▪️حقیقت تلخ این است که زندگی واقعی انسان از مجموعه ی تضادهای گریزناپذیری مانند روز و شب، تولد و مرگ، نیک بختی و رنج، نیکی و بدی تشکیل شده است. ما حتی یقین نداریم که روزی یکی از این تضادها، مثلاً نیکی بر بدی یا شادی بر غم پیروز شود. زندگی میدان مبارزه است.
همیشه چنین بوده و همواره نیز چنین خواهد بود و اگر جز این بود زندگی به پایان می رسید و درست همین کشمکش درونی بود که مسیحیان اولیه را بر آن داشت تا آرزو کنند جهان هر چه زودتر به پایان برسد و بوداییان را به سوی طرد امیال و آرزوهای دنیوی سوق داد و اگر پاسخ های بنیادین در کنار انگارهها و رفتارهای اخلاقی و معنوی ویژه ی این دو دین قرار نمی گرفت و به نوعی، پس زدنهای افراطی امور دنیوی آنها را تعدیل نمی کرد، خطری در حد خودکشی پا پیش می گذاشت.
تأکید من بروی مسئله از این روست که امروزه میلیون ها نفر، دیگر اعتقادی به هیچ دینی ندارد و هیچکس دین خودش را نمیفهمد. البته تا هنگامی که مشکلی پیش نیاید فقدان دین محسوس نخواهد بود، اما بمحض آنکه درد و رنجی بوجود آید همه چیز فرق خواهد کرد. همه بدنبال راه نجات، مفهوم زندگی و تجربه های گمراه کننده اش خواهند گشت. نکته ی مهمی که (بر مبنای تجربه ی خودم) قابل بیان است اینست که یهودیان یا پروتستان ها بیش از کاتولیک ها به روانکاو مراجعه می کنند و این طبیعی ست زیرا کلیسای کاتولیک هنوز هم خود را مسئول سلامت روان میداند.
📚 #انسان_و_سمبولهایش
#کارل_گوستاو_یونگ
@qodrattaqeer
همیشه چنین بوده و همواره نیز چنین خواهد بود و اگر جز این بود زندگی به پایان می رسید و درست همین کشمکش درونی بود که مسیحیان اولیه را بر آن داشت تا آرزو کنند جهان هر چه زودتر به پایان برسد و بوداییان را به سوی طرد امیال و آرزوهای دنیوی سوق داد و اگر پاسخ های بنیادین در کنار انگارهها و رفتارهای اخلاقی و معنوی ویژه ی این دو دین قرار نمی گرفت و به نوعی، پس زدنهای افراطی امور دنیوی آنها را تعدیل نمی کرد، خطری در حد خودکشی پا پیش می گذاشت.
تأکید من بروی مسئله از این روست که امروزه میلیون ها نفر، دیگر اعتقادی به هیچ دینی ندارد و هیچکس دین خودش را نمیفهمد. البته تا هنگامی که مشکلی پیش نیاید فقدان دین محسوس نخواهد بود، اما بمحض آنکه درد و رنجی بوجود آید همه چیز فرق خواهد کرد. همه بدنبال راه نجات، مفهوم زندگی و تجربه های گمراه کننده اش خواهند گشت. نکته ی مهمی که (بر مبنای تجربه ی خودم) قابل بیان است اینست که یهودیان یا پروتستان ها بیش از کاتولیک ها به روانکاو مراجعه می کنند و این طبیعی ست زیرا کلیسای کاتولیک هنوز هم خود را مسئول سلامت روان میداند.
📚 #انسان_و_سمبولهایش
#کارل_گوستاو_یونگ
@qodrattaqeer
من از خودم شگفت زده و نومید و خوشنودم؛ من درمانده و سرخورده و شادانم؛ همه این صفات همزمان در من هست و من نمی توانم بگویم که حاصل جمعشان چیست...
از هیچ چیز مطمئن نیستم. جهانی که انسان در آن زاده شده، جهانی خشن و سنگدل، و همزمان برخوردار از زیبایی مینوی است. آیا زندگانی معنایی دارد یا آنکه بی معناست؟ احتمالا هر دو نظر درست اند، چنانکه در مورد هر مسئله متافیزیکی چنین است. اما من به این آرزو دل خوش کرده ام که زندگانی معنایی دارد و با نیستی و عدم می ستیزد و در این پیکار پیروز می شود.
