اندوه که از حد بگذرد، جایش را میدهد به یک بیاعتنایی مزمن...دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن...آنچه اهمیت دارد یک کشداری رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمیکشاند و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه میکنی و نگاه میکنی.
🖌صادق هدایت
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
🖌صادق هدایت
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
📗نیمه تاریک وجود
🖌دبی فورد
#این_ماه_چی_بخونیم
نیمۀ تاریک وجود در اعماق آگاهی مان دفن شده و از دید ما و سایرین پنهان است. پیامی که از این مخفیگاه دریافت میکنیم ساده است: “من عیب و ایرادی دارم. من خوب نیستم. من دوست داشتنی نیستم.” بسیاری از ما مضمون این پیامها را باور میکنیم آنگاه معتقد میشویم چنانچه به اعماق وجود خود نگاهی دقیق بیندازیم، با موجودی وحشتناک روبرو خواهیم شد و در نتیجه از ترس آنکه مبادا شخص غیرقابل تحملی را در وجودمان بیابیم، از بررسی دقیق خود طفره میرویم. ما از خودمان میترسیم، از تمامی افکار و احساساتی که سرکوب کرده ایم، میترسیم! برخی از ما چنان با این افکار و احساسات بیگانه هستیم که فقط زمانی که آنها را به دیگران نسبت میدهیم متوجهشان میشویم. ما ترس خود را به محیط زندگی، دوستان، خویشان و حتی بیگانگان فرامی افکنیم و این ترس چنان شدید است که تنها راه مقابله با آن را پنهان و یا انکار کردن آن میدانیم....
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
🖌دبی فورد
#این_ماه_چی_بخونیم
نیمۀ تاریک وجود در اعماق آگاهی مان دفن شده و از دید ما و سایرین پنهان است. پیامی که از این مخفیگاه دریافت میکنیم ساده است: “من عیب و ایرادی دارم. من خوب نیستم. من دوست داشتنی نیستم.” بسیاری از ما مضمون این پیامها را باور میکنیم آنگاه معتقد میشویم چنانچه به اعماق وجود خود نگاهی دقیق بیندازیم، با موجودی وحشتناک روبرو خواهیم شد و در نتیجه از ترس آنکه مبادا شخص غیرقابل تحملی را در وجودمان بیابیم، از بررسی دقیق خود طفره میرویم. ما از خودمان میترسیم، از تمامی افکار و احساساتی که سرکوب کرده ایم، میترسیم! برخی از ما چنان با این افکار و احساسات بیگانه هستیم که فقط زمانی که آنها را به دیگران نسبت میدهیم متوجهشان میشویم. ما ترس خود را به محیط زندگی، دوستان، خویشان و حتی بیگانگان فرامی افکنیم و این ترس چنان شدید است که تنها راه مقابله با آن را پنهان و یا انکار کردن آن میدانیم....
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
دیروز به پدرم زنگ زدم، هر روز زنگ میزنم و حالش را میپرسم،
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم
گفت؛ بنده نوازی کردی زنگ زدی،
وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است،
دیشب خواهرم به خانهام آمده بود، شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته است، گاز را شسته، قاشق و چنگالها و ظرفها را مرتب چیده است،
وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود و منو از نگاه ها و کمکهای با توقع رها کرد،
امروز عصر با مادرم حرف میزدم،
برایش عکس بستنی فرستادم، مادرم عاشق بستنی است گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم،
برایم نوشت؛ من همیشه به یادتم، چه با بستنی، چه بی بستنی،
و من نشستهام و به کلمهی خانواده فکر میکنم،
که در کنار تمام نارفاقتیها، پلیدیها و دوروییهای آدمها و روزگار، تنها یک کلمه نیست،
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است...
