جز نام تو
زمین را که تر خواهد کرد ای عشق
باران من بودی
باران من باش
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
زمین را که تر خواهد کرد ای عشق
باران من بودی
باران من باش
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
آه/ دندان شیری من اینجا که دل مصرفش را نداشتم وُ ناز مخمل خنک تو آنجا/ ما منقلب میگذریم ما خالی اما مثل پیشْسینه ی باد که آفتابش مدام جلای پروانگی میدهد ما ساده ایم وُ مثل همین نقش آویخته از سقف یا مثل سایه ی کسی دیگر که به خوابهای دریایی مان نمایِ از پهلو میدهد چشمبراه زمان واقعی مان تارخ بر رخ ما فشارد لب بر لب/ شاید ما خود زمان خودیم وُ خود نمیدانیم
****
پانوشت: رسم الخط شاعر بر اساس نسخه چاپ شده رعایت شده است. برجسته شدن سطر آخر در کتاب پری خوانی صورت نگرفته است.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
****
پانوشت: رسم الخط شاعر بر اساس نسخه چاپ شده رعایت شده است. برجسته شدن سطر آخر در کتاب پری خوانی صورت نگرفته است.
#قاسم_هاشمی_نژاد
#پری_خوانی۱۳۵۸
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در ابتدای تجربه بوده ست
مرغی که لایه های هوا را زد
با دستهای نو پا
با بالهای پوست بجای پر
جسمی که آرزوی جنین دارد
یا بال آهنین.
آری چنین گذشت:
وقتی که ارتفاع اکسیژن
شش های خسته اش را
میپیمود
از فاصله
وقتی ملائک را دید:
منقار بود و قار
خونش میان ثانیهها گندید.
#محمد_مالمیر
#کتابِ_محمد_مالمیر ۱۳۹۶
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
پانوشت : محمد مالمیر بزرگ شده محله وحدت اسلامی، کوچه طهرانچی بود. در تیر ۱۳۲۷. ابتدا ترانه مینوشت، آفتاب چیه که سُلی خواندش. در سال ۵۴ در برنامه رادیویی کمربند سبز شعر حافظ تفسیر میکرد. در جوانان رستاخیز و فردوسی مینوشت. محمد مالمیر در حالی که در تیمارستان امین آباد بستری شده بود، و یک چشمش را به ضربه دسته جارو یکی از مددجویان اعصاب و روان از دست داده بود، از دست رفت. هشت تیر 78. در زمان حیاتش هیچ کتابی از او منتشر نشد. شعرهایش را از جراید دهه پنجاه جمع آوری کردم تا روزی اتفاقی به تنها یک دفتر شعر از او برخوردم. به دست خط خودش. آن دفتر و آن پراکنده جراید شد کتابِ محمد مالمیر. یادش گرامی
🆔 @piaderonews 👈
مرغی که لایه های هوا را زد
با دستهای نو پا
با بالهای پوست بجای پر
جسمی که آرزوی جنین دارد
یا بال آهنین.
آری چنین گذشت:
وقتی که ارتفاع اکسیژن
شش های خسته اش را
میپیمود
از فاصله
وقتی ملائک را دید:
منقار بود و قار
خونش میان ثانیهها گندید.
#محمد_مالمیر
#کتابِ_محمد_مالمیر ۱۳۹۶
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
پانوشت : محمد مالمیر بزرگ شده محله وحدت اسلامی، کوچه طهرانچی بود. در تیر ۱۳۲۷. ابتدا ترانه مینوشت، آفتاب چیه که سُلی خواندش. در سال ۵۴ در برنامه رادیویی کمربند سبز شعر حافظ تفسیر میکرد. در جوانان رستاخیز و فردوسی مینوشت. محمد مالمیر در حالی که در تیمارستان امین آباد بستری شده بود، و یک چشمش را به ضربه دسته جارو یکی از مددجویان اعصاب و روان از دست داده بود، از دست رفت. هشت تیر 78. در زمان حیاتش هیچ کتابی از او منتشر نشد. شعرهایش را از جراید دهه پنجاه جمع آوری کردم تا روزی اتفاقی به تنها یک دفتر شعر از او برخوردم. به دست خط خودش. آن دفتر و آن پراکنده جراید شد کتابِ محمد مالمیر. یادش گرامی
🆔 @piaderonews 👈
سکوت ما را شناخته بود
از دریاچههای مراقب که باد را احساس کرده بودند گذشتیم
کدام حرارت ما را از پیوند رها کرد؟
دست در شب فرو بردم
دریا در چشمانم ظاهر شد
و باد تو را بمن رسانید.