#کارل_گوستاو_یونگ
@qodrattaqeer
از هیچ چیز مطمئن نیستم. جهانی که انسان در آن زاده شده، جهانی خشن و سنگدل، و همزمان برخوردار از زیبایی مینوی است. آیا زندگانی معنایی دارد یا آنکه بی معناست؟ احتمالا هر دو نظر درست اند، چنانکه در مورد هر مسئله متافیزیکی چنین است. اما من به این آرزو دل خوش کرده ام که زندگانی معنایی دارد و با نیستی و عدم می ستیزد و در این پیکار پیروز می شود.
#کارل_گوستاو_یونگ
@qodrattaqeer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یونگ می گوید:
رنج ها، گنج هایی در دل خود دارند، و دردها آسودگی هایی به همراه!
برای دیدن باید دیده گشود، برای گشودن باید پرده ها را زدود
زخمها چشم می شوند و شکست ها درس، اگر هوشیاری باشد و شکیبایی یارش
عزیز ترین یارانمان در حقیقت، چالش برانگیز ترین لحظات زندگی مان می شوند و عدو سبب خیر میشود...
👌هیچ آگاه شدنی بدون درد نیست.
#کارل_گوستاو_یونگ از کتاب انسان و سمبولهایش
@qodrattaqeer
رنج ها، گنج هایی در دل خود دارند، و دردها آسودگی هایی به همراه!
برای دیدن باید دیده گشود، برای گشودن باید پرده ها را زدود
زخمها چشم می شوند و شکست ها درس، اگر هوشیاری باشد و شکیبایی یارش
عزیز ترین یارانمان در حقیقت، چالش برانگیز ترین لحظات زندگی مان می شوند و عدو سبب خیر میشود...
👌هیچ آگاه شدنی بدون درد نیست.
#کارل_گوستاو_یونگ از کتاب انسان و سمبولهایش
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
Photo
امروز زادروز #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی و مبدع مکتب #روانشناسی_تحلیلی است. او بی شک یکی از جسورترین و پیشروترین متفکرین تمام ادوار تاریخ است که واژههایی مثل #درونگرایی #برونگرایی #عقده #کهن_الگو #ناخودآگاه_جمعی از او گذشت و به ما رسید.
نگاهی بیاندازیم به آخرین سطوری که در زندگی نامه ی خوداش خاطرات رویاها تاملات در غروب زندگی خود نگاشت
برای من قابل قبول نیست که مردم فرزانه نامندم یک بار مردی به قدر کاسه ای از رودی آب برداشت از آن میزان چه سود؟ من آن رود نیستم در آن رودم، لیکن کاری نمیکنم سایرین هم در همان رودند، اما بسیاری از ایشان خیال میکنند باید کاری .کنند من کاری نمیکنم هرگز خیال نمیکنم باید مراقب گیلاس باشم تا بر ساقه بروید. من می ایستم و مینگرم و آنچه را که طبیعت میتواند انجام دهد می ستایم
نمیتوانم درباره ی زندگی ام رای غایی دهم چه پدیدهی انسان بس عظیم است. هرچه پیرتر ،شدم خودم را کمتر فهمیدم و یا آن که نسبت به درونم کمتر بصیرت داشتم و راجع به خودم کمتر .دانستم از خودم در شگفتم ناامیدم ،پریشانم ،افسرده ام ،دلشادم همه ی اینها را به یکباره هستم و یارای جمع بندی ندارم و قادر به تعیین نهایی ارزش یا فقدان ارزش نیستم چیزی وجود ندارد که راجع به آن اطمینان کامل داشته باشم در مورد هیچ چیز اعتقاد قطعی ندارم فقط میدانم که به دنیا آمده ام و وجود دارم من براساس چیزی وجود دارم که نمیدانم چیست. علی رغم عدم یقین در کنه هستی ، استحکامی را احساس میکنم و نیز استمراری را در چگونگی بودنم
دنیایی که در آن متولد شده،ایم بیرحم و وحشی و در عین حال بهره مند از زیبایی مینویست و این دیگر به خلق و خو مربوط است که کدام جوهر را مهمتر پنداریم؛ بی معنایی یا معنا را شاید هر دو صادق باشد؛ چنان که در مورد مسائل مابعدالطبیعی چنین است. زندگی هم معنی دارد و هم ندارد و یا هم با معناست و هم بی معنا من مشتاقانه امیدوارم که معنی فائق آید و پیکار را ببرد در پیرانه سر این سخن لائو تسو را درمی یابم که میگوید: «همه چیز روشن است و تنها منم که مه آلوده ام.» هرچه از خودم نامطمئن تر ،شدم نسبت به همه چیز نزدیکی بیشتری احساس کردم.
