هر سو نفس حادثه در ثانیه هاست
هر روز ، نگاه مبهمی خیره به ماست
یک دست مدام
سیلی خاک به عمر
آوار عبور
مرگ امضای خداست
#ایرج_زبردست
#سانچی
🆔 @piaderonews👈
هر روز ، نگاه مبهمی خیره به ماست
یک دست مدام
سیلی خاک به عمر
آوار عبور
مرگ امضای خداست
#ایرج_زبردست
#سانچی
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸داستاني از #شيرزاد_حسن
🔹برگردان #بابك_صحرانورد
شيرزاد حسن سال 1950در شهر اربيل عراق به دنيا آمد. در سال 1975 از دانشگاه المنتصريه بغداد مدرك ليسانس زبان خود را گرفت واز همان سال هاي دانشجويي داستان هاي كوتاهش را در نشريات عراق به چاپ رساند. او يكي از نخستين داستان نويسان برجسته کردستان عراق است كه با تاثر از ادبیات غرب و چاپ تعدادی داستان كوتاه ابتكاراتی در فرم، زبان و روايت داستان ها پديد آورد و توانست تا حدودی حركت تازه اي در ادبيات معاصر كردي را رقم زند.پر قدرت ترين اثر او رمان كوتاه «حصار و سگ هاي پدرم» است كه توجه منتقدان را برانگيخت. او در اين رمان با روايت توتم و تابو به اصول پدرسالاري از ديدگاه روانكاو مشهور« زیگموند فرويد» پرداخته است.
🔸راز
آن بیوه زن پیر، بي كس و تنهاست. اگر آن راز نبود، تمام مردم محله براي مرگ او جلوي در شكسته اش جمع نمي شدند. قبل از اينكه زبانش بند بيايد، بزرگ و كوچك، زن و مرد، فقير و غنی، التماس کنان به او می گفتند:
- خاله جان، خدا را خوش نمي ياد، بچه هاي محله بدون گز و حلواي شما ما را بيچاره مي كنند،لااقل بذار يك نفر ديگه هم طرز پختن اش را ياد بگيرد ...
http://www.uupload.ir/files/xnam_sh.h.jpeg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2190
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_کردستان
زیر نظر بابک صحرانورد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸داستاني از #شيرزاد_حسن
🔹برگردان #بابك_صحرانورد
شيرزاد حسن سال 1950در شهر اربيل عراق به دنيا آمد. در سال 1975 از دانشگاه المنتصريه بغداد مدرك ليسانس زبان خود را گرفت واز همان سال هاي دانشجويي داستان هاي كوتاهش را در نشريات عراق به چاپ رساند. او يكي از نخستين داستان نويسان برجسته کردستان عراق است كه با تاثر از ادبیات غرب و چاپ تعدادی داستان كوتاه ابتكاراتی در فرم، زبان و روايت داستان ها پديد آورد و توانست تا حدودی حركت تازه اي در ادبيات معاصر كردي را رقم زند.پر قدرت ترين اثر او رمان كوتاه «حصار و سگ هاي پدرم» است كه توجه منتقدان را برانگيخت. او در اين رمان با روايت توتم و تابو به اصول پدرسالاري از ديدگاه روانكاو مشهور« زیگموند فرويد» پرداخته است.
🔸راز
آن بیوه زن پیر، بي كس و تنهاست. اگر آن راز نبود، تمام مردم محله براي مرگ او جلوي در شكسته اش جمع نمي شدند. قبل از اينكه زبانش بند بيايد، بزرگ و كوچك، زن و مرد، فقير و غنی، التماس کنان به او می گفتند:
- خاله جان، خدا را خوش نمي ياد، بچه هاي محله بدون گز و حلواي شما ما را بيچاره مي كنند،لااقل بذار يك نفر ديگه هم طرز پختن اش را ياد بگيرد ...
http://www.uupload.ir/files/xnam_sh.h.jpeg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2190
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_کردستان
زیر نظر بابک صحرانورد
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 دو شعر از #ایمان_مومنی
🔸جیغ خفاش زیر نور فلش
در این تاریک
به خفاشهام کمی نور بپاش
در عمق من
سایه هم خود را به جا نمیآورد. □
این ناآشنا
مدام با من تصادف میکند
مدام در خودش به انفجاری تاریک میرسد.
سر برمیگردانم.
جیغی کشدار
و رد معلق بالهایی که سیاه میسوخت
در عبور از من
رفت، که سر به انزوای غاری بکوبد.
□
آویزان از سقف
سمفونی مشایعت قندیلها را میخواستم
آواز ستارههای سحرخیزی
که با صدای قدمهات بیدار میشوند.
که در ظهور نور
کورِ کور شدم.
□
خورشیدی که پشت پلک میخوابد
با صدای هیچ موذنی بیدار نمیشود.
□
روزهاست که روز است
روزهاست...
🔸پرها...
پرها پیله دریدند
و پرندگانی سپید
در مهتاب
محو شدند. □
به خوابها پریدهام
سر بر شانههای شکستهی پرها
تخته بند بالشت خوابم. □
بر قوس گردن کشیدهی پَری
پایین سریده از شانههای ماه کامل
به خوابم. □
سپیده
که بر رویای آرام برکه بنشینم
هالههای موج
با هالههای مهتاب
یکی میشوند. □
محو...
در میکوبم...
http://www.uupload.ir/files/84fb_i.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2424
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 دو شعر از #ایمان_مومنی
🔸جیغ خفاش زیر نور فلش
در این تاریک
به خفاشهام کمی نور بپاش
در عمق من
سایه هم خود را به جا نمیآورد. □
این ناآشنا
مدام با من تصادف میکند
مدام در خودش به انفجاری تاریک میرسد.
سر برمیگردانم.
جیغی کشدار
و رد معلق بالهایی که سیاه میسوخت
در عبور از من
رفت، که سر به انزوای غاری بکوبد.
□
آویزان از سقف
سمفونی مشایعت قندیلها را میخواستم
آواز ستارههای سحرخیزی
که با صدای قدمهات بیدار میشوند.
که در ظهور نور
کورِ کور شدم.
□
خورشیدی که پشت پلک میخوابد
با صدای هیچ موذنی بیدار نمیشود.
□
روزهاست که روز است
روزهاست...
🔸پرها...
پرها پیله دریدند
و پرندگانی سپید
در مهتاب
محو شدند. □
به خوابها پریدهام
سر بر شانههای شکستهی پرها
تخته بند بالشت خوابم. □
بر قوس گردن کشیدهی پَری
پایین سریده از شانههای ماه کامل
به خوابم. □
سپیده
که بر رویای آرام برکه بنشینم
هالههای موج
با هالههای مهتاب
یکی میشوند. □
محو...
