✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
آه/ دندان شیری من اینجا که دل مصرفش را نداشتم وُ ناز مخمل خنک تو آنجا/ ما منقلب میگذریم ما خالی اما مثل پیش‌ْسینه ی باد که آفتابش مدام جلای پروانگی میدهد ما ساده ایم وُ مثل همین نقش آویخته از سقف یا مثل سایه ی کسی دیگر که به خوابهای دریایی مان نمایِ از پهلو میدهد چشمبراه زمان واقعی مان تارخ بر رخ ما فشارد لب بر لب/ شاید ما خود زمان خودیم وُ خود نمیدانیم

****
پانوشت: رسم الخط شاعر بر اساس نسخه چاپ شده رعایت شده است. برجسته شدن سطر آخر در کتاب پری خوانی صورت نگرفته است.


#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در ابتدای تجربه بوده ست
مرغی که لایه های هوا را زد
با دست‌های نو پا
با بال‌های پوست بجای پر
جسمی که آرزوی جنین دارد
یا بال آهنین.
آری چنین گذشت:
وقتی که ارتفاع اکسیژن
شش های خسته اش را
می‌پیمود
از فاصله
وقتی ملائک را دید:
منقار بود و قار
خونش میان ثانیه‌ها گندید.

#محمد_مالمیر
#کتابِ_محمد_مالمیر ۱۳۹۶
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
پانوشت : محمد مالمیر بزرگ شده محله وحدت اسلامی، کوچه طهرانچی بود. در تیر ۱۳۲۷. ابتدا ترانه می‌نوشت، آفتاب چیه که سُلی خواندش. در سال ۵۴ در برنامه رادیویی کمربند سبز شعر حافظ تفسیر می‌کرد. در جوانان رستاخیز و فردوسی می‌نوشت. محمد مالمیر در حالی که در تیمارستان امین آباد بستری شده بود، و یک چشمش را به ضربه دسته جارو یکی از مددجویان اعصاب و روان از دست داده بود، از دست رفت. هشت تیر 78. در زمان حیاتش هیچ کتابی از او منتشر نشد. شعرهایش را از جراید دهه پنجاه جمع آوری کردم تا روزی اتفاقی به تنها یک دفتر شعر از او برخوردم. به دست خط خودش. آن دفتر و آن پراکنده جراید شد کتابِ محمد مالمیر. یادش گرامی
🆔
@piaderonews 👈
سکوت ما را شناخته بود
از دریاچه‌های مراقب که باد را احساس کرده بودند گذشتیم
کدام حرارت ما را از پیوند رها کرد؟
دست در شب فرو بردم
دریا در چشمانم ظاهر شد
و باد تو را بمن رسانید.