👤کیومرث مرزبان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم
گفت؛ بنده نوازی کردی زنگ زدی،
وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است،
دیشب خواهرم به خانهام آمده بود، شب ماند، صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته است، گاز را شسته، قاشق و چنگالها و ظرفها را مرتب چیده است،
وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود و منو از نگاه ها و کمکهای با توقع رها کرد،
امروز عصر با مادرم حرف میزدم،
برایش عکس بستنی فرستادم، مادرم عاشق بستنی است گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم،
برایم نوشت؛ من همیشه به یادتم، چه با بستنی، چه بی بستنی،
و من نشستهام و به کلمهی خانواده فکر میکنم،
که در کنار تمام نارفاقتیها، پلیدیها و دوروییهای آدمها و روزگار، تنها یک کلمه نیست،
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است...
👤کیومرث مرزبان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
smart reading 🌱📚
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور #شعر 🌱 🖌فروغ فرخزاد ۲۴ بهمن سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد تسلیت 🖤 به نظرتون زیباترین شعر فروغ کدوم شعرشه؟ 📚@readingsmartt📚
آه ای خدا چگونه ترا گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گویی امید جسم دگر دارم
از دیدگان روشن من بستان
شوق به سوی غیر دویدن را
لطفی کن ای خدا و بیاموزش
از برق چشم غیر رمیدن را
عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری به من بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو
یک شب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
خواهم به انتقام جفاکاری
در عشقش تازه فتح رقیبش را
آه ای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستی را
راضی مشو که بنده ناچیزی
عاصی شود بغیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرابشنو
آه ای خدای قادر بی همتا
#شعر 🌱
🖌فروغ فرخزاد
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
کز جسم خویش خسته و بیزارم
هر شب بر آستان جلال تو
گویی امید جسم دگر دارم
از دیدگان روشن من بستان
شوق به سوی غیر دویدن را
لطفی کن ای خدا و بیاموزش
از برق چشم غیر رمیدن را
عشقی به من بده که مرا سازد
همچون فرشتگان بهشت تو
یاری به من بده که در او بینم
یک گوشه از صفای سرشت تو
یک شب ز لوح خاطر من بزدای
تصویر عشق و نقش فریبش را
خواهم به انتقام جفاکاری
در عشقش تازه فتح رقیبش را
آه ای خدا که دست توانایت
بنیان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و از دل من بستان
شوق گناه و نقش پرستی را
راضی مشو که بنده ناچیزی
عاصی شود بغیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد
از تنگنای محبس تاریکی
از منجلاب تیره این دنیا
بانگ پر از نیاز مرابشنو
آه ای خدای قادر بی همتا
#شعر 🌱
🖌فروغ فرخزاد
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
#بریده_کتاب
در یکی از کلاسهایی که داشتم زنی به نام آدری شروع به صحبت کرد. او آنقدر بغض داشت و آنقدر صدایش لرزان بود که به سختی متوجه شدم در مورد چه چیزی صحبت میکند. آدری از دختر خود متنفر بود و از اینکه چنین احساسی دارد خجالت میکشید. برخی از افراد در جلسه با او همدردی میکردند و برخی دیگر خشمگین شدند که چطور یک مادر میتواند از فرزند خود متنفر شود. از همگی خواستم چشمهایشان را ببندند و اولین احساس نفرتی که نسبت به فرزندشان داشتند را به یاد آورند. تقریبا همه اعلام کردند که چنین احساسی داشتند. به آنها گفتم تا وقتی احساس نفرت خود را سرکوب میکنید قویتر میشود و در این بین عشق فرصتی برای ظهور پیدا نخواهد کرد.
برای اینکه آدری به حقیقت ماجرا پی ببرد، برایش داستانی تعریف کردم. به او گفتم که دو برادر به همراه پدربزرگشان از میان جنگل گذشتند و وارد یک طویله شدند. یکی از برادرها شروع به غر زدن کرد که اینجا بوی بدی میدهد و دیگری شاد و خندان در میان کاهها میدوید. پدربزرگ از او پرسید که در میان مدفوع اسب و کاه به دنبال چه هستی؟ پسرک جواب داد:" اگر اینجا مدفوع اسب وجود دارد، حتما یک کره اسب زیبا باید در همین نزدیکیها باشد." تغییر دیدگاه چیزی بود که آدری به آن نیاز داشت.