در میکوبم...
http://www.uupload.ir/files/84fb_i.m.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2424
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #وحید_نجفی
به یاد توست که خوابیده ام کنار زنم
به یاد توست که در آمده است پیرهنم
تو زیر پوست شب خواب ماه می بینی
و من به یاد توام دست می کشم به زنم
کنار گوش زنم با تو حرف خواهم زد
به یاد تو می بوسد لبان پوست کنم
درون چشم زنم عاشق تو خواهم بود
فقط به خاطر تو خیره می شوم به زنم
به ساق و ران زنم دست می کشم هرشب
به خاطر تو به حمام می رود بدنم
کنار زلف زنم مست می کنم با تو
به گریه می افتم شیشه شیشه می شکنم
اگر که چاق و عرق بو و گنده تن باشم
به دست های زنم عطر می زنی به تنم
به خاطر تو طلاقش نمی دهم هرگز
به خاطر تو به فکر از او جدا شدنم
به خاطر تو به فکر طناب و تیر و سمم
به خاطر تو به اینجا کشیده خواستنم
اگر کنار زنم عاشقت نباشم پس
فراروایت هایی مثل عشق را چه کنم
تو را به جان زنم دوست دارم ای اندوه
تو هم مرا می خواهی زیاد...مطمئنم...
http://www.uupload.ir/files/wqvs_v.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2425
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #وحید_نجفی
به یاد توست که خوابیده ام کنار زنم
به یاد توست که در آمده است پیرهنم
تو زیر پوست شب خواب ماه می بینی
و من به یاد توام دست می کشم به زنم
کنار گوش زنم با تو حرف خواهم زد
به یاد تو می بوسد لبان پوست کنم
درون چشم زنم عاشق تو خواهم بود
فقط به خاطر تو خیره می شوم به زنم
به ساق و ران زنم دست می کشم هرشب
به خاطر تو به حمام می رود بدنم
کنار زلف زنم مست می کنم با تو
به گریه می افتم شیشه شیشه می شکنم
اگر که چاق و عرق بو و گنده تن باشم
به دست های زنم عطر می زنی به تنم
به خاطر تو طلاقش نمی دهم هرگز
به خاطر تو به فکر از او جدا شدنم
به خاطر تو به فکر طناب و تیر و سمم
به خاطر تو به اینجا کشیده خواستنم
اگر کنار زنم عاشقت نباشم پس
فراروایت هایی مثل عشق را چه کنم
تو را به جان زنم دوست دارم ای اندوه
تو هم مرا می خواهی زیاد...مطمئنم...
http://www.uupload.ir/files/wqvs_v.n.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2425
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸جلوه های رمانتیسم در اشعار #نادر_نادرپور
🔹#عبدالرضا_قنبری
در اوایل قرون وسطی کلمه Romance (رمانس) بر زبانهای بومی و محلی دلالت میکرد که از زبان لاتین اقتباس شده بودند و بدین وسیله از زبان رسمی و علمی لاتین که در مدارس آموخته میشد متمایز می شدند. در این دوره کلمه های Romancar وRomanczبه معنای ترجمه یا تالیف کتاب به زبانهای بومی بود. این گونه آثار را Romanz، Roman، Romance می نامیدند. صفت رمانتیک (Romantic) برای اولین بار در سال 1650 در زبان انگلیسی بکار رفت و در واقع ارزنده ترین هدیه این زبان به تفکر اروپایی بود. شکل فرانسوی آنRomanesque در سال 1661 و شکل Romanisch در سال 1663 وارد زبان آلمانی شد.
میتوان رمانتیک را همچون رمانس یا رمانس وار معنا کرد. این گونه آثار ماهیتی خیالی و پر احساس داشتند، آمیزه ای بودند از قصه های شوالیه گری، صحنه های پرشور و پدیده های غیر واقعی که خواننده نمی توانست احتمال وقوع آنها را تصور کند. وقایعی که با دیدگاه عقلانی قرن هفدهم همگونی و تناسب نداشتند. در این قرن و در دنیایی که تحت نفوذ حقیقتی قرار دارد که خود را مطلق بی چون و چرا میشمارد این اصطلاح اعتباری ندارد و بار معنایی آن منفی است و بر مفاهیمی مانند اغراق آمیز بودن، مضحک، کودکانه، خیالاتی و نامعقول بودن دلالت دارد. (جعفری، 1378: 10-14)
از دهه 1660 در انگلستان واژه رمانتیک از دلالت بر داستان های رمانس وار فراتر می رود و برای توصیف مناظر طبیعی بکار می رود و معانی چون بکر، دست نخورده، خیال انگیز و رویایی را تداعی می کند ...
http://www.uupload.ir/files/y6r6_a.gh.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2426
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸جلوه های رمانتیسم در اشعار #نادر_نادرپور
🔹#عبدالرضا_قنبری
در اوایل قرون وسطی کلمه Romance (رمانس) بر زبانهای بومی و محلی دلالت میکرد که از زبان لاتین اقتباس شده بودند و بدین وسیله از زبان رسمی و علمی لاتین که در مدارس آموخته میشد متمایز می شدند. در این دوره کلمه های Romancar وRomanczبه معنای ترجمه یا تالیف کتاب به زبانهای بومی بود. این گونه آثار را Romanz، Roman، Romance می نامیدند. صفت رمانتیک (Romantic) برای اولین بار در سال 1650 در زبان انگلیسی بکار رفت و در واقع ارزنده ترین هدیه این زبان به تفکر اروپایی بود. شکل فرانسوی آنRomanesque در سال 1661 و شکل Romanisch در سال 1663 وارد زبان آلمانی شد.
میتوان رمانتیک را همچون رمانس یا رمانس وار معنا کرد. این گونه آثار ماهیتی خیالی و پر احساس داشتند، آمیزه ای بودند از قصه های شوالیه گری، صحنه های پرشور و پدیده های غیر واقعی که خواننده نمی توانست احتمال وقوع آنها را تصور کند. وقایعی که با دیدگاه عقلانی قرن هفدهم همگونی و تناسب نداشتند. در این قرن و در دنیایی که تحت نفوذ حقیقتی قرار دارد که خود را مطلق بی چون و چرا میشمارد این اصطلاح اعتباری ندارد و بار معنایی آن منفی است و بر مفاهیمی مانند اغراق آمیز بودن، مضحک، کودکانه، خیالاتی و نامعقول بودن دلالت دارد. (جعفری، 1378: 10-14)
از دهه 1660 در انگلستان واژه رمانتیک از دلالت بر داستان های رمانس وار فراتر می رود و برای توصیف مناظر طبیعی بکار می رود و معانی چون بکر، دست نخورده، خیال انگیز و رویایی را تداعی می کند ...
http://www.uupload.ir/files/y6r6_a.gh.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2426
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #اندیشه_و_نقد
زیر نظر سید حمید شریف نیا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #اعظم_حسینی
نور چشم ایرانهخانم زیباست
آزادهای در بند
با پوستی که
مهتاب را بشارت سپیدهدم میدهد
طرز قدم برداشتناش
بیطرز و مطمئن است
گاهی سری به خیال ما می زند، نمیماند
در گاهِ آخر از او پرسیدیم :
- میشود بمانی و عطرت
بپیچد مدام در مشام آفتاب پاییزی؟
گفت:
- باشد.