سکوت در دریا جاودانه می‌زیست.
این دریا که با همه وصلت کرده
چگونه خاطره ی همه تصویرها را نگهدار است؟
فلق، از انتظار لبریز شد
#هوتن_نجات
#جزوه_شعر شماره ده و یازده ۱۳۴۵
پانوشت
هوتن نجات که گاهی او را آرتور رمبو ایران می‌نامند. جوانی زود بزرگ شده، که در دهه دوم زندگی در سال ۵۶، خودش را می‌کُشد. حیف! کتاب اولش در سال ۴۸ به نام حواشی مخفی منتشر و به سرعت نایاب می‌شود. کتاب دوم در دهه پنجاه با نام در کنار هم که به قدرت اولین کتاب نیست منتشر می‌شود. اجباری می رود تا شاید عشق نافرجامش را فراموش کند. افسرده تر بر می‌گردد و خودش را در اردیبهشت قتال، می‌کُشد. در قطعه 14، در عزلت و تنهایی بهشت زهرا تهران دفن می‌شود و حتی سنگ قبرش، همان سنگ قبر اول که توسط بهشت زهرا گذاشته می‌شود باقی می ماند. در فردوسی، جزوه شعر و تک شماره مجله دست، می‌نوشت. در سال 96 به همت دوستان در نشر بوتیمار کتابِ هوتن نجات را که شامل دو کتاب نایاب اش است همراه با بخش ضمایم که اشعار پراکنده او باشد را منتشر کردم. روحش شاد
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اکنون
به گفتگویی پنهان
این منم
با یاران مقرب
به کوچه یی
که برگهاش دل آفتاب دارند
#محمد_رضا_اصلانی
#مجله_کلک ۱۳۷۵
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بی گمان،
تو برای مداوای انزوای من
مرگ را باید در استوایی ترین قاره‌ی آفتاب
که مشرق نوبنیادش را
از تکان کتفهای گندمگون من
خواهد شناخت
از عزیمت خود شرمگین کنی.
***
نه، نه، نه
تو تنها اقاقیای یادبود منی
که بخاطر مزار نروئیده ای.
***
تابوتی از مفرغ
که در بارانها زنگ نمی‌زند و بر شانه ها
به سبکی ی ستاره ی ستوانی روستازاده ست،
در فرصت این شمشاد
تشییع می‌شود
و با صفیر خاموش چشمی
مثلث تنهاییم بهم می‌ریزد
#بهرام_اردبیلی
#شعر_دیگر_۲ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر کدام مزار بگریم
حالی که باد
با چهار چشم استوایی
از خلاصه ی کلام می‌گذرد
دیوانگی
تاول شب بیداری ی هیجانم بود
تا خواب‌های بریده ام
در زیر سقف دوستی
اعتراف کوچک عشق من باشد
#حمید_عرفان
#آبناز ۱۳۴۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اگر از آسمان_
که کویری‌ست _
تنها یک پرنده به آبشخور گیاه رود
من با این دستهای ترس
جزام را به میکده می آرم
جزام می‌تواند تنفس آسمان را باکره کند_
این_که
باید از فسخ لاشه‌ی متمرد
آموخت:
خاک هرگز دعوت نمی‌کند/
می‌پذیرد
#پرویز_اسلامپور
#شعر_دیگر_۱ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب

#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
با یک قلب
و دو پلک دور پرواز
کنار سایه ات
می نشینی و
اندوه
تکه تکه ات می‌کند.
****
نشسته به زخمه ی تار
نشسته چنان‌که بگوید
فا_
تا پهلوش بشکافد
***
من اینجا
ایستاده‌ام
با بلوط سینه ی ماه
و باریکترین ریسمان بر حلقومم
گره ای ست سخت تر از عشق

گفتند چگونه ای
نشستم و برخاستم و از کتفم
سیاره ای زوزه کشید
که منم.
***
پانوشت
سه شعر از:
#هوشنگ_آزادی_ور
#پنج_آواز_برای_ذوالجناح
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب

#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا

🆔 @piaderonews 👈
بر طاقش می‌نهم
            مثلِ آمرزشی عتیق
و خیره در بی‌گناهیش نگاه می‌کنم
گرچه به یادِ عشقی عزیز

ای ماه چون برآیی
یادم ده
چگونه خو کنم
با دردِ غیبتش

#قاسم_هاشمی_نژاد
#تک_چهره_در_دو_قاب ۱۳۵۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
حفره‌ی قلبم
                گل میخ سینه‌ات را
                چنان تنگ میفشارد
                تا در هر طپش
               شکنجهٔ مرگ را دریابد
              در پهنه‌ی جاودانگیش
آنگاه
        در نمی‌یابم چیزی
        جز به تو نگریستن
        و تنها ترا
                 اندیشیدن

#منوچهر_شیبانی
#سرابهای_کویری ۱۳۵۵
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#قلمرو_شعر
رسم الخط شاعر رعایت شده است
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
قاسم،
کاش بودی پیراهنِ تارو پودم،
یا که پیراهنِ تنِ تو من بودم؛
یا کاش هردو بودیم در پیاله‌ی یاران،
تو شراب، من آب باران؛
یا کاش دو مرغک عشق بودیم، دو تنها،
به صحرای همدمی،
بدون آدمی.

#قاسم_هاشمی_نژاد
#گواهی_عاشق_اگر_بپذیرند ۱۳۷۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
با یاد هشتمین سالروز پر کشیدن آن فرزانه، قاسم هاشمی نژاد
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
من،
در زیرِ بارانِ سنگینِ این حوالی،
آن قدر، ایستادم صبور
که باران،
خسته شد.

من،
آن قدر،
با آن پرنده نشستم، خیره شدم
که حوصله اش سر رفت وَ رفت،
خبر ندارد، این ماه، دل اش خوش است،
و می تراود، بی هوده
و چای تازه
          بعد از خیال و خستگی ام
تلخ ست.

