✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.27K subscribers
1.08K photos
45 videos
8 files
1.67K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🔹دو شعر از #کیومرث_منشی_زاده

🍁26فروردین ماه سالروز درگذشت منشی زاده است ، یادش گرامی .

🔸شعر اول :

آبی ست
آبی ست
نگاه او
    آبی ست
( گویا آسمان را
در چشمهایش
ریخته اند )

 
وقتی که دستهای مرا
در دست می گیرد
گردش خون را
در سر انگشت هایش
احساس می کنم
نبضش چنان به سرعت می زند
که گویی
قلب خرگوشی را
در سینه اش
پیوند کرده اند

 
وسواس دوست داشتن
مرا به یاد ماهی قرمزی می اندازد
که در آبهای تنگ بلور
به آرامی
خواب رفته است
یک روز ماهی قرمز
از آب سبک تر خواهد شد
و دستی ماهی قرمز را ـــ که دیگر نه ماهی ست
                                                 و نه قرمز ـــ
از پنجره
به باغ
پر
تا
ب خواهد کرد
تا باران خاکستری مرغان ماهیخوار
بر برگ های سپیدار و زرد آلو
                            فرو ریزد

 
قلب من
مانند قهوه خانه های سر راه
یاد آور غربت است
هیچ مسافری را
برای همیشه
در خود جای نخواهد داد
هیچ مسافری را
برای همیشه
در خود جای نخواهد داد

 
🔸شعر دوم :

"همیشه دیر است"


دیر آمدی من می روم
بدرود
بدرود
بر سبزه های خیس چشمت زیر باران
پا می گذارم سرد و مغرور
بی آن که رویم را بگردانم زنفرت
تا جای پای خسته خود را ببینم
دیر آمدی ، من شاعری بد سرنوشتم
مردی که در دنیای او
همواره دیر است
من سال ها دنبال یک پل گشته بودم
تا سینه خز خود را بدان سویش کشانم
یک روز پل را یافتم
پل بود ، اما
آن سوی پل دیگر برای من در آن روز
بیهوده چون این سوی پل بود
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعری از #عارفه_یزدان_پناه

هزاران قصه و احوال پرسی های تکراری
ولی یکبار نشنیدم بگویی دوستم داری؟

شبیه دوره گردی که بساط عاشقی دارد
دلی دارم که ویران است،محبوبم،خریداری؟

تمام روز در راهت نشستم باز خندیدی
که یا مجنون شدی آخر و یا بی عار و بیکاری!

نمیدانم که چندین بار از عشقت زمین خوردم
بده قولی اگر افتاد قلبم، زود برداری

فراوانی لبخندی تجمع شد به لبهایم
فراتر رفت و ترسیدی از آن تصویر آماری!

بیا یکبار با قلبت کمی رو راست تر تا کن
اگر دل باختی ناگه،چرا در فکر انکاری ؟

بگو آرام در گوشم همه شب گریه هایت را
که مهمان است در چشمان من تا صبح بیداری

به ترس دلنشینی که درون سینه ام دارم
پیاپی باز میگویم که من را دوست میداری......


http://www.uupload.ir/files/4k7q_a.y.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2521

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعرهایی از #فرامرز_سه_دهی

🔸پیری

راه افتاده‌ام
به دنبال پیری راه افتاده‌ام
بلند برمی‌دارم
کوتاه‌تر قدم‌هایم را
بلندتر می‌شود
کوتاه
می‌ایستم
می‌ایستد
برمی گردم
راه می‌افتد به دنبال من
بلند برمی‌دارد
کوتاه
می‌ایستم
دست چپ‌ام را به دست راست
می‌فشارد
نگاهش می‌کنم
لب همان لب است
می‌پرسم:
بوسه‌هایم را گم کرده‌ام
کرده‌ام گم
کجا بود برایت انار دانه کردم؟

🔸چه کرده‌ای تو با من چه کرده‌ای؟

من هم نمی‌میرم
یکی مثل "شاپور بنیاد"
در بدی‌هایی که به من کردید زنده می‌مانم
چراغ‌ها را خاموش کنید
بگذارید شانه‌های شما بلرزد
اعتراف کنید
به یاد بیاورید
که می‌خندم
که زنده‌ام
در باران‌هایی که مرا می‌تابد
در آفتاب‌هایی که می‌بارد
از شما گذشته‌ام
رسیده‌ام به تو
با توام!
در گرگ‌ومیش‌هایی که بیدار می‌شوی
در "قد، قامت الصلواتی" که می‌ایستی
چشم در چشم خدایی که دیر است
روزی که جان فدا کنمت
هنوز و همیشه و هرگز
و تو باور می نمی‌کنی
که چه کرده‌ای تو با من
از تو گذشتم
به شما رسیده‌ام
که سنگینی می‌کند
تابوت من بر شانه‌های شما
که شانه‌هایتان را جا گذاشته‌اید
در خانه
که با توام!
که سیاه پوشیده‌ای چادرت را
که در سایه برایت خواندم
زیر درخت کنار به گمانم:
"روزی که جان فدا کنمت باورت شود"
که

http://www.uupload.ir/files/4e7_f.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2522