فقط بگویید کجا بنشینم
که وصل نباشد
به لقلقهی زبان تاریخ و
دهان ِلق جغرافیا؟
چه دارید برای نوشیدنم
پوشیدنم
خواب دیدنم
که طعم خون و بوی نا ندهد
چه خبر از نرخ خبرها
چون:
- می خواهم زنده بمانم
به هر قیمتی و
امثالهم ؟
یا صفوف مورچههای دانه کش از قندان
و رفت و آمد مشکوک سوسکها
میان آشپزخانه و فاضلاب؟
فرض کنید من
تهمینه مادر سهراب
چرا نگاه رستمم را درچشمهای هیچ کدامتان نمیبینم؟
دلشورهای در دهانمان
دندانقروچه میکرد
زیر پوستمان سرد میدوید
و در استخوانها میلرزید
دل شوره ای که دیگر
شوقی به ماندن و شنیدناش نداشت.
http://www.uupload.ir/files/5ec6_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2427
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #اعظم_حسینی
نور چشم ایرانهخانم زیباست
آزادهای در بند
با پوستی که
مهتاب را بشارت سپیدهدم میدهد
طرز قدم برداشتناش
بیطرز و مطمئن است
گاهی سری به خیال ما می زند، نمیماند
در گاهِ آخر از او پرسیدیم :
- میشود بمانی و عطرت
بپیچد مدام در مشام آفتاب پاییزی؟
گفت:
- باشد.
فقط بگویید کجا بنشینم
که وصل نباشد
به لقلقهی زبان تاریخ و
دهان ِلق جغرافیا؟
چه دارید برای نوشیدنم
پوشیدنم
خواب دیدنم
که طعم خون و بوی نا ندهد
چه خبر از نرخ خبرها
چون:
- می خواهم زنده بمانم
به هر قیمتی و
امثالهم ؟
یا صفوف مورچههای دانه کش از قندان
و رفت و آمد مشکوک سوسکها
میان آشپزخانه و فاضلاب؟
فرض کنید من
تهمینه مادر سهراب
چرا نگاه رستمم را درچشمهای هیچ کدامتان نمیبینم؟
دلشورهای در دهانمان
دندانقروچه میکرد
زیر پوستمان سرد میدوید
و در استخوانها میلرزید
دل شوره ای که دیگر
شوقی به ماندن و شنیدناش نداشت.
http://www.uupload.ir/files/5ec6_a.h.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2427
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹متن قطعه موسیقی مسیحا اثر #جورج_فردریک_هندل
🔸ترجمه ی #شاهرخ_راعی
جورج فردریک هندل (به آلمانی: Georg Friederich Händel) آهنگساز به نام آلمانی– انگلیسی سبک باروک است. وی در سال ۱۶۸۵ در شهر هاله آلمان متولد شد و نبوغ و استعداد خود در عرصه موسیقی را در ۸ سالگی و ابتدا در نواختن ارگ نشان داد. او توجه فریدریش ویلهلم زاخو (Friedrich Wilhelm Zachow) آهنگساز به نام سبک باروک را به خود جلب کرد و از همان دوران کودکی در زادگاه خود تحت تعلیم وی قرار گرفت. هندل مدتی در هامبورگ به عنوان نوازنده ارگ کلیسا به کار اشتغال داشت. پس از آن به ایتالیا رفت و حدود چهار سال در شهرهای مختلف این کشور به ادامه فراگیری موسیقی پرداخت.
او در ۲۵ سالگی برای اولین بار راهی انگلستان شد. تا آن زمان اپراها و قطعات موسیقی بسیاری را آهنگسازی کرده بود. اما دوران شکوفائی هنری هندل در لندن و به ویژه با ساختن قطعات موسیقی کلیسائی همراه بود. وی تا پایان عمر در انگلستان ماند. هفت سال آخر زندگی را نابینا بود و در سال ۱۷۵۹ در لندن درگذشت.
۴۲ قطعه اپرا و ۲۵ اوراتوریو همراه با قطعات بسیاری برای ارکستر از جمله مهمترین آثار هندل هستند. اوراتوریوی مسیحا از جمله آثار اوست که اولین بار در سال ۱۷۴۲ در دوبلین برای تنگدستان و محکومان به روی صحنه رفت. این اثر از آن زمان تاکنون همواره اجراهای بسیار موفقی داشته است. آواز جمعی هلهلویا معروفترین بخش این اوراتوریو است.
مسیحا یک اوراتوریو – قطعه موسیقی بزرگ برای ارکستر، آواز و آواز جمعی – است که توسط جورج فردریک هندل (۱۶۸۵-۱۷۵۹ میلادی) در سال ۱۷۴۱ میلادی ساخته شده و برای اولین بار در سال ۱۷۴۲ در دوبلین به اجرا درآمده است. این قطعه از محبوبترین قطعات موسیقی دینی مسیحی است و بویژه در ایام کریسمس و نیز عید پاک اجرا میشود. اغلب جملات و بخشهای متن مسیحا از کتاب مقدس گرفته شدهاند.
ترجمه زیر از روی متن آلمانی مسیحا صورت گرفته است. بخشبندی و شمارهگذاری متن منطبق بر مجموعه آثار هندل چاپ هاله (Hallische Händel-Ausgabe) است...
http://www.uupload.ir/files/2sck_j.f.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2428
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹متن قطعه موسیقی مسیحا اثر #جورج_فردریک_هندل
🔸ترجمه ی #شاهرخ_راعی
جورج فردریک هندل (به آلمانی: Georg Friederich Händel) آهنگساز به نام آلمانی– انگلیسی سبک باروک است. وی در سال ۱۶۸۵ در شهر هاله آلمان متولد شد و نبوغ و استعداد خود در عرصه موسیقی را در ۸ سالگی و ابتدا در نواختن ارگ نشان داد. او توجه فریدریش ویلهلم زاخو (Friedrich Wilhelm Zachow) آهنگساز به نام سبک باروک را به خود جلب کرد و از همان دوران کودکی در زادگاه خود تحت تعلیم وی قرار گرفت. هندل مدتی در هامبورگ به عنوان نوازنده ارگ کلیسا به کار اشتغال داشت. پس از آن به ایتالیا رفت و حدود چهار سال در شهرهای مختلف این کشور به ادامه فراگیری موسیقی پرداخت.
او در ۲۵ سالگی برای اولین بار راهی انگلستان شد. تا آن زمان اپراها و قطعات موسیقی بسیاری را آهنگسازی کرده بود. اما دوران شکوفائی هنری هندل در لندن و به ویژه با ساختن قطعات موسیقی کلیسائی همراه بود. وی تا پایان عمر در انگلستان ماند. هفت سال آخر زندگی را نابینا بود و در سال ۱۷۵۹ در لندن درگذشت.
۴۲ قطعه اپرا و ۲۵ اوراتوریو همراه با قطعات بسیاری برای ارکستر از جمله مهمترین آثار هندل هستند. اوراتوریوی مسیحا از جمله آثار اوست که اولین بار در سال ۱۷۴۲ در دوبلین برای تنگدستان و محکومان به روی صحنه رفت. این اثر از آن زمان تاکنون همواره اجراهای بسیار موفقی داشته است. آواز جمعی هلهلویا معروفترین بخش این اوراتوریو است.
