✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #میخوش_ولی_زاده

برگشتن از همان جایی که آمدن!
برگشتن !
و گشتن لابه‌لای خاطره‌ها
پیچیدن لای موهای شانه نکرده‌ی باد
لای روسری‌ها
من یک ابرم
با پیراهن خیسی به تن
این بهار را هم بی تو گذشتم
از قراری که معلوم نیست از آمدنش
فصل‌های بعدی با تو بیایند یا نه
دلم را این فصل به کوچ پرنده‌ها بسته‌ام
رها در باد!
با چشم‌های بسته و دست‌های باز
مبادا که راه خانه را گم کنم!
با پاهایی که باوفاترند با من همیشه
رها در پس‌کوچه‌ها درپرسه‌ی شبانه‌ی هر جایی
در خانه، کنج خانه، وسط خانه
قاب عکسی با عکسی ...
و پنجره‌ای که هر لحظه پیش رویم است
پریدن، نپریدن
کسی این دور و برها نیست
خورشید سمت غروب رفته برنمی‌گردد
اسبم را کجا زین کنم امشب
به گندمزار بروم کجا!
سر مزار خودم که هنوز سر ماندنم ایستاده‌ام
به خانه بیایم سبک‌وار کجا!
آن‌چنان که یک‌روز را با خودم بوده‌ام؟
آن‌چنان که اسبم نیز فهمیده بود از من،
ازگریه‌هایم؟!
برگشتن، به خانه
بی خانه !
من یک ابرم که می‌بارم
خیابان درازی‌ست این شهر.

http://www.uupload.ir/files/grv0_m.v.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2529

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

▪️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈ڪلیڪ

🔹شعری از #میخوش_ولی_زاده

از تو چیزی به یادگاری بردن
با دو خورشید در دل اما دلسرد!
چند سال است که تو را ندیدن
تو را در پیاده‌روها گشتن
در توهم مه‌آلود یک روز بارانی
شکل دیگرانی که می‌آیند و می‌روند
نزدیک‌تر می‌آیند!
دیوانه‌وار از پیشم رد می‌شوند
و دیگر تو نیستی!
در این خراج پاییزی افسوس!
چه کسی می‌تواند جای ما را گرفته باشد!؟
چگونه می‌توانم برگردم به خانه
از بدرقه‌ی قطاری که رفته است
چگونه می‌توانم برگردم
و راه خانه را گم نکنم
چگونه می‌توانم آیا، اما نمی‌توانم!
نمی‌دانم این هم از اعصابم است
که پلکم مدام می‌پرد
یا راست است که تو رفته‌ای!
تو می‌گفتی!
با این همه صدا که نمی‌شود خوابید
لااقل ربنایی بخوان
تو ای پری کجایی،
چیزی که تا آرام بگیریم!
همه می‌گویند که صبح است
همیشه یکی خواب دم صبح را به هم می‌زند
همه دروغ می‌گویند!
از این همه یکی که من باشم بیدارت کنم!
یکی که تو باشی چای بریزی، شیرینش کنی، به هم بزنی
به هم بخورد!
زندگی همین است دیگر!
امان از این خواب دم صبح
از این پشت پنجره‌ی جای خوبی برای با تو پریدن!
از این سیگاری که می‌گیرم به گرمای این شهر می‌کشم،
و کش می‌آید!
از این که در می‌گذریم از هم هر روز!
و فصل‌ها همه در پی هم می‌گذرند!
که چای از دهن می‌افتد با آن صدای غمگین در کافه!
که خلوط شده است
برمی‌گردیم به حواسی که از پنجره پرت است
عجله دارد که برود!
برمی‌گردیم به خواب دم صبح
به اتفاق شب گذشته، به قطار، به تو ای پری کجایی!
به هم که پرت می‌شویم از حواس هم به خیابان
درمی‌گذریم!
افسوس اما!
در این هوای بارانی!
چه کسی می‌تواند جای ما را گرفته باشد؟

http://uupload.ir/files/tamv_5.jpg

منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2680

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