♦️همراهان عزیز ، به دلایلی نام صفحه ی #شعر_خوب به #شاعران_معاصر تغییر یافت . تمام آثار منتشر شده در پیاده رو منهای این صفحه ، آثار رسیده یا دریافت شده از مولفین محترم است ؛ بنابراین شعرها و داستان ها و ترجمه هایی که در این کانال و سایت پیاده رو مطالعه می فرمایید اورجینال است و به هیچ وجه کپی برداری از کانال های دیگر نیست ؛ به همین علت خواهشمندیم از ارسال آثاری که قبلاً در جامعه مجازی منتشر کرده اید به آی دی دبیران خودداری فرمایید .
♦️از امروز جناب آقای #بابک_شاکر مسئولیت صفحه #شعر_عرب پیاده رو را بعهده گرفته اند . امیدواریم با هم شاهد اتفاقات خوبی در این بخش باشیم . به زودی دبیر جدید بخش #ادبیات_جهان هم معرفی می گردد .
🔵سپاس که با ما هستید
@piaderonews
♦️از امروز جناب آقای #بابک_شاکر مسئولیت صفحه #شعر_عرب پیاده رو را بعهده گرفته اند . امیدواریم با هم شاهد اتفاقات خوبی در این بخش باشیم . به زودی دبیر جدید بخش #ادبیات_جهان هم معرفی می گردد .
🔵سپاس که با ما هستید
@piaderonews
@piaderonews
🔹چهار شعر از #علی_مومنی
1
"به علی مسعود هزارجریبی "
می آیی ای سراغ!
می گیری و دوباره دور می شوی
بر سنگ ردّ پایی و
در آسمان خورشید
می درخشی و
دوباره سنگ می شوی
صدها هزار دایره بر آب و
دورتر تا خاک ...
بر خاک ساحلی و باز ،
در آسمان
زمین
پلّه ای تنهاست .
2
و هنوز "منم"
سنگی بر روی سنگ
رویایی
پُر از این جا
که می رفت و
خاک را نقطه چین می کرد .
ای سنگ!
ای خاکِ نستعلیق!
پُر از کلمه
کمی پاییز
زرد
برای نوشتن خورشید .
3
در این شبِ طوطی
که باز ، ماه می تابد
از این گلایه ی تابان
دوباره سایه ی من
ویرگولِ سکوت
و واژه ای
بدون واژه ی دیگر
هنوز در من و
باز ماه می تابد
و باز در قفسش
عُمر ،
طوطی فرداست !
4
به رفتنت سلام می گویم
به آمدنت خداحافظ
به رفت و آمدی که زمان
در خلیج می ریزد
سوار کشتیِ خویش
و یا سوار بادبادکی
که بر لبِ بام
نخِ نفس نفسش را
کبوتران پلّه پر می داد
سلام
سلام و پرستو
به جانبی پر از آب و
آفتابِ بر لبِ بام
که جای سبز
تو را مرغزار می سازد .
http://s8.picofile.com/file/8280810418/A_M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1726
🔸برگرفته از مجموعه شعر "به نام اسم" / انتشارات داستان سرا / سال 1385
◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹چهار شعر از #علی_مومنی
1
"به علی مسعود هزارجریبی "
می آیی ای سراغ!
می گیری و دوباره دور می شوی
بر سنگ ردّ پایی و
در آسمان خورشید
می درخشی و
دوباره سنگ می شوی
صدها هزار دایره بر آب و
دورتر تا خاک ...
بر خاک ساحلی و باز ،
در آسمان
زمین
پلّه ای تنهاست .
2
و هنوز "منم"
سنگی بر روی سنگ
رویایی
پُر از این جا
که می رفت و
خاک را نقطه چین می کرد .
ای سنگ!
ای خاکِ نستعلیق!
پُر از کلمه
کمی پاییز
زرد
برای نوشتن خورشید .
3
در این شبِ طوطی
که باز ، ماه می تابد
از این گلایه ی تابان
دوباره سایه ی من
ویرگولِ سکوت
و واژه ای
بدون واژه ی دیگر
هنوز در من و
باز ماه می تابد
و باز در قفسش
عُمر ،
طوطی فرداست !