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعرهایی از #ستار_جانعلی_پور


🔸یک

" غروب‌هایی بود که می‌شد سرخی‌اش را
با فشار پاک کنی
پاک کرد و آفتابش را
چون پرتغالی چید "
بعد می‌گویی: "یاد آن پاک‌کن‌ها و پرتغال‌ها بخیر"

به دختر کوچکت نگاه می‌کنی که سعی دارد
غروب را با پاک‌کنی از کار بیندازد
و آفتاب را
چون پرتغالی آب بگیرد
اما نمی‌شود

🔸دو

چون تیک تیک ساعت زمان را جلو می‌کشی و چون بهمن
شانه‌های کوه را سبک می‌کنی
بهار را از سر می‌گیری
و آفتاب را
از راهی که هر روز می‌رفته برمی‌گردانی
بر سر شاخه دست می‌کشی
و پائیز را آسان می‌کنی

تو را این‌گونه فهمیده‌ام

🔸سه

چطور می‌خواهی به موش کوری که سعی دارد دنیا را ببیند بگویی :
""برو توو سوراخت، دنیا جای خوبی نیست
و به روباه بگویی :
""این‌بار، فقط این‌بار دست نگهدار
چطور، وقتی خودت نقش روباه را بازی میکنی

http://www.uupload.ir/files/7tzb_s.j.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2524

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعرهایی از #ژاک_ردا
🔸ترجمه ی #غزال_صحرایی

ژاک ردا ( Jack Réda ):شاعر و نویسنده فرانسوی متولد 24 ژانویه 1929 است.ژاک ردا از سال 1987 تا 1996 مسئولیت سردبیری مجله معتبر ادبی La Nouvelle Revue française را به عهده داشت.او همچنین ادیتور و وقایع نگار موسیقی جاز است و از سال 1963 تا کنون با مجله" Jazz Magazine "همکاری نزدیکی داشته و در این زمینه(جاز)کتاب های متعددی از اوبه چاپ رسیده است که از جمله انها می توان به کتاب فی البداهه (L'improviste ) اشاره کرد.ژاک ردا پیش از هر چیز شاعری توانا و بنام است. او بواسطه اشعارش جوایز متعددی را از آن خود ساخته است .این جوایز عبارتند از :
- 1988:جایزه گراند پری شعر SGDL (انجمن ادبی ) برای مجموع آثار ش.
-1997:جایزه گراند پری آکادمی فرانسه برای مجموع آثارش.
-1999:جایزه گنکور شعر
-2013 :جایزه روژه -کوالسکی -گراند پری شعر شهر لیون.
چند نمونه از آثار او عبارتند از :
-بازگشت به آرامش (Retour au calme ),1989
-خرابه های پاریس (Les ruines de Paris ),1977
-ورای دیوار ها(Hors des tuls ),1982
-علفزار دامنه ها (L'herbe des tuls ), 1984


▪️حکومت نظامی

در بستر قانون تبهکار می آساید؛
در جوار آتش مرده ی قانون
درستی و راستی به خود می لرزد
نیکخواهی، هراسناک پنهان می شودته دادگاه ها،
درون چشم های کودکانِ پریشان از دورانِ کودکی
از دست رفته.
خیابان ها را تردیدی طویل در تسخیر خود در آورده ست
آه،ای خواب جهان، کیست که در این لحظه پریشان امان می سازد
روی این پل های به راه افتاده ی خواب؟
(و بی وقفه از اعماق ،پریان دریایی آه می کشند
آن سان که از بیشه زاران
آنکه مجاور قلب اش خفته است
بشنود
تپش گام های سحر را که نزدیک می شود
و گریستن خدایان ناتوان را در سنگرهاشان.)

▪️گودال آب

همین که میلیمتری آب زیر درختان جمع می شود
آسمان متشنج آرام می گیرد و چهره در هم می کشد
تا در فواصل گام هامان زمستان و ابرهایش زاده شوند
و مثل بیگانه ای که به ناگاه بالای سر ظاهرگردد
لحظه ای رخ نماید و بی هیچ سخنی به روی امان لبخند بزند
آه،پاسخ دهید،ای آسمان هلاک ، بی تقصیر وسنجیده گوی
بگشائید ،بی هیچ ملاحظه ای
پیش از آنکه اندک نسیمی برای ابد
حجم درون این باریکه آب را بر آشوبد.

http://www.uupload.ir/files/jcu8_j.r.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2190

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعرهایی از #محمد_حسین_حجازی

🔸غزل اول:

