✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
44 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #فرناز_فرازمند

پس کی ﻣﯽگویی تارا؟

وقتی که ﮔﻮﺵهات
ﮔﻮﺵهای تو باشند
نه نوزادی پیچیده در پتوی سفید و سیاه موهات
که در مشت کوچکش ﻟﺐهای مرا می‌فشارد
و ﭼﺸﻢهات
ﭼﺸﻢهای تو باشند
نه چلچراغ انار که آوﻳﺨﺘﻪاﯼ
و اتاق، گلوگاه خونی من
از نگفتهﻫﺎ
و پیشانی‌ام
پیشانی من باشد
نه ماهی‌دان بلور
که شناکنان بی‌سخنی که بیالاید لالایی را
از خوابم ﻣﯽگذری

پس کی ﻣﯽگویی تارا؟

وقتی ببارد آن سنگ که آهنگ پیشانی من دارد
و بخوابد آن کودک
و بازکند مشت
و بترکد تاولی
که آیین برپاداشتنش را نمی‌دانیم
عشق!

دریا چه موهای بلندی دارد تارا
ﻗﺪﻳﺴﻪی قالی و دار!
خان از خم کوچه گذشته
نزدیک ﻣﯽشود
پس کی ﻣﯽگویی تارا؟
استکان باریک مانده از دریا!

http://www.uupload.ir/files/i8ln_f.f.jpg.

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2484

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
#تسلیت به خانواده ی هنرمند از دست رفته #عمید_صادقی_نسب

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸پیشمرگی ها
🔹 شعرهایی از #فرامرز_سه_دهی

▪️یک

محبوبم!
بی تو ایستاده ام
در ساحل ایستاده ام
غوطه می خورد
فکری که با من زندگی می کند
راه رفته است
صبحانه خورده است
نهار
شام سبک
در من غوطه می خورد
فکری که بی حضور تو
دستم را می گیرد
و به موج ها می کوبد

▪️دو

و می خوابد با من
بیدار می شود
قهوه ی سبز می نوشد
سفره ی مرا می چیند
نان و پنیر و چای و گردو
عسل را همیشه فراموش می کند
شما بگویید:
او کیست؟


▪️سه

محبوبم!
به چشم هایت بگو
شیهه بکشند
این اسب از راه دوری می آید
خیلی دور
زیر درخت کنار
قدم می زند
شانه هایت را کجا بردی؟
یکشنبه ها همیشه با من است
به لب هایت بگو
مسیح شانه های مرا
حواریون به صلیب کشیدند

http://www.uupload.ir/files/4e7_f.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2485

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
✍️ مجله ادبی پیاده رو
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ 🔹 #شاپور_جورکش ، شاعر و داور مستعفی #بنیاد_شاملو : 🔸تخمین عیار شعر با شیوه دموکراسی شمارشی! این یادمانده‌هایی که امروز نقل می‌کنم ته مانده خاطره‌ای است که بعد از دو سال از داوری نخستین دوره جایزه شاملو به یاد می‌آورم؛ خاطره‌ای که همان…
سردبیر محترم سایت پیاده رو
من پاسخ آقای جورکش و خانم سلاجقه را نوشته ام و به همان روزنامه که مطالب ایشان را منتشر کرده است ( ایران ) داده ام و قول داده اند هفتۀ آینده منتشر کنند . لطفا آن را هم منتشر بفرمایید تا ببینید ماجرا از چه قرار بوده است .
▪️با سپاس - حافظ موسوی

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹نگاهی به رمان «مادونایی با پالتو پوست»
▫️اثری از ساباهات‌تین عآلی Sabahattin Ali
که در ایران به #صباح‌الدین_علی معروف است
برگردان از ایستانبولی: #مهلا_منصوری
انتشارات نگاه
چ اول: سال 1395

🔸#سونیا_بهرو :

▪️موضوع
با توجه به این که این رمان دارای دو بخش می باشد بدین ترتیب، پدیده ها و حادثه های هر بخش با وجود ارتباط با یکدیگر متفاوت است. بخش اول روایت سرگردانی راوی به خاطر از دست دادن شغل اش و بیان کشمکش های او با جامعه و دوستان اش است، بعد از این که او در یک شرکت استخدام می شود با شخصیت اصلی دیگر داستان به نام صالح افندی آشنا می شود و این آشنایی، کنش/حادثه های بخش دوم کتاب (خاطرات صالح) را تشکیل می دهد. ساختار/کلیت داستان با توجه به مکتب پراگ در سطح مسلط/ گرانیگاه موضوعی قرار دارد چون تمام عناصر سازنده اثر در خدمت موضوع اصلی به کار رفته اند.