سکوت در دریا جاودانه میزیست.
این دریا که با همه وصلت کرده
چگونه خاطره ی همه تصویرها را نگهدار است؟
فلق، از انتظار لبریز شد
#هوتن_نجات
#جزوه_شعر شماره ده و یازده ۱۳۴۵
پانوشت
هوتن نجات که گاهی او را آرتور رمبو ایران مینامند. جوانی زود بزرگ شده، که در دهه دوم زندگی در سال ۵۶، خودش را میکُشد. حیف! کتاب اولش در سال ۴۸ به نام حواشی مخفی منتشر و به سرعت نایاب میشود. کتاب دوم در دهه پنجاه با نام در کنار هم که به قدرت اولین کتاب نیست منتشر میشود. اجباری می رود تا شاید عشق نافرجامش را فراموش کند. افسرده تر بر میگردد و خودش را در اردیبهشت قتال، میکُشد. در قطعه 14، در عزلت و تنهایی بهشت زهرا تهران دفن میشود و حتی سنگ قبرش، همان سنگ قبر اول که توسط بهشت زهرا گذاشته میشود باقی می ماند. در فردوسی، جزوه شعر و تک شماره مجله دست، مینوشت. در سال 96 به همت دوستان در نشر بوتیمار کتابِ هوتن نجات را که شامل دو کتاب نایاب اش است همراه با بخش ضمایم که اشعار پراکنده او باشد را منتشر کردم. روحش شاد
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
از دریاچههای مراقب که باد را احساس کرده بودند گذشتیم
کدام حرارت ما را از پیوند رها کرد؟
دست در شب فرو بردم
دریا در چشمانم ظاهر شد
و باد تو را بمن رسانید.
سکوت در دریا جاودانه میزیست.
این دریا که با همه وصلت کرده
چگونه خاطره ی همه تصویرها را نگهدار است؟
فلق، از انتظار لبریز شد
#هوتن_نجات
#جزوه_شعر شماره ده و یازده ۱۳۴۵
پانوشت
هوتن نجات که گاهی او را آرتور رمبو ایران مینامند. جوانی زود بزرگ شده، که در دهه دوم زندگی در سال ۵۶، خودش را میکُشد. حیف! کتاب اولش در سال ۴۸ به نام حواشی مخفی منتشر و به سرعت نایاب میشود. کتاب دوم در دهه پنجاه با نام در کنار هم که به قدرت اولین کتاب نیست منتشر میشود. اجباری می رود تا شاید عشق نافرجامش را فراموش کند. افسرده تر بر میگردد و خودش را در اردیبهشت قتال، میکُشد. در قطعه 14، در عزلت و تنهایی بهشت زهرا تهران دفن میشود و حتی سنگ قبرش، همان سنگ قبر اول که توسط بهشت زهرا گذاشته میشود باقی می ماند. در فردوسی، جزوه شعر و تک شماره مجله دست، مینوشت. در سال 96 به همت دوستان در نشر بوتیمار کتابِ هوتن نجات را که شامل دو کتاب نایاب اش است همراه با بخش ضمایم که اشعار پراکنده او باشد را منتشر کردم. روحش شاد
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اکنون
به گفتگویی پنهان
این منم
با یاران مقرب
به کوچه یی
که برگهاش دل آفتاب دارند
#محمد_رضا_اصلانی
#مجله_کلک ۱۳۷۵
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
به گفتگویی پنهان
این منم
با یاران مقرب
به کوچه یی
که برگهاش دل آفتاب دارند
#محمد_رضا_اصلانی
#مجله_کلک ۱۳۷۵
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بی گمان،
تو برای مداوای انزوای من
مرگ را باید در استوایی ترین قارهی آفتاب
که مشرق نوبنیادش را
از تکان کتفهای گندمگون من
خواهد شناخت
از عزیمت خود شرمگین کنی.
***
نه، نه، نه
تو تنها اقاقیای یادبود منی
که بخاطر مزار نروئیده ای.
