داستانی از
🔴سمیه کاظمی حسنوند
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1687
☑️بخش : داستان
زیر نظر احمد درخشان
◾️پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
🔴سمیه کاظمی حسنوند
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1687
☑️بخش : داستان
زیر نظر احمد درخشان
◾️پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
داستانی از
🔴اسماعیل زرعی
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1688
☑️بخش : داستان
زیر نظر احمد درخشان
◾️پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
🔴اسماعیل زرعی
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1688
☑️بخش : داستان
زیر نظر احمد درخشان
◾️پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #تیرداد_آتشکار
همین که شب
یکتاﻳﻲی دهان تو
نخاع فاصله را تعبیر ﻣﻲکند
نفس یا برﻳﺪﻩهای صبر
یا مرﺩﻩی من
کفن از کلام تو ﻣﻲگیرد.
http://s1.upzone.ir/106578/T.A.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1689
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #تیرداد_آتشکار
همین که شب
یکتاﻳﻲی دهان تو
نخاع فاصله را تعبیر ﻣﻲکند
نفس یا برﻳﺪﻩهای صبر
یا مرﺩﻩی من
کفن از کلام تو ﻣﻲگیرد.
http://s1.upzone.ir/106578/T.A.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1689
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید:به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در آخر:
کاما
http://s1.upzone.ir/106591/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1690
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #امین_مرادی
کلماتم گرفته بود و با استخوانم که میچکید
دید:به (ناگهان) نمیتوان اعتماد کرد
مثلِ در
که میداند ردِ انگشت روی صفحه
اعتراضی به (پنهان) است
اعتراضی که از سینهام خَس گرفته
آمده است تا اینجا:
بیا و در پشتِ (است) بتاز
چرا همیشه سبز نیست و
شکار، از کلهام به خونی سرخ نمیوزد
(مجروح نمیداند کیست!)
(ناگهان) میآید:
روبهرو همیشه در زخم بود
رفیق، با قدارهای که میخورد
برزخ میشد و از تکههاش، کم
روی خود، خم:
با کلماتم
با کمتر از این هجای جیغ
با انگشتانِ بریده از نوشته میچکم
بر نامنامِ این شکستِ از استخوان خوردن
ردی که نمیداند از کجا گرفته
و به کجا رسیده است
ردِ چاقو بدونِ دندانه و تشدید
بدونِ مکث
بدنی شکافته از بد خوردن
از دستِ خود جراحت شدن
بدونِ نا
با نفس روی کفِ دست راه رفتن
و از هرچه رنگ
آن شدید را انتخاب کردن
شدیدِ راه شدن
جهیدن روی لخته
به گاه
به نای بریده از مفاصلِ طولانی
رفتن
دویدن از تا بدونِ پا
بریدنِ رگ از مسیر
بدونِ با
اما
اگر
بدونِ پایان
افتادنِ بیسر از ماجرا
راه
و در آخر:
کاما
http://s1.upzone.ir/106591/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1690
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
شعرهایی از #علیرضا_عباسی
1
در ﺭﮒهات اسبی ﻣﻲدود
ﻣﻲدود در ﺭﮒهام
جاﺩﻩهایی که به هم ﻧﻤﻲرسند
دشت روییده
در مسیر استخواﻥها
روییده دشت
آرام در ﺗﻦات ﻧﻤﻲگیرد
آرام ﻧﻤﻲگیرد چیزی در تنم
اسبی در ﺭﮒها
که ﮔﻢ کرده
مسیر دشت را
2
ﭘﻴﺶﺯﻣﻴﻨﻪها از در و ديوار داخل ﻣﻲشوند
بي مقدمه جاﻣﻌﻪي ﭘﻨﺠﺮﻩها
روي هم رفته مردم زير ﭘﻞهاي ﺑﻲربط
تصادفا شهر زيبايي از پله به ﻛﻼﻍها
ناوداﻥها به چه درد ﻣﻲخورند؟
چيزي به هم نريخته فقط يك پارچ خالي براي سرو مهماني رسمي
ممكن است كنار نمكداني خيس آزاردهنده باشد
يا وﺻﻠﻪای ناجور در چشم دوستی خودماني
به هم نریخته چیزی
فقط لاﺑﻪلاي ﭘﻠﻪهاي زير پل ﻟﻜﻪهايي پيدا ﻣﻲشود
ﻟﻜﻪای
زخمی
مرگی
تفاوت آﺗﺶها در روﺷﻦ ﺷﺪﻥشان است
قدم با تو روي آشفتگي
اندوه
ﭘﻨﺠﺮﻩهای بسته
شهری که در ﻟﻜﻪهایش فرو رفته آرام آرام
قدم به زبان تو روی تاریکی
با زبان تو شاید زمین از نو زاده شود
با رﻧﮓهای نزدیک
ﻓﺼﻞها که روی هم ﻣﻲلغزند
پرﻧﺪﻩها که نزدیک به آدم ﻣﻲشوند
با زبان تو شاید اشیا را که ﺟﺎﺑﻪجا ﻣﻲکنیم
به ﻧﺎﻡهای دیگرشان فکر کرده باشیم
به زندﮔﻲهای دیگرشان
يك ليوان آب كنار ﻟﺐهايم بگذار
ﭘﻴﺶزﻣﻴﻨﻪها همه جا را اشغال كرﺩﻩاند
http://s1.upzone.ir/106595/A.A.jpeg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1691
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعرهایی از #علیرضا_عباسی
1
در ﺭﮒهات اسبی ﻣﻲدود
ﻣﻲدود در ﺭﮒهام
جاﺩﻩهایی که به هم ﻧﻤﻲرسند
دشت روییده
در مسیر استخواﻥها
روییده دشت
آرام در ﺗﻦات ﻧﻤﻲگیرد
آرام ﻧﻤﻲگیرد چیزی در تنم
اسبی در ﺭﮒها
که ﮔﻢ کرده
مسیر دشت را
2
ﭘﻴﺶﺯﻣﻴﻨﻪها از در و ديوار داخل ﻣﻲشوند
بي مقدمه جاﻣﻌﻪي ﭘﻨﺠﺮﻩها
روي هم رفته مردم زير ﭘﻞهاي ﺑﻲربط
تصادفا شهر زيبايي از پله به ﻛﻼﻍها
ناوداﻥها به چه درد ﻣﻲخورند؟
