#ناخودآگاه_جمعي
#ناخودآگاه_جمعی مخزنی است از خاطره ها و آثاری که آدمی از نیاکان دور و حتی غير بشر (حیوانی) به ارث برده است.
➰این آثار به محسوسات و ادراکهایی مربوط است که به ذهن نیاکان رفته اند و در نسلهای متوالی تکرار و تجربه شده اند و عصاره تحول و تکامل روانی نوع بشر را تشکیل داده اند.
➰آدمی با این مخزن یا گنجینه که چکیده تجارب نسلهای قبلی است به دنیا می آید و این دنیا به همین دلیل مفهوم بالقوه ای در اندرون او دارد.
👈🏿این تجارب و معلومات به ارث رسیده که ناخودآگاه جمعی ما را تشکیل می دهند
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
#ناخودآگاه_جمعی مخزنی است از خاطره ها و آثاری که آدمی از نیاکان دور و حتی غير بشر (حیوانی) به ارث برده است.
➰این آثار به محسوسات و ادراکهایی مربوط است که به ذهن نیاکان رفته اند و در نسلهای متوالی تکرار و تجربه شده اند و عصاره تحول و تکامل روانی نوع بشر را تشکیل داده اند.
➰آدمی با این مخزن یا گنجینه که چکیده تجارب نسلهای قبلی است به دنیا می آید و این دنیا به همین دلیل مفهوم بالقوه ای در اندرون او دارد.
👈🏿این تجارب و معلومات به ارث رسیده که ناخودآگاه جمعی ما را تشکیل می دهند
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ
@qodrattaqeer
💡اسطوره ها در زندگی ما
⇚ دانشمندان و دانشگاهیان همیشه مفهوم یک #ناخودآگاه_جمعی را مورد تمسخر قرار داده اند.
🔻آنها «باور دارند» که غیرممکن است افراد خاطراتی داشته باشند که در طول زندگی شان آنها را به دست نیاورده باشند.
⇚ چنین عقیدهای برای ما که در دوره و زمانهای بزرگ شده ایم که عصر عقلانیت فرض می شود، خیلی عجیب به نظر می رسد؛ در زمانه ای که ما در جستجوی بیهوده ارزش های معنوی دست و پا می زنیم و تظاهر می کنیم که روح می تواند به ذهن تنزل یابد.
🔻در زمانه ای که به طور فزاینده در ذهن های مان زندگی می کنیم، و با طبیعت اطراف مان قطع رابطه کرده ایم و در نتیجه تظاهر می کنیم که ذهن می تواند به مغز محدود شود و یقین داریم که برای هر چیز تبیینی مادی وجود دارد.
⇚ هر توصیف دیگری از واقعیت، خرافات بدوی و بی اهمیت پنداشته می شود.
🔻به خاطر این مادی گرایی، ما جدا از یکدیگر زندگی می کنیم و با یکدیگر غریبه هستیم.
⇚ تنهایی و ناامیدی تبدیل به شرایط عادی تمدن غربی و پیشرفته ما شده است.
🔻ما درون خودمان گیر کرده ایم و ناامیدانه آرزو می کنیم که تا اندازه ای به شغل، مذهب، فردی دیگر، دنیای پیرامون مان و به خودمان احساس وابستگی کنیم.
🔅روان شناسی #یونگ راه خروج از این بن بست را به ما نشان مى دهد .
📙#يونگ_شناسى_كاربردى
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
⇚ دانشمندان و دانشگاهیان همیشه مفهوم یک #ناخودآگاه_جمعی را مورد تمسخر قرار داده اند.
🔻آنها «باور دارند» که غیرممکن است افراد خاطراتی داشته باشند که در طول زندگی شان آنها را به دست نیاورده باشند.
⇚ چنین عقیدهای برای ما که در دوره و زمانهای بزرگ شده ایم که عصر عقلانیت فرض می شود، خیلی عجیب به نظر می رسد؛ در زمانه ای که ما در جستجوی بیهوده ارزش های معنوی دست و پا می زنیم و تظاهر می کنیم که روح می تواند به ذهن تنزل یابد.
🔻در زمانه ای که به طور فزاینده در ذهن های مان زندگی می کنیم، و با طبیعت اطراف مان قطع رابطه کرده ایم و در نتیجه تظاهر می کنیم که ذهن می تواند به مغز محدود شود و یقین داریم که برای هر چیز تبیینی مادی وجود دارد.
⇚ هر توصیف دیگری از واقعیت، خرافات بدوی و بی اهمیت پنداشته می شود.
🔻به خاطر این مادی گرایی، ما جدا از یکدیگر زندگی می کنیم و با یکدیگر غریبه هستیم.
⇚ تنهایی و ناامیدی تبدیل به شرایط عادی تمدن غربی و پیشرفته ما شده است.
🔻ما درون خودمان گیر کرده ایم و ناامیدانه آرزو می کنیم که تا اندازه ای به شغل، مذهب، فردی دیگر، دنیای پیرامون مان و به خودمان احساس وابستگی کنیم.
🔅روان شناسی #یونگ راه خروج از این بن بست را به ما نشان مى دهد .
📙#يونگ_شناسى_كاربردى
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
Photo
امروز زادروز #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی و مبدع مکتب #روانشناسی_تحلیلی است. او بی شک یکی از جسورترین و پیشروترین متفکرین تمام ادوار تاریخ است که واژههایی مثل #درونگرایی #برونگرایی #عقده #کهن_الگو #ناخودآگاه_جمعی از او گذشت و به ما رسید.
