بازآی و با تکلم جادویت
مرا که جملهی بی نقطه ام
تلفظ کن
و سطر سطر جملهی جانم را
با حرف ربط
درآمیز.
#محمد_مالمیر
مجله فردوسی، ۱۳۵۱
#شعر_ده_چهل_پنجاه
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به انتخاب #سید_حمید_شریف_نیا
🆔 @piaderonews 👈
مرا که جملهی بی نقطه ام
تلفظ کن
و سطر سطر جملهی جانم را
با حرف ربط
درآمیز.
#محمد_مالمیر
مجله فردوسی، ۱۳۵۱
#شعر_ده_چهل_پنجاه
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به انتخاب #سید_حمید_شریف_نیا
🆔 @piaderonews 👈
مرا نوازش کن
با بوی عطرهای قدیمی
مرا بپیچان
در ترمههای گذشته.
همیشه بوی نفسهای آشنائی عشق
میان خاطره جاریست
من از کویر عطشهای دور
آمده بودم
صدای آمدنم را
پرنده دوست نداشت...
#محمد_مالمیر
#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
با بوی عطرهای قدیمی
مرا بپیچان
در ترمههای گذشته.
همیشه بوی نفسهای آشنائی عشق
میان خاطره جاریست
من از کویر عطشهای دور
آمده بودم
صدای آمدنم را
پرنده دوست نداشت...
#محمد_مالمیر
#شعر_دهه_چهل
#شعر_دهه_پنجاه
#شعر_موج_نو #شعر_حجم #شعر_دیگر #شعر_موج_ناب
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
در ابتدای تجربه بوده ست
مرغی که لایه های هوا را زد
با دستهای نو پا
با بالهای پوست بجای پر
جسمی که آرزوی جنین دارد
یا بال آهنین.
آری چنین گذشت:
وقتی که ارتفاع اکسیژن
شش های خسته اش را
میپیمود
از فاصله
وقتی ملائک را دید:
منقار بود و قار
خونش میان ثانیهها گندید.
#محمد_مالمیر
#کتابِ_محمد_مالمیر ۱۳۹۶
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
پانوشت : محمد مالمیر بزرگ شده محله وحدت اسلامی، کوچه طهرانچی بود. در تیر ۱۳۲۷. ابتدا ترانه مینوشت، آفتاب چیه که سُلی خواندش. در سال ۵۴ در برنامه رادیویی کمربند سبز شعر حافظ تفسیر میکرد. در جوانان رستاخیز و فردوسی مینوشت. محمد مالمیر در حالی که در تیمارستان امین آباد بستری شده بود، و یک چشمش را به ضربه دسته جارو یکی از مددجویان اعصاب و روان از دست داده بود، از دست رفت. هشت تیر 78. در زمان حیاتش هیچ کتابی از او منتشر نشد. شعرهایش را از جراید دهه پنجاه جمع آوری کردم تا روزی اتفاقی به تنها یک دفتر شعر از او برخوردم. به دست خط خودش. آن دفتر و آن پراکنده جراید شد کتابِ محمد مالمیر. یادش گرامی
🆔 @piaderonews 👈
مرغی که لایه های هوا را زد
با دستهای نو پا
با بالهای پوست بجای پر
جسمی که آرزوی جنین دارد
یا بال آهنین.
آری چنین گذشت:
وقتی که ارتفاع اکسیژن
شش های خسته اش را
میپیمود
از فاصله
وقتی ملائک را دید:
منقار بود و قار
خونش میان ثانیهها گندید.
#محمد_مالمیر
#کتابِ_محمد_مالمیر ۱۳۹۶
#موج_نو #دیگر #حجم #موج_ناب
#قلمرو_شعر
▪️به انتخاب سید حمید شریف نیا
پانوشت : محمد مالمیر بزرگ شده محله وحدت اسلامی، کوچه طهرانچی بود. در تیر ۱۳۲۷. ابتدا ترانه مینوشت، آفتاب چیه که سُلی خواندش. در سال ۵۴ در برنامه رادیویی کمربند سبز شعر حافظ تفسیر میکرد. در جوانان رستاخیز و فردوسی مینوشت. محمد مالمیر در حالی که در تیمارستان امین آباد بستری شده بود، و یک چشمش را به ضربه دسته جارو یکی از مددجویان اعصاب و روان از دست داده بود، از دست رفت. هشت تیر 78. در زمان حیاتش هیچ کتابی از او منتشر نشد. شعرهایش را از جراید دهه پنجاه جمع آوری کردم تا روزی اتفاقی به تنها یک دفتر شعر از او برخوردم. به دست خط خودش. آن دفتر و آن پراکنده جراید شد کتابِ محمد مالمیر. یادش گرامی
🆔 @piaderonews 👈
بازآی و با تکلم جادویت
مرا که جملهی بی نقطه ام
تلفظ کن
و سطر سطر جملهی جانم را
با حرف ربط
درآمیز.
#محمد_مالمیر
مجله فردوسی، ۱۳۵۱
#شعر_ده_چهل_پنجاه
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به انتخاب #سید_حمید_شریف_نیا
🆔 @piaderonews 👈
مرا که جملهی بی نقطه ام
تلفظ کن
و سطر سطر جملهی جانم را
با حرف ربط
درآمیز.
#محمد_مالمیر
مجله فردوسی، ۱۳۵۱
#شعر_ده_چهل_پنجاه
▫️ #قلمرو_شعر
▪️به انتخاب #سید_حمید_شریف_نیا
🆔 @piaderonews 👈