آدری از شنیدن این داستان خوشحال شد و به دخترش زنگ زد. او تمام احساساتی که در این چند سال در قلب خود پنهان کرده بود را به دخترش گفت. هر چند دختر هم ناراحت شد و بسیار گریه کرد، اما او هم از نفرتی که نسبت به مادرش داشت با او حرف زد.
آنها با هم ملاقات کردند و قول دادند که دیگر احساساتشان را از هم پنهان نکنند. آدری دیوار بلند نفرت را بین خود و دخترش کشیده بود، اما اگر شجاعت رو به رو شدن با آن را پیدا نمیکرو، هرگز نمیتوانست رابطه خود با دخترش را ترمیم کند و دیوار را بشکند.
📗 نیمه تاریک وجود
🖌 دبی فورد
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
در یکی از کلاسهایی که داشتم زنی به نام آدری شروع به صحبت کرد. او آنقدر بغض داشت و آنقدر صدایش لرزان بود که به سختی متوجه شدم در مورد چه چیزی صحبت میکند. آدری از دختر خود متنفر بود و از اینکه چنین احساسی دارد خجالت میکشید. برخی از افراد در جلسه با او همدردی میکردند و برخی دیگر خشمگین شدند که چطور یک مادر میتواند از فرزند خود متنفر شود. از همگی خواستم چشمهایشان را ببندند و اولین احساس نفرتی که نسبت به فرزندشان داشتند را به یاد آورند. تقریبا همه اعلام کردند که چنین احساسی داشتند. به آنها گفتم تا وقتی احساس نفرت خود را سرکوب میکنید قویتر میشود و در این بین عشق فرصتی برای ظهور پیدا نخواهد کرد.
برای اینکه آدری به حقیقت ماجرا پی ببرد، برایش داستانی تعریف کردم. به او گفتم که دو برادر به همراه پدربزرگشان از میان جنگل گذشتند و وارد یک طویله شدند. یکی از برادرها شروع به غر زدن کرد که اینجا بوی بدی میدهد و دیگری شاد و خندان در میان کاهها میدوید. پدربزرگ از او پرسید که در میان مدفوع اسب و کاه به دنبال چه هستی؟ پسرک جواب داد:" اگر اینجا مدفوع اسب وجود دارد، حتما یک کره اسب زیبا باید در همین نزدیکیها باشد." تغییر دیدگاه چیزی بود که آدری به آن نیاز داشت.
آدری از شنیدن این داستان خوشحال شد و به دخترش زنگ زد. او تمام احساساتی که در این چند سال در قلب خود پنهان کرده بود را به دخترش گفت. هر چند دختر هم ناراحت شد و بسیار گریه کرد، اما او هم از نفرتی که نسبت به مادرش داشت با او حرف زد.
آنها با هم ملاقات کردند و قول دادند که دیگر احساساتشان را از هم پنهان نکنند. آدری دیوار بلند نفرت را بین خود و دخترش کشیده بود، اما اگر شجاعت رو به رو شدن با آن را پیدا نمیکرو، هرگز نمیتوانست رابطه خود با دخترش را ترمیم کند و دیوار را بشکند.
📗 نیمه تاریک وجود
🖌 دبی فورد
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
آنهایی که کمتر تو را میشناسند همیشه میگویند خوش به حالت!
فکر میکنند آرامش تو و شادیات نتیجهى بیخیالیهاست.
فکر میکنند تو بلدی دنیا را ندیده بگیری.
به خیالشان میرسد بدیها را حس نمیکنی. آنها فکر میکنند دیوار شادی تو به اندازهی صدای خندههایت بلند است.
اما کسانی هستند که بیشتر میشناسندت.
