عریضه "اشعار رضا دین پرور"
1.24K subscribers
161 photos
72 videos
1 file
12 links
مناجات، مدح و مرثیه اهل بیت (علیهم السلام)
*تنها صفحه رسمی*
Download Telegram
نارفیقان سنگشان را بر سبوی من زدند
چوب حرّاجی خود بر آبروی من زدند

دوره ام کردند دور سفرهء مهمانی و
بی تعارف، نیش و طعنه سمت و سوی من زدند

با لباس پاره هم لطفی کن و من را بخر
بار من را دوستان سودجوی من زدند

آرزوهای بلند آخر مرا بیچاره کرد
عمر من که رفت، زیر آرزوی من زدند

خانهء قبرم به سرقت رفت، ایمانم که رفت
تهمتش را سالها بر مُرده شوی من زدند

صبر کردم نیمه شب، تاریک که شد آمدم
بسکه این محتاجی من را به روی من زدند

راه را گم کرده بودم که میان کوچه ها
پرچمی با نام زهرا روبروی من زدند

خوب میدانم که آب آتش نمی گیرد ولی
بی طهارت دست بر آب وضوی من زدند

دست و پا زد محسن اما زیر دست و پا نرفت
تازیانه بر زبان روضه گوی من زدند

گفت حسین اینجا نمیخواهد بیایی مادرم
آنقدر که گرگ ها پنجه به موی من زدند

تشنه بودم خاک را در کام خشکم ریختند
تشنه بودم نیزه ها را بر گلوی من زدند

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
تشنه ام! آب در این مشک ندارم چه کنم
آمدم گریه کنم اشک ندارم چه کنم

طبل رسوایی من را سر بازار زدند
آبروریزی من را همه جا، جار زدند

جرم و عصیان مرا اینهمه باهم ننویس
اعترافات مرا وقت گناهم ننویس

زده از بار گناهان به سرم بی خوابی
آمدم پیش علی تا که مرا دریابی

منِ آلوده و بیچاره همینم که همین!
تو بزرگی کن و در خانهء قلبم بنشین

پای شیطان به دلم بود، قلم کردی باز
سر تو داد کشیدم بغلم کردی باز

به ابالفضل قسم کار خودت را بلدی
کار این بچه زدن داشت، ولی تو نزدی

وای اگر تلخی غم را نمکِ زخم کنی
به حسابم برسی، پشت سرش اخم کنی

گرچه بیمار شدم باز شفا می گیرم
چادر سوختهء فاطمه را می گیرم

مادری حرز علی داشت، ولی حال نداشت
به خدا طاقت رفتن ته گودال نداشت

فاطمه پیرهنی دوخت به چشمان ترش
با همان چشم ترش دید به جسم پسرش

کربلا با پسر فاطمه درگیر شدند
همه بر پیرهن کهنه سرازیر شدند

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
کوله باری پر از جفا دارم
دست خالی، سر و صدا دارم

راستش با تو نیستم رو راست
ناز من را نکش، ادا دارم

اشتباهاً نیامدم به درت
بیشتر از همه خطا دارم

درد خود را نگفته ام به کسی
به علی درد بی دوا دارم

منکه جز تو شدم رفیق همه ...
پس چرا بوده ای هوا دارم

بی خیالم شدند، تنهایم
بی خیال همه! ترا دارم

بغلم کن تو را به جان حسن
من مگر چند تا خدا دارم!

آی همسایه! گفته ام به همه
منِ بیچاره هم رضا دارم

هرکه ام بر حسین مربوط است
هرچه دارم ز کربلا دارم

گفت مادر به میخ کج که فقط
ترس از تیر و نیزه ها دارم

به خدا پیش چکمه ها هیچ است
ورمی که به دست و پا دارم

وای اگر ناله ام شنیده شود
پسرم تشنه سر بریده شود

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر
آب باران نجف که زیر ایوان ریخته

باضریحت میشود دل کَند حتّی از بهشت
بسکه پرهای ملائک در شبستان ریخته

مزّه ی چای نجف بیخود نمیچسبد به دل
فاطمه با دست خود باده به فنجان ریخته

در قیام و در قنوت و در سلام هر شبش
از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته


#امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س
#عید_غدیر
#نجف
@Ark_vip
💠 @hossein_jaan
@reza_dinparvar101
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد
بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد!
هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد
پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد

با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود...
شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود

وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط
چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط
از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط
در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط

با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد
صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد

انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت
در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت
بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت
با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت

لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است
بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است

آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است
بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است
ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است...
میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است

مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست
آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست

در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود
یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود
زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود
محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود

ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین
صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین!

یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت
هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت...
کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت
راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت

با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن
امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن

آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود
از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود
از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود
بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود

قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید
سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید

#حضرت_محمد_ص
#حضرت_زهرا_س
#حضرت_رقیه_س

@reza_dinparvar101
خسته شدم از غربت و دربدری ها
دارم فقط شوق حرم این آخری ها

شوق لقاء الله، دیدار حسین است
شوق بغل دارند علیِّ اصغری ها

عمرم فدای تاری از گیسوی ارباب
ارباب دارد تا قیامت دلبری ها

ما را برای گریه کردن آفریدند
زیباست اصلاً زندگی با نوکری ها

سربند یازهرا به سر بستند عشاق
سهمیه ها دارند اینجا مادری ها

صد فتنه را کوبد بهم در جنگ احزاب
عهدی که می بندند با هم حیدری ها

روزی که مولا لشکری را زیر و رو کرد
یادآوری شد بر تمام خیبری ها

ای مرگ بر وجدان آنکس که نفهمید
خاری به چشم دشمن است این رهبری ها

رفتند یک عده میان آتش و سنگ 
خوردند سهم الارث شان را دیگری ها

دیگر خجالت می کشم من از شهیدان 
کو خاطرات جبهه و هم سنگری ها!

دیدیم این چل روز تا پای شهادت...
ماندند پای دین شان پامنبری ها

این روزها مثل غروب کربلا بود
برداشت هایی داشتیم از روسری ها!

روزی که از ناموس ما چادر کشیدند
شد حالشان در روضه بدتر، دختری ها

حرمت نگهدارید! چون زهرا شهیده است
نذر شفای اوست جانِ بستری ها

سیلی زدند و ضربه بر عرش برین خورد
یک زن زمین خورد و علی با او زمین خورد

#حضرت_زهرا_س
#امام_حسین_ع
#انقلاب_اسلامی
#ایران
@reza_dinparvar101
سربلندم کردی اما سر به زیری می کنی
از جهاز سادهء خود گردگیری می کنی

یادگار مصطفی، این یادگاری پیشکش!
با سر و پهلوی زخمی، خانه داری پیشکش!

آب و جارو می زنی با دردت این ویرانه را
روز آخر از چه می ریزی به هم این خانه را؟

پهلوان خیبرت بودم، زمینگیرم نکن
پیر هجده ساله ام از زندگی سیرم نکن

از که پنهان می کنی ابرو و چشم تار را؟
می شویم با گریه ام خون روی دیوار را

بی عصا آرام، خود را می کشانی پشت در
خاک روی چادرت را می تکانی پشت در

من بمیرم دست تو درد آمده ناخواسته
پینهء دستم مگر اصلاً مداوا خواسته؟

چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور
کاش صورت را نمی بردی در اطراف تنور

حوری آتش گرفته، شمع را آتش نزن
با سکوت آخرت این جمع را آتش نزن

حرف کوچه می شود، حرفی بزن فوراً مرو
پیش مردم آبرویم می رود، بی من مرو

از پر شال لباسم ذوالفقارم را بِکن
بسترت را جمع کن، جایش مزارم را بِکن

ختم قرآن می کنم ای کوثر قرآن من
میوهء ختمت شود خرمای نخلستان من

زحمتت دادم عزیزم، شوهرت را کن حلال
من نمی دانم چه میخواهی بگویی با بلال

دیدن روی کبودت روزی لاهوت شد
خنده کردی فاطمه تا صحبت تابوت شد

صحبت تابوت شد، فکر حسن را کرده ای
فکر او نه! فکر شاه بی کفن را کرده ای

تیرها که روی تابوت حسن صف می کشند
بعد آن دور عبا و پیرهن صف می کشند

وای از آنکه حرمتت با شور و شینت بشکند
وای از آنکه کاسهء آب حسینت بشکند

#حضرت_زهرا_س
#شهادت
#فاطمیه

@reza_dinparvar101
بین میخانه باده محترم است
دل که مست خدا شود حرم است
دست ساقی پیالهء کرم است
جام کوثر دو دیدهء ترم است

شب قدر علی رسید از راه
آمده مادر رسول الله

مُهر تایید مصطفا آمد
سیبِ سوغاتی حرا آمد
ساکن عرش کبریا آمد
حال کفّار مکّه جا آمد

بین قرآن سه آیه کوثر ریخت
پَر دیوانگان ابتر ریخت

خوب شد از بهشت، یادی شد
مستی عاشقانش عادی شد
جبرئیل آمد و منادی شد
خانهء وحی، غرق شادی شد

از نذورات خود نتیجه گرفت
‌بوسه از فاطمه خدیجه گرفت

شرح داده حدیث لولاکش
فرق دارد مسیر افلاکش
خیر دیدیم ما که از خاکش
واله ایم از تب طربناکش

باید از اسم او دوا برداشت
فقط از ذکر او شفا برداشت

بوده زهرا خودش کنار خودش
سر او بوده گرم کار خودش
امتحان شد به اختیار خودش
خورده از دانهء انار خودش

آنکه خیرش بدون خاتمه است
آبرودار عرش، فاطمه است

فاطمه بوده و حضور خدا
اسم او بوده و ظهور خدا
نور او نیست غیر نور خدا
بوده در دست او امور خدا

حبل حبل المتین که با مولاست
نخ تسبیح حضرت زهراست

کار من را سپرده دست علی
با گدا بر زمین نشسته علی
زائرش شد خمار و مست علی
حرمش می رسد به بست علی