مسیحا یک اوراتوریو – قطعه موسیقی بزرگ برای ارکستر، آواز و آواز جمعی – است که توسط جورج فردریک هندل (۱۶۸۵-۱۷۵۹ میلادی) در سال ۱۷۴۱ میلادی ساخته شده و برای اولین بار در سال ۱۷۴۲ در دوبلین به اجرا درآمده است. این قطعه از محبوبترین قطعات موسیقی دینی مسیحی است و بویژه در ایام کریسمس و نیز عید پاک اجرا میشود. اغلب جملات و بخشهای متن مسیحا از کتاب مقدس گرفته شدهاند.
ترجمه زیر از روی متن آلمانی مسیحا صورت گرفته است. بخشبندی و شمارهگذاری متن منطبق بر مجموعه آثار هندل چاپ هاله (Hallische Händel-Ausgabe) است...
http://www.uupload.ir/files/2sck_j.f.h.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2428
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸شعری از جاهیت سیتکی تارانجی Cahit Sıtkı Tarancı
▫️- که او را در ایران به نامِ #جاهد_صدقی_تارانجی هم میشناسند -
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا
▪️آفتاب از پنجرهام کم نشود
نه قادرم به آفتابی که طلوع میکند فرمان برانم
نه کسی بیدار میشود که حالِ مرا درک کند
مردن از اندیشهام میگذرد
و بعد هم این پرنده
این باغ
و این نور از اندیشهام میگذرد
و دلام با خدا چنین میگوید:
از اندوهی که به من سپردهیی نمیترسم
همین کافیست که آفتاب از پنجرهام کم نشود
که من هر رنج و محنتی را میپذیرم
▪️Gün Eksilmesin Penceremden
Ne doğan güne hükmüm geçer,
Ne halden anlayan bulunur;
Ah aklımdan ölümüm geçer;
Sonra bu kuş, bu bahçe, bu nur.
Ve gönül Tanrısına der ki:
- Pervam yok verdiğin elemden;
Her mihnet kabulüm, yeter ki
Gün eksilmesin penceremden!
http://www.uupload.ir/files/7ebv_c.t.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2429
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه_و_آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸شعری از جاهیت سیتکی تارانجی Cahit Sıtkı Tarancı
▫️- که او را در ایران به نامِ #جاهد_صدقی_تارانجی هم میشناسند -
🔹برگردان از #ابوالفضل_پاشا
▪️آفتاب از پنجرهام کم نشود
نه قادرم به آفتابی که طلوع میکند فرمان برانم
نه کسی بیدار میشود که حالِ مرا درک کند
مردن از اندیشهام میگذرد
و بعد هم این پرنده
این باغ
و این نور از اندیشهام میگذرد
و دلام با خدا چنین میگوید:
از اندوهی که به من سپردهیی نمیترسم
همین کافیست که آفتاب از پنجرهام کم نشود
که من هر رنج و محنتی را میپذیرم
▪️Gün Eksilmesin Penceremden
Ne doğan güne hükmüm geçer,
Ne halden anlayan bulunur;
Ah aklımdan ölümüm geçer;
Sonra bu kuş, bu bahçe, bu nur.
Ve gönül Tanrısına der ki:
- Pervam yok verdiğin elemden;
Her mihnet kabulüm, yeter ki
Gün eksilmesin penceremden!
http://www.uupload.ir/files/7ebv_c.t.jpeg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2429
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_ترکیه_و_آذربایجان
زیر نظر ابوالفضل پاشا
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #محمدرضا_طاهری
وقتی آن کبریت را بردی میان خرمنت
منتظر بودم که این آتش بیفتد گردنت
خون ما آرام جاری بود در رگ هایمان
خواستی تا لکه ای باشد به روی دامنت
ما دگر آن مردم آرام و یکدل نیستیم
چون دوتا شد فرقمان بعد از فرود آهنت
دست های دوستانت زخم ها بر ما زدند
صد برابر بیشتر از دشنه های دشمنت
ما چرا اینقدر غمگینیم؟! وقتی گفته اند:
شادی ما بستگی دارد به لب تر کردنت!
قفل زندان های ما را بشکن و آسوده شو
شاکلیدش را خودت انداختی بر گردنت
الغرض؛ قربانی دعوای شاهان، مردم اند
بس کن این کبریت بازی را کنار خرمنت
http://www.uupload.ir/files/qej1_m.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2430
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #محمدرضا_طاهری
وقتی آن کبریت را بردی میان خرمنت
منتظر بودم که این آتش بیفتد گردنت
خون ما آرام جاری بود در رگ هایمان
خواستی تا لکه ای باشد به روی دامنت
ما دگر آن مردم آرام و یکدل نیستیم
چون دوتا شد فرقمان بعد از فرود آهنت
دست های دوستانت زخم ها بر ما زدند
صد برابر بیشتر از دشنه های دشمنت
ما چرا اینقدر غمگینیم؟! وقتی گفته اند:
شادی ما بستگی دارد به لب تر کردنت!
قفل زندان های ما را بشکن و آسوده شو
شاکلیدش را خودت انداختی بر گردنت
الغرض؛ قربانی دعوای شاهان، مردم اند
بس کن این کبریت بازی را کنار خرمنت
http://www.uupload.ir/files/qej1_m.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2430
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
فرهاد حسنزاده نامزد نهایی جایزه اندرسن شد
فرهاد حسن زاده به عنوان یکی از ۵ نفر برتر جایزه هانس کریستین اندرسن IBBY 2018 -نوبل ادبیات کودک- انتخاب شد.
🆔 @piaderonews👈
فرهاد حسن زاده به عنوان یکی از ۵ نفر برتر جایزه هانس کریستین اندرسن IBBY 2018 -نوبل ادبیات کودک- انتخاب شد.
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸نیایش کودک یتیم
▫️شعری از #ژول_سوپرویل
🔹ترجمه ی #دکتر_محمد_زیار
آه چقدر در آغوش کشیدن مادر دلپذیر می تواند بود
با او خندیدن، دست هایش را نوازش کردن
و با هم نیایش کردن و سر بر سینه اش گریستن!
آنگاه که از باد سرد یخ می زنم
چقدر برایم دلپذیر می تواند بود
که خود را به قلبش بفشارم
و با جستجوی بارقه های خوشبختی
در خطوط چهره اش از غم بگریزم!