4
به رفتنت سلام می گویم
به آمدنت خداحافظ
به رفت و آمدی که زمان
در خلیج می ریزد
سوار کشتیِ خویش
و یا سوار بادبادکی
که بر لبِ بام
نخِ نفس نفسش را
کبوتران پلّه پر می داد
سلام
سلام و پرستو
به جانبی پر از آب و
آفتابِ بر لبِ بام
که جای سبز
تو را مرغزار می سازد .
http://s8.picofile.com/file/8280810418/A_M.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1726
🔸برگرفته از مجموعه شعر "به نام اسم" / انتشارات داستان سرا / سال 1385
◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔴جایزه "فرشته"
🔹کیومرث پوراحمد، کیانوش عیاری و هوشنگ گلمکانی داوران بخش فیلم کوتاه و احمد پوری، لیلی گلستان و فریبا وفی داوران بخش داستان کوتاه هستند.
متن خبر :
http://www.isna.ir/news/95101207406/
🔹کیومرث پوراحمد، کیانوش عیاری و هوشنگ گلمکانی داوران بخش فیلم کوتاه و احمد پوری، لیلی گلستان و فریبا وفی داوران بخش داستان کوتاه هستند.
متن خبر :
http://www.isna.ir/news/95101207406/
🔷شماره جدید «آزما» منتشر شد
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
☑️روایت ایسنا از مراسم خاکسپاری زنده یاد #پوران_فرخزاد
http://www.isna.ir/news/95101207407/
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
http://www.isna.ir/news/95101207407/
🔴با ما در "پیاده رو" هم قدم باشید: 👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
"ب"
🔹شعری از #فریاد_ناصری
ب باش
خوابیده بر سطری کهن در جسمی تازه
آنگاه در هیئت الفی الاهیاتی
وارد می شوم
و رمز وحدت را به تو می گویم
حتا رمزهای دیگری را که پیش از این سربسته بوده اند
ب باش
ب ای لمیده در آفتاب
آن گاه ماهی عظیمی سربرآورده از دریا
به تو سلام می کند
و انگشتری تکراری را بر دهان آورده است
ب باش
بای نستعلیق
در یک رساله ی عرفانی عتیق
ب ای در طوماری حکومتی که اشاره به گردن دارد
ب ای در روزنامه های مشروطه
ب ای تایپ شده در اعلامیه های زمان شاه
ب ای که نیست در جمله ی "خدا خرمشهر را آزاد کرد"
ب ای که خرداد را بغل کرده است
ب باش
آن گاه در شکل الفی الاهیاتی ناجویده در سوگندنامه ای
آن گاه ماهی عظیمی هلاک خشکسالی
آن گاه
وارد می شوم بر تو
با تکرار کلماتی معوذ
که شعر نیست هندسه ای است عظیم
که مدام دو چهره دارد: پوچی و زیبایی
http://s9.picofile.com/file/8280856826/F_N.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
"ب"
🔹شعری از #فریاد_ناصری
ب باش
خوابیده بر سطری کهن در جسمی تازه
آنگاه در هیئت الفی الاهیاتی
وارد می شوم
و رمز وحدت را به تو می گویم
حتا رمزهای دیگری را که پیش از این سربسته بوده اند
ب باش
ب ای لمیده در آفتاب
آن گاه ماهی عظیمی سربرآورده از دریا
به تو سلام می کند
و انگشتری تکراری را بر دهان آورده است
ب باش
بای نستعلیق
در یک رساله ی عرفانی عتیق
ب ای در طوماری حکومتی که اشاره به گردن دارد
ب ای در روزنامه های مشروطه
ب ای تایپ شده در اعلامیه های زمان شاه
ب ای که نیست در جمله ی "خدا خرمشهر را آزاد کرد"
ب ای که خرداد را بغل کرده است
ب باش
آن گاه در شکل الفی الاهیاتی ناجویده در سوگندنامه ای
آن گاه ماهی عظیمی هلاک خشکسالی
آن گاه
وارد می شوم بر تو
با تکرار کلماتی معوذ
که شعر نیست هندسه ای است عظیم
که مدام دو چهره دارد: پوچی و زیبایی
http://s9.picofile.com/file/8280856826/F_N.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
🔹شعری از #ابراهیم_عادل_نیا
در سرم زنی شکسته است
که هر بار
خرده ریزه هایش
تکه ای از خوابهایم را می بُرد
در سرم زنی ست شکسته
زنی همیشه بی خواب
که اسبهای پشت پنجره مدام
در افکارش شیهه می کشند
زنی که زیباست
و زیبایی اش صدای باران را از گلوله تشخیص نمی دهد
و زیبایی اش برای هر شعری خطرناک است
آه زن غمگین!