چيزي به هم نريخته فقط يك پارچ خالي براي سرو مهماني رسمي
ممكن است كنار نمكداني خيس آزاردهنده باشد
يا وﺻﻠﻪای ناجور در چشم دوستی خودماني
به هم نریخته چیزی
فقط لاﺑﻪلاي ﭘﻠﻪهاي زير پل ﻟﻜﻪهايي پيدا ﻣﻲشود
ﻟﻜﻪای
زخمی
مرگی
تفاوت آﺗﺶها در روﺷﻦ ﺷﺪﻥشان است
قدم با تو روي آشفتگي
اندوه
ﭘﻨﺠﺮﻩهای بسته
شهری که در ﻟﻜﻪهایش فرو رفته آرام آرام
قدم به زبان تو روی تاریکی
با زبان تو شاید زمین از نو زاده شود
با رﻧﮓهای نزدیک
ﻓﺼﻞها که روی هم ﻣﻲلغزند
پرﻧﺪﻩها که نزدیک به آدم ﻣﻲشوند
با زبان تو شاید اشیا را که ﺟﺎﺑﻪجا ﻣﻲکنیم
به ﻧﺎﻡهای دیگرشان فکر کرده باشیم
به زندﮔﻲهای دیگرشان
يك ليوان آب كنار ﻟﺐهايم بگذار
ﭘﻴﺶزﻣﻴﻨﻪها همه جا را اشغال كرﺩﻩاند
http://s1.upzone.ir/106595/A.A.jpeg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1691
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
آثار تازه شاعران و نویسندگان معاصر ایران را در کانال تلگرام
«مجله ادبی پیاده رو»
معتبرترین و باسابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان دنبال بفرمایید :👇👇👇👇
https://telegram.me/piaderonews
«مجله ادبی پیاده رو»
معتبرترین و باسابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان دنبال بفرمایید :👇👇👇👇
https://telegram.me/piaderonews
لینک خرید اینترنتی کتاب " آئورا و دیگران من "جدیدترین مجموعه شعر علی باباچاهی در فروشگاه اینترنتی کتاب 30 بوک
http://www.30book.com/Book/57080/%D8%A2%D8%A6%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%DA%AF
http://www.30book.com/Book/57080/%D8%A2%D8%A6%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%DA%AF
@piaderonews
#شعر_خوب از #یدالله_رویایی
آنچه زبان می خورَد
همیشه همان چیزی ست
که زبان را می خورَد
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی دهد
چیزی از آینه در من می کاهد
و انتظار صخره ی سرخ
نوکِ زبانِ تو امیدِ آمدنِ لغتی ست
لغتی که نمی آید
http://s1.upzone.ir/107134/Y.R.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1692
برگرفته از مجموعه شعر "درجستجوی آن لغت تنها " نشر کاروان . سال 1387
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
#شعر_خوب از #یدالله_رویایی
آنچه زبان می خورَد
همیشه همان چیزی ست
که زبان را می خورَد
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجاتر
برابر من ایستاده ای
برابر با من
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمی دهد
چیزی از آینه در من می کاهد
و انتظار صخره ی سرخ
نوکِ زبانِ تو امیدِ آمدنِ لغتی ست
لغتی که نمی آید
http://s1.upzone.ir/107134/Y.R.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1692
برگرفته از مجموعه شعر "درجستجوی آن لغت تنها " نشر کاروان . سال 1387
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews
سه شعر از
#علی_میرکازهی
1
هی
هی
هی
آهسته تر
آن که تو نوازشش می کنی
سنگ است
2
انگشت
به روی هوا نکش
پرنده ها
به بیراهه می روند
3
قیل و قال کلاغ ها
در بازدم بیوه ی برف
که از سنگ
مرا تنها همین پیشانی بود
می سپارمش به دوشیزه ی مرگ
شاید نگوید آه
انگشتانم یاوه گفتند
اگر بلند شوی
خواهد رُست
پرهایی دور و برت
پس
کنارشان نزن
و یکی از پستان هایت را
به پیکرتراش بسپار
تا حجم آسمان در گریه های طفل
عجیب شود
پس
الواح اقیانوس را
سکه می زنم
از شاهزاده ای در رقص
شیطان همچنان نجیب بود
http://s1.upzone.ir/107201/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1693
برگرفته از مجموعه شعر "ضلعِ آفتابیِ پهلو یا کلمه " انتشارات داستان سرا . سال 1383
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
سه شعر از
#علی_میرکازهی
1
هی
هی
هی
آهسته تر
آن که تو نوازشش می کنی
سنگ است
2
انگشت
به روی هوا نکش
پرنده ها
به بیراهه می روند
3
قیل و قال کلاغ ها
در بازدم بیوه ی برف
که از سنگ
مرا تنها همین پیشانی بود
می سپارمش به دوشیزه ی مرگ
شاید نگوید آه
انگشتانم یاوه گفتند
اگر بلند شوی
خواهد رُست
پرهایی دور و برت
پس
کنارشان نزن
و یکی از پستان هایت را
به پیکرتراش بسپار
تا حجم آسمان در گریه های طفل
عجیب شود
پس
الواح اقیانوس را
سکه می زنم
از شاهزاده ای در رقص
شیطان همچنان نجیب بود
http://s1.upzone.ir/107201/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1693
برگرفته از مجموعه شعر "ضلعِ آفتابیِ پهلو یا کلمه " انتشارات داستان سرا . سال 1383
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews
"تنها صدای باد "
شعری از #نازنین_نظام_شهیدی
بیهوده پهناوریم
گورستان ها در ما گسترده می شوند
و سنگ ها دری هستند
که بر گذشته می بندیم.