قسمتم شد از اینطرف بروم
کلب زهرا شدم نجف بروم

بهتر اینکه عوام، خوش باشند...
به دو انگشتری و گردن بند
تا عسل هست، لب نزن بر قند
برو در بین خانه با ترفند

چادرش را فقط بگیر و بمان
دور سجاده اش بمیر و بمان

کاش اگر خواست سرصدا باشد
پشت دیوار او گدا باشد
درِ خانه همیشه وا باشد
نه که داغش عزای ما باشد

هجمه بر دین مردم آوردند
دم این خانه هیزم آوردند

ضربه ها داشت بر جگر میخورد
لگد و مشت، روی در میخورد
سینه بر میخ شعله ور میخورد
یاس، آنجا به درد سر میخورد

سپر دیگر علی خم شد
همهء لشکر علی خم شد

#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
می زنم باز چون کبوتر پر
دور و اطراف شهر پیغمبر
با خدیجه می آورند از عرش
سوره ای قدر وسعت کوثر
محشری در مدینه برپا شد
آمده بهر مصطفی مادر
بهر تبریک بر رسول خدا
چه کسی هست بر علی بهتر

هدیهء چلّهء حرا آمد
آینه قدّی خدا آمد

آسمان خیر بیشمار آورد
شاخه طوبی دوباره بار آورد
یاس از دامن ملائک ریخت
چادر فاطمه بهار آورد
دست خالی سائلان پُر شد
جبرئیل از بهشت انار آورد
بدن دشمن علی لرزید
مصطفی تیغ ذوالفقار آورد

چقدر شاد شد علی امشب
از قدمهای مادر زینب

حانیه، حرّه، طاهره، حوراست
در طوافش عوالم بالاست
کوثر حوض ساقی کوثر
مادر آب، مادر دریاست
هرسه وعده علی خودش محو
لیله القدر صورت زهراست
ما که دادیم هدیه، جان را بر
بهترین مادری که در دنیاست

بسکه زهرا برو بیا دارد
بیت الاحمد همیشه جا دارد

ساحل امن موج شط زهراست
عصمت تام بی غلط زهراست
از حدیث کسا نفهمیدند
کیست در پنج تن وسط، زهراست
او که قرآن ناطق خود را
کرده تفسیر، خط به خط زهراست
پشت حیدر به فاطمه گرم است
رجز مرتضی فقط زهراست

نور رویش فقط سحر پیداست
در دعایش قضا قدر پیداست

همه عالم گدای او من هم
سر به حکمش نهاده گردن هم
رو گرفت از گدای نابینا
روگرفته است از ندیدن هم
او که شد برطرف به حرمت او
تشنگی های اُم ایمن هم
نشود جمع هرچه ادعیّه است
یک قنوت نماز این زن هم

زیر پاهای او که مست دعاست
بال های ملائکه پیداست

نشدند از درت گداها رد
نکند ذره را ثریّا رد
چقدر خوب شد برای زمین
که شدی از مسیر دنیا رد
فوق نور از علیَ الطّلوع تویی
که نداری چو نور، حتیّ رد
من کجا و سرودن از عشقت
تا حسین تو دوستت دارد

دست ما را دوباره خواندی که
باز ما را حرم کشاندی که

خانه ها غرق عطر جاری تو
ای جهاد تو خانه داری تو
یاعلی گفتی و همان اول
من علی گو شدم به یاری تو
مطمئنا که گریه بی معناست
پای این داغ بی مزاری تو
پدر خاکها تو را پوشاند
پس علی مست همجواری تو

چشمهء زیر خاکی مایی
مادر بی نشان سقایی

#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101
از سیه بختیم، حُسن عاقبت بیرون بکِش
دست من را هم بگیر از معصیت بیرون بکِش

آمدم تا که مرا هم واله و حیران کنی
آخرش هم تو خودت باید مرا درمان کنی

از گرفتاری و دردم باخبر باشی خوشم
از رگ گردن به من نزدیکتر باشی خوشم

آنکه عصیان کرده جای گریه خندیده منم!
آنکه از غفلت صدای مرگ نشنیده منم!

آنکه پای بندهء رسوای خود مانده تویی
آنکه در این نیمه شب اسم مرا خوانده تویی

دست و پا گیرم، کمک کن، دست من را ول نکن
آبرو ریزم ولی من را بخر، دل دل نکن

هر زمان که از گناهانم گریزان می شوم
دست بر دامان سلطان خراسان می شوم

گرچه من بیچاره ام، بدتر که باشم بهتر است
کهف بیمار نجف، ایوان طلای حیدر است

خوش بحال مرتضی کهف امانش فاطمه است
گرچه صدها درد دارد، هم زبانش فاطمه است

مرتضی این آخری ها سر به زانو می گرفت
چونکه زهرا بین بستر از علی رو می گرفت

عکس اگر آتش گرفته، قاب میخواهد چکار
مادر پهلو شکسته، خواب میخواهد چکار

آرزوی مرگ او خون بر دل محراب کرد
ذره ذره درد بازو پیکرش را آب کرد

#مناجات_با_خدا
#حضرت_زهرا_س

@reza_dinparvar101