باید حرف بزنی
باید که حرف بزنی
باید به همه بگویی
چرا خودت را ریخته ای دور
باید چاقویی برداری
و به سری که تو را محصور کرده فرو ببری
اگر نه چگونه بگریم
که دلت باز شود
اگر نه چگونه بمیرم
که صدای دور شدنم
رهگذران را نرنجاند
...
http://s9.picofile.com/file/8280856042/E_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹شعری از #ابراهیم_عادل_نیا
در سرم زنی شکسته است
که هر بار
خرده ریزه هایش
تکه ای از خوابهایم را می بُرد
در سرم زنی ست شکسته
زنی همیشه بی خواب
که اسبهای پشت پنجره مدام
در افکارش شیهه می کشند
زنی که زیباست
و زیبایی اش صدای باران را از گلوله تشخیص نمی دهد
و زیبایی اش برای هر شعری خطرناک است
آه زن غمگین!
باید حرف بزنی
باید که حرف بزنی
باید به همه بگویی
چرا خودت را ریخته ای دور
باید چاقویی برداری
و به سری که تو را محصور کرده فرو ببری
اگر نه چگونه بگریم
که دلت باز شود
اگر نه چگونه بمیرم
که صدای دور شدنم
رهگذران را نرنجاند
...
http://s9.picofile.com/file/8280856042/E_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
🔴لطفاً آثار خود را جهت نشر در بخش "غزل معاصر ایران " مجله ادبی پیاده رو به آی دی تلگرام دبیر بخش ، خانم مریم جعفری آذرمانی ارسال بفرمایید : 👇👇👇👇
@MaryamJafariAzarmani
🔴لطفاً آثار خود را جهت نشر در بخش "غزل معاصر ایران " مجله ادبی پیاده رو به آی دی تلگرام دبیر بخش ، خانم مریم جعفری آذرمانی ارسال بفرمایید : 👇👇👇👇
@MaryamJafariAzarmani
@piaderonews
"ﺑﻲقرار"
🔹شعری از #ثنا_نصاری
این اولین دیدار ماست
من اما
از تو در خود انعکاسی دارم
که فورا آن را باز خواهی شناخت
از میان هزاران رهگذر
من را خواهی شناخت
از میان هزاران زن
مثل من
که با معشوقی خیالی
قراری پنهانی گذاﺷﺘﻪاند.
http://s8.picofile.com/file/8280860068/S_N.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
"ﺑﻲقرار"
🔹شعری از #ثنا_نصاری
این اولین دیدار ماست
من اما
از تو در خود انعکاسی دارم
که فورا آن را باز خواهی شناخت
از میان هزاران رهگذر
من را خواهی شناخت
از میان هزاران زن
مثل من
که با معشوقی خیالی
قراری پنهانی گذاﺷﺘﻪاند.
http://s8.picofile.com/file/8280860068/S_N.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1727
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
🔹شعری از #شبنم_آذر
لب برنمی داشت صورتِ تلخم
دو خط مورب بود
که به هم میرسید در ناپدید
صدا نبود در صدایم نمیتنید
من درهای نیمه بازِ خودم بودم
من اشاره به من بودم
شکلِ شکیلِ مفردِ مستأصل
در توی، تویِ بعید
تردید! کبوِد کنارههای دو لب!
جهان به صورتم نمیآید
زل چشمِ حادثه میزند در من
زخمی زبانهکِش و یاغی
پیوسته میتپید
لبریزِ دریاست مُقُرنسِ چشمم
دست از خودم بکشم را هِق
به کجا میکشانیم را هِق
آهسته میدارنیم را هِق
حاشات میکنم را
حاشا منادیِ تن و طغیان عصب!
حاشا حدودِ مضطربِ خون رگ!
حاشا که لخته لخته از تو گذشتم
کسی به تَرک به شانه ام زد هی!