گستردگی
راهی جز به سنگ های سپید نخواهد برد
ما هنوز می چرخیم
و از تو ساعتی بجا مانده است
که صدای خفیفش هنوز می آید
عقربه هایش تاریک می چرخند
و ما هنوز می چرخیم
کسی بهار را کوک نمی کند
تا از طرحِ زمستان دورتر برویم
حتی وقتی که خسته ایم
ماهِ کهنه باز می گردد
تا بر بوسه هایی بوگرفته بتابد
و شب که تکرار می شود،
جوراب هایِ سیاه زنی است که دیگر نیست
گل هایِ پژمرده
بوی گلاب و باد
تنها صدای باد
و شب که بر درهایِ بسته فرود می آید
روبانِ سیاهی است
http://s1.upzone.ir/107456/N.N.SH.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1694
برگرفته از مجموعه شعر "اما من معاصر بادها هستم" زنده یاد نازنین نظام شهیدی /نشر نیکا . سال 1377
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
"تنها صدای باد "
شعری از #نازنین_نظام_شهیدی
بیهوده پهناوریم
گورستان ها در ما گسترده می شوند
و سنگ ها دری هستند
که بر گذشته می بندیم.
گستردگی
راهی جز به سنگ های سپید نخواهد برد
ما هنوز می چرخیم
و از تو ساعتی بجا مانده است
که صدای خفیفش هنوز می آید
عقربه هایش تاریک می چرخند
و ما هنوز می چرخیم
کسی بهار را کوک نمی کند
تا از طرحِ زمستان دورتر برویم
حتی وقتی که خسته ایم
ماهِ کهنه باز می گردد
تا بر بوسه هایی بوگرفته بتابد
و شب که تکرار می شود،
جوراب هایِ سیاه زنی است که دیگر نیست
گل هایِ پژمرده
بوی گلاب و باد
تنها صدای باد
و شب که بر درهایِ بسته فرود می آید
روبانِ سیاهی است
http://s1.upzone.ir/107456/N.N.SH.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1694
برگرفته از مجموعه شعر "اما من معاصر بادها هستم" زنده یاد نازنین نظام شهیدی /نشر نیکا . سال 1377
🔴 بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews
مراوده تئوریک
#علی_عرفانی
گفتمان های ِ قدرت همراه دو رویکرد اصلی را نسبت به مباحث تئوریک ، در دهکده ی جهانی اتخاذ می کند:
1. اغلب برای همسو کردن نظریه ها با خود، از سمت دولت ها، "شستوشوی نظری" برای به نفع خود سازی آن و استفاده برای توجیه گفتمان قدرت و حاکمیت استفاده می شود، استفاده ای که محکوم به غیر شفاف بودن خواهد بود، و بعلاوه سازوکار دولتی در این مسیر، سعی در بدست آوری و کسب امتیازهای لازم برای امتداد حضوری و یا به زبان ساده تر کسب زمان بیشتر بقاء وعقب انداختن تاریخ انقضای خود را نیز لحاظ می کند، که البته این مهم در گرو داشتن اشتراک های بیشتر و تناقض های کمتر با تئوری مطرحه است، زیرا در این نوع برخورد نه تنها خود را به ظاهر همراه با تئوری های روز نشان داده، بلکه در عمل آنچه از مباحث تئوریک روز را که احتمالن در نقطه ای یا نقاطی با آن ها دچار روبرویی می شود را خنثی کرده و از شر ِ احتمالی آن خود را به نوعی واکسینه خواهد کرد. یعنی آنچه از اشتراک ها است را در سطح و ویترین نمایشی خود نگاه داشته و آنچه از تناقض ها را در عمق کشیده و پاک سازی می کند، اما این شستوشو هرگز بدون هزینه نیست. و در مدل معکوس آن، دولت ها خود را با نظریه ها همسو کرده و با این حربه تلاش برای پیدا کردن نمود جهانی در بدست آوری مقام پیشروترین یا دست کم پیشرو بودن می کنند، در این حالت احتیاج به "کژخوانی نطری" مبرم است، چرا که در خوانش صحیح مجبور به اقرار موضع غیر دموکراتیک بودن نظری خود هستند.
پر واضح است که در هر دوحالت ِ همسو کردن نظریه با خود و شستوشوی آن، و یا کژخوانی آن و همسو کردن خود با نظریه، دچار "چالش نظری" و "اصطلاک تئوریک " می شوند و نهایتن این قسمت هایی از نظریه است که در روند پرداخت آن ها به این دانش بر بدنه ی کاربردی شان اعمال خواهد شد.
2. رویکرد دوم که هزینه ی بیشتری به لحاظ نظری برای شاکله ی گفتمان دولت ها دارد، روبرویی و برخورد مستقیم با مباحث تئوریکی ست که هیچ جایی برای شستوشو و اشتراک سازی بین خود و هیچ جایگاهی از حکومت ها را در خود نگذاشته است، مباحث تئوریک "چپ رادیکال " اغلب از این دست هستند، و از حیث رادیکال بودن خود، تنها راه حل استراژیک از سمت گفتمان قدرت را در رادیکالیسم خود تعیین می کنند، یعنی در این "مقابله نظری"، "پایگاه قدرت" از پیش مورد هدف قرار گرفته است، لذا پایگاه قدرت تنها شیوه ی برخوردی را اتخاذ می کند که برای او "دانش نظری" از پیش لحاظ کرده است، و در عین حال، ار آن رو که مورد "هدف نظری" ست، وارد مبارزه نشدن نیز مساوی با شکست بازی برای اوست،پس در نهایت برخورد دفاعی-حذفی تنها پلن استراتژیک موجود تلقی خواهد شد، هیچ دولتی از این نبرد در امان نخواهد بود، و در کنار آن، در گفتمان جهانی هر دولتی موظف است ...