آه چقدر دلم می خواست مادرم را عزیز می داشتم
شاهد بوسه های با درنگ و مهربانش بودم
و آنگاه می مردم، به مرگی شیرین
مردن بر زانوان او
🔸Hymne du jeune orphelin
Ah ! qu’il doit être doux d’embrasser une mère
De sourire avec elle et caresser sa main
Et de chanter ensemble une même prière
De pleurer sur son sein
Ah ! qu’il me serait doux quand la brise me glace
De me sentir serré bien fort contre son cœur
Et de fuir la tristesse en cherchant dans sa face
Les rayons du bonheur
Ah ! que j’aurais voulu pouvoir chérir ma mère
Recevoir longuement ses baisers les plus doux
Et mourir d’une mort qui doit être bien chère
Mourir sur ses genoux
http://www.uupload.ir/files/5ulk_j.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2431
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸نیایش کودک یتیم
▫️شعری از #ژول_سوپرویل
🔹ترجمه ی #دکتر_محمد_زیار
آه چقدر در آغوش کشیدن مادر دلپذیر می تواند بود
با او خندیدن، دست هایش را نوازش کردن
و با هم نیایش کردن و سر بر سینه اش گریستن!
آنگاه که از باد سرد یخ می زنم
چقدر برایم دلپذیر می تواند بود
که خود را به قلبش بفشارم
و با جستجوی بارقه های خوشبختی
در خطوط چهره اش از غم بگریزم!
آه چقدر دلم می خواست مادرم را عزیز می داشتم
شاهد بوسه های با درنگ و مهربانش بودم
و آنگاه می مردم، به مرگی شیرین
مردن بر زانوان او
🔸Hymne du jeune orphelin
Ah ! qu’il doit être doux d’embrasser une mère
De sourire avec elle et caresser sa main
Et de chanter ensemble une même prière
De pleurer sur son sein
Ah ! qu’il me serait doux quand la brise me glace
De me sentir serré bien fort contre son cœur
Et de fuir la tristesse en cherchant dans sa face
Les rayons du bonheur
Ah ! que j’aurais voulu pouvoir chérir ma mère
Recevoir longuement ses baisers les plus doux
Et mourir d’une mort qui doit être bien chère
Mourir sur ses genoux
http://www.uupload.ir/files/5ulk_j.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2431
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #فاطمه_قائدی
من که کاری نداشتم به خدا او خودش قصد کرد من باشم
تار من را به پود باران بست تا که پاییز پیرهن باشم
خاکم از ریشه های تاک گرفت عسل و انگبین به خاک گرفت
زیر و بم دادو ..سینه چاک گرفت قوس ها داد تا که زن باشم!
در سرم پونه ریخت ریحان کاشت..کاشت بر شانه های من انباشت
آخرش چادر از سرم برداشت، خواست پیشش شکن شکن باشم
شاعرم کرد،شعر و افیونی..شاعری و زنی..چه معجونی!
دهن آدمیتم را بست،خواست حوای بی سخن باشم
وقتی از دست بندگان خسته ست، شعرمی خوانم و خدا مست است
خواست تا پابه پای شاعرها،ظرفی از باده ی کهن باشم
دف زد و در دلم شعاع گرفت ،حال من حالت سماع گرفت
من من با خودم وداع گرفت، تا که در فکر آمدن باشم...
http://www.uupload.ir/files/gljy_f.gh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2432
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #فاطمه_قائدی
من که کاری نداشتم به خدا او خودش قصد کرد من باشم
تار من را به پود باران بست تا که پاییز پیرهن باشم
خاکم از ریشه های تاک گرفت عسل و انگبین به خاک گرفت
زیر و بم دادو ..سینه چاک گرفت قوس ها داد تا که زن باشم!
در سرم پونه ریخت ریحان کاشت..کاشت بر شانه های من انباشت
آخرش چادر از سرم برداشت، خواست پیشش شکن شکن باشم
شاعرم کرد،شعر و افیونی..شاعری و زنی..چه معجونی!
دهن آدمیتم را بست،خواست حوای بی سخن باشم
وقتی از دست بندگان خسته ست، شعرمی خوانم و خدا مست است
خواست تا پابه پای شاعرها،ظرفی از باده ی کهن باشم
دف زد و در دلم شعاع گرفت ،حال من حالت سماع گرفت
من من با خودم وداع گرفت، تا که در فکر آمدن باشم...
http://www.uupload.ir/files/gljy_f.gh.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2432
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #قوالب_کلاسیک
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #احمد_طباطبایی
پاشیدن گلو
از تحمل زیادِ کمتر از پاشیدن گلو
صورتی عور
چپیده در آینهای دیرتر اما مرطوب
دستی بریده نشده
از رگهای قبلها قبل
با آستینی کمرنگتر
کاشکی چی؟
کاشیها که کسی نیستند
با خیال راحتتر خفه را نکن
ریزههای صدایی زیر شده
کنار نمیشنومِ اتوبانی یکنفس
ریزههای چند پای غیرهمشکل
تا دیرتر نشدن ایستگاه تاکسی
ریزههای به خود لرزیدن رنگی سرد
بدون درک دماسنج و کروموزوم
ریزههای چند سؤال لهیده
بدون لحن و علامت و استفهام
ریزههای قطعاً همین طور است
از قطعاً قطعاً همین طور است نیست
درِ بسته تمام میشود
مثل آرزوهای جیغتر
میدانم
چیز عوض نمیشود
باید فقط کمی جا باز میکردم
برای چرخیدن زمین
در این منظومهی لبریز
http://www.uupload.ir/files/2g0y_a.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2433
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #احمد_طباطبایی
پاشیدن گلو
از تحمل زیادِ کمتر از پاشیدن گلو
صورتی عور
چپیده در آینهای دیرتر اما مرطوب
دستی بریده نشده
از رگهای قبلها قبل
با آستینی کمرنگتر
کاشکی چی؟
کاشیها که کسی نیستند
با خیال راحتتر خفه را نکن
ریزههای صدایی زیر شده
کنار نمیشنومِ اتوبانی یکنفس
ریزههای چند پای غیرهمشکل
تا دیرتر نشدن ایستگاه تاکسی
ریزههای به خود لرزیدن رنگی سرد
بدون درک دماسنج و کروموزوم
ریزههای چند سؤال لهیده
بدون لحن و علامت و استفهام
ریزههای قطعاً همین طور است
از قطعاً قطعاً همین طور است نیست
درِ بسته تمام میشود
مثل آرزوهای جیغتر
میدانم
چیز عوض نمیشود
باید فقط کمی جا باز میکردم
برای چرخیدن زمین
در این منظومهی لبریز
http://www.uupload.ir/files/2g0y_a.t.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2433
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹خانهام ابری است
🔸بیانیه شاعران و نویسندگان در اعتراض به تخریب خانه ی #نیما
شاعران، نویسندگان، مترجمان و فرهنگیان و هنرمندان ایران دوشادوش مخاطبین و علاقمندان به آثار نیما یوشیج اعتراض و در خواست خود را در خصوص خانهی نیما یوشیج (واقع در محله تجریش تهران ،خیابان دازشیب، خیابان رمضانی، کوچه رهبری) به شرح زیر اعلام مینمایند:
1 - ضمن درخواست نشر متن کامل رای دیوان عدالت اداری و دلایل خروج خانهی نیما یوشیج از ثبت ملی ، جهت روشن شدن اذهان عمومی، از سازمان میراث فرهنگی میخواهیم در خصوص چگونگی خارج شدن خانهی نیما یوشیج از ثبت ملی توضیح دهد که نقش سازمان میراث فرهنگی در حفظ و نگهداری منزل نیما یوشیج چه بوده است؟ چرا با وجود این که این مکان در سال 1380 همزمان با سالروز درگذشت شاعر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده، در طول سالیان گذشته بازسازی و تعمیر نشده و به کاربری فرهنگی در نیامده است؟ علت خارج شدن این بنا از فهرست آثار ملی ایران چیست؟ چرا این بنا در حال حاضر به ویرانهای تبدیل شده است که بنا به اظهار اهالی محل تردد معتادان شده است؟ از این سازمان میخواهیم که روند پیگیری خود برای جلوگیری از خروج این خانه از فهرست آثار ملی را به صورت روشن و شفاف بیان کند. لازم است تصویر مدارک و اسناد دفاعیه آن سازمان برای حفظ خانهی نیما در مراجع قانونی به صورت کامل در اختیار مردم و جراید قرار گیرد.