قطارِ برفیِ لب های رازِ پایانیم
خیالِ چشمه به دوشِ نسیمِ عصیانیم

نَه دُکمه های فراموشِ پِلک تان بازند
نَه ما مجسّمه یِ سایه ای گریزانیم

همیشه روزنه ها بوی تیغ می دادند
برای دیدن فریاد های زندانیم

چُروکِ چشمِ کسی قابِ بی نشانی نیست
شعاعِ بارشِ خورشیدِ محوِ طوفانیم

کجا عروسکِ دستانِ هیپنوتیزم شده
توان نشست به پایِ دلِ خیابانیم ؟

فدایِ بالُن و ماهی که توش می رقصد
چنارِ خط خطیِ درّه های حیرانیم

بگو ورق نزند چشمِ تارت آینه را
که هر چه می شِکند بیشتر نمی دانیم!


🔸غزل دوم:


شب دامنِ لرزانِ سرازیریِ آن وَر
ما چانه به دستانِ سراسیمه یِ خنجر

می چرخم و کو چک چکِ چتری بِفِشارد
آرامشِ موّاجِ لبی گم شده پیکر

همراهِ گمانِ سَرِ هر گردنه گُم شد
دنباله ی چشمانِ فراموشیِ پَرپَر

خیره ‌‌‌‌‌‌یْ دو جهان پلک دویدیم زمان را
دیوانه یِ بیداریِ یک عقربه باور

پروازِ کدام عابرِ آوازِ جهانیم؟
دستی برسانید فراسویِ کبوتر

_امواجِ گسلْ چهره چرا گیجِ خلیج اید؟
_فانوسِ نیاویخته ای گردنِ بندر !!!


http://www.uupload.ir/files/lj2y_m.h.h.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2523

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹هم زیستی هنرمند با زیست اجتماعی و زیست فکری
🔸#عابدین_پاپی

مقوله ی جهان هستی یک مقوله ی هم زیست محور است و به قول معروف : کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پروازو این مفاهمه ی هم زیستی در همه ی موجودات مشهود است اما در موجودی به نام انسان به معنای عام و به طور خاص درانسان هنرمند محسوس تر به دید می آید . بنابراین همچنانکه برای هر موجودی هم زیستی زیست اجتماعی و زیست فکری مهم است برای طیف انسانی و به ویژه طیف هنرمند مهم تر به نظر می آید چه این که هم زیستی هنرمند در زیست اجتماعی و زیست فکری موجب افزایش دید گاه های هنرمند و یا کاهش پنداشت های هنری آن می شود . زیست اجتماعی برای یک هنرمند می تواند نوعی منظر باشد و این منظر به هنرِ هنرمند کمکی بایسته و شایسته می کند و زیست فکری هنرمند نوعی زیست انتزاعی است که هنرمند به وسیله ی آن باورداشت های زیست اجتماعی را در قالب هنر بیان می دارد و این باورداشت های اجتماعی ممکن است در بستری بسته و سنتی باشد و یا بستری باز و مدرن و اثر هنرمند بر اساس همین بسترها حضور خود را در جامعه احساس می کند و خود پیدایی اثر نیز همبسته و وابسته به همین بسترها است . با این چکیده که از شاکله ی این گفتار عنوان گردید به این فهم دست می یابیم که واژه ی زیست از دیر باز با تاریخ بشر همراه بوده و این همراهی نیاز به ریشه یابی دیگری را می طلبد ...

http://www.uupload.ir/files/h5dp_a.p.jpg

🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2516

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر حمید شریف نیا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹تنهایی و نجاتت در تنهایی ست*
🔸برای #داریوش_کیارس که مراقبه در صبر می کند.

▪️#رضا_حیرانی :