http://s1.upzone.ir/107561/A.E.jpg
🔴 ادامه این مقاله را در این آدرس مطالعه بفرمایید :
مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1695
◾️ بخش : اندیشه و نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
@piaderonews
مراوده تئوریک
#علی_عرفانی
گفتمان های ِ قدرت همراه دو رویکرد اصلی را نسبت به مباحث تئوریک ، در دهکده ی جهانی اتخاذ می کند:
1. اغلب برای همسو کردن نظریه ها با خود، از سمت دولت ها، "شستوشوی نظری" برای به نفع خود سازی آن و استفاده برای توجیه گفتمان قدرت و حاکمیت استفاده می شود، استفاده ای که محکوم به غیر شفاف بودن خواهد بود، و بعلاوه سازوکار دولتی در این مسیر، سعی در بدست آوری و کسب امتیازهای لازم برای امتداد حضوری و یا به زبان ساده تر کسب زمان بیشتر بقاء وعقب انداختن تاریخ انقضای خود را نیز لحاظ می کند، که البته این مهم در گرو داشتن اشتراک های بیشتر و تناقض های کمتر با تئوری مطرحه است، زیرا در این نوع برخورد نه تنها خود را به ظاهر همراه با تئوری های روز نشان داده، بلکه در عمل آنچه از مباحث تئوریک روز را که احتمالن در نقطه ای یا نقاطی با آن ها دچار روبرویی می شود را خنثی کرده و از شر ِ احتمالی آن خود را به نوعی واکسینه خواهد کرد. یعنی آنچه از اشتراک ها است را در سطح و ویترین نمایشی خود نگاه داشته و آنچه از تناقض ها را در عمق کشیده و پاک سازی می کند، اما این شستوشو هرگز بدون هزینه نیست. و در مدل معکوس آن، دولت ها خود را با نظریه ها همسو کرده و با این حربه تلاش برای پیدا کردن نمود جهانی در بدست آوری مقام پیشروترین یا دست کم پیشرو بودن می کنند، در این حالت احتیاج به "کژخوانی نطری" مبرم است، چرا که در خوانش صحیح مجبور به اقرار موضع غیر دموکراتیک بودن نظری خود هستند.
پر واضح است که در هر دوحالت ِ همسو کردن نظریه با خود و شستوشوی آن، و یا کژخوانی آن و همسو کردن خود با نظریه، دچار "چالش نظری" و "اصطلاک تئوریک " می شوند و نهایتن این قسمت هایی از نظریه است که در روند پرداخت آن ها به این دانش بر بدنه ی کاربردی شان اعمال خواهد شد.
2. رویکرد دوم که هزینه ی بیشتری به لحاظ نظری برای شاکله ی گفتمان دولت ها دارد، روبرویی و برخورد مستقیم با مباحث تئوریکی ست که هیچ جایی برای شستوشو و اشتراک سازی بین خود و هیچ جایگاهی از حکومت ها را در خود نگذاشته است، مباحث تئوریک "چپ رادیکال " اغلب از این دست هستند، و از حیث رادیکال بودن خود، تنها راه حل استراژیک از سمت گفتمان قدرت را در رادیکالیسم خود تعیین می کنند، یعنی در این "مقابله نظری"، "پایگاه قدرت" از پیش مورد هدف قرار گرفته است، لذا پایگاه قدرت تنها شیوه ی برخوردی را اتخاذ می کند که برای او "دانش نظری" از پیش لحاظ کرده است، و در عین حال، ار آن رو که مورد "هدف نظری" ست، وارد مبارزه نشدن نیز مساوی با شکست بازی برای اوست،پس در نهایت برخورد دفاعی-حذفی تنها پلن استراتژیک موجود تلقی خواهد شد، هیچ دولتی از این نبرد در امان نخواهد بود، و در کنار آن، در گفتمان جهانی هر دولتی موظف است ...
http://s1.upzone.ir/107561/A.E.jpg
🔴 ادامه این مقاله را در این آدرس مطالعه بفرمایید :
مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1695
◾️ بخش : اندیشه و نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #عارف_معلمی
به نیم رخ کشیده ای خودت را
با سکوتی جنوبی
در سکوت جنوبی تو
بندر 90درجه منحرف می شود
بسمت سبز چاله های صورت ات
صورت تو دو سبز چاله دارد
پژواک رنگ های سرد است در تو
همینکه رنگ شهر
سی صدو بد درجه منحرف می شود
به نیم رخ ات بکش مرا
شهر
غرق شده در جیب های سوراخم
به نیم رخت رخت بکش مرا
جیب هایی هم
فقط دست ها را ترانزیت می کنند
به نیم رخت رخت بکش مرا
فقط همین فقط ها را
ترانزیت می کنند
فقط ها ایستاده در ساختمان اداری
فقط ها ایستاده در حمل و نقل خصوصی
این سایه ی فقط است بر شهر
تو مرا به نیم رخت رخت رخت..
تو مرا به سکوت
تو مرا به سبز
تو مرا به جنوب
++++++++++++
چشمهای سبز تو
فضای سبز بندرعباس بود
بولدوزر ها چشمهای سبزت را بلند کردند
دو سبز را بلند کردند
هندسه ی سبز!
در اسارت ِ فقط!
چه کنم با گیتار های الکترونیک که بنفش می نوازند
با پل های هوایی که در پک زدنم تمام می شود
از پل های هوایی به اوج منتشر نمی شود کسی
بخاطر آن دو سبز
سوختن یا نواختن شعله ها؟
فرقی نمی کند
شعله ترانه ای در سرم زبانه می کشد
پل هوایی یک نت بود
با پل هوایی طناب می زدیم
پل هوایی را به ریل می انداختیم
پل هوایی به فردای ما می رفت
می رفت به ما
تقصیر فقط بود در ساختمان اداری
چند چشم
لبخند ات را تفتیش کردند
با لبخند های دست خورده ات چگونه کنار بیایم
انتهای این پل هوایی در فکر من گیر کرده
بیرون بیاورید
پنتهاووس بندر رو به مرگ است از اینجا
تقصیر فقط بود در حمل و نقل خصوصی که چشم هایت را بولدوزر ها...
بی چشم های سبزت با چراغ قرمز های شهر چه کنم در من ترافیک سنگینی ست
آذرماه در عکس می ایستد 90 درجه
یلدا نه یلداغ است
همین که گیت هار می نوازد
همین که نیم رخت نیست برای طعنه
به سه رخ ها چهار رخ ها پنج....