***
تابوتی از مفرغ
که در بارانها زنگ نمیزند و بر شانه ها
به سبکی ی ستاره ی ستوانی روستازاده ست،
در فرصت این شمشاد
تشییع میشود
و با صفیر خاموش چشمی
مثلث تنهاییم بهم میریزد
#بهرام_اردبیلی
#شعر_دیگر_۲ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
تو برای مداوای انزوای من
مرگ را باید در استوایی ترین قارهی آفتاب
که مشرق نوبنیادش را
از تکان کتفهای گندمگون من
خواهد شناخت
از عزیمت خود شرمگین کنی.
***
نه، نه، نه
تو تنها اقاقیای یادبود منی
که بخاطر مزار نروئیده ای.
***
تابوتی از مفرغ
که در بارانها زنگ نمیزند و بر شانه ها
به سبکی ی ستاره ی ستوانی روستازاده ست،
در فرصت این شمشاد
تشییع میشود
و با صفیر خاموش چشمی
مثلث تنهاییم بهم میریزد
#بهرام_اردبیلی
#شعر_دیگر_۲ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر کدام مزار بگریم
حالی که باد
با چهار چشم استوایی
از خلاصه ی کلام میگذرد
دیوانگی
تاول شب بیداری ی هیجانم بود
تا خوابهای بریده ام
در زیر سقف دوستی
اعتراف کوچک عشق من باشد
#حمید_عرفان
#آبناز ۱۳۴۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
حالی که باد
با چهار چشم استوایی
از خلاصه ی کلام میگذرد
دیوانگی
تاول شب بیداری ی هیجانم بود
تا خوابهای بریده ام
در زیر سقف دوستی
اعتراف کوچک عشق من باشد
#حمید_عرفان
#آبناز ۱۳۴۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
اگر از آسمان_
که کویریست _
تنها یک پرنده به آبشخور گیاه رود
من با این دستهای ترس
جزام را به میکده می آرم
جزام میتواند تنفس آسمان را باکره کند_
این_که
باید از فسخ لاشهی متمرد
آموخت:
خاک هرگز دعوت نمیکند/
میپذیرد
#پرویز_اسلامپور
#شعر_دیگر_۱ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
که کویریست _
تنها یک پرنده به آبشخور گیاه رود
من با این دستهای ترس
جزام را به میکده می آرم
جزام میتواند تنفس آسمان را باکره کند_
این_که
باید از فسخ لاشهی متمرد
آموخت:
خاک هرگز دعوت نمیکند/
میپذیرد
#پرویز_اسلامپور
#شعر_دیگر_۱ ۱۳۴۷
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
با یک قلب
و دو پلک دور پرواز
کنار سایه ات
می نشینی و
اندوه
تکه تکه ات میکند.
****
نشسته به زخمه ی تار
نشسته چنانکه بگوید
فا_
تا پهلوش بشکافد
***
من اینجا
ایستادهام
با بلوط سینه ی ماه
و باریکترین ریسمان بر حلقومم
گره ای ست سخت تر از عشق
گفتند چگونه ای
نشستم و برخاستم و از کتفم
سیاره ای زوزه کشید
که منم.
***
پانوشت
سه شعر از:
#هوشنگ_آزادی_ور
#پنج_آواز_برای_ذوالجناح
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
و دو پلک دور پرواز
کنار سایه ات
می نشینی و
اندوه
تکه تکه ات میکند.
****
نشسته به زخمه ی تار
نشسته چنانکه بگوید
فا_
تا پهلوش بشکافد
***
من اینجا
ایستادهام
با بلوط سینه ی ماه
و باریکترین ریسمان بر حلقومم
گره ای ست سخت تر از عشق
گفتند چگونه ای
نشستم و برخاستم و از کتفم
سیاره ای زوزه کشید
که منم.
***
پانوشت
سه شعر از:
#هوشنگ_آزادی_ور
#پنج_آواز_برای_ذوالجناح
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
بر طاقش مینهم
مثلِ آمرزشی عتیق
و خیره در بیگناهیش نگاه میکنم
گرچه به یادِ عشقی عزیز
ای ماه چون برآیی
یادم ده
چگونه خو کنم
با دردِ غیبتش
#قاسم_هاشمی_نژاد
#تک_چهره_در_دو_قاب ۱۳۵۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
مثلِ آمرزشی عتیق
و خیره در بیگناهیش نگاه میکنم
گرچه به یادِ عشقی عزیز
ای ماه چون برآیی
یادم ده
چگونه خو کنم
با دردِ غیبتش
#قاسم_هاشمی_نژاد
#تک_چهره_در_دو_قاب ۱۳۵۹
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