Pathwaystogod
1.6K subscribers
6.61K photos
499 videos
153 files
207 links
اسرار درون ومديتيشن، چاکرا و کالبدها،حقایق روانشناسی ،تعالیم معنوی و عرفانی......
Download Telegram
💕 و عشق...

اگر با حضور همین روزمرگی ها
عشق بماند ، عشق است...

«احمد شاملو»

#عشق #روزمرگى #شاملو #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
من درد مشترکم

مرا فریاد کن ...

#شاملو
@pathwaystogod
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 پرتوی که می‌تابد از کجاست؟
یکی نگاه کن
در کجای کهکشان می‌سوزد این چراغِ ستاره
تا ژرفای پنهانِ ظلمات را به اعتراف بنشاند:

انفجارِ خورشیدِ آخرین
به نمایشِ اعماقِ غیاب
در ابعادِ دلهره.

آن
ماه نیست
دریچه‌ی تجربه است
تا یقین کنی
که در فراسوی این جهازِ شکسته‌سُکّان نیز
آنچه می‌شنوی سازِ کَج‌کوکِ سکوت است.

تا
یقین کنی.
تنها
ماییم
ــ من و تو ــ
نظّارِگانِ خاموشِ این خلأ
دل‌افسرده‌گانِ پادرجای
حیرانِ دریچه‌های انجمادِ هم سفران.

دستادست ایستاده‌ایم
حیران‌ايم اما از ظلماتِ سردِ جهان
وحشت نمی‌کنیم
نه
وحشت نمی‌کنیم.

تو را من در تابشِ فروتنِ این چراغ می‌بینم
آن‌جا که تویی،
مرا تو در ظلمت‌کده‌ی ویران‌سرای من در می‌یابی
این‌جا که من‌ام.

"احمد شاملو"

❄️🌨🔮🌨❄️

#شاملو #شعر_نو #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🌿🌸🔮🌸🌿

🎆 با چشم‌ها،
ز حیرت این صبح نابه‌جای
خشکیده بر دریچه‌ی خورشید چارتاق
بر تارک سپیده‌ی این روز پابه ‌زای،
دستان بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.

فریاد برکشیدم:
اینک
چراغ معجزه
مردم.
تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌های کوردلی‌تان
سویی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر،
تا از کیسه تان نرفته تماشا کنید خوب
در آسمان شب
پرواز آفتاب را
با گوش‌های ناشنوای‌تان
این طُرفه بشنوید:
در نیم ‌پرده‌ی شب
آواز آفتاب را
دیدیم
گفتند:
خلق نیمی
پرواز روشن‌اش را. آری
نیمی به شادی از دل
فریاد برکشیدند:
با گوش جان شنیدیم، آواز روشنش را
باری
من با دهان حیرت گفتم :
ای یاوه یاوه یاوه خلایق !
مستید و منگ؟!!
یا به تظاهر تزویر می کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تائبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی !

هر گاوگندچاله دهانی
آتش‌فشان روشن خشمی شد :
این غول بین
که روشنیِ آفتاب را
از ما دلیل می‌طلبد.

توفان خنده‌ها... خورشید را گذاشته
می خواهد
با اتکا به ساعت شماطه دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند
که شب
از نیمه نیز بر نگذشته است

توفانِ خنده‌ها... من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید.
سرتاسر وجود مرا
گویی
چیزی بهم فشرد
تا قطره‌ای به تفته گی خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخی تمامی دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساسِ واقعیتشان بود.
با نور و گرمی‌اش
مفهوم بی ‌ریای رفاقت بود
با تابناکی‌اش
مفهومِ بی‌فریب صداقت بود.
ای کاش می‌توانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بی‌دریغ باشند
در دردها و شادی‌ هاشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند.
افسوس
آفتاب مفهوم بی‌دریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب گونه ای
آنان را
اینگونه دل فریفته بودند !! ای کاش می‌توانستم
خون رگان خود را
من
قطره قطره قطره بگریم
تا باورم کنند.

ای کاش می‌توانستم
یک لحظه می‌توانستم ای کاش

بر شانه‌های خود بنشانم
این خلقِ بی‌شمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.

ای کاش
می‌توانستم...

«احمد شاملو»

🌿🌸🔮🌸🌿

#اشعار #شاملو #اى_کاش_ميتوانستم #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃❄️🔮❄️🍃

🍥 من فکر می کنم
هرگز نبوده قلبِ من
اینگونه
گرم و سُرخ

احساس می‌کنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زای
چندین هزار چشمه‌ی خورشید
در دلم
می‌جوشد از یقین

احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
می‌روید از زمین

آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریز
در برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!
من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو!

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده
دستِ من
این سان بزرگ و شاد

احساس می‌کنم
در چشمِ من
به آبشرِ اشکِ سُرخ‌گون
خورشیدِ بی‌غروبِ سرودی کشد نفس

احساس می‌کنم
در هر رگم
به هر تپشِ قلبِ من
کنون
بیدارباشِ قافله‌یی می‌زند جرس
آمد شبی برهنه‌ام از در
چو روحِ آب
در سینه‌اش دو ماهی و در دستش آینه
گیسویِ خیسِ او خزه‌بو، چون خزه به‌هم.

من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:
" آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم ".

" احمد شاملو"

🍃❄️🔮❄️🍃

#شعر_نو #شاملو #يقين #باغ_آينه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃❄️🔮❄️🍃

🍥 من فکر می کنم
هرگز نبوده قلبِ من
اینگونه
گرم و سُرخ

احساس می‌کنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زای
چندین هزار چشمه‌ی خورشید
در دلم
می‌جوشد از یقین

احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب
ناگهان
می‌روید از زمین

آه ای یقینِ گم‌شده، ای ماهیِ گریز
در برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!
من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو!

من فکر می‌کنم
هرگز نبوده
دستِ من
این سان بزرگ و شاد

احساس می‌کنم
در چشمِ من
به آبشرِ اشکِ سُرخ‌گون
خورشیدِ بی‌غروبِ سرودی کشد نفس

احساس می‌کنم
در هر رگم
به هر تپشِ قلبِ من
کنون
بیدارباشِ قافله‌یی می‌زند جرس
آمد شبی برهنه‌ام از در
چو روحِ آب
در سینه‌اش دو ماهی و در دستش آینه
گیسویِ خیسِ او خزه‌بو، چون خزه به‌هم.

من بانگ برکشیدم از آستانِ یأس:
" آه ای یقینِ یافته، بازت نمی‌نهم ".

" احمد شاملو"

🍃❄️🔮❄️🍃

#شعر_نو #شاملو #يقين #باغ_آينه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃🌸🔮🌸🍃

🎆 روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت، روزی كه كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی كه هر حرف ترانه ایست
تا كمترین سرود بوسه باشد

روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یكسان شود
روزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ...
و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه دیگر
نباشم....!!!!

"شاملو"

🍃🌸🔮🌸🍃

#کبوترها #شاملو #شعر_نو #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot