان حرامی و هیز

لحظه ای آرام نخوابیده ام
خواب پریشانی مو دیده ام

@reza_dinparvar101
#امام_حسین_ع
#حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم
#بیت_رهبری


ساکن عرش خدا بال دعایش گریه است
مُحرم ماه محرّم ربنایش گریه است

بندگی مال خدا و زندگی مال حسین
خوش بحال آنکه فرش زیر پایش گریه است

خیر دنیا را نمیخواهیم، ارزانی تان
آنچه را خیرالنسا داده بجایش گریه است

راست میگویند روضه آب و نان ما شده
نهضت ما ابتدا تا انتهایش گریه است

دل نبستن بر حسین از هر گناهی بدتر است
دل اگر بیمار شد دارالشفایش گریه است

هم زیارت هم شهادت می دهند، آماده باش
با دو چشمی که جهاد هر دو تایش گریه است

بارها با دست آقا دست بیعت داده ایم
سنگ های این حسینیه بنایش گریه است

چندسالی هست دارد حسرت یک اربعین
من فدای رهبرم که کربلایش گریه است

ما فقط حال بکا داریم اما فاطمه
موقع ذکر مصیبت، گریه هایش گریه است

کشتهء اشک است یا خون خدای ما حسین؟!
زخم های پیکر آقا دوایش گریه است

مشک آبی نیست، سقا نیست، اما کودکش
تشنه است، آنچه ضرر دارد برایش گریه است

چند وقتی میشود نه شیر خورده نه غذا
جان ندارد حنجرش، جان صدایش گریه است

می برد آبش دهد ارباب یا خوابش کند
حاجی شش ماهه ای را که منایش گریه است

یک قدم برداشت و چندین قدم آمد عقب
پشت سر یک لشکر اما پیش پایش گریه است

خنده هایش را گرفتی حرمله از مادرش!
دست بابا خونی و زیر عبایش گریه است

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم

مجنون شدم از بسکه لیلا را ندیدم
آمد محرّم، باز آقا را ندیدم

کو آنکسی که پیرهن مشکی تنم کرد
من کور بودم، ماه زهرا را ندیدم

طوبی لکم می گفت با هر یاحسینم
در روضه هم آن قدّ طوبا را ندیدم

خیمه زدم در کوچهء ماتم، ولی حیف!
خیمه نشین دشت و صحرا را ندیدم

سائل شدم، آواره باشم پشت این در
عمریست که آن روی زیبا را ندیدم

نوحوا علی الارباب... این دستور زهراست
من طعنه های اهل دنیا را ندیدم

تلخم، ولی قند فراوانم حسین است
شیرینی حلوا و خرما را ندیدم

دستم دخیل پرچم است الحمدلله
والله! درمان اطبّا را ندیدم

آقا بیا یک سر بزن بر نوکر خود
آقا بیا شاید که فردا را ندیدم

حاجت روایم کن ترا جان ابالفضل
دو سال شد که صحن سقا را ندیدم

@reza_dinparvar101
#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س
#محرم


ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین
هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین

دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین

بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین

کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین

بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین

سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین

چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین

هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین

کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین

من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین...

خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟!

@reza_dinparvar101
#حضرت_رقیه_س
#محرم

بی سر و پایی رسیده بر در میخانه ات
سوخته بین گناهانش پر پروانه ات
من کی ام بیچاره ات، آواره ات، دیوانه ات
پس قبولم کن بیایم گوشهء ویرانه ات
دختر زهرای مرضیه که زهرای منی
هرچه هم بالا بیایم، باز بالای منی

صد گره برکار خود انداختم، حل کن مرا
عرض حاجت می کنم، شرح مطوّل کن مرا
پشت هم در می زنم، خیلی معطّل کن مرا
بر حسین فاطمه اصلا" محوّل کن مرا
گفتمت باری تعالی، این جهالت نیست که
پادشاه عالمی اصلا" سه سالت نیست که