شنبه خودم را تمبر می کنم بر نامه ای نشانی: جایی که فردا به زمین اضافه خواهد شد
جنگل حرا غرش چشمان سبز توست
با چشمان سبزت خدا چه شکلی بود؟
صدا چه شکلی بود؟
کاش صدای خدا را ضبط می کردی وقتی چشمانت را بولدوزر ها بلند کرده بودند
از 90درجه فریاد یاد تو 20درد جه نشسته
بر تراس
70درجه باقی اضافه شده به کتاب ریاضیات
70 سبز درجه
http://s1.upzone.ir/107584/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1696
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #عارف_معلمی
به نیم رخ کشیده ای خودت را
با سکوتی جنوبی
در سکوت جنوبی تو
بندر 90درجه منحرف می شود
بسمت سبز چاله های صورت ات
صورت تو دو سبز چاله دارد
پژواک رنگ های سرد است در تو
همینکه رنگ شهر
سی صدو بد درجه منحرف می شود
به نیم رخ ات بکش مرا
شهر
غرق شده در جیب های سوراخم
به نیم رخت رخت بکش مرا
جیب هایی هم
فقط دست ها را ترانزیت می کنند
به نیم رخت رخت بکش مرا
فقط همین فقط ها را
ترانزیت می کنند
فقط ها ایستاده در ساختمان اداری
فقط ها ایستاده در حمل و نقل خصوصی
این سایه ی فقط است بر شهر
تو مرا به نیم رخت رخت رخت..
تو مرا به سکوت
تو مرا به سبز
تو مرا به جنوب
++++++++++++
چشمهای سبز تو
فضای سبز بندرعباس بود
بولدوزر ها چشمهای سبزت را بلند کردند
دو سبز را بلند کردند
هندسه ی سبز!
در اسارت ِ فقط!
چه کنم با گیتار های الکترونیک که بنفش می نوازند
با پل های هوایی که در پک زدنم تمام می شود
از پل های هوایی به اوج منتشر نمی شود کسی
بخاطر آن دو سبز
سوختن یا نواختن شعله ها؟
فرقی نمی کند
شعله ترانه ای در سرم زبانه می کشد
پل هوایی یک نت بود
با پل هوایی طناب می زدیم
پل هوایی را به ریل می انداختیم
پل هوایی به فردای ما می رفت
می رفت به ما
تقصیر فقط بود در ساختمان اداری
چند چشم
لبخند ات را تفتیش کردند
با لبخند های دست خورده ات چگونه کنار بیایم
انتهای این پل هوایی در فکر من گیر کرده
بیرون بیاورید
پنتهاووس بندر رو به مرگ است از اینجا
تقصیر فقط بود در حمل و نقل خصوصی که چشم هایت را بولدوزر ها...
بی چشم های سبزت با چراغ قرمز های شهر چه کنم در من ترافیک سنگینی ست
آذرماه در عکس می ایستد 90 درجه
یلدا نه یلداغ است
همین که گیت هار می نوازد
همین که نیم رخت نیست برای طعنه
به سه رخ ها چهار رخ ها پنج....
شنبه خودم را تمبر می کنم بر نامه ای نشانی: جایی که فردا به زمین اضافه خواهد شد
جنگل حرا غرش چشمان سبز توست
با چشمان سبزت خدا چه شکلی بود؟
صدا چه شکلی بود؟
کاش صدای خدا را ضبط می کردی وقتی چشمانت را بولدوزر ها بلند کرده بودند
از 90درجه فریاد یاد تو 20درد جه نشسته
بر تراس
70درجه باقی اضافه شده به کتاب ریاضیات
70 سبز درجه
http://s1.upzone.ir/107584/A.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1696
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
"از افتادن به افتادن "
شعری از #محمد_مهدی_پور
از افتادن به افتادن
سنگی پرتاب کردیم وکوه
افتادن گرفت
ماندیم و ماندیم زیر
زخم شدیم
چکّه کردیم
کتاب باز کردیم و به هیچ رسیدیم
فصل دهم میگفت و باهیچ ساختیم
تنها ما هستیم که میخندیم
و در هیچ ماندیم
ولی اشکها چیز دیگری بود و درآخر
هیچ!
البته نه
بگذار به وقتش
دستت را بگیرم زیر سنگ؟
شادی جیغ شود
گلویت را؟
خوب است
هجّی کردن مدام
سه حرف
گرم با برادر دوقلویش
راه گلویم باز میشود
حالا بخند
آرامتر
تازه قرصهایم را تف کردهام
توی...
بهتری؟
ای اگر بدانی چهها رفت
و چه آمد! [که آمد؟]
هی !!! لبخند بزن
عصا قورت دادهای؟
باور کن
دستم به تنهایی نمیرود
پاهم که چه عرض کنم
به درازا داریم
عصایت را بینداز
دستها در گریبانست
و سنگها بر زمین
صبح میرویم
و صبح میرویم
ودر صبح میمانیم
رویاها میمانند
در عبور هواپیماها
فردا را میگوییم روزی بهتر است
فردا میآید
فردایش میآید
و همینطور به کلاهی فکر میکنی
که زندگیات شده
چسپیدهای به مویی که بر باد رفت ؟
چنار شدیم
صندلیها بالا رفت
آدمها نشستند
با آدمها نشستند
نشستند آدمها
در سایهها
و خورشید
فردای همان روز
دیگر بالا
نیامد.
http://s1.upzone.ir/107593/M.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1697
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
"از افتادن به افتادن "
شعری از #محمد_مهدی_پور
از افتادن به افتادن
سنگی پرتاب کردیم وکوه
افتادن گرفت
ماندیم و ماندیم زیر
زخم شدیم
چکّه کردیم
کتاب باز کردیم و به هیچ رسیدیم
فصل دهم میگفت و باهیچ ساختیم
تنها ما هستیم که میخندیم
و در هیچ ماندیم
ولی اشکها چیز دیگری بود و درآخر
هیچ!