بیشتر در کنار تو بودهاند و یا عمیقتر تو را دیدهاند. آنها میفهمند و میدانند که بدیهای دنیا را خوب دیدهای.
میبینند ناراحتیهایی را که روی دلت سنگینی میکند را بلدی با چند تا خندهى بلند از سرزمین قلبت بیرون کنی.
آنهایی که تو را بیشتر بشناسند حساب نفسهای سنگین شدهات را دارند و میبینند گاهی با تهماندهى امید، تاریِ چشمهایت را پاک میکنی.
آنهایی که تو را بهتر میشناسند خوب میدانند همیشه قاعدهها برعکس است:
آدمهایی که زیاد میخندند،
زیاد نمیخندند
آنهایی که دوست زیاد دارند،
دوستهای کمی پیدا میکنند و آنهایی که میخواهند غمگین به نظر برسند غمهای کوچکتری دارند.
"قدر شادی را کسانی میدانند که قلب سنگینتری داشته باشند"
👤 بابک حمیدیان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
فکر میکنند آرامش تو و شادیات نتیجهى بیخیالیهاست.
فکر میکنند تو بلدی دنیا را ندیده بگیری.
به خیالشان میرسد بدیها را حس نمیکنی. آنها فکر میکنند دیوار شادی تو به اندازهی صدای خندههایت بلند است.
اما کسانی هستند که بیشتر میشناسندت.
بیشتر در کنار تو بودهاند و یا عمیقتر تو را دیدهاند. آنها میفهمند و میدانند که بدیهای دنیا را خوب دیدهای.
میبینند ناراحتیهایی را که روی دلت سنگینی میکند را بلدی با چند تا خندهى بلند از سرزمین قلبت بیرون کنی.
آنهایی که تو را بیشتر بشناسند حساب نفسهای سنگین شدهات را دارند و میبینند گاهی با تهماندهى امید، تاریِ چشمهایت را پاک میکنی.
آنهایی که تو را بهتر میشناسند خوب میدانند همیشه قاعدهها برعکس است:
آدمهایی که زیاد میخندند،
زیاد نمیخندند
آنهایی که دوست زیاد دارند،
دوستهای کمی پیدا میکنند و آنهایی که میخواهند غمگین به نظر برسند غمهای کوچکتری دارند.
"قدر شادی را کسانی میدانند که قلب سنگینتری داشته باشند"
👤 بابک حمیدیان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
حوالی اردیبهشت
بوی بهشت می آید
عطر شکوفهها و خاک باران خورده
هوش از سرِ رهگذران شهر پرانده
فصل بهار شوخی بردار نیست
همه را عاشق میکند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
بوی بهشت می آید
عطر شکوفهها و خاک باران خورده
هوش از سرِ رهگذران شهر پرانده
فصل بهار شوخی بردار نیست
همه را عاشق میکند.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرام باش عزيز من آرام باش
حكايت درياست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم،چشم هایمان را می بندیم، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود...☀️🌊
📗حکایت دریاست زندگی
🖌شمس لنگرودی
🎙گوینده : #جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
حكايت درياست زندگی
گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می رویم،چشم هایمان را می بندیم، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را میبینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود...☀️🌊
📗حکایت دریاست زندگی
🖌شمس لنگرودی
🎙گوینده : #جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
باید گریست در غم شهری که اندر آن
مشتی اسیر، گریه بر آزاده ای کنند!!
#شعر🌱
#حسینی_باشیم🖤✨
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
مشتی اسیر، گریه بر آزاده ای کنند!!
#شعر🌱
#حسینی_باشیم🖤✨
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
"بشنو از #نى چون حكايت مىکند"❤️🔥🎍🎋
سخن را از نی باید شنید،
از آن کس که نیست...
آنکس که هست از هواهای خود میگوید
و حدیث نفس میکند
و حکایت او شکایت از محرومیتها
و ناکامیهای خاکی اوست.
یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی
که او را معجب و مغرور میکند
و به زور و ستم وا میدارد.
اما آن کس که بند بندِ وجودش را از هواهای خویش خالی کرده
و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد...
انبیا از جنس نی بودند،
چون به هوای دل خویش سخن نمیگفتند، چنانکه در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:
و ما ینطِقُ عنِ الهَویٰ
إن هُوَ الّا وحیٌ یوحیٰ
(نجم: ۳-۴)
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان کامل
یا کمال مرتبهٔ انسانی است
که در آن مرتبه شخص هرچه گوید همان است که معشوق در او دمیده و هرچه کند همان است که فرمانش از معشوق رسیده است:
از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی
مثنوی
□ در فرهنگهای متعالی جهان
این نی شدن شرط رسیدن
به هنرها نیز هست
چینیان گویند
نقاشی که نی نشده باشد
نمیتواند نی را نقش کند
موسیقی پاک نیز بیکرامتِ نی شدن شکل نمیگیرد
از موزارت و هایدن و هندل بپرسیدتا قصه شیرین نی شدن رادر کار موسیقی با شما بگویند.
مولانا خطاب به نى گويد:
خالیست اندرون تو از بندْ لاجرم
خالی کننده دل و جانِ مشوّشی
و خطاب به موسیقی فرماید:
ای صورت حقایق کل در چه پردهای
سر بر زن از میانه نی چون شکروشی
□چرا ما خود را نامزد نى شدن نكنيم
تا همه ما را از خود بدانند
و چون خويش دوست بدارند.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
📝تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚
سخن را از نی باید شنید،
از آن کس که نیست...
آنکس که هست از هواهای خود میگوید
و حدیث نفس میکند
و حکایت او شکایت از محرومیتها
و ناکامیهای خاکی اوست.
یا حکایت توفیقاتِ وهمی و خیالی
که او را معجب و مغرور میکند
و به زور و ستم وا میدارد.
اما آن کس که بند بندِ وجودش را از هواهای خویش خالی کرده
و دل به هوای او و نفس او سپرده است، حکایتی دیگر و شکایتی دیگر دارد...
انبیا از جنس نی بودند،
چون به هوای دل خویش سخن نمیگفتند، چنانکه در قرآن در صفت رسول اکرم آمده است:
و ما ینطِقُ عنِ الهَویٰ
إن هُوَ الّا وحیٌ یوحیٰ
(نجم: ۳-۴)
او از هوای دل خویش سخن نمیگوید
و این (قرآن) نیست مگر آنچه به او وحی شده است.
بدین بیان، نی مقام انسان کامل
یا کمال مرتبهٔ انسانی است
که در آن مرتبه شخص هرچه گوید همان است که معشوق در او دمیده و هرچه کند همان است که فرمانش از معشوق رسیده است:
از وجود خود چو نی گشتم تهی
نیست از غیر خدایم آگهی
مثنوی
□ در فرهنگهای متعالی جهان
این نی شدن شرط رسیدن
به هنرها نیز هست
چینیان گویند
نقاشی که نی نشده باشد
نمیتواند نی را نقش کند
موسیقی پاک نیز بیکرامتِ نی شدن شکل نمیگیرد
از موزارت و هایدن و هندل بپرسیدتا قصه شیرین نی شدن رادر کار موسیقی با شما بگویند.
مولانا خطاب به نى گويد:
خالیست اندرون تو از بندْ لاجرم
خالی کننده دل و جانِ مشوّشی
و خطاب به موسیقی فرماید:
ای صورت حقایق کل در چه پردهای
سر بر زن از میانه نی چون شکروشی
□چرا ما خود را نامزد نى شدن نكنيم
تا همه ما را از خود بدانند
و چون خويش دوست بدارند.
برگرفته از کتاب "در صحبت مولانا"
📝تالیف حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات سخن
#جودی_ابوت
📚@readingsmartt📚