چند سالی از مرگ بیژن الهی گذشته و حالا با تلاش حلقه ی کوچکی از کسانی که او امینشان می داشت ماییم و ضیافت کلماتی که جز اضافه کردن زیبایی و دانایی به جهان فارسی، هاله مبهم افسانه گونه او را نیز کنار زده است.
ادبیات محل حکایت گفتن نیست ملاک قضاوت به قول نیما جان کندن است و خلق کردن.
امروز به برکت انتشار آثار درخشان و شگفت انگیز الهی ما در میان برکه زلال کلمات او بی نیازیم از حکایت گفتن از او.
الهی امروز نه مرد پشت پرده ی راز که وسعت
"دیدن" است در "اشراق ها" ی ما.
"بهانه های مانوس" تا به عمق فارسی در این "دره ی علف هزار رنگ" پی ببریم.
این نهایت بی انصافی ست که "نیت خیر" گردآوران و منتشران این آثار را به کینه انکار کنیم.
بیژن الهی از میان خیل کسانی که در گمان خویش خود را یار غار او می دانستند و غافل از اینکه "معاشران بیگانه" ای برای او بیش نبودند سرنوشت آثارش را در اختیار جمعی گذاشت که امروز اثبات شده چه امانت داران درستی بودند.
چه کسی جسارت این را دارد که مدعی شود از "شمیم بهار" برای این وظیفه مستحق تر است؟
و چه کسی می تواند مدعی این شود که توان رعایت وسواس الهی بر کلماتش را همچون "حسن عالیزاده" و "داریوش کیارس" داراست؟
آنچه امروز به واسطه آثار الهی بر وزن فارسی افزوده شده است برای حرمت نگه داشت این نام های محترم کافیست.
شمیم بهار و حسن عالیزاده نامی به اعتبار تاریخ معاصر ادبیات ما دارند که نامشان بهترین معرف ها برای اعتبار آنان است.
و چه غم انگیز که برخی برای خالی کردن خشم خود چشم بر کارنامه ادبی داریوش کیارس می بندند تا شاید بتوانند در لحظه توهین به او وجدان خویش را آرام کنند.
هرچند همانطور که گفتم فضای حاکم بر این روزهای فرهنگ ما به واسطه میل افراط گونه دیده شدن، فضای فراموشی ست.
وگرنه هر کس که کمی فقط کمی با ادبیات دو دهه گذشته ما آشنا باشد نمی تواند داریوش کیارس شاعر و صاحب نظر را از یاد برده باشد.
بیژن الهی نامی درخشان در تاریخ ادبیات ماست اما حلقه محافظان آثار او نیز هر کدام به پشتوانه سابقه ادبی خویش آنقدر وزن ادبی دارند که از مقام منتشر کنندگان آثار الهی به دنبال وام گرفتن برای اعتبار خویش نباشند.
عصر نخواندن یا سرسری خوانی شاید برای برخی جویای نام ها بهانه خوبی باشد که بگویند ما از این سه نام عزیز چیزی نخوانده ایم، اما حیرت من از آنانی ست که مدعی آوازه اند و خود را اسیر فراموشی کرده اند.

در چند روز گذشته داریوش کیارس که در نظر من یکی از جدی ترین انسان های معاصر ادبیات ماست مورد هجومی شرم آور قرار گرفته است.
تنها به دلیل آنکه تن به فضای حاکم بر فضای مجازی که جای جولان آدم حرفی هاست نداده است.
جدی ست. می داند مشقت با کلمه بودن چه رنجی بر پیکر اهلش می نشاند.
سرسری خوان و به تبع آن سرسری نویس نیست.
اهل وسواس است. مکاشفه در مکث میان هجاها می کند.
به زوایای زبان و کلمات آشناست.
ساده بار از سبد فارسی بر نمی دارد.
می داند که اگر بگویی ببار! باید ببارد.
جرم داریوش که امروز در معرض هتاکی قرار گرفته است منفعل نبودن است.
اگر همانند اکثر اهالی ادبیات باری به هر جهت سر می کرد و دلخوش به تعداد لایک ها و کامنت ها بود، هتاکان امروز جزو لایک کنندگانش بودند و همانند گذشته با او نشستن را فخری برای فروختن به دیگران می دانستند.
هرچند که می دانم داریوش سالهاست همانند خود الهی گوشی آشنا به طعنه دارد اما در مقام کسی که در دو دهه گذشته شاهد تلاش صادقانه او بوده ام باید خیلی نارفیق و بی معرفت باشم که در این هیاهوبازار کم عمقی که هر آن اش تابع مُد و ژستی زود گذر است (و گویا سنگ زدن به داریوش کیارس مُد این روزهای آن است) در کنار اویی که مکاشفه در صبر می کند قرار نگیرم.
چرا که به این سخن "دانته" یقین دارم که گفت:
ظلمانی ترینِ مکان ها در دوزخ
از آن کسانی است
که در زمانه بی اخلاقی
بی طرف می مانند.


* از تندر کیا

http://www.uupload.ir/files/esul_r.h.jpg


🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆


🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔸شعری از #عبدالوهاب_البیاتی
🔹ترجمه ی #صالح_بوعذار

▪️تولد در شهرهایی که هرگز متولد نشده اند

به دنیا می آیم
در شهرهایی که هرگز،
متولد نشده اند
اما
من نیز ،
شکسته دل می میرم
در شب های پاییزی ِشهرهای عربی ،
و در شهر غرناطه
به خاک می سپارم
عشق خویش را

و می گویم :
"هیچ توانگری جز عشق نیست"
و شعرهایم را ،
می سوزانم و می میرم

و بر پیاده روهای تبعید
پس از مرگ ،
بر می خیزم
تا متولد شوم
در شهر هایی که هرگز ،
متولد نشده اند ...

سپس خواهم مرد!