البته نه
بگذار به وقتش
دستت را بگیرم زیر سنگ؟
شادی جیغ شود
گلویت را؟
خوب است
هجّی کردن مدام
سه حرف
گرم با برادر دوقلویش
راه گلویم باز میشود
حالا بخند
آرامتر
تازه قرصهایم را تف کردهام
توی...
بهتری؟
ای اگر بدانی چهها رفت
و چه آمد! [که آمد؟]
هی !!! لبخند بزن
عصا قورت دادهای؟
باور کن
دستم به تنهایی نمیرود
پاهم که چه عرض کنم
به درازا داریم
عصایت را بینداز
دستها در گریبانست
و سنگها بر زمین
صبح میرویم
و صبح میرویم
ودر صبح میمانیم
رویاها میمانند
در عبور هواپیماها
فردا را میگوییم روزی بهتر است
فردا میآید
فردایش میآید
و همینطور به کلاهی فکر میکنی
که زندگیات شده
چسپیدهای به مویی که بر باد رفت ؟
چنار شدیم
صندلیها بالا رفت
آدمها نشستند
با آدمها نشستند
نشستند آدمها
در سایهها
و خورشید
فردای همان روز
دیگر بالا
نیامد.
http://s1.upzone.ir/107593/M.M.jpg
◾️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1697
🔴 بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
"در این زایمان درد بی حسرت"
شعری از #احمدرضا_احمدی
🔸 این اثر ، شعری از احمدرضا احمدی در بیست اپیزود است که نخستین بار در جزوه شعر طرفه شماره ٩ ، صفحه ١٢ ، آذر ماه ١٣۴۵ منتشر شد . جزوه شعر ضمیمه مجله نگین بود و زیر نظر اسماعیل نوری علاء اداره می گردید .
http://s1.upzone.ir/108130/A.A.jpg
🔴 نشر مجدد این اثر را برای اولین بار در مجله ادبی پیاده رو بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1698
🔵 دانلود فایل پی دی اف :
http://www.piadero.ir/portal/upload/e45e6ad1c042869437f1c6623927f4c6.pdf
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
"در این زایمان درد بی حسرت"
شعری از #احمدرضا_احمدی
🔸 این اثر ، شعری از احمدرضا احمدی در بیست اپیزود است که نخستین بار در جزوه شعر طرفه شماره ٩ ، صفحه ١٢ ، آذر ماه ١٣۴۵ منتشر شد . جزوه شعر ضمیمه مجله نگین بود و زیر نظر اسماعیل نوری علاء اداره می گردید .
http://s1.upzone.ir/108130/A.A.jpg
🔴 نشر مجدد این اثر را برای اولین بار در مجله ادبی پیاده رو بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1698
🔵 دانلود فایل پی دی اف :
http://www.piadero.ir/portal/upload/e45e6ad1c042869437f1c6623927f4c6.pdf
◾️بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews
" تاب "
شعرهایی از #م_ﻣﺅید
🔸 تاب یک ، دو ، سه و چهار ، چهار شعر از #م_ﻣﺅید است که از تاریخ 1350/12/02 تا 1350/12/11 سروده شده و در سال 1380 در مجموعه " گُلی - اما آفتابگردان " ، انتشارات نامجوفرد ، صفحه 23 تا 40 منتشر شده است .
http://s1.upzone.ir/108611/M.M.jpg
🔴 نشر مجدد این اثر را برای اولین بار در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1699
🔵 دانلود فایل پی دی اف :
http://www.piadero.ir/portal/upload/079f4515ba3e3026a79ee6b47b3f6a77.pdf
◾️ بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
" تاب "
شعرهایی از #م_ﻣﺅید
🔸 تاب یک ، دو ، سه و چهار ، چهار شعر از #م_ﻣﺅید است که از تاریخ 1350/12/02 تا 1350/12/11 سروده شده و در سال 1380 در مجموعه " گُلی - اما آفتابگردان " ، انتشارات نامجوفرد ، صفحه 23 تا 40 منتشر شده است .
http://s1.upzone.ir/108611/M.M.jpg
🔴 نشر مجدد این اثر را برای اولین بار در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1699
🔵 دانلود فایل پی دی اف :
http://www.piadero.ir/portal/upload/079f4515ba3e3026a79ee6b47b3f6a77.pdf
◾️ بخش : #شعر_خوب
به انتخاب میثم ریاحی
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #آفاق_شوهانی
شاید دلفینی باشد در دوردست
روز را تکه تکه میکند
میتوانی پشت به دیوار
انگار بر کنارِ ساحل
اسب آبیات را تا ابرها برانی
عکسی که دیوار را کنار میزند
دری که بیدیوار میخندد
و دایرهیی که دلفینی از آن میگذرد
خونِ بانشاطِ دریا
ساحلِ ناپیدا
من! همان قایقی که میخواستی
میخواهم با دلفینها تا چند دقیقهی دیگر
از ابرها فروپاشیده باشم
و ماهیها بر گوشتِ تازهام
سفره انداخته باشند
من! که پشت به دیوار
روز را تکه تکه میکشم بر ساحل
http://s1.upzone.ir/108633/A.SH.jpg
منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1700
بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #آفاق_شوهانی
شاید دلفینی باشد در دوردست
روز را تکه تکه میکند
میتوانی پشت به دیوار
انگار بر کنارِ ساحل
اسب آبیات را تا ابرها برانی
عکسی که دیوار را کنار میزند
دری که بیدیوار میخندد
و دایرهیی که دلفینی از آن میگذرد
خونِ بانشاطِ دریا
ساحلِ ناپیدا
من! همان قایقی که میخواستی
میخواهم با دلفینها تا چند دقیقهی دیگر
از ابرها فروپاشیده باشم
و ماهیها بر گوشتِ تازهام
سفره انداخته باشند
من! که پشت به دیوار
روز را تکه تکه میکشم بر ساحل
http://s1.upzone.ir/108633/A.SH.jpg
منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1700
بخش : شعر امروز ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
دو شعر از #روح_الله_خالقی
یک :
گیج ام نکن!