#علی_اکبر_مهجوریان
#به_یاس_های_بعد_از_ما ۱۳۹۵
شعرهای به‌طور عمده بین سالهای 45 تا 55 نوشته شده اند
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
آه/ دندان شیری من اینجا که دل مصرفش را نداشتم وُ ناز مخمل خنک تو آنجا/ ما منقلب میگذریم    ما خالی اما مثل پیشْ سینه ی باد که آفتابش مدام جلای پروانگی میدهد    ما ساده ایم وُ مثل همین نقش آویخته از سقف یا مثل   سایه ی کسی دیگر که به خوابهای دریایی مان نمایِ از پهلو میدهد چشمبراه زمان واقعی مان     تارخ بر رخ فشارد    لب بر لب/ شاید ما خود زمان خودیم وُ خود نمیدانیم/

#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی ۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
رسم الخط شاعر به‌طور کامل رعایت شده است
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
ما همیشه در غروب خانه داشتیم
در حصار قلعه‌ی سیاه شب،
همیشه آشیانه داشتیم.
پرده اتاق ما نسیم بود
و اندُهی که می‌چکید از نگاه ما.
ما عروسکان برفی دیار زمهریر،
کی سرود گرم عاشقانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
کی ترانه داشتیم؟
ما همیشه در غروب خانه داشتیم.
در غروب.
در غروب.

#صمد_تحویلداری
#صدای_گریه_آهو_ها
(کتابی که تا صفحه‌بندی رسید اما هیچ وقت چاپ نشد...). شعر در پاییز ۱۳۴۶ نوشته شده است
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
میانِ اینهمه شباهت
که تا ابد گریه می‌کند. چگونه
بگویمت؟ چگونه؟
اگر می‌توانستم
قلم را به حال خود می گذاشتم
که به حال خود بچرخد
به بطالتم بخند؛ بخند به بطالتی که نمی‌داند:
می‌خواهی آواز چنگ را بشنوی؟
سیمها را رها ببند!

#احمد_سینا
#آذرخشی_از_جنبش_های_ناگهان ۱۳۹۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
ترکیب رگهای لبت را در
             هجای پیکره‌ی پنهان
                              لمس کن
گردشِ عطرِ یالِ حشره_

من
      در امتداد دست تو
و در مزه‌ی شور لبانت می‌چرخم و
                    نفسهایم را می‌نگرم.

#محمود_شجاعی
#از_آبی_نفسهای_کوتاه ۱۳۵۳ (پخش نشده). ۱۳۵۹ (چاپ دوم)
#شعر_دهه_چهل_پنجاه
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
بر این سفینه که مردگان حراف میبرد،
آن خون زنده‌ای که میجوشی؛
اسم تصنیفی تو بر لبانم
در این شب دیوانه‌ی فراموشی.

روزی آستین تو بگیرم و بالا شوم
تا سرچشمه‌ات،    ای آزادی!
بشنو! بشنو! ماهی گمشده پَره اش را
به قلب زمین میزند هنوز.

تنها عاشقان رو به مرگ روانند

#قاسم_هاشمی_نژاد
#گواهی_عاشق_اگر_بپذیرند ۱۳۷۳
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
خبر از نگاه تو دارم
بگذار
         تماشا شوم
وقتِ عبور
تا تمام نشود
ادامه‌ی تن تو.

#منصور_خورشیدی
#از_فکرهای_با_تو ۱۳۸۰
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
که در نهایت چشمش کبوتر دل من،
قلمروی ز برهنه ترین هواها داشت
و اشتیاق تب‌آلود بام‌های بلند،
در آفتاب ز پرواز دور او می‌سوخت

ز روی پنجرهٔ من،
خیال او پر زد.
و شب ادامه گرفت
و من ادامه گرفتم.

#یدالله_رویایی
#از_دوستت_دارم ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈
پیراهن سپیدت
همیشه دامان فرشته ایست
که یک پرنده؛ در ابرهای آن گم می‌شود
                                     ***
ترا که می‌نامم
آنجا فراتر از لهجه‌هام
زخمی آغاز می‌شود
که زخم خنجر نیست
زخم خیال‌های کبود منست
وقتی که صدا و انتظارت را
بر گلوم می‌پیچم
و در ابر غش میکنم

#راحا_محمد_سینا
#مجله_فردوسی ۱۳۵۴

#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews  👈