✍️ مجله ادبی پیاده رو
1.26K subscribers
1.1K photos
45 videos
8 files
1.68K links
سردبیر
@bankiman
شعر آزاد
@mohammad_ashour
شعر کلاسیک
@Shahrammirzaii
داستان
@Ahmad_derakhshan
نقد و اندیشه
@Sharifnia1981
ادبیات جهان
@Azitaghahreman
ادبیات ترکیه آذربایجان
@Alirezashabani33
ادبیات فرانسه

ادبیات عرب
@Atash58
کردستان
@BABAKSAHRA
Download Telegram
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹دو شعر از #پل_الوار
🔸ترجمه ی #غزال_صحرایی

پل الوار (1895 -1952 )نام مستعار اوژِن گِرَندِل شاعر فرانسوی است.
او در شهر سن -دُنیس، حومه شهر پاریس در خانواده ای متوسط به دنیا آمد .در سال 1912 به دلیل ابتلا به بیماری سل ناچار به ترک تحصیل می شود. معذالک در همان روزهای آغازین جنگ جهانی اول به عنوان پرستار ارتش در جنگ شرکت می کند . اگر چه اشعار نخستین پل الوار از ادبیات ژول رومَن تاثیر پذیرفته اند، اما بویژه این اشعار بیانگرحس ِ کراهت و رِقّت شاعری جویای ِ صلح است که از صحنه های روزمرهٔ جنگ الهام می گیرد. خلق ِ دو اثر به نام های«وظیفه و نگرانی »1917 و«سروده هائی برای صلح» 1918 ،مویّدِ این دلزدگی و بیزاری هستند ... ( ادامه بیوگرافی در سایت )

🔸«منحنیِ چشم های ِ تو»

منحنیِ چشم های ِ تو به گردِ قلبم می چرخد
چرخشی موزون و دلپذیر
هالهٔ نورِ ِ زمان، گهوارٔه شب زنده دار و امن

وچنانچه دیگر به یاد نمی آورم
همه آنچه را که بر من گذشته ست
از آنست که چشم هایت هنوز مرا ندیده‌اند

چشم هایت،
آن برگ های روز و قطره های شبنم،
آن بیشه زاران ِ باد وخنده های ِ عطر آگین
آن بالها که جهان را از روشنی در پناه خود گرفته اند
آن کشتی ها ی مملو از آسمان و دریا
آن بلواگران وچشمه ساران رنگ ها
آن رایحه ی ِ نو خاسته جوجه های فلق
که همواره می آرمد به روی کاهِ کواکب

آنگونه که روز وابسته به پاکی ست
جهان به تمامی بسته ی چشم های پاک و معصوم تو اند
وخون ِ من همه سر ریز می شود در نگاه های تو...

🔸شعر دوم :

تو را تماشا می کنم
خورشید بزرگ می شود
وعنقریب روزمان را سرشار می سازد

بیدار شو
با قلب و سری رنگین
تا ادبار ِ شب زایل گردند

تو را تماشا می کنم
و همه چیزعریان می شود
بیرون بَلَم ها درآبهای کم عمق می رانند
سخن کوتاه باید کرد:
دریا ی ِ بدون ِ عشق سرد است

جهان آغاز شده ست
موج ها گهوارهٔ آسمان را تکان می دهند
و تو درمیان شمدهایت به خود تسلی می دهی
و خواب را به خویش می خوانی

بیدار شو
تا در پی ات روان گردم

من تنی دارم برای انتظار کشیدن ات ،
تنی برای دنبال کردن ات
از دروازٔه سحر تا مَدخل ِ شب
تنی برای صرف‌‌‌ِ عمرم به مهروزیدن ات
وقلبی برای به خویش فراخواندن ات،به وقت ِ بیداری ات....*

*از مجموعه اشعار ققنوس

http://www.uupload.ir/files/t0u_gh.s.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2107

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹دو شعر از #ژاک_پره_ور
🔸ترجمه ی #غزال_صحرایی

🔸«یه صبح قشنگ»

ازهیچ کس نمی ترسید
از هیچ چیز واهمه نداشت
اما یه روز صبح، یه صبح ِ قشنگ
فکر کرد که چیزی رو دید
با خودش گفت هیچی نیست
و حق با او بود
با منطق ِ بی چون و چراش
چیزی آنجا نبود
اما اون صبح، درست همون صبح
فکر کرد که صدای ِ کسی رو شنید
دًرو باز کرد
با خودش گفت هیشکی نیست
ودًرو دوباره بست
و حق با او بود
با منطق ِ بی چون و چرا ش
کسی آنجا نبود
یهوئی ترس بًر ِش داشت
فهمید که تنهاست
اما تنهای ِ تنها هم نه
اینجا بود که دید
یه هیچ از جنس آدمیزاد مقابلش ایستاده...