زانو بکش یقین!
زانو بکش ریاضتِ زنجیر
در حلقههای سکون !
زانو بکش مراتب تسلیب
در میل ممتد پیوستن!
زانو بکش به سنگ و سوز و سلسلهی درد!
زانو بکش!
سیمای حادثه خونی ست!
http://s9.picofile.com/file/8280911626/SH_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=844
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹شعری از #شبنم_آذر
لب برنمی داشت صورتِ تلخم
دو خط مورب بود
که به هم میرسید در ناپدید
صدا نبود در صدایم نمیتنید
من درهای نیمه بازِ خودم بودم
من اشاره به من بودم
شکلِ شکیلِ مفردِ مستأصل
در توی، تویِ بعید
تردید! کبوِد کنارههای دو لب!
جهان به صورتم نمیآید
زل چشمِ حادثه میزند در من
زخمی زبانهکِش و یاغی
پیوسته میتپید
لبریزِ دریاست مُقُرنسِ چشمم
دست از خودم بکشم را هِق
به کجا میکشانیم را هِق
آهسته میدارنیم را هِق
حاشات میکنم را
حاشا منادیِ تن و طغیان عصب!
حاشا حدودِ مضطربِ خون رگ!
حاشا که لخته لخته از تو گذشتم
کسی به تَرک به شانه ام زد هی!
زانو بکش یقین!
زانو بکش ریاضتِ زنجیر
در حلقههای سکون !
زانو بکش مراتب تسلیب
در میل ممتد پیوستن!
زانو بکش به سنگ و سوز و سلسلهی درد!
زانو بکش!
سیمای حادثه خونی ست!
http://s9.picofile.com/file/8280911626/SH_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=844
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
"سانحه ی تولد"
🔹شعری از #بهاره_رضائی
فرود آمده بودم
به دنیایِ بی وقتی ها !
مثلِ میوه ه ای نارس
در منطقه ای حارّه
گس بودم!
تولدم در مسیرِ ترانزیتِ گندم
اتفاق افتاده بود
مسخ شده بودم
حرف نمی زدم.
*
مسیرِ امنی برای حرکت نبود
خوب می دانستم
من گم شده بودم
در اقیانوسِ بی آبیِ دنیا !
ماهیِ کوچکی
که وطن نداشتم!
*
این روزها
اما تاریکم!
اصلاً بیا
و روشنم کن
که جهان
دانایِ کُلِ بی ربطی ست
که هِی مُدام فَتوا می دهد
رأی صادر می کند
بیانیه می نویسد
مسخ می کند.
*
مسیرِ امنی برای حرکت نیست
خوب می دانم.
بر می گردم
به جهان هایِ موازی
و در تبانی با خودم
و در زندگیِ بَعدی ام
هر روز ایوب تر می شوم.
حَرا می شوم
و به غارِ خودم بر می گردم.
http://s8.picofile.com/file/8280913968/B_R.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=848
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
"سانحه ی تولد"
🔹شعری از #بهاره_رضائی
فرود آمده بودم
به دنیایِ بی وقتی ها !
مثلِ میوه ه ای نارس
در منطقه ای حارّه
گس بودم!
تولدم در مسیرِ ترانزیتِ گندم
اتفاق افتاده بود
مسخ شده بودم
حرف نمی زدم.
*
مسیرِ امنی برای حرکت نبود
خوب می دانستم
من گم شده بودم
در اقیانوسِ بی آبیِ دنیا !
ماهیِ کوچکی
که وطن نداشتم!
*
این روزها
اما تاریکم!
اصلاً بیا
و روشنم کن
که جهان
دانایِ کُلِ بی ربطی ست
که هِی مُدام فَتوا می دهد
رأی صادر می کند
بیانیه می نویسد
مسخ می کند.
*
مسیرِ امنی برای حرکت نیست
خوب می دانم.
بر می گردم
به جهان هایِ موازی
و در تبانی با خودم
و در زندگیِ بَعدی ام
هر روز ایوب تر می شوم.