▪️مضمون
درونمایه/ تم / اندیشه مرکزی این رمان، کشف ماهیت انسانی شخصیت ها است که بر اثر کشمکش ها دگرگون می شوند. از آن جا که این رمان جزو رمان های شخصیت است یعنی عمدتا با ارائه ی عمیق شخصیت ها و تحول آن ها سروکار دارد به همین خاطر تمام پی رفت ها/ رخدادهای داستان حول و محور شخصیت ها می چرخد و گاهی این پی رفت ها بر شخصیت ها تاثیر می گذارند و گاهی شخصیت ها آن پی رفت ها را ایجاد می کنند و آن ها را تغییر می دهند.

http://www.uupload.ir/files/053v_m.m.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2486

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸.. مامی/ دامی....
🔹 شعری از #سعید_جهانپولاد

خوش خوشانه است
خوشی‌م را بلند کنم
بزنم به هوا برود/ بروم
غربت‌م را لیچار ببندم/ دم دَددَم دَم دَددَم دٰام دٰام دٰادٰام دٰام م م
(...با دهانی گس/ در تلخی هوای بعد سحرگاه/ آه ..چه بی غمانه‌ییم ..!!.. نه ..؟؟ )
آن‌قدر پُریم/ درهمیم/ برهم که بیوفتیم
چند قلو می‌زاید مامی وطن
این خر نه آن خر/ آخرالزمان/ ای امان .‌‌..( مامی می‌گفت؛ چه فرق دارد آخر؟؟ هاا..؟ )
لای چاکم/ بوی زنبق گرفته
لای چاکم/ چکامه
چکامه‌هایی بلند بلندتر
از این‌ها ...را گرفته
پر از دهان‌های مصنوع
فریادم آخر / سایه دارد آن‌جا
و هر کجای دیگرم/ اگرم /
خم شود/ گم شوم/ شوماا
دیوار هُل دارد
که بگیرد از دهانم
این‌همه حرف/ این‌همه درد سینه‌سوز را
این‌همه چاک چاک ..سینه‌چاک را/
چلانده‌ام منم را/ من من‌ها را /
چلیک چلیک/ چاکیده‌ام
عرق از پیشانی‌م دارد دود می‌شود به هوا/ حوا که دارد
پشت گل‌برگ‌های نمی‌دانم/ تن برهنه‌گی‌ش را ...!!
مار می‌کند/ به جان آدمیی که منم
مامی کجایی ؟؟
مامی می‌ترسم به خدا؟/ (...جدا چرا افتاده‌ایم این‌جا/ جا ندارد این من هرجایی ام ..)
مامی شکم درآورده‌یی!!
پر از حوادث نامعلوم
(چند پسر چند دختر چند زن چند مرد چند زن‌مرد یا مردزن
باید
باید
باید
که در زیر دامن‌ت
به شکوفند؟ وُ بعد
پرپر شوند
در سرخی هوای بعد سحرگاه/ آه
در قتلگاه کجا...؟ ها ..!!
با تپل بی‌امان دوازده گلوله سربی )
در روزمرگی این‌روزها ..ها ..!!
که خوش خوشانه‌ی‌ست
این غربت درون وطنی

(...مامی...مامی/ دامی..‌دامی/ دمادامی/ دٰام دٰام دٰادٰام دٰام دٰادٰام دٰادٰام دٰام م م ...دام ..!!)

http://www.uupload.ir/files/dwkm_s.j.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2487

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

#معرفی_کتاب

📝 "به میچکا که روز و شب‌ها پشت پنجره‌ام بود" دفتر شعر #سعدی_گل‌بیانی در نشر "چشمه" به چاپ رسید. این چهارمین اثر شعری این شاعر است. پیش از این، دفترهای شعر "نی زن، جذامی و باد"، "برگ‌های بی‌عشوه‌ی ختمی" و "مدارک جعلی" از او به چاپ رسیده است.