#لائوتسه که هم ی عمر منبع الهام #یونگ باقی ماند و آخرین سطور زندگی اش را نیز با تکرار سخنانی از او نوشت میگوید: «آنان که سخن میگویند نمیدانند آنان که میدانند خموشاند من برای حضور ورای زمان ات سکوت میکنم.
#یونگ
از صفحه اینستاگرام روانشناسی ژرف
۲۶ جولای ، ۴ مرداد تولد #یونگ
نگاهی بیاندازیم به آخرین سطوری که در زندگی نامه ی خوداش خاطرات رویاها تاملات در غروب زندگی خود نگاشت
برای من قابل قبول نیست که مردم فرزانه نامندم یک بار مردی به قدر کاسه ای از رودی آب برداشت از آن میزان چه سود؟ من آن رود نیستم در آن رودم، لیکن کاری نمیکنم سایرین هم در همان رودند، اما بسیاری از ایشان خیال میکنند باید کاری .کنند من کاری نمیکنم هرگز خیال نمیکنم باید مراقب گیلاس باشم تا بر ساقه بروید. من می ایستم و مینگرم و آنچه را که طبیعت میتواند انجام دهد می ستایم
نمیتوانم درباره ی زندگی ام رای غایی دهم چه پدیدهی انسان بس عظیم است. هرچه پیرتر ،شدم خودم را کمتر فهمیدم و یا آن که نسبت به درونم کمتر بصیرت داشتم و راجع به خودم کمتر .دانستم از خودم در شگفتم ناامیدم ،پریشانم ،افسرده ام ،دلشادم همه ی اینها را به یکباره هستم و یارای جمع بندی ندارم و قادر به تعیین نهایی ارزش یا فقدان ارزش نیستم چیزی وجود ندارد که راجع به آن اطمینان کامل داشته باشم در مورد هیچ چیز اعتقاد قطعی ندارم فقط میدانم که به دنیا آمده ام و وجود دارم من براساس چیزی وجود دارم که نمیدانم چیست. علی رغم عدم یقین در کنه هستی ، استحکامی را احساس میکنم و نیز استمراری را در چگونگی بودنم
دنیایی که در آن متولد شده،ایم بیرحم و وحشی و در عین حال بهره مند از زیبایی مینویست و این دیگر به خلق و خو مربوط است که کدام جوهر را مهمتر پنداریم؛ بی معنایی یا معنا را شاید هر دو صادق باشد؛ چنان که در مورد مسائل مابعدالطبیعی چنین است. زندگی هم معنی دارد و هم ندارد و یا هم با معناست و هم بی معنا من مشتاقانه امیدوارم که معنی فائق آید و پیکار را ببرد در پیرانه سر این سخن لائو تسو را درمی یابم که میگوید: «همه چیز روشن است و تنها منم که مه آلوده ام.» هرچه از خودم نامطمئن تر ،شدم نسبت به همه چیز نزدیکی بیشتری احساس کردم.
#لائوتسه که هم ی عمر منبع الهام #یونگ باقی ماند و آخرین سطور زندگی اش را نیز با تکرار سخنانی از او نوشت میگوید: «آنان که سخن میگویند نمیدانند آنان که میدانند خموشاند من برای حضور ورای زمان ات سکوت میکنم.
#یونگ
از صفحه اینستاگرام روانشناسی ژرف
۲۶ جولای ، ۴ مرداد تولد #یونگ
وقتی #آنیموس و #آنیما به هم می رسند، آنیموس شمشیر قدرت خود را می کشد و آنیما سم توهم و اغوای خود را بیرون می زند. لازم نیست نتیجه همیشه منفی باشد، زیرا این دو به یک اندازه احتمال دارد که عاشق شوند (نمونه خاصی از عشق در نگاه اول).