حَرا می شوم
و به غارِ خودم بر می گردم.
http://s8.picofile.com/file/8280913968/B_R.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=848
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
خُردههای تاریکی
🔹شعری از #گروس_عبدالملکیان
درسایه ی چیزی که نیست
نشسته است و چیزی که نیست را
ورق میزند
او تکه تکه بیدار می شود
و تکه تکه راه می افتد
و تکه های بسیارش
مرگ را کلافه کرده است
انگشتِ کوچکش که ازآسمان می گذرد
اجازه می گیرد
از او می پرسد:
- غروب، جز برای غمگین کردن
به چه درد می خورد؟
- همین! پرسشی که پاسخ است
تا ابد زنده می ماند
پس رهایش کن، بگذار برود!
***
دیوانه است او
که هربار حرف م یزند
دیوار به سمتِ دیگرش نگاه می کند
دیوانه است او
که همچنان به کندنِ شب ادامه می دهد
و خُرده های تاریکی را
زیرِ تخت پنهان می کند
دیوانه است او
که گفته بود می رود
امّا رفت
و گفته بود می ماند
امّا ماند
و گفته بود می خندد
امّا خندید
دیوانه است او
که رفتن و ماندن و خندیدن را بی خیال شده
به کندنِ معنیِ «امّا» فکر می کند
دیوانه باید باشد
که با طناب
او را به سپیده دم بسته اند
دیوانه است او
که دیروز تیربارانش کرده اند و
هنوز به فرار فکر می کند
http://s9.picofile.com/file/8280915500/G_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=877
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
خُردههای تاریکی
🔹شعری از #گروس_عبدالملکیان
درسایه ی چیزی که نیست
نشسته است و چیزی که نیست را
ورق میزند
او تکه تکه بیدار می شود
و تکه تکه راه می افتد
و تکه های بسیارش
مرگ را کلافه کرده است
انگشتِ کوچکش که ازآسمان می گذرد
اجازه می گیرد
از او می پرسد:
- غروب، جز برای غمگین کردن
به چه درد می خورد؟
- همین! پرسشی که پاسخ است
تا ابد زنده می ماند
پس رهایش کن، بگذار برود!
***
دیوانه است او
که هربار حرف م یزند
دیوار به سمتِ دیگرش نگاه می کند
دیوانه است او
که همچنان به کندنِ شب ادامه می دهد
و خُرده های تاریکی را
زیرِ تخت پنهان می کند
دیوانه است او
که گفته بود می رود
امّا رفت
و گفته بود می ماند
امّا ماند
و گفته بود می خندد
امّا خندید
دیوانه است او
که رفتن و ماندن و خندیدن را بی خیال شده
به کندنِ معنیِ «امّا» فکر می کند
دیوانه باید باشد
که با طناب
او را به سپیده دم بسته اند
دیوانه است او
که دیروز تیربارانش کرده اند و
هنوز به فرار فکر می کند
http://s9.picofile.com/file/8280915500/G_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=877
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
"رسوخ"
🔹شعری از #روجا_چمنکار
رسوخ شراب سفید آلزاسی ات
در تنم اگر نبود
اینطور تمام شب
سخت مست نمی کرد
سمت چپ تخت
درد نمی کرد
دستم روی نبودنت
دست نمی کشید
زیر چشم راستم
هی نمی زد
ماه چشمک زن
روی گریه هایم آب نمی ریخت
از بیخ
هی نمی مردم
هی به در
به دیوار نمی خوردم
اینطور
تمام شب
بو می کشم رگ های سفید شهر را
به سمت هر صدایی بر می گردم
حتما جایی
اسم مرا آورده ای
که همه را به اسم تو صدا می کنم
http://s8.picofile.com/file/8280917418/R_CH.jpg
☑️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=881
◾️ بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
"رسوخ"
🔹شعری از #روجا_چمنکار
رسوخ شراب سفید آلزاسی ات
در تنم اگر نبود
اینطور تمام شب
سخت مست نمی کرد
سمت چپ تخت
درد نمی کرد
دستم روی نبودنت
دست نمی کشید
زیر چشم راستم
هی نمی زد
ماه چشمک زن
روی گریه هایم آب نمی ریخت
از بیخ
هی نمی مردم
هی به در
به دیوار نمی خوردم
اینطور
تمام شب
بو می کشم رگ های سفید شهر را
به سمت هر صدایی بر می گردم
حتما جایی
اسم مرا آورده ای
که همه را به اسم تو صدا می کنم
http://s8.picofile.com/file/8280917418/R_CH.jpg
☑️ منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=881