گل بیانی در گفتگو با "رستاک" درباره‌ی این کتاب گفت: "توضیح یک دفتر شعر در چندجمله ممکن نیست، از یک لحاظ بهترین توضیح برای یک کتاب شعر خود کتاب شعر است. منتها تا جایی که بتوان با فاصله‌ای غیرشخصی از اثر ایستاد و حرف زد، می‌توان گفت که بیشتر شعرهای این کتاب تجربه‌هایی به لحاظ مفهومی غنایی است، نسبت به خود کنش نوشتن، نسبت به عشق، نسبت به آدم‌ها و روابطشان در مقیاسی وسیع تر و تک‌افتادگی سوژه و این که چقدر روابط انسانی در دوران ما در حال بحرانی‌شدن است و این که چطور این بحران می‌تواند به بخشی از معماری مفهومی یا فرمال خود اثر تبدیل شود."

گل بیانی ادامه داد: "من زندگی را از خلال بحرانی کردن تجربه می‌فهمم و شعر در بهترین حالت ممکن، گمان می‌کنم که تلاش برای زبانی کردن این بحران است. در این دفتر، شعرهایی را خواهید خواند که بیشتر محصول زندگی راوی در وضعیت‌های اجتماعی معاصر است، تلاش برای زیستن ایده‌های عمومی در خیال و خاطره. وضعیت‌هایی اجتماعی که تلاش شده است شخصی و درونی باشند، به عبارتی در دیالکتیک با دنیای ذهنی راوی شکل بگیرند. به همین جهت هم شعر را کلا سخن دیگری می‌دانم، سخن دیگری که توسط ما درحال رخ دادن است!"
http://www.uupload.ir/files/uepq_s.g.jpg

☑️بخش : معرفی کتاب

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸حسب حالی بنویس
🔹 شعری از #جواد_مجابی
▪️تقدیم‌ به رباعی سرای توانا
#ایرج_زبردست

کهنم کرد برج های آسمان و باروهای زمین
از میخ سرخ گذر دادندم به بحرالمیت
از مشرق زهر عقرب پرتابیدم به باد سموم مغرب
از زخم های گرسنگی و تشنگی نشئگی ها در سرسام
شمار کام و ناکامی از یاد رفته است و رنگ و نشان آن
گلوگیرم می شد صبحانه با پژواک نعره های نیم شبی
چه سال ها که به یاد می آرم از آن ها تنها چند لحظه را
چه ساعت ها که به سنگینی قرنی تن را درهم شکست
شاد خواری عشرت هم عنان مخموری ملالت
رؤیا های دیگران افسانه ی ما شد و زندگی ما رؤیای آنان
بسا که بیرق خونین پیروزی تو را شرمسار روزگارت کرد
جمعه بازاری شوم
جمجمه های درهم شکسته ی اجدادی کنار چرمینه های عیش بغدادی
پندهای دو پولی پدران، تصنیف های ملولی فرزندان، حنجرها کنار خنجرها
ما را فروختند به سیم های بی بهایی که عاقبت برید گردن مان را
میزان نامیزان همیشه کفه اش به سوی مصیبت لنگر دارد

http://www.uupload.ir/files/10hg_j.m.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2488

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

▪️"بازی با الفبای گریە"
🔸شعر: #یونس_رضایی
🔹ترجمە از کوردی: #ارسلان_چلبی
(به کودکی مبهوت در میانه‌ی زوزه‌ی گلوله و آژیر آمبولانس..ها)