▪️الولادة في مدن لم تولد
أولد في مدن لم تولد

لكني في ليل خريف المدن العربية
- مكسور القلب أموت
ادفن في غرناطة حبي
واقول:
«لا غالب الا الحب»
وأحرق شعري وأموت
وعلى أرصفة المنفى
أنهض بعد الموت
لأولد في مدن لم تولد وأموت ...

http://www.uupload.ir/files/yt07_s.b.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2525

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_عرب
زیر نظر تیرداد آتشکار

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ
🔸برکه های بی ماهی
🔹شعری از #الهام_صادقی

هوای خوب هم سیاسی شده است
مثل ژن‌های خوب
پیراهنی که پوشیده است باد
که در سکوت درختان
تسلیمی اجباری خوابیده است
حرف‌ها بر تنه‌ی درخت‌ها
تبعیدی صدای گنجشکان
سقوط اشک
آفتاب
روسیاهی زمین
که بر بدی می‌چرخند سخن‌ها
رخت بربسته خوبی‌ها
بغض‌های مانده پشت برف
شانه‌های کوه
دراز کشیده است آفتاب
جاده‌ها
امید نام کوچک سیم‌های خاردار است
مرزها
سیانورهای پایین رفته از گلو
کلافه‌ام
در حسرت زوزه‌های ممتد
می‌آیند و
می‌روند
بر شاخه‌های درخت می‌نویسند:
دهان‌هایتان را باز نکنید!

هر فصل من، قرنی‌ست
زمستان‌ها
بهار
شکوفه‌ها
چشم‌های مانده در آرزوی خوابی آرام
عمیق
من خسته‌ام!
خسته از آخرین صداهای مانده
در برکه‌ها
برکه‌های بی ماهی!

http://www.uupload.ir/files/tq80_e.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2526

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈

#معرفی_کتاب

یکی از کسانی که در دهه‌ی پنجاه با نوشته‌ها و شعرهایش، پیگیرانه در تبین موازین شعرحجم کوشید #منصور_خورشیدی بود. تلاش او در کنار نوشتن شعر با انتشار دیدگاه‌هایش در مقالات و نقد هایی که می‌نگاشت در شناخت موازین شعر حجم بسیار اثرگذار بود.
خورشیدی، چه در شعر و چه درس‌گفتارها و نقدهایش همواره تلاش در تبیین موازین شعر حجم داشته و این قبیل بحث‌ها و کنش ها و واکنش‌های ادبی در حیطه‌ی شعر معاصر، هنوز بحث جدی می‌طلبد.
_ امید که با انتشار برخی شعرهای تأمل‌برانگیز وی در یک مجموعه‌ی تازه، به نوعی ادای دین کرده باشیم به چهره‌ای از شعرحجم که تلاش و پیگیری او در کارنامه‌ی این چهار دهه ستودنی است.

چند #بهار بالغ
اشتیاقِ روییدن را
در تو بیدار می‌کند
تا کوکبه‌ی خیال
منظرزیبا‌ترین رنگ
در نگاه معصوم ماه
آبستن عقیق شود
وقتی هوای رمنده
در گونه‌های برگ
شکل پروانه‌های دیوانه
در آسمان سیاه
سفیر پنهان چشم
برای تماشاست .

#پروانه_های_پراکنده #شعرحجم #مجموعه_شعر
#منصورخورشیدی
۱۸۰ صفحه / جلد شومیز
۱۸۰۰۰ تومان
#موسسه_انتشارات_نگاه

http://www.uupload.ir/files/ij83_m.kh.jpg

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔸شعری از آتتیلا ایلهان Attilâ İlhan
- که او را در ایران به نامِ آتیلا ایلهان هم می‌شناسند -
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا


▪️تو نیستی


تو نیستی
و دریا نیست
ستاره‌ها دوستانِ من‌اند
یا امشب اتفاق‌های عجیبی خواهد افتاد
یا سرم مثل بمبی منفجر خواهد شد

من در حالی‌که مصاریعِ قدیمی را زیرِ لب زمزمه می‌کنم
دراز کشیده‌ام
مناره‌های ایستانبول انگار در اتاقِ من‌اند
آسمان، زیبا و درخشنده است
و اکنون خجسته‌ترین روزهای ما
بازو در بازوی هم از راه رسیده‌اند
و بادِ مخالف از ساحلِ روبه‌رو می‌وزد

آسمان
بر اثر تابشِ نورهای فسفری
به ‌سانِ دریاست
در هوا صدای بال‌ها
و در هوا بوهای مست و جنون‌آمیز

دریا نیست
ستاره‌ها دور می‌شوند
و من باز تنها می‌مانم
مناره‌های ایستانبول از نظر ناپدید شده‌اند
و تو نیستی.