نگاهی بیاندازیم به آخرین سطوری که در زندگی نامه ی خوداش خاطرات رویاها تاملات در غروب زندگی خود نگاشت
برای من قابل قبول نیست که مردم فرزانه نامندم یک بار مردی به قدر کاسه ای از رودی آب برداشت از آن میزان چه سود؟ من آن رود نیستم در آن رودم، لیکن کاری نمیکنم سایرین هم در همان رودند، اما بسیاری از ایشان خیال میکنند باید کاری .کنند من کاری نمیکنم هرگز خیال نمیکنم باید مراقب گیلاس باشم تا بر ساقه بروید. من می ایستم و مینگرم و آنچه را که طبیعت میتواند انجام دهد می ستایم
نمیتوانم درباره ی زندگی ام رای غایی دهم چه پدیدهی انسان بس عظیم است. هرچه پیرتر ،شدم خودم را کمتر فهمیدم و یا آن که نسبت به درونم کمتر بصیرت داشتم و راجع به خودم کمتر .دانستم از خودم در شگفتم ناامیدم ،پریشانم ،افسرده ام ،دلشادم همه ی اینها را به یکباره هستم و یارای جمع بندی ندارم و قادر به تعیین نهایی ارزش یا فقدان ارزش نیستم چیزی وجود ندارد که راجع به آن اطمینان کامل داشته باشم در مورد هیچ چیز اعتقاد قطعی ندارم فقط میدانم که به دنیا آمده ام و وجود دارم من براساس چیزی وجود دارم که نمیدانم چیست. علی رغم عدم یقین در کنه هستی ، استحکامی را احساس میکنم و نیز استمراری را در چگونگی بودنم
دنیایی که در آن متولد شده،ایم بیرحم و وحشی و در عین حال بهره مند از زیبایی مینویست و این دیگر به خلق و خو مربوط است که کدام جوهر را مهمتر پنداریم؛ بی معنایی یا معنا را شاید هر دو صادق باشد؛ چنان که در مورد مسائل مابعدالطبیعی چنین است. زندگی هم معنی دارد و هم ندارد و یا هم با معناست و هم بی معنا من مشتاقانه امیدوارم که معنی فائق آید و پیکار را ببرد در پیرانه سر این سخن لائو تسو را درمی یابم که میگوید: «همه چیز روشن است و تنها منم که مه آلوده ام.» هرچه از خودم نامطمئن تر ،شدم نسبت به همه چیز نزدیکی بیشتری احساس کردم.
#لائوتسه که هم ی عمر منبع الهام #یونگ باقی ماند و آخرین سطور زندگی اش را نیز با تکرار سخنانی از او نوشت میگوید: «آنان که سخن میگویند نمیدانند آنان که میدانند خموشاند من برای حضور ورای زمان ات سکوت میکنم.
#یونگ
از صفحه اینستاگرام روانشناسی ژرف
۲۶ جولای ، ۴ مرداد تولد #یونگ
نگاهی بیاندازیم به آخرین سطوری که در زندگی نامه ی خوداش خاطرات رویاها تاملات در غروب زندگی خود نگاشت
برای من قابل قبول نیست که مردم فرزانه نامندم یک بار مردی به قدر کاسه ای از رودی آب برداشت از آن میزان چه سود؟ من آن رود نیستم در آن رودم، لیکن کاری نمیکنم سایرین هم در همان رودند، اما بسیاری از ایشان خیال میکنند باید کاری .کنند من کاری نمیکنم هرگز خیال نمیکنم باید مراقب گیلاس باشم تا بر ساقه بروید. من می ایستم و مینگرم و آنچه را که طبیعت میتواند انجام دهد می ستایم
نمیتوانم درباره ی زندگی ام رای غایی دهم چه پدیدهی انسان بس عظیم است. هرچه پیرتر ،شدم خودم را کمتر فهمیدم و یا آن که نسبت به درونم کمتر بصیرت داشتم و راجع به خودم کمتر .دانستم از خودم در شگفتم ناامیدم ،پریشانم ،افسرده ام ،دلشادم همه ی اینها را به یکباره هستم و یارای جمع بندی ندارم و قادر به تعیین نهایی ارزش یا فقدان ارزش نیستم چیزی وجود ندارد که راجع به آن اطمینان کامل داشته باشم در مورد هیچ چیز اعتقاد قطعی ندارم فقط میدانم که به دنیا آمده ام و وجود دارم من براساس چیزی وجود دارم که نمیدانم چیست. علی رغم عدم یقین در کنه هستی ، استحکامی را احساس میکنم و نیز استمراری را در چگونگی بودنم
دنیایی که در آن متولد شده،ایم بیرحم و وحشی و در عین حال بهره مند از زیبایی مینویست و این دیگر به خلق و خو مربوط است که کدام جوهر را مهمتر پنداریم؛ بی معنایی یا معنا را شاید هر دو صادق باشد؛ چنان که در مورد مسائل مابعدالطبیعی چنین است. زندگی هم معنی دارد و هم ندارد و یا هم با معناست و هم بی معنا من مشتاقانه امیدوارم که معنی فائق آید و پیکار را ببرد در پیرانه سر این سخن لائو تسو را درمی یابم که میگوید: «همه چیز روشن است و تنها منم که مه آلوده ام.» هرچه از خودم نامطمئن تر ،شدم نسبت به همه چیز نزدیکی بیشتری احساس کردم.
#لائوتسه که هم ی عمر منبع الهام #یونگ باقی ماند و آخرین سطور زندگی اش را نیز با تکرار سخنانی از او نوشت میگوید: «آنان که سخن میگویند نمیدانند آنان که میدانند خموشاند من برای حضور ورای زمان ات سکوت میکنم.
#یونگ
از صفحه اینستاگرام روانشناسی ژرف
۲۶ جولای ، ۴ مرداد تولد #یونگ