🔸«رخسار ِ دلپذیر و خطیرِ عشق»

دلپذیر و خطیر
رخسارِ عشق
شبی بر من نمایان شد
از پسِ روزی بس بلند
پنداری تیراندازی بود
با کمان اش
یا نوازنده ای
با کمانچه اش
نمی دانم
هیچ نمی دانم
تمام آنچه می دانم
این است که به من زخم زد
شاید با پیکانی
شاید با ترانه ای
تمام آنچه می دانم
این است که به من زخم زد
زخمی به قلب
و تا ابد
سوزنده فزون از حد سوزنده ست
زخمِ عشق...

http://www.uupload.ir/files/gu21_j.p.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2139

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹داستانی از #آنی_سومون
🔸ترجمه ی #غزال_صحرایی

📚آنی سومون (1927-2017 )نویسنده و مترجم زنِ فرانسوی است.اودر خانواده ای متوسط پرورش یافت. مادرش آموزگار بود. ازهمان دوران ِکودکی به نوشتن ِداستان علاقه داشت. آنی سومون در رشته ادبیات مدرن تحصیل کرد و موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد زبان انگلیسی و اسپانیائی شد. در آغازبا ترجمه های درخشان از نویسندگان بزرگی همچون «جی دی سالینجر» (رمان ِمشهورِناتوردشت ) و آثار ِ« جان فاولز» وارددنیای ادبیات شد. سپس خود را وقفِ نوشتن داستانهای کوتاه کرد. آنی سومون خالق بیش از 300 داستان کوتاه است که در 30 مجلد منتشر گردیده اند.از این رو به او لقب ملکه داستانهای کوتاه را داده اند.
در سال 1981 جایزهٔ معتبرادبی گنکور را برای مجموعه داستان «بعضی وقت ها در مراسم ِرسمی » از آن ِخود ساخت.جوایزِ دیگری که به این نویسنده پرکار تعلق گرفته است عبارتند از:جایزه ِگرَند پری ِانجمن نویسندگانِ( SGDL )برای مجموعه ی«من کامیون نیستم »(1989) وجایزه رُنسانس نوول برای مجموعه ی «و اینک آنها، چه سعادتی »(1993 )وبالاخره جایزهٔ ناشران ( 2002)...
داستان ِ« فرش ِسالن »از مجموعه داستانی تحت همین عنوان انتخاب شده است.

🔸«فرش ِ سالن»

اعتراف می کنم .می پذیرم.تمام ِعمرآن را با خود حمل کردم.رنجی فرساینده و جانکاه که مُخلّ ِ زندگی ام شد.اگرچه زیرتَلی از سوداها ،امیدهاوپروژه هاپنهان بود و به چشم نمی آمد، اماوجود داشت،هنوز هم آنجا بود.
آن ضجّه های ِ دلخراش ِایزابل.ومن که با تظاهربه آرامش به او می گفتم :«ایزا، هیچی نیست.عزیزم،متوجّه نمی شم؛حرف هات نامفهومه ،چی داری می گی؟»
خواهرم هرگز مرا برای گفتن ِآن "هیچ "خونسردانه مواخذه نکرد.واقعیت این بود که من ازدرون آشفته وپریشان بودم.
ان موقع من پانزده سال داشتم .ایزا ،هجده سال .با خودم می گفتم؛خواهرم بی توقع و سازگاربود.