◾️ بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
🔹شعری از #رویا_زرین
خارج از ابعاد مثلث ام
دایره ای شکننده از هر شعاع
مرکزی فرو شده در خویش
به زمستانم بیا
گرمم
به سر گیجه خواهم شوی
سر گیجه ای در ساعت صفر
که اضافه شدنت را به من تمام کنی
تمامش کنی
و رفتنت را از لای پرده شمس ببینم که روز شده ای و سایه ات نیست
نیست از هر طرف که صدایم کنی:ببین رویا!سایه ها را معجزه ای برده است
معجزه منم!بنفشی که زن بودم از پنج سالگی
از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
مسیر سر گیجه ای بلند بود
و من در نقشی سیاه فرو رفته بودم از تنم که ماهی نبود
وطنم دایره ای شکننده از هر شعاع
و بعد تنم را خارج کردم از ابعاد هیچ
من هیچم
وسایه ها را معجزه ای برده است
پس رفتنم را از لای پرده برنگرد عزیزم
از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
عشق هفت برابر دریاترم می کند
و آزادی هفت برابر عاشق تر
************************
آزادی به لب هایم چسبیده بود
زمزمه ای بود از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
اول عکس های تا بچگی پاره می شدند
و بعد رختخواب دیگر جای امنی نبود
عادت ها که می روند شانه هایت متبرک می شوند با دو بال
عادت ها که می روند اسبی در تو دنیا را بو می کشد
فکر کردن به قلب پدرم بی فایده است
فکر کردن به زانو های مادرم شکننده ام می کند
دیگر نمی توانم بایستم
دیگر نمی توانم برگردم
جایی باید از این اسبی که در من است هم جدا شوم
جایی باید از اسبم جلو بیفتم
جایی که نمی دانم کجاست
باید بفهمم که نیازی به این همه دویدن بود یا نبود؟
http://s9.picofile.com/file/8280918750/R_Z.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=886
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹شعری از #رویا_زرین
خارج از ابعاد مثلث ام
دایره ای شکننده از هر شعاع
مرکزی فرو شده در خویش
به زمستانم بیا
گرمم
به سر گیجه خواهم شوی
سر گیجه ای در ساعت صفر
که اضافه شدنت را به من تمام کنی
تمامش کنی
و رفتنت را از لای پرده شمس ببینم که روز شده ای و سایه ات نیست
نیست از هر طرف که صدایم کنی:ببین رویا!سایه ها را معجزه ای برده است
معجزه منم!بنفشی که زن بودم از پنج سالگی
از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
مسیر سر گیجه ای بلند بود
و من در نقشی سیاه فرو رفته بودم از تنم که ماهی نبود
وطنم دایره ای شکننده از هر شعاع
و بعد تنم را خارج کردم از ابعاد هیچ
من هیچم
وسایه ها را معجزه ای برده است
پس رفتنم را از لای پرده برنگرد عزیزم
از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
عشق هفت برابر دریاترم می کند
و آزادی هفت برابر عاشق تر
************************
آزادی به لب هایم چسبیده بود
زمزمه ای بود از ماهی سیاه کوچولو به این طرف
اول عکس های تا بچگی پاره می شدند
و بعد رختخواب دیگر جای امنی نبود
عادت ها که می روند شانه هایت متبرک می شوند با دو بال
عادت ها که می روند اسبی در تو دنیا را بو می کشد
فکر کردن به قلب پدرم بی فایده است
فکر کردن به زانو های مادرم شکننده ام می کند
دیگر نمی توانم بایستم
دیگر نمی توانم برگردم
جایی باید از این اسبی که در من است هم جدا شوم
جایی باید از اسبم جلو بیفتم
جایی که نمی دانم کجاست
باید بفهمم که نیازی به این همه دویدن بود یا نبود؟
http://s9.picofile.com/file/8280918750/R_Z.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=886
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
@piaderonews
🔹دو شعر از #گراناز_موسوی
1
در چشمانت عسل هم بكارم
باز از تلخي قهوه پر مي شوم
ميان من و تو و سرگذشت
آن كه از سرش مي گذرد منم
و زني عجيب در خواب هاي تو تعبير مي شود
آذر ٩٢- بارسلون
2
براي پيراهن راه راه
يك راه بيشتر نمانده بود:
آن قدر به بيراهه بزند
تا پاره شود...