تکیه بر تخت خون‌ ده
جهان سرخ است به مانند دستت
آن هنگام که رسالتی نوین در کیفت
آن روزها که عروسکها دلتنگ کودکیت
و تو در شعری اورژانسی …نمایان می‌شوی
با رخساری از آغاز ویرانی.
به سمت صفحه‌ای از آبادانی
کودکان فلورانس …در نقاشی وانگوک آفتابگرادن می‌شوند
در تابلوهای مونش هوار می‌کشند
تا گاوی ماغ سر دهد بر قلم‌ها …که شیری سفیدند …
دو لیوان شیر سفید صبح‌هنگام
دو شکلات برای تلخی غروب‌های کسل
و قهقهە برای تام و جری…که در جادە‌های شهر….
سنگر را پر از تناقض سرخ می‌کنند.
تکیه بر آمبولانسی سبز
که ماە سرخ…کە صلیب سرخ…که همه را سرخ می‌کند
این جغرافیای خسته
پنجه‌هایت زخمی دور از غرب
مدتهاست خون چشمهایت را به تاراج بردە
و نفرتی سرخ آنسوی اقیانوس‌ها
یکی در جادههای شلوق استانبول
که عریان می‌شوند از انسان
تو هم الفبای سرخ را به عروسکهایت بیاموز
و در روزنه‌ی شعرها….به دوردستها نگاە کن
کە خسته نشوند دوچرخه‌هایت از ویرانه‌های اینجا
تکیه بر جهان ده فرزندم
فردا در بازی دیگری… کتاب تاریخت
جمهوری‌خواهان خود را در کوچه‌ای دیگر پنهان می‌کنند
دموکرات‌ها در جنگلی تاریک به کرملین و دختران سپیدروی اکراین می‌اندیشند
به آرامی از سرخی لحظه‌ها بیرون بیا
شهر را تصرف کن…که موجی دگر از خونست
و دور شو از شعرها که عروسکی ویرانند
و این جغرافیا را رسوا کن
که بی بهره از دست‌نوشته‌های باران.

#متن_اصلی_شعر_در_سایت

http://www.uupload.ir/files/3lgk_y.r.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2489

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_کردستان
زیر نظر بابک صحرانورد

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #بابک_شاکر

صداي تو شاعر بود
هر گيسوان پريشان را
چشمهاي ويران را
مي توانست روي كاغذ بنويسد
در زبان راه برود
گيتاري به دست
درون دلش بخواند
و نگذارد كسي صداي دردهايش را بشنود
درد كلمه نيست
شاعر خيابان
مي لرزد اما سردش نيست
مي ميرد اما
هيچ مرگش نيست !!!
شاعر حافظ هم كه باشد
كلمه اي تنهاست
كه تنها درون زمان جاري ست
شعر هم كه نگويد
گور شاعر جاي امني براي گنجشكهاست
ترانه هم كه نخواند
آواز او در هوا جاري ست
من
عميد صادقي نسب
متولد سال شعرهاي بيداري
متوفي به سال سياه پوشيده ملتي
و روي هيچ ديواري جايي نمانده براي خبر كردن شما
تنها
شعر بخوانيد...

http://www.uupload.ir/files/t4t2_b.sh.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2490

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹#بوریس_ویان
🔸نوشته و برگردان #آسیه_حیدری_شاهی_سرایی