2 - با توجه به این که گفته شده است این ملک در اختیار مالک شخصی است، امضاء کنندگان این متن از متولیان محترم فرهنگی ایران، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد و همچنین بخش فرهنگی شهردای تهران میخواهند که با استناد به مدارک و شواهد کافی و مستندات تصویری بازمانده از این خانه در زمان زندگی و سکونت نیما و همچین گواه اهالی محل و جمع زیادی از هنرمندان، نویسندگان و شاعران بر این موضوع، اکنون که این ملک در اختیار مالک دیگری است با حفظ حقوق وی، از مالک کنونی خریداری شده و پس از بازسازی و تغییر کاربری ( با نظارت و مشورتِ گروهی از شاعران شناخته شده و مستقل در شعر امروز ) این خانه را با نام خانهی نیما و «خانهی شعر معاصر ایران» جهت استفادهی چند منظورهی فرهنگی و هنری شعر و ادبیات معاصر در اختیار عموم مردم و جوانان مشتاق به شعر و ادبیات قرار دهد. با این کار ضمن کمک به ارتقاء سطح فرهنگی جوانان از طریق برگزاری کارگاههای فرهنگی و هنری در این مکان، اصل این بنا که نمادی از فرهنگ معاصر بوده و یادآور حضور شاعران و متفکران بزرگ این روزگار است از گزند آسیبهای جبری و سهوی در امان خواهد ماند.
این مهم، کمترین کار متولیان فرهنگی کشور برای نگهداری و حفظ و استفادهی مناسب از خانهی مشاهیر بزرگی مانند نیمایوشیج است. در تمام دنیا با میراث مادی و فرهنگی مفاخر و مشاهیر خود برخوردی احترام آمیز میشود و آن محل به عنوان میراثی برای نسلهای بعدی حفظ و نگهداری میشود.
3 - امید است با پیگیری و نظارت شاعران و نویسندگان کشور و همکاری متولیان فرهنگی خانهی نیما حفظ و بازسازی شده و به نام «خانهی شعر معاصر ایران » ثبت شود.
در صورت هر گونه ساخت و ساز و تخریب بنای خانهی نیما امضاء کنندگان این بیانیه حق حضور درمحل، اعتراض و جلوگیری از تخریب خانهی نیما یوشیج را برای خود محفوظ میدارند.
🔸اسامی امضاء کنندگان این بیانیه:
جوادمجابی- علی باباچاهی- پرویزخائفی - احمدپوری- اسدالله امرائی- غلامحسین سالمی – مهدی اخوان لنگرودی – رضا معتمدی- ابوالقاسم ایرانی – بنفشه حجازی - تهمینه میلانی - اسرافیل شیرچی- ایرج ضیایی- یغما گلرویی- عبدالعلی عظیمی- محمد عظیمی- موسی بیدج - ابوالفضل پاشا - آفاق شوهانی - بهزاد خواجات – رضا چایچی - مهرداد فلاح - بهزاد زرین پور- شمس آقاجانی ...
http://www.uupload.ir/files/p9jm_nima.jpeg
🔴ادامه ی اسامی در سایت :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2434
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بازتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹خانهام ابری است
🔸بیانیه شاعران و نویسندگان در اعتراض به تخریب خانه ی #نیما
شاعران، نویسندگان، مترجمان و فرهنگیان و هنرمندان ایران دوشادوش مخاطبین و علاقمندان به آثار نیما یوشیج اعتراض و در خواست خود را در خصوص خانهی نیما یوشیج (واقع در محله تجریش تهران ،خیابان دازشیب، خیابان رمضانی، کوچه رهبری) به شرح زیر اعلام مینمایند:
1 - ضمن درخواست نشر متن کامل رای دیوان عدالت اداری و دلایل خروج خانهی نیما یوشیج از ثبت ملی ، جهت روشن شدن اذهان عمومی، از سازمان میراث فرهنگی میخواهیم در خصوص چگونگی خارج شدن خانهی نیما یوشیج از ثبت ملی توضیح دهد که نقش سازمان میراث فرهنگی در حفظ و نگهداری منزل نیما یوشیج چه بوده است؟ چرا با وجود این که این مکان در سال 1380 همزمان با سالروز درگذشت شاعر در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده، در طول سالیان گذشته بازسازی و تعمیر نشده و به کاربری فرهنگی در نیامده است؟ علت خارج شدن این بنا از فهرست آثار ملی ایران چیست؟ چرا این بنا در حال حاضر به ویرانهای تبدیل شده است که بنا به اظهار اهالی محل تردد معتادان شده است؟ از این سازمان میخواهیم که روند پیگیری خود برای جلوگیری از خروج این خانه از فهرست آثار ملی را به صورت روشن و شفاف بیان کند. لازم است تصویر مدارک و اسناد دفاعیه آن سازمان برای حفظ خانهی نیما در مراجع قانونی به صورت کامل در اختیار مردم و جراید قرار گیرد.
2 - با توجه به این که گفته شده است این ملک در اختیار مالک شخصی است، امضاء کنندگان این متن از متولیان محترم فرهنگی ایران، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد و همچنین بخش فرهنگی شهردای تهران میخواهند که با استناد به مدارک و شواهد کافی و مستندات تصویری بازمانده از این خانه در زمان زندگی و سکونت نیما و همچین گواه اهالی محل و جمع زیادی از هنرمندان، نویسندگان و شاعران بر این موضوع، اکنون که این ملک در اختیار مالک دیگری است با حفظ حقوق وی، از مالک کنونی خریداری شده و پس از بازسازی و تغییر کاربری ( با نظارت و مشورتِ گروهی از شاعران شناخته شده و مستقل در شعر امروز ) این خانه را با نام خانهی نیما و «خانهی شعر معاصر ایران» جهت استفادهی چند منظورهی فرهنگی و هنری شعر و ادبیات معاصر در اختیار عموم مردم و جوانان مشتاق به شعر و ادبیات قرار دهد. با این کار ضمن کمک به ارتقاء سطح فرهنگی جوانان از طریق برگزاری کارگاههای فرهنگی و هنری در این مکان، اصل این بنا که نمادی از فرهنگ معاصر بوده و یادآور حضور شاعران و متفکران بزرگ این روزگار است از گزند آسیبهای جبری و سهوی در امان خواهد ماند.