دي ٩٢- ملبورن
http://s8.picofile.com/file/8280920534/G_M.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=898
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹دو شعر از #گراناز_موسوی
1
در چشمانت عسل هم بكارم
باز از تلخي قهوه پر مي شوم
ميان من و تو و سرگذشت
آن كه از سرش مي گذرد منم
و زني عجيب در خواب هاي تو تعبير مي شود
آذر ٩٢- بارسلون
2
براي پيراهن راه راه
يك راه بيشتر نمانده بود:
آن قدر به بيراهه بزند
تا پاره شود...
دي ٩٢- ملبورن
http://s8.picofile.com/file/8280920534/G_M.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=898
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔘لطفاً ترجمه های خود را برای انتشار در "مجله ادبی پیاده رو" به این نشانی های خانم آزیتا قهرمان ، دبیر بخش ادبیات جهان بفرستید :
🔹ایمیل :
azita.ghahreman@gmail.com
🔸آی دی تلگرام :
@Azitaghahreman
🔹ایمیل :
azita.ghahreman@gmail.com
🔸آی دی تلگرام :
@Azitaghahreman
@piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹شعرهایی از #شیوا_ارسطویی
♦️" کاغذ که دختر جنگل بود "
کاغذ که دختر جنگل بود
عاشق تو شد تا نوشتم نام تورا
عروسی کاغذهای باکره آغاز شد
و اندوهِ مادر جنگل ها که می دانست
آغشتگی چراست بر نازک دخترهاش
کاغذ که قافیه از جنگل آورده بود
نامم را کنار نام تو گذاشت
تا فواره باران را نیالاید
تا حوضِ بعد از ظهر هر روز
پارکِ عزای رنگ باشد و رکود آب
کاغذ که نیمکت را هم از جنگل آموخته بود
نامم را کنار نام تو ننشست
تا حجاب مبل پذیرایی
حُجب ما را نیالاید
تا پشت پرده همیشه جنگل باشد
کاغذ که عاشق تو ماند
عروسی دعوتم نکرد
تا عاقد
روحانیِ چوب از درخت باشد
♦️"از خون رنگ به رنگ"
از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد
تو که از گیاه تو بوی اولین واژه ی دنیا !
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
من که سیب ترین زن دنیا را گاز می زنم
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را بو می کشم
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
برای من
که از خون من بوی پوست اولین پسته می آمد
راست می گویی
جز پوست آخرین سگ های خیابان نیاوردی
برای من
که ابریشم ترین ساعت دنیا را
کوک می کنم برای تو
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را ...
جز من برای کسی نگفته ای اینگونه
که با کسی نبوده ای اینگونه
کسی که می گویی
بوهای جنینی را
سپرده به کهنه ترین روزنامه ها
من که
دندان هایم سگ بودنم را هم انکار می کنند
من
که از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد
شاپرک ترین واژه هایت بال می زنند راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
دیده ای خوابیدنشان را تا صبح
صندل شان در تاریکی
بوده ای تا ابریشم ترین ساعت دنیا
با آنها
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
♦️"گم "
تو هیچ نقشی در فنجان
و قهوه فقط عصری ارمنی در فنجان فردوسی گم
میدان فردوسی گم
و اعداد کولی دستخوانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
و هر چه در کیفش
در فنجانی که قهوه اش
در قلب قهوه ای ام گم
گم
انگشت سبابه ام ته آن فنجان را که می فشرد
ترنج چل تکه ی عشق را می بافت
گم
گم آنکه بدانم چشم های تو زیباست عاشق تو و
چشم های تو تا فنجان دنیا را پر کند
گم
طواف تهمینه چسبیده به فنجان تن و
قرمز پوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
غروب را روی فرش ارزانم اذان یا ...
تا طواف تهمینه با قرمزپوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگ های پخته ی چای چسبیده به دیوار استکان
نشانی ما را
گم
پاهایم نشانی هیچ کفشی را
تهمینه روی بازوهای طوافم
گم
قرمز پوش جنونم ...