▪️Sen Yoksun


sen yoksun
deniz yok
yıldızlar arkadaşım
ya bu gece harika bir şeyler olsun
yahut bir bomba gibi
infilak edecek başım

ağzımda eski mısralar uzanıp kalmışım
istanbul minareler odamda gibi
gökyüzü temiz ve parlak
işte kolkola girmiş en mesut günlerimiz
muhalif bir rüzgar karşı sahilden

fosforlu ışıklarıyla gökyüzü bir deniz
havada kanat sesleri
ve çılgın kokular

deniz yok
yıldızlar uzaklaşıyor
ben yine yalnız kalıyorum
istanbul minareler kaybolmuş
sen yoksun

http://www.uupload.ir/files/4la6_a.i.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2527

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈

🔸#فریدریش_شیلر
🔹برگردان: #کامبیز_جعفری_نژاد

یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر، شاعر، نمایشنامه‌نویس، فیلسوف و مورخ آلمانی در سال 1759 به دنیا آمد. شیلر، در رشته پزشکی تحصیل کرد. او خواهان آزادی و برابری انسان‏ها‏ بود. با محافل روشنفکری و گروه‌های آزادیخواه رابطه داشت و از مشتاقان و رواج ‏دهندگان آثار فلسفی امانوئل کانت بود.
شیلر، شش سال آخر زندگی خود را در وایمار گذراند. در آن جا با یوهان ولفگانگ فون گوته دوست شد و هر یک‏ الهام ‏بخش یکدیگر بودند.، تئاتر وایمار را بنیان نهادند و بانی سبکی نوشتاری بنام کلاسیک وایمار شدند. سبکی که ترکیبی از افکار و نظرات جنبش قرن هجدهمی روشنگری اروپا و همچنین سبک ‌‏های ادبی و هنری کلاسیسم و رمانتیسم بود. شیلر، در سال ۱۸۰۵ در ۴۶ سالگی درگذشت.
برخی از آثار ترجمه شده شیلر به زبان فارسی عبارتند از:
خدعة عشق، ترجمة یوسف‌خان اعتصام‌الملک، تهران: فاروس، 1285.
دوشیزة اورلئان، ترجمة بزرگ علوی، تهران: تمدن، 1309.
ویلهلم تل، ترجمة هاشم کاشف، تهران: نشریة شاهین، 1326
دون کارلوس، ترجمة سیدمحمدعلی جمالزاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1334.
ویلهلم تل، ترجمة سیدمحمدعلی جمالزاده، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1334.
راهزنان و توطئة فیسکو، ترجمة عبدالحسین میکده، تهران: ترجمه و نشر کتاب، 1336.
آزادی و دولت فرزانگی، ترجمة محمود عبادیان، تهران: فرهنگ و اندیشه، 1377.

▪️چکامه ‏ای برای شادمانی

ای یاران و ای دوستان، این سروده ‏ها را چاره ‏ای کنید!
و بگذارید نغمه و نوایی هر دم رساتر ساز کنیم
نغمه و نوایی بس طرب‏ انگیزتر و شادمانه ‏تر.

شادمانی!
شادمانی!

شادمانی ای بارقه‏ ی زیبای الهی
ای دُخت پاکیزه ‏ی عالم قدس و خُرم بهشت
ما آتش سوزان شوق تو در دل داریم
و مسرور و پرشور
به بارگاه آسمانی تو ورود‌‏ می‏ کنیم
و تو با افسونت
اتحاد این جمع جدا داشته با آداب و آیین‏ ها ‏ هستی
و چندان که بال‏ ها‏ی لطیفت را بگشایی
برادری و مهر بگستری.

آن را که دوستی صادق یافت
و رضای دوست نگاه داشت،
آن را که همسری درخور یافت
و کام و ناز داشت،
و آن که جانش را
در این جهان مرده زنده و جاودان شمرد
آری آنان را بگذار تا از سرِ جان و شادمانه
با ما زبان به ثنا و ستایش بگشایند
و آنان که دل و لب، پر از آه سرد یافتند
و کمترین شادمانی‏ را نیارستند
بگذار تا از این جمع و اشک شوقش کناره گیرند.

شادمانی و سرور را مخلوقات عالم وجود
از سینه‏ ی مام طبیعت نوشند
و آنان که دل از طمع پاک داشته ‏اند
و آنان که ناپاکند و بی‏ وفا بوده ‏اند
در گذرگاهی از گل‏ های سرخ
در پی شادمانی راه پویند.
شادمانی بساط بوسه را شکرریز کند
و دختر رز را به نزد ما نشاند.
شادمانی یکی دوست مهربان
و یار و همراه ما تا دم مرگ است
و هم او است که در نهاد کرم خاکی
شوق وصال را نهاده است
و کروبیان عالم قدس را
به درگاه پروردگار به سجده برده است.

پس شاد و شادمان
از آن گونه که خورشیدها و آفتاب ‌‏ها سامان خود را
در پهنه ‏ی پر شکوه آسمان شتاب گرفته ‏اند
شما نیز، ای دوستان، باشد که از این پس
خرم و خوش نغمه سرائید
و در مسیر و مدار خویش
بسان فاتحان دلیر راه پویید.