بوریس ویان، در سال ۱۹۲۰ در پاریس به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۹ در ۳۹ سالگی در پاریس از دنیا رفت. از کودکی شیفته ی موسیقی بود، به کمک خانواده و دوستانش یک گروه جاز تشکیل داد. ادامه تحصیل داد و مهندس شد. از بیماری قلبی رنج می برد با این همه تا ۲۶ سالگی به زندگی اش سر و سامانی نداد.
او قصه ای نوشت با نام " می روم سر قبرتان تف کنم" که سر و صدای زیادی به راه انداخت و شاعر مجبور شد خود را مترجم این قصه مطرح کند. در قصه ای دیگر با تم سوسیالیستی نوشت و در آن ژان پل سارتر، فیلسوف نام آشنای فرانسوی را ژان سول پارت خطاب کرد و این اسم بعدها هم روی وی ماند.
او یازده رمان، ۴ مجموعه شعر، بسیاری نمایشنامه سناریوی فیلم و چندین ترانه دارد.
ترانه ی فراری، از بین ۴۶۰ ترانه وی بسیار مشهور شد. ترانه ای در دفاع از صلح و علیه جنگ. این ترانه در پایان جنگ هندوچین و پیش از جنگ الجزایر در سال ۱۹۵۴ نوشته شد.
دو شعر فراری و نمی خواهم بمیرم، دو شعر مطرح ضد جنگ از او هستند. که در سال های ۱۹۵۰ بعد از فجایع جنگ جهانی دوم و طی جنگ های استعماری سروده شد.
ترانه های ضد جنگ بوریس ویان بسیار مشهورند.
در یکی از ترانه هایش که شهرت بسیاری دارد و توسط ژرژ برانسار اهنگسازی شده است، او از زبان یک سرباز نامه ای به رئیس جمهورش نوشته و می خواهد اعلام کند که به جنگ نخواهد رفت:
برای شما می نویسم اقای رئیس جمهور!
شاید نامه ام را بخوانید اگر فرصت کنید
مرا به سربازی احضار کرده اند
و پیش از چهارشنبه شب به جنگ اعزام می شوم
آقای رئیس جمهور من به نمی خواهم به این جنگ بروم
به دنیا نیامده ام که آدم های بیگناه را بکشم
نمی خواهم خشمگین تان کنم
اما
تصمیم خودم را گرفته ام
از خدمت فرار خواهم کرد

در شعر زیر موقعیت انسان معاصر، اسیر مدرنیته ی همعصر شاعر را در شعر می بینیم. که همانند یک زندانی از چهاردیواری اش می گریزد و در اوج امید، به مرگی پیش بینی نشده و جسورانه می رسد. شعری در ستایش زندگی و هستی

از شیب تپه ها به پایین شتاب کرد
قدم هایش سنگ ها را می غلطاند
آن بالا میان چهار دیوار
آژیر، ناشادمانه می خوانّد
بوی درختان را نفس می کشد
و با جسمش که انگار تیغه ی آب دیده است
همراه می شود نور
و می گذارد تا سایه اش را به رقص آورد
باشد که مجالی دهند مرا

لابلای علف ها شتاب کرد
دو برگ زرد چید
سر شار شیره و آفتاب

لوله های فولادین آبی رنگ، تف می کنند
شعله های خشک کوچک را
باشد که مجالی دهند مرا

او نزدیک آب رسیده
صورتش را در آب فرو می بِرد
از شادی می خندید
نوشید از آن آب
باشد که مجالی دهند مرا

و باز بلند شد برای شتاب
باشد که مجالی دهند مرا
زنبوری از مس داغ
مثل رعدی بر او می بارد
و خون و آب
در هم می آمیزد

و او وقت دیدن داشت
وقتی برای نوشیدن از این جویبار
فرصتی تا دو برگ سرشار از خورشید را
تا دهانش برساند

فرصتی برای رسیدن به ساحل آن سوی

وقتی برای خندیدن بر آدم کشان
فرصتی برای دویدن تا زن

او فرصت زندگی داشت.

http://www.uupload.ir/files/qif1_b.v.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2491

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸همچون مرغ دریایی
داستانی از #فیروز_موستافا Firuz Mustafa
- که در ایران به نامِ #فیروز_مصطفا معروف است -
به همراه اصل داستان در سایت
🔹برگردان از #کیومرث_نظامیان