تازه پا به چهارده سالگی گذاشته بودم که مرا تا کوهستان همراهی کرد.در اصل به تصمیم ِ پدرم رومَن ،که آن موقع برای خرید ِملزومات ِشرکت اش به برزیل رفته بود.مرگ ِمادرم قوّهٔ تعقّل او را هم با خود برده بود ....


http://www.uupload.ir/files/kf2a_a.s.jpg

🔴لطفاً ادامه ی داستان را در مجله ادبی پیاده رو مطالعه بفرمایید :

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2156

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_جهان
زیر نظر آزیتا قهرمان

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews👈
🆔 @piaderonews 👈 ڪلیڪ

🔹 شعرهایی از #ژاک_ردا
🔸ترجمه ی #غزال_صحرایی

ژاک ردا ( Jack Réda ):شاعر و نویسنده فرانسوی متولد 24 ژانویه 1929 است.ژاک ردا از سال 1987 تا 1996 مسئولیت سردبیری مجله معتبر ادبی La Nouvelle Revue française را به عهده داشت.او همچنین ادیتور و وقایع نگار موسیقی جاز است و از سال 1963 تا کنون با مجله" Jazz Magazine "همکاری نزدیکی داشته و در این زمینه(جاز)کتاب های متعددی از اوبه چاپ رسیده است که از جمله انها می توان به کتاب فی البداهه (L'improviste ) اشاره کرد.ژاک ردا پیش از هر چیز شاعری توانا و بنام است. او بواسطه اشعارش جوایز متعددی را از آن خود ساخته است .این جوایز عبارتند از :
- 1988:جایزه گراند پری شعر SGDL (انجمن ادبی ) برای مجموع آثار ش.
-1997:جایزه گراند پری آکادمی فرانسه برای مجموع آثارش.
-1999:جایزه گنکور شعر
-2013 :جایزه روژه -کوالسکی -گراند پری شعر شهر لیون.
چند نمونه از آثار او عبارتند از :
-بازگشت به آرامش (Retour au calme ),1989
-خرابه های پاریس (Les ruines de Paris ),1977
-ورای دیوار ها(Hors des tuls ),1982
-علفزار دامنه ها (L'herbe des tuls ), 1984


▪️حکومت نظامی

در بستر قانون تبهکار می آساید؛
در جوار آتش مرده ی قانون
درستی و راستی به خود می لرزد
نیکخواهی، هراسناک پنهان می شودته دادگاه ها،
درون چشم های کودکانِ پریشان از دورانِ کودکی
از دست رفته.
خیابان ها را تردیدی طویل در تسخیر خود در آورده ست
آه،ای خواب جهان، کیست که در این لحظه پریشان امان می سازد
روی این پل های به راه افتاده ی خواب؟
(و بی وقفه از اعماق ،پریان دریایی آه می کشند
آن سان که از بیشه زاران
آنکه مجاور قلب اش خفته است
بشنود
تپش گام های سحر را که نزدیک می شود
و گریستن خدایان ناتوان را در سنگرهاشان.)

▪️گودال آب

همین که میلیمتری آب زیر درختان جمع می شود
آسمان متشنج آرام می گیرد و چهره در هم می کشد
تا در فواصل گام هامان زمستان و ابرهایش زاده شوند
و مثل بیگانه ای که به ناگاه بالای سر ظاهرگردد
لحظه ای رخ نماید و بی هیچ سخنی به روی امان لبخند بزند
آه،پاسخ دهید،ای آسمان هلاک ، بی تقصیر وسنجیده گوی
بگشائید ،بی هیچ ملاحظه ای
پیش از آنکه اندک نسیمی برای ابد
حجم درون این باریکه آب را بر آشوبد.

http://www.uupload.ir/files/jcu8_j.r.jpg

☑️منبع : مجله ادبی پیاده رو
پیشرو در ادبیات معاصر ایران

http://piadero.ir/portal/index.php?do=post&id=2190

🔺 در صورت تمایل با مراجعه به لینک سایت می توانید نظر بدهید 👆👆👆

◾️بخش : #ادبیات_فرانسه
زیر نظر آسیه حیدری

🔘با کانال تلگرام " مجله ادبی پیاده رو" ، معتبرترین و با سابقه ترین سایت ادبی پارسی زبان همراه باشید : 👇👇👇👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADu3hrwB_GHUktWJFw

🆔 @piaderonews 👈
🆔 @piaderonews 👈