پس شما ای میلیون‏ ها‏ و ای بی‏شماران
که در یگانگی چون شما نیافتم، گرد هم آیید
یکدیگر را در آغوش پر خواهش خود احساس کنید
و این بوسه که جانم را میان آن نهان ساخته‏ ام
ای یاران جهانی، برای تمامی شما گسیل ‌‏می‏ دارم
ای دوستان! در آن سوی آبی بی ‏انتها و ظلماتِ شب
آن خالق یگانه و دوستدار شما حضور دارد.

و شما ای میلیون ‏ها‏ و ای بی‏شماران
آیا پیش او زانو بر زمین نهاده ‏اید؟
ای ساکنان این جهان شگرف
مگر خالق خود را باز نمی ‏شناسید؟
باشد که او را به شادی و شادمانی طلب کنید
و اندوه از دست بگذارید
که او در آنسوی آبی بی‏ انتها و ظلماتِ شب
به لطف و مهر
قدم بر سر آفتاب و ستاره‏ ها‏ی بی‏شمار دارد.

http://www.uupload.ir/files/5cuh_111.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2528

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا_قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #میخوش_ولی_زاده

برگشتن از همان جایی که آمدن!
برگشتن !
و گشتن لابه‌لای خاطره‌ها
پیچیدن لای موهای شانه نکرده‌ی باد
لای روسری‌ها
من یک ابرم
با پیراهن خیسی به تن
این بهار را هم بی تو گذشتم
از قراری که معلوم نیست از آمدنش
فصل‌های بعدی با تو بیایند یا نه
دلم را این فصل به کوچ پرنده‌ها بسته‌ام
رها در باد!
با چشم‌های بسته و دست‌های باز
مبادا که راه خانه را گم کنم!
با پاهایی که باوفاترند با من همیشه
رها در پس‌کوچه‌ها درپرسه‌ی شبانه‌ی هر جایی
در خانه، کنج خانه، وسط خانه
قاب عکسی با عکسی ...
و پنجره‌ای که هر لحظه پیش رویم است
پریدن، نپریدن
کسی این دور و برها نیست
خورشید سمت غروب رفته برنمی‌گردد
اسبم را کجا زین کنم امشب
به گندمزار بروم کجا!
سر مزار خودم که هنوز سر ماندنم ایستاده‌ام
به خانه بیایم سبک‌وار کجا!
آن‌چنان که یک‌روز را با خودم بوده‌ام؟
آن‌چنان که اسبم نیز فهمیده بود از من،
ازگریه‌هایم؟!
برگشتن، به خانه
بی خانه !
من یک ابرم که می‌بارم
خیابان درازی‌ست این شهر.

http://www.uupload.ir/files/grv0_m.v.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2529

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
◾️پیاده رو درگذشتِ #هوشنگ_آزادی_ور را به جامعه ادبی و هنری ایران تسلیت می گوید .

🆔 @piaderonews👈
هوشنگ آزادی‌ور سینماگر، مستندساز، مترجم، نظریه‌پرداز تئاتر و شاعر ساعتی پیش به دلیل مشکلات قلبی و ریوی درگذشت.

ابراهیم مختاری، کارگردان و مستندساز ایرانی در گفت‌وگو با ایسنا ضمن تایید خبر فوت هوشنگ آزادی‌ور بیان کرد: این هنرمند پیش از این مشکل قلبی و ریوی سابقه‌داری داشت و یک سکته ناقص هم کرده بود. او در چند روز اخیر در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری بود و متأسفانه حدود یک ساعت پیش به دلیل تشدید مشکلات قلبی و ریوی دار فانی را وداع گفت.

به گفته ابراهیم مختاری این هنرمند فارغ التحصیل مدرسه عالی سینما و بازنشسته صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. از او کتاب ها و ترجمه های معتبری در ضمینه تاریخ تئاتر جهان به چاپ رسیده است‌. معروفترین اثر مستند او نیز "گل قالی" نام دارد.

هوشنگ آزادی‌ور متولد 1321 در شهر تهران بود. او در دهه ۴۰ به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و از دانشکده صداو سیما مدرک کارشناسی در رشته کارگردانی را دریافت کرد. چند سالی به تهیه و کارگردانی فیلم مستند پرداخت و سپس و چند سالی هم در تئاتر فعالیت کرد. او در مستند سازی به فیلم های مردم شناسانه و آموزشی گرایش داشت و عمده فیلم‌های خود را در این زمینه ساخت. از سال 1361 در جوار مستندسازی به ترجمه متون تئاتری و سینمایی پرداخت و چندین جلد کتاب ترجمه و کتابی درباره هنر سنتی ایران تألیف کرد. او همواره در کنار ساختن فیلم و ترجمه کتب ، مقالاتی را در زمینه سینما و تئاتر در مجلات هنری منتشر کرده است.