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
#کارل_گوستاو_یونگ، سیزیگی: آنیما و آنیموس. CW 9ii: Aion: Researches into the Phenomenology of the Self, par. 30.
اگر هر دو زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر نشان دهند، آن حالت به ظاهر عالی رابطه را خواهیم داشت که به عنوان عاشق بودن شناخته می شود، حالتی از شیفتگی متقابل. آن دو سپس اعلام می کنند که "عاشق یکدیگر هستند" و کاملاً متقاعد شده اند که اکنون بهترین رابطه را پیدا کرده اند. رابطه معینی در سطح خودآگاه بین شخصیت منی مرد و زن وجود دارد. اما جذابیت قدرتمندی نیز بین این دو وجود دارد که حاصل تصاویر نمایش داده شده از آنیما و آنیموس مثبت است. اما قوی ترین عامل از همه، جذب از طریق ناخودآگاه است. در اینجا گویی آنیموس زن و آنیما مرد عاشق یکدیگر شده اند، و اینجا پیوند، کشش قدرتمند بین آنهاست، منشأ مغناطیس حالت عاشق بودن. بسیاری از ما احتمالاً میتوانیم اولین باری که عاشق شدیم، و چه احساسات غیرمنتظره و قدرتمندی آزاد شدیم، به یاد بیاوریم. داشتن تجربه عاشق شدن به این معناست که به طرز شگفت انگیزی نسبت به مسائل قلبی باز شده است. می تواند مقدمه ای برای گسترش ارزشمند شخصیت و زندگی عاطفی باشد. همچنین تجربه مهمی است زیرا جنس ها را به هم نزدیک می کند و آغازگر رابطه است. خواه این منجر به عواقب خوشحال کننده یا ناخوشایند شود، زندگی به این شکل ادامه می یابد. عاشق شدن تجربه ای طبیعی و زیباست و زندگی ای که این تجربه را ندانسته بی شک فقیرانه است. با این حال، واقعیت این است که روابطی که منحصراً مبتنی بر حالت عاشق بودن است، هرگز نمی توانند دوام بیاورند.
عاشق بودن مربوط به خدایان است نه انسان ها، و وقتی انسان ها سعی می کنند حق امتیاز خدایان را داشته باشند و در حالت "عاشقانه" زندگی کنند (که از دوست داشتن واقعی یکدیگر متمایز می شود) وجود دارد. حرکتی از ناخودآگاه برای شکستن آن.
یک رابطه عاشقانه زمانی که واقعیت یک رابطه واقعی و انسانی مورد آزمایش قرار گیرد، به سادگی دوام نمی آورد. فقط در دنیای فانتزی که رابطه در استرس روزمره زندگی واقعی آزمایش نمی شود، می تواند دوام بیاورد. هنگامی که آنها در شرایط روزمره انسانی با هم زندگی می کنند، "جان و مریم" به زودی به عنوان انسان های واقعی و ناقص برای یکدیگر واقعی می شوند. هرچه آنها به عنوان مردم نسبت به یکدیگر واقعی تر باشند، کمتر امکان دارد که تصاویر جادویی و جذاب ناخودآگاه بر روی آنها باقی بماند. به زودی حالت عاشق بودن از بین می رود و بدتر از آن، همان آنیما و آنیموس که زمانی عاشق یکدیگر شده بودند، اکنون ممکن است شروع به دعوا کنند.
- جان آ. سنفورد، شریک نامرئی: چگونه زن و مرد در هر یک از ما بر روابط ما تأثیر می گذارد (Paulist Press 1980)، صفحات 17-18.
@qodrattaqeer
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝐅𝐀𝐑𝐍𝐀𝐙 𝐊𝐇𝐀𝐓𝐀𝐄𝐈𝐋𝐀𝐑༆)
#ناخودآگاه_جمعى
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer
#آنيما #آنيموس
فیثاغورث از اولین ریاضی دانان و فیلسوفان جهان بود. او جزو اولین کسانی بود که می خواستند توضیحی منطقی از جهان ارائه کنند. او برای اولین بار کلمات ریاضیدان، فیلسوف و تناسخ را اختراع کرد. برتراند راسل (ریاضیدان و فیلسوف نابغه بریتانیایی) فیثاغورث را بزرگترین متفکری می داند که تاکنون به دنیا آمده است! فیثاغورث اولین مکتبی را بنا نهاد که دارای “اعداد مقدس”بودند.