در ساحل سروصدای ساحل به گوش می‌رسید . چنگیز سه پایه اش را روی زمین گذاشت و به اطراف نگاه کرد . پشتش نی زار بود و در برابرش قطره های دریا در ساحل دانه های شن را می‌لیسیدند . درآن اطراف سنگ های خاکستری درازی پل سنگی را شکل می دادند که نی زار و در یا را با هم یکی می کردند . در آسمان مرغ های دریایی ای دیده می شد که صدا کنان به سمت ساحل می آمدند.
سودا کیفش را روی سنگی در ساحل انداخت .
- سرده ؟
دختر جواب سوال چنگیز را با سوال پاسخ داد ؟
-نمی خوای شنا کنی ؟
- نه من می خوام کمی کار کنم .
-می خوای دریا رو نقاشی کنی ؟
- نه . می خوام تورو نقاشی کنم .
- با این سرو وضع ؟
دختر خندید . چنگیز با جدیت گفت :
- البته و ادامه داد - در دریا نیازی به پوشش دیگری نیست .
سودا کیفش را از روی سنگ برداشت و به سمت نی زار رفت . چنگیز با تعجب به سمت دختر رفت .
- تو داری چی کار می کنی ؟
- می خوام لباسامو بپوشم . می خوای منو همینجوری لخت و عریان بکشی و رسوام کنی ؟
چنگیز خندید :
- من به تو لباس هم می پوشونم .
- چه طوری ؟
- بسیار ساده ... تو رو با پوشش یا اگه بخوای می تونم با پالتو نقاشی بکنم .
- نه با خز بکش .
- باشه اصلا با خز ... دختری خزدار در حال شنا کردن در دریا چه صدایی خواهد کرد .
- صداش بد نیست . اما خرید این نقاشی . مسئله اینه .
چنگیز روی ماسه ها دراز کشید و به صورت دختر نگاه کنان گفت :
- منو نگاه کن همین الان یه ایده ای به ذهنم خطور کرد .
- اون چه ایده ای ست ؟
- الان بهت می گم ...
دختر به سمت چنگیز خم شد .
- بفرما می شنوم .
- عجله نکن بذار اول ترکیب بندیشو تو ذهنم طراحی کنم و پس از اون ...
چنگیز بلند شد پایه های سه پایه را روی ماسه ها محکم تر کرد بعد رنگ ها رو کنار هم چید و بعد قلم مو رو برداشت .
در نزدیکیشان صدای خش خش نی زار به گوش می رسید . ابتدا از میان نی زار ها یک پرنده پرکشید آن یک مرغ دریایی بود که بالهایش روی زمین کشیده می شد . احتمالا زخمی شده بود . سپس یک سگ خاکستری دیده شد . او هم از میان نی زارها بیرون امده بود . سگ مرغ دریایی را به دهان گرفت سپس به سمت ساحل دوید . پرنده ناله کنان رنگش چون گچ سفید شده بود . تمامی این ها در یک چشم بر هم زدن اتفاق افتاد . چنگیز هم پشت سر سگ به راه افتاد اما دیگر دیر شده بود . کمی بعد سگ دور از چشم هایش محو شد .
سودا یه مشت ماسه را برداشت خودش هم ندانست که چرا پشت سر آن ها پرتاب کرد .
- پدر سگ ...
چنگیز به حرکت و حرف دختر خندید و گفت :
- دیر شد . نتونستیم پرنده رو فراری بدیم .
- دیدی پرنده ی بیچاره چه دست و پایی می زد ؟
- یقینا فکر می کرد که ما می تونیم نجاتش بدیم . اما نتونستیم .
- چی می شه کرد این هم یه نوع زندگیه دیگه تو دنیای اوناهم قدرتمند ها ضعیف ها رو محو و نابود می کنند .
- فکر کنم الان می تونی شروع کنی ...

http://www.uupload.ir/files/03pe_f.m.jpg

🔴 ادامه ی متن را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2492

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #سعدی_گلبیانی

"آرامش روح سرآغاز آن نخستین سایه‌ای است که شامگاه می‌افکند"
غروب بتان، نیچه



ماه، ماه نارنجی
کمانش پوشال سقف را می‌سایید
از مهتابی خم شده بودی
چون شب بر بهار و پاشویه‌ی حوض
از سایه‌روشن حیاط و لولای چوب
باد در بوته‌های تمشک
لانه‌ی شب را
سبز و سیاه می‌‌زد

