در این آرزویید که نویسنده شوید؟ باید بدانید که نویسنده، یک آموزگار است و تنها آنکس آموزگار تواند شد که بیشاز فراگیرندگان بداند آن کس که چیزی برای گفتن دارد... در قفسه های ما جایی برای آثار متوسط نیست. هیچکس حق ندارد زمان فراغت دیگران را بدزدد. خواننده ها دیگر به منتقدانی جدی و بی رحم بدل شده اند. بگذار کسی این اندیشه را در سر نپرواند که بخواهد کاه به آنها بخوراند. مردم تحمیق نمیشوند. این کارگر نخواهد شد. خواننده ، هرچیز کاذب، غیرصمیمی و ساختگی را در نوشته تان کشف خواهد کرد. کتاب را ناتمام با دشنامی به دور خواهد انداخت... آدم خودخواه، آسان از پا در میآید. او در خود و برای خود زندگی میکند و آنگاه که «خودش» آزار دید دیگر مفهومی در زندگی نمییابد. اما آن را که تنها برای خود زندگی نمیکند آسان نمیتوان از پا درانداخت. برای کشتنش مجبوری تمام دور و برش را بکشی، تمام زندگی را نابود کنی.
#نیکلای_آستروفسکی
#مصیبت_نویسنده_بودن
ترجمه: #سیروس_طاهباز ۱۳۶۸
#قلمرو_نامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#نیکلای_آستروفسکی
#مصیبت_نویسنده_بودن
ترجمه: #سیروس_طاهباز ۱۳۶۸
#قلمرو_نامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
یه روز مثل من، کور میشی، میشینی اونجا مثل یه نقطه تو فضا، تو تاریکی، برای همیشه، مثل من. یه روز به خودت میگی، خسته شدهم، میخوام بشینم، اونوقت میری میشینی، میگی گرسنه ام، بلند میشم یه چیزی گیر میارم میخورم. اما بلند نمیشی. میگی نمیبایست نشسته باشم، اما حالا که نشستم بازم کمی بشینم، بعد بلند میشم. بلند نمیشی و چیزی برای خوردن گیر نمیآری. مدتی چشمتو میدوزی به دیوار، بعد میگی، چشمامو میبندم شاید یه کم خواب برم، بعدش حالم خوب میشه، و چشماتو میبندی. وقتی دوباره چشماتو باز میکنی دیگه دیوار نمیبینی. خالی بیکرانی دورو برتو میگیره که اگه مردههای همهی اعصار هم زنده بشن نمیتونن پُرِش کنن، تو اونجا مثل یه ریزه سنگی، وسط یه ردیف پله. آره، یه روز اینو میفهمی، مثل من میشی، با این فرق که تو کسی رو همرات نداری، چون کسی رو نداری بهش رحم کنی، چون کسی نمونده که بهش رحم کنی.
#ساموئل_بکت
#در_انتظار_خودو_و_آخر_بازی ۱۳۵۰
ترجمه: #سیروس_طاهباز
#نمایشنامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈
#ساموئل_بکت
#در_انتظار_خودو_و_آخر_بازی ۱۳۵۰
ترجمه: #سیروس_طاهباز
#نمایشنامه
▪️به #انتخاب سید حمید شریف نیا
🆔 @piaderonews 👈