. همه ما در مدرسه با “قضیه فیثاغورث” آشنا شده ایم: “در یک مثلث قائم الزاویه، مربع وتر برابر است با جمع مربع دو ضلع دیگر” ولی این تنها کشف بزرگ فیثاغورث نبود. فیثاغورث بررسی های علمی دور و درازی در حوزه موسیقی انجام داد. او کشف کرد که هارمونی موسیقی در زخمه زدن به سیم ها (یا ستون هوا مانند فلوت) با نسبت های خاصی ارتباط دارد. چنین شد که اعداد برای فیثاغورث جنبه ای از قداست و الوهیت پیدا کردند.
فیثاغورث اعتقاد داشت که اولین عدد واقعی یک نیست بلکه عدد سه است. زیرا سه اولین عددی است که با آن می توان یک شکل هندسی (مثلث) ساخت و دیگر این که سه اولین عددی است که حاصلضرب آن در خودش بیش از حاصل جمع آن با خودش است. فیثاغورث برای اعداد جنسیت قائل بود، از نظر او اعداد فرد مذکر و اعداد زوج مونث بودند! بنابراین سه، اولین عدد مذکر و چهار، اولین عدد مونث به شمار آمدند! اینچنین بود که سه و چهار اساس طبقه بندی های مهم مثل تقسیم بندی سال به چهار فصل سه ماهه شدند. بله، همه چیز از فیثاغورث شروع شد!
کار فیثاغورث با اعداد سه و چهار اینجا پایان نیافت، او جمع اولین عدد زوج و اولین عدد فرد را حاصل اولین لقاح اعداد میدانست، از اینجا بود که هفت، عدد اصلی خلقت و مقدس ترین عدد به شمار آمد!
اغلب ادیان، بدون این که تئوریسین های آنها آگاه باشند تحت تاثیر این اعداد که در ادیان قبلی مورد توجه بوده قرار گرفتند و عدد هفت روز به روز جنبه قدسی!!! بیشتری پیدا کرد. جالب اینجاست که ادیان قبلی هم توجیه ای برای استفاده از این اعداد نداشتند. مثلا در قرآن هیچ عددی به اندازه عدد هفت تکرار نشده است. عدد هفت و مشتقات آن 29 بار در قرآن آمده اند در حالی که اعداد دو طرف آن (عدد شش و عدد هشت) فقط 7-8 بار با تمام مشتقاتشان تکرار شده اند! از این گذشته حاصلضرب سه و چهار، یعنی دوازده، هم عددی قدسی به شمار آمد!!! از این روست که در دین زرتشت تعداد “امشاسپندان” دوازده نفر است و در آیین میترا (مهر) تعداد “مهربانان” دوازده نفر است و در دین مسیح تعداد “حواریون” دوازده نفر است و در مذهب شیعه هم تعداد امامان دوازده نفر است!
زمانی که “#کارل_گوستاو_یونگ” روانپزشک سوئیسی گفت : “رسالت زمان ما حرکت از عدد 3 به عدد چهار است” نیز از “گفتمان فیثاغورثی” استفاده کرد. منظور یونگ این بود که در زمانه ما “نرینه روانی” به افراط رسیده و نمود آن افراط در جاه طلبی، مالکیت طلبی، قدرت طلبی و حرص مال و جاه است و راه حل برون رفت از این بن بست، حرکت به سوی “مادینه روانی” یعنی قناعت، صبر، سکوت و احترام به طبیعت است.
این دیدگاه #یونگ شاید بستر پیدایش آثار برجسته ادبی و هنری شد که به بشر عصر صنعت توصیه می کنند از نرینه روانی (#آنیموس) خود بکاهد، بر مادینه روانی (#آنیما) خود بیافزاید.
خلاصه کلام این که نظریه پردازان نابغه ای مثل فیثاغورث بیش از آن که ما بدانیم در زندگی ما حضور دارند. ما نه تنها با کشفیات بزرگ فیثاغورث زندگی می کنیم بلکه با اشتباهات و خرافه هایی هم که او بدانها باور داشت زندگی می کنیم!
برگرفته از آموزه هاى #دكتر_سرگلزايى
@qodrattaqeer