این مهم، کمترین کار متولیان فرهنگی کشور برای نگهداری و حفظ و استفادهی مناسب از خانهی مشاهیر بزرگی مانند نیمایوشیج است. در تمام دنیا با میراث مادی و فرهنگی مفاخر و مشاهیر خود برخوردی احترام آمیز میشود و آن محل به عنوان میراثی برای نسلهای بعدی حفظ و نگهداری میشود.
3 - امید است با پیگیری و نظارت شاعران و نویسندگان کشور و همکاری متولیان فرهنگی خانهی نیما حفظ و بازسازی شده و به نام «خانهی شعر معاصر ایران » ثبت شود.
در صورت هر گونه ساخت و ساز و تخریب بنای خانهی نیما امضاء کنندگان این بیانیه حق حضور درمحل، اعتراض و جلوگیری از تخریب خانهی نیما یوشیج را برای خود محفوظ میدارند.
🔸اسامی امضاء کنندگان این بیانیه:
جوادمجابی- علی باباچاهی- پرویزخائفی - احمدپوری- اسدالله امرائی- غلامحسین سالمی – مهدی اخوان لنگرودی – رضا معتمدی- ابوالقاسم ایرانی – بنفشه حجازی - تهمینه میلانی - اسرافیل شیرچی- ایرج ضیایی- یغما گلرویی- عبدالعلی عظیمی- محمد عظیمی- موسی بیدج - ابوالفضل پاشا - آفاق شوهانی - بهزاد خواجات – رضا چایچی - مهرداد فلاح - بهزاد زرین پور- شمس آقاجانی ...
http://www.uupload.ir/files/p9jm_nima.jpeg
🔴ادامه ی اسامی در سایت :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2434
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #بازتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #تیرداد_آتشکار
دست
تیر مبدل است
کاملنِ نخاع فاصله
لهجهی لامع
روحِ رسیده
در اجابت گیاه
تا بنوشم از آوندهات
نُت نقره
چشم
کمان زنده
قوس حاء حی و حضور
زُمُرد زخم بگیر
از بریدههای صبر
خاکستر عمود ببین
و
کتانِ کوکبم بپوشان
از کلام
حلال حنجرهی تو باشم
و والضّحیٰی باران
http://www.uupload.ir/files/w00a_t.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2435
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #تیرداد_آتشکار
دست
تیر مبدل است
کاملنِ نخاع فاصله
لهجهی لامع
روحِ رسیده
در اجابت گیاه
تا بنوشم از آوندهات
نُت نقره
چشم
کمان زنده
قوس حاء حی و حضور
زُمُرد زخم بگیر
از بریدههای صبر
خاکستر عمود ببین
و
کتانِ کوکبم بپوشان
از کلام
حلال حنجرهی تو باشم
و والضّحیٰی باران
http://www.uupload.ir/files/w00a_t.a.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2435
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹 شعری از #آرش_سیفی
🔸با احترام به استراگون و ولادیمیر
و به ایران
ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات...
باریک بود گردن من یا که مال تو؟
خون من است آنچه که مانده به شال تو
من را گره زده ست کسی با خیال تو
ربط است بین حال من و بین حال تو
من را ببند بر سر زخم درونی ات!
من را که خاطرات تو هر روز با من است
من را که آتشی و دلم مثل خرمن است
انبار کاه! عشقِ تو بدجور سوزن است!!
سیگار را کشیدم و دیدم که روشن است
تکلیف انتهای تو- چرکِ عفونی ات!
ای کاغذ مچاله و ترس از صدای جِر!
غمهای استراگونِ یک عمر منتظر!
بر تو چه رفته گربه ی افتاده توی فر؟
ای خانه ی خراب! چه حاجت به بولدوزر؟!
با ساکنانِ درصددِ واژگونی ات!
آتش زدند قلب تو را در برابرم
ای زخمِ باز! لوطیِ غم دیده! قیصرم!
ای کاسه ی لبالبِ از صبر در سرم!
از تو چه مانده پرچمِ بی میله -کشورم؟!
این شعر، وصف حال و هوای کنونی ات!
http://www.uupload.ir/files/d8k3_a.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2436
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹 شعری از #آرش_سیفی
🔸با احترام به استراگون و ولادیمیر
و به ایران
ای غصه دار! چوبه ی از قد بلند تر!
ای دارِ غصه! خونِ دلِ - روی بند - تر!
پیراهنِ دریده ی از تن لوند تر!
ای غرق هر چه مشکل و مشکل پسند تر!!
ابرِ درونِ آب، دو تا چشمِ خونی ات...
باریک بود گردن من یا که مال تو؟
خون من است آنچه که مانده به شال تو
من را گره زده ست کسی با خیال تو
ربط است بین حال من و بین حال تو
من را ببند بر سر زخم درونی ات!
من را که خاطرات تو هر روز با من است
من را که آتشی و دلم مثل خرمن است
انبار کاه! عشقِ تو بدجور سوزن است!!
سیگار را کشیدم و دیدم که روشن است
تکلیف انتهای تو- چرکِ عفونی ات!
ای کاغذ مچاله و ترس از صدای جِر!
غمهای استراگونِ یک عمر منتظر!
بر تو چه رفته گربه ی افتاده توی فر؟
ای خانه ی خراب! چه حاجت به بولدوزر؟!
با ساکنانِ درصددِ واژگونی ات!
آتش زدند قلب تو را در برابرم
ای زخمِ باز! لوطیِ غم دیده! قیصرم!
ای کاسه ی لبالبِ از صبر در سرم!
از تو چه مانده پرچمِ بی میله -کشورم؟!
این شعر، وصف حال و هوای کنونی ات!
http://www.uupload.ir/files/d8k3_a.s.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2436
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #غزل_معاصر_ایران
زیر نظر شهرام میرزایی
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معاون رئیسجمهور در نامهای به معاون میراثفرهنگی کشور خواستار ساماندهی و رسیدگی به وضعیت خانه نیما یوشیج شد.
https://www.isna.ir/news/96110200944
🆔 @piaderonews👈
https://www.isna.ir/news/96110200944
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔹معرفی رُمان "مهمانی" نوشته ی #احمد_درخشان
🔸#اسماعیل_زرعی
مهمانی
ناشر گروه انتشاراتی ققنوس(هیلا)
قیمت ۱۵۰۰۰
سال انتشار آبان ۹۶
چاپ اول
برای ایجاد تعلیق نیازی نیست صفحاتی از این کتاب را بخوانی و کمکم توی دام داستاننویس گرفتار بشوی. احمد درخشان با عنوان داستانِ بلندش از همان اول برای مخاطبش چالش ایجاد میکند: مهمانی.