دائم از اشک دو چشمت حوض کوثر می کشم
مست مستم که سبو پشت سبو سر می کشم
تو سلیمانی و من مورم که لشکر می کشم
با هو الهو باتو یا زینب، مکرر می کشم
قبله جان منی، ای شرح مشروح سحر
جان زهرا، جان زینب، آبرویم را بخر

ضربه هایی فرصت یک بار آهت را گرفت
پنجه ها مثل خسوفی روی ماهت را گرفت
بشکند دستی که هر شب، سرپناهت را گرفت
ای بسوزد زجر که سوی نگاهت را گرفت
دست های کوچکت زخمی شده در سلسله
کُشت ما را روضهء جاماندنت از قافله

گفتی ای نیزه نشین؛ آیا تویی بابای من؟
خوب شد که آمدی در لیله الاسرای من
خرد شد زیر هجوم نیزه داران پای من
بر زمین خوردم، ولی تو سنگ خوردی جای من
شمر با لحن بد خود بر همه می تاخت وای
دختر شامی ترا هم دست می انداخت وای

روضه ام را سخت و آسانش کنی، سوزانده اند
آنکه می خواهی تو سامانش کنی، سوزانده اند
رو نمانده تا که درمانش کنی، سوزانده اند
مو نمانده تا پریشانش کنی، سوزانده اند
آمدی پیشم ولی دیر آمدی، دیر آمدی
آمدی حالا که زهرایت شده پیر آمدی

@reza_dinparvar101
#مناجات_امام_زمان_عج
#ورودیه
#محرم

در راه هجرانت، سرم گرم بیابان است
خاک کویر چشم من، محتاج باران است

شب تا سحر جای گلایه، اشک می ریزم
حاجت رواتر میشود هرکس که گریان است

مَردم که عاشق بودن من را نمی فهمند
در هجر، وصل است و میان وصل، هجران است

منّت سرم نگذاشتی! حق گردنم داری
چون در بساط تو غریبه مثل مهمان است

یک شب قدم بگذار بر چشم گنهکارم
یک شب قدم بگذار بر این دل که ویران است

امروز حرف فاطمه روی زمین مانده
هرکس نباشد روضه خوان، فردا پشیمان است

من نذر کردم در مُحرّم سینه زن باشم
وقتی که دورم از حرم، جان دادن آسان است

دروازه های کربلا را روی ما بستند!
نوکر بدون کربلا در کنج زندان است

در محملش محکم گره زد معجر خود را
زینب رسیده کربلا، حالش پریشان است

@reza_dinparvar101
عریضه "اشعار رضا دین پرور" pinned «با سلام و تحیت؛ برای استفاده از اشعار موضوعی ماه های محرم و صفر، از هشتک های زیر استفاده فرمائید. " التماس دعا " #محرم #مناجات_امام_زمان_عج #امام_حسین_ع #حضرت_مسلم_ع #طفلان_حضرت_مسلم_ع #ورودیه #حضرت_رقیه_س #طفلان_حضرت_زینب_س #حضرت_عبدالله_بن_حسن_ع…»
#طفلان_حضرت_زینب_س
#محرم

هرچند کار من شده اصرار، این بار
پس می زند چشمت مرا انگار، این بار

گرچه به دوری دوستی عادت ندارم
شاید که باشد خوب تر این کار، این بار

از زیر قرآن رد شدند این بچه هایم
من نیستم پیش تو بالاجبار، این بار

اخباری از این دست دارد می رسد که
شد داغ تر در معرکه بازار، این بار

دارد مرا گویا جدا می سازد از تو
هر ضربه ای که می شود تکرار، این بار

من مادری کردم برایت بعد مادر
پس درک کن حال مرا ای یار، این بار

شمشیر و تیر و سنگ ها کاری نکردند
بارید نیزه از در و دیوار، این بار

نذری اکبر را که دادی پخش کردند
حالا نمک از سفره ام بردار، این بار

شرمنده بودم که عبا برداشتی، حال
آمد زمین از دوش من این بار، این بار

تشییع کن بر شانه ات جان مرا هم
سهمی برای خواهرت نگذار این بار

@reza_dinparvar101