بگذار بمیرد گوری را که تعقیب می کنی
مثل جای فرو رفتگی ی سکوت در نبض منتظر
- چه کسی بعد از مرگ خودش خنده می کند؟
گیج ام نکن حقیقت قرمز!
هوا را خم کن روی گور امپراطور
با دو انگشت جادو
رودخانه را بردار
و بیاور تا وسط فروردین
بعد
تا مرگ کدر اش کن
بگذار شب برادر سنگ باشد
و ماه از بامی به بامی بمیرد
تا دهان آتش بگیرد وقت گفتن آب!
دو :
نه بخارا شاد زیست
نه ماه
سوی آسمان آمد
نه سمرقند لب هایش / چیزی
از مولیان می گفت
فقط
یاد یار مهربان
ما را
می کشت ....
http://s1.upzone.ir/108957/R.KH.jpg
🔴منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1701
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
دو شعر از #روح_الله_خالقی
یک :
گیج ام نکن!
بگذار بمیرد گوری را که تعقیب می کنی
مثل جای فرو رفتگی ی سکوت در نبض منتظر
- چه کسی بعد از مرگ خودش خنده می کند؟
گیج ام نکن حقیقت قرمز!
هوا را خم کن روی گور امپراطور
با دو انگشت جادو
رودخانه را بردار
و بیاور تا وسط فروردین
بعد
تا مرگ کدر اش کن
بگذار شب برادر سنگ باشد
و ماه از بامی به بامی بمیرد
تا دهان آتش بگیرد وقت گفتن آب!
دو :
نه بخارا شاد زیست
نه ماه
سوی آسمان آمد
نه سمرقند لب هایش / چیزی
از مولیان می گفت
فقط
یاد یار مهربان
ما را
می کشت ....
http://s1.upzone.ir/108957/R.KH.jpg
🔴منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1701
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
@piaderonews
بلیت بخت آزمایی
#آنتون_چخوف
برگردان : #شایان_محسنی_خرمی
ایوان دمیتریچ ، مردی از طبقه متوسط اجتماعی بود که با درآمد هزار و دویست تا در سال همراه خانواده اش زندگی میکرد و از رقم درآمدش بسیار راضی بود، بعد از شام روی مبل نشست و شروع به خواندن روزنامه کرد.
همسرش در حالی که میز را تمیز میکرد به او گفت: "یادم رفت که امروز به روزنامه نگاهی بیندازم. بگرد ببین فهرست برندگان را دارد."
ایوان دیمیتریچ گفت:" آره، اینجاست. اما مگر بلیتت باطل نشده؟"
"نه؛ تا سه شنبه تمدیدش کردم."
"شمارش چیست؟"
"ردیف 9499 شماره 26."
"بسیار خوب .... میگردیم دنباله.... 9499و26."
ایوان دمیتریچ اعتقادی به برنده شدن در بخت آزمایی نداشت، و معمولا نمی خواست که به جستجو در لیست برندگان تن دهد. اما ...
http://s1.upzone.ir/109542/SH.M.KH.jpg
🔴ادامه ی داستان را در این آدرس بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1702
☑️مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
◾️بخش : ادبیات جهان
زیر نظر غلامرضا صراف
@piaderonews
بلیت بخت آزمایی
#آنتون_چخوف
برگردان : #شایان_محسنی_خرمی
ایوان دمیتریچ ، مردی از طبقه متوسط اجتماعی بود که با درآمد هزار و دویست تا در سال همراه خانواده اش زندگی میکرد و از رقم درآمدش بسیار راضی بود، بعد از شام روی مبل نشست و شروع به خواندن روزنامه کرد.
همسرش در حالی که میز را تمیز میکرد به او گفت: "یادم رفت که امروز به روزنامه نگاهی بیندازم. بگرد ببین فهرست برندگان را دارد."
ایوان دیمیتریچ گفت:" آره، اینجاست. اما مگر بلیتت باطل نشده؟"
"نه؛ تا سه شنبه تمدیدش کردم."
"شمارش چیست؟"
"ردیف 9499 شماره 26."
"بسیار خوب .... میگردیم دنباله.... 9499و26."
ایوان دمیتریچ اعتقادی به برنده شدن در بخت آزمایی نداشت، و معمولا نمی خواست که به جستجو در لیست برندگان تن دهد. اما ...
http://s1.upzone.ir/109542/SH.M.KH.jpg
🔴ادامه ی داستان را در این آدرس بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1702
☑️مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
◾️بخش : ادبیات جهان
زیر نظر غلامرضا صراف
@piaderonews
@piaderonews
"یلدا در فرهنگ ایرانیان"
#علی_جهانگیری
اگر بخواهیم از دریچه ی اساطیر به یلدا نگاه کنیم ، یلدا محل تلاقی چندین اسطوره و ایزد ایرانی است . در نگاه اول باید بدانیم که ریشه دی از دا به معنای بخشش و آفرینش ، دئو به معنای پروردگار و دی به معنای دادار و خداوند گرفته شده است .
می دانیم که ایرانیان کهن به همراه پرستش پروردگار یکتا که آن را اورمزد یا هرمزد می نامیدند به نیروهای طبیعی نیز احترام نموده و انان را مورد ستایش قرار می دادند و آئین های خاصی برای آن برگزار می نموده اند ، مثل جشن مهرگان در ستایش ایزد مهر که نوعی جشن خرمن و شکرگزاری بوده است و سی روز ماه را به نام های فرشتگان و ایزدان طبیعت نام گذاری می کرده اند ، و تقارن نام هر روز را با همان ماه جشن می گرفته اند . هم چون روز 5 اسفند که روز سپندارمذ است از ماه اسفند ، که آن را سپندارمذگان می نامیم ، یا روز 13 تیر از ماه تیر که آن را تیرگان می نامیم . و در هر ماه جشنی با تقارن نام روز و نام ماه برگزار می شده است ، اما در ماه دی این جشن ها در چهار روز انجام می شده ، زیرا دی به معنای دادار و آفریدگار است ، ماه خداوند است ، اولین روز هر ماه را ایرانیان کهن هرمزد می نامیدند که روز آفریدگار است ، اولین روز ماه دی می شود تقارن نام دی به معنای دادار با نام هرمزد به معنای پروردگار و کلا در ماه دی چهار روز به نام خداوند نامیده شده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود، روز هرمزد ، دی به آذر ، دی به مهر ، دی به دین ، و بزرگترین این جشن ها یلداست ، که تقارن دی به روز هرمزد است .