آزادی‌ور هنرمندی جامع‌الاطراف در حوزه‌های گوناگون از شعر و ادبیات گرفته تا سینما و تئاتر بود که در اغلب جریان‌های مهم ادبی و هنری معاصرش، حضوری موثر و فعال داشته است .
#ایسنا
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔸هیم هیم و تاپتاپای دوباره
🔹داستانی از #مظاهر_شهامت

یک تکه سنگ نمی تواند بیش از نیمی از زمین را ببلعد . گویا این سخن را آخرین مرد ریش سفید شهر وقتی که زیر درختی ایستاده بود که آن سال از سر پیری دیگر حتی یک دانه هم شکوفه نکرده بود، گفته بود . او بعد از گفتن این حرف عجیب رفته بود داخل خانه اش و مدتی از آن خارج نشده بود . دیگران به همدیگر گفته بودند پیداست که تاپدوق به زودی خواهد مرد . اما او چند سال دیگر هم زندگی کرد. تا این که دانش آموزی همان حرف او را با خطی کج و معوج و به رنگ زرد روی دیوار بزرگ حمام عمومی شهر نوشته بود . تاپدوق بعد از سه روز و چند ساعت از نوشته شدن حرف اش روی دیوار گفته بود دیگر بس است و روبروی پنجره باز اتاق دراز کشیده بود و مرده بود .
من نمی دانم این روایت چه ارتباطی با روایت یا روایت های پسین دارد یا خواهد داشت . شخصا هم دنبال چنین ارتباط احتمالی نمی گردم . شاید اصلا ارتباطی هم با هم ندارند و تنها به طور تصادفی در کنار هم یا در یک ردیف قرار می گیرند .
آخرین باری که کسی روی آن رف درست شده چیزی را قرارداده بود خیلی سال پیش بود . رعنا از خواب بیدار شده احساس کرده بود چیزی به پشتش چسبیده و هر بار که او تکان می خورد خش خش صدا می کند . به آرامی آن را از کمرش جدا کرده و نگاه کرده بود . یک تکه کاغذ بود که با نوار چسب به پشتش چسبانده بودند . نگاه کرد و خواند . خط سیهام بود . نوشته بود :
عزیزم رعنا ... مجبورم تو را برای همیشه ترک کنم . منتظر بازگشت من نباش !
حالا که سیهام رفته بود و ظاهرا هم قرار نبود هیچوقت برنگردد رعنا باید چه کار می کرد ؟ روزهای نخست هنوز نمی توانسته باور کند سیهام واقعا رفته است ...

http://www.uupload.ir/files/2lva_m.sh.jpg

🔴لطفاً ادامه ی داستان را در سایت بخوانید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2530

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #داستان
زیر نظر احمد درخشان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید :

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews👈

🔹 شعری از #ساجد_فضل_زاده

جنگل
گورستان متروکه است
درخت
استخوان دستی که اشاره می‌کند
یکی به سار اگر باشد
دیگری به عقاب‌های پشت سرش
یکی به خورشید اگر باشد
دیگری به ابرهای دور و برش

با صورتِ استخوانی روبروی آینه می‌ایستم
و فکر می‌کنم داشتن یک سگ
می‌تواند اندوه زندگی را کم‌تر کند
اندوه را ببندم به درخت حیاط
تکه‌ای از شامِ شب را برایش پرت کنم
او دُم تکان بدهد و من...


نه
پنجره را ببند،
اتاق گودال کوچکی‌ست
سگی استخوان‌ها را در آن پنهان می‌کند


ما، شکلِ سنگ انداختن
ما، شکلِ فرار
ما، شکلِ نشنیدنِ دشنام پشت سریم
گفتند
سگی لنگان لابه‌لای درختان پنهان شده است

قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کنید و پیدا
قطع کردند


جنگل
گورستان متروکه است.

http://www.uupload.ir/files/tr4_s.f.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2531

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈

🔹شعری از آتاکان گولگار Atakan Gülgar
🔸ترجمه از #علی‌رضا_شعبانی

در سحرگاه یک‌روزِ یک‌شنبه‌
باید که در کنار من از خواب برخیزی
و چشمان‌ات به روی من باز شود.

باید که بستر به داغیِ تنِ تو باشد
و باید ملافه از خستگی دی‌شب
در گوشه‌یی افتاده باشد
باید که روز را با ترانه‌ی محبوب‌مان آغاز کنیم

باید که با قهوه‌ - این هم‌دم تنهایی‌مان - وداع کنیم
و همین چای را که دم کرده‌ایم بنوشیم...


Bir pazar sabahı,
Yanımda uyanmalısın.
Yüzüme açılmalı gözlerin,

Yatak senin ten sıcaklığında olmalı.
Çarşaf dün geceden yorgun düşmeli,
Güne sevdiğimiz şarkılarla başlamalıyız.

Yalnızlığımıza yardım eden kahveyle vedalaşıp,
Aynı demliğin çayını içmeliyiz...

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2532

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #ادبیات_ترکیه و #آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