ماه، ماه نارنجی
از دوخت لباست می‌تابید به چهره‌ی من
همه چیزم پارچه‌ی تو می‌شد
دست‌هایت شکل دست‌های من
شکل یک تعارف سپید
در آغوش کشیدنِ خلاء
چمبره زدن دور کمرگاهی مقدس
و پاهایت شبیه من بود
وقتی که راه می‌رفتی زیر نعل درگاه، زیر اشکوب
وقتی که الهه‌ی باستانی صندلی‌هایی
وقتی که دکمه‌هایت را باز می‌کرد
در حوض‌های یک معماری از دست‌شده محو شوی
وقتی که دکمه‌هایت را می‌بست
و چشم‌هایت به خاطره‌ی چشم‌هایت بدل می‌شد
تنها به خاطر یک کلمه
تنها به خاطر رویایی واقعی
تنها به خاطر گلی که اعصار را معطر
تنها به خاطر برهوتِ پس از انسان
و خیال مفهومی انسانی که در بیابانی بی‌نام
در اندام یک مقبره‌ی فرسوده چون بادی دردناک
می‌پیچید
تنها به خاطرِ زانوهای انسان
وقتی به خاک می‌افتاد
و در گوشه‌ی چشم‌اش نام انسانی دیگر می‌درخشید
چنان‌که ماه، ماه نارنجی
از میان ابرها
اشکال مقوایی شب را سپید می‌زد
و هستی که کبود بود هنوز
و اشیای زندگی که نامعلوم در نور آن ماه
ماه نارنجی
چون اقیانوسی سپید از بالای فاصله
ماه، ماه نارنجی
وقتی از پلکانی موهوم بالا می‌رفتی
وقتی که ساعت‌ها کوله‌ را پی فقدانی بی‌نام می‌گشتی
از نرده‌های ایوان
همچنان
فارغ از فهم زیبایی
پایین را می‌پایید

http://www.uupload.ir/files/ibea_s.g.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2493

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹روایتی دیگر از مناقشه «داوری»
انتقادهای دبیر نخستین دوره #جایزه_شعر_احمد_شاملو به انتقادهای منتقدان درباره این جایزه
🔸#حافظ_موسوی
شاعر و دبیر نخستین دوره جایزه شعر احمد شاملو

در تاریخ تحولات ادبی و اجتماعی ایران نخستین‌بار نیست که نام «احمد شاملو» موضوع بحث و گفت‌وگو می‌شود و آخرین‌بار هم نخواهد بود. از سال‌های دهه‌ چهل تاکنون و آینده‌های پیش‌رو «احمد شاملو» و آثارش، توجه بی‌شمار مخاطب را برانگیخته و برمی‌انگیزد. او نامی شاخص در تاریخ ادبی و اجتماعی نیم قرن گذشته روشنفکری ایران است و از این جهت چندان بیراه یا شگفت نیست که جایزه ای به نام و یاد او ابداع شده باشد. روزنامه «ایران» همان‌طور که از نامش برمی‌آید و کارنامه‌اش، تلاش کرده است صدای همه‌ مردم ایران و نحله‌های مختلف فکری و ادبی و هنری باشد. «ایران» نه بر کسی است و نه با کسی. نامی‌ست که تلاش دارد تریبونی باشد برای تمام ایرانیان، اینکه در این تلاش چقدر موفق بوده است بحثی‌ست علیحده و داوری با افکار عمومی و خاطبان است. چهارشنبه دوم اسفند‌ماه دیدگاه‌های شاپور جورکش و پروین سلاجقه درباره نخستین دوره جایزه شاملو در دو صفحه منتشر شد. ایران بی‌آن‌که الزاماً آن مطالب را به لحاظ محتوایی ، رد یا تایید کند، فقط برای فراهم آوردن فضای نقد و گفت‌وگو آن مطالب را منتشر کرد. اکنون حافظ موسوی دبیر نخستین دوره جایزه احمد شاملو گزارش‌هایی از آن دوره را براساس اسناد، مدارک و مستندات ارائه کرده است. طبعاً به‌همان شیوه که «ایران» در مقابل منتقدان جایزه شعر احمد شاملو، سلباً و ایجاباً موضعی اتخاذ نکرد در قبال این یادداشت هم الزاماً اظهار نظری در نفی یا تأیید نخواهد کرد. تلاش روزنامه ایران فراهم آوردن زمینه‌های روشنگری و شفافیت است و در همین راستا دیدگاه‌های دبیر جایزه شعر احمد شاملو در نخستین دوره را منعکس می‌کند و موضعی در رد یا تأیید این گزارش ندارد. همچنین خانم آیدا شاملو (سرکیسیان) هم در یادداشتی کوتاه روایتش درباره‌ ادعا‌های مطرح شده را ارائه کرده است. داوری نهایی با افکار عمومی و تاریخ است. امید که با سعه‌صدر و تحمل بیش‌تر بتوانیم راه گفت‌وگو را باز نگه‌داریم، در فضایی که سرزمین عزیز ما ایران‌ بیش از همه تاریخش به مفاهمه و گفت‌وگو نیاز دارد. « ایران» نفس چنین گفت و گوها و دادو ستدهای نظری را مادام که در چارچوب قانون و اخلاق باشد برای جریان ادبی و هنری و فرهنگی کشور مفید می داند . به هر روی «ایران» به حکم التزام به قواعد حرفه ای و رسانه ای ، پاسخ آقای حافظ موسوی را به دست نشر می سپارد و پرونده این مباحثه را برای درج در این روزنامه می بندد . بدیهی است که این رشته از گفت و گو ها می تواند در رسانه های دیگر دنبال شود...