جنون
اما
گم ...
http://s8.picofile.com/file/8281056442/SH_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1730
🔸برگرفته از مجموعه شعر "گُم" / نشر قطره / سال 1384
◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔹شعرهایی از #شیوا_ارسطویی
♦️" کاغذ که دختر جنگل بود "
کاغذ که دختر جنگل بود
عاشق تو شد تا نوشتم نام تورا
عروسی کاغذهای باکره آغاز شد
و اندوهِ مادر جنگل ها که می دانست
آغشتگی چراست بر نازک دخترهاش
کاغذ که قافیه از جنگل آورده بود
نامم را کنار نام تو گذاشت
تا فواره باران را نیالاید
تا حوضِ بعد از ظهر هر روز
پارکِ عزای رنگ باشد و رکود آب
کاغذ که نیمکت را هم از جنگل آموخته بود
نامم را کنار نام تو ننشست
تا حجاب مبل پذیرایی
حُجب ما را نیالاید
تا پشت پرده همیشه جنگل باشد
کاغذ که عاشق تو ماند
عروسی دعوتم نکرد
تا عاقد
روحانیِ چوب از درخت باشد
♦️"از خون رنگ به رنگ"
از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد
تو که از گیاه تو بوی اولین واژه ی دنیا !
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
من که سیب ترین زن دنیا را گاز می زنم
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را بو می کشم
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
برای من
که از خون من بوی پوست اولین پسته می آمد
راست می گویی
جز پوست آخرین سگ های خیابان نیاوردی
برای من
که ابریشم ترین ساعت دنیا را
کوک می کنم برای تو
تو که با گیاه تو مرجان ترین گل دریا را ...
جز من برای کسی نگفته ای اینگونه
که با کسی نبوده ای اینگونه
کسی که می گویی
بوهای جنینی را
سپرده به کهنه ترین روزنامه ها
من که
دندان هایم سگ بودنم را هم انکار می کنند
من
که از خون رنگ به رنگ من بوی پوست اولین پسته می آمد
شاپرک ترین واژه هایت بال می زنند راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
دیده ای خوابیدنشان را تا صبح
صندل شان در تاریکی
بوده ای تا ابریشم ترین ساعت دنیا
با آنها
راست می گویی
جز من با کسی نبوده ای اینگونه
♦️"گم "
تو هیچ نقشی در فنجان
و قهوه فقط عصری ارمنی در فنجان فردوسی گم
میدان فردوسی گم
و اعداد کولی دستخوانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
و هر چه در کیفش
در فنجانی که قهوه اش
در قلب قهوه ای ام گم
گم
انگشت سبابه ام ته آن فنجان را که می فشرد
ترنج چل تکه ی عشق را می بافت
گم
گم آنکه بدانم چشم های تو زیباست عاشق تو و
چشم های تو تا فنجان دنیا را پر کند
گم
طواف تهمینه چسبیده به فنجان تن و
قرمز پوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگها در استکان و انگشتانم
در دستکش های زنی که گوشه ی کافه تقویمش را ورق می زد
گم
غروب را روی فرش ارزانم اذان یا ...
تا طواف تهمینه با قرمزپوش جنونم دور میدان فردوسی
گم
چای تازه ای دم کرده کولی
برگ های پخته ی چای چسبیده به دیوار استکان
نشانی ما را
گم
پاهایم نشانی هیچ کفشی را
تهمینه روی بازوهای طوافم
گم
قرمز پوش جنونم ...
جنون
اما
گم ...
http://s8.picofile.com/file/8281056442/SH_A.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=1730
🔸برگرفته از مجموعه شعر "گُم" / نشر قطره / سال 1384
◾️بخش : #شاعران_معاصر
به انتخاب میثم ریاحی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://telegram.me/joinchat/BNRUYzu3hryL-0Np9O6uGA
🔴ترجمه های خود از ادبیات عرب به پارسی را جهت انتشار در مجله "پیاده رو" به این نشانی های آقای بابک شاکر ، دبیر بخش ، ارسال بفرمایید :
🔹ايميل :
shakerbabak@gmail.com
🔹آی دی تلگرام :
@babakshaker
🔹ايميل :
shakerbabak@gmail.com
🔹آی دی تلگرام :
@babakshaker