مهمانی یعنی چه؟ منظورِ نویسنده مهمانی بوده؟... مه مانند بوده، یعنی شبیه ماه؟... مامانی، یا اصطلاحاً همان بچه ننه بوده؟ چه بوده؟
چالش بعدی، بیفاصله موقعی ایجاد میشود که میبینی بجای بخش و فصل، از عنوان «گذر» استفاده شده است. جدا از معنیِ گذشتن، عبور کردن؛ در قدیم به بازارچهها و چهارسوقها، بخصوص راههای سرپوشیده هم گذر میگفتند. توی روستایی که آقای کهنورد، شخصیت داستانِ مهمانی، گرفتارش میشود، این منظور، موردِ نظر نیست؛ مگر آن که ذهنِ مخاطب، سقفی، آنهم از نوع حبابیاش بسازد و بکشد روی ده و دشت و هر نقطه و مکان که ماجراهای داستان در آن اتفاق میافتد؛ اما اگر بازسازی هم گرهگشا نشد، چه؟ پس گذر از چه؟ یعنی طی طریقت؟ شخصیت جوان داستان چیزی که توی کَتاش نرفته و نیست بحث عارف و عرفان است. بنابراین، قضیه سیر و سلوک نیست. چه سیر و سلوکی؟ بین چه کسانی و با چه دستاوردی؟
پس گذر چیست؟
درخشان با انتخاب خوبِ نامِ داستان بلندش و با عنوانی که برای تغییر فصلهای کتاب در نظر گرفته در«گذر اول» طوری مخاطب را به هیجان میآورد که دوست ندارد کتاب را زمین بگذارد...
http://www.uupload.ir/files/uqgb_a.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2437
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔹معرفی رُمان "مهمانی" نوشته ی #احمد_درخشان
🔸#اسماعیل_زرعی
مهمانی
ناشر گروه انتشاراتی ققنوس(هیلا)
قیمت ۱۵۰۰۰
سال انتشار آبان ۹۶
چاپ اول
برای ایجاد تعلیق نیازی نیست صفحاتی از این کتاب را بخوانی و کمکم توی دام داستاننویس گرفتار بشوی. احمد درخشان با عنوان داستانِ بلندش از همان اول برای مخاطبش چالش ایجاد میکند: مهمانی.
مهمانی یعنی چه؟ منظورِ نویسنده مهمانی بوده؟... مه مانند بوده، یعنی شبیه ماه؟... مامانی، یا اصطلاحاً همان بچه ننه بوده؟ چه بوده؟
چالش بعدی، بیفاصله موقعی ایجاد میشود که میبینی بجای بخش و فصل، از عنوان «گذر» استفاده شده است. جدا از معنیِ گذشتن، عبور کردن؛ در قدیم به بازارچهها و چهارسوقها، بخصوص راههای سرپوشیده هم گذر میگفتند. توی روستایی که آقای کهنورد، شخصیت داستانِ مهمانی، گرفتارش میشود، این منظور، موردِ نظر نیست؛ مگر آن که ذهنِ مخاطب، سقفی، آنهم از نوع حبابیاش بسازد و بکشد روی ده و دشت و هر نقطه و مکان که ماجراهای داستان در آن اتفاق میافتد؛ اما اگر بازسازی هم گرهگشا نشد، چه؟ پس گذر از چه؟ یعنی طی طریقت؟ شخصیت جوان داستان چیزی که توی کَتاش نرفته و نیست بحث عارف و عرفان است. بنابراین، قضیه سیر و سلوک نیست. چه سیر و سلوکی؟ بین چه کسانی و با چه دستاوردی؟
پس گذر چیست؟
درخشان با انتخاب خوبِ نامِ داستان بلندش و با عنوانی که برای تغییر فصلهای کتاب در نظر گرفته در«گذر اول» طوری مخاطب را به هیجان میآورد که دوست ندارد کتاب را زمین بگذارد...
http://www.uupload.ir/files/uqgb_a.d.jpg
🔴لطفاً ادامه ی متن را در سایت بخوانید :
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2437
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #معرفی_کتاب
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ
🔸خودسوزی آینه ها
🔹 شعری از #سامان_اصفهانی
خودسوزی در آینه
از پنجرهاي كه در كسالت سايهاش
عفونت آفتاب گرفته بود،
به تو رسيدهام؛
به دقت هر آجر؛
كه پشت تمام ديوارهايت
كسي از دست هايش ظاهر نشد
وقتي كه مادرم چشم هاي پدرم را بست
پدرم يك عمر خالي نشست
از خودش خميازه كشيد...
و از شدت رعایت اش
خواهرم گيسوان سرخش را بريد و
از پشت پردهها به پسر همسايه بخشيد
من از شيههي لبخندش
تورُم موزون پردهها را فهميدم
و پوست انداختم.
در شب هايي كه نسيم
پله پله از باد ميآمد و با رفتنش
تمام بادبادكها كولي می شدند
آنقدر كه ديوارها آوار
و من پرت از خواب
بيداري پلكي نمينواخت
بدون تيكتاك روزنهاي
ميرفت كه پنهان شود
ميان رعشهي خيس نگاهي
كه در سوسوي بيچراغش ميخواست
رستاخیز روشن شیشه ها شود و
لهیبی بر دیوارها
اما نميدانست
آخرين پریزادی
كه در آينه خودسوزي ميكند
ستارهاي در شب، نه
پروازي خواهد شد
كه در ابتداي بال پرپر ميشود و
پنجره پنجره سايه.
تا دوباره به تو برسد و
در هيزي حجم تو نوشته شود: دهان پدرم هم چنان باز است.
http://www.uupload.ir/files/8y01_s.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2438
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🔸خودسوزی آینه ها
🔹 شعری از #سامان_اصفهانی
خودسوزی در آینه
از پنجرهاي كه در كسالت سايهاش
عفونت آفتاب گرفته بود،
به تو رسيدهام؛
به دقت هر آجر؛
كه پشت تمام ديوارهايت
كسي از دست هايش ظاهر نشد
وقتي كه مادرم چشم هاي پدرم را بست
پدرم يك عمر خالي نشست
از خودش خميازه كشيد...
و از شدت رعایت اش
خواهرم گيسوان سرخش را بريد و
از پشت پردهها به پسر همسايه بخشيد
من از شيههي لبخندش
تورُم موزون پردهها را فهميدم
و پوست انداختم.
در شب هايي كه نسيم
پله پله از باد ميآمد و با رفتنش
تمام بادبادكها كولي می شدند
آنقدر كه ديوارها آوار
و من پرت از خواب
بيداري پلكي نمينواخت
بدون تيكتاك روزنهاي
ميرفت كه پنهان شود
ميان رعشهي خيس نگاهي
كه در سوسوي بيچراغش ميخواست
رستاخیز روشن شیشه ها شود و
لهیبی بر دیوارها
اما نميدانست
آخرين پریزادی
كه در آينه خودسوزي ميكند
ستارهاي در شب، نه
پروازي خواهد شد
كه در ابتداي بال پرپر ميشود و
پنجره پنجره سايه.
تا دوباره به تو برسد و
در هيزي حجم تو نوشته شود: دهان پدرم هم چنان باز است.
http://www.uupload.ir/files/8y01_s.e.jpg
☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران
http://www.piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2438
🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆
◾️بخش : #شعر_امروز_ایران
زیر نظر محمد آشور
🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