http://www.uupload.ir/files/w164_h.m.jpg.

🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2494

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
📘رونمایی از کتاب
«گزیده ی شعر نو شمال»
🗓: دوشنبه 21 اسفندماه 96
از ساعت 17 الی 19
مکان :گرگان_سالن اجتماعات اتاق بازرگانی_ واقع در خیابان دوم لشگر

🆔 @piaderonews👈
با سلام خدمت همراهان عزیز سایت و کانال تلگرامی پیاده رو
به زودی و در روزهای آتی مانند سال های گذشته ویژه ی نوروزی مجله تقدیم شما می گردد .

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #حسین_تقلیلی

حرفي نميزني وصدا سبز ميشود
نفرين نميکني و دعا سبز ميشود
لب وا نميکني و لبم بسته ميشود
دارم نميزني و شفا سبز ميشود
لبخند ميزني و به يک چشم هم زدن
پشت لب بزرگ خدا سبز ميشود...
هي سن,ّ من که عکس شما کم نميشود
هي لنز ها که دور شما سبز ميشود!
هي نامه ها که توي چمن آب ميخورد
هي شاپرک که روي هوا سبز ميشود
آنجا کسي به تخت شما فکر ميکند؟!
اينجا گدا کنار گدا سبز ميشود...
هي نقشه ها که سقف دهان را بريده است
هي ربّنا که روي بنا سبز ميشود!!
آن لابه لاي دست شما جاي امن کيست؟
اين لابه لا هول و ولا سبز ميشود...

http://uupload.ir/files/ityv_h.t.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2495

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹شعری از آریف دامار Arif Damar
- که او را در ایران به نامِ عارف دامار هم می‌شناسند -
🔸برگردان از #ابوالفضل_پاشا

▪️من

من تکه‌یی از یک سفالِ بام
و از بامِ کلبه‌یی فقیر و کوچک‌ام
و من ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام

من تکه‌یی از یک سفالِ بام
و از بامِ کلبه‌یی فقیر و کوچک‌ام
که در وزشِ بادهای سرد
می‌شکند
و می‌افتد

من ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام
که رودرروی بادهای سرد
خوانده می‌شود
به تکه‌های بام
وقتی که به‌ هم متصل می‌شوند
والا بیندیش!

من تکه‌یی از یک سفالِ بام و
ترانه‌ی محلیِ یک چوپان‌ام
من از اشکِ چشم و
من از عرقِ پیشانی‌ام
و من صدای یک سفالِ بام‌ام

▪️Ben

Bir kiremit parçasıyım ben
Yoksul bir evden
Bir çoban türküsüyüm
Bir kiremit parçasıyım kırılan düşen
Poyrazda yoksul bir evden
Bir çoban türküsüyüm ben
Poyraza karşı söylenen
Ulu düşün çatısı çatılırken
Bir kiremit parçası bir çoban türküsüyüm
Gözyaşından alınterinden
Bir kiremit sesiyim ben

http://www.uupload.ir/files/xzut_a.d.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2496

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