http://s1.upzone.ir/109563/A.J.jpg
🔴ادامه ی مقاله را در این آدرس بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1703
☑️مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
◾️بخش : اندیشه و نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
@piaderonews
"یلدا در فرهنگ ایرانیان"
#علی_جهانگیری
اگر بخواهیم از دریچه ی اساطیر به یلدا نگاه کنیم ، یلدا محل تلاقی چندین اسطوره و ایزد ایرانی است . در نگاه اول باید بدانیم که ریشه دی از دا به معنای بخشش و آفرینش ، دئو به معنای پروردگار و دی به معنای دادار و خداوند گرفته شده است .
می دانیم که ایرانیان کهن به همراه پرستش پروردگار یکتا که آن را اورمزد یا هرمزد می نامیدند به نیروهای طبیعی نیز احترام نموده و انان را مورد ستایش قرار می دادند و آئین های خاصی برای آن برگزار می نموده اند ، مثل جشن مهرگان در ستایش ایزد مهر که نوعی جشن خرمن و شکرگزاری بوده است و سی روز ماه را به نام های فرشتگان و ایزدان طبیعت نام گذاری می کرده اند ، و تقارن نام هر روز را با همان ماه جشن می گرفته اند . هم چون روز 5 اسفند که روز سپندارمذ است از ماه اسفند ، که آن را سپندارمذگان می نامیم ، یا روز 13 تیر از ماه تیر که آن را تیرگان می نامیم . و در هر ماه جشنی با تقارن نام روز و نام ماه برگزار می شده است ، اما در ماه دی این جشن ها در چهار روز انجام می شده ، زیرا دی به معنای دادار و آفریدگار است ، ماه خداوند است ، اولین روز هر ماه را ایرانیان کهن هرمزد می نامیدند که روز آفریدگار است ، اولین روز ماه دی می شود تقارن نام دی به معنای دادار با نام هرمزد به معنای پروردگار و کلا در ماه دی چهار روز به نام خداوند نامیده شده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود، روز هرمزد ، دی به آذر ، دی به مهر ، دی به دین ، و بزرگترین این جشن ها یلداست ، که تقارن دی به روز هرمزد است .
http://s1.upzone.ir/109563/A.J.jpg
🔴ادامه ی مقاله را در این آدرس بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1703
☑️مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
◾️بخش : اندیشه و نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
@piaderonews
@piaderonews
شعری از #ساناز_مصدق
به ﺳﻴﻨﻪاش
به شکسته که ﻣﻲخندند ﺳﻨﮓهاش
به فلامینگوی رنگ، گرم گرفته بر گردنش
به برگشته و برﻧﮕﺸﺘﻪاش از جنگ
به ﺗﻜﻪهای دیگرش فکر کرﺩﻩام
-به ﺗﻜﻪهای خالی معشوقم فکر کرﺩﻩام!-
به در مسیر انگشتان گائودی*ساگرادا* شدن
به شکسته را قوس دادن و قوس را شکستن
به ﻟﺐپریدﮔﻲهای بزرگ
من به پُر کردن، نه،
به ﻟﺐپَرتر کردن فکر کرﺩﻩام
به فراموشی برگشتن
به غافلگیری مرگ
: در پوست دوم زندگی،
در ﻏﻠﻐﻠﻪی هزار ﻗﻬﻮخانه در دهانش
مدیتراﻧﻪای در چشم
و دو زیتون ﺳﻴﺎﻩبخت بر ﭘﺴﺘﺎﻥهاش
من به سیاه، من به سپید
من به نسبتم با نسبیت
من به اﺷﻐﺎﻝکردن نه،
به اﺷﻐﺎﻝتر شدن فکر کرﺩﻩام!
*آنتونی گائودی، معمار اسپانیایی که از معماران بزرگ دو قرن اخیر به شمار ﻣﻲآید
*ساگرادا فامیلیا: کلیسایی بزرگ در شهر بارسلون که طراحی آن را آنتونی گائودی بر عهده داشت
http://s1.upzone.ir/109567/S.M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1704
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews
شعری از #ساناز_مصدق
به ﺳﻴﻨﻪاش
به شکسته که ﻣﻲخندند ﺳﻨﮓهاش
به فلامینگوی رنگ، گرم گرفته بر گردنش
به برگشته و برﻧﮕﺸﺘﻪاش از جنگ
به ﺗﻜﻪهای دیگرش فکر کرﺩﻩام
-به ﺗﻜﻪهای خالی معشوقم فکر کرﺩﻩام!-
به در مسیر انگشتان گائودی*ساگرادا* شدن
به شکسته را قوس دادن و قوس را شکستن
به ﻟﺐپریدﮔﻲهای بزرگ
من به پُر کردن، نه،
به ﻟﺐپَرتر کردن فکر کرﺩﻩام
به فراموشی برگشتن
به غافلگیری مرگ
: در پوست دوم زندگی،
در ﻏﻠﻐﻠﻪی هزار ﻗﻬﻮخانه در دهانش
مدیتراﻧﻪای در چشم
و دو زیتون ﺳﻴﺎﻩبخت بر ﭘﺴﺘﺎﻥهاش
من به سیاه، من به سپید
من به نسبتم با نسبیت
من به اﺷﻐﺎﻝکردن نه،
به اﺷﻐﺎﻝتر شدن فکر کرﺩﻩام!
*آنتونی گائودی، معمار اسپانیایی که از معماران بزرگ دو قرن اخیر به شمار ﻣﻲآید
*ساگرادا فامیلیا: کلیسایی بزرگ در شهر بارسلون که طراحی آن را آنتونی گائودی بر عهده داشت
http://s1.upzone.ir/109567/S.M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1704
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
@piaderonews